نحو
رؤیا تابعی؛ شجاع تفکری رضایی
چکیده
پژوهش پیش رو با هدف بررسی مقولۀ نحوی خردهجمله و شیوۀ اعطای حالت به گروههای اسمی درون آن در زبان کردی، گونۀ موکریانی، در چارچوب برنامۀ کمینهگرا صورت گرفته است. در این مقاله، به بررسی سه فرضیه در باب مقولۀ نحوی خردهجمله پرداختهایم که مطابق آنها سازۀ مذکور فرافکنی واژگانی از محمول آن، گروه تصریف و گروه زمان در نظر گرفته شده ...
بیشتر
پژوهش پیش رو با هدف بررسی مقولۀ نحوی خردهجمله و شیوۀ اعطای حالت به گروههای اسمی درون آن در زبان کردی، گونۀ موکریانی، در چارچوب برنامۀ کمینهگرا صورت گرفته است. در این مقاله، به بررسی سه فرضیه در باب مقولۀ نحوی خردهجمله پرداختهایم که مطابق آنها سازۀ مذکور فرافکنی واژگانی از محمول آن، گروه تصریف و گروه زمان در نظر گرفته شده است. تحلیلهای ارائهشده در این مقاله نشان میدهند که فرضیۀ اول سبب بروز مشکلاتی در اصل فرافکنی گسترده، شیوۀ اعطای حالت و نظریۀ ایکس تیره میشود. در فرضیۀ دوم، بهمنظور برآورده شدن الزامات گروه تصریف، قائل به وجود فرافکنهایی فاقد تجلی آوایی شدیم. در نظرگرفتن عناصر تهی در ساختهای زبانی همسو با ماهیت اصلی برنامۀ کمینهگرا مبنی بر بهینه بودن ساختهای زبانی نیست و با اصل اقتصاد مغایرت دارد. در تحلیل آخر، با استناد به «مطابقۀ چندگانه» هیرایوا (2001) و «وراثت مشخصه» چامسکی (2005; 2006)، مقولۀ نحوی خردهجمله در این گونه، گروه زمان در نظر گرفته میشود.
نحو
شجاع تفکری رضایی؛ حسین مغانی
چکیده
در پژوهش پیشرو، توزیع نشانة نفی در سطح جمله در گویش دشتستانی در چارچوب برنامة کمینهگرای چامسکی (1995؛ 2001) مورد بررسی قرار گرفته است. در این گویش، نشانة نفی جمله علاوه بر انضمام به فعل خودایستا و فعل کمکی زماندار، در جایگاه قبل از متممهای فعل نیز به کار میرود. بدین منظور، در این مقاله با الگوگیری از زانوتینی (1997؛ 2001)، هگمن (1995)، هگمن ...
بیشتر
در پژوهش پیشرو، توزیع نشانة نفی در سطح جمله در گویش دشتستانی در چارچوب برنامة کمینهگرای چامسکی (1995؛ 2001) مورد بررسی قرار گرفته است. در این گویش، نشانة نفی جمله علاوه بر انضمام به فعل خودایستا و فعل کمکی زماندار، در جایگاه قبل از متممهای فعل نیز به کار میرود. بدین منظور، در این مقاله با الگوگیری از زانوتینی (1997؛ 2001)، هگمن (1995)، هگمن و زانوتینی (1991)، پاین (1985)، اوهالا (1990)، هاله و مارانتز (1993) و لاکا (1991)، ماهیت نشانة نفی جمله در این گویش بررسی شده، شیوة توزیع جایگاه(های) آن در سلسلهمراتب نحوی جمله تبیین میگردد. یافتههای پژوهش حاکی است که این نشانه در جایگاه منضم به فعل اصلی و فعل کمکی زماندار، یک «پیشوند منفی» و در جایگاه قبل از متممهای فعل، یک «جزء قیدی منفی» محسوب میشود. نشانة نفی به عنوان پیشوند منفی پس از تولید در جایگاه هستة گروه نفی، با فعل مطابقه مییابد. در این مطابقه، مشخصههای تعبیرناپذیر نشانة نفی، بازبینی و ارزشگذاری میشود و این نشانه بعد از سطح نحو توسط قواعد واژـ واجی بر روی فعل تظاهر مییابد. در جملاتی که نشانة نفی قبل از متممهای فعل قرار دارد، نشانة نفی به عنوان جزء قیدی در جایگاه هستة یک گروه نفی متفاوت تولید میشود.
کبری نظری؛ شجاع تفکری رضایی
دوره 5، شماره 9 ، پاییز و زمستان 1392، ، صفحه 108-89
چکیده
در این مقاله، نقش ممیز عدد در درون گروه حرف تعریف کردی کلهری را به عنوان یک زبان ممیزی بررسی می کنیم. ممیزها عناصری هستند که به عنوان متمم عدد با اسامی قابل شمارش به کار می روند. فرافکن حاصل از این هستۀ نقشی در درون گروه حرف تعریف پایین تر از گروه سوری ضعیف و بالاتر از گروه شمار جای می گیرد. برای تبیین نقش این عناصر ابتدا الگوهای چیرچیا ...
بیشتر
در این مقاله، نقش ممیز عدد در درون گروه حرف تعریف کردی کلهری را به عنوان یک زبان ممیزی بررسی می کنیم. ممیزها عناصری هستند که به عنوان متمم عدد با اسامی قابل شمارش به کار می روند. فرافکن حاصل از این هستۀ نقشی در درون گروه حرف تعریف پایین تر از گروه سوری ضعیف و بالاتر از گروه شمار جای می گیرد. برای تبیین نقش این عناصر ابتدا الگوهای چیرچیا (1998)، بورر (2005) و گبهارت (2009) را به عنوان سه مدل مسلط موجود در این زمینه ارائه کرده، همراه با توصیف ممیزهای عدد کردی کلهری از این سه دیدگاه کفایت آنها را دربرابر این داده های جدید می آزماییم. براساس مدل چیرچیا، در زبانهای ممیزی دلالت اسامی توده وار بوده و لذا به علت جمع بسته نشدن اسامی به تنهایی، از ممیزها برای جمع بستن اسامی استفاده می شود. وجود اسامی قابل شمارش و تکواژ جمع در زبان کردی و اختیاری بودن ممیزها حاکی از نادرستی این دیدگاه است. بورر (2005) براین عقیده است که تکواژ شمار و ممیزها نقش انفراد را داشته و در توزیع تکمیلی هستند. نظر به حضور همزمان ممیز و نشانۀ جمع در گروه حرف تعریف کردی کلهری، کارایی این دیدگاه در توصیف داده های این زبان نیز رد می شود. سرانجام نشان می دهیم که چنانچه به پیروی از گبهارت قائل به آن باشیم که ممیزهای عدد حاوی مشخصه هایی مانند [کمیّت] و [انفراد] بوده و درمقابل، تکواژهای جمع دارای مشخصۀ [گروه] باشند قادریم ضمن توصیف ممیزها در این زبان، توزیع آنها را نیز در درون گروه های حرف تعریف تبیین کنیم.
علی درزی؛ شجاع تفکر رضایی
دوره 2، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1389، ، صفحه 57-73
چکیده
در این مقاله به بررسی وجود یا نبودِ پوچواژه (expletive) در زبان فارسی میپردازیم. طبق نظر ریتسی(1982 و 1986) در زبانهای ضمیرانداز از آنجا که ضمیر ناملفوظ ارجاعی وجود دارد، ضمیر ناملفوظ پوچواژه (expletive pro) نیز موجود است؛ بدین مفهوم که زبانهای ضمیرانداز پوچواژۀ فاقد جوهر آوایی نیز دارند. این در حالی است که کریمی(2005) با توجّه به ...
بیشتر
در این مقاله به بررسی وجود یا نبودِ پوچواژه (expletive) در زبان فارسی میپردازیم. طبق نظر ریتسی(1982 و 1986) در زبانهای ضمیرانداز از آنجا که ضمیر ناملفوظ ارجاعی وجود دارد، ضمیر ناملفوظ پوچواژه (expletive pro) نیز موجود است؛ بدین مفهوم که زبانهای ضمیرانداز پوچواژۀ فاقد جوهر آوایی نیز دارند. این در حالی است که کریمی(2005) با توجّه به نقض تأثیر معرفگی (definiteness effect) معتقد است که در زبان فارسی پوچواژۀ تهی یا آشکار وجود ندارد. در مقالۀ حاضر به پیروی از درزی (1996) با ارائۀ شواهد متنوعی نشان میدهیم که در زبان فارسی بهعنوان زبانی ضمیرانداز نهتنها پوچواژۀ آشکار وجود دارد، بلکه مطابق با نظر ریتسی پوچواژۀ تهی نیز در این زبان یافت میشود. سرانجام، شواهدی از زبانهای ایسلندی، فنلاندی و پرتغالی ارائه میشود که بیانگر این است که ضمیرانداز بودن و نقض تأثیر معرفگی لزوماً دال بر نبود پوچواژه در یک زبان نیست.