Critical analysis of grammatical metaphor in political discourse of local newspapers

Document Type : Research Paper

Author

University of Semnan, Iran

Abstract

Grammatical metaphor is one of the major issues in systemic functional grammar which has received much more attention recently. The main question of this research is: What are the functions of grammatical metaphors, such as nominalization and modality, in political discourse, and why do media use grammatical metaphors in texts? The main objective of this research is to study the role of grammatical metaphor in political discourse based on systemic functional grammar. In this research, the basic functions of grammatical metaphors, namely nominalization and modality, in political discourse are investigated. The needed data are extracted from Resalat and Shargh newspapers; the frequencies of nominalization in two newspapers are 408 and 304, respectively. The frequencies of modality in Resalat and Shargh newspapers are 30 and 32, respectively. The results of research indicate that main functions of nominalization metaphor are foregrounding of positive self-representation, foregrounding of negative other representation, hiding ideologies and suppression of message, creating cohesion and coherence, changing the distribution of theme and rheme, changing the distribution of old and new information. Moreover, the results indicate that the main functions of grammatical metaphor of modality in political discourse are concretizing of ideologies, expressing attitudes of writer, indicating the degree of certainty of proposition occurrence, and foregrounding ideologies.

Keywords


1. مقدمه

استعاره دستوری[1] یکی از مهم‌ترین نوآوری‌ها در زبانشناسی نقش‌گرای نظام‌مند در دو دهه گذشته بوده است. استعارۀ دستوری تاکنون از طریق دو انگارۀ لایه­ای و معنایی[2] مورد بررسی قرار گرفته است. انگارۀ لایه‌ای استعارۀ دستوری را بر حسب تنش لایه‌ای بین معنی‌شناسی گفتمان و واژگان دستور مورد بحث و بررسی قرار داده است. استعارۀ دستوری از منظر مارتین[3] (1993 :112) بازنمایی­کننده تنش بین دستور (گفته‌پردازی متن) و معنی‌شناسی (معنای متن) است بطوری که زبان باید بر مبنای حدّاقل دو سطح خوانش شود: سطحی که مستقیماً بازنمایی­کننده دستور است و سطح فراتر از آن با معنی‌شناسی مرتبط است. از منظر انگارۀ معنایی وقتی توالی واژه­ها به مثابه بند مرکّب یا فرایند به مثابه فعل لحاظ شود، صورت متجانس خواهیم داشت و وقتی که توالی واژه­ها به مثابه چیزی غیر از بند مرکّب و یا فرایند به مثابه چیزی غیر از فعل باشد، صورت استعاری خواهیم داشت (هلیدی و متیسن[4]، 1999: 238). دوریم[5] (2015 :5) اشاره کرد که در حقیقت استعارۀ دستوری بر حسب انگارۀ معنایی محصول روابط بین ­لایه‌ای میان معنی‌شناسی گفتمان و واژگان دستور نیست، بلکه محصول روابط درون لایه‌ای بین مقولات معنایی است. امّا انگاره سوّمی را دوریم (2015 :11) تحت عنوان انگارۀ تلفیقی[6] مطرح کرده است: استعارۀ دستوری در انگارۀ تلفیقی ساخت زبانی است که محصول تنش لایه‌ای بین معانی اندیشگانی (تجربی و منطقی) و بینافردی در معنی‌شناسی گفتمانی و واژگان دستور است. پرسش اصلی تحقیق این است که کارکردهای اساسی استعارۀ دستوری در گفتمان سیاسی فارسی چیست و چرا رسانه‌ها از استعارۀ دستوری در متون استفاده می‌کنند؟ نگارنده سعی کرده است در این تحقیق بر اساس اصول دستور نقش‌گرای نظام‌مند با استفاده از تحقیقات انجام شده در متون سیاسی انگلیسی تصویری نسبتاً روشن از کارکردهای استعارۀ دستوری اسم‌سازی و وجهیت در متون سیاسی فارسی ارائه نماید. روش تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی و مقایسه­ای است که نگارنده با استفاده از الگوی نقش‌گرایی هلیدی در زمینه استعارۀ دستوری و همچنین از رویکردهای انتقادی تحلیل گفتمان از جمله الگوی وان­دایک[7] به تجزیه و تحلیل استعاره‌های دستوری پرداخته است.

 

2. کارکردهای استعارۀ دستوری در گفتمان

 سوشینسکین[8] (2008 :129) در زمینۀ استعارۀ دستوری اشاره کرد که هدف از بکارگیری استعاره‌های دستوری جهت‌دهی واژگان و دستور در مسیری است که گوینده می‌خواهد تأثیر خاصّی را بر مخاطبان القا کند. در استعاره­های دستوری اندیشگانی، مشخّصه‌های واژگان دستور دوباره چینش می‌شوند تا دیدگاه خاصّی از واقعیّت را منعکس کنند یعنی نویسندگان با استفاده از استعاره‌های دستوری روش متناوب و جایگزینی را برای ساخت تصویری از واقعیّت می‌سازند. ملروز[9] (2003) مدّعی است استعارۀ دستوری در هر گفتمان که بصورت اسم‌سازی بازنمایی شده‌اند، بجای حفظ شرایط موجود ایدئولوژیک بعنوان سلاحی برای به چالش کشیدن آن مبدّل شده است. به نظر نگارنده اگرچه هدف نویسندۀ متون سیاسی استفاده از استعارۀ دستوری جهت برجسته‌سازی ایدئولوژی خودی است، امّا در بعضی موارد همین ابزار می­تواند برخلاف هدف نویسنده عمل کند و بجای برجسته‌سازی ایدئولوژی خودی، باعث حاشیه‌رانی خودی‌ها شود. بعبارت دیگر، همۀ ابزارهای ایدئولوژیک از جمله استعارۀ دستوری می­توانند نقش‌های دوگانه برجسته‌سازی و حاشیه‌رانی ایدئولوژی‌ها را داشته باشند.

 

3. انواع استعاره دستوری

 همان طوری که در بخش مقدمه اشاره شد، استعارۀ دستوری محصول تنش بین واژگان دستور و معنی‌شناسی گفتمان است و استعارۀ دستوری از منظر انگاره لایه‌ای به مثابه بازسازی روابط بین معنی‌شناسی گفتمان و واژگان دستور توصیف شده است که منجر به ایجاد تنش لایه‌ای می‌شود (دوریم، 2015 :2). از منظر انگارۀ لایه‌ای، دو نوع استعارۀ دستوری در بند وجود دارد: استعاره­های وجه و وجهیت[10] و استعاره­های گذرایی[11]. بر حسب مدل نقش‌های معنایی اینها به ترتیب استعاره­های بینافردی و اندیشگانی نامیده می‌شوند. استعاره منجر به بسط معنایی می­شود: استعاره از طریق تولید الگوهای جدید بازنمایی ساختاری، حوزه‌های نظام‌مند جدید معنا را ایجاد کرده است (هلیدی و متیسن، 2004 :626). بعبارت دیگر هر ساخت دستوری دارای دو صورت متجانس و نامتجانس است که در حقیقت استعارۀ دستوری صورت نامتجانس هر ساخت دستوری به شمار می­رود. بنابراین بر اساس اصل تصویرگونگی می­توان دریافت که هر یک از دو صورت دستوری متجانس و نامتجانس بازنمایی­کننده معنای متفاوتی خواهند بود. چنین تفاوت معنایی را تامپسون (1996 :165) مورد تأکید قرار داده است. البته وی به این نکته هم اشاره کرد که نمی­توان مرز قاطعی بین صورت متجانس و استعاری قائل شد، بلکه دو صورت متجانس و نامتجانس را باید بصورت پیوستار در نظر گرفت که بازنمایی­کننده معنای متفاوتی خواهند بود. تامپسون (1996: 165) استعارۀ دستوری را شامل بیان معنا از طریق صورت واژگان- دستور در نظر گرفته است که اساساً برای بیان نوع متفاوت معنا تکامل یافته­اند.

 

3-1. استعارۀ دستوری اندیشگانی

 اسم‌سازی، منبعی قوی برای تولید استعاره­های دستوری است. از طریق این ابزار، فرایندها (افعال) و ویژگی‌ها (صفات) بصورت استعاری به اسم تبدیل می‌شوند و بجای فرآیند یا صفات در بند، آنها به مثابه شیئ و گروه اسمی عمل می­کنند (هلیدی،1994: 352). هلیدی (1994: 353) معتقد است که بتدریج استعاره اسم‌سازی به گونه‌های دیگر در گفتمان بزرگسالان توسعه یافته و نشانۀ قدرت و اعتبار شده است. بیان استعاری با گفتمان‌های قدرت و کنترل مرتبط هستند و استعاره اندیشگانی در حقیقت همپوشی بین معنا و دستور است. استعارۀ دستوری گذرایی یکی دیگر از انواع استعاره اندیشگانی است که نوع فرایند در صورت نامتجانس تغییر می­کند، مثلاً صورت نامتجانس بندی مانند "چنین پدیده­ای در همۀ رشته­های علمی دیده می­شود" بدین شکل بیان می­شود: چنین پدیده­ای در همه رشته­های علمی به چشم می­خورد که در حقیقت نوع فرآیند در صورت متجانس ذهنی بوده و امّا در صورت نامتجانس نوع فرآیند مادّی است. استعاره‌های منطقی و تجربی از منظر مارتین (1992 :407) با یکدیگر همکاری می­کنند وقتی که روابط انسجامی بیرونی بصورت استعاری درک شود و چنین تعاملی بین دو نوع استعاره منجر به افزایش میزان انتزاع متن شده بطوری که دسترسی بخش وسیعی از افراد جامعه را به محتوای متن مذکور ناممکن می­سازد (دوریم، 2015 :3).

 

3-2. استعارۀ دستوری بینافردی

 تاورنیرز (2004 :8) استعارۀ دستوری بینافردی را به مثابه مضاعف‌سازی معنای نشانه‌شناختی و مضاعف‌سازی زمینه بر حسب معنا تعریف کرده است. دو نوع استعارۀ دستوری بینافردی شامل استعاره­های وجه و وجهیت است. در استعاره وجهیت افزوده وجه تبدیل به یک بند می‌شود، مثلاً بند "علی احتمالاً فردا به مدرسه می‌رود" بصورت "احتمال می‌رود که علی فردا به مدرسه برود" بیان می‌شود و در حقیقت یک بند تبدیل دو بند می­شود. در استعارۀ وجه، حالت بند تغییر می­کند و در حقیقت یک حالت می­تواند دو یا چند نقش زبانی را بازنمایی کند. گوینده به دلایل کلامی می­تواند بجای استفاده از وجه خبری از وجه پرسشی استفاده نماید؛ مثلاً گوینده بجای استفاده از وجه خبری "نمک و شکر برای انسان مضرّ است" را بصورت وجه پرسشی "آیا می‌دانید که نمک و شکر برای انسان مضر هستند؟" بیان نماید. وو و تانگ[12] (2010 :13) معتقدند که کارکرد اصلی استعارۀ وجهیت انعکاس نظرات گوینده و بیان عواطف است. استعارۀ وجهیت ذهنی، برای معرّفی نوعی دیدگاه به کار می‌رود و بصورت نقل قول مستقیم بیان می‌شود. این نوع استعاره تا حدّی ‌عینیت‌سازی را افزایش می‌دهد. اسم‌سازی فعل وجهی نه تنها تمایل به وجهیت را منعکس می‌کند، بلکه نقش اساسی در ایجاد ارتباط و اتصال را برخی اوقات بازی می‌کند. زو (2009 :118) معتقد است که چینش جهت‌گیری واضح و مستقیم (فاعلی) و غیرمستقیم (مفعولی) بر اساس استعاره است یعنی عبارات وجهی از واژه‌ها به بندها از طریق افزودن بند فرافکنی بسط می‌یابد.

 

 4. چارچوب نظری تحقیق

 تحلیل کلام انتقادی گرایشی است که از بطن جامعه‌شناسی جوانه زده است و قصد عملی و کاربردی آن این است که با مطالعۀ کلام و متون (مثلا متون و گفتمان رسانه­ای و آموزشی) جهان‌بینی و روابط قدرت ناشناخته و نهفته برای مردم را عیان سازد (فاولر، 1991؛ فرکلاف و وداک، 1997). در این گرایش اعتقاد بر این است که عواملی همچون بافت تاریخی، روابط قدرت در جامعه، ساختارها و فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی و جهان‌بینی‌ها، زبان (کلام و متن) را شکل داده و می‌دهند و از طریق کاربرد مستمر زبان در جامعه این بافت‌ها و روابط، ساختارها و جهان‌بینی‌ها تثبیت و ماندگار می‌شوند و بنابراین بین آن عوامل و زبان رابطه دو سویه و تأثیرپذیری متقابل برقرار است (دبیرمقدّم،1383 :51-52). ون‌دایک (2002 :65) ایدئولوژی را شامل مجموعه‌ای از باورهای مشترک بنیادی و محوری گروه‌های اجتماعی در نظر گرفته است. تحلیل گفتمان به نقش گفتمان در بازنمایی و بازتولید قدرت و سوء استفاده از قدرت (سلطه) و به مطالعۀ تعامل بین ساختارهای خُرد و کلان و همچنین تعامل بین ساختارهای گفتمان و ساختارهای جامعه می‌پردازد. ون‌دایک (1387 :455) معتقد است که ساختارهای گفتمانی عموماً به طور غیرمستقیم بیانگر ایدئولوژی‌ها هستند. نظریه ایدئولوژی در قالب مثلّثی مفهومی بیان می‌شود که جامعه، گفتمان و شناخت اجتماعی را با چارچوب گفتمان‌کاوی انتقادی به هم پیوند می­دهد. شناخت اجتماعی نظامی از بازنمودها و فرایندهای ذهنی اعضای گروه است. ایدئولوژی‌ها به لحاظ ذهنی بازنمود ویژگی‌های اجتماعی بنیادی یک گروه نظیر هویت، وظایف، اهداف، هنجارها، ارزش‌ها، جایگاه و منابع آن هستند (ون‌دایک، 1387 :428-429). ون‌دایک (2000 :63-84) راهبردهای ایدئولوژیک را برای توصیف و تبیین ساختارهای گفتمانی معرّفی کرده است که برخی از راهبردهای مورد استفاده در تحقیق حاضر عبارت است از: 1) برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی (راهبرد کلان معنایی): در بافت مناظره درباره مهاجرین، افراد سعی می­کنند به منظور برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی نسبت به مهاجرین مهمان‌نوازی و همدردی نمایند و چنین وانمود می­کنند که نسبت به مهاجرین تعصّب نژادی ندارند و در راستای حمایت از حقوق بشر و همسویی با قوانین و توافقات بین­المللی نسبت به پذیرش مهاجرین استقبال می­کنند.2) برجسته‌سازی نقاط ضعف غیرخودی‌ها (راهبرد کلان معنایی): مقوله‌سازی افراد بصورت درون‌گروهی و برون‌گروهی (قطبی‌سازی و غیریت‌سازی) بدون ارزش و تصادفی نیست، بلکه هنجارها و ارزش‌ها دارای کاربردهای ایدئولوژیک هستند و در حقیقت گروه­های غیرخودی بگونه‌ای منفی در محتوای گفتمان تجلّی می‌یابند. 3) واژگان‌گرایی: در مناظره­ها در سطح خُرد، تحلیل به بیان مفاهیم و باورهای زیربنایی از طریق عناصر واژگانی خاص، نیاز هست و معانی مشابه از طریق واژه­های مختلف بسته به جایگاه، نقش و اهداف و دیدگاه‌های گوینده به مثابه مشخّصه­های بافتی بیان می­­شوند. 4) تکرار: تکرار لفظی یا معنایی یکی از راهبردهای بلاغت است و نقش مهمّی در برجسته‌سازی ایدئولوژی خودی و حاشیه­رانی ایدئولوژی غیرخودی دارد. 5) صداقت و رو­راستی: یکی از راهبردهای استدلال صداقت است و گویندگان وانمود می­کنند که استدلال آنها همراه با صداقت و روراستی است. فاولر و همکاران (1979 :80) مدّعی شدند که اسم‌سازی بطور بالقوه باعث پنهان‌سازی و پوشیدگی پیام می‌شود و رفتارهای پنهان‌سازی را تداوم می‌بخشد. فرکلاف (1992 :27) در معرّفی اسم‌سازی می‌گوید: اسم‌سازی تبدیل بند به اسم یا گروه اسمی است و اسم‌سازی همراه با مجهول‌سازی با مشخّصه‌های مهم ایدئولوژیک متون نظیر پوشیدگی و پنهان‌سازی نظام‌مند عاملیت سروکار دارند و هر دو اجازه می‌دهند تا عامل حذف شود. فاولر (1991 :80) مدّعی است که اسم‌سازی رفتارهای پنهان سازی خصوصاً در حوزه‌های روابط قدرت و نگرش‌های نویسنده را در بر می‌گیرد.

 

5. روش تحقیق

 روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و مقایسه­ای است. داده­های تحقیق از روزنامه‌های رسالت و شرق استخراج شده است. فضای سیاسی جامعه در حاضر بطور کلّی شاهد تقابل دو ایدئولوژی اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی است که روزنامۀ رسالت بازنمایی­کننده ایدئولوژی اصول‌گرایی و روزنامۀ شرق بازنمایی­کننده ایدئولوژی اصلاح‌طلبی هستند. بنابراین داده­های تحقیق شامل بیست سرمقالۀ سیاسی است که از دو روزنامۀ مذکور انتخاب شده­اند. در تحقیق حاضر، تنها دو استعارۀ استعاری اسم‌سازی و وجهیت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته­اند. نگارنده با انتخاب دو روزنامه با دو ایدئولوژی متفاوت به مقایسه کاربرد استعارۀ دستوری اسم‌سازی و وجهیت در آنها پرداخته است تا مشخّص شود هر یک از روزنامه­ها از چه شیوه­هایی جهت بهره­گیری از این دو ابزار ایدئولوژیک استفاده کرده­اند. در حقیقت یکی از اهداف اصلی تحلیل گفتمان انتقادی، ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی در گفتمان است، بعبارت دیگر، تحلیلگران انتقادی سعی می­کنند نیات و باورهای گوینده/نویسنده را برای مخاطبان شفّاف‌سازی کنند تا مخاطبان براحتی بتوانند به باورهای آنان پی ببرند. بنابراین سعی شده است با تجزیه و تحلیل استعاره­های دستوری در دو روزنامه مذکور بازنمایی ایدئولوژی‌های روزنامه­ها مورد بررسی قرار گیرد.

 

6. تجزیه و تحلیل داده‌ها

 در این تحقیق بیست سرمقالۀ سیاسی (ده سرمقاله از روزنامۀ رسالت و ده سرمقاله از روزنامۀ شرق) از دو روزنامۀ رسالت و شرق انتخاب شده‌اند که موضوعات تمام آنها در زمینۀ انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 در جمهوری اسلامی ایران است. سپس استعاره­های دستوری اسم‌سازی (اندیشگانی) و وجهیت (بینافردی) از متون مذکور استخراج شده‌اند که تجزیه و تحلیل آنها به شرح زیر است.

 

6-1. نمونه‌هایی از استعارات دستوری اسم‌سازی و وجهیت در متون سیاسی روزنامه رسالت

الف) استعاره­های اسم‌سازی

1) گستردگی، عمق و ژرفای مشارکت مردم در انتخابات، دوستان انقلاب را در سراسر جهان شاد و دشمنان اسلام و نظام را غمگین می‌کند (رسالت، شمارۀ 8180، صفحۀ اصلی).

در این بند مرکّب، برجستگی عبارت اسمی حاصل از استعاره اسم‌سازی در ابتدای بند کاملاً مشهود است و نویسنده سعی کرده است تا میزان مشارکت مردم را با استفاده از عبارات استعاری گستردگی، عمق و ژرفای حاصل از صفات گسترده، عمیق و ژرف برجسته سازد و همچنین واژۀ مشارکت حاصل استعاره اسم‌سازی از فعل "شرکت کردن" است. بنابراین این عبارت مشخّص شده حاصل دو نوع استعارۀ دستوری اسم‌سازی یعنی صفت و فعل است که در نهایت صفات گسترده، عمیق و ژرف بصورت اسم در جایگاه آغازگر بند نشان‌دار و نامتجانس ظاهر شده­اند تا بتوانند بخاطر برجسته‌سازی ابعاد مختلف مشارکت مردم در انتخابات در کانون توجّه مخاطبان قرار گیرند و از طرف دیگر کارکرد اساسی استعاره اسم‌سازی در بند فوق، تغییر توزیع آغازگر/ پایان‌بخش و ساخت اطّلاع است. صفات مذکور و همچنین فرایند "شرکت کردن" در جایگاه پایان‌بخش بند بی­نشان قرار داشتند که همگی در بند نشان‌دار در جایگاه آغازگر ظاهر شده­اند و همچنین عناصر مذکور در بند بی­نشان جزء اطّلاع نو و امّا در بند نشان‌دار جزء اطّلاع کهنه محسوب می­شوند. در این عبارت استعاری عامل/کنش‌گر یعنی مردم حذف نشده است؛ زیرا نویسنده خواسته است نقش عامل را در این عبارت استعاری برجسته سازد. علاوه بر متراکم‌سازی اطّلاعات و پیام در این بند، استعارۀ دستوری با برجستگی پیام باعث شده است تا پیام در کانون توجّه شنونده قرار گیرد. بنابراین نویسنده با استفاده از راهبرد ایدئولوژیک واژگان‌گرایی، واژگانی را انتخاب کرده است که باعث برجسته‌سازی مشارکت مردم در انتخابات شده است.

2) فروکاستن عناصر تنش‌زا و تعارض­آفرین، اهتمام به رقابت مثبت و پرهیز از درگیری و دست به یقه­شدن‌های سیاسی یکی از بدیهیات و مقدّمات رقابت در انتخابات اسلامی است (رسالت، شمارۀ 8139، صفحۀ اصلی).

در این بند استعارات اسم‌سازی فروکاستن، اهتمام، پرهیز از درگیری و دست به یقه شدن باعث انسجام بیشتر متن شده‌اند و در حقیقت استعارۀ دستوری اندیشگانی نقش مهمّی در فرانقش متنی ایفا می­کند. نویسنده در این بند با استفاده از استعاره­های دستوری اسم‌سازی توانسته است عامل/کنش‌گر را از جمله حذف نماید و این کارکرد استعارۀ دستوری باعث پنهان‌سازی و پوشیدگی پیام و ایدئولوژی شده است. بعبارت دیگر با حذف کنش‌گر در بند معلوم نیست که نویسنده چه گروه یا گروه‌هایی را مورد خطاب قرار می‌دهد. از طرف دیگر نویسنده با قرار دادن سازه‌های حاصل از استعاره­های اسم‌سازی در ابتدای عبارات، باعث برجستگی آنها شده است و بدین ترتیب این استعاره­های بیشتر در کانون توجّه مخاطب قرار می‌گیرند. در حقیقت فرایندهای "فروکاستن، اهتمام ورزیدن، پرهیز کردن و دست به یقه شدن" در بندهای بی­نشان بصورت اسم همگی در جایگاه آغازگر بند نشان‌دار ظاهر شده­اند که چنیش چنین عناصری در جایگاه آغازگر باعث انسجام معنایی در ذهن مخاطبان می­شوند و از طرف دیگر نویسنده با استفاده از این کارکرد استعارۀ دستوری و راهبرد ایدئولوژیک واژگان‌گرایی ون‌دایک سعی کرده است نقاط ضعف رقیب را برجسته سازد.

3) نادیده گرفتن ارزش‌های اسلامی در تبلیغات، چشم‌پوشی از ارزش‌های اسلامی در تبلیغات و توسّل به ابزارها و امکانات غیراسلامی و حتّی ضدّاسلامی در انتخابات ........ راه­اندازی کارناوال‌های تبلیغاتی همراه با موسیقی و حرکات زننده، برگزاری میتینگ‌های انتخاباتی با سوء استفاده از بیت­المال، بهره‌برداری تبلیغاتی از زنان و دختران بدپوشش ... از جمله مواردی است که اسلامی بودن انتخابات را در معرض خطر قرار می­دهد (رسالت، شمارۀ 8139، صفحۀ اصلی).

در بند مرکّب فوق چندین بند از طریق استعاره اسم‌سازی تبدیل به یک بند مرکّب شده است که در حقیقت پیام و اطّلاعات متن کاملاً متراکم و فشرده شده و بنابراین فهم و درک متن نسبتا مشکل‌تر شده است. طبق دیدگاه مارتین (1992) زمانی که روابط انسجامی بصورت استعاری درک شوند، دسترسی بسیاری از مخاطبان به محتوای متن بخاطر افزایش میزان انتزاع متن غیرممکن می­گردد. بنابراین بخاطر ماهیت استعاری روابط انسجامی در متن فوق دسترسی مخاطبان به محتوای متن کاهش می­یابد. در این بند مرکّب هم سازه‌های حاصل از استعاره­های اسم‌سازی باعث انسجام متن شده است و علاوه بر انسجام به نظر می­رسد یکی دیگر از کارکردهای استعاره اسم‌سازی در این بند مرکّب پیوستگی معنایی و پیام است. بعبارت دیگر گروه‌های اسمی حاصل از کوتاه‌سازی بندها با پیوستگی خاصّی کنار هم قرار گرفته‌اند که مخاطبان علیرغم پیچیدگی متن بخاطر پیوستگی معنایی می‌توانند معنای آن را راحت‌تر درک کنند. از طرف دیگر نویسنده با حذف عامل/کنش‌گر سعی کرده است تا ایدئولوژی و نگرش خود را پنهان سازد و نویسنده با حذف عامل خواسته است تا مخاطب در مورد متن اظهار نظر و ارزیابی کند. بعبارت دیگر نویسنده نخواسته است تا ایدئولوژی و نگرش خود را بر مخاطبان تحمیل نماید و از این طریق با استفاده از استعاره­های اسم‌سازی خواسته است تاثیرات بیشتری بر مخاطبان بگذارد. همان طوری که در تحقیق مطرح شده است، یکی از کارکردهای استعارۀ دستوری اسم‌سازی، برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی‌ها و نقاط ضعف غیرخودی‌هاست که در تحلیل انتقادی گفتمان اصطلاحاً غیریت‌سازی نامیده می­شود. نویسنده در این بند مرکّب نقاط ضعف غیرخودی‌ها را از طریق کاربرد سازه­های اسمی حاصل از استعاره­های اسم‌سازی یعنی نادیده گرفتن ارزش‌های اسلامی، چشم‌پوشی از ارزش‌های اسلامی، توسّل به ابزارها و امکانات غیراسلامی، راه‌اندازی کارناوال ...، برگزاری میتینگ انتخاباتی از بیت­المال و بهره­برداری از زنان و دختران بدپوشش برجسته ساخته است. بنابراین هدف تحلیل انتقادی استعاره­های دستوری ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی‌های پنهان در ورای استعاره­های دستوری است. همچنین در متن فوق نویسنده از واژه­های خاص از جمله نادیده گرفتن، چشم‌پوشی و ... جهت برجسته‌سازی نقاط ضعف گفتمان مخالف استفاده کرده است که در حقیقت چنیش واژگان حاصل از استعارۀ دستوری اسم‌سازی در متن فوق نشان‌دهندۀ بازسازی و انطباق دوباره صورت و معنی در بخش واژگان دستور است و معنای گفتمانی و کاربردشناختی جدیدی را بازنمایی کرده است. نویسنده سعی کرده است با استفاده از راهبرد واژگان‌گرایی از منظر ون‌دایک ایدئولوژی خودی را در ذهن مخاطبان جهت برجسته‌سازی نقاط ضعف غیرخودی تثبیت نماید. علاوه بر آن، نویسنده از طریق راهبرد تکرار معنایی سعی کرده است باور خود را برای مخاطبان طبیعی و مقبول جلوه دهد.

4) عقلانیت در ارائۀ برنامه­های کاربردی برای حلّ مشکلات فوری کشور و اجتناب از مناقشات بنیادین در اصول پذیرفته­ شده نظام جمهوری اسلامی و پرهیز از بداخلاقی‌های سیاسی اعمّ از تبلیغات منفی، تخریب رقیب و توسّل به عوامل غیر عقلانی و ضد عقلانی کاملا مشهود بود (رسالت، شمارۀ 8188، صفحۀ اصلی).

نویسنده در بند فوق با بکارگیری اسم‌های حاصل از فرآیند استعاره اسم‌سازی سعی کرده است انسجام متن را تقویت کند. در این بند هم عامل/کنش‌گر حذف شده است و نویسنده با بکارگیری استعارات اسم‌سازی سعی کرده است نقاط مثبت خودی‌ها را برجسته سازد و بکارگیری زیاد اسم‌های حاصل از استعاره اسم‌سازی در آغاز هر گروه اسمی باعث برجستگی مفاهیم در ذهن مخاطب شده است و در حقیقت هارمونی و هماهنگی خاصّی بین برخی استعاره­های اسم‌سازی در بند یعنی عقلانیت، اجتناب و پرهیز ایجاد شده است که تأثیر خاصّی بر مخاطبان می­گذارد. در ادبیات زبانشناسی این اصل پذیرفته است که میزان برجستگی عناصر در سمت راست جمله در زبان فارسی نسبت به سمت چپ بسیار بیشتر است. بعبارت دیگر میزان برجستگی عناصر در سطح جمله بصورت پیوستار است که عنصر در آغاز جمله دارای میزان برجستگی بسیار بالایی است و همچنین میزان برجستگی عناصر با عنصر مبتدا شده مرتبط است. بعبارت دیگر مبتدا در جمله دارای میزان برجستگی بالایی نسبت به سایر عناصر جمله است. بنابراین یکی از جلوه­های اصلی فرایند اسم‌سازی افزایش میزان برجستگی عناصر است که در حقیقت عنصر با میزان بالای برجستگی می­تواند بیشتر از بقیه عناصر در ذهن مخاطبان تثبیت گردد. بنابراین در فرایند اسم‌سازی، سازه فعلی تبدیل به اسم شده و عمدتاً در ابتدای بند ظاهر می­گردد که چنین کارکردی باعث برجسته‌سازی مفاهیم در ذهن مخاطبان خواهد شد. نویسنده در این متن با استفاده از راهبرد واژگان گرایی سعی کرده است واژگان خاص از جمله عقلانیت، پرهیز از بد اخلاقی و... را جهت برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی انتخاب نماید.

 

ب- استعارۀ وجهیت

5) نگارنده بر این باور است که هر انقلابی مبتنی بر آرمان‌هایی شکل می­گیرد و اساساً بستر ظهور انقلاب‌ها؛ آرمان‌هایی است که برخاسته از تحریکات ذهن ناخودآگاه و نیازهای سرکوب شده است (رسالت، شمارۀ 8162، صفحۀ اصلی).

6) نکتۀ مهم این است که قرار نیست کسی به نفع اصلح کنار برود و برود خانه بنشیند؛ بلکه باید در میدان بماند و اصلح را تبلیغ و ترویج کند.... (رسالت، شمارۀ 8160، صفحۀ اصلی).

7) در نهایت تأکید براین واقعیّت ضروری است که هیچ دولتی اعم از اصول‌گرا؛ اصلاح‌طلب و یا مستقل را در دایره عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه ندیده و از معرض نقد بدور نخواهیم داشت (رسالت، شمارۀ 8196، صفحۀ اصلی).

دربارۀ نمونه‌های استعارۀ وجهیت فوق باید گفت که نویسنده در نمونۀ یک، دیدگاه خود را درباره گزاره یعنی شکل‌گیری هر انقلاب مبتنی بر آرمان‌ها را به صراحت بیان کرده است تا مخاطب براحتی ایدئولوژی نویسنده را درک کند. بنابراین یکی از کارکردهای اصلی استعارۀ وجهیت ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی نویسنده است و نکتۀ مهمّ دیگر در مورد نمونۀ پنج این است که نویسنده عامل/کنش‌گر (نگارنده) را در بند فرافکنی ذکر کرده است. بنابراین نویسنده، مسئولیت همۀ گفته‌ها را پذیرفته است. نویسنده در نمونۀ ششم در حقیقت از دو بند فرافکنی استفاده کرده است. بعبارت دیگر بند فرافکنی اوّل یعنی "نکته مهم این است" در حقیقت کلّ بند مرکّب شامل بند فرافکنی دوّم و گزاره را مورد توجّه قرار می‌دهد و نگرش و ایدئولوژی نویسنده را مورد تأکید قرار می‌دهد تا مخاطب به اهمّیت گزاره بیشتر توجّه نماید و بند فرافکنی دوّم یعنی" قرار نیست" در حقیقت نگرش و ایدئولوژی نویسنده را درباره گزاره تبیین می‌نماید. بنابراین وجود دو بند فرافکنی وضوح ایدئولوژی نویسنده را دربارۀ گزاره دوچندان می‌سازد. پس از این نمونه، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که ممکن است نویسنده، ایدئولوژی و نگرش خود را از طریق یک و یا چند بند فرافکنی دربارۀ گزاره نشان دهد و همچنین دو یا چند بند فرافکنی باعث وضوح بیشتر دیدگاه و ایدئولوژی نویسنده می‌گردند. نویسنده در استعارۀ وجهیت نمونۀ هفتم بخاطر اهمّیت موضوع و گزاره از یک بند فرافکنی با کاربرد استعاره اسم‌سازی" تأکید بر این واقعیت" استفاده کرده است تا ضمن ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی، ضرورت اهمّیت گزاره را برای مخاطب روشن سازد و در حقیقت نویسنده بجای کاربرد دو بند فرافکنی (ضرورت دارد که بر این واقعیّت تأکید گردد) (استعاره وجهیت) از یک بند فرافکنی همراه با استعارۀ اسم‌سازی استفاده کرده است که احتمالاً بخاطر کوتاه‌سازی بند مرکّب بوده است. امّا بخاطر انسجام و پیوستگی معنایی، تأثیر آن بر مخاطب بیشتر شده است. بنظر می‌رسد هر چه تعداد بندهای فرافکنی بیشتر باشد، ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی بیشتر است. نکتۀ دیگر اینکه نویسنده در نمونۀ پنجم عامل/کنش‌گر را در بند فرافکنی آورده است و امّا در دو نمونه دیگر عامل/کنش‌گر ذکر نشده است. بنابراین حذف عامل در بند فرافکنی باعث سلب مسئولیت از سوی کنش‌گر می­گردد. بنابراین از بحث فوق می­توان نتیجه­گیری کرد که استعاره­های وجهیت برعکس استعاره اسم‌سازی باعث وضوح و ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی‌های موجود در متون سیاسی می‌شوند و نویسنده از هر دو ابزار استعارۀ اسم‌سازی و استعارۀ وجهیت در متون سیاسی استفاده می‌کند و علاوه بر دلیلی که قبلاً ذکر شد، یکی دیگر از دلایل کاربرد دو ابزار متضاد توسّط نویسنده به ایدئولوژی و نگرش او نسبت مقتضیات و مصالح خودی‌ها مربوط می‌شود؛ یعنی اگر نویسنده در جایی از متن و گفتمان احساس کند که نیاز به پنهان‌سازی ایدئولوژی و پوشیدگی پیام جهت برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی‌ها و نقاط ضعف غیرخودی‌ها بصورت غیرمستقیم و ضمنی است، از استعارۀ دستوری اسم‌سازی استفاده می‌کند و اگر در جایی از گفتمان احساس شود که وضوح ایدئولوژی و برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی‌ها بصورت مستقیم بر مخاطب تأثیر بیشتری دارد و اهمّیت تأکید بر وضوح ایدئولوژی در گفتمان ضروری باشد، نویسنده از استعارۀ دستوری وجهیت استفاده می‌کند. بنابراین نویسندۀ متن و گفتمان سیاسی از فنون و ابزارهای ایدئولوژیک مختلف جهت برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی‌ها و نقاط ضعف غیرخودی‌ها استفاده می‌کند. نویسنده در نمونه­های فوق سعی کرده است از طریق راهبرد صداقت و روراستی ون‌دایک با استفاده از استعاره­های وجهیت چنین وانمود کند که استدلال وی با صداقت همراه است و بنابراین مخاطبان بدون هیچ مقاومتی دیدگاه نویسنده را می­پذیرند.

 

6-2. نمونه‌هایی از استعاره­های دستوری اسم‌سازی و وجهیت در متون سیاسی روزنامه شرق

الف) استعاره اسم‌سازی

8) تجربۀ دیرینه نشان داده یک رجل سیاسی و مذهبی که در شرایط بحران توانسته با سکوت و تحمّل وگذشت‌کردن از ناروا شنیدن، به کار خود بدرستی ادامه دهد، فردی خردمند و تواناست (شرق، شمارۀ 1735، ص 1).

کاربرد متعدّد استعاره­های اسم‌سازی در بند فوق، باعث انسجام متن شده است که در حقیقت یکی از کارکردهای اساسی استعارۀ دستوری اسم‌سازی است. در حقیقت بند نشان‌دار فوق شامل چندین بند است: یک رجل سیاسی و مذهبی که در شرایط بحران توانسته سکوت کند، تحمّل کند و از ناروایی که شنیده است، گذشت کند.... بنابراین متراکم‌سازی اطّلاعات باعث شده است که مخاطبان با توجّه و دقّت بیشتری به کنکاش مفاهیم پرداخته و در نتیجه پیام بیشتر در ذهن مخاطبان تثبیت شود؛ بطوری که مخاطبان پیام را بعنوان یک واقعیّت بپذیرند. همان طوری که هلیدی و متسین (2004) اشاره کردند، استعاره از طریق تولید الگوهای جدید بازنمایی ساختاری، حوزه‌های نظام‌مند جدید معنا را ایجاد می­کند. بنابراین استعارۀ دستوری با خلق حوزه­های جدید معنا سعی می­کند میزان تفسیرپذیری پیام را افزایش دهد بطوریکه مخاطبان با تفسیر معانی مختلف موجود در پیام، یکی از معانی را بعنوان واقعیّت بپذیرند و این موضوع باعث می‌شود که پیام به مخاطبان تحمیل نشود، چراکه مخاطبان در برابر معنای تحمیلی مقاومت خواهند کرد. نویسنده همچنین با انتخاب واژگان مناسب بصورت استعاری از جمله سکوت، تحمّل و گذشت سعی کرده است با استفاده از راهبرد برجسته‌سازی ون‌دایک نقاط قوّت خودی‌ها را برجسته سازد.   

9) در اوج تشتّت آرا پیرامون مناسب‌ترین فرد برای سکّانداری امور اجرایی کشور، بجای روی‌آوردن به تنش‌ها و مجادلات بی‌پایان سیاسی و کاربرد ابزارهای غیرسیاسی، در چارچوب قواعد مردم‌سالاری، رأی دادند تا با قاعدۀ طلایی «ارادۀ اکثریت» رییس جمهور چهار سال آینده را برگزینند (شرق، شمارۀ 1758، ص 1).

نویسنده در بند فوق با کاربرد استعاره­های اسم‌سازی متعدّد انسجام متن را افزایش داده است که انسجام بر درک مخاطب تأثیر گذاشته و باعث تاثیرگذاری ایدئولوژی نویسنده بر مخاطب شده است. نویسنده با بکارگیری دو اسم اوج و تشتّت حاصل از فرایند اسم‌سازی فضای انتخابات را ترسیم کرده است که چنین کارکردی نشان‌دهندۀ پتانسیل بالای استعارۀ دستوری در برجستگی پیام است. نویسنده در این بند با کاربرد برخی استعاره­های اسم‌سازی یعنی روی آوردن به تنش‌ها و مجادلات بی‌پایان سیاسی و کاربرد ابزارهای غیرسیاسی در حقیقت نقاط ضعف غیرخودی‌ها را در گفتمان برجسته ساخته است. بنابراین یکی از کارکردهای اصلی استعاره­های دستوری برجسته‌سازی نقاط ضعف غیرخودی‌هاست. علاوه بر آن، قرار گرفتن استعاره‌های اسم‌سازی در ابتدای هر عبارت میزان برجستگی آنها در بند افزایش یافته و این سازه­ها بیشتر در کانون توجّه مخاطبان خواهند بود.

10) زیرا بی‌تردید، معدودی که بی‌توجّه به الزامات منافع ملّی، سود خویش را در دامن زدن به تنش و ناهمگرایی می‌دانند، خواهند کوشید تا با برجسته‌سازی تفاوت دیدگاه‌ها و کشاندن فعّالان سیاسی به جادۀ «تقابل»، نان خود را از تنور سوزان «منازعات» تندروانه بیرون آورند (شرق، شماره 1758، ص 1).

نویسنده در این بند مرکّب سعی کرده است با کاربرد استعاره­های اسم‌سازی از جمله بی‌توجّهی به الزامات منافع ملّی، دامن زدن به تنش و ناهمگرایی و برجسته‌سازی دیدگاه‌ها و کشاندن فعّالان سیاسی به جادۀ تقابل، نقاط ضعف غیرخودی‌ها را برجسته سازد. نویسنده با خلق و بازتولید متن از طریق استعاره­های اسم‌سازی می‌­کوشد تصویری خاص از غیرخودی‌ها را در اذهان مخاطبان القا نماید که در حقیقت یکی از کارکردهای ایدئولوژیک استعاره­های دستوری به شمار می‌رود. نکته قابل توجّه دیگر، کاربرد استعارۀ واژگانی نظیر جادّه تقابل و بیرون آوردن نان از تنور سوزان منازعات تندروانه در این بند مرکّب است که این استعارات واژگانی باعث برجسته‌سازی پیام و فهم و درک بیشتر مخاطب نسبت به مفاهیم سیاسی می‌شود. بنابراین نویسنده، پیچیدگی متن ناشی از کاربرد استعاره­های دستوری را با کاربرد استعاره­های واژگانی و همچنین کاربرد ابزارهای گفتمانی مانند انسجام معنایی ناشی از استعاره­های دستوری اسم‌سازی جبران کرده است.

11)این واقعیّت هم قابل انکار نیست که پشتیبانی خاتمی و هاشمی از روحانی و سپس کناره‌گیری عارف و نیز عملکرد رسانه‌های اصلاح‌طلب و در نهایت، انتخاب روحانی بعنوان «نامزد اجماعی» اصلاح‌طلبان، در واریز آرای بدنۀ اجتماعی اصلاحات به نفع «شیخ دیپلمات» و امکان‌پذیر ساختن پیروزی غافلگیرکننده وی نقش اساسی داشت (شرق، شمارۀ 1758، ص 1).

نویسنده در بند مرکّب فوق با کاربرد استعاره­های اسم‌سازی متعدّد و ایجاد هماهنگی بین این استعاره­ها، نقاط قوّت خودی‌ها را برجسته ساخته است و همچنین نویسنده با کاربرد استعارۀ وجهیت در ابتدای بند مرکّب، سعی کرده است ایدئولوژی نهفته در گزاره را ‌عینیت‌سازی کند. بنابراین به نظر می­رسد در هر جایی از گفتمان که بند فرافکنی (استعاره وجهیت) به کار می‌رود، در گزاره تعدادی استعارۀ اسم‌سازی جهت بازنمایی ایدئولوژی موجود در متن به کار می­رود. کارکرد اصلی استعارۀ وجهیت ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی‌هاست در حالی که کارکرد اساسی استعارۀ اسم‌سازی پنهان‌سازی ایدئولوژی از طریق حذف عامل/کنش‌گر و متراکم‌سازی پیام است. امّا در گزارۀ فوق، نویسنده در تمام گروه‌های تقلیل‌یافتۀ ناشی از عملکرد استعارۀ اسم‌سازی عامل/کنش‌گر را حذف نکرده است و این فنون نویسنده به ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی کمک کرده است. بنابراین استعارۀ دستوری اسم‌سازی در صورت حذف عامل/کنش‌گر باعث پنهان‌سازی ایدئولوژی می‌شود و همیشه این طور عمل نمی‌کند. همان طوری که حین در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد در زمینه استعارۀ دستوری اشاره کرد، استعارۀ دستوری اسم‌سازی در گفتمان سیاسی دارای کارکردهای ایدئولوژیک نظیر حذف عاملیّت، تجسّم‌سازی فرآیندها، ایجاد انسجام و تمرین و اعمال قدرت است. تحلیل استعارۀ دستوری اسم‌سازی نشانگر باورها و ایدئولوژی‌هاست و این باورها و ایدئولوژی‌ها از طریق ملاحظات بافت‌های موقعیتی و اجتماعی- فرهنگی نیاز به تأیید دارند. استعارۀ اسم‌سازی دارای پیش­فرض‌های وجودی و کاربردهای ایدئولوژیک بخاطر پنهان‌سازی و پوشیدگی بالقوه است و این استعاره کمک می‌کند تا نگرش گوینده یا رابطه قدرت بین گوینده و شنوندگان پنهان شود و این استعاره در دو گفتمان سیاسی انگلیسی و ویتنامی به مثابه ابزار موثر و کارا در بیان ایدئولوژی‌های گویندگان عمل می‌کند. با توجّه به کاربرد فنون مختلف و ابزارهای ایدئولوژیک مختلف توسّط نویسنده، ایدئولوژی موجود در بند مرکّب فوق در حد اعلا ‌عینیت‌سازی شده است که به نظر می‌رسد علّت اصلی، نیت نویسنده در کاربرد ابزارهای ایدئولوژیک جهت ‌عینیت‌سازی بسیار زیاد ایدئولوژی مورد نظر خود بخاطر اهمّیت ایدئولوژی نهفته در گزاره و درک و فهم مخاطب از آن است.

 

 

ب) استعارۀ وجهیت

12) طرفداران «نظریۀ اجماع» بر این باورند که اوّلاً شانس روحانی یا عارف در صورت معرّفی رسمی آنها از سوی شورای هماهنگی جبهۀ اصلاحات خیلی هم پایین نبوده (شرق، شمارۀ 1746، ص 1).

13) با لحاظ این واقعیّات است که نمی‌توان و نباید از اقدام راهگشای خاتمی، هاشمی و عارف و مشاورانشان در بسترسازی و تعمیق کار جمعی و فارغ از مسایل جناحی بی‌تفاوت گذشت (شرق، شمارۀ 1755، ص 1).

14) به ‌نظر می‌رسد اشکالی نیست که ما آسیب‌های چند سال اخیر را که اقتصاد و فرهنگ و سیاست خارجی را دچار مسأله کرده است، بازشناسی کنیم (شرق، شمارۀ 1738، ص 1).

همان طوری که قبلاً اشاره شد، هلیدی (1994) معتقد است که استعاره‌های وجهی از الگوی متجانس فاصله گرفته و معنای وجهی خارج از گزاره، بازنمایی می‌شود که وظیفۀ این جملۀ وجهی، ارزیابی گزاره از منظر گوینده است. وو و تانگ (2010 :13) معتقدند که کارکرد اصلی استعارۀ وجهیت انعکاس نقطه‌نظرات گوینده و بیان عواطف است. استعارۀ وجهیت، انتزاعی برای معرّفی نوعی دیدگاه و نقطه‌نظر به کار می‌رود و بصورت نقل قول مستقیم بیان می‌شود. این نوع استعاره، ‌عینیت‌سازی را افزایش می‌دهد. استعارۀ دستوری، باعث انسجام گفتمان می‌شود. بنابراین نویسنده در نمونه‌های استعارۀ وجهیت فوق، بندهای وجهیت را برای ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی‌های موردنظر خود در گزاره به کار برده است. این نوع استعاره‌های دستوری علاوه بر ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی، باعث تأکید بیشتر بر ایدئولوژی مورد نظر و همچنین برجسته‌سازی آن می‌شوند. بعبارت دیگر کار اصلی استعارۀ وجهیت، ‌عینیت‌سازی و برجسته‌سازی ایدئولوژی‌هاست و این برجسته‌سازی ایدئولوژی باعث جلب توجّه بیشتر مخاطبان می‌شود. استعارۀ وجهیت در نمونۀ سیزده در حقیقت بر واقعیّت ایدئولوژی موردنظر نویسنده تأکید دارد و استعارۀ وجهیت در نمونۀ چهارده بر نگرش نویسنده نسبت به عدم قطعیت گزاره تأکید دارد و نویسنده با احتیاط نسبت به وقوع گزاره اشاره دارد. بنابراین یکی دیگر از کارکردهای استعارۀ دستوری، نگرش نویسنده نسبت به قطعیت و یا احتمالات وقوع گزاره است که گزاره در نمونه­های فوق در برگیرندۀ ایدئولوژی و باورهای نویسندۀ متون سیاسی است.

 

6-3: مقایسه بکارگیری استعاره­های اسم‌سازی و وجهیت در دو روزنامۀ رسالت و شرق

 تحلیل نمونه­هایی از داده­های تحقیق حاکی از آن است که تعداد استعاره­های دستوری اسم‌سازی در روزنامۀ رسالت 408 مورد و تعداد استعاره­های دستوری وجهیت در روزنامه مذکور 30 مورد است در حالی که تعداد استعاره­های دستوری اسم‌سازی در روزنامۀ شرق 304 مورد و تعداد استعاره­های دستوری وجهیت در روزنامه مذکور 32 مورد است. بنابراین با توجّه به ملحوظ موضوع یکسان، یعنی انتخابات ریاست جمهوری 1392 و همچنین تعداد و حجم تقریباً یکسان سرمقاله‌ها از دو روزنامۀ مزبور، بیشترین تفاوت بین این دو روزنامه در سطح بسامد استعاره­های دستوری اسم‌سازیست. بعبارت دیگر، تفاوت بسامد استعاره­های دستوری اسم‌سازی در روزنامۀ رسالت نسبت به روزنامۀ شرق 104 فقره است که این تفاوت در برخی موارد نشان دهنده پنهان‌سازی و پوشیدگی بیشتر پیام، و امّا در اکثر موارد نشان‌دهندۀ برجسته‌سازی پیام و تثبیت آن در ذهن مخاطبان در روزنامۀ رسالت نسبت به روزنامۀ شرق است. همچنین کارکرد اصلی استعارۀ دستوری بازنمایی واقعیّت بر اساس الگوهای ساختاری جدید است که در حقیقت روزنامۀ رسالت با بکارگیری استعاره‌های اسم‌سازی بیشتر نسبت به روزنامۀ شرق ساز­و­کارهای بازنمایی را به طرق مختلف امکان‌پذیر می­سازد و چنین تکثّر و تنوّع در بازنمایی پیام باعث می‌شود مخاطبان امکان انتخاب پیام مورد نظر را بر اساس پیشفرض‌هایشان داشته باشند. بعبارت دیگر هیچ پیامی به مخاطبان تحمیل نمی­شود و چنین چیزی باعث می‌شود مخاطبان با تفسیر معانی مختلف پیام، یکی از معانی را به عنوان واقعیّت بپذیرند. داده­های تحقیق نشان می­دهد که روزنامۀ رسالت با بکارگیری بیشتر استعاره اسم‌سازی باعث تغییر توزیع آغازگر/پایان‌بخش می‌شود که حاصل چنین تغییری نشان‌دهندۀ تمرکز نویسنده بر بخش خاصّی از پیام و در حقیقت درجه­بندی پیام است. کارکرد استعارۀ دستوری اسم‌سازی تغییر توزیع آغازگر و پایان‌بخش و همچنین حذف عامل یا کنش‌گر در سطح بند است که حذف عامل یا کنش‌گر منجر به پنهان‌سازی و پوشیدگی پیام و همچنین تراکم اطّلاعات می‌گردد؛ یعنی فرآیند اسم‌سازی باعث تبدیل بند به گروه اسمی خواهد شد و این تبدیل یعنی تنزّل از مرتبه بالاتر به مرتبه پایینتر در نقش‌گرایی محسوب می‌شود که اصطلاحاً تنزّل مرتبه نامیده می‌شود و نتیجه اینکه حجم متون فشرده‌تر شده و اطّلاعات در بند متراکم می‌شود. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که میزان تراکم اطّلاعات، پوشیدگی پیام و پنهان‌سازی ایدئولوژی در روزنامۀ رسالت نسبت به روزنامۀ شرق بیشتر است. همچنین داده‌های تحقیق نشان می­دهد که در فرآیند اسم‌سازی توزیع اطّلاع کهنه و نو دگرگون می‌گردد و چه بسا ممکن است سازۀ اطّلاعی کهنه در اثر استعارۀ اسم‌سازی تبدیل به اطّلاع نو گردد و همچنین یکی از کارکردهای اصلی دیگر استعارۀ اسم‌سازی این است که در مرحلۀ تبدیل فرآیند (فعل) به اسم و تغییر جایگاه آن به ابتدای بند، باعث ارتقای میزان برجستگی سازه می‌گردد. در گفتمان این اصل پذیرفته است که میزان برجستگی در ابتدای بند در اوج بوده و هر چه از ابتدای بند به انتهای آن حرکت می‌کنیم، از میزان برجستگی عناصر کاسته می‌شود. بنابراین برجستگی سازه‌های حاصل از استعارۀ دستوری اسم‌سازی باعث می‌شود که سازه در کانون توجّه شنونده/ مخاطب قرار گیرد و بدین خاطر میزان توجّه مخاطب نسبت به سازه اسمی‌شده در ابتدای بند افزایش می‌یابد، مثلاً در استعارۀ دستوری اسم‌سازی نمونۀ سوّم، جملات بصورت بی­نشان بدین شکل بیان می­شوند: برخی افراد/ ارزش‌های اسلامی در تبلیغات را نادیده می‌گیرند (آغازگر/پایان‌بخش) و از ارزش‌های اسلامی در تبلیغات چشم‌پوشی می­کنند (پایان‌بخش) و به ابزارها و امکانات غیراسلامی و حتّی ضدّاسلامی در انتخابات متوسل می­شوند (پایان بخش) .... کارناوال‌های تبلیغاتی همراه با موسیقی و حرکات زننده را به راه می­اندازند (پایان‌بخش) و میتینگ‌های انتخاباتی با سوء استفاده از بیت­المال برگزار می­کنند (پایان‌بخش) ... که در همۀ این جملات بخش‌های آغازگر و پایان‌بخش مشخّص شده­اند. امّا وقتی همین بندهای بی‌نشان تحت تأثیر فرایند اسم‌سازی قرار می­گیرند، همه عناصر پایان‌بخش در جملات بی­نشان در جایگاه آغازگر بند اسم‌سازی شده قرار می­گیرند و با توجّه بافت زبانی و غیرزبانی به نظر می­رسد که پایان‌بخش در جملات بی­نشان دارای اطّلاع نو بوده و امّا در بند حاوی عناصر اسم‌سازی شده جزء اطّلاع کهنه محسوب می­شوند. بنابراین با توجّه به کاربرد بیشتر استعاره اسم‌سازی می­توان چنین نتیجه گرفت که برجسته‌سازی پیام و میزان توجّه مخاطبان در روزنامۀ رسالت نسبت به روزنامۀ شرق بیشتر است. امّا در خصوص کاربرد استعارۀ دستوری وجهیت (بینافردی) در هر دو روزنامه باید گفت که تفاوت چندانی وجود ندارد. بنابراین می‌توان از این تفاوت ناچیز در کاربرد استعارۀ وجهیت چنین نتیجه گرفت که وضوح نگرش گوینده در دو متون سیاسی یکسان است. بعبارت دیگر یکی از کارکردهای استعارۀ وجهیت در متون و گفتمان سیاسی ‌عینیت‌سازی نگرش و طرز فکر و ایدئولوژی و همچنین میزان قطعیت گوینده نسبت به وقوع گزاره است. همان طوری که در بخش‌های قبلی مقاله در خصوص استعارۀ وجهیت گفته شده است، بند مرکّب شامل دو بند فرافکن کننده[13] (بند اصلی) و فرافکنی شده[14] (گزاره) است که بند اصلی ناشی از استعارۀ وجهیت است و کارکرد اصلی آن بیان نگرش گوینده و همچنین میزان قطعیت وقوع گزاره است و در متون سیاسی روزنامه‌های رسالت و شرق میزان کاربرد آن نسبت به استعارۀ دستوری اسم‌سازی بسیار پایین است، امّا هدف نویسنده متون سیاسی از کاربرد استعارۀ دستوری وجهیت وضوح نگرش گوینده نسبت به پیام است تا مخاطب از طریق این استعاره نسبت به ایدئولوژی نویسندۀ متن آگاهی پیدا کند. مقایسۀ نقش‌های استعارۀ دستوری اسم‌سازی و استعارۀ دستوری وجهیت در متون سیاسی مورد بحث در این تحقیق نشان می‌دهد که کارکردهای این دو نوع استعاره تا حدّی در تقابل با هم هستند یعنی استعارۀ اسم‌سازی بخاطر حذف کنش‌گر باعث پوشیدگی پیام و پنهان‌سازی ایدئولوژی در متون سیاسی می‌شود و البته استعارۀ اسم‌سازی در موارد دیگر با قرار دادن اسم‌های حاصل از فرایندها در جایگاه آغازگر، باعث برجستگی پیام و ‌عینیت‌سازی پیام می‌شود. امّا کارکرد اصلی استعارۀ دستوری وجهیت وضوح پیام و ‌عینیت‌سازی نگرش‌ها و ایدئولوژی‌ها در متون سیاسی است. البته باید یادآور شد که نویسنده در بند فرافکنی کنش‌گر را حذف می‌کند و بند بصورت غیرشخصی بیان می‌شود تا گوینده در قبال پیام هیچ مسئولیتی نداشته باشد. نیت نویسنده/گوینده در کاربرد استعارۀ اسم‌سازی علاوه بر پوشیدگی پیام در برخی موارد، توجّه بیشتر به نقش‌های دیگر استعارۀ اسم‌سازی یعنی تخصّصی‌تر شدن متن، برجستگی پیام، تراکم اطّلاعات، تغییر توزیع آغازگر و پایان بخش و همچنین تغییر توزیع اطّلاع کهنه و نو در بند است.

 

7. نتیجه‌

 تحقیق حاضر به اهمّیت کاربرد استعارۀ دستوری اسم‌سازی و وجهیت در گفتمان سیاسی پرداخته است که تعداد استعاره‌های اسم‌سازی به کار رفته در گفتمان سیاسی روزنامۀ رسالت 408 مورد است، در حالی که تعداد استعاره‌های اسم‌سازی در گفتمان سیاسی روزنامۀ شرق 304 مورد است. این تفاوت در کاربرد استعارۀ دستوری اسم‌سازی فاحش است و امّا تفاوت کاربرد استعارۀ وجهیت در گفتمان سیاسی دو روزنامه چندان زیاد نیست و تفاوت قابل ملاحظه‌ای را نشان نمی‌دهد و کاربرد بیشتر استعاره اسم‌سازی در روزنامۀ رسالت تا حدّی نشانه تأکید و اهمّیت بیشتر بر راهبردهای ایدئولوژیک نظیر برجسته‌سازی ایدئولوژی خودی و حاشیه‌رانی ایدئولوژی‌های غیرخودی و همچنین پوشیدگی بیشتر پیام و پنهان‌سازی ایدئولوژی در روزنامه مذکور نسبت به روزنامۀ شرق است. نتایج نمونه‌هایی از داده‌های تحقیق نشان می‌دهد که برخی از کارکردهای استعارۀ اسم‌سازی برجسته‌سازی نقاط قوّت خودی‌ها، برجسته‌سازی نقاط ضعف غیرخودی‌ها، پنهان‌سازی ایدئولوژی‌ها و پوشیدگی پیام، ایجاد انسجام و پیوستگی معنایی، متراکم‌سازی اطّلاعات و به تبع آن پیچیدگی پیام، تغییر توزیع آغازگر و پایان‌بخش و اطّلاع کهنه و نو و برجستگی عناصر در بند است. همچنین نتایج تحقیق نشان می‌دهد که کارکردهای اصلی استعارۀ وجهیت در متون سیاسی ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی‌ها، بیان نگرش نویسنده و میزان قطعیت وقوع گزاره و برجسته‌سازی ایدئولوژی‌هاست. نویسنده با استفاده از ابزارهای ایدئولوژیک استعارۀ دستوری سعی می‌کند میزان پنهان‌سازی ایدئولوژی‌ها را مدیریت کند یعنی بین استعارۀ دستوری اسم‌سازی بمثابه پنهان‌سازی ایدئولوژی‌ها و استعارۀ وجهیت به مثابه ‌عینیت‌سازی ایدئولوژی‌ها تعادل برقرار می‌کند تا تأثیر خاصّی بر مخاطبان داشته باشند.



[1] grammatical metaphor

[2] strata & semantic models

[3] J. R. Martin

[4] M. A. K. Halliday & C. M. I. M. Matthiessen

[5] D. Y. Devrim

[6] integrated model

[7] T. A. Van Dijk

[8] S. Susinskiene

[9] R. Melrose

[10] mood & modality metaphors

[11] transitivity metaphor

[12] J. Wu & L. Tang

[13] projecting clause

[14]  projected clause

دبیرمقدّم، محمد (1383). زبانشناسی نظری: پیدایش و تکوین دستور زایشی، تهران: سمت.
ون‌دایک، تئون (1387). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی، ویراسته مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران: دفتر مطالعات و توسعۀ رسانه­ ها.
Devrim, Devo Y. (2015). Grammatical metaphor: What do we mean? What exactly are we researching? In Functional Linguistics 2 (1), pp. 1–15.
Fairclough, N. (1992). Discourse and Social Change. Cambridge: Polity Press.
Fairclough, N. & R, Wodak (1997). Critical Discourse Analysis. In Van Dijk,T. A. (ed.). Discourse as Social Interaction. London: Thousand Oaks and New Delhi, pp.258–84.
Fowler, R. (1991). Language in the News. London: Routledge.
Fowler, R., Hodge, B., Kress, G. and Trew, T. (1979). Language and Social Control. London: Routledge.
Halliday, M. A. K. (1994). An introduction to functional grammar (2nd ed.). London: E. Arnold.
Halliday, M. A. K. & Matthiessen, C. M. I. M. (1999). Construing experience through meaning: A language-based approach to cognition. London: Cassell.
Halliday, M. A. K., & Matthiessen, Christian M. I. M. (2004). An introduction to functional grammar (3rd ed. /  rev. by Christian M.I.M. Matthiessen). London: Arnold.
Martin, J. R. (1992). English text: System and structure. Philadelphia: John Benjamins Pub. Co.
Martin, J. R. (1993). Technology, bureaucracy and schooling: Discursive resources and control. Cultural Dynamics 6(1): 84–130.
Melrose, R. (2003). Having Things Both Ways: Grammatical Metaphor in a Systemic Functional Model of Language. In Simon-Vandenbergen, A. M. S., Taverniers, M. & Ravelli, J. L. (Eds.), Grammatical Metaphor: Views from Systemic Functional Linguistics.Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Susinskiene, S. (2008). Grammatical Metaphors as Ideological Micro-components of Political Discourse, FILOLOGIJA,13, ISSN 1392-561X.
Taverniers, M. (2004). Interpersonal grammatical metaphor as double scoping and double grounding. http:// users.UGent.be/~mtaverni/
Thompson, G. (1996). Introducing functional grammar. London: Edward Arnold.
Van Dijk, T.A. (2000). Ideology and Discourse. Retrieved from http://www.in-society.org/teun.html
Van Dijk, T. A. (2002). Ideology: political discourse and cognition, In P. A. Chilton, P. A. & Schaffner, C., Politics as Text and talk: analytic approaches to political discourse. John Benjamins: Amsterdam.
Wu, J. & Tang, L. (2010). Grammatical Metaphor in News English Discourse. Research in Theoretical Linguistics, 4(1), 13-29.
Xu, J. (2009). Interpreting Metaphor of Modality in Advertising English. English Language Teaching, Vol. 2, No.4, pp. 117-122.