نحو
گلاره نظری؛ جلال رحیمیان؛ مهرزاد منصوری
چکیده
در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی به عنوان یک رویکرد تماما نحوی که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر میگیرد میپردازیم. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملاً نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل میشود به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام میکند و سپس این ...
بیشتر
در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی به عنوان یک رویکرد تماما نحوی که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر میگیرد میپردازیم. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملاً نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل میشود به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام میکند و سپس این سازه به سمت هسته مقوله ساز حرکت میکند و سازه انضمامی مقولهبندی میشود. برخی از زبانشناسان (اسپنسر ، 1991؛1995؛ کریمی دوستان، 1997؛ شقاقی، 1386؛ ارکان، 1385) فرایند انضمام را پدیدهای ساختواژی در نظرگرفتهاند به این دلیل که در چارچوب نظریه نحوی بیکر، دادههایی از زبانهای موردمطالعه از شرایط انضمام نحوی بیکر تخطی کردهاند اما تحلیل نحوی که صرف توزیعی ارائه میدهد میتواند ساختهای انضمامی که متناقض با شرایط نحوی بیکر بودهاند را توصیف کند. نظریه صرف توزیعی برخلاف رویکردهای پیشین میتواند چالشهایی از قبیل مجاز نبودن انضمام افزوده به فعل، اصل محدودیت نحوی حرکت هسته (بیکر ، 1988؛ 1996)، نقش نحوی ترکیبی سازههای انضمامی (گرتس ، 1988)، تغییر نقش دستوری عنصر حاصل از انضمام (بیکر، 1988) را تبیین کند. تحلیلی که در این مقاله صورت گرفته است نشان میدهد که لازم است رویکردهای نحوی مربوط به انضمام موردتوجه مجدد قرار گیرند.
نحو
رؤیا تابعی؛ شجاع تفکری رضایی
چکیده
پژوهش پیش رو با هدف بررسی مقولۀ نحوی خردهجمله و شیوۀ اعطای حالت به گروههای اسمی درون آن در زبان کردی، گونۀ موکریانی، در چارچوب برنامۀ کمینهگرا صورت گرفته است. در این مقاله، به بررسی سه فرضیه در باب مقولۀ نحوی خردهجمله پرداختهایم که مطابق آنها سازۀ مذکور فرافکنی واژگانی از محمول آن، گروه تصریف و گروه زمان در نظر گرفته شده ...
بیشتر
پژوهش پیش رو با هدف بررسی مقولۀ نحوی خردهجمله و شیوۀ اعطای حالت به گروههای اسمی درون آن در زبان کردی، گونۀ موکریانی، در چارچوب برنامۀ کمینهگرا صورت گرفته است. در این مقاله، به بررسی سه فرضیه در باب مقولۀ نحوی خردهجمله پرداختهایم که مطابق آنها سازۀ مذکور فرافکنی واژگانی از محمول آن، گروه تصریف و گروه زمان در نظر گرفته شده است. تحلیلهای ارائهشده در این مقاله نشان میدهند که فرضیۀ اول سبب بروز مشکلاتی در اصل فرافکنی گسترده، شیوۀ اعطای حالت و نظریۀ ایکس تیره میشود. در فرضیۀ دوم، بهمنظور برآورده شدن الزامات گروه تصریف، قائل به وجود فرافکنهایی فاقد تجلی آوایی شدیم. در نظرگرفتن عناصر تهی در ساختهای زبانی همسو با ماهیت اصلی برنامۀ کمینهگرا مبنی بر بهینه بودن ساختهای زبانی نیست و با اصل اقتصاد مغایرت دارد. در تحلیل آخر، با استناد به «مطابقۀ چندگانه» هیرایوا (2001) و «وراثت مشخصه» چامسکی (2005; 2006)، مقولۀ نحوی خردهجمله در این گونه، گروه زمان در نظر گرفته میشود.
نحو
فرهاد معزی پور
چکیده
در این مقاله ابتدا به معرفی چپنشانی و پیامدهای ساخت اطلاعی آن در زبان فارسی میپردازیم. چپنشانی در زبان فارسی از منظر ساخت اطلاع در قالب دو ساخت چپنشان مبتداساز و تقابلساز تحقّق مییابد. ساخت ملکی بیرونی دوگانه به عنوان یک ساخت چپنشان مبتداساز میزبان دو سازۀ گسستۀ چپنشان در حاشیۀ بند میشود. دو ویژگی درون بندی بودن و کانونی ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا به معرفی چپنشانی و پیامدهای ساخت اطلاعی آن در زبان فارسی میپردازیم. چپنشانی در زبان فارسی از منظر ساخت اطلاع در قالب دو ساخت چپنشان مبتداساز و تقابلساز تحقّق مییابد. ساخت ملکی بیرونی دوگانه به عنوان یک ساخت چپنشان مبتداساز میزبان دو سازۀ گسستۀ چپنشان در حاشیۀ بند میشود. دو ویژگی درون بندی بودن و کانونی بودن سازۀ چپنشان ساخت چپنشان تقابلساز را از ساخت مبتداساز جدا میکند. هر یک از این دو ساخت ویژگیهای نحوی و ساخت اطلاعی ویژهای دارند که ساخت لایهای بند در دستور نقش و ارجاع به عنوان چارچوب نظری این پژوهش از تبیین آنها باز میماند. نگارنده در این مقاله میکوشد تا با الحاق مؤلفههای ساخت اطلاعی چون برجستگی گفتمانی و تقابل به معنی گزینش از میان مجموعهای با اعضای مشخص به واژگان ساخت اطلاعی در این الگوی دستوری، دو جایگاه نحوی زبان- ویژه را به حاشیۀ چپ مرکز در ساخت لایهای بند معرفی کرده تا بر کفایت ردهشناختی ساخت لایهای بند بیفزاید.
نحو
سامان میهمی؛ یادگار کریمی
چکیده
در پژوهش حاضر به بررسی جایگاه ادغام موضوع درونی فعل در طی فرایند اشتقاق ساختار سلسلهمراتبی توسط نحو محض پرداخته میشود. در زبان کردی، موضوعهای درونی فعل در توالی خطی متناظر با ساختار تولیدشده، جایگاه متنوعی دارند؛ گاه قبل و گاه بعد از فعل قرار میگیرند (گروه متممنما، در توالی بینشان، بعد از فعل و گروه اسمی قبل از فعل). بر همین ...
بیشتر
در پژوهش حاضر به بررسی جایگاه ادغام موضوع درونی فعل در طی فرایند اشتقاق ساختار سلسلهمراتبی توسط نحو محض پرداخته میشود. در زبان کردی، موضوعهای درونی فعل در توالی خطی متناظر با ساختار تولیدشده، جایگاه متنوعی دارند؛ گاه قبل و گاه بعد از فعل قرار میگیرند (گروه متممنما، در توالی بینشان، بعد از فعل و گروه اسمی قبل از فعل). بر همین اساس، تعیین جایگاه ادغام موضوعهای درونی فعل مسئلهای چالشبرانگیز است. از یک سو، فرضیۀ یکدستی اعطای نقش تتایی (بیکر، 1988) و در سوی دیگر، استناد به شواهد تجربی همچون وضعیت چینش هسته اسمی، در زبان کردی، که توسط گروه متممنما توصیف میشود مبنای این تحلیل خواهند شد که ادغام موضوعهای درونی، فارغ از مقولۀ نحوی آنها، در یک جایگاه واحد و ثابت میباشد؛ و الگوهای مختلف ترتیب خطی نتیجه نوعی حرکت هستند. مسئلۀ خطیسازی در چارچوب قضیه تناظر خطی (کین، 1994) بررسی شده است که در نتیجۀ آن حرکت مفعول برای بهدست دادن ترتیب خطی مدنظر ضروری مینماید و این مسئله با رعایت تعمیم هولمبرگ (هولمبرگ، 1986) انجام میشود که حرکت فعل را در پی دارد. حرکت مفعول در قالب نظریۀ روگرفت (چامسکی، 1993) انجام میشود و عدم حضور گروه متممنما بهعنوان موضوع درونی فعل، قبل از فعل در ترتیب، نیز تأثیری از محدودیت هسته-انتها بر هسته-انتها (شیهان و همکاران، 2017) است که باعث میشود روگرفت زیرین گروه متممنما در بخش آوایی دیده شود.
نحو
سعید رفسنجانی نژاد؛ محمد دبیرمقدم
چکیده
هدف اصلی شرط نفوذناپذیری گام، و در کل نظریۀ گام، مشخص کردن مسیر حرکت سازههای زبانی است. در این مقاله، نگارندگان ابتدا مسیر حرکت درونبندی فاعل محمولهای نامفعولی را بررسی میکنند و استدلال میکنند که فاعل از لبۀ گروه فعلی کوچک حرکت میکند و سپس به مشخصگر گروه زمان میرود. برخلاف حرکت فاعل، در حرکت مفعول رایی و غیررایی و جزء ...
بیشتر
هدف اصلی شرط نفوذناپذیری گام، و در کل نظریۀ گام، مشخص کردن مسیر حرکت سازههای زبانی است. در این مقاله، نگارندگان ابتدا مسیر حرکت درونبندی فاعل محمولهای نامفعولی را بررسی میکنند و استدلال میکنند که فاعل از لبۀ گروه فعلی کوچک حرکت میکند و سپس به مشخصگر گروه زمان میرود. برخلاف حرکت فاعل، در حرکت مفعول رایی و غیررایی و جزء غیرفعلی فعل مرکب نشانهای نمیتوان یافت تا براساس آن حرکت از لبۀ گروه فعلی کوچک را تأیید کرد. دربارۀ متمم گروه حرف اضافهای نیز ادعا میشود که متمم حرف اضافه پس از خارج شدن از این گروه، که به منظور مبتداسازی یا کانونیسازی انجام میگیرد، از لبۀ گروه فعلی کوچک میگذرد و نقشنمای «را« دریافت میکند. با توجه به دادههای این مقاله و براساس قضیۀ کوتاهترین فاصلۀ میان دو نقطه (قضیۀ حمار) تصریح میشود که در زبانشناسی کمینهگرایی مطلق نیز مانند هممعنایی مطلق وجود ندارد.
نحو
محرم اسلامی
چکیده
در کتابهای دستور زبان فارسی و مطالعات زبانی ساختمان فعل فارسی را در زمانهای کامل مرکب از صفت مفعولی (یا اسم مفعول) بعلاوة فعل کمکی و یا فعل ربطی معرفی میکنند که این نظر به دلایل متعدد غیرقابل پذیرش است. در این پژوهش با ذکر دلایل متعددِ زبانی به تجزیه و تحلیل ساختمان صرفی فعل فارسی در زمانهای کامل پرداختهایم. در فارسی معاصر ...
بیشتر
در کتابهای دستور زبان فارسی و مطالعات زبانی ساختمان فعل فارسی را در زمانهای کامل مرکب از صفت مفعولی (یا اسم مفعول) بعلاوة فعل کمکی و یا فعل ربطی معرفی میکنند که این نظر به دلایل متعدد غیرقابل پذیرش است. در این پژوهش با ذکر دلایل متعددِ زبانی به تجزیه و تحلیل ساختمان صرفی فعل فارسی در زمانهای کامل پرداختهایم. در فارسی معاصر شناسه جزء لاینفک فعل است و نیز در زمانهای کامل یک عنصر دستوری لازم است تا اطلاع نحوی نمود کامل را به فعل اضافه کند و همچنین میدانیم که در هر گروه فعلی لزوماً یک فعل باید باشد. بنابراین در پژوهش حاضر برای فعل ماضی نقلی ساختمان «ستاک گذشته + /-e/ (تکواژ نمود کامل) + شناسه» و برای ماضی بعید ساختمان «ستاک گذشته + /-e/ (تکواژ نمود کامل) + فعل کمکی "بود" + شناسه» را پیشنهاد میکنیم. در استدلالهای زبانی و بهویژه در همپایگی واحدهای نحوی نوعی شباهت رفتاری بین فعل کامل و صفت دیده میشود که حکایت از نوعی تحول تاریخی در زبان فارسی دارد و براساس شواهد موجود ناچاریم الگوی بالا را اصلاح کنیم و لذا برای فعل در ماضی نقلی ساختمان «ستاک گذشته + /-e/ (تکواژ نمود کامل) + تکواژ مشترک (شناسه و فعل کمکی «استن») را در نظر میگیریم.
نحو
مزدک انوشه
چکیده
فرایند پیاپیسازی افعال پدیدۀ کموبیش مبهم و بحثبرانگیزی است و بسیاری از زبانشناسان کوشیدهاند تا ویژگیهای این ساختهای نحوی را تبیین کنند. اغلب پژوهشگران در این نکته همسخناند که ساخت فعلهای پیاپی به توالی دو یا چند فعل اطلاق میشود که بهمثابۀ محمولی واحد عمل میکنند و نمیتوان میانشان حروف عطف همپایه و ناهمپایۀ ...
بیشتر
فرایند پیاپیسازی افعال پدیدۀ کموبیش مبهم و بحثبرانگیزی است و بسیاری از زبانشناسان کوشیدهاند تا ویژگیهای این ساختهای نحوی را تبیین کنند. اغلب پژوهشگران در این نکته همسخناند که ساخت فعلهای پیاپی به توالی دو یا چند فعل اطلاق میشود که بهمثابۀ محمولی واحد عمل میکنند و نمیتوان میانشان حروف عطف همپایه و ناهمپایۀ آشکار یا پنهان درج کرد. در مقالۀ حاضر، از منظر برنامۀ کمینهگرا، به بررسی ویژگیهای نحوی افعال پیاپی در فارسی میپردازیم و نشان میدهیم که دو یا سه فعلی که معمولاً در چنین ساختهایی حضور مییابند و از جمله در تولید جملات حال و گذشتۀ مستمر بهکار میروند، دستکم دارای یک موضوع درونی یا بیرونی مشترکاند و مشخصههای فعلی یکسانی دارند (شامل زمان، شخصوشمار، نمود و وجه). بااینهمه، یافتههای پژوهش تصریح میکنند که افعال پیاپی در فارسی محدود به نمود دستوری ناقص نیستند و این ساختها در حضور فرافکن نمود کامل و در جملات حال و گذشتۀ کامل نیز تولید میشوند (مانند: او گرفته بود خوابیده بود). در این میان، پرسش اصلی این است که اگر ساختهای یادشده زنجیرهای از فعلها را تشکیل میدهند، چه نوع اشتقاق نحوی را میتوان به آنها نسبت داد. در پژوهش حاضر بهپیروی از بیکر و استوارت (2002) استدلال میکنیم که در این ساختها فعلهای دستوری ـ مانند «گرفتن» و «داشتن» ـ که از معنای واژگانی خود تهی شدهاند و رفتار نحوی متفاوتی با افعال کمکی فارسی دارند، در ذیل یک گروه نمود فرعی (نمود کامل یا نمود ناقص) به گروه نمود اصلی جمله متصل میشوند. این سخن بدین معناست که افعال پیاپی در فارسی در ساختاری اداتگونه به بند اصلی افزوده میشوند.
نحو
محمد دبیرمقدم؛ محمد فرخی یکتا
چکیده
این نوشتار میکوشد نشان دهد که تبیین ترتیب خطی در ساخت فعل فارسی از منظری پاد تقارنی و بدون توسل به پارامترهای متناقض جهتهسته امکان پذیر است. چارچوب نظری این بحث اصولاً مفهوم پارامترِ جهت هسته را در زبانهای طبیعی رد میکند و در عوض، تمام ترتیبها را مشتق از ترتیب پایه مشخصگر- هسته - متمم میداند. هر ترتیب دیگری جز این لاجرم مشتق ...
بیشتر
این نوشتار میکوشد نشان دهد که تبیین ترتیب خطی در ساخت فعل فارسی از منظری پاد تقارنی و بدون توسل به پارامترهای متناقض جهتهسته امکان پذیر است. چارچوب نظری این بحث اصولاً مفهوم پارامترِ جهت هسته را در زبانهای طبیعی رد میکند و در عوض، تمام ترتیبها را مشتق از ترتیب پایه مشخصگر- هسته - متمم میداند. هر ترتیب دیگری جز این لاجرم مشتق است و از حرکت سازههای نحوی به دست میآید. فارسی هم ویژگیهای ترتیب آزاد را نشان میدهد و هم در بسیاری مقولهها، ترتیبهای ثابت دارد. تبیینهای خطی فارسی در چارچوبهای پارامتری دچار مشکل تناقض یا ناهمسانی در انتخاب ارزش پارامتر میشوند، به طوری که مقولههایی مانند متممساز و حرف اضافه را با کمک یک ارزش پارامتری و مقولههایی همچون فعل و اسم را با ارزش دیگری تبیین مینمایند.در این جا نشان داده میشود که دیدگاه غیر پارامتری پادتقارنی بدون کمترین مشکلی ویژگیهای خطی پوسته فعلی فارسی را توضیح میدهد. از رهگذر این کاوش، برخی جبنههای صرفی و معناشناختی ساختهای مذکور نیز توجیه نظام مندی پیدا میکند.
نحو
الهام ایزدی؛ محمد راسخمهند
چکیده
وابستگی از مهمترین روابط بین عناصر نحوی است. در وابستهسازی، واحدی به واحد دیگری وابسته میشود. یکی از انواع ساختهای وابسته، بند متممی است. در این پژوهش به بررسی میزان وابستگی نحوی و معنایی بندهای متممی زبان فارسی میپردازیم. افعال متممی فارسی را براساس عوامل معنایی ازجمله احتمال انجام فعل بند اصلی، همارجاعی و همزمانی بین ...
بیشتر
وابستگی از مهمترین روابط بین عناصر نحوی است. در وابستهسازی، واحدی به واحد دیگری وابسته میشود. یکی از انواع ساختهای وابسته، بند متممی است. در این پژوهش به بررسی میزان وابستگی نحوی و معنایی بندهای متممی زبان فارسی میپردازیم. افعال متممی فارسی را براساس عوامل معنایی ازجمله احتمال انجام فعل بند اصلی، همارجاعی و همزمانی بین بند متممی و بند اصلی، در طبقات متفاوت وابستگی قرار دادهایم. سپس، با بررسی عوامل نحوی ازجمله زمان فعل بند متممی، حضور یا نبود متممنما در بند متممی، همواژگانیشدگی و یا حالت فاعلی و مفعولی در بندها مشخص کردهایم که کدام افعال دارای بیشترین میزان پیوستگی بین بند اصلی و بند متممی هستند. آن دسته از بندهای متممی که بیشترین پیوستگی را با بند اصلی دارند، گرایش دارند که در یک جملة واحد با بند اصلی قرار بگیرند. در این پژوهش مشخص شد افعال بهرهکشی بیشترین پیوستگی را بین بند متممی و بند اصلی دارا هستند و گرایش بندها در این افعال برای پیوند در یک جملة واحد بیشتر است؛ بنابراین، در بالای پیوستار متممسازی قرار میگیرند. در کنار افعال بهرهکشی، افعال وجهیتی با پیوستگی یکسان قرار دارند و در پایین پیوستار متممسازی، افعال اداراکی- شناختی-بیانی قرار میگیرند که دارای کمترین پیوستگی بین بند اصلی و متممی هستند. با بررسی عوامل نحوی در پیوند بند متممی و بند اصلی، مشخص شد زبان فارسی از فرایند همواژگانیشدگی در پیوند بندهای متممی استفاده نمیکند. این پژوهش پیوستاری از افعال متممی فارسی و تأثیر تصویرگونگی بر پیوند این افعال بهدست میدهد.
نحو
شجاع تفکری رضایی؛ حسین مغانی
چکیده
در پژوهش پیشرو، توزیع نشانة نفی در سطح جمله در گویش دشتستانی در چارچوب برنامة کمینهگرای چامسکی (1995؛ 2001) مورد بررسی قرار گرفته است. در این گویش، نشانة نفی جمله علاوه بر انضمام به فعل خودایستا و فعل کمکی زماندار، در جایگاه قبل از متممهای فعل نیز به کار میرود. بدین منظور، در این مقاله با الگوگیری از زانوتینی (1997؛ 2001)، هگمن (1995)، هگمن ...
بیشتر
در پژوهش پیشرو، توزیع نشانة نفی در سطح جمله در گویش دشتستانی در چارچوب برنامة کمینهگرای چامسکی (1995؛ 2001) مورد بررسی قرار گرفته است. در این گویش، نشانة نفی جمله علاوه بر انضمام به فعل خودایستا و فعل کمکی زماندار، در جایگاه قبل از متممهای فعل نیز به کار میرود. بدین منظور، در این مقاله با الگوگیری از زانوتینی (1997؛ 2001)، هگمن (1995)، هگمن و زانوتینی (1991)، پاین (1985)، اوهالا (1990)، هاله و مارانتز (1993) و لاکا (1991)، ماهیت نشانة نفی جمله در این گویش بررسی شده، شیوة توزیع جایگاه(های) آن در سلسلهمراتب نحوی جمله تبیین میگردد. یافتههای پژوهش حاکی است که این نشانه در جایگاه منضم به فعل اصلی و فعل کمکی زماندار، یک «پیشوند منفی» و در جایگاه قبل از متممهای فعل، یک «جزء قیدی منفی» محسوب میشود. نشانة نفی به عنوان پیشوند منفی پس از تولید در جایگاه هستة گروه نفی، با فعل مطابقه مییابد. در این مطابقه، مشخصههای تعبیرناپذیر نشانة نفی، بازبینی و ارزشگذاری میشود و این نشانه بعد از سطح نحو توسط قواعد واژـ واجی بر روی فعل تظاهر مییابد. در جملاتی که نشانة نفی قبل از متممهای فعل قرار دارد، نشانة نفی به عنوان جزء قیدی در جایگاه هستة یک گروه نفی متفاوت تولید میشود.
نحو
محمد دبیرمقدم؛ زهره سادات ناصری
چکیده
مقالة حاضر به بررسی همشکلی مسیرنماها در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی و لری (گویش مینجایی) میپردازد. این بررسی براساس رویکرد نوین ریزنحو صورت پذیرفته است. از این رو در بخش مقدمه به تفصیل به معرفی این رویکرد و نیز آثار پیشین پرداخته شدهاست. در بخش دوم، علاوه بر تحلیل مسیرنمایی، پدیدة همشکلی در سه زبان مذکور مورد بررسی ...
بیشتر
مقالة حاضر به بررسی همشکلی مسیرنماها در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی و لری (گویش مینجایی) میپردازد. این بررسی براساس رویکرد نوین ریزنحو صورت پذیرفته است. از این رو در بخش مقدمه به تفصیل به معرفی این رویکرد و نیز آثار پیشین پرداخته شدهاست. در بخش دوم، علاوه بر تحلیل مسیرنمایی، پدیدة همشکلی در سه زبان مذکور مورد بررسی قرار گرفته است. دادههای مربوط به این زبانها از گویشوران بومی جمعآوری شده است. ضرورت پرداختن به این موارد همشکلی نشان میدهد ریزنحو تا چه اندازه پاسخگوی موارد همشکلی در زبانهای ایرانی است و اینکه زبانهای ایرانی از چه الگوی همشکلی تبعیت میکنند. الگوی همشکلی در زبان فارسی به این صورت است که مکاننما، مسیرنمای مبدأ و مقصد با تکواژ جداگانهای صورتبندی و مسیرنمای مبدأ و گذر با تکواژی واحد ظاهر میشوند. در اکثر موارد همشکلی مسیرنمای مبدأ و گذر از نوع ظاهری است، چون فعل در واژگانی کردن گرة گذر دخیل است. الگوی همشکلی در کردی کرمانشاهی تابع نوع و جایگاه فعل در گروه فعلی است. در مورد افعال واژهبست پذیر، اگر فعلآغازی باشد، الگوی همشکلی به صورت «مکاننما = مسیرنمای مقصد ≠ مسیرنمای مبدأ» و اگر فعلپایانی باشد، «مکاننما = مسیرنمای مقصد = مسیرنمای مبدأ» است. در مورد افعالی که واژه بست نمیپذیرند دو الگوی «مکاننما = مسیرنمای مقصد = مسیرنمای مبدأ» و «مکاننما = مسیرنمای مبدأ ≠ مسیرنمای مقصد» برقرار است. الگوی همشکلی در لری اگر فعلآغازی باشد، به صورت «مکاننما = مسیرنمای مقصد ≠ مسیرنمای مبدأ» و اگر فعلپایانی باشد، به صورت «مکاننما = مسیرنمای مبدأ ≠ مسیرنمای مقصد» میباشد. این الگو جزء الگوهایی است که برای آن تا به حال مصداقی یافت نشده است
نحو
یادگار کریمی؛ الهه نجفی
چکیده
از منظر توصیفی، فرایند الحاق به فرایندی نحوی- ساختواژی اطلاق میشود که در آن یک حرف اضافه با پیوستن به فعل موضوع جدیدی را به ساختار موضوعی فعل اضافه میکند و یا اینکه یک موضوع غیرمستقیم را به موضوع مستقیم فعل بدل میکند. موضوع الحاقی غالباً دارای یکی از نقشهای معنایی بهرهور، ابزار، مکان و یا جهت میباشد. در پژوهشهای زبانشناسی ...
بیشتر
از منظر توصیفی، فرایند الحاق به فرایندی نحوی- ساختواژی اطلاق میشود که در آن یک حرف اضافه با پیوستن به فعل موضوع جدیدی را به ساختار موضوعی فعل اضافه میکند و یا اینکه یک موضوع غیرمستقیم را به موضوع مستقیم فعل بدل میکند. موضوع الحاقی غالباً دارای یکی از نقشهای معنایی بهرهور، ابزار، مکان و یا جهت میباشد. در پژوهشهای زبانشناسی توصیفی/نظری، شناسایی، توصیف و تحلیل این فرایند و ساختهای مشتق از آن در زبانهای ایرانی مورد غفلت قرار گرفته است و لذا این پژوهش نخستین گام جدی در راستای معرفی و بررسی این ساخت در یکی از زبانهای ایرانی، کردی کلهری، میباشد. بهطور مشخص، در این مقاله، ساخت الحاقی در زبان کردی کلهری با تکیه بر جنبههای توصیفی و نظری آن مورد کنکاش قرار میگیرد و از این رهگذر ملاکهای تشخیص این ساخت و تحلیل ساز و کارهای نحوی دخیل در اشتقاق آن در انگاره زایشی کمینهگرا معرفی میگردند.
نحو
رضوان متولیان
چکیده
در مقالۀ حاضر میکوشیم بدون خدشه وارد کردن به جهانیهای اشاره شده در برنامۀ کمینگی و صرفاً با استفاده از پارامترهای زبانی ساخت ارتقایی را در زبان فارسی تبیین کنیم و نشان میدهیم در این زبان نیز همانند دیگر زبانهای ضمیرانداز ثابت نوع خاصی از ساخت ارتقایی تحت عنوان بیش ارتقاء امکانپذیر است که به موجب آن گروه اسمی فاعلی حتی ...
بیشتر
در مقالۀ حاضر میکوشیم بدون خدشه وارد کردن به جهانیهای اشاره شده در برنامۀ کمینگی و صرفاً با استفاده از پارامترهای زبانی ساخت ارتقایی را در زبان فارسی تبیین کنیم و نشان میدهیم در این زبان نیز همانند دیگر زبانهای ضمیرانداز ثابت نوع خاصی از ساخت ارتقایی تحت عنوان بیش ارتقاء امکانپذیر است که به موجب آن گروه اسمی فاعلی حتی پس از مطابقه با هستۀ زمانی فای کامل در بند درونه میتواند به جایگاه موضوعی بند بالاتر ارتقاء یابد. البته در این نوع ساخت، برخلاف دیگر ساختهای ارتقایی غیر موضعی، تطابق فاعل ارتقاء یافته با هستۀ زمانی بند بالاتر امکانپذیر نیست. در مقالۀ حاضر به تبعیت از فرناندز و سلگویرو (2008 و 2011) نشان میدهیم در واقع به موجب پارامتر تأخیر در بازبینی حالت، ارتقای فاعل به فاعل در زبان فارسی بدون نقض شرط چارۀ نهایی صورت میگیرد. از سوی دیگر به نظر میرسد مجاز نبودن تطابق فاعل ارتقاء یافته با فعل بند پایه با عدم بازبینی چندبارۀ مشخصههای فای گروه اسمی در این زبان مرتبط است که بازبینی مشخصههای فای هستۀ زمانی بند پایه با بند متممی را در پی خواهد داشت و بازنمون این امر بر روی فعل بند پایه به صورت تصریف پیش فرض سوم شخص مفرد خواهد بود. به این ترتیب با در نظر گرفتن پارامترهای مطرح شده سازگاری ساخت بیشارتقاء با ضمیر اندازی زبان فارسی تبیین میشود.