Document Type : Research Paper
Authors
University of Allame Tabatabaei, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
1. مقدمه
حروف اضافه کلمههایی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل جمله یا به صفت یا به اسمهای جمع و نظایر آنها نسبت میدهند و آنها را بدان وابسته میسازند (انوری و احمدی گیوی، 1385: 175). "حروف اضافه در اصطلاح آندره مارتینه[1] زبانشناس فرانسوی «نقشنما»[2] خوانده میشوند. به نظر مارتینه، نقشنمای هر تکواژ، کلمه یا گروهی است که برای نشان دادن نقش و رابطة جزئی از جمله با خود جمله یا هستۀ مرکزی آن یعنی محمول یا مسند و یا با هر جزء دیگری به کار میرود" (مارتینه،1380، به نقل از صادقی، 1349: 441). در این گفتار حروف اضافهای را مدنظر قرار میدهیم که نقش مکاننمایی و مسیرنمایی[3] را ایفا میکنند.
در بحث مسیرنمایی اولین تمایزی که به نظر میآید تمایز بین معنای مکانی[4] و معنای مسیری[5] است. عناصر مکاننما اطلاعاتی را دربارۀ پیکربندی[6] فیزیکی رابطۀ بین پیکر[7] و پهنه[8] ارائه میدهند (اسونونیوس[9]، 2008: 1).
ریزنحو[10] از جمله نظریههای نوین در نحو و از نتایج برنامۀ کمینهگرایی است. بر طبق دیدگاه ریزنحو، نحو ساختارش را با گرفتن مؤلفههای اتمی و مرتب کردن آن به وسیلۀ ادغام میسازد. تکواژها بازتاب این موضوع هستند که چگونه این ساختهای نحوی در واژگان ذخیره میشوند. این ساختار در واژگان به صورت یک واحد ذخیره میشود، سپس با محتوای واجی و معنایی جفت میشود. بر همین اساس، نحو مستقیماً «شکل» یک تکواژ را مشخص میکند، یعنی چه مؤلفههایی دارد و ترتیب آنها به چه شکل است. درنتیجه، تنها تکواژهایی موجودند که ساختارشان به وسیلۀ نحو قابل اشتقاق باشد. نحو همچنین مسئول ترکیب تکواژها با هم برای ساختن "ترکیبهای تکواژی"[11] است (پانچوا[12]،2011: 108). یکی از نتایج ریزنحو، اصل فرامجموعه[13] است که بر طبق آن، یک عنصر واژگانی میتواند بیش از یک ساخت نحوی را بازنمون[14] کند. این موضوع بیانکننده وجود همشکلی در تکواژهاست. در این مقاله براساس 6 الگوی همشکلی در مسیرنماها که توسط پانچوا (2010) ارائه شده است، الگوی همشکلی در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی[15] و لری مینجایی[16] مورد بررسی قرار میگیرد. بنابراین، پس از پرداختن به پیشینة پژوهش و چارچوب نظری در همین بخش، در بخش تحلیل دادهها ابتدا به معرفی طبقهبندی کلی مسیرنمایی و سپس به بررسی موارد همشکلی در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی و لری پرداخته میشود. دادههای مربوط به این زبانها از گویشوران بومی جمعآوری شده است، به این صورت که از گویشوران خواسته شده که جملات مدنظر در پژوهش را به زبان خود بازگو کنند. این جملات شامل انواع مسیرنمایی است تا مسیرنماها در زبان موردنظر مشخص گردد. برخی جملات نیاز بود تا به صورتهای مختلف از جمله فعل پایانی یا فعل آغازی و یا محاوره و رسمی بازگو شوند، چون در نوع کاربرد مسیرنما تفاوت ایجاد میکرد. ضرورت پرداختن به این موارد همشکلی آزمودن این مطلب است که ریزنحو تا چه اندازه پاسخگوی موارد همشکلی در زبانهای ایرانی است و اینکه زبانهای ایرانی از چه الگوی همشکلی تبعیت میکنند و برای رفع ابهام از کاربرد تکواژهای همسان در مسیرنمایی این زبانها چه سازوکارهایی را به کار میبرند.
1-1. پیشینة پژوهش
از جمله آثاری که به بررسی مسیرنمایی در زبانهای مختلف براساس رویکرد ریزنحو پرداختهاند میتوان به پانچوا (2009، 2010، 2011)، رومئو[17] (2013)، اسونونیوس (2008 و 2012) و ساویو[18] (2013) اشاره کرد. در این آثار از ابعاد مختلف موضوع حروف اضافۀ مکانی و مسیرنماها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. بیشتر پژوهشگرانی که دربارۀ فارسی مطالعه کرده اند، عناصر مکانی در زبان فارسی را به دو دسته تقسیم کرده اند. دستة یک که آن را «حروف اضافة حقیقی» (سمیعیان، 1994، کریمی و بریم، 1986)، «حروف اضافة ساده یا بسیط» (صادقی، 1349، غلامعلیزاده، 1386 و ماهوتیان، 1378) «حروف اضافة اصلی» (مشکوه الدینی، 1379) یا «حرف اضافة فضایی» (مهدی بیرقدار و درزی، 1390) نامیدهاند، واژههایی هستند که هیچگاه کسرة اضافه نمیگیرند. دستة دوم که برخی همچون مهدی بیرقدار و درزی (1390) آن را عناصر مکاننما نامیدهاند، برخی همچون سمیعیان (1994) آنها را جزء حروف اضافه دانستهاند و برخی دیگر همچون کریمی و بریم (1986) و قمشی (1997) آنها را در زمرة اسم قرار دادهاند که به صورت اجباری یا اختیاری میتوانند کسرة اضافه بگیرند.
1-2. چارچوب نظری
ریزنحو رویکرد جدیدی به دستور است که نتایج پژوهشهای سی ساله در زمینة اصول و پارامترها را تکمیل میکند. شالودة ریزنحو این است که همزمان با بزرگ شدن درختهای نحوی، گرههای پایانی ساختهای نحوی بسیار ریز میشوند و حتی در مواقعی کوچکتر از تکواژ (بورر، [19]2005 ؛ رمچاند[20]، 2008). این موضوع با این فرضیة سنتی در تقابل است که اجزای ساخت نحوی (پایانهها یا گرههای نحوی[21])، واژه و تکواژ هستند. یکی از یافتههای این نظریه این است که تکواژها و واژهها نمیتوانند از یک پایانه بازنمون شوند؛ در عوض، یک تکواژ میتواند چندین پایانة نحوی را پوشش دهد. در این نظریه واژگان نمیتواند پیش از نحو باشد، یعنی نحو نمیتواند از واژگان فرافکنده شود. درواقع، نحو عناصر واژگانی را با گرد آوردن درختها خلق میکند (استارک[22]، 2009).
ریزنحو برگرفته از نتایج برنامۀ کمینهگرایی است. در کمینهگرایی، مؤلفههای نحوی نقش مهمی ایفا میکنند، آنها مسئول گزینش مقولهها و مطابقت هستند، حرکتها را به وجود میآورند و نظام محاسباتی نحوی را تنظیم میکنند. اتمهای سازنده در کمینهگرایی تکواژها هستند نه مؤلفهها؛ مادامیکه مؤلفهها در نظام محاسباتی نقش متمایزی داشته باشند، تکواژها نیز به عنوان پایانهها، نقش متمایزی دارند. در ریزنحو، مؤلفهها نه تنها نظام محاسباتی نحوی را تشکیل میدهند، بلکه آنها اتمهای سازنده نیز هستند (دکانی[23]، 2009 :50). زمانیکه نحو، گروههای نحوی را از مؤلفهها میسازد، هیچ بستة مؤلفهای[24] در درختها وجود نخواهد داشت و برای همین است که هر مؤلفه در این رویکرد به نوبة خود یک هسته و یک پایانه است. بدیهی است که در این صورت تکواژها میتوانند بیش از یک مؤلفه را بازنمون کنند و تکواژهایی که به صورت چند مؤلفه شناسایی میشوند، به چندین پایانه بازنمون میشوند. در این صورت پایانهها کوچکتر از تکواژ خواهند بود و نیز بسته به اینکه چه تعداد مؤلفه را شناسایی میکنند، تکواژها پیچیدگی نحوی و نیز اندازۀ متفاوت خواهند داشت (همان: 51).
بر طبق دیدگاه ریزنحو، نحو ساختارش را با گرفتن مؤلفههای اتمی و مرتب کردن آن به وسیلۀ ادغام میسازد. تکواژها نشان میدهند که چگونه این ساختهای نحوی در واژگان ذخیره میشوند. این ساختار در واژگان به صورت یک واحد ذخیره میشود، سپس با محتوای واجی و معنایی جفت میشود و در نهایت این ساختار به صورت زیر نمایش داده میشود (پانچوا، 2011):
(1) < محتوای معنایی؛ ساخت نحوی ؛ محتوای واجی > ↔ تکواژ
یکی از کاربردهای نظریة ریزنحو بررسی و تجزیة مسیرنمایی است. همانگونه که ذکر شد ریزنحو برآمده از نتایج کمینهگرایی است و در این میان تجزیة مسیرنمایی در ریزنحو نیز از نتایج و پیامدهای تجزیة مسیرنمایی در برنامۀ کمینهگرایی و رویکرد حاکمیت و مرجعگزینی است. در کمینهگرایی، آیانو[25] (2001) به گروه حرفاضافهای لایهای[26] اشاره میکند. برطبق نظر آیانو (2001: 15) حروف اضافه دو نوع است، واژگانی و نقشی که به ترتیب با P و p نشان داده میشود. ساختار گروه حرف اضافهای، لایهای است که در آن pنقشی گروه حرف اضافهای را به عنوان متممش میگیرد، همانند اینکه هستة تصریف (I)، گروه فعلی (VP) را به عنوان متمشش میپذیرد. گروه حرف اضافهای لایهای هستة دیگری به نام اسم (N) مکانی دارد. برطبق مؤلفهبندی آیانو (همان:17) از گروه حرف اضافهای P= [-N, -V, -F] و p= [-N, -V, +F]؛ به این ترتیب که حروف اضافۀ واژگانی مانند front در انگلیسی فاقد مؤلفة فعلی، اسمی و نقشی هستند، اما حروف اضافة نقشی مانند in دارای مؤلفة نقشی هستند. گروه حرف اضافهای نقشی بر گروه حرف اضافهای واژگانی مسلط است. در رویکرد ریزنحو از این نتایج استفاده شده است. حروف اضافة واژگانی در گروه جزءمحوری[27] جای دارند و حروف اضافة نقشی در دو هستۀ مکانی و جهتی جای میگیرند. هستة جهتی خود به هستههای دیگر از جمله مقصد[28]، مبدأ[29] و گذر[30] تقسیم میشوند که این هستهها را مسیرنما مینامیم. به عنوان مثال در نظر بگیرید که نحو مؤلفههای اتمی مکان و جزءمحوری را در ساختار زیر با هم ترکیب کرده است (پانچوا، 2011: 106):
(2)
واژگانیشدگی در این رویکرد عملیاتی پسانحوی است و یک تکواژ میتواند چندین گره پایانی را در درخت نحوی واژگانی کند. اینکه کدام گره پایانی را یک تکواژ واژگانی میکند، به مؤلفة تکواژ بستگی دارد. بازنمایی بیش از یک گره پایانی به روشهای گوناگون قابل دسترسی است: به وسیلة حرکت هسته به طوری که اتصال چندگانة یک عنصر واژگانی به چندین پایانه امکانپذیر میشود؛ با بازنمون گسترده[31] که در آن یک عنصر واژگانی تمام ساختار نحوی را واژگانی میکند، و یا با بازنمون گروهی که به عناصر واژگانی اجازه میدهد تا گرههای غیرپایانی را بازنمون کنند. در نظریة ریزنحو، واژگانیشدگی تحت حاکمیت اصل فرامجموعه صورت میپذیرد. این اصل حاکی از آن است که یک نمود واجی در یک گره درج میشود به شرط آنکه مدخل واژگانیاش دارای سازهای باشد که با آن گره مطابقت دارد (پانچوا ، 2009: 17).
اصل فرامجموعه از جمله اصول مطرح در ریزنحو است. در پانچوا (2011: 118) برای توضیح این اصل، مثالی از زبان هندی آورده شده است که در اینجا این پدیده را با مثالی از زبان فارسی شرح میدهیم.
(3) هواپیما از روی دریا پرواز کرد.
الف. هواپیما از روی دریا گذر کرده است.
ب. مبدأ پرواز هواپیما از روی دریا بوده است.
برطبق شم زبانی نگارندگان، جملة (3) از جمله جملات مبهم است و میتوان دو خوانش متمایز (الف) و (ب) را از آن داشت. نمود نحوی زیرساختی این دو مسیرنما با هم متفاوت است، یکی مسیرنمای گذر[32] و دیگری مسیرنمای مبدأ را نشان میدهد.
در (4) مسیرنمای «از» دو ساختار متفاوت را واژگانی میکند: در (الف) خوانش گذر (یعنی کل مسیر) و در (ب) خوانش مبدأ (یعنی ابتدای مسیر) از آن استنباط میشود. نکتة مهم اینجاست که این دو ساختار با یکدیگر در رابطة «فرامجموعه- زیرمجموعه»[33] هستند. مؤلفههای نحوی سازندة مسیرنمای مبدأ زیرمجموعة مؤلفة نحوی مسیرنمای گذر هستند.
(4) الف. مسیرنمای گذر (پانچوا، 2011)
ب. مسیرنمای مبدأ (همان)
موارد مشابه همشکلی در چارچوب صرف توزیعی با فرض کممشخصبودگی عناصر واژگانی تحت عنوان «اصل زیرمجموعه»[34] آورده شده است:
(5) اصل زیرمجموعه (هله[35]، 1997): محتوای واجی یک عنصر واژگانی در یک تکواژ، در گره پایانی درج میشود، اگر آن عنصر بر تمام یا زیرمجموعهای از مؤلفههای دستوری پایانه منطبق باشد. اگر عنصر واژگانی دارای مؤلفههایی باشد که در تکواژ موجود نباشد، درج صورت نمیگیرد.
به بیانی رساتر، اصل زیرمجموعه به این موضوع اشاره دارد که یک عنصر واژگانی یک پایانه را در نمودار درختی واژگانی میکند، اگر مؤلفههای مشخصشدة آن عنصر زیرمجموعة مؤلفههای ذکرشده در پایانه باشد. البته این فرض در نظر گرفته میشود که یک پایانه شامل بیش از یک مؤلفه است؛ علاوه بر این، درج واژگانی تنها محدود به پایانه میشود (دیدگاه هله)، درصورتیکه در نظریۀ ریزنحو ترتیبی اتخاذ شده است که درج در گرههای گروهی هم صورت پذیرد. برهمین اساس، تعریف اصل زیرمجموعه باید اصلاح شود و حوزة درج واژگانی به گرههای گروهی افزایش یابد. مشکل عمدهای که باقی میماند این است که اصل زیرمجموعه به مؤلفههای موجود در نمودار درختی این امکان را میدهد تا بدون تجلی آوایی بمانند. این موضوع خلاف اصل واژگانیشدگی جامع چرخهای[36] است که عنوان میکند هر مؤلفة نحوی در نمودار درختی باید در انتهای هر چرخه تجلی آوایی داشته باشد، یعنی واژگانی شود (پانچوا، 2011: 119). بنابراین برای توجیه همشکلی در زبانهایی مانند فارسی که رابطۀ «زیرمجموعه- فرامجموعه» بین تکواژها (و ساختهای) نحوی وجود دارد، با پذیرفتن بازنمون گروهی، لازم است اصل زیرمجموعه تغییر کند. در این رابطه استارک (2009) اصل فرامجموعه را پیشنهاد میکند:
(6) اصل فرامجموعه: یک عنصر واژگانی با یک گره منطبق است، اگر مدخل واژگانیاش با سازهای شامل همان گره مشخص شود. بنابراین، این انطباق نیازمند آن است که نمودار درختی ذخیرهشده در یک عنصر واژگانی مشابه یا بزرگتر از گرهای باشد که در آن درج شده است.
همانگونه که در نمودارهای درختی (4) نشان داده شد، ساختار مسیرنمای گذر بزرگتر از ساختار مسیرنمای مبدأ است؛ برای همین این امکان فراهم میشود که ساختار کوچکتر یعنی مسیرنمای مبدأ واژگانی شود. بر همین اساس، همشکلی «گذر = مبدأ» در فارسی به این خاطر محقق میشود که اصل فرامجموعه به مدخل واژگانی امکان میدهد تا ساختهای نحوی را که مشابه یا کوچکتر از ساختارمورد نظر است، واژگانی کند.
2. تحلیل دادهها
در این بخش ابتدا به طبقهبندی مسیرنما براساس رویکرد ریزنحو میپردازیم و در ادامه پس از بررسی ساختار نحوی سه مسیرنمای اصلی مبدأ، مقصد و گذر، الگوهای همشکلی را در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی و لری مینجایی مورد تحلیل قرار میدهیم.
2-1. طبقهبندی مسیرنماها
طبقهبندی مسیرنماها براساس مشخصههای مختلفی صورت گرفته است که خلاصة آن در جدول (1) آمده است. این جدول برگرفته از تقسیمبندی هشتگانة پانچوا (2011) است و توصیف و تحلیل مسیرنمایی که در مقالة حاضر صورت گرفته، براساس همین تقسیمبندی است. طبق این جدول، براساس اینکه مسیرنمایی در جهت خاصی باشد (دور از مبدأ یا به سوی مقصد) به دو گروه عمدۀ مسیرنماهای جهتی و غیرجهتی تقسیم میشوند و نیز براساس اینکه پیکره از مکانی به مکان دیگر انتقال یافته، مسیرنماها به دو گروه با انتقال و بدون انتقال تقسیم میشوند. مسیرنماهای باانتقال براساس اینکه مبدأ، مقصد و یا مسیر بین این دو جزء مسیر باشد به زیرگروه غیرمحدود و اگر مبدأ یا مقصد جزء مسیر نباشد به زیرگروه محدود تقسیم میشوند.
همانگونه که در جدول (1) آورده شده است، مسیرنماها براساس دو مشخصة اصلی تقسیمبندی شدهاند. علائم مثبت و منفی و نیز 0 و 1 مربوط به معنی شناسی مسیرنماها است. نقطة 0 مبدأ مسیر و 1 مقصد مسیر را مشخص میکند و مقصود از علامت مثبت مسیری است که زمینه در آن است، مثلاً در مسیرنمای همپایانی زمینه در مقصد قرار دارد و در مسیرنمای همآغازی زمینه در مبدأ است (زوارتز[37]، 2005). اولین مشخصه وجود یا عدم وجود جهت است.
جدول 1 : تجزیة مسیرنمایی
جهتی |
غیرجهتی |
|||
با انتقال |
غیرمحدود |
مقصد |
مبدأ |
گذر |
هم پایانی[38] به / به درون ... +++++ ----- 1 0 |
هم آغازی[39] از / بیرون از ... ----- +++++ 1 0 |
گذرا[40] از کنار ... ---- ++++ ---- 1 0 |
||
محدود |
پایانی تا ... +--------- 1 0 |
خروجی باشروع از ... ------- + 1 0 |
|
|
بدون انتقال |
غیرانتقالی |
تقریبی[41] به سوی ... _ _ _ _ _ 1 0 |
بازگشتی[42] دور از ... _ _ _ _ _ 1 0 |
گسترده[43] درطول ... ++++++++++ 1 0 |
براساس این مشخصه مسیرنماها میتوانند جهتی یا غیر جهتی باشند که مسیرنمای جهتی به دو زیرگروه مبدأ و مقصد تقسیم میشوند. مسیرنمای مبدأ جهتی عکس حالت مسیرنمای مقصد جهتی است. برخلاف مسیرنمای مبدأ و مقصد، مسیرنماهای غیرجهتی (گذر) فاقد جهت حرکت هستند. دومین مشخصه که در جدول (1) آورده شده، وجود یا عدم وجود انتقال است. مسیرهایی که فاقد انتقال هستند مسیرنماهای غیرانتقالی نامیده میشوند و مسیرنماهای دارای انتقال به دو دسته انتقالی و محدود تقسیم میشوند. همانگونه که گفته شد، مسیرنماهای گذر نوع محدود ندارند چون نقطة آغازی یا پایانی برای آنها مطرح نیست.
2-2. ساختار نحوی مسیرنمای مقصد، مبدأ و گذر
گره گروه مسیر و هستۀ مسیر در نمودار درختی اولین بار در آثار کوپمن[44] (2000) و ون ریمزدایک[45] و هایبرگتز[46] (2002) آورده شده است. هستة این گره بر گره مکان تسلط دارد و شامل مسیرنماهای جهتی میشود. ایدة ساختار ]مسیر ]مکان [[ از زبانهایی آورده شده است که یک مسیرنما به لحاظ ساختواژی شامل یک مکاننماست.
به عنوان مثال در زبان آراواکان[47] که در پرو گفتو گو میشود، مسیرنماهای مبدأ و مقصد در خود، مکاننما را هم شامل میشوند. دادهها از پانچوا (2009: 11) گرفته شده است:
در مرحلة بعد براساس زبانهایی که پانچوا (2009: 12) در جدول (2) آورده ، این نتیجه به دست میآید که مسیرنمای مبدأ به لحاظ ساختواژی شامل مسیرنمای مقصد است:
جدول2: زبانهایی که نشانة مبدأ نما (ازی)[48] به لحاظ ساختواژی شامل نشانة مقصدنما (تایی)[49] است.
|
کچوا[50]، آراواکان |
اینگوش، ناخ[51] |
اوچوماتاکو، اورو-چیپایا[52]
|
مانسی، اوگریک[53] |
مکان نما |
-pi |
-ğ |
-tá |
-t |
مسیرنمای مقصد |
-man |
-ga |
-ki |
-n |
مسیرنمای مبدأ |
-man-ta |
-ga-ra |
-ki-stani |
-n-əl |
بنابراین میتوان نمودار درختی (10) را برای نشان دادن این مطلب که مسیرنمای مبدأ به لحاظ ساختواژی شامل مسیرنمای مقصد است، ترسیم کرد:
پانچوا (2009: 13) اظهار کرده است که تاکنون به زبانی برنخورده است که عکس این عمل در آن مشاهده شود، یعنی مسیرنمای مقصد به لحاظ ساختواژی شامل مسیرنمای مبدأ باشد.
پانچوا (همان) براساس دادههایی از زبان اوار[54] و چند زبان دیگر به این نتیجه دست مییابد که مسیرنمای گذر به لحاظ ساختواژی شامل مسیرنمای مبدأ میشود. بنابراین در نمودار درختی گره بالایی گروه مبدأ را به خود اختصاص میدهد.
جدول 3: حالتهای فضایی زبان اوار
|
مکاننما |
مسیرنمای مقصد |
مسیرنمای مبدأ |
مسیرنمای گذر |
بر (بالای) |
-da |
-d-e |
da-ssa |
-da-ssa-n |
در |
-q |
-q-e |
-q-a |
-q-a-n |
زیر |
-λ’ |
-λ’-e |
-λ’-a |
-λ’-a-n |
درمیان |
-λ |
-λ-e |
-λ-a |
-λ-a-n |
در جسمی میانتهی |
Ø |
-eØ |
-ssaØ |
-ssa-nØ |
تحلیل مسیرنمایی مسیرنماهای گذر، مبدأ و مقصد در (11) آورده شده است و همانگونه که در جدول (3) مشاهده میشود مسیرنمای مقصد سادهترین ساختواژه را دارد.
پانچوا معتقد است این ساختارها همگانی هستند. بنابراین در تمام زبانها مسیرنمای مبدأ در گره بالای مسیرنمای مقصد قرار میگیرد، حتی در زبانهایی که این موضوع به لحاظ ساختواژی روشن نیست. همین امر درمورد مسیرنمای گذر صدق میکند (همان).
2-3. همشکلی مسیرنماها
اسپنسر[55] (1991) همشکلی را عدم توانایی یک عنصر در ساختن تمایز صرفی-نحوی میداند. بائرمن[56] و دیگران (2005: 1) همشکلی را فصل مشترک[57] صرف و نحو میدانند و در جای دیگر (همان: 2) همشکلی را عدم تطابق[58] بین صرف و نحو عنوان کردهاند. اما لوراگی[59] (2003: 50) بر این باور است که اخیراً کاربرد کلمۀ همشکلی به همپوشانی درزمانی[60] در نقشهای معنایی و نیز به چندمعنایی[61] حالتها و حروف اضافه گسترش یافته است. پانچوا (2011: 218) همشکلی را بر دو نوع واقعی و ظاهری تقسیم میکند. به باور وی، همشکلی ظاهری به موردی اطلاق میشود که یک عنصر واژگانی ساختار یکسانی را در نحو برای بیان مسیرنما، واژگانی میکند و گره(های) واژگانی نشده توسط سایر عناصر واژگانیِ پشتیبان[62] بازنمون میشود. به نظر میرسد که دو (یا چند) خوانش وجود داشته باشد، اما این ابهام حقیقی نیست چون حداقل یکی از خوانشها به کمک یکی از عناصر پشتیبان بیان میشود، به بیان روشنتر همشکلی ظاهری زمانی است که یک عنصر واژگانی همواره یک ساختار نحوی را واژگانی کند، ابهام وقتی رخ میدهد که این ساختار نحوی عضوی از یک ساختار بزرگتر باشد که در آن هستههایی که با آن عنصر واژگانی نمیشوند با عنصر دیگری واژگانی شوند. در مقابل همشکلی واقعی زمانی است که یک تکواژ دو ساختار متمایز را تحت رابطۀ فرامجموعه- فرومجموعه واژگانی کند؛ به عبارت دیگر، در همشکلی واقعی یک عنصر واژگانی دو یا چند ساختار نحوی متمایز را بازنمون میکند
یکی از نتایج مهم اصل فرامجموعه در نظریۀ ریزنحو، این است که یک عنصر واژگانی میتواند بیش از یک ساخت نحوی را بازنمون کند. این به آن خاطر است که این عنصر واژگانی قادر است ساخت نحوی موردنظر و نیز تمام شاخههای زیرین را بازنمون کند. این موضوع در تجزیة مسیرنمایی گذر مصداق دارد. نشانۀ مسیرنمای گذر که دارای مشخصههای < گذر، مبدأ، مقصد، مکان > میباشد باید بتواند علاوه بر مسیرنمای گذر، مسیرنمای مبدأ، مقصد و مکان را نیز بازنمون کند. در زیر مثالی از زبان هندی آورده شده است که نشانة مسیرنمای گذر، تنها مسیرنمای گذر را بیان نمیکند. در این مثال بین خوانش گذر و مبدأ بودن مسیرنما ابهام وجود دارد (پانچوا، 2009: 20):
(12) bacca kaar-ke saamne-see calaa.
child car- GEN[63] front-ABL walk
(i) ‘The child walked from in front of the car’
(ii) ‘The child walked via in front of the car’
این ابهام را به سادگی میتوان به وسیلة تحلیل مسیرنمایی و واژگانیسازی براساس اصل فرامجموعه پاسخ داد. در زبان هندی تکواژ –see دارای مشخصههای <گذر، مبدأ، مقصد، مکان> است، بنابراین میتواند هم کل مسیرنمای گذر را و هم مسیرنمای مبدأ را بازنمون کند. به این نوع همشکلی، همشکلی واقعی گفته میشود. این نظام پیشبینی میکند که در زبانهای دنیا همشکلی و تلفیق هستههای مجاور میتواند وجود داشته باشد، به عنوان مثال در نمودار (11)، همشکلی هستههای گذر و مبدأ و یا مبدأ و مقصد که در مجاورت یکدیگر قرار دارند، پدیدهای است که در چندین زبان دنیا دیده میشود (همان). در زبان گرجی همشکلی مکاننما = مسیرنمای مقصد وجود دارد (کرسلز[64]، 2008 ). به این معنا که مکاننما و مسیرنمای مقصد با تکواژ یکسانی واژگانی میشوند.
جدول 4: مکاننما، مسیرنمای مقصد و مبدأ در زبان گرجی
مکاننما |
-ši |
-tan |
مسیرنمای مقصد |
|
|
مسیرنمای مبدأ |
-dan |
-gan |
همشکلی واقعی زمانی در مورد گرجی رخ میدهد که وندهای –ši و –tan در بافتی یکسان با فعلی یکسان همراه شوند، مانند مثال هندی. اما اگر این دو وند نتوانند هم ساختار مکانی و هم مقصدی را بازنمون کنند، دیگر همشکلی در مورد آنها صادق نخواهد بود. براساس دادههایی از وگت[65] (1971، به نقل از پانچوا، 2011: 219) این موضوع را بررسی میکنیم:
13. a. kalak-ši vexovrob «من در شهر زندگی میکنم»
زندگی میکنم مکاننما-شهر
b. kalak-ši midavar «من به شهر رفتم»
رفتم مقصدنما-شهر
14. a. čems megobar-tan vig’avi «من در مکان دوستم بودم»
بودم مکاننما-دوست من
b. čems megobar-tan mivedi «من به مکان دوستم رفتهام»
رفتهام مقصدنما-دوست من
از دادههای گرجی اینگونه استنباط میشود که تعبیر مکاننما از –ši و –tan زمانی محقق میشود که فعل جمله ایستایی باشد، مثل «زندگی کردن» و «بودن»، و تعبیر مقصدنما زمانی برداشت میشود که فعل جمله حرکتی باشد، مثل «رفتن». بنابراین در این مورد همشکلی واقعی رخ نداده است، خوانش مقصدنما در مثالهای b در نتیجۀ تأثیر فعل حرکتی «رفتن» در واژگانی کردن هستۀ مقصدنماست.
در ادامه به بررسی الگوهای همشکلی مسیرنماها در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی و لری میپردازیم.
2-3-1. همشکلی در فارسی
زبان فارسی نیز یک حرف اضافة ابهامبرانگیز دارد و آن «از» است. «از» به عنوان مسیرنمای گذر هنگامی به کار میرود که فعل جمله «گذشتن» یا «ردشدن» باشد.
(15) الف. بچه از باغ گذشت.
ب. بچه از پل رد شد. (ماهوتیان، 1997: 166)
بقیة افعال در ترکیب با حرف اضافة «از» تنها تعبیر مبدأ بودن را میرسانند:
(16) بچه از باغ دوید. (همان)
مورد زبان فارسی با مورد زبان هندی کاملاً متفاوت است. حرف اضافة «از» در فارسی بین مسیرنمای مبدأ و گذر ابهام ایجاد نمیکند. درواقع «از» مسیرنمای مبدأ است و تنها در ترکیب با دو فعل معنای مسیرنمای گذر از آن استنباط میشود. بنابراین میتوان گفت دو فعل «گذشتن» و «ردشدن» بخشی از ساخت نحوی مسیرنمایی را واژگانی میکنند. به عبارت دیگر، «گذشتن» و «ردشدن» نه تنها بخش فعلی را بلکه هستۀ گذر را نیز واژگانی میکنند و «از» نیز درواقع گروه مبدأ را واژگانی میکند (پانچوا، 2009: 24).
(17)
این تحلیل نشان میدهد که افعال فارسی که متعلق به افعال گذر[66] نیستند، نمیتوانند با حرف اضافۀ «از» گذر را تداعی کنند. دلیل آن را میتوان در اصل واژگانی کردن جامع[67] جستجو کرد که در این ساختار هستۀ گذر نمیتواند واژگانی شود. این موضوع در نمودار (16) که دربارۀ فعل «دویدن» است نشان داده شده است. از آنجا که این فعل مشخصه <گذر> را در خود ندارد، بنابراین از این نمودار نمیتوان خوانش گذر داشت:
(18)
ساخت زیرین هستۀ گذر، یعنی گروه مبدأ، با حرف اضافۀ مبدأنمای «از» واژگانی میشود. بنابراین در اینجا مثالی از فعلی آورده شد که یک هسته را در ساخت نحوی واژگانی میکند که در زبانهای دیگر با حرف اضافة فضایی[68]، مثل through در زبان انگلیسی، واژگانی میشود (پانچوا، 2009: 25). به نظر میرسد که در زبان فارسی «از» مسیرنمای گذر و مبدأ را با هم تلفیق میکند، اما در واقعیت این حرف اضافه تنها ساختار مبدأ را بازنمون میکند. به این نوع همشکلی، همشکلی ظاهری[69] گفته میشود (نمودارهای 17 و 18). به اعتقاد پانچوا (2010) موارد همشکلی که بالقوه میتواند وجود داشته باشد به شرح (19) است که دو مورد آخر در زبانی یافت نشده است:
(19) الف. مکاننما = مسیرنمای مقصد = مسیرنمای مبدأ ب. مکاننما = مسیرنمای مقصد ≠ مسیرنمای مبدأ
ج. مکاننما ≠ مسیرنمای مقصد ≠ مسیرنمای مبدأ د. مکاننما = مسیرنمای مبدأ ≠ مسیرنمای مقصد
ه. مکاننما ≠ مسیرنمای مقصد = مسیرنمای مبدأ
زبان فارسی در الگوی همشکلی از الگوی سوم تبعیت میکند، یعنی مکاننما، مسیرنمای مقصد و مسیرنمای مبدأ هر یک با تکواژ جداگانهای واژگانی میشود: مکاننما با «در»، مسیرنمای مقصد با «به» و مسیرنمای مبدأ با «از». همانگونه که ذکر شد تنها مورد همشکلی بین مسیرنمای مبدأ و گذر است. موارد همشکلی در هندی، فارسی و انگلیسی در نمودارهای (20) نشان داده شده است (پانچوا، 2011: 200):
(20) الف. همشکلی واقعی در هندی
ب. همشکلی ظاهری در فارسی:
ج. انگلیسی بدون همشکلی
2-3-2. همشکلی در کردی کرمانشاهی
در این بخش به بررسی همشکلی مسیرنماها در زبان کردی کرمانشاهی پرداخته میشود. یکی از موارد همشکلی در این زبان همانند زبان فارسی همشکلی بین مسیرنمای گذر و مبدأ است که در اکثر موارد از نوع همشکلی ظاهری است و میتوان از بافت به مفهوم مسیرنما پی برد:
(21) Ali wa dokān rad bü. «علی از مغازه رد شد»
شد رد دکان مسیرنمای گذر علی
(22) awāna wa madrasa čün «آنها از مدرسه رفتند»
رفتند مدرسه مسیرنمای مبدأ آنها
تا بدینجا در بررسی این زبان مسیرنمای گذر و مسیرنمای مبدأ با یک تکواژ واژگانی میشود، بنابراین همشکلی بین مسیرنمای گذر و مبدأ وجود دارد.
در بررسی جملات و بافتهای مختلف از این زبان، مشخص شد که در مورد معدودی از افعال ایستایی مانند «ماندن»، به عنوان فعل واژهبست پذیر، اگر در گروه فعلی فعل در جایگاه آغازین باشد، مکاننما به صورت واژهبست –a به فعل متصل میشود (مثال 23) و اگر فعل در جایگاه پایانی باشد، مکاننما به صورت wa یا la نمود مییابد[70] (مثال 24). در مورد افعالی که واژه بست نمیپذیرند (یعنی در اکثر موارد)، فعل چه پایانی باشد و چه آغازی، مکاننما به صورت wa یا la ظاهر میشود (25)[71].
(23) Maryam man=a madrasa «مریم در مدرسه ماند»
مدرسه مکاننما=ماند مریم
(24) Maryam wa/la madrasa man «مریم در مدرسه ماند»
ماند مدرسه مکاننما مریم
(25) a. Maryam wa/la madrasa dars xwanēd «مریم در مدرسه درس میخواند»
میخواند درس مدرسه مکاننما مریم
b. Maryam dars xwanēd wa/la madrasa
مدرسه مکاننما میخواند درس مریم
در مورد معدودی از افعال مانند «آمدن» و «رفتن»، به عنوان فعل حرکتی واژه بست پذیر، اگر گروه فعلی فعل پایانی باشد، آنگاه مسیرنمای مقصد با تکواژ wa واژگانی میشود (مثال 26) و زمانی که فعل آغازی باشد، به صورت واژه بست–a ظاهر میشود (مثال 27). در مورد افعالی که واژه بست نمیپذیرند، چه فعل پایانی باشد و چه آغازی، تکواژ wa مسئول واژگانی کردن هستۀ مقصد است (مثال 28)[72].
(26) a. Ali wa dokkān čü[73] «علی به مغازه رفت»
رفت مغازه مسیرنمای مقصد علی
b. awāna wa madrasa hāten «آنها به مدرسه آمدند»
آمدند مدرسه مسیرنمای مقصد آنها
(27) a. awāna čün=a madrasa «آنها به مدرسه رفتند»
مدرسه مسیرنمای مقصد=رفتند آنها
b. awāna hāten=a madrasa «آنها به مدرسه آمدند»
مدرسه مسیرنمای مقصد=آمدند آنها
در مورد مسیرنمای مبدأ، در مورد تمامی افعال حرکتی، فعل چه در وضعیت آغازی باشد و چه پایانی، تکواژ wa یا la هستۀ مبدأ را واژگانی میکند[74] (مثال 28)[75].
(28) a. awāna wa/la madrasa čün «آنها از مدرسه رفتند»
رفتند مدرسه مسیرنمای مبدأ آنها
b. awāna čün wa/la madrasa
مدرسه مسیرنمای مبدأ رفتند آنها
در گروه فعلی که فعل پایانی است مسیرنمای مبدأ و مکاننما با تکواژی همسان واژگانی میشوند، اما دلیل اینکه این همشکلی ظاهری است و ابهامی در درک جمله به وجود نمیآید این است که نوع فعل (حرکتی یا ایستایی) در واژگانی کردن مسیرنما یا مکاننما دخیل است. از طرفی جایگاه فعل هم در مورد افعال واژهبست پذیر مهم است چون مکاننما در صورت فعل آغازی بودن به گونهای دیگر واژگانی شود و اینکه در مسیرنمای مقصد و مبدأ فعل میتواند حرکتی و از یک نوع باشد.
به نظر نگارندگان براساس اینکه فعلِ واژهبست پذیر در گروه فعلی در جایگاه آغازین (فعل آغازی) و یا در جایگاه پایانی باشد (فعل پایانی)، دو الگوی متفاوت برای همشکلی میتوان درنظر گرفت که در (29) آورده شده است:
(29) الف. وضعیت فعل پایانی: مکاننما = مسیرنمای مبدأ = مسیرنمای مقصد
ب. وضعیت فعل آغازی: مکاننما = مسیرنمای مقصد ≠مسیرنمای مبدأ
وضعیت (29 الف) زمانی رخ میدهد که فعل واژهبست پذیر در جایگاه پایانی گروه فعلی باشد، در آن صورت هر سه هستۀ مکاننما، مسیرنمای مقصد و مبدأ با تکواژ wa واژگانی میشوند (با این تفاوت که مکاننما و مسیرنمای مبدأ با تکواژ la نیز واژگانی میشوند). حالت (29ب) زمانی است که فعل واژه بست پذیر درجایگاه آغازی گروه فعلی باشد که در آن صورت مکاننما و مسیرنمای مقصد با واژه بست –a وازگانی میشوند و مسیرنمای مبدأ با تکواز wa/ la نشان داده میشود. الگوهای موجود در (29) از جمله الگوهای همشکلی متداول و ممکن در زبانها هستند.
در مورد افعالی که واژهبست نمیپذیرند نیز دو الگوی همشکلی وجود دارد که در (30) آورده شده است:
(30) الف. مکاننما = مسیرنمای مبدأ = مسیرنمای مقصد
ب. مکاننما = مسیرنمای مبدأ ≠مسیرنمای مقصد
مورد (30 الف) برای وضعیتی در نظر گرفته میشود که هر سه هسته توسط wa واژگانی میشوند. این الگو براساس فهرست مطرح شده در (19) جزء الگوهای متداول در زبانهاست. الگوی (30 ب) برای حالتی درنظر گرفته میشود که مکاننما و مسیرنمای مبدأ میتوانند با دو تکواژ wa و la واژگانی شوند، اما مسیرنمای مقصد تنها با تکواژ wa واژگانی میشود که برطبق فهرست (19) جزء الگوهایی است که تا به حال مصداقی برای آن یافت نشده است.
در ترسیم نمودارها براساس ریزنحو، در بعضی از نمودارها حرکت فعل اجباری است و نیز بعضی گرههای غیرپایانی میتوانند با بیش از یک پایانه واژگانی شوند. با فرض اینکه جایگاه اصلی فعل بالای گره مسیرنماها قرار دارد این نمودارها برای مثالهای 23، 24، 27 و 28 پیشنهاد میشود.
(́23) گره مکان همزمان توسط دو تکواژ –a و man واژگانی میشود.
(́24) فعل ابتدا گره مکان را واژگانی میکند و سپس به جایگاه پایانی حرکت میکند.
(́27)
(́28)
2-3-3. همشکلی در لری
در زبان لری همشکلی در مسیرنمای مبدأ و گذر همانند فارسی برقرار است و در پارهای موارد هم همانطور که دربارۀ کردی کرمانشاهی و فارسی هم ذکر شد. همشکلی از نوع واقعی و غیرظاهری است[76] و هر دو با تکواژ de واژگانی میشود. همشکلی دیگری که در این زبان وجود دارد، همشکلی بین مکاننما و مسیرنمای مبدأ است.
(30) Ali de hona mān «علی در خانه ماند»
ماند خانه مکاننما علی
(́30)
در نمودار (́30) فعل ایستایی علاوه بر واژگانی کردن گره فعل، گره مکان را نیز واژگانی میکند و پس از آن تحت حرکت اجباری قرار میگیرد و به جایگاه پایانی میرود.
(31) ou de hona rat «او از خانه رفت»
رفت خانه مسیرنمای مبدأ او
(́31)
در نمودار(́31) جایگاه فعل تأثیری در تکواژ مبدأ ندارد.
در مورد جملاتی که دارای مکاننما هستند، اگر گروه فعلی فعل آغازی باشد، مکان نما حذف میشود:
(32) Ali mān hona «علی در خانه ماند»
خانه ماند علی
که در این صورت فعل ایستایی وظیفة واژگانی کردن گرة مکان را برعهده دارد.
(́32)
همشکلی مکاننما و مسیرنمای مبدأ در موقعیت فعل پایانی از نوع ظاهری است و هیچگاه ابهامی ایجاد نمیکند. دلیل آن هم این است که در مورد مکاننما، فعل همواره از نوع ایستایی است و خود فعل به نوعی در واژگانی کردن مکاننما دخیل است، اما فعل مسیرنمای مبدأ همواره از نوع حرکتی است، یعنی القاکنندة حرکت از مکانی به مکان دیگر است. از طرفی اگر گروه فعلی فعل آغازی باشد، مکاننما محذوف است ولی مسیرنمای مبدأ هرگز در چنین شرایطی حذف نمیشود. مسیرنمای مقصد در این زبان با تکواژ ve نشان داده میشود:
(33) me ve hona ratem «من به خانه رفتم»
رفتم خانه مسیرنمای مقصد من
(́33)
اگر در جملة دارای مسیرنمای مقصد، گروه فعلی فعل آغازی باشد، در آن صورت همانند مکاننما حذف میشود و وظیفة واژگانی کردن گره مقصد را فعل به عهده میگیرد:
(34) me ratem hona «من به خانه رفتم»
خانه رفتم من
(́34)
همشکلی مکاننما و مسیرنمای مقصد در حالت فعل آغازی از نوع ظاهری است زیرا در مورد مکاننما فعل همواره از نوع ایستایی است و خود فعل در واژگانی کردن گره مکان دخیل است و در مورد مسیرنمای مقصد فعل همواره به صورت حرکتی است.
براساس مشاهدات صورت گرفته در این زبان الگوی همشکلی مسیرنماها در این زبان وابسته به جایگاه فعل در گروه فعلی است: اگر فعل در جایگاه پایانی باشد مکاننما و مسیرنمای مبدأ با تکواژ de و مسیرنمای مقصد با تکواژ ve واژگانی میشوند. اگر فعل در جایگاه آغازی باشد، مکاننما و مسیرنمای مقصد با تکواژ Ø و مسیرنمای مبدأ با تکواژ de واژگانی میشوند. در آن صورت الگوی همشکلی در این زبان به دو صورت است:
(35) الف. وضعیت فعل پایانی: مکاننما = مسیرنمای مبدأ ≠ مسیرنمای مقصد
ب. وضعیت فعل آغازی: مکاننما = مسیرنمای مقصد ≠مسیرنمای مبدأ
اگر چنانچه از تکواژ صفر (Ø) یعنی حالتی که مسیرنمای مقصد یا مکاننما محذوف است، صرف نظر کنیم. آنگاه الگوی همشکلی به صورت "مکاننما = مسیرنمای مبدأ ≠ مسیرنمای مقصد" است، چون مکاننما و مسیرنمای مبدأ با تکواژ de واژگانی میشوند و مسیرنمای مقصد با تکواژ ve نشان داده میشود. این الگو براساس الگوهای همشکلی در (19) جزء الگوهایی است که به باور پانجوا (2010) غیرممکن و تا به حال مصداقی برای آن یافت نشده است.
3. نتیجهگیری
در این مقاله به بررسی موارد همشکلی مسیرنماها در سه زبان فارسی، کردی کرمانشاهی و لری براساس رویکرد ریزنحو پرداختیم. همانگونه که مشاهده شد الگوی همشکلی در زبان فارسی به این صورت است که تنها مسیرنمای مبدأ و گذر با یک تکواژ یکسان واژگانی میشوند و با تکواژهای مسیرنمای مقصد و نیز مکاننما متفاوت است. اما در اکثر موارد این همشکلی از نوع ظاهری است و ابهامی در درک جملات به وجود نمیآید، علت آن هم این است که خود فعل در جملۀ دارای مسیرنمای گذر در واژگانی کردن گره گذر دخیل است. الگوی همشکلی در کردی کرمانشاهی تابع نوع و جایگاه فعل در گروه فعلی است. در مورد افعال واژهبست پذیر، اگر گروه فعلی فعل آغازی باشد مکاننما و مسیرنمای مقصد با واژه بست –a و مسیرنمای مبدأ با تکواژ wa واژگانی میشود و اگر فعل پایانی باشد مکاننما، مسیرنمای مقصد و مبدأ با تکواژ wa نشان داده میشود. در مورد افعالی که واژه بست نمیپذیرند، دو حالت به وجود میآید. وضعیت اول اینکه چون هر سه هسته میتوانند با تکواژ wa واژگانی شوند پس الگوی همشکلی «مکاننما = مسیرنمای مقصد = مسیرنمای مبدأ» برقرار است و حالت دوم زمانی است که این موضوع در نظر گرفته شود که مکاننما و مسیرنمای مبدأ میتوانند با دو تکواژ wa و la واژگانی شوند، اما مسیرنمای مقصد تنها میتواند با تکواژ wa واژگانی شود که برطبق فهرست (19) جزء الگوهایی است که تا به حال مصداقی برای آن یافت نشده است. الگوی همشکلی در لری به این صورت است که اگر فعل در جایگاه آغازی باشد مکاننما و مسیرنمای مقصد با Ø صورتبندی و مسیرنمای مبدأ با تکواژ de واژگانی میشود و اگر فعل در جایگاه پایانی باشد مکاننما و مسیرنمای مبدأ با تکواژ de و مسیرنمای مقصد با ve واژگانی میشود. الگوی همشکلی در حالت فعل پایانی در زبان لری جزء الگوهایی است که برای آن تا به حال مصداقی یافت نشده است. علت کمیاب بودن این الگو در زبانهای دنیا را باید در تحلیل مسیرنمایی براساس رویکرد ریزنحو جستجو کرد. در این تحلیل، گره مکاننما در درون گره مسیرنمای مقصد و مسیرنمای مقصد در درون مسیرنمای مبدأ و مسیرنمای مبدأ در درون مسیرنمای گذر جای گرفته است. اینکه مسیرنمای مقصد و مکاننما با تکواژ یکسان واژگانی شوند امری کاملاً قابل پیشبینی است. در زبان فارسی هم مشاهده شد که مسیرنمای گذر، مسیرنمای مبدأ را در مواردی واژگانی میکند که باز برطبق سلسلهمراتب مسیرنمایی امری قابل پیشبینی است. اما الگوی همشکلی در حالت فعل پایانی زبانهای کردی کرمانشاهی و لری امری نادر است، چون گره مسیرنمای مقصد که بین گره مسیرنمای مبدأ و مکاننما واقع است با تکواژی جداگانه واژگانی میشود و مسیرنمای مبدأ و مکاننما با تکواژی همسان واژگانی میشود، و این امر قابل پیشبینی نیست.
[1] A. Martinet
[2] indicateur de function or functional
[3] path expression
[4] Place
[5] path
[6] configurational
[7] figure
[8] ground
[9] P. Svenonius
[10] nanosyntax (یکی از داورهای محترم اصطلاح "نحو ذره بنیاد" را به جای اصطلاح "ریزنحو" پیشنهاد کردند).
[11] morpheme complexes
[12] M. Pantcheva
[13] superset principle
[14] spell-out
[15] کردی کرمانشاهی یکی از گویشهای کردی جنوبی است که در استان کرمانشاه و بخشهایی از استان ایلام رایج است.
[16] لری مینجایی به شاخه ای از زبان های مردم لر اطلاق می شود که مردمانی از شمال تا ملایر و از جنوب تا شوش دانیال آن را تکلم میکنند. لری مینجایی حد واسط بین لکی و بختیاری و در نگاهی بالاتر حد واسطی بین کردی و فارسی است ولی بطور خاص تلاقی بختیاری و لکی است.
[17] J. Romeu
[18] C. Savu
[19] H. Borer
[20] G. Ramchand
[21] terminal nodes
[22] M. Starke
[23] E. Dékány
[24] feature bundles
[25] S. Ayano
[26] The layered preposition phrase
[27] axial part
[28] goal
[29] source
[30] route
[31] spanning
[32] route
[33] superset- subset
[34] subset principle
[35] M. Halle
[36] cyclic exhaustive lexicalization
[37] J. Zwarts
[38] Cofinal
[39] Coinitial
[40] transitive
[41] Approximative
[42] Recessive
[43] Prolative
[44] H. Koopman
[45] H. van Riemsdijk
[46] R. Huybregts
[47] Arawakan
[48] ablative
[49] allative
[50] Quechua
[51] Ingush Nakh
[52] Uchumataqu Uru-Chipaya
[53] Mansi Ugric
[54] Avar
[55] A. Spencer
[56] M. Baerman
[57] interface
[58] mismatch
[59] S. Luraghi
[60] diachronic overlap
[61] polysemy
[62] supporting
[63] Genetive حالت اضافه
[64] D. Creissels
[65] H. Vogt
[66] route verbs
[67] exhaustive lexicalization principle
[68] spatial adpositions
[69] spurious/ fake syncretism
[70] بنا به نظر گویشور اهل کرمانشاه la کاربرد بیشتری دارد و بنا به گویشور اهل سنقر wa کاربرد بیشتری دارد.
[71] بقیه مثالها در این مورد در پیوست 1 آمده است.
[72] نمونههای بیشتر در پیوست 2 آمده است.
[73] البته این ساختار کاربرد کمی دارد و به جای آن از ساختار Ali čü dokkan استفاده میشود.
[74] بنا به گفتۀ گویشوران، هیچ تفاوت معنایی بین la و wa در مفهوم مسیرنمای مبدأ نیست و هر دو در این زبان کاربرد دارد.
[75] نمونههای دیگر در پیوست 3 آمده است.
[76] همشکلی مسیرنمای مبدأ و گذر در تمام زبانهای ایرانی مورد بررسی در رساله مشاهده شده است، از جمله فارسی، کردی کرمانشاهی، لری، بلوچی، گیلکی، مازنی و پشتو.