روان شناسی زبان
فروغ شوشتریزاده
چکیده
تاکنون مطالعهای بر فرایند هماهنگی در شیوه تولید کودکان فارسیزبان، چه کودکان عادی و چه کودکان مبتلا به اختلال واجی غیرعضوی . انجامنشدهاست، ازاینرو مطالعه حاضر، هماهنگی شیوه تولید را در ایندو گروه از کودکان که زبان فارسی را به عنوان زبان اول یاد میگرفتند، بررسینمود .برای دستیابی به این منظور، الگوهای هماهنگی شیوه تولید ...
بیشتر
تاکنون مطالعهای بر فرایند هماهنگی در شیوه تولید کودکان فارسیزبان، چه کودکان عادی و چه کودکان مبتلا به اختلال واجی غیرعضوی . انجامنشدهاست، ازاینرو مطالعه حاضر، هماهنگی شیوه تولید را در ایندو گروه از کودکان که زبان فارسی را به عنوان زبان اول یاد میگرفتند، بررسینمود .برای دستیابی به این منظور، الگوهای هماهنگی شیوه تولید در تعدادی از کودکان با رشد واجی نرمال و کودکانی که دارای اختلال واجی غیر عضوی بودند، مورد بررسی قرار گرفت. داده های زبانی لازم از آزمونی به نام آزمون تصویرنامی بهدستآمد. این آزمون دارای 132 تصویر از اشیاء مختلف است که منجر به تولید 132 واژه توسط آزمونشونده میشود. بررسی دادهها، تعداد زیادی از هماهنگی شیوه تولید را در دادههای هردو گروه نشانداد، اما تفاوتهایی نیز در انواع این هماهنگی در دو گروه مذکور دیدهشد؛ هماهنگی انفجاری و خیشومی در هر دو گروه از کودکان و هماهنگی سایشی فقط در کودکان با رشد واجی عادی ملاحظهشد. تحلیل الگوهای هماهنگی شیوه تولید ملاحظهشده در گفتار کودکان عادی و بااختلال واجی فارسیزبان در چهارچوب فرضیه آسانی تولید و رویکرد نشانههای درکی به این نتیجه منجر شد که در کودکان بااختلال واجی تنها محدودیتهای تولیدی عامل تعیینکننده در فرایند هماهنگی شیوه تولید هستند، حالآنکه در کودکان عادی، که در مجموع دارای محدودیتهای کمتری در تولید آواها هستند، عوامل درکی نیز در بروز هماهنگی شیوه تولید نقشدارند. همچنین یافتههای این مطالعه تفاوتهایی را با یافتههای برخی تحقیقات مشابه بر کودکان در دیگر زبانها نشان داد.
روان شناسی زبان
ساناز تاج الدینی؛ مهرزاد منصوری؛ محمد نامی؛ سیما فرپور؛ علیرضا خرمایی؛ امیرسعید مولودی؛ حمیدرضا فرپور
چکیده
فلج مغزی یک اختلال حرکتی و وضعیتی است که در نتیجۀ یک ضایعه مغزی غیر پیشرونده ایجاد میشود و علائم آن بهشکل آسیبهای رشدی نمایان میشود. هدف پژوهش حاضر ارزیابی الگوهای الکتروفیزیولوژیک برآمده از نوار مغزی کمّی حین انجام تکلیف زبانی و گفتاری و تحلیل مقایسهای مؤلفههای کارکرد زبانی و الگوهای فضایی مشترک استخراجشده بین کودکان ...
بیشتر
فلج مغزی یک اختلال حرکتی و وضعیتی است که در نتیجۀ یک ضایعه مغزی غیر پیشرونده ایجاد میشود و علائم آن بهشکل آسیبهای رشدی نمایان میشود. هدف پژوهش حاضر ارزیابی الگوهای الکتروفیزیولوژیک برآمده از نوار مغزی کمّی حین انجام تکلیف زبانی و گفتاری و تحلیل مقایسهای مؤلفههای کارکرد زبانی و الگوهای فضایی مشترک استخراجشده بین کودکان فلج مغزی و سالم است. در این پژوهش، 17 کودک فلج مغزی و 40 کودک سالم با دامنۀ سنی 7 تا 12 سال بررسی شدند. بهمنظور ارزیابی خصوصیات زبانی این کودکان از جمله ویژگیهای آوایی ـ واجی، نحوی و معناشناسی از آزمون رشد زبان بهره گرفته شد و نیز برای بررسی الگوهای الکتروفیزیولوژیک از نظر دامنه و فرکانس امواج و همچنین میزان همآوایی امواج در نواحی مختلف از نوار مغزی کمّی شانزدهکاناله استفاده شد. علاوهبر این، ارزیابی و خروجی کیفی آزمون رشد زبان برای مشخصکردن حوزههای نیازمند به بهبود در دو گروه سالم و فلج مغزی بهصورت غالب، گزارش شد. نتایج این پژوهش نشان داد کودکان فلج مغزی در زیر- مقیاسهای آزمون رشد زبان در مقایسه با کودکان سالم مشکل درخورتوجهی داشتند. همچنین، مشاهده شد کودکان فلج مغزی در خردهآزمون تکمیل دستوری، پایینترین نمره را کسب کردند. نقشۀ مغزی بر پایۀ الکتروآنسفالوگرافی کمّی نشان داد تفاوت قدرت ارتعاش امواج مختلف و میزان همآوایی امواج در باندهای فرکانسی مختلف در حوزۀ نیازمند به بهبود، بین دو گروه از نظر آماری معنادار است.
روان شناسی زبان
موسی غنچه پور؛ عزت اله کلانتری خاندانی؛ محمد حسن فرخی برفه
چکیده
در این مقاله نقش شفافیت معنایی در پردازش اسامی ساده و اسامی مرکبِ غیرفعلی متشکل از سازههای «اسم+ اسم» که پربسامدترین اسامی مرکب در زبان فارسی هستند، در دو بیمار زبانپریش بروکا و دو بیمار زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی از طریق آزمونهای «نامیدن در مواجهه» و «تکرار» مورد بررسی قرار میگیرد. مقایسه عملکرد بیماران ...
بیشتر
در این مقاله نقش شفافیت معنایی در پردازش اسامی ساده و اسامی مرکبِ غیرفعلی متشکل از سازههای «اسم+ اسم» که پربسامدترین اسامی مرکب در زبان فارسی هستند، در دو بیمار زبانپریش بروکا و دو بیمار زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی از طریق آزمونهای «نامیدن در مواجهه» و «تکرار» مورد بررسی قرار میگیرد. مقایسه عملکرد بیماران زبانپریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی نشان میدهد که بیماران ترانس کرتیکال حرکتی کنش بهتری در هر دو تکلیف نامیدن و تکرار داشتند، در حالی که برای هر دو گروه از بیماران، نامیدن مشکلتر از تکرار بود که مؤید گسستگی و سازمانیابی مستقل این دو فرایند در مغز میباشد. به لحاظ شفافیت معنایی، اسامی شفاف، بیشترین و اسامی نیمشفاف کمترین خطا را نشان دادند که تأییدی بر پردازش راحتتر اسامی نیمشفاف است. تحلیل دادهها مؤید آن است که پردازش فرایندهای نامیدن و تکرار اسامی مرکب از طریق مسیر دوگانه (کلی و تجزیهای) صورت میگیرد، اما در فرایند نامیدن، مسیرِکلی و در فرایند تکرار مسیرِتجزیهای، رویکردهای غالب بودهاند. تحلیل خطاها نشان میدهد که پردازش اسامی ساده از طریق مسیر کلی صورت میگیرد. علاوه بر این، تحلیل کنش بیماران زبانپریش ناروان فارسی زبان تأییدی است بر اینکه شفافیت معنایی نقشی در پردازش اسامی مرکب غیرفعلی در این بیماران ندارد.
روان شناسی زبان
الهه کمری
چکیده
در پژوهش حاضر، در چارچوب نظریۀ انسجام هلیدی و حسن (1976) میزان تسلط کودکان تکزبانۀ فارسیزبان بر حروف ربط و ارجاع ضمیری به عنوان دو نوع از ابزارهای انسجامی مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور، 80 کودک در چهار ردۀ سنی 3، 5، 7 و 9 سال از 2 مهدکودک و 4 مدرسه ابتدایی در تهران انتخاب شدند و با یک گروه 20 نفره از آزمودنیهای بزرگسال به عنوان ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، در چارچوب نظریۀ انسجام هلیدی و حسن (1976) میزان تسلط کودکان تکزبانۀ فارسیزبان بر حروف ربط و ارجاع ضمیری به عنوان دو نوع از ابزارهای انسجامی مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور، 80 کودک در چهار ردۀ سنی 3، 5، 7 و 9 سال از 2 مهدکودک و 4 مدرسه ابتدایی در تهران انتخاب شدند و با یک گروه 20 نفره از آزمودنیهای بزرگسال به عنوان گروه کنترل مورد مقایسه قرار گرفتند. به منظور بررسی عملکرد این کودکان در استفاده از این ابزارهای انسجامی، دو آزمون تولید داستان با استفاده از دو کتاب مصّور کودک اجرا گردید. با در نظرگرفتن رشد انسجام دستوری، داستانهای آنها برحسب کاربرد این دو ابزار انسجامی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد که کودکان 3 ساله از راهبرد اسمی استفاده کردند و برای ایجاد انسجام در داستان از حروف ربط زمانی استفاده کردند. کودکان 5 ساله از تعداد بیشتری حروف ربط زمانی استفاده کردند. داستانهای روایت شده توسط آنها با استفاده از راهبرد فاعل موضوعی از سازماندهی برخوردار بود. از 7 سالگی به بعد داستانهای روایتشدۀ آزمودنیها پیچیدهتر شدند و تنوع حروف ربط بهطور معناداری افزایش یافت. کودکان از نشانگرهای زبانی مختلفی (راهبرد پیشمرجعی کامل) برای سازماندهی داستان به صورت یک واحد زبانی کل استفاده کردند. آنها از ضمایر برای حفظ ارجاع استفاده کردند و همزمان با آن نیز تلاش کردند از ارجاعات واضح و بدون ابهام برای اشاره به شخصیتهای داستان استفاده کنند و برای این کار از صورتهای اسمی جهت تعویض ارجاع استفاده کردند.