علی درزی؛ راضیه مهدی بیرقدار
دوره 2، شماره 2 ، بهار و تابستان 1389، ، صفحه 1-18
چکیده
در این مقاله دو دیدگاه هگمن و گوئرون (1999) و کریمی (2005) در مورد انشقاق گروه متممساز (CP) و فرافکنهای تحت تسلط آن را در ارتباط با جایگاه سازه مبتدا در زبان فارسی مورد بحث قرار میدهیم. درحالیکه هر دو رویکرد قائل به وجود دو فرافکن بیشینه نقشی تأکید (FocP) و مبتدا (TopP) بین دو گروه متممساز و گروه فعلیاند، اما از دو جهت نیز با ...
بیشتر
در این مقاله دو دیدگاه هگمن و گوئرون (1999) و کریمی (2005) در مورد انشقاق گروه متممساز (CP) و فرافکنهای تحت تسلط آن را در ارتباط با جایگاه سازه مبتدا در زبان فارسی مورد بحث قرار میدهیم. درحالیکه هر دو رویکرد قائل به وجود دو فرافکن بیشینه نقشی تأکید (FocP) و مبتدا (TopP) بین دو گروه متممساز و گروه فعلیاند، اما از دو جهت نیز با ی ک دیگر متفاوت هستند. تفاوت نخست آن که کریمی جایگاه شاخص گروه ز مان [spec TP] را جایگاه آن چیزی میداند که از آن بهعنوان مبتدای پس زمینه (backround topic) یاد میکند، در حالیکه این جایگاه از نظر هگمن و گوئرون جایگاه فاعل است . تفاوت دوم آن که در فرضیه انشقاق گروه متممساز پیشنهادی هگمن و گوئرون در فاصله بین گروه متممساز و گروه تصریف یا گروه زمان دو فرافکن بیشینه مبتدا وجود دارد که فرافکن مبتدای پایینتر خاصیت بازگشتی (recursive) دارد، در حالی که در تحلیل کریمی تنها یک فرافکن بیشینه نقشی مبتدا وجود دارد. براین اساس، طبق تحلیل کریمی در جملات دارای دو مبتدا، مبتدای جدید (shifted topic) در جایگاه شاخ ص گروه مبتدا و دیگری در جایگاه شاخص گروه زمان قرار دارند، درحالی که طبق تحلیل هگمن و گوئرون هر یک از سازههای مبتدا در یکی از دو جایگاه شاخص گروه مبتدا واقع میشود. در این مقاله با استفاده از حرکت گروههای اسمی نا-مشخص (non-specific) در ساختهای دارای سازه تأکیدی و نیز تطابق آن با فعل نشان خواهیم داد که تحلیل هگمن و گوئرون از کفایت بیشتری برخوردار است.