Fictive Motion in Persian: Some Properties & Constraints

Document Type : Research Paper

Authors

University of Isfahan, Iran

Abstract

Fictive motion is a fascinating mechanism in language through which a static scene is expressed in terms of motion. Persian is one of the languages in which fictive motion is pervasive. The current study aims at describing some properties and constraints of fictive motion construction in Persian. In doing so, first researchers have tried to elaborate possible distinctions between metaphorical motion sentences and fictive motion sentences of this language. The research data includes 98 fictive motion sentences collected from a number of Persian websites and weblogs. This investigation reveals that, in contrast to fictive motion sentences, metaphorical motion sentences are verbal representations of conceptual metaphors. Moreover, while fictive motion sentences are idiosyncratic, any metaphorical motion sentence is only one of the representations of an underlying conceptual metaphor. The study also discusses the constraints and effective factors in fictive motion constructions. The results obtained reveal that factors including number, direction of motion and agency of trajectory in a sentence are of crucial importance. Also, it seems that some fictive motion sentences in different directions could compose to describe only one static scene. Furthermore, the results show that just as in English, there may be a term denoted to time duration or distance in Persian fictive motion sentences. But, in contrast to English, there is not any limitation on the tense and the aspect of the sentence

Keywords

Main Subjects


1. مقدّمه

حرکت از مفاهیم مرتبط با مفهوم فضا در حوزه شناخت و ادراک بشر است (ایوانز، 2010) و یکی از بازنمودهای حرکت در زبان، کاربرد فعل‌های حرکتی[1]  است. فعل‌های حرکتی، فعل‌هایی هستند که حرکت را در خود نشان می‌دهند (تسایی و هسیه ، 2013). فعل‌های حرکتی علاوه‌ برآن‌که می‌توانند به‌صورت تحت‌اللفظّی[2]  به‌کارروند؛ یعنی تغییر مکان یک موجودیّت[3] فیزیکی را از نقطه‌ای به نقطه دیگر در فضا توصیف کنند، گاه ممکن است کاربردی مجازی[4]  (غیرتحت‌اللفظّی) در زبان داشته ‌باشند (متلاک ، 2004الف)؛ یعنی به تغییر مکان اشاره نکنند و درحالی‌که، فعل حرکتی در جمله وجود دارد، حرکت واقعی (تغییرمکان) صورت نگرفته باشد. هنگامی‌که افعال حرکتی به‌شکل مجازی به‌کار می‌روند، می‌توانند حرکتی استعاری[5] یا حرکتی خیالی[6]  را توصیف نمایند. در جمله‌های حرکت خیالی، شاهد نوعی ناهماهنگی میان درک مفهوم‌پرور (انسان) و بازنمود زبانی هستیم که باعث می‌شود صحنه یا موجودیّتی که توسط مفهوم‌پرور، ایستا درک‌شده، درقالب صورتی پویا در زبان رمزگذاری شود (تالمی ، 2000: 104). در‌این‌راستا می‌توان نمونه (1) را در بیان نمود:

 

(1)                راهی که به روستا می‌رود ... (تارنمای باشگاه خبرنگاران جوان)

 

چنان‌که مشاهده می‌شود در این جمله علی‌رغم‌ آگاهی مفهوم‌پرور از ایستا بودن عنصر «راه»، وی برای بازنمایی زبانی این پدیدۀ ایستا از یک فعلی حرکتی استفاده کرده و آن را به شکلی پویا رمزگذاری نموده است. در پژوهش حاضر تلاش می‌شود ضمن اشاره به نظرات سایر پژوهشگران دربارۀ تفاوت میان حرکت خیالی و حرکت استعاری، امکان وجود تفاوت‌های‌ مهمّ دیگر میان این دو نوع حرکت مجازی طرح شود و سپس ویژگی‌ها و محدودیّت‌های ساخت حرکت خیالی در زبان فارسی مورد مطالعه قرار گیرد.

2 . حرکت خیالی

جمله‌های حرکت خیالی، جمله‌هایی هستند که صورت‌های زبانی پویا (فعل‌های حرکتی، حروف‌اضافه جهتی یا ترکیب هردو) را برای توصیف هستار یا صحنۀ فیزیکیِ ایستایی به‌کارمی‌گیرند (ما ، 2016). حرکت خیالی به‌عنوان پدیده‌ای پُررخداد در زبان‌، نخستین‌بار از سوی تالمی (1983) به‌شکلی دقیق مورد مطالعه قرار گرفت و علی‌رغم آنکه مدّت زیادی نیست که وجود این پدیده در زبان مطرح‌‌شده، عنوان‌های مختلفی برای اشاره به آن به‌کار رفته است؛ به‌طوری‌که، درمقابل مفهوم حرکت خیالی تالمی (1983؛ 1996؛ 2000)، لانگاکر  (1986) اصطلاح حرکت انتزاعی[7] را به‌کار می‌برد، متسوموتو  (1996) و جمینز مارتینز-لوزا (2007) از اصطلاح حرکت ذهنی[8]  استفاده می‌کنند و لانگاکر (1999) آن را حرکت مجازی[9] می‌نامد. علی‌رغم این تنوع در نام‌گذاری، در توصیف این پدیده، شاهد تعریف نسبتاً یکسانی بین پژوهشگران هستیم و حرکت خیالی سازوکاری تعریف می‌شود که ازطریق آن، یک وضعیّت ایستا و ثابت به‌کمک حرکت توصیف می‌شود. برمبنای این سازوکار شناختی در مفهوم‌سازی زبانی، وضعیّت ایستای جاده‌ای که در کنار دریا واقع‌شده، ممکن است با جمله زیر در زبان فارسی توصیف گردد:

 

(2)                آخه بعد از نور جاده از کنار دریا رد می‌شد. (وبگاه  حافظ راجی)

 

در جمله‌ای نظیر جمله (2)، به‌نوعی، کاربرد مجازی فعل حرکتی ردشدن مشاهده می‌شود؛ زیرا این جمله درحالی‌که فعلی حرکتی را دربردارد، هیچ‌گونه حرکت واقعی‌ای را بیان نمی‌کند. نکته درخور‌توجّه در جمله‌های حرکت خیالی آن است که علی‌رغم فقدان حرکت واقعی، تمامی عناصر چنین ساختی در آنها یافت می‌شود؛ یعنی در ساخت حرکت خیالی نیز همچون حرکت واقعی، یک گروه اسمی به‌عنوان فاعل، فعل حرکتی و احتمالاً یک گروه حرف‌اضافه‌ای یا یک مفعول مستقیم وجود دارد. در این جملات، گروه اسمی فاعل، گذرنده[10] را بازنمایی می‌کند، فعل حرکتی، تغییر مکان را به تصویر می‌کشد و گروه حرف‌اضافه‌ای یا مفعول مستقیم نیز با یک یا چند مرزنما[11] متناظر است (متلاک 2004الف). دراین‌راستا می‌توان جمله‌های زیر را مقایسه نمود:

 

(3)          مینا به جنگل می‌رود.

(4)          راستش این خیابون می‌ره خارج شهر. (وبگاه نفرین نامه)

 

در جمله (3)، مینا گذرنده را بازنمایی می‌کند؛ می‌رود، فعل حرکتی است و به جنگل گروه حرف‌اضافه‌ای است که با مرزنما منطبق است. در این جمله یک حرکت واقعی قابل مشاهده است؛ زیرا مینا واقعاً مکانش را تغییر داده است. این درحالی است که در جمله (4) علی‌رغم وجود تمام عناصر ساخت رخداد حرکتی، یعنی گذرنده (خیابون)، فعل حرکتی (می‌ره) و مرزنما (خارج شهر)، حرکت واقعی وجود ندارد. بنابراین، تنها تفاوت این است که «حرکت خیالی، حرکت را به عنصری تحمیل می‌کند که یک صحنه ایستاست» (ریچاردسن و متلاک، 2007).

چنان‌که مشاهده می‌شود در شکل‌گیری یا مفهوم‌پروری ساخت حرکت خیالی، مفهوم‌پرور اطلاعاتی دربارۀ این‌که گذرنده کجا قرار گرفته است نیز بیان می‌کند؛ یعنی در این مفهوم‌سازی، گذرنده در ارتباط با یک یا چند مرزنما قرار می‌گیرد (متسوموتو، 1996).

     یکی از مفاهیم مرتبط با ساخت حرکت خیالی در حوزۀ علوم شناختی، مفهوم شبیه‌سازی ذهنی است. شبیه‌سازی ذهنی نظریه‌ای در ارتباط با بازنمایی دانش در ذهن است. به‌زعم بارسالو  (1999)، شبیه‌سازی ذهنی یک نظام بازنمایی مشترک است که زیربنای ادراک و شناخت بشر قرار دارد. درواقع، فرایند شناختی شبیه‌سازی ذهنی، پردازش‌های شناختی، بازنمودهای ذهنی و مفاهیمی را که در حافظه ذخیره شده‌اند، به‌کار می‌گیرد و اگر تجربه خاصی دردسترس باشد، ذهن را از تجربه مجدّد آن پدیدۀ خاص می‌رهاند. درنتیجه، شبیه‌سازی ذهنی بازانجام حالت‌های ادراکی و حرکتی است که درطی تجربۀ جهان، جسم و ذهن حاصل می‌شوند (بارسالو، 2009). شبیه‌سازی ذهنی یک فرایند روزمره است و انسان‌ها همواره هرنوع عملی را شبیه‌سازی می‌کنند؛ انسان می‌تواند خود و دیگران را درحال دویدن یا راندن خودرو تصور کند؛ یا حتی کارهایی را که انجام نداده و هرگز شاهد آنها نبوده، تصور کند. حرکت خیالی از آن جهت با فرایند شبیه‌سازی ذهنی در پیوند است که درک ساخت‌های حرکت خیالی نیز مستلزم شبیه‌سازی ذهنی حرکت است؛ به‌بیان‌روشن، پردازش ساخت حرکت خیالی، تاحدی شبیه‌سازی ذهنی حرکت واقعی را به‌کارمی‌گیرد و درنتیجه، برخی ویژگی‌های پردازش حرکت واقعی، در پردازش حرکت خیالی نیز ظاهر می‌شوند (لانگاکر، 1987؛ متسوموتو، 1996).

3 . پیشینه پژوهش

مطالعات بسیاری در حوزۀ روانشناسی‌زبان، به بررسی چگونگی پردازش جمله‌های حرکت خیالی پرداخته‌اند و با انجام آزمایش‌هایی، تأثیر شبیه‌سازی ذهنی را در درک این جملات سنجیده‌اند. ازجمله این مطالعات می‌توان به متلاک (2004ب)، متلاک (2006)، متلاک، رامسکار و برودتسکی   (2005)، متلاک و ریچاردسن (2004)، ریچاردسن و متلاک (2007) و متلاک (2010) اشاره نمود.

       همچون روانشناسان زبان، پدیدۀ حرکت خیالی برای زبان‌شناسان شناختی نیز یکی از پدیده‌های جذّاب و سؤال‌برانگیز بوده است. برای نمونه تالمی (2000: 99-175) برای تشریح حرکت خیالی در زبان، الگوی «تخیّل‌کلّی»[12] را مطرح می‌نماید. براساس این الگو، در هر جمله حرکت خیالی، تفاوتی بین دو بازنمود شناختی مختلف از یک هستار واحد وجود دارد که یکی از این بازنمودها عینی‌تر از دیگری است. تالمی بازنمود عینی‌تر را واقعی[13] و بازنمود کمتر عینی را فرضی[14] می‌داند. وی ادعا می‌کند بازنمود کمتر عینی یا فرضی، حرکت خیالی هستارهایی است که ما آن‌ها را ساکن و ایستا می‌دانیم. تالمی همچنین به بررسی انواع حرکت خیالی می‌پردازد و شش نوع حرکت خیالی اصلی را از یکدیگر متمایز می‌سازد که عبارت‌اند از: 1) پرتویی[15]؛ 2) مسیرهای الگو[16]؛ 3) حرکت قالبی[17]؛ 4) مسیرهای ورودی[18] ؛ 5) مسیرهای دسترسی[19] و 6) مسیرهای گسترشی[20] (تالمی، 2000). به ‌باور تالمی (2000: 103) مسیرهای گسترشی آشناترین نوع حرکت خیالی در ادبیات این ساخت زبانی هستند. منظور از حرکت خیالی از نوع مسیر گسترشی، «ترسیم شکل، جهت یا مکان یک عنصر گسترش‌یافته در مکان، در قالب مسیری فراتر از مرزهای آن عنصر است» (تالمی، 2000: 138). در این نوع حرکت خیالی آنچه واقعی است، وجود شیء‌ای ایستا و فقدان هرگونه هستاری است که از مسیر ترسیم‌شده عبور کند. درمقابل، آنچه خیالی است، بازنمایی هستاری است که هم‌عرض یا فراتر از ترکیب‌بندی آن شیء در حال حرکت است. تالمی برای مسیرهای گسترشی سه نوع حرکت را شرح می‌دهد؛ این حرکت‌ها عبارتند از:

 

الف) مسیر خیالی خطّی است.

(5)          The fence goes/zigzags/descends from the plateau to the valley . (تالمی، 2000: 138)

ب) مسیر خیالی به شکل شعاعی در یک سطح دوبعدی گسترش می‌یابد.

(6)          The field spreads out in all directions from the granary . (تالمی، 2000: 138)

ج) مسیر خیالی، حرکت کناری یک خط است  (در جمله زیر یک خط شمال-جنوب که به سمت شرق پیش می‌رود) که با یک تغییر خیالی ثانویه (در جمله زیر قرمزتر شدن) نیز همراه است.

(7)          The soil reddens toward the east . (تالمی، 2000: 138)

     متلاک (2004الف) به بررسی رفتار زبانی و معناشناختی ساخت‌های حرکت خیالی پرداخته است و این مسئله را بررسی می‌کند که آیا شبیه‌سازی حرکت، انگیزه‌ای برای استفاده و درک ساخت‌های حرکت خیالی در زبان ایجاد می‌کند یا خیر. متلاک برمبنای رفتار نظام‌مند ساخت‌های حرکت خیالی و نیز مطالعات روانشناختی و بررسی‌های تجربی نتیجه می‌گیرد که انگیزۀ کاربرد و درک ساخت‌های حرکت خیالی از‌یک‌سو، حاصل توانایی‌ شناختی‌ ما برای شبیه‌سازی حرکت در طول مسیر است و ازسوی‌دیگر، ناشی از انگیزۀ طبیعی‌ ما برای صحبت در مورد مکان اشیاء و مقصد خودمان در جهان است. علاوه‌براین، متلاک ادعا می‌کند نیاز ما به حرکت در جهان، انگیزۀ کاربرد جملات حرکت خیالی است. متلاک (2004الف) همچنین به رده‌بندی ساخت‌های حرکت خیالی می‌پردازد و آنها را در دو دسته قرار می‌دهد؛ دسته‌ اوّل ساخت‌هایی که در آنها معمولاً مسیر با حرکت همراه است و می‌توانند حاوی فعل‌های شیوه‌نما باشند (جمله 8) و دسته دوم ساخت‌هایی که در آنها گذرنده با حرکت همراه نیست و فعل‌های شیوه‌نما را مجاز نمی‌دانند (جمله 9):

(8)          The highway crawls through the city . (متلاک، 2004الف: 231)

(9)          The table goes from the kitchen wall to the sliding glass door . (متلاک، 2004الف: 227)

     جمینز مارتینز-لوزا (2007) نیز در مطالعه خود ضمن‌آن‌که ادعا می‌کند استعاره حرکت در ترکیب با مجاز و طرحواره‌های تصویری زیربنای شکل‌گیری معنایی رخدادهای حرکت خیالی هستند، تلاش می‌کند رده‌بندی‌ای را که متلاک (2004ب) برای رخدادهای حرکت خیالی ارائه داده است، مورد بازبینی قرار دهد؛ زیرا او معتقد است رده‌بندی‌های موجود از دقّت لازم برخوردار نیستند و نمی‌توانند تحققّ زبانی این رخدادها را به‌درستی تبیین کنند. به‌باور جمینز مارتینز-لوزا (2007) تفاوت فعل‌های حرکتی ساده و فعل‌های حرکتی شیوه‌نما عامل مؤثری نیست و هر دو نوع این فعل‌ها قابلیّت آن را دارند که در هر دو ساخت مطرح‌شده ازسوی متلاک (2004الف) به‌کار روند. وی همچنین اشاره می‌کند که همراه بودن گذرنده با حرکت نیز عامل تعیین‌کننده‌ای نیست که بتوان برمبنای آن به رده‌بندی ساخت‌های حرکت خیالی پرداخت؛ درنهایت، جمینز مارتینز-لوزا (2007) نتیجه می‌گیرد که می‌توان برمبنای تعداد موضوعاتی که فعل می‌گیرد، به رده‌بندی ساخت‌های حرکت خیالی پرداخت و ساخت‌های حرکت خیالی را در دو طبقه جای داد؛ طبقۀ اول ساخت‌هایی که در آنها فعل علاوه‌بر گذرنده، تنها یک موضوع می‌گیرد و این موضوع متناظر با مرزنماست (جمله 10) و طبقۀ دوم شامل ساخت‌هایی است که در آنها فعل علاوه‌بر گذرنده، دو یا چند موضوع می‌گیرد (جمله 11):

(10)        A trail goes through the desert . (متلاک، 2004الف: 223)

(11)        The fence goes from the plateau to the valley . (تالمی، 2000: 99)

 

علاوه‌بر مطالعات فوق، برخی مطالعات به بررسی تطبیقی حرکت خیالی در زبان انگلیسی و دیگر زبان‌ها پرداخته‌اند. متسوموتو (1996) به بررسی تطبیقی جمله‌های حرکت خیالی در زبان ژاپنی و انگلیسی پرداخته‌ و شباهت‌ها و تفاوت‌های دو زبان را بیان کرده است. وی نتیجه می‌گیرد دو زبان در ابعادی از حرکت که بایستی در جمله بیان شوند (برخی ویژگی‌های مسیر) و آن ابعادی که نباید بیان شوند (اطلاعات شیوۀ حرکت غیرمرتبط با مسیر) شباهت دارند. اما جمله‌های حرکت خیالی دو زبان در برخی ویژگی‌های دستوری و واژگانی تفاوت دارند؛ برای مثال افعال حرکتی انگلیسی در برخی موارد می‌توانند به‌عنوان فعل ایستا به‌کارروند، اما فعل‌های حرکتی ژاپنی چنین قابلیتی ندارند. دراین‌راستا، متسوموتو (1996) به جمله (12) از زبان انگیسی اشاره و ادعا می‌کند این جمله وضعیّت کنونی جاده را توصیف می‌کند، یعنی فعل حرکتی ویژگی‌های افعال ایستا را دارد:

(12)        The road runs through the center of the city.

 

    متسوموتو (1996) ضمن تمایز میان مسیر‌های قابل‌عبور[21]، یعنی مسیرهایی که می‌توانند به‌طور طبیعی محل رفت‌وآمد انسان‌ها باشند (نظیر جاده، خیابان و غیره) و مسیر‌‌های غیرقابل‌عبور[22] برای انسان (نظیر دیوار، حصار و غیره) در ساخت‌های حرکت خیالی، ادعا می‌کند فعل‌های حرکتی زبان ژاپنی برخلاف زبان انگلیسی، برای مسیرهای غیرقابل‌عبور محدودیّت کاربرد دارند. روجو و والنزوئلا (2003) نیز با تمرکز بر ترجمه، جمله‌های حرکت خیالی و واقعی را در دو زبان انگلیسی و اسپانیایی مقایسه نموده‌ و نشان داده‌اند که در ترجمۀ جمله‌های حرکت خیالی در مقایسه با ترجمۀ جمله‌های حرکت واقعی از انگلیسی به اسپانیایی، اطلاعات کاهش می‌یابند؛ اما در ترجمۀ جمله‌های حرکت واقعی مترجمان بیشتر به متن اصلی پایبند و وفادار هستند. در مطالعۀ دیگری، روجو و والنزوئلا (2009) فقط برروی جمله‌های حرکت خیالی در اسپانیایی تمرکز کرده‌اند. آزمایشات آنها نشان داده است که عناصر غیرقابل‌عبور و همچنین فعل‌های شیوه‌نمایی که شیوه بیان‌شده در آنها با مسیر حرکت مرتبط نیست، توسط گویشوران اسپانیایی‌زبان سخت‌تر پردازش می‌شوند. در مطالعه‌ای پیکره‌بنیاد نیز تارما  (2013) جمله‌های حرکت خیالی و حرکت واقعی زبان استوانی را با تمرکز بر شیوه رمزگذاری فضا در این جمله‌ها مقایسه نموده است. نتایج مطالعه وی حاکی از آن است که ازیک‌سو، اگرچه حرکت واقعی و حرکت خیالی، هردو جمله‌های بدون مرزنمای مشخص را مجاز می‌دانند، این تمایل در جمله‌های حرکت واقعی بیشتر است؛ ازسوی‌دیگر، وجود یک عبارت مکان‌نما اگرچه به نوع ساخت (یعنی ساخت حرکت خیالی یا حرکت واقعی) وابسته است، اما بیشتر نوع فعل جمله آن را تعیین می‌کند. استوسیک و ساردا  (2009) نیز برمبنای شیوه‌های بیان وضعیّت‌های ایستا در دو زبان صربستانی و فرانسه، حرکت خیالی را به‌عنوان یکی از شیوه‌های توصیف وضعیّت ایستا در این دو زبان معرفی نموده‌اند و ادعا می‌کنند برخلاف زبان صربستانی، در زبان فرانسه حرکت خیالی نقش مهمّی دارد. تاکاهاشی  (2005) نیز جمله‌های حرکت خیالی را در زبان‌های تایلندی و انگلیسی بررسی و الگوهای شناختی آرمانی‌شده[23] گویشوران را در سه طبقه از انواع حرکت‌های خیالی تحلیل نموده است. او معتقد است هرچند جملات حرکت خیالی کاربرد یکسانی در همه زبان‌ها دارند، اما الگویِ شناختیِ آرمانی‌شده در زیربنای جملات  حرکت خیالی به‌دلیل فرهنگ‌های مختلف در جوامع، بایکدیگر تفاوت دارد. ما (2016) نیز در مطالعه خود برروی جمله‌های حرکت خیالی در زبان چینی، نخست این جمله‌ها را برمبنای طبقه‌بندی تالمی (2000) دسته‌بندی نموده و سپس آنها را از منظر نظریّۀ رخداد حرکت[24] و نظریّۀ استعاره مفهومی[25]  بررسی کرده است.

    در زبان فارسی نیز ساخت‌های حرکت خیالی قابل‌مشاهده است و برخی پژوهشگران به توصیف آن پرداخته‌اند. مسگرخویی (1393) ساخت‌ حرکت خیالی زبان فارسی را برمبنای معیارهای مطرح‌شده از سوی متلاک (2004الف) بررسی نموده است. وی نتیجه می‌گیرد ساخت جمله‌ها‌ی حرکت خیالی زبان فارسی را محدودیّت‌هایی معناشناختی و سبکی تعیین می‌کند. نخست این که جمله‌ حرکت خیالی در زبان فارسی، غالباً برای گذرنده‌های دارای طول افقی قابل‌کاربرد است؛ استدلال وی برای این ادعا این است که در پیکره‌ 42 جمله‌ایِ مورد بررسی‌اش، برای گذرنده‌هایی نظیر برج، آبشار و ساختمان هیچ جمله حرکت خیالی نیافته و تنها یک جمله حرکت خیالی (جمله 13) با گذرنده‌ای دارای طول عمودی (یعنی صخره) داشته است:

(13)        صخره نزدیکی‌های جاده به هوا بلند شد و یک‌راست رفت توی دره. (مندنی‌پور، 1375؛ به نقل از مسگرخویی، 1393)

 مسگرخویی (1393) برای بررسی ساخت حرکت خیالی فعل‌های مسیرنما و شیوه‌نما را نیز مدّنظر قرار داده است و با بیان اینکه در پیکره‌اش فعل‌های شیوه‌نما با محدودیّت به مراتب بیشتری به‌کاررفته‌اند (فقط سه مورد لغزیدن، خزیدن و کشاندن در سه اثر ادبی)، به دومین محدودیّت ساخت حرکت خیالی مبنی براین‌که جمله‌های حرکت خیالی با فعل‌های شیوه‌نما[26]، بیشتر در سبک ادبی به‌کار می‌روند تا در گفتار روزمره و عامیانه اشاره می‌کند. مثال (14) که برگرفته از یک اثر ادبی است، یکی از سه نمونه‌‌ جمله حرکت خیالی مطرح‌شده ازسوی وی برای اثبات ادعایش است:

 

(14)        جاده ... مارپیچ‌زنان در طول تپه‌های کم‌شیب می‌خزید. (شولوخوف، 1377؛ به‌نقل از مسگرخویی، 1393)

 

      در بخش 5-2 به محدودیّت‌هایی در ساخت حرکت خیالی زبان فارسی اشاره می‌شود که در مطالعه مسگرخویی ازنظر دور مانده‌اند. افزون برآنچه اشاره شد، مسگرخویی همچنین در مطالعۀ خود به سه تمایز میان حرکت خیالی و حرکت استعاری قائل می‌شود. نخست آن‌که، در حرکت استعاری، هستاری که برای آن فعل حرکتی به‌کار می‌رود، انتزاعی است درحالی‌که در جمله‌های حرکت خیالی این هستار (گذرنده) عینی است. دوم آن‌که، فعل در جمله‌های حرکت استعاری لزوماً با قید مکان همراه نیست؛ اما وجود جمله حرکت خیالی بدون ذکر قید مکان غیرممکن است. سوم آن‌که فعل حرکتی در جمله حرکت استعاری نشان‌دهندۀ نوعی تغییر است؛ درحالی‌که در حرکت خیالی نوعی مسیر را نشان می‌دهد. در بخش 5-1 عمیق‌تر به بررسی این تمایز‌ها خواهیم پرداخت و دیگر تفاوت‌های ممکن را طرح می‌نماییم.

       مطالعه دیگری که جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی را بررسی نموده، مطالعۀ‌ پیکره‌بنیاد افراشی و رحمانی (1393) است که صرفاً روی جملات حرکت خیالی از نوع مسیرهای گسترشی متمرکز شده است. افراشی و رحمانی (1393) نخست برمبنای طبقه‌بندی متسوموتو (1996) ادعا می‌کنند برخلاف زبان ژاپنی، در زبان فارسی همه مسیرها (قابل عبور و غیرقابل عبور) می‌توانند در قالب جمله حرکت خیالی به‌کار روند. در بخش دیگری افراشی و رحمانی جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی و انگلیسی را مقایسه می‌نمایند و نتیجه می‌گیرند که فعل‌های حرکتی در جمله‌های حرکت خیالی انگلیسی متنوع‌تر از جمله‌های حرکت خیالی فارسی هستند؛ زیرا ازیک‌سو، در زبان انگلیسی فعل‌های حرکتی متنوع‌تری برای اشاره به موجودیّت‌های ساکن به‌کار می‌روند و ازسوی‌دیگر، جمله‌های حرکت خیالی در انگلیسی، موقعیت‌های ساکن را به‌صورت‌های مختلفی توصیف می‌کنند. افراشی و رحمانی (1393) برای نشان دادن تنوع توصیف موقعیت‌های ساکن در جملات حرکت خیالی انگلیسی، با ارائه جملات (15) تا (18)، سه مورد از ویژگی‌های این جملات را بیان می‌کنند؛ اوّل آن‌که، این جمله‌ها در انگلیسی گاه اطلاعاتی درباره موقعیّت مکانی مسیر یا موجودیّت ساکن ارائه می‌دهند (جمله 15) و گاهی این موقعیّت مکانی را به‌شکل عبور فرضی مسیر یا موجودیّت ساکن بیان می‌کنند (جمله 16)؛ دوم آن‌که، این جملات گاهی اطلاعاتی درباره حالت ظاهری و نحوۀ استقرار آن موجودیّت ساکن ارائه می‌دهند (جمله 17) و سوم آن‌که، فعل‌های حرکتی گاه اطلاعاتی دربارۀ چگونگی حرکت متحرک‌هایی که (به‌طور بالقوه) در یک مسیر حرکت می‌کنند، می‌دهند (جمله 18).

(15)        The lake runs between the golf course and the train tracks. (متلاک، 2004الف)

(16)        Road 49 crosses the desert. (متلاک، 2001)

(17)        .The path climbed to the top of the hill (روجو و والنزوئلا، 2003)

(18)        Th highway jets through the city.

برمبنای ویژگی‌های فوق، افراشی و رحمانی (1393) ادعا می‌کنند که برخلاف تنوع کاربرد جملات حرکت خیالی در انگلیسی، این کاربرد در زبان فارسی بسیار محدود است؛ زیرا ازیک‌سو، فقط تعدادی از افعال مسیرنما در ساخت جملات حرکت خیالی به‌کار می‌روند و ازسوی‌دیگر، در فارسی فقط برای توصیف موقعیّت مکانی یا عبور خیالی موجودیّت‌های ساکن، از حرکت خیالی استفاده می‌شود. شایان ذکر است علاوه‌بر مطالعۀ مسگرخویی (1393) و افراشی و رحمانی (1393) که صرفاً به بررسی حرکت خیالی در زبان فارسی پرداخته‌اند، مطالعاتی (افراشی، 1395) نیز بازنمود حرکت را در زبان فارسی از نگاه شناختی بررسی نموده‌اند؛ هرچند شرح و معرّفی تمامی این مطالعات در این مختصر نمی‌گنجد. هم‌راستا با مطالعات فوق، پژوهش حاضر نیز تلاشی است در جهت بررسی مجدّد ساخت حرکت خیالی در زبان فارسی، به منظور بررسی عمیق‌تر تفاوت‌های میان حرکت خیالی و حرکت استعاری ازیک‌سو و تبیین محدودیّت‌های ساخت حرکت خیالی در این زبان، ازسوی‌دیگر. بنابراین، در بخش 5 سعی می‌کنیم بر ابعاد و محدودیّت‌هایی متمرکز شویم که در مطالعه‌های پیشین برروی جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی ازنظر دورمانده‌است.

4. روش پژوهش

ازآنجایی‌که فعل حرکتی و گذرنده از عناصر اجتناب‌ناپذیر ساخت حرکت خیالی به‌شمار می‌روند، با جست‌وجوی فعل‌های حرکتی رفتن، آمدن، گذشتن، رسیدن، و ردشدن  و برخی تعدادی واژه مانند جاده، دیوار، دره، کوه، و خیابان که قابلیّت گذرنده‌بودن را دارند، در موتور جستجوگر گوگل، تعدادی جمله بیانگر حرکت به‌دست آمد. با مراجعه به وبگاه یا تارنماهای مربوط، جملات به‌طور دقیق بررسی شدند و برمبنای ملاک‌های ارائه‌شده توسط متلاک (2004الف) و آنچه در بخش 5-1 مقاله مطرح شده است، جمله‌های غیرمرتبط، شامل جمله‌های حرکت استعاری و ساخت‌های حرکت واقعی حذف شدند و جمله‌های حرکت خیالی به‌دست آمده با روش کیفی مورد تحلیل و توصیف قرار گرفتند. شایان ذکر است در جمله‌های حرکت که شامل 98 جمله گردید موارد بینابینی که نتوان حرکت استعاری و یا حرکت خیالی بودن آنها را تشخیص داد، مشاهده نشد.

5. حرکت خیالی در زبان فارسی

چنان‌که اشاره شد، زبان فارسی یکی از زبان‌هایی است که در آن، حرکت خیالی قابل ‌مشاهده است. درادامه، نخست به تمایز بین جمله‌های حرکت خیالی و حرکت استعاری می‌پردازیم و سپس در بخش 5-2 به برخی ویژگی‌ها و محدودیّت‌های ساخت حرکت خیالی در زبان فارسی می‌پردازیم.

5-1. حرکت استعاری و حرکت خیالی

در بخش مقدّمه اشاره کردیم که فعل‌های حرکتی ممکن است علاوه‌بر حرکت واقعی، حرکتی استعاری یا حرکتی خیالی را نیز توصیف کنند؛ اکنون این سؤال مطرح است که چه تمایزی بین جمله‌های حرکت خیالی و حرکت استعاری وجود دارد. متلاک (2001) در‌ راستای تمایز حرکت استعاری و حرکت خیالی ادعا می‌کند فعل حرکتی در کاربرد استعاری، بیانگر نوعی تغییر حالت است، اما در حرکت خیالی تغییری وجود ندارد. جمینز مارتینز-لوزا (2007) معتقد است استعاره حرکتی همراه با دیگر الگو‌های شناختی آرمانی‌شده (مجاز[27] و طرحواره‌های تصویری[28]) زیربنای معنایی شکل‌گیری رخداد حرکت خیالی را تشکیل می‌دهند. مسگرخویی (1393) نیز در مطالعۀ خود حرکت استعاری را در سه ویژگی از حرکت خیالی متمایز می‌سازد. نخستین تمایز آن‌که در حرکت استعاری، هستاری که برای آن فعل حرکتی به‌کاررفته، انتزاعی است؛ درحالی‌که در جمله‌های حرکت خیالی این هستار عینی است. او مثال (19) را به‌عنوان یک جملۀ حرکت استعاری با مثال (20) به‌عنوان یک جملۀ حرکت خیالی مقایسه می‌نماید:

 

(19)        جلسه رفت تا بعد از ظهر. (مسگرخویی، 1393)

(20)        این خیابان به میدان ولیعصر می‌رود. (مسگرخویی، 1393)

 

در جمله (19) مسگرخویی طول مدّت جلسه را به‌عنوان موجودیّتی انتزاعی درنظر می‌گیرد که نوعی حرکت در زمان برای آن رخ داده است و یک استعارۀ مفهومی جان‌بخشی به صورت «جلسه انسان است» در آن وجود دارد. البتّه باید گفت جمله (19) علاوه‌بر تعبیر مدّنظر مسگرخویی (به معنی طول کشیدن جلسه) تعبیری دیگر، به معنی موکول شدن جلسه به بعدازظهر را نیز داراست. مسگرخویی معتقد است برخلاف جمله (19)، جمله (20) یک عبارت حرکت خیالی است؛ زیرا خیابان هستاری عینی است. به‌نظر می‌رسد نمی‌توان تمایز اوّل مسگرخویی (1393) را در مورد جملات حرکت استعاری و حرکت خیالی مبنی بر عینی و ذهنی بودن عنصر مود بررسی پذیرفت. برای روشن نمودن مطلب می‌توان از جمله‌های استعاری زیر کمک گرفت:

 

(21)        یکی از اهالی محل از صبح حادثه تعریف می‌کند: «.... چند ثانیه قبل از شنیدن صدا احساس کردم ساختمان تکان خورد، فکر کردم زلزله است؛ اما با شنیدن صدای ....». (تارنمای روزنامه دنیای اقتصاد)

(22)        در مجموع، بر اثر حرکات زمین اسکلت ساختمان حرکت می‌کند و ... (تارنمای مدیریت شهری، آقای شهردار).

(23)        احداث هر سازه‌ای ولو سبک وکم اهمیت بر ماسه بادی .... خطر نشست و .... یا واژگونی و خوابیدن سازه را ... دارد. (تارنمای ویکی پدیا)

(24)        آیا هیچ شنیده‌اید که استاد بنّا بگوید :«من، به عنوان یک بنّا، می‌گویم این دیوار شکم داده»؟ (تارنمای شاملو)

 

چنان‌که مشاهده می‌شود در این جملات استعاری، برخلاف ادعای مسگرخویی (1393)، برای توصیف هستاری عینی (یعنی ساختمان، اسکلت ساختمان، سازه و دیوار) استعاره به‌کار رفته است؛ یعنی تلاش شده هستاری عینی، عینی‌تر مفهوم‌پروری شود. براین‌مبنا، نمی‌توان ادعا کرد حرکت استعاری صرفاًَ برای توصیف هستاری انتزاعی و حرکت خیالی برای توصیف هستاری عینی به‌کار می‌رود، گرچه در بیشتر موارد این‌گونه است.

     تمایز دومی که مسگرخویی (1393) میان جمله‌های حرکت استعاری و حرکت خیالی قائل شده، این است که فعل در حرکت استعاری ضرورتاً با قید مکان همراه نیست؛ اما وجود جمله حرکت خیالی بدون قید مکان ممکن به‌نظر نمی‌رسد. او معتقد است درحالی‌که جمله (25) پذیرفتنی است، جمله (26) پذیرفتنی نیست؛ زیرا حرکت خیالی بدون قید مکان رمزگذاری شده است:

 

(25)        شاخه دیگر این جاده از کنار گهررود به سمت منطقه دره نگاه و روستاهای تی و امارت می‌رود (وبگاه لُرنا).

(26)        * این جاده می‌رود.

 

داده‌های این پژوهش نشان می‌دهند که این ادعای مسگرخویی (1393) نیز قابل‌پذیرش نیست؛ درواقع، جمله‌های حرکت خیالی لزوماً به چنین محدودیّتی حساس نیستند و ضرورتاً نیاز به عبارت مکان‌نما ندارند؛ چنان‌که در جمله (27) مشاهده می‌شود، گاه جمله حرکت خیالی بدون قید مکان بیان می‌شود:

 

(27)        جاده همچنان می رفت. (وبگاه کوهساران)

 

بهتر است اشاره کنیم که حتی در مورد جمله‌های حرکت استعاری نیز استفاده از قید مکان دراصل به عوامل بافتی بستگی دارد نه محدودیّتی ساختی. این مسئله را با مقایسۀ جمله‌های (28) و (29) می‌توان مشاهده نمود:

 

(28)        همون دم که رفتی دلم رفت (تارنمای هیئت انصارالشهدا).

(29)        و دلم رفت تا خودِ خودِ اهواز (وبگاه همه داتنگی‌های من).

 

تمایز سومی که مسگرخویی (1393) میان جملات حرکت استعاری و حرکت خیالی قائل می‌شود این است که فعل حرکتی در جمله حرکت استعاری، نوعی تغییر حالت ذهنی را بیان می‌کند، درحالی‌که در مورد حرکت خیالی نوعی تغییر مسیر بازنمایی می‌شود. مسگرخویی با ارائه جمله‌های (30) و (31) این ادعای خود را تأیید می‌کند:

 

(30)        عقل از سرش رفته.

(31)        این جاده از رامسر شروع می‌شود و تا لاهیجان می‌رود.

 

برخلاف ادعای مسگرخویی، به‌نظرمی‌رسد که جملات حرکت خیالی تنها یک مسیر ایستا را توصیف می‌کنند، نه تغییر در آن مسیر را؛ نظر متلاک (2001) نیز مبنی‌براین‌که فعل حرکتی در کاربرد استعاری، بیانگر نوعی تغییر حالت است، امّا در حرکت خیالی تغییری وجود ندارد، ادعای مسگرخویی را ردّ می‌کند.

اگر دراین‌راستا جمله‌های (21) تا (24) را باردیگر مدّنظر قرار دهیم، روشن خواهد شد که تمایز سوم مسگرخویی (1393) را نیز نمی‌توان پذیرفت؛ این جملات به‌عنوان جملات حرکت استعاری، نوعی تغییر وضعیّت فیزیکی (و نه تغییر حالت ذهنی) ساختمان، اسکلت ساختمان، سازه و دیوار را بیان می‌کنند. ازسوی‌دیگر، در جمله‌های حرکت خیالی (برای نمونه جمله (30) که مسگرخویی خود به‌عنوان نمونه‌ای از ساخت حرکت خیالی آورده است) نیز لزوماً تغییر مسیر نداریم و اغلب نوعی ادامه مسیر بیان می‌شود.

     تحلیل داده‌های این پژوهش نشان می‌دهد که فارغ از تمایز‌های فوق، می‌توان به دو تمایز مهم میان جمله‌های حرکت خیالی و استعاری قائل شد. نخست آن‌که، جمله‌های حرکت استعاری بازنمود زبانی استعاره‌های مفهومی[29] هستند؛ استعاره‌ها (ن.ک. کوچش ، 2010؛ ریچی ، 2013) عناصری دوبعدی هستند که دو سطح تحلیل را دربرمی‌گیرند؛ در یک سطح استعاره‌های مفهومی و در سطح دیگر عبارات استعاری وجود دارند که برمبنای استعاره‌های مفهومی شکل می‌گیرند. برای نمونه استعارۀ مفهومی حرکت زمان (زمان هستار درحال حرکت است) وجود دارد که مبنای شکل‌گیری عبارات استعاری متعددی در زبان فارسی است. برخی از این جملات، با فعل حرکتی عبارت‌اند از:

 

(32)        ... بعد از آنکه آخرین روز عمرش به سر رسید... (تارنمای ادارۀ کل پژوهش‌های اسلامی رسانه)

(33)        من هم مثل بقیه می‌گویم وای تعطیلات چه زود گذشت ... (وبگاه مکث آخر)

(34)        .... قرارمان رفت تا 365 روز دیگر. (وبگاه آن سال‌های دوست‌داشتنی)

 

براین‌اساس، یک استعارۀ مفهومی زیربنای چندین عبارت استعاری است. این‌درحالی است که در جمله‌های حرکت خیالی چنین تمایز دوسطحیِ یک به چندی وجود ندارد. به‌‌عبارت‌دیگر، در جمله‌های حرکت خیالی، بین یک بازنمود زبانی و یک بازنمود مفهومی، تناظری یک به یک وجود دارد و مانند استعاره‌ها، یک بازنمود مفهومی مبنای شکل‌گیری تعدادی بازنمود زبانی قرار نمی‌گیرد.

     تمایز دیگر بین این دو ساخت (حرکت استعاری و حرکت خیالی) آن است که درحالی‌که جمله‌های حرکت استعاری، تنها یکی از بازنمودهای یک استعارۀ‌ مفهومی زیربنایی هستند، جمله‌های حرکت خیالی منحصربه‌فردند و ماهیّت منحصربه‌فرد بودن را بافت موقعیتّی و عناصر ساخت، به‌ویژه گذرنده تعیین می‌کند. براین‌اساس است که جاده در جمله (35) می‌تواند گذرنده واقع شود، اما رودخانه به‌عنوان گذرنده پذیرفتنی نیست:

 

(35)        الف. ... و جاده تا بالای کوه می‌رود (تارنمای گوشه).

               ب. * رودخانه تا بالای کوه می‌رود.

 

درنتیجه، به‌نظرمی‌رسد علاوه‌بر تمایز مطرح‌شده ازسوی متلاک (2001)، دو تمایز دیگر میان جمله‌های حرکت خیالی و حرکت استعاری وجود دارد. اکنون که مشخص شد ساخت حرکت خیالی چه تفاوتی با ساخت حرکت استعاری دارد، در بخش بعد تلاش می‌شود ویژگی‌ها و محدودیّت‌های ساخت حرکت خیالی در زبان فارسی بررسی و توصیف گردد.

5-2. ویژگی‌ها و محدودیّت‌های حرکت خیالی در زبان فارسی

همان‌گونه که افراشی و رحمانی (1393) تأکید نموده‌اند، بازنمود زبانی حرکت خیالی تاحدزیادی تابع ساخت و قراردادهای زبان است. به‌نظرمی‌رسد ساخت جمله‌های حرکت خیالی در زبان فارسی نیز متأثر از تعدادی ویژگی و محدودیّت است، در این بخش تلاش می‌شود این ویژگی‌ها و محدودیّت‌ها بررسی گردد.

5-2-1. عدم‌محدودیّت جهتی

نخستین ویژگی جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی آن است که در ساخت این جمله‌ها محدودیّتی در استفاده از جهات مختلف وجود ندارد. به‌بیان‌دیگر، علی‌رغم‌آن‌که، در قالب مطالعات فقط به حرکت خیالی هستارها روبه‌جلو اشاره شده است، به‌نظرمی‌رسد درست مانند جمله‌های حرکت واقعی، جمله‌های حرکت خیالی نیز می‌توانند حرکت را در همه جهات (بالا، پایین، عقب، جلو) توصیف کنند. برای نمونه در جمله‌های زیر به‌ترتیب شاهد حرکت خیالی هستار در جهت‌های روبه‌بالا (جمله‌های 36 و 37)، روبه‌پایین (جمله‌های 38 و 39)، روبه‌عقب (جمله 40) و روبه‌جلو (جمله 41 و 42) هستیم:

(36)        دیوارها که تا ده‌ها متر از دوسو بالا رفته بودند ... (تارنمای گود ریدز)

(37)        در مسیر فومن .... سمت چپ راهی بود که توی مه از لابلای درخت‌ها پیچ می‌خورد و بالا می‌رفت.  (تارنمای خیشخانه)

(38)        مسیر غار تا انتها به‌صورت مایل با شیب تند به سمت پایین‌ می‌رود. (تارنمای صداوسیمای استان مرکزی)

(39)        طبقۀ اول چهار پله به پایین می‌رود و پنجره‌های روبه حیاط ... (تارنمای گوگل بوک)

(40)        دیوار این مدرسه ... در حدود ۲ متر عقب‌نشینی کرد. (تارنمای دهستان تویه دروار)

(41)        ردیف آسمان‌خراش‌های فولادی رنگ .... از کنار خیابان‌ها جلو می‌رفتند. (گوگل بوک)

(42)        رودخانه ای با آب زردرنگ گوگردی که پابه پای جاده پیش‌می رود. (تارنمای روزنامه شرق)

5-2-2. امکان ترکیب حرکت‌های خیالی

ویژگی دیگر ساخت‌های حرکت خیالی در زبان فارسی آن است که ممکن است حتی چند حرکت خیالی پشت سرهم، در جهات مختلف، فقط یک صحنۀ ایستا را توصیف کنند؛ مثلاً برای توصیف یک مسیر کوهنوردی ممکن است جمله زیر بیان شود:

(43)        طول هفت از کنار کارگاه، از شکافی که دارای رول می‌باشد، بالا رفته و سپس کمی به سمت چپ صعود کرده و در بالای آن کمی جلو رفته که ... (تارنمای کوهنوردان جوان)

در این جمله نخست یک جمله حرکت خیالی با جهت پایین-بالا مسیر را توصیف نموده و سپس حرکت به سمت چپ و روبه‌جلوی آن بیان شده است؛ یعنی برای توصیف وضعیّت ایستای یک مسیر واحد، به‌ترتیب یک حرکت خیالی در جهت پایین-بالا، یک حرکت به سمت چپ و یک حرکت روبه‌جلو به‌کاررفته است.

5-2-3. شمار گذرنده

متلاک (2004الف: 227) ادعا می‌کند که معمولاً گذرنده در ساخت حرکت خیالی،  ذاتاً یک هستار خطّی مثل جاده، سیم، لوله و غیره است. لذا، وقتی گذرنده ذاتاً بلند نیست (دارای طول نیست)، باید هستاری باشد که بالقوه بتواند به لحاظ مفهومی و فضایی گسترش یابد. متناظر با این ادعای متلاک به‌نظرمی‌رسد که شمار هستار (مفرد یا جمع) نیز عاملی تعیین‌کننده در ساخت حرکت خیالی است. به‌بیان‌دیگر، برخی هستارها مانند بلوک یا کتاب، وقتی شمار جمع دارند، می‌توانند با یک جمله حرکت خیالی توصیف شوند؛ اما در حالت مفرد چنین قابلیّتی ندارند. جمله‌های (44. الف و 44. ب) را مقایسه نمایید:  

(44)        الف. *هنگامی که بلوک به سقف رسید.

              ب. هنگامی که بلوک ها به سقف رسیدند. (تارنمای نوین فان)

 

با مقایسۀ جمله (44.الف) و (44.ب) به‌نظر می‌رسد که بلوک در حالت مفرد نمی‌تواند یک مسیر را بسازد و لذا نمی‌توان آن را با جملۀ حرکت خیالی توصیف نمود؛ اما قرار گرفتن بلوک‌ها در کنارهم امتدادی افقی یا عمودی را شکل می‌دهد.

5-2-4 . جهت حرکت گذرنده

ویژگی مهم دیگر جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی، جهت گذرنده است. به‌بیان روشن، ما نمی‌توانیم برخی هستارها را در هر جهتی توصیف کنیم. جمله‌های زیر را مقایسه نمایید:

 

(45)        الف. ... درخت تا یک‌متر و نیم صاف بالا آمده بود. (وبگاه انجیر)

               ب. ... آن‌جا که درختان تا آسمان بالا رفته بودند. (تارنمای نشریات نبات)

 

(46)        الف. *درخت برگ سوزنی تیره .. و به منطقه کوهستانی و شمال پیشروی می‌کند.

              ب. درختان برگ سوزنی تیره ... و به  منطقه کوهستانی و شمال  پیشروی می کنند. (تارنمای اسپونیک فارسی)

 

(47)        الف. تیر سیمانی چراغ برق از لابه‌لای خانه‌ها بالا رفته است.

              ب. تیرهای سیمانی چراغ برق از لابه‌لای خانه‌ها بالا رفته‌اند. (تارنمای خبرگذاری ایرنا)

 

(48)        الف. *تیرچراغ برق ... که تا قله پیش رفته‌است.

               ب. تیرهای چراغ برق ... که تا قله پیش رفته‌اند. (وبگاه آریوبرزن شیراز)

 

چنان‌که نمونه‌های بالا نشان می‌دهند علاوه‌برشمار، جهت حرکت نیز اهمیّت دارد. وقتی درخت و تیرچراغ برق مفرد هستند، تنها می‌توانند حرکت خیالی عمودی (روبه بالا) داشته باشند نه حرکت افقی؛ زیرا تنها در حالت عمودی تشکیل نوعی مسیر می‌دهند. درمقابل، وقتی این عناصر جمع هستند، حرکت خیالی آنها می‌تواند عمودی یا حتی افقی باشد؛ زیرا در حالت جمع، این عناصر می‌توانند در کنارهم مسیری افقی را تشکیل دهند و این تشکیل مسیر، امکان درنظرگرفتن حرکت خیالی را برای آنها ایجاد می‌نماید . درواقع، وقتی بلوک مفرد است (جمله 44. الف)، نه می‌تواند حرکت خیالی عمودی داشته باشد، نه حرکت خیالی افقی؛ اما ازآنجایی‌که درخت رشد می‌کند و بالا می‌رود، حرکت خیالی عمودی (پایین-بالا) برای آن امکان‌پذیر است، حتی در حالت مفرد (جمله 45. الف). علاوه‌برآن، بلوک وقتی جمع است، به‌نظرمی‌رسد فقط می‌تواند حرکت خیالی عمودی (پایین-بالا) داشته باشد (جمله 44. ب)، درحالی‌که درخت در حالت جمع می‌تواند با جمله حرکت خیالی افقی یا عمودی توصیف شود (جمله‌های 45. ب و 46. ب). درهمین‌راستا، جمله‌های (49) و (50) نیز قابل بررسی‌اند:

(49)        *چاه تا انتهای باغ رفته بود.

(50)        میدان ولیعصر 13 متر به زیرِ زمین می‌رود. (تارنمای مشرق نیوز)

 

چاه و میدان هردو هستارهایی هستند که نوعی مسیر را بیان نمی‌کنند؛ براین‌اساس، نمی‌توان برای آنها حرکتی خیالی روبه‌جلو را متصور شد؛ چنان‌که جمله (49) پذیرفتنی به‌نظرنمی‌رسد. اما در جمله (50) به‌عنوان جمله‌ای پذیرفتنی، شاهد نوعی حرکت خیالی روبه‌پایین برای میدان هستیم. بنابراین، جهت حرکت نیز در ساخت جمله‌های حرکت خیالی تعیین‌کننده است. 

5-2-5 . کنشگر بودن گذرنده

ویژگی دیگر جمله‌های حرکت خیالی این است که گذرنده بایستی «کنشگر»[30] باشد؛ به‌بیان‌روشن، ساخت به‌گونه‌ای است که گذرنده در حالتی فرضی، فاعل فعل حرکتی، یعنی کنشگر و عامل حرکت درنظر گرفته می‌شود. چنان‌که مقایسه جملۀ (51) تا (54) این مسئله را نشان می‌دهد:

 

(51)        اتوبان تهران تبریز تا نزدیکی روستای رجئین به موازات جاده قدیم از شرق به غرب کشیده شده است. (وبگاه آچاچی)

(52)        امیدواریم در سریع‌ترین زمان ممکن خط مترو را تا میدان ساعت برسانیم. (تارنمای همشهری استانی)

(53)        درجایی‌که امروزه یخچال‌های بزرگی مانند بیردمور و اسکات خود را تا دریا پیش رانده‌اند ... (وبگاه گراهام هانکوک)

(54)        خط 7 مترو تا محدوده برج میلاد پیش رفته‌است. (تارنمای خبرگزاری برنا)

 

در جمله‌های (51) و (52) گذرنده (به ترتیب اتوبان تهران- تبریز و خط مترو)کنشگر نیستند، بنابراین، این جمله‌ها علی‌رغم وجود فعل حرکتی جمله‌های حرکت خیالی محسوب نمی‌شوند. به عبارتی، در این جمله‌ها کنشگری وجود دارد که عملی را بر روی اتوبان و خط مترو انجام داده است، اما در جمله‌های (53) و (54) به‌ترتیب یخچال‌ها و خط 7 مترو کنشگر و فاعل فعل حرکتی هستند و همزمان حرکتی خیالی را بازنمایی می‌کنند. براین‌اساس، کنشگر بودن گذرنده فعل حرکتی نیز تعیین‌کننده است.

5-2-6 .  امکان کاربرد عبارت‌های بیانگر طول زمان و مسافت

افراشی و رحمانی (1393) با اشاره به جمله‌های (55) و (56) اشاره می‌کنند که جمله‌های حرکت خیالی انگلیسی ممکن است با عبارت‌های زمانی یا مکانی همراه شوند:

(55)        The road runs along the coast for 2 hours.

(56)        The path goes upstream for two miles.

آنها ادعا می‌کنند در ساختار جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی ظاهراً این عناصر، نقشی ندارد. این ادعا قابل‌تردید است؛ زیرا در پژوهش ‌حاضر جمله‌های (57) و(58) که با عبارت‌های بیانگر مسافت و طول زمان همراهند، از جستجوگر گوگل بدست آمدند:

(57)        زاینده‌رود ... در کویر مرکزی ایران به سمت شرق 200 کیلومتر پیش می‌رود. (تارنمای خبرگزاری ایرنا)

(58)        بعد از روستا جاده‌ای فرعی و خاکی وجود دارد که بعد از دو ساعت راهپیمایی به آبشارها می‌رسد. (تارنمای کویرها و بیابان‌های ایران)

    بنابراین، می‌توان گفت یکی دیگر از ویژگی‌های ساخت حرکت خیالی در زبان فارسی، امکان همراهی این جملات با عبارت‌های بیانگر طول زمان و مسافت است.

6-2-7 .  عدم‌محدودیّت طول عمودی یا افقی گذرنده

برخلاف ادعای مسگرخویی (1393)، مبنی‌براین‌که در زبان فارسی جمله‌های حرکت خیالی بیشتر با گذرنده‌های دارای طول افقی امکان‌پذیرند، به‌نظر می‌رسد در زبان فارسی حرکت خیالی می‌تواند بدون هرگونه محدودیّتی هم برای گذرنده‌‌های دارای طول افقی و هم برای گذرنده‌های دارای طول عمودی به‌کار رود. جمله‌های (36)، (39)، (40)، (41)، (45) و (47) نمونه‌هایی از جمله‌های حرکت خیالی برای هستارهای با طول عمودی (دیوار، درخت، آسمان‌خراش و غیره) هستند. بنابراین، رد ادعای مسگرخویی خود دلیلی است مبنی‌براین‌که تمرکز صرف بر آثار نوشتاری و داده‌های محدود در مطالعات زبان‌شناختی، برخی ابعاد مسئله مورد بررسی را پنهان می‌سازد.

6-2-8. نمود و زمان دستوری جمله

متلاک (2006) با اشاره به جمله‌های (59) و (60) ادعا می‌کند جمله‌های حرکت خیالی اغلب در زمان حال ساده ظاهر می‌شوند و نه استمراری:

(59)        The road goes along the coast.

(60)        ??The road is running along the coast.

این درحالی است که به‌نظرمی‌رسد در زبان فارسی چنین محدودیّتی کمتر قابل‌مشاهده است؛ جمله‌های زیر این ادعا را تأیید می‌نمایند:

(61)        الف. جاده کلات نادر به درگز ... از میدان اصلی روستا می‌گذرد. (وبگاه کلات نادر)

               ب.  جاده کلات نادر به درگز ... از میدان اصلی روستا می‌گذشت.

               ج.  جاده کلات نادر به درگز ... از میدان اصلی روستا گذشت.

               د.  جاده کلات نادر به درگز ... از میدان اصلی روستا گذشته است.

               ه.  جاده کلات نادر به درگز ... از میدان اصلی روستا گذشته بود.

متلاک همچنین اشاره می‌کند که جدای از مواردی که جمله متأثر از بافت، نیاز به نمود استمراری دارد، در غالب موارد جمله‌های حرکت خیالی موقعیّتی موجود[31] را با تغییر حالتی ضمنی بیان می‌کنند، لذا نیاز نیست که با تحمیل نمود استمراری این موجودبودن را تشدید نمود. این تأکید متلاک بر مستثنی نمودن کاربرد نمود استمراری برای حرکت خیالی در موارد خاص را، در زبان فارسی نیز می‌توان مشاهده نمود و حتی به‌کارگیری مضارع‌مستمر که نمود استمراری در آن برجسته‌تر از حال استمراری است، مجاز است. برای نمونه در بافتی موقعیّتی که جاده‌ای برای روستا درحال احداث است، ممکن است جمله (62) با زمان دستوری مضارع‌مستمر، برای توصیف جاده به‌کاررود:

(62)        جاده کلات نادر به درگز ... دارد از میدان اصلی روستا می‌گذرد.

7 . نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر تلاشی بود درجهت توصیف جمله‌های حرکت خیالی زبان فارسی و تعیین برخی ویژگی‌ها  و محدودیّت‌های مؤثر در ساخت جمله‌های حرکت خیالی فارسی. نتایج این پژوهش حاکی‌از آن است که اولاً تمایزهایی که مسگرخویی (1393) میان حرکت استعاری و حرکت خیالی قائل شده است،  قابل‌پذیرش نیستند؛ امّا، علاوه‌بر تفاوتی که متلاک (2001) طرح می‌کند، دو تفاوت‌ مهمّ دیگر میان جمله‌های حرکت استعاری و خیالی وجود دارد. یکی آن‌که، جمله‌های حرکت استعاری بازنمود زبانی استعاره‌های مفهومی هستند؛ یعنی یک استعاره مفهومی وجود دارد که مبنای شکل‌گیری تعدادی عبارت استعاری در زبان است. امّا در جمله‌های حرکت خیالی بین بازنمود زبانی و بازنمود مفهومی یک تناظر یک به یک وجود دارد. تمایز دیگر این‌که، هرچند جمله‌های حرکت استعاری تنها یکی از بازنمودهای یک استعارۀ‌ مفهومی زیربنایی هستند، جمله‌های حرکت خیالی منحصربه‌فردند. بررسی ویژگی‌ها و محدودیّت‌های ساخت حرکت خیالی در زبان فارسی نشان داد، ساخت حرکت خیالی، حداقل در زبان فارسی متأثر از برخی عوامل است؛ اول آن‌که، در ساخت این جمله‌ها محدودیّتی در استفاده از جهات مختلف وجود ندارد. ویژگی دیگر این‌که، ممکن است حتی چند حرکت خیالی پشت سرهم، در جهات مختلف، فقط یک صحنه ایستا را توصیف کنند. همچنین، مشخص شد که شمار، جهت حرکت گذرنده و «کنشگر» بودن آن از عوامل تعیین‌کننده ساخت جمله‌های حرکت خیالی هستند. به‌علاوه روشن شد که برخلاف ادعای مسگرخویی (1393)، مبنی‌براین‌که در زبان فارسی جمله‌های حرکت خیالی بیشتر با گذرنده‌های دارای طول افقی امکان‌پذیر است، در زبان فارسی چنین محدودیّتی قابل‌مشاهده نیست. افزون‌برآن مشخص شد در ساخت حرکت خیالی زبان فارسی، همچون زبان انگلیسی، امکان کاربرد عبارت‌های دال‌بر مسافت و طول زمان وجود دارد. همچنین، محدودیّتی که در ساخت جمله‌های حرکت خیالی انگلیسی در رابطه با زمان‌دستوری و نمود وجود دارد (ن.ک. متلاک، 2006)، در زبان فارسی دیده نمی‌شود.



[1] motion verb

[2] literally

[3] entity

[4] non-literally

[5] metaphorical motion

[6] fictive motion

[7] abstract motion

[8] subjective motion

[9] virtual motion

[10] trajectory

[11] landmark

[12] general fictivity

[13] factive

[14] fictive

[15] emanation

[16] pattern paths

[17] frame-relative motion

[18] advent paths

[19] access paths

[20] coextension paths

[21] travelable path

[22] non-travelable path

[23] Idealized Cognitive Model

[24] motion event theory

[25] conceptual metaphor theory

[26] manner verb

[27] metonymy

[28] image-schema

[29] conceptual metaphor

[30] agent

[31] on-going situation

افراشی، آزیتا. (1395). رویکردی شناختی به بازنمود حرکت در زبان فارسی (مجموعه مقالات). تهران: نشر نویسه پارسی.
افراشی، آزیتا و رحمانی، آسیه. (1393). حرکت فرضی در زبان فارسی: رویکردی شناختی به مسیرهای گسترشی. فصلنامة مطالعات زبان و گویش‌های غرب ایران، دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی کرمانشاه، سال دوّم، شمارة 6، 1-25.
مسگرخویی، مریم. (1393). حرکت پنداری در زبان فارسی: رویکردی شناختی. زبان و زبان‌شناسی، دوره 10، شماره 19، 23-35.
مندنی‌پور، شهریار. (1375). دل‌دادگی. تهران: انتشارات زریاب.
Barsalou, L. W. (1999). Perceptual symbol systems. Behavioral & Brain Sciences, 22, 577-66.
Barsalou, L. W. (2009). Simulation, situated conceptualization, and perception. Phil. Trans. R. Soc. B, 364, 1281-1289.
Evans, V. (2010). The perceptual basis of spatial representation. In V. Evans & P. Chilton (Eds.) Language, Cognition and Space 21-48. London & Oakville: Equinox.
Jimenez Martinez-Losa, N. (2007). Towards a typology of fictive motion: Review of existing proposals and presentation of new perspectives. Interlinguistica 17, 562-569.
Kövecses, Z. (2010). 2nd edition, Metaphor: A Practical Introduction, New York: Oxford University Press.
Langacker, R. W. (1986). Abstract motion. In V. Nikiforidou, M. VanClay, M. Niepokuj & D. Feder (Eds.), Proceedings of the twelfth annual meeting of the Berkeley Linguistics Society 455-471. Berkley: University of California.
Langacker, R.W. (1987). Foundations of Cognitive Grammar. Vol. I: Theoretical Prerequisites. Stanford: Stanford University Press.
Langacker, R. W. (1999). Virtual reality. Studies in the Linguistic Sciences 29(2), 77-103.
Ma, S. (2016). Fictive motion in Chinese. Thesis for the Degree of Doctor of Philosophy in Psychology, New Zealand: University of Auckland.
Matlock, T. (2001). How real is fictive motion?. Thesis for the Degree of Doctor of Philosophy in Psychology, University of California Santa Cruz.
Matlock, T. (2004a). The conceptual motivation of fictive motion. In G. Radden & K. Panther (Eds.), Studies in linguistic motivation [Cognitive Linguistics Research], (pp. 221-248). New York and Berlin: Mouton de Gruyter.
Matlock, T. (2004b). Fictive motion as cognitive simulation. Memory & Cognition 32(8): 1389–1400.
Matlock, T. (2006). Depicting fictive motion in drawings. In J. Luchjenbroers (Ed.), Cognitive linguistics investigations: Across languages, fields and philosophical boundaries (pp. 67–86). Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Matlock, T. (2010). Abstract motion is no longer abstract. Language and Cognition 2–2, 243–260.
Matlock, T. & Richardson, D. C. (2004). Do eye movements go with fictive motion?. Proceedings of the 26th Annual Conference of the Cognitive Science Society, (pp. 909–914). Mahwah, New Jersey: Lawrence Erlbaum Associates.
Matlock, T.; Ramscar, M. & Boroditsky, L. (2005). On the experiential link between spatial and temporal language. Cognitive Science 29: 655–664.
Matsumoto, Y. (1996). How abstract is subjective motion? A comparison of access path expressions and coverage path expressions. In A. Goldberg (Ed.), Conceptual structure, discourse and language (pp. 359–373). Stanford: CSLI Publications.
Richardson, D. C. & Matlock, T. (2007). The integration of figurative language and static depictions: An eye movement study of fictive motion. Cogniton, 102, 129-138.
Ritchie, L. D. (2013). Metaphor. Cambridge: Cambridge University Press.
Rojo, A. & Valenzuela, J.  (2003). Fictive Motion in English and Spanish. International Journal of English Studies (IJES), 3(2), 123-149.
Rojo, A.  & Valenzuela, J. (2009). Fictive Motion in Spanish: travellable, non-travellable and path-related manner information. In J. Valenzuela, A. Rojo & C. Soriano (Eds), Trends in cognitive linguistics: theoretical and applied models (pp. 246-260),Frankfurt: Peter Lang.
Stosic, D., & Sarda, L. (2009). The many ways to be located: The expression of fictive motion in French and Serbian. In M. B. Vukanović, & L. G. Grmuša (Eds.), Space and time in language and literature (pp 39-60). Newcastle: Cambridge Scholars Publishing.
Takahashi, K. (2005). Construal of fictive motion categories: A contrastive study between English and Thai. Journal of Hokkaido Linguistics,  vol. 4, 1-23.
Talmy, L. (1983). How language structures space. In L. Herbert, Jr. Pick & P. Linda (Eds.), Spatial orientation: Theory, research, and application, (pp 225-282). New York: Plenum Press.
Talmy, L. (1996). Fictive motion in language and "caption".  In P. Bloom, M. Peterson, L. Nadel & M. Garrett (Eds.),  Language and space, Cambridge, Mass.: MIT Press.
Talmy, Leonard (2000). Toward a cognitive semantics. Vol. I: Concept Structuring Systems. Cambridge: The MIT Press.
Taremmaa, P. (2013). Fictive and actual motion in Estonian: Encoding space. Journal of Linguistic,26, 151–183.
Tsai, P. W-L. & Hsieh, Sh. Ch-Y. (2013). Fictive motion in Chinese and English Ttourist guidebooks. Canadian Social Science. 9 (2), 1-6.
          http://pldb.ihcs.ac.ir/