An Optimality Analysis of Some Phonological Processes of Roudbari language variety (Islam Abad)

Document Type : Research Paper

Authors

1 English Language and Literature Department, Faculty of Literature and Humanities, University of Sistan and Baluchestan, Zahedan

2 University of Allameh Tabatabaei, Tehran, Iran

Abstract

The purpose of the present article is to investigate some phonological processes such as consonantal fronting, spirantization, initial insertion, non-contiguous assimilation, debuccalization, stopping and final devoicing in Roudbari language variety (Islam Abad), within the framework of optimality theory (Prince and Smolensky, 1993; 2004). This research was carried out based on a descriptive-analytic method. To collect data, 10 native informants (5 women and 5 men in the ages from 45 to 80, from low literate/ illiterate to educated) have been interviewed. Also, some available sources on Roudbari language variety were used. To investigate, describe and analyze the data, the most important dominant constrains over optimal surfaces have been explained for each of the phonological processes examined in this research within the given framework of optimality theory (Prince and Smolensky, 1993; 2004). These explanations have been provided through giving the reason for constrains responsible for the occurrence of these processes and their rankings. Description and ranking of constraints indicate that constraints *G and ONSET are never violated and always are posited at the highest rank of optimality tableau.

Keywords

Main Subjects


1- مقدمه

در بخش مقدمه، در ابتدا، به معرفی گویش رودباری پرداخته و سپس نظریۀ بهینگی و اصول آن به طور اجمالی توصیف شده است.

 

1-1- گویش رودباری

در این پژوهش به بررسی، توصیف و تحلیل برخی از فرایندهای واجی شامل سخت‌کامی شدگی[1]، سایشی‌شدگی[2] ، درج آغازه[3] ، غیردهانی‌شدگی[4]، انسدادی‌شدگی[5]  و واک‌رفتگی پایانی[6] در گونۀ زبانی رودباری (اسلام‌آباد) در چارچوب نظریۀ بهینگی (پرینس و اسمولنسکی[7]،  1993؛ 2004) پرداخته می‌شود.

شروو[8] (1988: 864) رودباری را یکی از گویش‌های بشاکردی می‌داند. وی گویش‌های بشاکردی را به سه زیر گروه: 1ـ گویش‌های بیرون از منطقۀ بشاکرد 2ـ بشاکردی شمالی 3 ـ بشاکردی جنوبی تقسیم‌بندی کرده و رودباری را در کنار بندرعباسی، هرمزی، مینابی و رودانی در گروه اول قرار می‌‌‌دهد. از مقایسۀ واژه‌ها و ساخت‌های دستوری بشاکردی با رودباری می‌توان نتیجه گرفت که بشاکردی شمالی قرابت بیشتری با رودباری دارد تا با بشاکردی جنوبی. رودباری مانند همۀ گویشهای بشاکردی متعلق به گروه زبان‌های ایرانی جنوب غربی است (مطلبی، 1385: 3).

شهرستان رودبار جنوب از شمال به شهرستان عنبرآباد و بخش ریگانِ شهرستان بم، از جنوب به شهرستان قلعه‌گنج، از شرق به شهرستان ایران­شهر در استان سیستان و بلوچستان و از غرب به شهرستان کهنوج محدود است.

 

2- پیشینۀ پژوهش

نظریۀ بهینگی دستاورد مهم مقالۀ پرینس واسمولنسکی (1993) محسوب می‌شود. چهارچوب مذکور در همۀ حوزه­های زبان رویکردی «محدودیت- بنیان»[9] تلقی می‌گردد. در این نظریه، بین درون­داد و برون­داد به کمک دو سازوکار صوری و ریاضی­گونه به نام مولد (زاینده) و ارزیاب  رابطه برقرار می­گردد. محدودیت­های موجود در این نظریه بر دو نوع هستند: پایایی و نشان‌داری. محدودیت­های نوع اول ضامن نوعی همانندی بین درون­داد و برون­داد هستند. محدودیت‌های نوع دوم به تشخیص صورت‌های بی­نشان از نشان­دار منجر می­شود. پژوهش‌های بسیاری در حوزۀ واج‌شناسی بهینگی صورت گرفته است. در این بخش به برخی از مرتبط‌ترین مطالعات انجام شده در فرایندهای مورد بررسی در این پژوهش و گونۀ رودباری می‌پردازیم.

     مطلبی (1385) به بررسی زبان‌شناسانۀ گونۀ رودباری پرداخته است. در این پژوهش، دستگاه واجی و آوایی گونۀ رودباری و ویژگی‌های ساخت‌واژی و نحوی آن بررسی شده است. در واقع، این اثر اولین پژوهش انجام‌شده در گونۀ رودباری است. علاوه ‌بر این، مطلبی و شیبانی‌فرد (1392) مواردی از واج‌شناسی تاریخی گویش رودباری را تحلیل کرده‌اند. آهنگر، مطلبی و رزم‌دیده (1394) فرایند واژه‌سازی ترکیب را در گونۀ رودباری بررسی کرده‌اند.

    کُلستون و ویس[10] (1996: 159-143) در داده‌های جدول (1) فرایند سخت‌کامی‌شدگی را در تبدیل واکه‌های پسین در صورت جمع واژه­ها به واکه­های پیشین در گویش «هشن»[11]  بررسی کرده اند.

(1)

 

صورت جمع

صورت مفرد

«پارچه»

[diҫ- ər]

/dux/

«دست»

[hɛnd-ə]

/hant/

«روده»

[dɛrm- ə]

/dOrm/

    گونزالس[12] (2006: 410-409) در چارچوب بهینگی به بررسی تبدیل همخوان‌های ناپیوستۀ /b/، /d/ و /ɡ/ در جایگاه بین دو واکه به جفت­های سایشی خود [ß]، [ð] و ]ɣ[ در گویش شمالی- مرکزی شبه‌جزیره[13] اسپانیا پرداخته است. بررسی‌های آکوستیکی در گویش شبه‌جزیره نشان می‌دهد در نهایت، همخوان‌های ناپیوستۀ /b/، /d/ و /ɡ/، به جفت ناسودۀ  [ß]، [ð] و ]ɣ[ تبدیل می‌شوند.

(2)

 

واژۀ انگلیسی

تلفظ پنین‌سولار همخوان ناسوده در جایگاه آغازۀ هجا

تلفظ پنین‌سولار

قایق (معرفه)

the boot

[la ß˕ota]

/ˈbota/

عشق ورزیدن به او (سوم شخص مؤنث)

dotes her

[ˈla ð˕ota]

/ˈdota/

قطره (معرفه)

the drop

[la ˈɣ˕ota]

/ˈɡota/

 

    ادینگتون[14] (2001) در داده‌های جدول (3)، درج /e/ قبل از خوشۀ –sC در آغاز کلمه را در گویش اسپانیایی در چارچوب واج‌شناسی واژگانی و نظریۀ بهینگی بررسی کرده است.

 

 

 

(3)

 

تلفظ اسپانیایی

تلفظ انگلیسی

« اسکاتلندی »

[eskot]

/skɒt/

« ورزش »

[espor]

/spɔrt/

« کره (زمین) »

[esfera]

/sfɪər/

« لایه»

[estrato]

/streɪtə̬/

 

اسمیت [15] (1973) فرایند انسدادی‌شدگی سایشی‌های تیغه‌ای را از دیدگاه بهینگی در مطالعۀ موردی فراگیری گونۀ گفتاری انگلیسی بریتانیایی یک کودک به نام آمَهل[16]  پرداخته است.

 (4)

 

تلفظ آمَهل

تلفظ انگلیسی

 

« اتوبوس »

[b̥ᴧt]

/bᴧs/

 

« زیبا»

[nait]

/naɪs/

 

« خانه»

[aut]

/haʊs/

 

« موش»

[mait]

/maʊs/

       

 

     میلروی[17] و هارتلی[18] (1994) در زبان انگلیسی به بررسی فرایند غیردهانی شدگی در تبدیل همخوان /t/ به [/] در جایگاه میان دو واکه و گاهی اوقات بعد از همخوان کناری پرداخته‌اند.

(5)

 

تلفظ انگلیسی

واژۀ انگلیسی

«کره»

[bᴧʔə(r)]

/butter/

«نامه»

[leʔə(r)]

/letter/

«چه»

[wᴧʔ]

/what/

«تماشا کردن»

[wᴧːʔ]

/watch/

    حمید[19] (2014) واک­رفتگی پایانی را در کردی مرکزی در چارچوب بهینگی بررسی کرده است. در زبان کردی همخوان واک‌دار پایانی در دو محدودۀ عروضی واژه و هجا واک‌رفته می­شود.

(6)

 

تلفظ کردی

تلفظ کردی همخوان پایانی واک‌دار

«این سنگ است»

[bart]

/barda/

«نشانم»

 [b:aʃt]

/baːʤakam/

«خوک‌ها»

[bara:s]

/baraːzakan/

«سگ تو»

[sak]

/saɡakat/

 

3- روش جمع‌آوری داده‌ها

داده‌های این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی توسط یکی از پژوهشگران جمع‌آوری شده ‌است. در جمع‌آوری داده‌ها از ده گویشور بومی (پنج مرد و پنج زن) در سنین ۴۵ الی ۸۰ از افراد کم/ بی‌سواد تا تحصیل‌کرده مصاحبه به عمل آمده و صدای هر یک به مدت بیست دقیقه ضبط شده است. علاوه‌ بر این در تشخیص مشخصه‌های تولیدی برخی از آواهای موجود در گونۀ رودباری مانند /χ/ از نرم‌افزار پرت استفاده شده است. پس از توصیف و تحلیل داده‌ها، مهم‌ترین محدودیت‌های حاکم در فرایندهای واجی سخت‌کامی‌شدگی، سایشی‌شدگی، درج آغازه، غیردهانی‌شدگی، انسدادی‌شدگی و واک‌رفتگی پایانی در چارچوب نظریة بهینگی (پرینس و اسمولنسکی، 1993؛ 2004) در این گونة زبانی تبیین شدند و در نهایت تحلیل بهینگی متناسب با هر یک از فرایندها ارائه شده است[20].

 

4- توصیف و تحلیل داده‌ها

4-1- سخت‌کامی‌شدگی

فرایند سخت‌کامی‌شدگی از تعامل همخوان­ها با واکه­های پیشین، واکه­های افراشته، و غلت کامی /j/ ایجاد می­شود (بیت­من[21]، ۲۰۰۷: ۱). به این فرایند با نام­های بسیاری اشاره می­شود؛ مانند کامی­شدگی[22] (همخوانی که دارای جایگاه تولید دومین کامی­شدگی باشد؛ مثل [tj]          /t/ (هیوم[23]، ۱۹۹۴))، تیغه­ای شدگی، سایشی‌شدگی هم­زمان[24] (تبدیل یک همخوان انسدادی نرم­کامی به یک همخوان انسایشی تیغه­ای (هیوم، ۱۹۹۴ و بهات[25]، ۱۹۷۸)، افراشتگی [26] (افراشتگی یک همخوان نوک‌زبانی؛ مانند [ʧ]           /k/ (بهات، ۱۹۷۸)) ، سایشی­شدگی (سایشی­شدن یک همخوان در یک محیط کامی؛ نظیر [s]          /r/ (بهات، ۱۹۷۸)).

       همخوان ملازی انسدادی /ɢ/ در زبان فارسی معیار واک‌دار است. واج /ɢ/ در گونۀ رودباری مشاهده نمی‌شود و با توجه به بافت آوایی پیش از واکه‌های پیشین، پیش از واکه‌های پسین و در جایگاه پایان واژه به صورت واج‌گونه‌های [k] و [c] به ترتیب تلفظ می‌شود. علاوه بر این، واج /ʁ/ که در فارسی معیار به صورت همخوان ملازی انسدادی [G] تلفظ می‌شود، در گویش رودباری در وام‌واژه‌های عربی با همخوان دیگری جایگزین نمی‌شود، اما در واژه‌های اصیل در بافت آوایی پیش از واکۀ پیشین یا در جایگاه انتهای هجا همخوان انسدادی واک‌دار [ɡ] ظاهر می‌شود[27] (جم و رزم‌دیده، آمادۀ انتشار). داده‌های جدول (7) بیانگر تناوب میان همخوان /G/ و همخوان‌های [k] و [c] در بافت پیش از واکه‌های پیشین و پسین می‌باشد.

جدول 7: تناوب میان همخوان /G/ و همخوان‌های [k] و [c] در جایگاه آغازه و پایانۀ هجا

 

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

 

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

«قابل»

/Gɑbel/

 [kɑbel]

 

«قیمت»

/Gejmat/

[cimat]

«یاقوت»

/jɑGut/

[jɑkut]

 

«قبیله»

/Gabile/

[cabila]

«قوم»

/Gowm/

[kowm]

 

«قرض»

/Garz/

[carz]

«قرص»

/Gors/

[kors]

 

«قدر»

adr /G/

[cadr]

«قنوت»

/Gonut/

[kunut]

 

«قلب»

alb/G/

[calb]

«احمق»

G/amha/

[ʔahmac]

 

«عرق»

/ʔaraG/

[ʔarac]

«خلق»

/χolG/

[χolc]

 

«اخلاق»

/aχlɑG/

[ʔaχlɑc]

 

 

 

 

«برق»

/barG/

[barc]

 

بنابراین، در تحلیل بهینگی فرایند سخت‌کامی‌شدگی در تبدیل /G/ به [c] و [k] محدودیت‌های زیر مؤثر هستند:

1- محدودیت نشان‌داری *[+uvular,+stop] که مانع تولید همخوان ملازی می‌شود.

2- محدودیت AGREE (place) است که به موجب آن همخوان و واکه باید به لحاظ جایگاه تولید با یکدیگر مطابقت داشته باشند.

3- محدویت پایایی IDENT (place) که تغییر جایگاه تولید یک همخوان در درونداد به همخوان دیگر در برون‌داد را جریمه می‌کند.

     با توجه به داده‌های جدول (7)، تحلیل بهینگی واژه‌ای «قیمت»، «قرص» و «احمق» را به عنوان نمونه مورد بررسی قرار می‌دهیم. واژۀ /Gejmat/ به عنوان اولین درونداد وارد دستگاه مولد می‌شود. بروندادهای [Gejmat] و [qimat] به خاطر نقض مهلک محدودیت*[+uvular,+stop]  بدساخت تلقی می­شوند و از رقابت کنار می‌روند. گزینۀ [qimat] علاوه بر این نقض مهلک، محدودیت دیگری را نیز نقض کرده است و آن محدودیت AGREE (place) است، که به سبب آن همخوان پسین [q] در مجاورت واکۀ پیشین [i] قرار گرفته است. گزینۀ [kimat] نیز به جهت نقض محدودیت AGREE (place) از رقابت خارج می‌شود. از این رو، [cimat] به عنوان گزینۀ بهینه معرفی می‌شود، چون از کمترین میزان نقض (محدودیت پایایی (IDENT (place) برخوردار است. زیرا درونداد و برونداد از نظر جایگاه تولید با یکدیگر هماهنگی ندارند.

     درونداد دیگری که در دستگاه مولد آزموده می‌شود، /Gors/ است. بروندادهای [Gors] و [qors] به دلیل نقض مهلک محدودیت *[+uvular,+stop] بدساخت تلقی می­شوند. گزینۀ [cors] نیز به خاطر نقض محدودیت AGREE(place) از دور رقابت حذف می‌شود، زیرا همخوان پیشین [c] با واکۀ پسین [o] هماهنگی ندارد. از این رو، گزینۀ بهینه به خاطر نقض کمترین محدودیت [kors] است.

      درونداد سوم، /ahmaG/ است. بروندادهای [ahmaG] و [ahmaq] محدودیت*[+uvular,+stop] را نقض می‌کند و از رقابت کنار گذاشته می­شوند. برونداد [ahmac] با نقض کمترین محدودیت، یعنی نقض محدودیت پایایی IDENT(palce) به عنوان گزینۀ بهینه معرفی می‌گردد. تابلوی (1) مرتبه­بندی این محدودیت­ها را نشان می­دهد.

 

*[+uvular,+stop] >> AGREE (place) >> IDENT(place): تابلوی 1

IDENT (place)

AGREE(place)

*[+uvular,+stop]

Input: /Gejmat/

*

 

 

Fa. [cimat]

 

 

*!

b. [Gejmat]

*

*

*!

c. [qimat]

             *          

*!

 

d. [kimat]

 

 

 

Input: /Gors/

*

 

 

Fa. [kors]

 

 

*!

b. [Gors]

*

 

*!

c. [qors]

*

*!

 

d. [cors]

 

 

 

Input: /ahmaG/

*

 

 

Fa. [ahmac]

 

 

*!

b. [ahmaG]

*

 

*!

c. [ahmaq]

 

در نهایت، تسلط محدودیت نشان‌داری *[+uvular,+stop] بر محدودیت­های  AGREE (place) وIDENT عامل رخداد فرایند سخت‌کامی شدگی در تبدیل /G/ به [c] و [k] در جایگاه آغازه و پایانۀ هجا است.

 

4- 2- سایشی‌شدگی

سایشی‌شدگی نوعی فرایند تضعیف است که در نتیجۀ آن انسدادی‎ها به سایشی‌ها تبدیل می‌شوند (کنستوویچ[28]، ۲۰۰۳: ۳۵).

 

جدول 8: تناوب میان همخوان انسدادی، ملازی بی‌واک /q/ و جفت پیوستۀ بی‌واک [χ] در جایگاه پایانۀ[29] هجا

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار[30]

تلفظ رودباری

«وقت»

/vaGt/

[vaχt]

«سقف»

/saGf/

[saχm]

«فرق»

/farG/

[farχ]

«سماق»

/somɑG/

[somɑχ]

«قاشق»

/GɑʃoG/

[kɑʃoχ]

«نقطه»

/noGte/

[noχte]

 

فرایند همگونی /G/ در ویژگی واک‌داری زمینه را برای عملکرد فرایند تضعیف همخوان /q/ و تبدیل به همخوان سایشی مقتضی خود فراهم می­کند که این قاعده در (12) نشان داده شده است:

 

(12) تبدیل همخوان انسدادی /q/ به همخوان سایشی [χ]

/#vaGt#/

: صورت زیرساختی

Vaqt

: قاعدۀ همگونی

vaχt

: قاعدۀ تضعیف

[vaχt]

: صورت روساختی

 

       در توصیف بهینگی قاعدۀ سایشی‌شدگی در این گونۀ زبانی چون وقوع همخوان ملازی انسدادی در هر جایگاهی ممنوع است، برای رفع آن همخوان ملازی سایشی [χ] که جایگاه تولید آن با همخوان /G/ یکسان است، تلفظ می‌شود. اگر همخوان /G/ در جایگاه همخوان اول خوشۀ پایانی باشد، به جای آن همخوان [χ] تلفظ می‌شود.

با توجه به آنچه گفته شد، برای تحلیل بهینگی محدودیت­های زیر را در نظر می­گیریم:

1-     محدودیت نشان‌داری *[+uvular,+stop] که مانع تولید همخوان ملازی می­شود.

2-      محدودیت پایایی IDENT (cont) که درونداد و برونداد باید در ویژگی پیوسته بودن یکسان باشند.

     برای تحلیل بهینگی، جایگاه وقوع همخوان ملازی سایشی [χ] را در پایانۀ هجا و در خوشۀ پایانی بررسی می‌کنیم. بدین منظور، براساس داده­های موجود در جدول (8)، تحلیل بهینگی سه واژۀ «فرق»، «نقطه» و «وقت» در رودباری بررسی می­شود.

       هنگامی‌که درونداد /farG/ وارد دستگاه مولد می­شود، یکی از بروندادهای آن [farG] است که به خاطر نقض محدودیت *[+uvular,+stop]  جریمه شده و از رقابت خارج می­گردد. برونداد [farχ] محدودیت پایایی IDENT(cont)  را نقض می­کند، اما این نقض مهلک شمرده نمی­شود. بر طبق این محدویت، درونداد و برونداد باید در ویژگی پیوسته بودن  یکسان باشند، و چون درونداد دارای همخوان غیرپیوسته و برونداد دارای همخوان پیوسته است، این برونداد نقض می­شود اما نقض آن مهلک نیست.

درونداد دیگر /noGte/ است.  براساس محدودیت­های مطرح شده، برونداد [noGte] چون دارای همخوان ملازی انسدادی است، محدودیت *[+uvular,+stop] را نقض می­کند. از این رو، [noχte] گزینۀ بهینه است، چون با وجود نقض محدودیت پایایی IDENT(cont)، نقض آن مهلک نیست.

/vaGt/ درونداد دیگری است که وارد دستگاه مولد می­شود. [vaGt] به خاطر نقض مهلک محدودیت *[+uvular,+stop] از رقابت حذف می­شود و گزینۀ بهینه [vaχt] می‌گردد. مرتبه­بندی محدودیت­ها در تابلوی (2) آورده شده است:

*[+uvular,+stop] >> IDENT (cont) تابلوی 2:

IDENT (cont)

*[+uvular,+stop]

Input: /farG/

*

 

Fa. [farχ]

 

*!

b. [farG]

 

 

Input: /noGte/

*

 

Fa. [noχte]

 

*!

b. [noGte]

 

 

Input: /vaGt/

*

 

Fa. [vaχt]

 

*!

b. [vaGt]

 

در نهایت، تسلط محدودیت نشان‌داری *[+uvular,+stop] بر محدودیت ­ IDENT (cont) عامل رخداد فرایند سایشی­شدگی در تبدیل /G/ به [χ] در جایگاه پایانۀ هجا و در خوشۀ پایانی است.

 

4-3- درج آغازه

«درج» مفهومی کلی است که یک عنصر ساختاری جدید را در یک زنجیره اضافه می­کند، مثلاً درج تکواژ منفی یا درج ضمیر در جایگاه فاعل در جمله. اما در واج­شناسی یک عنصر واجی در یک واژه درج می­شود که به آن «میان‌هشت» گفته می­شود. در این فرایند، یک همخوان بین دو واکه درج می­شود تا از «التقای واکه‌ها» جلوگیری کند، یا یک واکه بین دو همخوان درج می­شود تا خوشۀ همخوانی را بشکند (کردزعفرانلو کامبوزیا، 1385: 274). درج آغازه در گونۀ رودباری به این صورت است که هیچ واژه­ای با واکه آغاز نمی­شود و برای رفع آن /ʔ/ درج می­شود.

 

      جدول 9: درج همخوان­های انسداد چاکنایی  [ʔ]در ابتدای واژه­هایی که با واکه شروع می­شوند

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

«اندرز»

/andarz/

 [ʔendarz]

«انار»

/anɑr/

 [ʔanɑr]

«آهو»

/ɑhu/

 [ʔɑhuɡ]

«آفتاب»

/ɑftɑb/

 [ʔaftow]

«آبله­مرغان»

/ɑble morGɑn/

 [ʔabla morkon]

 

    در گونۀ رودباری تنها در داده‌های محدودی همخوان سایش چاکنایی [h] در ابتدای این واژه‌ها درج می‌شود؛ مانند «امسال» [homsɑl]، «امشب» [homʃow]، «ارّه» [hare]، «انشالله» [hoʃɑllɑ] و «اهلی» [haʃti]. همچنین در تعدادی واژۀ محدود غلت /j/ تنها در ابتدای واژه درج می‌گردد مانند «آب» [jow]، «آرد» [jɑrt] و «آوردن» [jɑvorden]. از آنجاکه بافت مشخصی برای هر یک از داده‌های همراه با درج همخوان سایشی چاکنایی [h] و غلت [j] مشاهده نمی‌شود، نمی‌توان به تحلیل بهینگی این داده‌ها پرداخت.

در تحلیل بهینگی برای توجیه درج [ʔ] دو محدودیت در نظر می­گیریم:

1-     محدودیت نشانداری ONSET که به موجب آن هجای بدون آغازه ممنوع است.

2-      محدودیت پایایی DEP-IO (ʔ) است که به موجب آن [ʔ]نباید در برونداد درج شود.

درونداد /aftow/ را به عنوان نمونه برمی­گزینیم و آن را وارد دستگاه مولد می­کنیم. برونداد [aftow] با وجود وفاداری به برونداد، به خاطر نقض مهلک محدودیت ONSET از رقابت خارج می‎شود. گزینۀ بهینه [ʔaftow] است، زیرا تخطی آن از محدودیت DEP-IO (ʔ) مهلک نیست. مرتبه­بندی محدودیت­ها در تابلوی (3) آورده شده است.

تابلوی 3: ONSET >> DEP-IO(ʔ)

DEP-IO (ʔ)

ONSET

/aftow/

*

 

Fa. [ʔaftow]

 

*!

b. [aftow]

 

در نهایت، تسلط محدودیت نشان‌داری ONSET بر محدودیت پایایی ­ DEP-IO (ʔ) عامل رخداد درج آغازه در این گونه شده است.

 

4-4- غیردهانی‌شدگی یا کاهش به یک همخوان چاکنایی

غیردهانی‌شدگی اغلب به عنوان فقدان جایگاه تولید تعریف می­شود. به عبارت دیگر، برخی از همخوان­ها دارای هیچ­گونه بست یا گرفتگی در دستگاه گفتار نمی­باشند و آوای حاصل یک همخوان حنجره­ای ([h] و [ʔ]) است (اُبرایِن[31]: 2010: 2). همچنین جم (1394: 77) معتقد است غیردهانی­شدگیفرایندی است که طی آن یک واحد واجی دهانی محل تولید دهانی خود را از دست داده، به یک آوای چاکنایی مانند [h] یا [ʔ] تبدیل می‌شود و ممکن است در آستانة حذف کامل قرار بگیرد. غیردهانی‌شدگی یکی از انواع فرایند تضعیف است.

با توجه به داده‌های (10)، وقوع همخوان سایشی دهانی در جایگاه ― (.) t (v) (C) مجاز نیست و برای رفع آن همخوان سایشی چاکنایی [h] درج می­شود (علامت.  مرز هجا را نشان می­دهد).

 

 

 

         (10) تبدیل همخوان دهانی به همخوان سایش چاکنایی [h] در جایگاه پایانۀ هجا بعد از واکه یا میان دو واکه

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

گفتن

/ɡoftan/

 [ɡohten]

شناختن

/ʃenɑχtan/

 [ʔeʃnɑhten]

گریختن

/ɡoriχ tan/

 [ɡeriehten]

دوختن

/duχtan/

 [duehten]

سوختن

/suχtan/

 [sohten/suehten[32]]

پوسیدن

/pusidan/

 [pohidan[33]]

شکستن

/ʃekastan/

 [ʔeʃkahten]

توانستن

/tavɑnestan/

 [tɑhesta͂n]

ریختن (لازم)[34]

/riχ tan/

[rehtan/riehten]

فروختن

/foruχtan/

 [foruehten]

               

 

داده‌های (10) همگی مصدرهای زبان فارسی هستند. علاوه بر این، در بن ماضی داده‌های (11) نیز همخوان دهانی به همخوان سایش چاکنایی [h] تبدیل می‌شود:

 

جدول 11: تبدیل همخوان دهانی به همخوان سایش چاکنایی [h] در جایگاه پایانۀ هجا بعد از واکه یا میان دو واکه

 

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

«گفت»

/ɡoft/

 [ɡoht]

«شناخت»

/ʃenɑχt/

 [ʔeʃnɑht]

«گریخت»

/ɡoriχt/

 [ɡerieht]

«دوخت»

/duχt/

 [dueht]

«سوخت»

/suχt/

 [sohten/sueht]

«پوسید»

/pusid/

 [pohid]

«شکست»

/ʃekast/

 [ʔeʃkaht]

«توانست»

/tavɑnest/

 [tɑhest]

«ریخت (لازم)»

/riχ t/

[reht/rieht]

«فروخت»

/foruχt/

 [forueht]

 

براساس آنچه گفته شد، محدودیت­های زیر را برای تحلیل بهینگی در نظر می­گیریم:

1-     محدودیت نشانداری  *CFric Vocal ]δ . t که وقوع همخوان سایشی دهانی در پایانۀ هجایی که آغازۀ هجای بعدی آن /t/ است، ممنوع می‌باشد.

2-     محدودیت نشانداری *Cglotal stop ]δ که به موجب آن وقوع همخوان انسدادی چاکنایی در پایانۀ هجا ممنوع است.

3-     محدودیت پایایی MAX-IO حاکی از آن است که حذف هر عنصر واجی در برونداد مجاز نمی‌باشد.

4-     محدودیت پایایی IDENT(vocal) که به موجب آن درونداد و برونداد باید از نظر ویژگی دهانی با هم مطابقت داشته باشند. به عبارتی، اگر واج‌های درونداد دهانی است، واج‌های برونداد نیز باید دهانی باشند. واج­های لبی، دندانی، لثوی، کامی، نرمکامی و ملازی دهانی شمرده می­شوند و واج­هایی مانند چاکنایی غیردهانی است.

      برای توجیه غیردهانی‌شدگی یا کاهش به یک همخوان چاکنایی، واژۀ «گفتن» را به عنوان نمونه بر می‌گزینیم. دروندادی که به دستگاه مولد وارد می­شود /ɡoften/ است. برونداد [ɡoften] محدودیت  نشانداری *CFric Vocal ]δ . t را نقض می‌کند، چون همخوان /f/ که یک سایشی دهانی است در انتهای هجایی قرار گرفته است که آغازۀ هجای بعد از آن با /t/ شروع می­شود. این نقض مهلک است و این گزینه از رقابت کنار گذاشته می­شود. برونداد دیگر [ɡoʔten] است که محدودیت نشانداری *Cglotal stop ]δ را نقض کرده است. بر طبق این محدودیت وقوع همخوان انسدادی چاکنایی در پایان هجا جریمه می‌شود. [ɡoten] نیز یکی دیگر از بروندادها می‌تواند باشد که محدودیت پایایی MAX-IO را نقض کرده است و کنار گذاشته می‌شود. برونداد [ɡohten] با وجود نقض محدودیت پایایی IDENT (vocal) بهینه شمرده می‌شود. مرتبه‌بندی این محدودیت‌ها در تابلوی (4) آورده شده است.

 

*CFric Vocal ]δ . t >> *Cglotal stop ]δ >> MAX-IO >> IDENT(vocal)    تابلوی (4):

/ɡoften/

*CFric Vocal ]δ . t

*Cglotal stop ]δ

MAX-IO

IDENT(vocal)

Fa. [ɡohten]

 

 

 

*

b. [ɡoften]

*!

 

 

 

c. [ɡoʔten]

 

*!

 

*

d. [ɡoten]

 

 

*!

 

 

براساس تابلوی (4) محدودیت *CFric Vocal ]δ . t در بالاترین مرتب قرار می‌گیرد و نقض آن مهلک شمرده می­شود. محدودیت پایایی IDENT(vocal) به دلیل این‌که در پایین‌ترین مرتبه قرار گرفته است، تسلط محدودیت‌­های*CFric Vocal ]δ . t  و *Cglotal stop ]δ  و MAX-IO  بر آن عامل رخداد واج غیردهانی سایشی در این گونه شده است. 

 

4-5- انسدادی‌شدگی

همخوان انسدادی نوعی همخوان است که دارای بست کامل در مجرای تولید می­باشد. به فرایندی که درآن همخوان‌های سایشی به انسدادی تبدیل می­شوند، انسدادی­شدگی گفته می­شود و این فرایند نوعی فرایند تقویت محسوب می‌شود. (کار[35]، 1999: 118، کریستال[36]، 2008: 453). در گونۀ زبانی رودباری همخوان ملازی سایشی /ʁ/ در جایگاه آغازۀ هجا دربافت پیش از واکۀ پیشین و در بافت انتهای واژه به صورت همخوان [ɡ] تلفظ می‌شود.

 

جدول 12: تبدیل همخوان /G/ به [ɡ] در جایگاه آغازۀ هجا در بافت پیش از واکۀ پیشین و در جایگاه انتهای واژه

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

تلفظ رودباری

«مرغ»

/morG/

 [morɡ]

«جغ (درخت) »

/ʤaG/

[ʤeɡ]

«غلتاندن»

/Galtɑndan/

 [ɡaldɑdan]

«روغن»

/roGan/

 [ruɡen]

«یوغ»

/juG/

[joɡ]

«تیغ»

/tiG/

[tiɡ]

 

برای تحلیل بهینگی داده‌های جدول (12) می­توان محدودیت­های زیر را در نظر گرفت:

1-   محدودیت نشانداری *[+uvular,+stop] که به موجب آن وقوع همخوان ملازی انسدادی در این گونۀ زبانی ممنوع است.

2-  محدودت نشانداری*ʁ  که به موجب آن وقوع همخوان  [ʁ]در گونۀ رودباری جریمه می‌شود (جم و رزم‌دیده، آمادۀ انتشار). این محدودیت خاص گونۀ رودباری است و چون این واج در واژه‌های اصیل این گونۀ زبانی ظاهر نمی­شود، این محدودیت آورده شده است.

3-   محدودیت پایایی IDENT (place) که به موجب آن برونداد و درونداد باید از نظر جایگاه تولید با هم مطابقت داشته باشند.

برای توجیه فرایند انسدادی شدگی در این گونۀ زبانی واژۀ  «مرغ» را به عنوان نمونه برمی‌گزینیم. به این ترتیب درونداد دستگاه مولد /morG/ است. برونداد [morG] با وجود وفادار بودن به درونداد رد می­شود چون محدودیت *[+uvular,+stop] را نقض می­کند. برونداد [morʁ] نیز به خاطر نقض محدودیت *ʁ از رقابت حذف می‌شود. گزینۀ [morɡ] با وجود نقض محدودیت IDENT(place) مهلک نیست و بهینه شمرده می­شود.

 

*[+uvular,+stop] >> *ʁ  >> IDENT(place) تابلوی 5:

IDENT(place)

*[+uvular,+stop]

/morG/

*

 

 

Fa. [morɡ]

 

 

*!

b. [morG]

 

*!

 

c. [morʁ]

 

براساس تابلوی (5) محدودیت­های *[+uvular,+stop] و *ʁدر بالاترین مرتبه قرار می­گیرند و نقض آنها مهلک شمرده می­شود. محدودیت پایایی  IDENT (place) به دلیل این‌که در پایین­ترین مرتبه قرار گرفته است، تسلط دو محدودیت اول  بر آن عامل رخداد فرایند انسدادی شدگی در این گونه شده است. 

 

4-6- واک‌رفتگی پایانی

همان­طور که سلکرک[37] (1986) بیان می­کند، واک­رفتگی پایانی الگویی از توزیع واجی است که در این توزیع هم همخوان­های گرفتۀ بی­واک و هم واک­دار در یک زبان وقوع­می­یابند، اما در انتهای حوزۀ واجی خاصی تنها همخوان­های گرفتۀ بی­واک واقع می شوند. با توجه به داده‌های (13) در گونۀ رودباری در اکثر واژه­ها همخوان­های انسدادی واک­دار در انتهای واژه مشاهده نمی­شود و برای رفع آن همخوان انسدادی بی­واک در انتهای واژه تلفظ می­شود.

 

 

 

(12) تبدیل همخوان /d/ به [t] در جایگاه پایانی واژه

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

گونۀ رودباری

صورت نوشتاری

تلفظ فارسی معیار

گونۀ رودباری

«احمد»

/ahmad/

[ʔahmat]

«جهاد»

/ʤahɑd/

[ʤehat]

«شاهد»

/ʃɑhed/

[ʃɑhet]

«لحد»

/lahad/

 [lehat]

«مشهد»

/maʃhad/

 [ma:ʃat]

«مهد»

/mahd/

 [maht]

«مسجد»

/masʤed/

[maʤet]

«عهد»

/ahd/

 [ʔaht]

در تحلیل بهینگی تبدیل همخوان /d/ به [t] در جایگاه پایانی چهار محدودیت در نظر گرفته شده است:

1-     محدودیت نشانداری NO VOICED STOP# که به موجب آن وقوع همخوان انسدادی واک‌دار در پایان کلمه ممنوع است.

2-     محدودیت پایایی DEP-IO که به موجب آن هیچ عنصر واجی در برونداد نباید درج شود.

3-     محدودیت پایایی MAX-IO که به موجب آن هیچ عنصر واجی در برونداد نباید حذف شود.

4-     محدودیت پایایی IDENT(voice) که به موجب آن درونداد و برونداد باید از نظر واکداری با هم مطابقت داشته باشند.

برای تحلیل، واژۀ «مهد» را به عنوان نمونه بررسی می‌کنیم. دورنداد /mahd/ در دستگاه مولد می­تواند چند برونداد داشته باشد که از میان آنها یکی با نقض کمترین محدودیت می­تواند گزینۀ بهینه باشد. برونداد [mahd] به خاطر نقض مهلک محدودیت NO VOICED STOP# از رقابت کنار گذاشته می‌شود. بروندادهای [mahet] و [mah] به ترتیب محدودیت­های DEP و MAX را نقض می­کنند. گزینۀ بهینه [maht] است چون کمترین نقض را داراست، این برونداد محدودیت IDENT (place) را نقض کرده است چون با درونداد به لحاظ واک‌داری مطابقت ندارد. مرتبه‌بندی این محدودیت‌ها در تابلوی (6) آورده شده است.

 

تابلوی 6: NO VOICED STOP # >> DEP-IO , MAX-IO >> IDENT(voice)

IDENT(voice)

 MAX-IO

DEP-IO

NO VOICED STOP#

/mahd/

*

 

 

 

Fa. [maht]

 

 

 

*!

b. [mahd]

 

 

*!

 

c. [mah]

*

*!

 

 

d. [mahet]

 

با توجه به تابلوی (6) تسلط محدودیت­های NO VOICED STOP#، DEP-IO و MAX-IO بر محدودیت پایایی IDENT(voice) عامل رخداد فرایند واک‌رفتگی پایانی در این گونه شده است.

 

5. نتیجه‌گیری

در این پژوهش برخی از فرایندهای واجی گونۀ رودباری در چارچوب بهینگی (پرینس و اسمولنسکی،  1993؛ 2004) مورد بررسی قرار گرفت. در تابلوهای بهینگی ترتیب محدودیت‌ها در مورد فرایندهای مورد بررسی در این پژوهش به شرح زیر است:

1. رتبه‌بندی محدودیت‌ها در اعمال فرایند سخت‌کامی شدگی یا عدم وقوع /G/ در ابتدای واژه، در بافت پیش از واکه‌های پیشین، پیش از همخوان پسین و در انتهای واژه:

 *[+uvular,+stop] >> AGREE (place) >> IDENT (place)

2. رتبه‌بندی محدودیت‌ها در اعمال فرایند سایشی‌شدگی:

*[+uvular,+stop] >> IDENT (stop)

3. رتبه‌بندی محدودیت‌ها در اعمال فرایند درج آغازۀ (ʔ):

ONSET >> DEP-IO (ʔ)

4. رتبه‌بندی محدودیت‌ها در اعمال فرایند غیردهانی‌شدگی یا کاهش به یک همخوان چاکنایی:

*CFric Vocal ]δ . t >> *Cglotal stop ]δ >> MAX-IO >> IDENT(vocal)   

5. رتبه‌بندی محدودیت‌ها در اعمال فرایند انسدادی‌شدگی:

*[+uvular,+stop] >> *ʁ >> IDENT(place) 

6. رتبه‌بندی محدودیت‌ها در اعمال فرایند واک‌رفتگی پایانی:

NO VOICED STOP # >> DEP-IO, MAX-IO >> IDENT(voice)



[1] fronting

[2] spirantization

[3] initial insertion

[4] debuccalization

[5] stopping

[6] final devoicing

[7] A. Prince and P. Smolensky

[8] P. Skjærv Æ

[9] constraint- based

1 C. Colston and R. Wiese

[11] Hessian

3 C. González

[13] peninsular

5 D. Eddington

1 N. Smith

[16] Amahl

3 J. Milroy

4 S. Hartley

5 T. Hamid

1 در تحلیل بهینگی فرایندهای پژوهش حاضر از مشاورۀ آقای دکتر بشیر جم بهره برده‌ایم، صمیمانه از ایشان سپاسگزاریم.

2 N. Bateman

[22] palatalization

4 E. Hume

[24] coronalization

6 D. Bhat

[26] raising

[27] این فرآیند تحت عنوان فرایند انسدادی‌شدگی در بخش 4. 5 بررسی شده است.

1 M. Kenstowicz

1 در برخی از داده‌های (8) همخوان ملازی /G/ در انتهای واژه‌ به همخوان [χ] تبدیل شده است.

2  منظور از "تلفظ فارسی معیار" گونۀ زبانی مورد استفاده در رسانه‌ها (تلویزیون و رادیو) و شهروندان تهرانی است.

1 O'Brien

1 /suehten/ صورت متعددی مصدر «سوختن» است.

2 «پوسیدن» به صورت /lohriden/ نیزتلفظ می­شود.

3 /riehten/ صورت متعدی مصدر «ریختن» است.

1 P. Carr

2 D. Crystal

1 E. Selkirk

آهنگر، عباسعلی، مطلبی، محمد و رزم‌دیده، پریا (1394). بررسی فرایند واژه‌سازی ترکیب در گونۀ زبانی رودبار جنوب (اسلام‌آباد) ، نشریۀ ادب و زبان، 38: 54-19.
بی‌جن‌خان، محمود (1384). واج‌شناسی نظریۀ بهینگی، تهران: سمت.
جم، بشیر (1394). فرهنگ توصیفی فرایندهای واجی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
جم، بشیر. رزم‌دیده، پریا (آمادۀ انتشار). بررسی تطبیقی جایگزینی واج‌های ملازیِ وام‌واژهای عربی در فارسی معیار و گویش رودباری (کرمان) در چارچوب نظریۀ بهینگی، فصلنامۀ زبان پژوهی، مقالات آمادۀ انتشار.
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه (1385). واج‌شناسی: رویکردهای قاعده بنیاد، تهران: سمت.
مطلبی، محمد (1385). بررسی گویش رودباری. کرمان، رسالۀ دکتری فرهنگ و زبان‌های باستان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
مطلبی ، محمد. شیبانی‌فرد، فاطمه (1392). مواردی از واج‌شناسی تاریخی گویش رودباری کرمان، نشریۀ ادب و زبان، 34: 329-311.
Bateman, N. (2007). A crosslinguistic investigation of palatalization, Ph.D. Dissertation, University of California, San Diego.
Shankara, Bhat, D. N. (1967). Descriptive Analysis of Tulu, Deccan College, Postgraduate and Research Institute: Poona.
Bijankhan, M. & Nourbakhsh, M. (2009). Voice onset time in Persian initial and intervocalic stop production, Journal of International Phonetic Association, 39(3): 335-364.
Carr, P. (1999). English Phonetic & Phonology, Oxford: Basil Blackwell.
Colston, Ch. & Wiese, R. (1996). Zero morphology and constraint interaction: subtraction and epenthesis in German dialect, In: Geert Booij & Jaap van Marie (eds.) Yearbook of Morphology (1995), Dordrecht: Kluwer: 143-159.
Crystal, D. (2008). A Dictionary of Linguistics and Phonetics, Sixth edition, Oxford: Wliey-Blackwell.
Eddington, D. (2001). Spanish Epenthesis: Formal and Performance perspectives, Studies in Linguistic Science, 31 (2): 33-53.
González, C. (2006). The Phonetics and Phonology of Spirantization in North-Central Peninsular Spanish, Florida State University: 409-436.
Hamid, T. (2014). "Final Devoicing in Central Kurdish: An OT Analysis", Newcastle and Northumbria Working Papers in Linguistics, 20: 17-26.
Hume, E. (1994). Front Vowels, Coronal Consonants and Their Interaction in Nonlinear Phonology, New York: Garland Publishing, Inc.
Kager, R. (1999). Optimality Theory, Cambridge: Cambridge University press.
Kar, S. (2009). The syllable structure of Bangla in optimality theory and its application to the analysis of verbal inflectional paradigms in distributed morphology, Ph.D. dissertation, Tübingen University.
Kenstowicz, M. (2003). Phonology in Generative Grammar, USA: Blackwell Publishers.
McCarthy, J. J. (2002). A Thematic Guide to Optimality Theory, Cambridge: Cambridge University press.
Kenstowicz, M. (2008). Doing Optimality Theory, Malden; MA: Oxford: Blackwell Publishing.
McCarthy, J. J. & Prince, A. (1993). Prosodic morphology I: Constraint interaction and satisfaction, New Jersey: University of Massachusetts, Amherst, and Rutgers University: New Brunswick, NJ.
Milroy, J, M, L & Hartley, S. (1994). Local and supra-local change in British English the case of glottalisation, English World-Wide, 15(1): 1-33.
O'Brien, J. (2010). Debuccalization and supplementary gestures, Available at http://roa.rutgers.edu/.
Prince, A. & Smolensky, P. (1993/2004). Optimality theory: Constraint Interaction in generative grammar, Rutger University & University of Colorado at Boulder, Published 2004, Oxford: Blakwell.
Selkirk, E. (1986). On derived domains in sentence phonology, Phonology Yearbook, 3 (37): 371-405.
SkjærvÆ, P, O. (1988). Basškardi, Encyclopedia Iranica, Casta Mesa, California: Mazda Publishers, 3: 850-846.
Smith, N. V. (1973). The Acquisition of Phonology: A Case Study, Cambridge: Cambridge University Press.