Document Type : Research Paper
Authors
Tehran, Allame Tabatabaee university,Faculty of Persian Literature and Foreign Language Department of Linguistics and Teaching Persian to Non-Natives
Abstract
Keywords
1. مقدمه
به نظر میرسد آنچه در پس آموزش دستور نهفته، دستیابی به نوعی توانش ارتباطی است که گاه با وجود تلاشهای بسیار در حوزة آموزش دستور، این هدف آنطور که باید، محقق نمیشود. از این رو، در بررسی حاضر برآنیم تا دستوری را معرفی نماییم که همزمان قابلیت آموزش و یادگیری داشته باشد و در نهایت به کسب تواناییِ کاربرد فعال و واقعی زبان منجر شود. به عبارت دیگر، اولین مسأله، یافتن ماهیت دستور آموزشی زبان فارسی؛ ویژة فارسیآموزان خارجی است تا به واسطة آن بتوان محتوا و نحوة آموزش دستور را در منابع فارسی ارزیابی نمود و به طراحی و تدوین منابعی مطابق با آن، راه یافت. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به سؤالهای زیر است:
1. قواعد دستور آموزشی به چه میزان در منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان انعکاس یافته است؟
2. منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان در گزینش و چینش محتوای دستوری از چه رویکرد یا چارچوبی تبعیت میکنند؟
به منظور دستیابی به پاسخ این سؤالها لازم است ابتدا پیشینة مختصری از آموزش دستور را از نظر بگذرانیم. زبانشناسان تعاریف مختلفی از دستور ارائه دادهاند. دستور مجموعه قواعدی برای تعیین ترتیب صحیح واژهها (نونان، 2003)، نظامی از ساختها و الگوهای معنادارِ متاثر از محدودیتهای کاربردشناختی (لارسن فریمن، 2009)، شیوهای برای کنترل و ترکیب کلمات (یور، 1996)، نظامی پویا که باید به عنوان مهارت پنجم آموزش داده شود (لارسن فریمن، 2007)، جنبه منحصر به فرد زبان که ویژگیهای آن در سایر پردازشهای ذهنی اتفاق نمیافتد و در زبان حیوانات نیز وجود ندارد (کوک، 2001) و در نهایت نوعی یادگیری آگاهانه (کرشن، 1982:83) است.
همانگونه که تعاریف متفاوتی از دستور ارائه شده است، وجود انواع مختلفی از دستور نیز دور از انتظار نمیباشد. هوبرد[1](1994) معتقد است که سه نوع دستور با نامهای دستور رابطهای[2]، نقشی- واژی[3] و ساخت گروهی تعمیم یافته[4] وجود دارد. از نظر وستنی (1994) چارچوب مشخصی برای آموزش دستور وجود ندارد و قواعد دستوری به دو دسته قواعد سطح عالی و سطح مبتدی تقسیم میشوند. کوک (2001) نیز چهار نوع دستور تجویزی، دستور سنتی، دستور ساختاری، دستور به مثابه دانش ذهنی را معرفی کرده است.
لارسن فریمن (2009) نیز هفت نوع دستور با نامهای دستور ذهنی[5]، دستور تجویزی، دستور توصیفی، دستور زبانشناختی، دستور مرجع[6] ، دستور معلم[7] و دستور آموزشی[8] را از هم متمایز کرده است.
در سیر تکوین روشها و رویکردهای آموزش زبان دوم/ خارجی، سه نگاه به آموزش دستور وجود داشته است. در دورة دستور- ترجمه و دورة سمعی بصری که تجلی آنها به ترتیب در روش مشهور دستور-ترجمه و شنیداری بوده است، دستور محور آموزش زبان بوده است و فارغ از آنکه کدامیک از مهارتها و مؤلفههای زبانی مورد تاکید بوده، دستور نقش محوری را ایفا کرده است. همزمان با انقلاب شناختی (گاردنر، 1985) و طرح روانشناسی شناختی و زبانشناسی زایشی در نیمة دوم قرن بیستم، دیدگاههایی مطرح شد که بر طبیعی بودن روند فراگیری/ یادگیری زبان تأکید مینمودند. حاصل این رویکردها حذف دستور از چرخة آموزش بود. پرواضح است که دلیل حذف دستور در این دوره، بیاهمیت انگاشتن دستور نبود. بلکه طرفداران این دیدگاه، فراگیری دستور را پدیدهای طبیعی و مقارن با بلوغ زبان میدانستند که آموزش تاثیری در آن ندارد. رویکردهایی مانند الگوی نظارت کرشن (1982 و 1985)، روش پاسخ فیزیکی کامل[9] اشر (1972، 1975) و روش طبیعی حاصل همین دیدگاه بودهاند. پس از حدود یک دهه حذف دستور از چرخة آموزش زبان دوم/ خارجی، معلوم شد که آموزش بدون دستور موفقیتآمیز نبوده و عملاً حذف کامل دستور منجر به طرح فرضیة تمرکز بر صورت[10] از سوی مایکل لانگ (1991) شد. کلیة رویکردهای ارتباطی مثل رویکرد تکلیف مدار[11] و رویکرد محتوا محور، همگی بر ضرورت گنجاندن بخشهای خاصی از دستور در برنامة آموزشی و آموزش این بخش در پایان چرخة آموزش تاکید نمودهاند (لانگ، 2009).
این فراز و فرود، منجر به طرح مفهومی به نام دستور آموزشی در آموزش زبان دوم/ خارجی شد. طرفداران دستور آموزشی به آموزش دستور تأکید دارند اما همزمان محوریت معنا و ارتباط را نیز مورد تأکید قرار میدهند.
بنابر آنچه گفته شد، آموزش دستور از اهمیت خاصی برخوردار است و زبانشناسان مختلفی نیز به این مسئله توجه داشتهاند. ژانگ[12] (2009) بر ضرورت آموزش دستور از این بعد تاکید دارد که مبنای زبان، دانش زبانی ما از دستور و واژه است و توانش دستوری نوعی توانش ارتباطی است و توانش ارتباطی خود شامل کاربرد دستور و واژه جهت دستیابی به اهداف ارتباطی و آگاهی از چگونگی انجام آن به شیوهای اجتماعی و مناسب است. به عبارت دیگر، آموزش دستور برای دستیابی به اهداف ارتباطی ضروری است. دلیل دیگری که ژانگ درباره ضرورت آموزش دستور بیان میکند این است که دستور شامل قواعد و الگوهایی جهت تولید جمله در زبان است. دستور به طور طبیعی آموخته نمیشود و نیاز به آموزش دادن دارد و آموزش دستور به زبانآموزان کمک میکند تا قواعدی را که به تنهایی قادر به آموختن آنها نیستند، بیاموزند.
سوان[13] (152- 148: 2002) با اشاره به دلایل سنتیای که برای آموزش دستور مطرح میشود، این دلایل را از جمله دلایل بد آموزش دستور برمیشمارد. از دیدگاه وی، این دلایل عبارتند از:
1. دستور جزء لاینفک زبان است و در آموزش زبان از آن گریزی نیست.
2. دستور بخش مشخصی از زبان است. دستور مانند واژههای زبان یا حوزة تلفظ ماهیتی نامشخص ندارد. بلکه دارای محدودهای معلوم و مشخص است که قابل آموزش دادن نیز میباشد.
3. دستور قابل ارزیابی و سنجش است. از آنجا که تهیة آزمون دستور کاری آسان است و مشکلات ساخت آزمون زبان در سطحی کلیتر را ندارد، از شیوة ساخت آزمون دستور به عنوان راهی میانبر استفاده میشود.
4. یادگیری دستور احساس مثبتی نسبت به یادگیری زبان در زبانآموز ایجاد میکند. این طرز تلقی تا حدی فریبنده و ناشی از خطای فرد در درک مفهوم یادگیری زبان است.
5. دستور هویت فرد را میسازد. از آنجا که معلمان زبان خارجی برای یادگیری دستور ممکن است بسیار تلاش کنند و زمان بسیاری صرف کنند تا مطالبی مانند وجه و زمان، نحوة کاربرد حروف تعریف و بندهای موصولی و مانند آن را آموزش دهند، پس دستور را بخشی از هویت خود میدانند و ارزش بسیاری برای آن قائلند.
6. آموزش کل نظام دستور ضروری است. دستور به عنوان نظامی در نظر گرفته میشود که شامل اجزایی است و برای آنکه این نظام به درستی کار کند نیاز است تمام آن را به خوبی آموزش دهیم؛ چرا که اگر جزئی از این نظام دچار مشکل شود، نمیتوان انتظار داشت که این مجموعه به درستی عمل کند.
7. دستور تنها حوزهای از زبان است که معلم همواره در آن در سطح بالاتری نسبت به زبانآموزان قرار دارد و این مسئله برای معلم نوعی قدرت محسوب میشود. چرا که در کلاسی که دستور تدریس میشود، معلم در مرکز توجه قرار دارد و زبانآموز تنها گوش میدهد و قواعد دستوری را بدون اظهارنظر خاصی بارها تمرین میکند و در صورت بروز خطا، معلم وی را تصحیح میکند.
سوان(2002) معتقد است تأکید بر چنین دلایلی باعث حذف دستور از چرخة آموزش زبان دوم/ خارجی شد. به اعتقاد وی آنچه باعث بازگشت دستور به چرخة آموزش شد، قابل درک بودن دستور[14] و پذیرفتنی بودن[15] دستور است. در توضیح دلیل دوم، وی معتقد است که در برخی از بافتهای اجتماعی، انحراف جدی از معیارهای گویشور بومی میتواند مانع اتحاد و پیوستن به یک جامعه شود و یا ممکن است با تعصباتی همراه باشد. به عبارت دیگر ممکن است افراد یک جامعه نگاه مثبتی نسبت به کسی که نمیتواند به درستی به زبان مردم آن جامعه صحبت کند، نداشته باشند.
به اعتقاد ویدودو[16] (2006) بدون دانش خوبی از دستور رشد زبانآموزان در مهارتهای زبانی محدود خواهد شد.
همانگونه که در سیر تکوین روشها و رویکردهای آموزش توضیح داده شد، محور کلیة تغییرات روشی و رویکردی در آموزش زبان دوم/ خارجی، دستور بوده است (نونان، 157- 156: 2003) با ظهور رویکردهای ارتباطی، دستور در آموزش، نقشی متعادلتر و متوازنتر یافته است و این تغییر ریشه در افزایش همزمانِ تمرکز بر صورت زبانی و نقش ارتباطی دارد (ریچاردز، 2011).
به اعتقاد بتستون[17] و اِلیس (2009) هدف آموزش دستور باید مبتنی بر یاری رساندن به زبانآموزان در یادگیری صورت و معنا در پیوند با یکدیگر باشد تا زبانآموزان بتوانند این پیوندهای صورت-معنایی را با نظام فعلی صورت-معنایی خود تلفیق کنند.آنهادر آموزش دستور سه اصل را حائز اهمیت میشمارند:
1. اصل آموزش از دانش پیشین به دانش جدید[18]: این اصل ما را به سمت تفکری درمورد یادگیری و آموزش مبتنی بر پیوند صورت و معنا رهنمون میشود. این اصل بر دو نکتة مهم در یادگیری تمرکز دارد. اول معنایی که زبانآموز آن را از قبل میداند. دوم به کار بردن این معنا به عنوان مبنایی برای ایجاد پیوند جدید در دستور.
2. اصل آگاهی[19]: این اصل بر آگاهی در یادگیری زبان تاکید دارد و راههایی را توصیه میکند که آگاهی در سطح توجه، درک و کاربرد واقعی میتواند در فعالیتهای آموزشی به کاربرده شود. شاید برای بیشتر زبانآموزان ایجاد پیوند واضح و آشکار میان صورت و معنا قدم مهمی در یادگیری محسوب شود.
3. اصل شرط/ شروط کاربرد واقعی[20]: بر اساس این اصل، فراهم نمودن فرصتهایی برای زبانآموزان جهت تجربة مشخصههای زبان هدف در نوعی از کاربرد زبانی که بعدها در فضای خارج از کلاس تجربه خواهد شد، ضرورت دارد. بنابراین لازمة این امر طراحی فعالیتهایی است که در مرحلة اول بر معنا و سپس بر صورت به طرز آشکارتری تمرکز داشته باشند و در نهایت بر ایجاد پیوندی میان صورت و معنا در این فعالیتها تمرکز شود.
لارسن فریمن (2008) نیز معتقد است که روشی که معلم در حین آموزش انتخاب میکند گزینشگرایی اصلمدار[21] است و روشها خود آمیزهای از تکنیکها و اصول مرتبط با یکدیگر است. از سویی دیگر، گزینشگرایی اصلمدار زمانی روی میدهد که معلم روش یا روشها را به شیوهای اصولی و با در نظر گرفتن فلسفهای هماهنگ با آن روش به کار میبرد. در پژوهش حاضر منابع آموزشی، با توجه به همین چارچوب اصولی مورد تحلیل قرار خواهند گرفت.
بنابر آنچه آمد، در آموزش دستور باید میان صورتهای دستوری و کارکردها ارتباط برقرار کنیم و این برجستهترین ویژگی دستور آموزشی است که شرح آن در بخش بعدی خواهد آمد.
2. دستور آموزشی و ویژگیهای آن
زبانشناسان تعاریف مختلفی از دستور آموزشی ارائه دادهاند. آدلین[22] (14-1: 1994) دستور آموزشی را با حوزههای بسیاری مرتبط میداند. اما از نظر وی این دستور شامل انواعی از تحلیلهای دستوری و آموزشی است که برای نیازهای زباندومآموزان طراحی شده است. به اعتقاد وی چهار نوع دستور تجویزی، توصیفی، دستور به عنوان یک نظام درونی[23] و دستور به عنوان یک نظام متعارف[24]، جایگاه دستور آموزشی را روشنتر میسازد.
آنچه لیتل[25] (1994:104) به عنوان دستور آموزشی ارائه میدهد، دستوری است که در میان دستور تجویزی و دستور توصیفی جای دارد. از نظر وی دستور آموزشی به دستور جمله محدود نمیشود و شامل دانش ما از ساخت گفتمانی، تفاوتهای رایج میان گفتمان نوشتاری و گفتاری، نقش ارجاع و مانند آن است. وی معتقد است دستور آموزشی برای اشاره به سه مفهوم به کار میرود (99: 1994):
- فرایند آموزشی یا به عبارت دیگر نحوة آموزش مستقیم عناصر نظام زبان هدف به عنوان بخشی از روششناسی تدریس.
- محتوای آموزشی که شامل منابع ارجاعی از یک یا چند نوع است که اطلاعات ضروری زبان هدف را ارائه میدهد.
- ترکیبی از دو مورد فوق
نوبای[26] ( 2000) دستور آموزشی را دستوری میداند که برای زبانآموزان خارجی طراحی شده است و بر دو نظریة مرتبط با یکدیگر متمرکز است. اول، مدلهای توصیفی دستور (که میتواند در قالب دستور مرجع و مطالب آموزشی باشد به طوری که توصیف مورد نظر در دسترس زبانآموز قرار داشته باشد) و دیگری نظریههای یادگیری / فراگیری است که مبنای روششناختی کلاس درس است. از این دو حوزه که دستور آموزشی را تشکیل میدهند، دومین مورد مرکز اصلی توجه است.
اساس دستور آموزشی دستور توصیفی است. به عبارت دیگر، به جای توضیح یک مقولة دستوری کاربرد آن مقوله نشان داده میشود. بسامد، کاربرد، سادگی ساختاری از جمله ویژگیهای این دستور است. در دستور آموزشی مقولات پربسامد از نظر وقوع و تعداد موضوع و با قابلیت یادگیری و سادگی بیشتر در دورة مقدماتی ارائه میشوند. این دستور همچنین از چارچوب نظری و استفاده از نظریات علمی زبانشناسی محتوامحور و تکلیف محور برخوردار است. دیگر آنکه، این دستور غیرخطی است و فرایندی است که زبانآموز از طریق یافتن ارتباط میان صورت و معنا و کاربرد به کشف قواعد و الگوها میپردازد. (چندشرما،2002 به نقل از رضایی و کوراوند، 1393)
از نظر ونگ[27] ( 2003) دستور آموزشی ممکن است به سه نوع دستور اطلاق شود:
1. دستور زبانآموز: تحلیل و درک خطاهای زبانآموز
2. آموزش دستور:
روشها و تکنیکها
طرح و اجرای درسهای دستوری
توضیح دستوری
توسعه و ارزیابی مواد درسی
3. دستور توصیفی:
دستور مرجع
دستور زبانشناختی
لارسن فریمن (518 : 2009) دستور آموزشی را ساختارها و قوانین گردآوری شده برای اهداف آموزشی و ارزشیابی میداند. بنابراین، به دستوری که آموزش آن مستلزم تمرکز همزمان بر صورت زبانی و کارکرد ارتباطی آن است، دستور آموزشی میگوییم.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که منظور ما از دستور آموزشی ویژة فارسیآموزان خارجی، کدام دستور است. پر واضح است که دستور آموزشی مورد نظر لارسن فریمن (2009) پاسخ این سوال خواهد بود. اما این پاسخ خود منبع سوالهای بسیارِ دیگری است مانند اینکه دستور آموزشی دارای چه ویژگیهایی است.
پنینگنون[28] (93-92: 2002) چهار ویژگی برای دستور آموزشی قائل است:
1. دستور آموزشی باید دارای ویژگی باهمآیی[29] باشد: یعنی باید میان واژهها و عناصر منفرد زبانی روابط باهمآیی وجود داشته باشد. سهم بیشتری از زمان آموزش باید صرف آموزش ساختهای معنایی واژگان و گفتمان و شیوة انتخاب واژهها در راستای رفع نیازهای بافتی شود.
2. دستور باید سازنده[30] باشد: سازنده بودن دستور یعنی ساخت در آن ذره ذره ساخته شود. از سادهترین عناصر شروع شود و همراه با شیوههای واضحی باشد که دقیقا مدل شیوة یادگیری و کاربرد زبان است. این دستور شیوهای را فراهم میکند که به واسطة عناصری که میتوانند در یک توالی قرار بگیرند و تا سطح گفتمان ادامه یابند، زبانآموزان قادر به برقراری ارتباط خواهند شد.
3. دستور باید بافتمدار[31] باشد: ساختها و عناصر باید در رابطه با بافت آموزش داده شوند. انتخابهای واژگانی و نحوی به طور آشکار در پیوند با انتخابهای منظورشناختی هستند که خود با اهداف برتر استدلالی[32] وغیراستدلالی[33] و واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی زبانهای مختلف در ارتباطند.
4. دستور باید تقابلی[34] باشد: این دستور باید به گونهای باشد که زبانآموز را به سوی توجه به تفاوتهای معیاری و تمایزهای زبان هدف و سایر زبانها و همچنین تفاوتهای میان گروهی عناصر و مشخصههای مشابه در زبان هدف هدایت نماید.
صحرایی (1394) هفت ویژگی دستور آموزشی را به صورت زیر برشمرده است:
1. تأکید بر انطباق صورت
2. معنا و کاربرد
3. پیکره-بنیاد[35]بودن
4. تسهیل کردن سازماندهی فرایند گزینش و چینش محتوا
5. ایجاد نمودن شرایط مطلوب برای به کار بردن زبان
6. توجه به قابلیت یادگیری و پردازشی
7. تاکید بر ضرورت ارائه بازخورد و توجه همزمان به آموزش ضمنی[36] و آموزش صریح[37] دستور
به طور کلی دستور آموزشی دستوری است که رابطة بین کارکردهای زبانی و صورتهای دستوری را بازنمایی میکند. به بیان دیگر، دستور آموزشی شامل نکاتی از دستور است که شالودة ارتباطهای زبانی هستند.
جهت دستیابی به درک بهتر از ماهیت دستور آموزشی، آشنایی با رابطة کارکردهای ارتباطی و صورتهای دستوری ضروری به نظر میرسد. از اینرو، بخش بعد به تشریح این مسأله اختصاص دارد.
2-1 . رابطة کارکرد زبانی، مفهوم و صورتهای دستوری با یکدیگر
برای دستیابی به فهمی مشترک از دو اصطلاح کلیدی کارکرد[38] و مفهوم[39]، لازم است آنها را در چارچوب دیدگاه مفهومی-نقشی فینوکیورو و برامفیت[40](1983) توصیف نماییم. در این دیدگاه، هدف یا اهداف ارتباطی یک کنش زبانی[41] تا حد بسیاری مورد تاکید قرار گرفته است. تمرکز این رویکرد بر کارکرد زبانی یا آن چیزی است که افراد قصد دارند از طریق زبان آن را انجام دهند و یا به آن دست یابند. شیوههای مختلفی وجود دارد که گوینده میتواند هدف خود را بدون استفاده از یک واژه مشخص (برای مثال: دعوت میکنم) بیان کند. نکته مهم این است که هر کارکرد به کمک مفاهیم خاصی بیان میشود. این مفاهیم واژههایی در پاسخ به پرسشهایی مانند چه کسی؟ چه موقع؟ کجا؟ چرا؟ چه مدت؟ چه قدر؟ و مانند آن هستند. از کلماتی که به همراه عبارت کارکردی[42] میآیند میتوان با عنوان مفهوم یا مفاهیم یاد نمود. بنابراین مفاهیم عناصر معنایی هستند که ممکن است از طریق اسم، ضمیر، فعل، حرف اضافه، حرف ربط، صفت و یا قید بیان شوند. شاید بتوان مفاهیم را بر اساس موضوع، موقعیت، افراد حاضر در یک کنش زبانی با کلمات دیگری جایگزین نمود.
دستور آموزشی مبین این نکته است که مفاهیم و کارکردهای زبانی همزمان با آموزش صورتهای دستوری متناسب با آنها معرفی میشوند. این در حالی است که تمامی مهارتهایی که در متن کتاب آموزش داده میشوند با این سه عنصر اساسی در ارتباطند.
2-1-1. بررسی منابع آموزشی انگلیسی
از آنجا که منابع معتبر انگلیسی عموماً بر پایة روابط دقیق بین نقشها و مفاهیم زبانی تدوین شدهاند و هریک از کارکردها و مفاهیم زبانی در سطح خاصی از سطحبندی مرجع[43] آموزش داده میشوند، لذا در این پژوهش، برای دستیابی به ارتباط میان کارکردها، مفاهیم زبانی و صورتهای دستوری، 9 مجموعه کتاب زبان انگلیسی را مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم. این منابع عبارتند از: مجموعة تاپ ناچ[44] (سازلو و همکاران، 2006)، فور کُرنرز[45](ریچاردز و بولکه، 2012)، اِمِریکن اینگلیش فایل[46] (اوگزِندِن و لاتام کونینگ، 1996 و 1997)، اینترچینج[47] (ریچاردز و دیگران، 2005)، انگلیش ریزالت[48] (هنکاک و دیگران، 2007 و 2008)، کانِکنت[49] (ریچاردز و باربیسان، 2004)، پِرسِن تو پِرسِن[50] (ریچاردز، 2006)، فِیس تو فِیس[51] (رِدِستون و کانیگهام، 2007)، پَسیجیز[52](ریچاردز و سَندی، 1998 و 2008).
بررسی نحوة آموزش دستور، کارکرد، واژه و ارتباط آنها با سایر مهارتهای موجود در هر یک از کتابهای معرفی شده فوق، ویژگیهای زیر را از حیث ارتباط اجزای آموزشی در این کتابها به دست میدهد:
- آموزش دستور و واژه با سایر بخشهای آموزشی در هر درس ارتباط نزدیک دارد. به عنوان مثال، اگر موضوع درس درباره فیلم و سرگرمی است تمامی قسمتهای درس به گونهای طراحی شده است که در نهایت مفهوم مشترکی آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. به عبارت دیگر، گفتگوها، واژهها، بخشهای شنیداری و نوشتاری و دستور هر یک به شیوهای با موضوع فیلم و سرگرمی مرتبطند و آموزش دستور در قالب این مفاهیم و کارکردهای مرتبط با آن آموزش داده میشود.
- غالباً آموزش دستور، کارکردها، واژهها و مفاهیم مبتنی بر بافت یا موقعیت است. یه گونهای که هریک زمینة یادگیری و آموزش دیگری را فراهم میکند.
- گاه کارکردهایی در کتابها آموزش داده میشوند که مستلزم کاربرد یا آموزش صورت دستوری خاصی نیستند و در عوض بر واژه یا عبارت یا اصطلاحاتی ثابت تمرکز دارند. این بدان معناست که در کتابهای مورد بررسی، بر دستور این اصطلاحات تأکید خاصی نمیشود و آنها را به مثابه کلهای یکپارچه آموزش میدهند. به عنوان مثال در کارکرد خداحافظی کردن صورت دستوری خاصی که وابسته به عامل خاصی باشد استفاده نمیشود و در اصطلاح نوعی عبارت کلیشهای محسوب میشود.
- آموزش واژه بر آموزش دستور به ویژه در سطوح ابتداییتر غالب است. این مؤید رویکرد تناسبی[53] الیس (2006) است.
- آموزش دستور در هر درس به بافت محدود میشود و گاه دستور حاشیهای به همراه تمرینهای بیشتر برای کمک به فهم بهتر صورت دستوری، در انتهای برخی کتابها قابل دسترسی است. این نیز مؤید دیدگاه الیس (2006) است.
- آموزش دستور به مرور در سطوح بالاتر حالتی محض و تفصیلیتر مییابد.
بررسی کتابهای آموزش زبان انگلیسی از حیث آموزش مفاهیم و کارکردهای زبانی نشان میدهد که این کارکردها در سطحها توزیع شدهاند؛ به گونهای که برخی از آنها در سطح مقدماتی و برخی در سطح میانی آموزش داده میشوند. برخی از این کارکردها نیز آموزشی تکمیلی یا چرخهای دارند؛ به این معنی که در سطح مقدماتی با کمک پارهای از صورتهای دستوری آموزش داده میشوند و در سطح میانی صورتهای دستوری بیشتری برای بیان مفهوم یا کارکرد مورد نظر ارائه میشوند. برای آموزش کارکردهای سطح مقدماتی، صورتهای دستوری متناسب با آنها معرفی میشود که این صورتها در مقایسه با سطح میانی از پیچیدگی کمتری برخوردارند.
آموزش برخی کارکردها تنها ویژة سطح مقدماتی است و در همان سطح پایان مییابد مثل سلام و احوالپرسی، معرفی کردن، پرسیدن و پاسخ دادن (تایید اطلاعات، گرفتن اطلاعات و تشخیص هویت)، بیان و پرسیدن درباره ماهیت اشیاء، بیان مالکیت اشیاء و پرسش درباره آن، نامیدن اشیا، بیان کردن و پرسیدن درباره مکان. اما برخی از کارکردها در سطح میانی به شکل چرخهای تکرار شدهاند مثل کارکردهای پرسیدن و پاسخ دادن (اطلاعات، تایید و شناسایی)، گفتن و پرسیدن دربارة زمان، پیشنهاد دادن و پیشنهاد خواستن، تعارف کردن، درخواست کردن، اجازه دادن و اجازه گرفتن ، بیان توانایی و عدم توانایی.
تحلیل محتوایی کتابهای گزینششدة آموزش زبان انگلیسی ما را به این جمعبندی میرساند که:
از مجموع مباحث فوق میتوان به این نتیجه رسید که در منابع آموزش زبان انگلیسی تلاش شده است که بین سطح زبانآموز، کارکردها و مفاهیم زبانی و محتوای دستور مورد آموزش نوعی رابطة منطقی برقرار شود. به بیان دیگر، تدریس دستور تابع نوع کارکرد و مفهومی است که قرار است در چارچوب سطح زبانآموز، به وی آموزش داده شود. توزیع محتوای دستوری و رابطة آن با واژهها و کارکردهای مورد تدریس همسو با دیدگاه الیس(2003) است. الیس(237- 2006) معتقد است که برنامة آموزش زبان باید بر اساس نمودار زیر طرحریزی شود: (به نقل از صحرایی،1394)
2-1-2. بررسی منابع آموزشی فارسی
در ادامة این پژوهش به بررسی رابطه کارکرد زبانی، مفهوم و صورتهای دستوری در چهار مجموعة آموزش زبان فارسی میپردازیم. این چهار مجموعه عبارتند از: دوره عمومی زبان فارسی (ضرغامیان، 1389)، فارسی بیاموزیم (ذوالفقاری، غفاری و بختیاری 1381و 1386)، آموزش فارسی به فارسی (فردی، زهرایی و ناطق، 1389)، مجموعه زبان فارسی(صفارمقدم، 1386).
تجزیه و تحلیل محتوای دستوری، کارکردها و مفاهیم زبانی و واژههای مورد تدریس در هریک از این مجموعهها، محققان را به این نتیجه رساند که:
1- آموزش دستور غالباً بدون توجه به کارکردهای زبانی مورد نیاز زبانآموزان صورت گرفته است. به گونهای که یا توجهی به آموزش کارکردهای زبانی نشده است و یا اینکه بین آموزش کارکردها و صورتهای دستوری و واژههای مورد نیاز، ارتباط چندانی وجود ندارد. با وجود اینکه در کتاب دورة عمومی زبان فارسی مقدماتی به آموزش برخی کارکردها و صورتهای دستوری متناسب با آنها پرداخته شده است، لیکن در این کتاب تمامی کارکردهای مستخرج از تحلیل کتابهای زبان انگلیسی ویژة سطح مقدماتی، منعکس نشده است.
2- طرح مشخصی برای آموزش دستور در هیچیک از کتابها دیده نمیشود و به نظر میرسد نویسندگان کتابها عمدتاً بر اساس تجارب فردی خود و یا دستورهای سنتی موجود به آموزش دستور پرداختهاند. به بیان دیگر، گزینش و چینش محتوای دستوری نه ترکیبی[54] و نه خطی[55] است و نه چرخهای[56] و نه فرایندی[57]. منظور از چینش ترکیبی و خطی این است که درسها و بخشهای مختلف درون آنها صرفا از ساده به دشوار چیده شدهاند و رابطة موضوعی یا محتوایی و مفهومیِ خاصی بین آنها برقرار نشده است. منظور از چینش چرخهای و فرایندی نیز این است که محتوای دروس و بخشهای مختلف آنها درهمتنیده و دارای رابطهای منطقی هستند؛ بهگونهایکه اولاً هر بخش مقدمة بخش بعدی و خود نتیجة بخش قبلی است. بعلاوه، بخشهای مختلف درس، نه بر اساس معیار سادگی و دشواری، بلکه بر اساس معیار ارتباط مفهومی و منطقی تدوین شدهاند.
3- گاه صرفا بر آموزش برخی کارکردها تاکید شده ولی دستور خاصی برای آنها معرفی نشده است.
4- ارتباطی میان نکات دستوری و سایر بخشهای درس وجود ندارد و یا این ارتباط ضعیف است.
نمونههای زیر دو نکتة 3 و 4 را به شیوهای بهتر تشریح میکنند:
- در درس دوم از مجموعة دورة عمومی زبان فارسی (ضرغامیان، 1389)، در بخش واژه به معرفی انواع شغلها پرداخته شده است. در بخش دستور، کسرة اضافه و صورت منفی فعل بودن آموزش داده شده است. در گفتگوی آغازین درس کارکرد احوالپرسی و سلام رساندن معرفی میشود و موردی از واژههای مرتبط با مشاغل و یا قاعدة دستوری آموزش داده شده به چشم نمیخورد. در بخش شنیدن، بر نحوة تلفظ صورت گفتاری فعل بودن و تشخیص آن از صورت کسرة اضافه تاکید میشود (برای مثال، این عکس منه و این عکسه). در این درس بخش خواندن وجود ندارد. بنا بر آنچه بیان شد، ارتباط زیادی میان اجزای درس حاکم نیست و هیچ ارتباطی میان کارکرد احوالپرسی و صورت دستوری (صورت منفی فعل بودن و کسرة اضافی) وجود ندارد.
- در درس اول از کتاب دوم مجموعة آموزش فارسی به فارسی (زهرایی و فردی، 1391)، نویسندگان در بخش واژه به معرفی انواع نوشتافزار و برخی افعال صرف شده در زمان حال (مانند نقاشی میکشد، میگذارد، وجود دارد) میپردازند. آموزش دستور در دو بخش طراحی شده است و در آنها فعل منفی نیست و صیغگان فعل داشتن (ندارم، نداری، ندارد ... ) و «جملة پرسشی» آموزش داده میشوند. در بخش شنیداری بر یادگیری واژههای آغازین درس تاکید میشود و نه صورت دستوری آموزش داده شده در بخش دستور. در بخش خواندن که شامل متنی با عنوان در ایران است به دو صورت دستوری فعل داشتن و فعل بودن در شکل مثبت آن توجه شده است اما صورت منفی که در بخش دستور آموزش داده شده است، در این متن مورد توجه قرار نگرفته است. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که اولاً هیچ کارکردی به طور صریح معرفی نشده است و بر یادگیری واژه و صورت دستوری تاکید بیشتری وجود دارد. اما میتوان اینگونه استنباط نمود که با معرفی صورت دستوری داشتن سعی شده است تا کارکرد بیان مالکیت به صورتی ضمنی آموزش داده شود. ثانیاً، علاوه بر عدم ارائة کارکرد ارتباطی به طور صریح، هرچند میان بخش خواندن و دستور ارتباط وجود دارد اما اینطور به نظر میرسد که این ارتباط در سایر بخشها ضعیف است.
- در درس دوم جلد اول از مجموعة فارسی بیاموزیم (ذوالفقاری، غفاری و بختیاری، 1381)، مهارتها دقیقاً تفکیک نشدهاند. گفتگوی آغازین تحت عنوان گوش کن و بخوان معرفی میشود که صورت دستوری آموزش داده شده در متن آن دیده نمیشود. در بخش نگاه کن و بخوان تلفظ حروف آموزش داده شده است. در بخش دستور تحت عنوان گوش کن و بخوان ساختهای دستوری (مانند این ..... است/ آن ..... است/ من .....دارم/ بابا .... دارد) آموزش داده شده است. کارکردی که البته تحت عنوان کلی درس، معرفی میشود کارکرد احوالپرسی کردن است که به نظر میرسد به صورت ضمنی به آن پرداخته شده است. نتیجه اینکه، ارتباط میان صورت دستوری و گفتگوی آغازین درس و بخش تلفظ کلمات و نوع کارکرد معرفی شده بسیار ضعیف است.
- در درس هفتم از جلد اول کتاب زبان فارسی (صفارمقدم، 1386)، در بخش واژه دربارةخوابگاه دانشجویان واژههایی معرفی شدهاند. بخش شنیدن شامل واژههای آغاز درس است و زیر تعدادی واژة جدیدتر نیز خط کشیده شده است. در بخش دستور شکل کوچک و بزرگ الفبای فارسی، شکل پیوستة فعل بودن (حاضرم: حاضر هستم)/ شکل منفی فعل بودن، و اسم ناشناس ( حرف تعریف یک)/ را نشانه مفعول / زمان حال آمدن آموزش داده میشوند. بخش نوشتن شامل پاسخگویی به سوالات اطلاعی با کلمات پرسشی کجا/ چند/ چیست/ چطور است. در بخش گفتار شکل گفتاری کلمات مختلف مانند آسان: آسون/ چای: چایی ... ارائه شده است. اما در این درس کارکردی معرفی نشده است و همانطور که توضیح داده شد، ارتباط میان دستور و سایر بخشها بسیار ضعیف است.
5- به دلیل نبود آموزش دستور کارکرد-بنیاد، چرخهای بودن آموزش دستور در چارچوب آموزش کارکردها نیز احساس نمیشود (به جز کتاب زبان فارسی که تا حدی این موضوع در آن مورد توجه قرار گرفته است). عمدة قواعد به شکل دستور محض ارائه شدهاند.
3. ارائة طرحی برای محتوای آموزشی دستور زبان فارسی
چنانچه بخواهیم دستور زبان فارسی را مبتنی بر کارکردها و مفاهیم زبانی آموزش دهیم و واژههای هر سطح را نیز متناسب با این رابطه برگزینیم، چارهای نداریم جر آنکه بین سطح زبانآموز، کارکرد و مفاهیم زبانی مورد نیاز او و واژههای متناسب تعادل و توازن برقرار کنیم.
همانگونه که در بخش 2-1 نشان داده شد، سطحبندی آموزشی مبتنی بر چارچوب مرجع، مستلزم آنست که برخی از کارکردهای زبانی در سطح مقدماتی، برخی در سطح میانی و برخی دیگر به صورت تکرار شونده در هر دو سطح آموزش داده شوند. نگارندگان پژوهش حاضر، بر اساس نتایج حاصل از بررسی منابع معتبر آموزش زبان انگلیسی، که این سطحبندی تا حد قابل توجهی در آنها رعایت شده است، به منظور رفع کاستیهای منابع موجود آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان طرح زیر را برای آموزش دستور زبان فارسی پیشنهاد مینمایند.
در این طرح، بین کارکردهای زبانی و صورتهای دستوری مورد نیاز هر سطح رابطهای منطقی و مبتنی بر نیاز ارتباطی برقرار شده است.جدول شمارة (1) رابطة بین کارکردهای زبانی و صورتهای دستوری در سطح مقدماتی را نشان میدهد:
جدول 1) رابطه صورتهای دستوری و کارکردها در سطح مقدماتی
صورت دستوری |
کارکرد |
|
آموزش دادن |
|
توصیف احوال: حال جسمی |
|
قول دادن |
|
پرسیدن قیمت |
|
آدرس دادن |
|
دلیل / بهانه آوردن |
|
بیان تجارب |
|
مقدماتی: سلام و احوالپرسی(سلام و خداحافظی کردن و کارکردهایی از این دست لزوماً با آموزش دستور خاصی همراه نیستند و در سطح واژه و یا ترکیب متوقف میشوند). |
|
معرفی کردن |
|
تایید یا موافقت نمودن |
|
دعوت کردن(پذیرفتن و نپذیرفتن) |
|
توصیف مکان |
|
توصیف زمان |
همانگونه که ملاحظه میشود، در این سطح کارکردهایی مانند معرفی کردن، توصیف کردن، قول دادن، آدرس دادن، دلیل/ بهانه آوردن، آموزش دادن، پرسیدن قیمت، دعوت کردن، بیان تجارب، تأیید یا موافقت نمودن و توصیف مکان معرفی شدهاند.
در سطح میانی، همزمان با افزایش دانش دستوری، توسعة دایرة واژگانی فارسیآموزان، میتوان کارکردهایی را که مستلزم استفاده از جملات مرکب، ناهمپایه، ساختهای سببی و مجهول است، آموزش داد. نگارندگان پژوهش حاضر براین باورند که فارسیآموز سطح میانی باید کارکردها و صورتهای دستوری جدول شمارة (2) و رابطة بین آنها را در چارچوبی فرایندی بیاموزند تا استاندارد سطحبندی چارچوب مرجع برای سطح میانی را کسب نماید.
جدول 2) رابطه کارکردها و صورتهای دستوری در سطح میانی
صورت دستوری |
کارکرد |
|
بیان پشیمانی |
|
توضیح دادن |
|
گزارش یا نقل قول کردن |
|
بیان رابطه سببی فعل (گفتگو دربارة سرویس وخدمات) |
|
بیان درجاتی از اطمینان
|
|
بیان نظرات انتزاعی |
|
بیان تقابل |
v دورهای از کلمات پرسشی در قالب زمانهای مضارع اخباری(حال ساده)، مضارع مستمر(حال استمراری)، ماضی ساده v تمرکز بر کلمات پرسشی از نفش فاعلی آنها بر نقش مفعولیشان. در فارسی این موارد همان ضمایر پرسشی که، کدام و چه هستند. v مقایسة مضارع اخباری و مضارع مستمر v مقایسة ماضی استمراری و ماضی مستمر v ی اضافه / -ه و اسم معنی بدون ی اضافه v ضمایر مشترک خود، خویش، خویشتن که معادل ضمایر انعکاسی هستند. v افعال دو قسمتی: مانند افعالی که با کردن و یا شدن در زبان فارسی وجود دارد. v فعل مجهول با تمام زمانها، وجه نماها و ساختهای فعلی ممکن است چون مسأله فعل مجهول در فارسی حل نشده است این مورد پیچیدهتر باشد. v در این جا میتوان حرف ربط که را برای بیان دلیل ، علت، برای توضیح وتفسیر به کار میرود. v ساختهای فعلی مانند اسم مصدر v قید مقدار در فارسی v ضمایر مبهم: همه، یکی، دیگری، برخی، هرکه، چند v حروف ربط بیان زمان(تا وقتی/ زمانیکه، همین که، به محض اینکه...) معادل جملهواره/ بندهای قیدی v بیان صفات پیشین و پسین از حیث اهمیت آنها در جایگاه خود نسبت به موصوف v ترتیب صفات
|
همانگونه که در تشریح محتوای دستوری و کارکردهای ارتباطی منابع آموزش زبان انگلیسی گفته شد، برخی از صورتهای دستوری و کارکردهای زبانی همزمان در هر دو سطح مقدماتی و میانی آموزش داده میشوند. پر واضح است که آموزش این کارکردها و صورتهای دستوری متناظر آنها در سطح میانی، تداوم آموزش آنها در سطح مقدماتی است. به بیان دیگر، تکرار این کارکردها و صورتهای دستوری آنها، خود مؤید آموزش چرخهای و فرایندی آنها است. عمدهترین این کارکردها عبارتند از پرسش برای تایید، درخواست کردن، توصیف رویداد، نصیحت کردن، کارکرد هشدار دادن، توصیف مقدار و تعداد، کارکرد پرسیدن و پاسخ دادن، توصیف عادت، توصیف و مقایسه، کارکرد بیان قصد و تصمیم، کارکرد بیان توانایی و عدم توانایی، کارکرد تعارف کردن، پیشنهاد کردن و پیشنهاد خواستن، کارکرد پیشبینی کردن، کارکرد بیان هدف، بیان رضایت و نارضایتی، کارکرد بیان شرط، بیان علاقه و عدم علاقه، کارکرد بیان ترجیح، بیان امکان و عدم امکان، کارکرد اجازه دادن و اجازه گرفتن، استنتاج/ حدس زدن که به ترتیب در جداول 3 تا 25 نمایش داده شدهاند.
کارکرد بیان اجبار و یا عدم اجبار در دو سطح به طور مشترک آموزش داده میشود. اما باید توجه داشت سطح مقدماتی از سادگی ساختاری بیشتری نسبت به سطح میانی برخوردار باشد.
جدول 3) کارکرد بیان اجبار و عدم اجبار
کارکرد اجبار و وظیفه و عدم آن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
در جدول (4) کارکرد جملات پرسشی در بیان تأیید و یا پرسش جهت کسب موافقت ارائه شده است.
جدول 4) کارکرد پرسش برای تایید
کارکرد پرسش برای تایید |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
کارکرد درخواست کردن از جمله کارکردهای ارتباطی پرکاربرد است که میتوان با صورتهای دستوری زیر آن را آموزش داد.
جدول 5) کارکرد درخواست کردن
کارکرد درخواست کردن: |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
زمانهای فعلی مختلف، رویدادهای متنوعی را توصیف میکنند و در حین ارائة این زمانها میتوان صورتهای دستوری بیشتری مانند قیدها را نیز آموزش داد.
جدول 6) کارکرد توصیف رویداد
کارکرد توصیف رویداد |
|
مقدماتی |
|
میانی |
در سطح میانی این زمانهای فعلی با صورتهای فعلی و گاه قیدهای بیشتری همراه هستند
|
برای آموزش کارکرد نصیحت کردن بهتر است در سطح میانی علاوه بر موارد ذکر شده در سطح مقدماتی، وجهنمای باید در شکل حال و گذشته نیز به کار رود.
جدول 7) کارکرد نصیحت کردن
کارکرد نصیحت کردن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
کارکرد هشدار دادن را میتوان با صورتهای دستوری بیشتری در سطح میانی آموزش داد.
جدول 8) کارکرد هشدار دادن
کارکرد هشدار دادن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
در آموزش مفهوم بیان مقدار و تعداد صورتهای متعددی را میتوان آموزش داد که در جدول زیر به برخی از آنها اشاره شده است.
جدول 9) کارکرد توصیف مقدار و تعداد
توصیف مقدارو تعداد |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
کارکرد پرسیدن و پاسخ دادن نیز از کارکردهای پرکاربرد و است که شامل پرسشهای بلی/خیر و پرسشهای اطلاعی است. باید در نظر داشت که این پرسش و پاسخها خود در بیان کارکردهای دیگر نیز به کار برده میشوند. به عنوان مثال چند سال داری؟ جملهای است که هم در بیان کارکرد پرسیدن و هم در بیان کارکرد بیان سن به کار برده میشود.
جدول 10) کارکرد پرسیدن و پاسخ دادن
کارکرد پرسیدن و پاسخ دادن: اطلاعات، تایید و شناسایی |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
کارکرد بیان عادت در سطح میانی را میتوان با صورتهای گذشته آموزش داد.
جدول 11) کارکرد توصیف عادت
توصیف عادات |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
همانگونه که در جدول زیر قابل مشاهده است برای آموزش کارکردهایی مانند توصیف کردن، مقایسه کردن و پرسیدن جهت توصیف چیزی یا کسی از صورتهای دستوری بیشتری مانند صفت و فعل بودن استفاده میشود.
جدول 12) کارکرد توصیف و مقایسه
کارکرد توصیف کردن و مقایسه نمودن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
کارکرد بیان قصد و تصمیم در سطح میانی با صورتهای پیچیدهتری مانند جملات مرکب آموزش داده میشوند.
جدول 13) کارکرد بیان قصد و تصمیم
بیان تصمیم و قصد |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
جهت آموزش کارکرد بیان توانایی یا عدم توانایی میتوان از صورتهای معدودی بهره بود.
جدول 14) کارکرد بیان توانایی و عدم توانایی
کارکرد توانایی و عدم توانایی |
|
مقدماتی |
|
میانی |
میانی این کارکرد با کمک وجهنمای توانستن در زمان حال و گذشته و همچنین با استفاده از برخی ترکیبات که دارای معنای توانستن هستند، قابل بیان است
|
کارکرد تعارف کردن در سطح میانی با صورتهای رسمیتر نیز قابل بیان است:
جدول 15) کارکرد تعارف کردن
کارکرد تعارف کردن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
میتوان در سطح میانی این کارکرد را با ساختهایی مانند جمله مرکب آموزش داد.
جدول 16) کارکرد پیشنهاد کردن و پیشنهاد خواستن
کارکرد پیشنهاد دادن و پیشنهاد خواستن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
در سطح میانی علاوه بر موارد ذکر شده در سطح مقدماتی، میتوان عبارت قرار است نیز را به کار برد.
جدول 17) کارکرد پیشبینی کردن
کارکرد پیشبینی کردن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
میتوان کارکرد بیان هدف را با صورتهای معدودی آموزش داد.
جدول 18) کارکرد بیان هدف
بیان هدف |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
در سطح میانی علاوه بر صورتهای دستوری سطح مقدماتی، از واژة «مدام به همراه فعل» برای بیان نارضایتی و شکایت کردن نیز استفاده میشود مانند «این ماشین مدام/ هی خراب میشود.»
جدول 19) کارکرد بیان رضایت و نارضایتی
کارکرد بیان رضایت یا نارضایتی |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
گاه جملات شرطی دارای افعالی از زمانهای مختلف نیز ممکن است برای آموزش کارکرد بیان شرط، به کار روند. مثلاً ماضی استمراری، ماضی بعید یا ماضی بعید، ماضی استمراری: اگر به آنجا رفته بود، درس میخواند/ اگر به آنجا میرفت، درس خوانده بود.
جدول 20) کارکرد بیان شرط
بیان شرط |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
اسم و یا مصدر از جمله صورتهای دستوری پرکاربرد برای آموزش کارکرد بیان علاقه و عدم آن است.
جدول 21) کارکرد بیان علاقه و عدم علاقه
کارکرد بیان علاقه و عدم علاقه |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
صورتهای دستوری جهت آموزش کارکرد بیان ترجیح معدود است.
جدول 22) کارکرد بیان ترجیح
کارکرد بیان ترجیح |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
جدول 23) کارکرد بیان امکان و عدم امکان
کارکرد بیان امکان و عدم امکان |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
میتوان در سطح میانی نیز علاوه بر همه صورتهای دستوری سطح مقدماتی، آموزش کارکرد را با صورتهای پیچیدة دیگر تکمیل نمود.
جدول 24) کارکرد اجازه دادن و اجازه گرفتن
کارکرد اجازه دادن و اجازه گرفتن |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
کارکرد بیان استنتاج و حدس زدن از این جهت در یک جدول آمدهاند که دارای مفاهیم مشابه با درجات کمی متفاوت هستند.
جدول 25) کارکرد استنتاج/ حدس زدن
کارکرد حدس زدن /استنتاج |
|
مقدماتی |
|
میانی |
|
4. جمعبندی و نتیجه گیری
به نظر می رسد آموزش آن دسته از قواعد دستوری ضروری است که در فضای ارتباطی از کاربرد بیشتری برخوردار باشند. بنا بر آنچه گذشت، آموزش کارکرد - بنیاد دستور، اصلی تفکیکناپذیر از ویژگیهای دستور آموزشی است. حاصل تحقیق و بررسی حاضر نشان میدهد که بازنمایی قواعد دستور آموزشی با شیوة آموزشِ کارکرد-بنیاد، در منابع آموزشی یاد شده، چندان انعکاس نیافته است و شاید بتوان گفت که این قواعد در یک یا دو منبع مورد بررسی، نمودی ضعیف دارد. به طوری که این منابع یا تنها بر آموزش ضمنی کارکرد فارغ از صورت یا صورتهای دستوری خاص پرداختهاند و یا تنها به آموزش صورتهای دستوری محض بسنده نمودهاند.
چرخهای بودن چینش محتوا به این معنی است که در هر سطح کارکردها و صورتهای دستوری متناسب با آنها معرفی میشوند و رابطة میان این دو و آموزش آنها در سطح بعدی تکرار و سپس تکمیل میگردد. نتیجه حاصل از بررسی کتابهای آموزش زبان فارسی حاکی از آن است که چینش محتوای دستوری در این منابع، حالت چرخهای ندارند و به نظر میرسد که آموزش دستور مستلزم سطحبندی مشخصتری در چارچوب قواعد دستور آموزشی است.
در تحقیق حاضر تلاش نمودیم تا گامی کوچک به سوی دستیابی به انگارهای از قواعد دستور آموزشی زبان فارسی به غیر فارسیزیانان برداریم. بدیهی است که نیل به آموزش موفقتر زبان فارسی، مستلزم تلاشهای مستمر است.
[1] P. Hubbard
[2] relational
[3]lexical-functional
[4] generalized phrase structure
[5] mental grammar
[6] reference grammar
[7] teacher’s grammar
[8] pedagogical grammar
[10] focus on form
[11] Task-Based Language Teaching (TBLT)
[12] J. Zhang
[13]M. Swan
[14] comprehensibility
[15] acceptability
[16] H. P. Widodo
[17]R. Batstone & R. Elis
[18] given-to-new principle
[19] the awareness principle
[20] real- operating conditions principle
[21] principled eclecticisism
[22]T. Odlin
[23]internalized system
[24] axiomatic system
[25] D. Little
[26] D. Newby
[27] W. Wang
[28] M. C. Penington
[29] collocational
[30] constructive
[31] contextual
[32] discursive
[33] nondiscursive
[34] contrastive
[35] corpus-based
[36] implicit
[37] explicit
[40] M.Finnocchiaro And C.Brumfit
[41]speech act
[42]functional expression
[43] چارچوب مشترک اروپایی چارجوبی مرجعی است که از سوی اتحادیة اروپا ارائه شده است و منابعی جامع، منسجم و شفاف جهت توصیف زبانها، برنامهها و طرحهای درسی، طرحهای آموزشی، مطالب یادگیری و ارزیابی مهارت زبان خارجی فراهم میکند. این چارچوب سطح مهارت زبان خارجی را در شش سطح زبانیِ a1 : سطح مبتدی، a2 : سطح پیش- میانی، b1 : سطح میانی، b2 : سطح فوق میانی، c1 : سطح پیشرفته، c2 : سطح بسندگی توصیف میکند. این طرح همچنین دارای سه سطح میانی پیشمیانی+ ، میانی+ و فوق میانی+ نیز میباشد. (شورای اروپا،2001 :21-25).
[44] Top Notch (J. Saslow , A. Ascher And D. Ruzicka)
[45] Four Corners (Jack C. Richards, D. Bohlke)
[46] American English File (C. Oxenden and C. Latham-Koening)
[47] Interchange (J. C. Richards, J. Hull And S.Proctor)
[48] English Result (M.Hancock ,A. Mcdonald, C. Gude & M. Stephens)
9 Connect (J. C. Richards, C. Barbisan
[54] combinational
[55] linear
[56] cyclical
[57]procedural