A Construction Grammar Approach to Possessive Ezafe Constructions in Persian Language

Document Type : Research Paper

Authors

1 Semnan University, Iran

2 Tarbiat Modares University, Tehran, Iran

Abstract

Cognitive Linguistics studies language as a part of cognition, therefore many researchers in the fields of Linguistics, Cognitive Science, Neuro-linguistics, and the like are interested in. Construction Grammar is one of the frameworks derived from Cognitive Linguistics which selects the cognition as the basis of its analysis. Despite of other previous linguistics grammars, Construction Grammar has provided a comprehensive analysis framework for all linguistic data including generalizations and exceptions, therefore it is regarded as a tool for comprehensive and precise study of language. Accordingly, we have taken this approach as the analysis framework of the present study. This study aims at exploring Possessive Ezafe constructions in Persian Language from a Construction Grammar perspective. According to the results, Possessive constructions are classified into three classes including possession, addition and attribution constructions. It has also been showed that the possessive constructions are the most frequent constructions among Ezafe constructions in Persian Language.

Keywords


1. مقدمه

کشف عالمِ ذهن از دیرباز شایان توجه پژوهشگران و اندیشمندان بسیاری بوده است. زبان، یکی از سرنخ‌هایی است که از رهگذر آن، ذهن و قوۀ شناخت[1] مطالعه می‌شود. زبان‌شناسی شناختی، شاخه‌ای است که به مطالعۀ زبان به‌منزلۀ بخشی از شناخت انسان می‌پردازد. تیلور[2]­ (2002: 9­، به نقل از گلفام و بهرامی خورشید، 1388: 145)، زبان را یکی از عناصر تشکیل‌دهندۀ شناخت بشر می‌داند و ازاین‌رو مطالعۀ آن را در پرتو آنچه دربارۀ ذهن و شناخت می‌دانیم، بایسته می‌شمارد.

یکی از انگاره‌های مطرح در زبان‌شناسی شناختی، دستور ساخت است. در مقالۀ حاضر تلاش شده است ساخت‌های اضافۀ ملکی در زبان فارسی ازمنظر دستور ساخت، بررسی شوند. بدین ترتیب علاوه بر تأیید توانایی این دستور در توضیح ساخت‌های اضافه، طبقه‌بندی دقیقی برای این نمونه‌ها فراهم شده است. درخور ذکر است در مقالۀ حاضر منحصراً و به‌طور مفصل به ساخت‌های اضافۀ ملکی، پرداخته و تنها به ذکر دیگر انواع ساخت‌های اضافه بسنده شده است. در ادامه، ابتدا مبانی نظری و اصول دستور ساخت، بیان و پس از آن، پیشینۀ پژوهش مطرح می‌شود. سپس داده‌ها از رهگذر دستور ساخت تحلیل شده‌اند. در پژوهش حاضر، داده‌ها به‌طور تصادفی از ده شماره روزنامۀ جام‌جم استخراج شده‌اند و روش پژوهش، توصیفی -تحلیلی است.

 

2.  مبانی نظری

ایوانز[3] (۲۰۱۲: ۱) زبان‌شناسی شناختی را دارای دو تعهد اصلی تعریف می‌کند: تعهد شناختی[4] و تعهد تعمیمی[5]. طبق تعهد شناختی، توصیف زبانی باید با اصول مطرح دربارۀ ذهن و مغز در سایر علوم مطابقت داشته باشد و طبق تعهد تعمیمی، توصیف زبانی باید اصولی کلی به دست دهد که تعمیم‌پذیر به تمام جنبه‌های زبان انسان باشد. دستور ساخت، بسیاری از مفاهیم و انگاره‌های خود را مطابق زبان‌شناسی شناختی طرح‌ریزی می‌کند.

      این دستور به‌منزلۀ انگاره‌ای شناختی از دل معنی‌شناسی قالبی[6] فیلمور[7] (۱۹۷۵،۱۹۷۷، ۱۹۸۲، a۱۹۸۵ و b۱۹۸۵) برخاسته است. معنی‌شناسی قالبی، نگرشی است که به بررسی و مطالعه ارتباط بین صورت‌های زبانی ازقبیل واژه‌ها، عبارات و الگوهای دستوری با ساختارهای شناختی یعنی قالب‌ها می‌پردازد (فیلمور و بیکر، ۲۰۱۰: ۳۱۴). این قالب‌ها همان ابزاری‌ هستند که براساس آن تجربه‌های افراد تفسیر می‌شوند. در دستور ساخت، ردپای رویکرد زبانی تجربه‌بنیاد[8] لانگاکر[9] (1987) مشهود است. فرض اساسی نظریۀ تجربه‌بنیاد این است که تجربه با زبان، بازنمایی‌های شناختی زبان را ساخته و بر آن تأثیر می‌گذارد (لانگاکر 1987 و ۲۰۰۰، به نقل از بایبی[10]، ۲۰۱۳: ۱). دستور ساخت، پس از شکل‌گیری به‌صورت نگرش‌های مختلفی بسط و توسعه می‌یابد که از آن جمله می‌توان به دستور ساخت نشانه‌بنیاد[11]، دستور ساخت بنیادی [12]، دستور ساخت گلدبرگ[13] اشاره کرد. اصول این نگرش‌ها مشترک است و از این حیث، همگی در خانوادۀ نگرش‌های ساختی[14] قرار می‌گیرند. پژوهش حاضر، براساس دستور ساخت گلدبرگ (۱۹۹۵) صورت گرفته است.

 

2-۱. اصول دستور ساخت

انگارۀ اصلی دستور ساخت این است که تمام دانش دستوری[15] شامل صرف، نحو، واژگان و غیره به شکل ساخت‌های دستوری کلی در ذهن گویشور وجود داشته و ذخیره شده‌اند و همه‌چیز از واژه‌ها گرفته تا کلی‌ترین قواعد معنایی و نحوی، ساخت تلقی می‌شوند (کرافت[16]، 2001: 471، به نقل از گلازکوا[17]، 2011: 31). همچون دستورهای سنتی، دستور ساخت نیز واحد اصلی زبان را ساخت در نظر می‌گیرد؛ اما برخلاف آنها این دستور قوۀ شناخت را در تحلیل دستوری مؤثر می‌شمارد (وو[18]، 1999: 17). این دستور، هیچ‌یک از سطوح اطلاعات دستوری را «اصلی‌تر» از دیگر سطوح نمی‌داند و وجه تمایز ساخت‌ها را میزان استفادۀ آنها از اطلاعات دستوری می‌داند و بدین رو برخی از ساخت‌ها را از برخی دیگر پیچیده‌تر تلقی می‌کند (گلازکوا، ۲۰۱۱: ۴۵). در دستور ساخت، هرگونه تمایز چشم‌گیر بین واژگان و نحو و همچنین تمایز چشم‌گیر بین معنی‌شناسی و کاربردشناسی[19] رد می‌شود. از یک سو، این دستور زایشی است؛ بدین علت که هم به تبیین عبارت‌هایی می‌پردازد که ازنظر دستوری اجازۀ ساخت‌شان وجود دارد و هم عبارت‌هایی را تبیین می‌کند که حذف شده یا مجوز ساخت ندارند. از سوی دیگر، این دستور زایشی نیست؛ زیرا به وجود هیچ صورت معنایی و نحوی زیرساختی قائل نیست؛ بلکه نظریه‌ای تک‌لایه‌ای است (گلدبرگ، 1995: 7).

 

2-۲.ساخت

گلدبرگ (1995: ۱) ساخت را پیوند صورت - معنایی[20] تعریف می‌کند که ازنظر معنایی ماهیتی مستقل از واحدهای واژگانی[21] سازنده‌اش دارد. او (گلدبرگ، ۲۰۰۶: ۵) بیان می‌کند که «عنصر زبانی در صورتی ساخت شمرده می‌شود که نخست، واحدی صورت - معنایی باشد، دوم، برخی از جنبه‌های صورت یا معنای آن واحد از روی بخش‌های سازنده‌اش یا از روی سایر ساخت‌های موجود در آن زبان پیش‌بینی‌پذیر نباشند». جمله زیر را ملاحظه کنید:

He sneezed the napkin off the table.

«با عطسۀ او رومیزی از روی میز پائین افتاد.»

                معنای جمله فوق بدین صورت است: He caused the napkin to move off the table by sneezing (او با عطسه‌اش باعث شد رومیزی از روی میز به پائین بیافتد). این معنا، تنها از کنار هم قرار گرفتن معانی واژه‌های سازندۀ آن پیش‌بینی‌پذیر نیست. همان‌طور که ملاحظه می‌شود برخی از جنبه‌های معنای این جمله (سبب‌شدن / حرکت‌کردن) از روی ساخت‌های سازنده‌اش استنباط‌پذیر نیست.

        به علاوه زمانی‌که الگویی زبانی کاملاً  پیش‌بینی‌پذیر باشد و با بسامد[22] کافی در یک زبان به کار رود، باز هم در آن زبان یک ساخت در نظر گرفته می‌شود (گلدبرگ، ۲۰۰۶: ۵). 

 

2-3. بازنمایی ساخت

مطابق دستور ساخت، هر ساخت از سه بخش تشکیل شده است. بخش معنایی و بخش نحوی، دو بخش اصلی هر ساخت هستند. هر ساخت بخش دیگری نیز دارد که واحدهای سازنده یک ساخت مشخص را نشان می‌دهد؛ برای مثال، بازنمایی ساخت سببی - حرکتی[23] به شکل زیر است:

 

Sem      CAUSE-MOVE      <cause       path   theme>

                  R                                                ׀         ׀

                                                                                ׀          ׀

                  PRED                 <                                    > 

                                                

 

Syn                V                       SUB         OBJ     OBJ

 

 

 

 

 

 

 

نمودار ۱- بازنمایی ساخت سببی - حرکتی (گلدبرگ، ۱۹۹۵: ۵۴)

   در نمودار ۱، ساخت سببی - حرکتی شامل سه سطر مختلف است. سطر نخست (Sem) مشخصات معنایی ساخت را نشان داده است. "CAUSE-MOVE" معنای اصلی ساخت سببی - حرکتی است که روبه‌روی آن، نقش‌های ساخت مدنظر مشخص شده‌اند. "PRED" نمایان‌گر گزاره‌ای است که در ساخت به کار می‌رود. جاهای خالی روبه‌روی آن را نیز نقش‌های مشارکان[24] فعل پر می‌کنند. "R" رابطۀ فعل با ساخت را نشان می‌دهد. خطوط متصل‌کنندۀ سطر اول به دوم حاکی از ادغام[25] این دو لایه با یکدیگرند. سطر سوم (Syn)، بازنمایی نحوی نقش‌های ساختی را نشان می‌دهد.

2-4. زایایی نسبی

ساخت‌ها زایایی نسبی[26] دارند. این موضوع بدین معناست که می‌توان فعل / واژۀ نوظهوری را در ساخت مشخصی به کار گرفت؛ برای مثال فعل fax"" را می‌توان در ساخت دومفعولی به کار برد:

Joe faxed Bob the report.

«جو برای باب گزارش را فکس کرد / از طریق فکس ارسال کرد.»

طبق نظر مارانتز[27] (۱۹۸۴، به نقل از گلدبرگ، ۱۹۹۵: ۱۲۰)، اگر فعل جدیدی مانند shin"" به معنایto kick" "with a shin باشد، می‌توان چنین فعلی را در ساخت دومفعولی به کار برد و جمله‌ای به‌صورت " "Joe shinned his teammate the ball ساخت.

 

3-4. روابط بین ساخت‌ها

ساخت‌ها از کلیات یا تعمیم‌های نظام‌مندی پیروی می‌کنند. ساخت‌ها شبکه‌ای[28] را شکل داده و با پیوندهای وراثتی[29] به یکدیگر گره خورده‌اند. ساخت‌هایی که با بسامد بیشتری در یک زبان کاربرد دارند، ساخت‌های بنیادی‌تر یا کلی‌تر هستند (گلدبرگ، ۲۰۱۳: ۵). رابطۀ بین ساخت‌ها براساس انگیزش[30] ترسیم می‌شود؛ بدین صورت که ساخت الف، ساخت ب را بر می‌انگیزد، اگر ساخت ب از ساخت الف به ارث رسیده باشد (گلدبرگ، ۱۹۹۵: ۷۲)؛ برای مثال، نمونه زیر را ملاحظه کنید:

Bob went crazy.

«باب دیوانه شد.»

 باب واقعاً به مکان دیگری نرفته است؛ بلکه به‌طور استعاری به حالتی از دیوانگی تغییر حالت داده است. این تغییر حالت بسطی استعاری از تغییر مکان محسوب می‌شود. رابطۀ این جمله با جمله "Bob went home" براساس انگیزش ترسیم می‌شود؛ بدین معنا که جملۀ اول از جملۀ دوم به ارث رسیده و بین این دو جمله پیوند وراثتی از نوع بسط استعاری برقرار است.

3. پیشینۀ پژوهش

قدمت بررسی ساخت اضافه در زبان فارسی به قدمت مطالعات دستور زبان فارسی می‌رسد و بدون‌شک جای‌دادن تمام این مطالعات در این بخش، ما را از هدف اصلی پژوهش دور می‌کند؛ از‌این‌رو، از میان انبوه مطالعات صورت‌گرفته در این زمینه، تنها به مواردی اشاره می‌شود که به بررسی ساخت اضافه از منظر دستور شناختی پرداخته‌اند. در برابر انبوه مطالعات ساخت اضافه در زبان فارسی ازمنظر دستورهای زایشی و سنتی، تعداد انگشت‌شمار پژوهش‌های شناختی و به‌ویژه ساختی ساخت اضافه وجود دارد.

       عموزاده و اسفندیاری (1391)، در مقالۀ «بررسی مقایسه‌ای ساخت اضافه در زبان فارسی براساس الگوهای شناختی و غیرشناختی» به بررسی و مقایسه ساخت اضافه از نظر صورت‌گرایی[31] و شناختی پرداخته‌اند. در بخش شناختی، دستور ساخت به عنوان چارچوب نظری تحلیل انتخاب شده است. در این بخش از رهگذر مفاهیم ساختی و با استفاده از شواهد درزمانی[32] گونۀ بنیادینی برای ساخت اضافه معرفی شده است و انواع ساخت اضافه مشخص شده‌اند. در این مقاله ادعا شده است ساخت اضافه درصدد نشان‌دادن نوعی گزاره‌مندی ارتباطی بین دو عنصر با رابطه نماسازی[33] شده است. عموزاده و اسفندیاری، انواع ساخت اضافه را نشأت‌گرفته از ساخت ملکی می‌دانند؛ زیرا در فارسی کهن این ساخت حضور داشته است. علاوه بر این، این ساخت به دلیل دربرداشتن عناصر عینی، ساخت بنیادی در نظر گرفته شده است. مقالۀ عموزاده و اسفندیاری را می‌توان نخستین پژوهش در چارچوب دستور ساختی در زبان فارسی قلمداد کرد؛ با این حال، در این مقاله پیکرۀ مشخصی از داده‌ها تحلیل نشده و تنها برخی از اصول دستور ساخت در تحلیل‌ها مورد توجه قرار گرفته است. به‌علاوه در تعیین ساخت بنیادی، استناد به شواهد درزمانی کافی نیست.

      لطفی (۲۰۱۴) گرچه در پژوهش خود نام هیچ‌یک از رویکردهای شناختی را چارچوب نظری مطرح نکرده، با استفاده از مفاهیم شناختی رویه[34] (عنصر دارای اهمیت بیشتر) و زمینه[35] (عنصر دارای اهمیت کمتر) و برپایۀ فرضیۀ آمیختگی[36] به توضیح ساخت اضافه در زبان فارسی پرداخته است. او تکواژ اضافه را تکواژ معنامندی تعریف می‌کند که به عنصری متصل می‌شود که گویشور به‌منزلۀ رویه (عنصر دارای اهمیت بیشتر) شناسایی کرده است.

 

4.  ساخت اضافه ازمنظر دستور ساخت

همان‌طور که اشاره شد در مقالۀ حاضر ساخت بررسی‌شده ساخت اضافه و به‌طور مشخص اضافۀ ملکی است. اضافه، واکه بدون تکیه -e (-ye بعد از واکه‌ها به جز i) است که عناصر متعلق به یک سازه را به هم پیوند می‌زند (قمشی، 1997: 729). ساخت حاصل از این پیوند «ساخت اضافه» نام می‌گیرد. در تعریفی ساده‌تر، پیوند عنصر زبانی با عنصر زبانی دیگری با کسره اضافه یا واکه بی‌تکیه، ساخت اضافه نام دارد (مثال: همتِ والا، مدیریتِ زمان و غیره). در مقالۀ حاضر، همان‌طور که گفته شد، ساخت‌های اضافۀ ملکی در زبان فارسی از منظر دستور ساخت بررسی شده است. بدین منظور، این ساخت‌ها از ده شمارۀ روزنامۀ جام‌جم و به‌صورت تصادفی استخراج شده است. در ادامه، ساخت اضافه و بازنمایی آن توصیف شده است. سپس به‌طور گذرا انواع ساخت‌های اضافه مشخص‌شده را بیان کرده و به‌تفصیل انواع ساخت‌های اضافۀ ملکی و روابط بین آنها بررسی شده است.

 

4-1.  «اضافه» به‌مثابۀ یک «ساخت»

 به گمان نویسندگان و با توجه به مبانی نظری پژوهش، نخستین گام در تحلیل و بررسی داده‌ها در چارچوب دستور ساخت، اثبات ساخت‌بودن واحد زبانی مطالعه‌شده است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد طبق دستور ساخت، یک عنصر زبانی در صورتی ساخت شمرده می‌شود که واحدی صورت - معنایی باشد؛ به‌طوری‌که برخی از جنبه‌های صورت یا معنای آن واحد از روی بخش‌های سازنده‌اش یا از روی سایر ساخت‌های موجود در آن زبان پیش‌بینی‌پذیر نباشد (گلدبرگ، a۲۰۰۶: ۵). ساخت‌های اضافه زیر را در نظر بگیرید:

(۱) بنزینِ عربستان

(۲) داراییِ خانواده

در مثال (۱)،  علاوه بر معنای دو واژه «بنزین» و «عربستان» معنای دیگری هم استنباط می‌شود. این معنا نشان‌دهندۀ ارتباطی بین این دو واژه است. مثال (۱) بدین معناست که: بنزین متعلق به عربستان است. مثال (۲) نیز چنین معنایی دارد. معنای تعلق، معنایی است که هیچ‌یک از عناصر سازنده این نمونه‌ها آن را منعکس نمی‌کند؛ بنابراین، به دلیل اینکه برخی از جنبه‌های معنایی این نمونه‌ها یعنی معنای «تعلق شیئی به شیئ دیگر» یا «تعلق شیئی به فردی» را نمی‌توان از روی معنای واحدهای سازنده آنها استنباط کرد، این نمونه‌ها را می‌توان ساخت به شمار آورد. به‌علاوه، از یک سو، با توجه به بسامد این ساخت (استخراج تنها ۳۰۰۰ نمونه ساخت اضافه از ده شمارۀ روزنامه) در زبان فارسی این نمونه‌ها را می‌توان ساخت در نظر گرفت. از سوی دیگر، ساخت‌های اضافه زایایی دارند؛ زیرا می‌توان از این ساخت برای بیان واژه‌های نوظهور در زبان فارسی استفاده کرد؛ برای مثال، به نمونه‌های زیر توجه کنید:

(۳) افتخاراتِ اکتیو

(۴) آیتم‌هایِ زنده

(۵) انتقامِ تلگرامی

ساخت اضافه این قابلیت را دارد که در آن واژه‌های نوظهور و قرضی قرار بگیرد؛ همچنان‌که در نمونه‌های فوق ملاحظه می‌شود واژه‌های «اکتیو»، «آیتم» و «تلگرامی» واژه‌هایی قرضی و نوظهورند؛ بنابراین، زایایی ساخت اضافه در تولید چنین نمونه‌هایی کاملاً آشکار است.

 

4-2.  بازنمایی ساخت اضافه

در بازنمایی ساخت اضافه مطابق انگاره مطرح در دستور ساخت، نموداری به شکل زیر استفاده می‌شود. نمودار (۲) در زیر نمودار ساختی «بنزینِ عربستان» را نشان می‌دهد:

 

معنی              مالکیت                 <مملوک        اضافه نما         مالک>

 

               
           
         
 
 

                                                                           

             بنزینِ عربستان                بنزین                 -ِ                  عربستان

                                          

نحو              گروه اسمی                    اسم                  ـِ                      اسم

 

 

 

 

 

 

 

نمودار ۲- بازنمایی ساخت  «بنزینِ عربستان»

   ساخت بازنمایی‌شده در نمودار فوق دارای سه بخش یا سطر به شرح زیر است:

   الف) بخش معنایی ساخت اضافه (سطر اول): در این بخش، معنای ساختی ساخت اضافه  «بنزینِ عربستان» نشان داده شده است. معنای این ساخت بر مالکیت دلالت می‌کند و در آن، سه نقش ساختی مالک، مملوک و اضافه‌نما شرکت دارند. همان‌طور که ملاحظه می‌شود نقش‌های ساختی در سطر معنی و در جلوی معنای ساخت نشان داده شده‌اند.

   ب) بخش نحوی ساخت اضافه (سطر سوم): در این بخش بازنمایی نحوی ساخت اضافه نشان داده شده است که گروهی اسمی است. در جلوی آن، بازنمایی نحوی هریک از نقش‌های ساختی مالک، مملوک و اضافه‌نما به‌صورت اسم، اسم و کسرۀ اضافه مشخص شده است.

   ج) بازنمایی واقعی ساخت اضافه (سطر دوم): سطر دوم، ساخت در دست تحلیل را نشان می‌دهد (که در اینجا  «بنزینِ عربستان» ساخت مورد تحلیل است). این سطر برخلاف دو سطر اول و دوم انتزاعی نیست و بازنمایی واقعی ساخت اضافۀ بررسی‌شده را نشان می‌دهد. در مثال (۱)، بنزین: مملوک، عربستان: مالک و کسره اضافه: اضافه‌نما است.

 

4-۳.  انواع اصلی ساخت‌های اضافه

ساخت اضافه جنبه‌های معنایی ویژه و خاص خود را دارد. این جنبه‌های معنایی، همان معنای ساختی محسوب می‌شوند که لزوم قائل‌شدن به این ساخت را در زبان فارسی آشکار می‌کند. تفاوت در معنای نمونه‌های اضافه، قائل‌شدن سه طبقه مختلف برای این نمونه‌ها را باعث شده است. به‌طورکلی، انواع ساخت اضافه عبارت‌اند از: اضافۀ ملکی (مثال: بنزینِ عربستان)، اضافۀ توصیفی (مثال: خواننده‌یِ معروف) و اضافۀ نسبی (مثال: خیابانِ ری). همان‌طور که پیش‌تر گفته شد در این مقاله تنها ساخت‌های اضافۀ ملکی بررسی شده‌اند.

 

4-4.  ساخت‌های اضافۀ ملکی

در این نوع ساخت اضافه، مالکیت شیئی به فرد یا شئ دیگری نسبت داده شده است. اضافۀ ملکی به سه طبقه تقسیم می‌شود (به علت تفاوت معنایی در نمونه‌های این طبقه) که معنای مالکیت در هر سه طبقه دیده می‌شود. به نمونه‌های زیر توجه کنید:

(۶) طلاهایِ مادر                 (۷)  فریبِ ظاهر                    (۸) پاکتِ سیگار

در این نمونه‌ها معنای تعلق عنصری به عنصر دیگر، معنایی است که به‌تنهایی از روی واحدهای سازنده هر نمونه استنباط‌پذیر نیست. این معنا با اندکی تمایز در این سه نمونه بدین صورت است: در مثال (۶)، مادر مالک طلاها است (مالکیت). در مثال (۷)، ظاهر دارای ویژگی فریبندگی است (مالکیت کم‌رنگ). و در مثال (۸)، پاکت مخصوص سیگار است (تخصیص). بر همین اساس، سه طبقۀ اضافۀ ملکی شامل مالکیت، اضافی و تخصیصی تعریف می‌شود که در زیر به‌تفصیل به آنها می‌پردازیم.

 

4-۴-1.  ساخت اضافۀ مالکیت

در این نوع اضافۀ ملکی، معنای مالکیت پررنگ است و عنصر نخست، جزئی از عنصر دوم یا دارایی عنصر دوم محسوب می‌شود. این مالکیت معنای اصلی ساخت محسوب می‌شود. نمونه‌های زیر را ملاحظه کنید:

(۹) داراییِ خانواده

معنی: دارایی متعلق به خانواده است.

(۱۰) طلاهایِ مادر

معنی: طلاها متعلق به مادر است.

(۱۱) کفِ دست

معنی: کف جزئی از دست است.

(۱۲) صورتِ گاو

معنی: صورت جزئی از گاو است.

در تمام نمونه‌های فوق، دو عنصر شرکت‌کننده در ساخت، بر مبنای رابطۀ مالکیت به یکدیگر مرتبط شده‌اند. عنصر اول «مالک» و عنصر دوم «مملوک» است که با کسرۀ اضافه (اضافه‌نما) به یکدیگر متصل شده‌اند؛ البته گاهی این معنی، استعاری است و با فرایند بسط استعاری شکل گرفته است. هریک از نمونه‌های فوق را به‌صورت «عنصر دوم، عنصر اول دارد» (مثال: پرنده، لانه دارد) بازنویسی می‌شود. نمودار (۳)، نمودار ساختی این نوع ساخت‌های اضافه را نشان می‌دهد.

 

     معنی               مالکیت       <     مملوک      اضافه‌نما        مالک>

 

               
         
         
 
 

                                                                           

 

               
           
         
 
 

 


   نحو        گروه اسمی                   اسم                   ـِ                  اسم

 

 

 

 

 

 

نمودار 3- ساخت اضافۀ مالکیت

۴-۴-2.  ساخت اضافۀ اضافی

در این نوع ساخت‌های اضافه، مالکیت کم‌رنگ شده است و حالت انتزاعی گرفته است؛ به طوری‌که نمی‌توان نمونه‌ها را به‌صورت «عنصر اول، عنصر دوم دارد» بازنویسی کرد. معنای این نمونه‌ها تعلق و مالکیت کم‌رنگ بین دو عنصر را بازنمایی می‌کند. به چند نمونه از این ساخت توجه کنید:

(۱۳) برخوردِ پلیس

(۱۴) فریبِ ظاهر

(۱۵) کسریِ بودجه

(۱۶) مصرفِ سیگار

(۱۷) پرداختنِ یارانه

(۱۸) از بین رفتنِ دندان

در این نمونه‌ها، عنصر اول مفهومی است که متعلق به عنصر دوم است؛ اما نه بدین صورت که دارایی یا جزئی از آن باشد. این همان مالکیت و تعلق کم‌رنگ و انتزاعی است که این طبقه را از ساخت‌های اضافه مالکیت متمایز می‌کند. از همین رو، این نمونه‌ها با نام اضافی مطرح شده‌اند. نمودار (۴)، نشان‌دهندۀ نمودار ساختی این طبقه از ساخت‌ها است. در این ساخت‌ها، نقش‌های ساختی مضاف، مضاف‌الیه و اضافه‌نما شرکت دارند.

 

   معنی                 اضافی           <    مضاف          اضافه‌نما       مضاف‌الیه>

 

               
           
       
 
 
 

                                                                           

 

               
           
     
 
 

 


     نحو              گروه اسمی            اسم/مصدر                ـِ                     اسم

 

­

 

 

 

 

 

نمودار 4- ساخت اضافۀ اضافی

۴-۴-۳.  ساخت اضافۀ تخصیصی

در این نوع اضافه نیز معنای تعلق دیده می‌شود؛ با این تفاوت که این تعلق بر اختصاص مفهوم  یا شیئی به شئ دیگری دلالت می‌کند. معنای این نوع ساخت را می‌توان به‌صورت «عنصر اول، مخصوص عنصر دوم است» بازنویسی کرد. به مثال‌هایی از این نوع اضافه توجه کنید:

(۱۹) کارگاهِ آموزش

معنی: کارگاه مخصوص آموزش است.

(۲۰) محلِ کار

معنی: محل مخصوص کار است.

(۲۱) ابزارآلاتِ کشاورزی

معنی: ابزارآلات مخصوص کشاورزی هستند.

(۲۲) قاشقِ غذاخوری

معنی: قاشق مخصوص غذاخوری (غذا خوردن) است.

(۲۳) پاکتِ سیگار

معنی: پاکت مخصوص سیگار است.

در نمونه‌های فوق، عنصری به عنصر دیگر اختصاص داده شده است. در ساخت اضافۀ تخصیصی نیز، نقش‌های ساختی مخصوص، اضافه‌نما و خاصیت شرکت دارند. نمودار (۵)، نمودار ساخت اضافۀ تخصیصی را نشان می‌دهد.

 

   معنی               تخصیص      <   مخصوص    اضافه‌نما      خاصیت>

 

                                                                           

 

               
     
       
           
 
 

 


   نحو                گروه اسمی                اسم                   ـِ                   اسم

 

 

 

 

 

 

نمودار 5- ساخت اضافۀ تخصیصی

نکته حائز اهمیت دربارۀ انواع ساخت‌های اضافۀ ملکی این است که بازنمایی نحوی عناصر این ساخت‌ها در هر سه نوع یکسان است؛ یعنی اسمی با کسرۀ اضافه به اسم دیگری (اسم یا مصدر)[37] نسبت داده شده است.

 

4-5. روابط بین ساخت‌های اضافۀ ملکی

از دیگر مسائل مطرح در دستور ساخت، پیوندهای وراثتی بین ساخت‌ها است که به شکل‌گیری شبکه‌ای از ساخت‌های مرتبط‌به‌هم منجر می‌شود. ساخت‌های اضافۀ ملکی با این پیوندها به یکدیگر مربوط می‌شوند. در ادامه به دو نوع پیوند وراثتی مهم موجود بین اضافه‌های ملکی پرداخته شده است.

 

4-۵-1. پیوند وراثتی چندمعنایی

در تمام ساخت‌های اضافه معنای نسبت وجود دارد؛ برای مثال، در ساخت‌های اضافۀ ملکی مالکیت شیئی به شئ دیگری نسبت داده شده است. درواقع، این معنا بسطی از معنای نسبت محسوب می‌شود. بدین ترتیب، می‌توان بین ساخت اضافۀ ملکی و ساخت اضافۀ انتزاعی با معنای نسبت، پیوند وراثتی از نوع چندمعنایی قائل شد. طی این پیوند، ساخت‌های اضافۀ ملکی، هریک بسط معنایی از معنای اصلی ساخت اضافه قلمداد می‌شوند. در ساخت اضافۀ ملکی، مالکیت یا تعلق شئ یا مفهومی به شئ، مفهوم یا فرد دیگری نسبت داده شده است که این مصداقی از بسط معنایی ذکرشده در بالا به شمار می‌رود. در شکل (۱)، پیوند وراثتی چندمعنایی بین ساخت اضافۀ ملکی «بودجه‌یِ سعودی‌ها» و ساخت اضافه نشان داده شده است.

 

                  

شکل 1- پیوند وراثتی چندمعنایی

4-۵-2.  پیوند وراثتی تنزل درجه

در ساخت اضافۀ مالکیت، تعلق شدیدی بین دو عنصر سازنده ساخت وجود دارد؛ حال آنکه در ساخت اضافۀ اضافی شدت این تعلق کاهش پیدا می‌کند؛ به طوری‌که در برخی از نمونه‌ها نمی‌توان از مالکیت بین دو عنصر حرف زد؛ برای مثال، این دو نمونه را با یکدیگر مقایسه کنید:

در نمونۀ (۲۴)، مفهوم مالکیت و تعلق، بسیار پررنگ است؛ اما در نمونۀ (۲۵) این مفهوم کم‌رنگ شده و تشخیص آن بسیار دشوار است. درواقع در نمونۀ (۲۵) مالکیت شکلی انتزاعی گرفته و تنها تعلق و رابطه‌ای بین دو عنصر مشخص است.

(۲۴) مغزِ نویسنده

(۲۵) مدیریتِ زمان

       با توجه به مطالب فوق، می‌توان بین ساخت اضافۀ مالکیت و اضافی پیوندی قائل شد که کاهش مفهوم مالکیت در ساختی نسبت به ساخت دیگری توضیح‌پذیر باشد. این پیوند، پیوند وراثتی تنزل درجه نام دارد. مطابق این پیوند، ساخت اضافۀ اضافی با به ارث‌بردن مفهوم مالکیت (با وسعت کم) از ساخت اضافه مالکیت به ارث رسیده است. علت انتخاب نام «تنزل درجه» برای این نوع پیوند، کم‌رنگ‌شدن معنای مالکیت در ساخت مغلوب (ساخت اضافۀ اضافی) است. شکل (۲)، پیوند وراثتی تنزل درجه را بین این دو ساخت نشان می‌دهد.

 

شکل ۲- پیوند وراثتی تنزل درجه

 

۴-6.  اضافۀ ملکی ساختی با بیشترین فراوانی

در بررسی داده‌ها، از میان ۳۰۰۰ نمونه ساخت‌های اضافه استخراج‌شده از روزنامه‌ها، ساخت‌های اضافۀ ملکی با تعداد ۱۴۵۹ نمونه بیشترین فراوانی را دارند. پس از آن، به‌ترتیب فراوانی ساخت اضافۀ توصیفی با تعداد ۱۳۶۳ نمونه و ساخت اضافۀ نسبی با تعداد ۱۷۸ نمونه مشخص شد. بر اساس این، ساخت اضافۀ ملکی ۶/۴۸ درصد از مجموع ساخت‌های اضافه را به خود اختصاص داده است؛ بنابراین، ساخت اضافۀ ملکی بیشترین بسامد را دارد و ساخت کلی‌تر در نظر گرفته می‌شود؛ زیرا مطابق اصول دستور ساخت، ساخت‌هایی که با بسامد بیشتری در یک زبان کاربرد دارند، ساخت‌های بنیادی‌تر یا کلی‌ترند (گلدبرگ، ۲۰۱۳: ۵).

   به علاوه در بررسی داده‌ها، از میان ۱۴۵۹ نمونه ساخت اضافۀ ملکی، ۶۵۰ نمونه از نوع اضافی، ۴۸۰ نمونه از نوع مالکیت و ۳۲۹ نمونه از نوع تخصیصی‌اند. با توجه به اینکه ساخت اضافه تخصیصی و مالکیت معنای محدودتر و مشخص‌تری نسبت به ساخت اضافه اضافی دارند، بسامد بیشتر این نوع اضافه نسبت به دو نوع دیگر توجیه‌پذیر است. ساخت اضافۀ مالکیت، بر رابطۀ برجسته مالکیت و ساخت اضافۀ تخصیصی بر اختصاص دلالت دارند؛ حال آنکه ساخت اضافۀ اضافی معنای کلی‌تر و انتزاعی‌تری (مالکیت کم‌رنگ) نسبت به دو نوع دیگر دارد. نمودار زیر، فراوانی انواع ساخت‌های اضافۀ ملکی را بر حسب درصد نشان می‌دهد.

 

 

 

نمودار 6- فراوانی انواع ساخت‌های اضافۀ ملکی (بر حسب درصد)

   ساخت‌های اضافۀ ملکی که بر مفهوم تعلق از نوع مالکیت دلالت دارند، بیشترین بسامد را دارند. طبق اصول دستور ساخت، بسامد زیاد ساخت اضافۀ ملکی حاکی از آن است که این ساخت‌ها مفاهیم کلی‌تر و بنیادی‌تری را بازنمایی می‌کنند. همچنان‌که مفاهیمی ازقبیل مالکیت، تعلق و غیره به‌نظر بنیادی‌تر از مفاهیمی مانند تخصیص یا توصیف‌اند؛ البته شایان ذکر است چنین فرضیه‌ای، پژوهش مربوط به خود را می‌طلبد.

 

5.  نتیجه‌گیری

ساخت اضافه با توجه به تعاریف مطرح در دستور ساخت «ساخت« محسوب می‌شود؛ زیرا نه‌تنها بسامد آن در زبان فارسی زیاد است (پیکره ۳۰۰۰ نمونه‌ای مستخرج از تنها ده شماره روزنامه گواه این موضوع است)، دارای جنبه‌های معنایی ویژه‌ای است که از روی واحدهای واژگانی سازنده‌اش پیش‌بینی‌پذیر نیستند؛ ازاین‌رو، می‌توان ساخت‌های اضافه در زبان فارسی را با توجه به اصول دستور ساخت، تحلیل کرد. ساخت‌های اضافۀ ملکی به سه طبقۀ مالکیت، اضافی و تخصیصی تقسیم می‌شوند. در ساخت‌های اضافۀ ملکی تعلق عنصری به عنصر دیگر نسبت داده شده است. این ساخت‌ها با پیوندهای وراثتی چندمعنایی و تنزل درجه به یکدیگر مربوط می‌شوند. به علاوه مشخص شد ساخت‌های اضافۀ ملکی بیشترین بسامد را در میان انواع ساخت‌های اضافه دارند. این موضوع نشان می‌دهد این ساخت‌ها مفاهیم کلی‌تر و بنیادی‌تری را بازنمایی می‌کنند.



[1] cognition

[2] J. R. Taylor

[3] V. Evans

[4] cognitive commitment

[5] generalization commitment

[6] frame semantics

[7] C. J. Fillmore

[8] experience-based approach

[9] R. W. Langacker

[10] J. L. Bybee

[11] sign-based construction grammar

[12] radical construction grammar

[13] Goldberg construction grammar

[14] constructional approaches

[15] grammatical knowledge

[16] W. Croft

[17] A. Glozkova

[18] X. Wu

[19]pragmatics

[20]form-meaning pairing

[21]lexical items

[22]frequency

[23] caused-motion construction

[24] participants roles

[25] fusion

[26] partial productivity

[27] A. Marantz

[28] network

[29] inheritance links

[30] motivation

[31]formalism

[32] diachronic

[33] profiling

[34] figure

[35] ground

[36] integrity hypothesis

[37] مصدر همان بن فعل است که در برخی از نمونه‌های ساخت اضافۀ اضافی مشاهده شد.

گلفام، ارسلان و بهرامی خورشید، سحر (1388). «سببی‌سازی و تصویرگونگی: رویکردی شناختی». دو فصلنامۀ علمی‌پژوهشی زبان‌پژوهی دانشگاه الزهراء، شمارۀ 1، صص 166-146.
عموزاده، محمد و اسفندیاری، نسیم (1391). «بررسی مقایسه‌ای ساخت اضافه در زبان فارسی براساس الگوهای شناختی و غیرشناختی». پژوهش‌های زبانشناسی تطبیقی، دانشگاه بوعلی‌سینا همدان، شمارۀ 4، صص 59-91.
 
Bybee, J. L. (2013). “Usage-Based Theory and Exemplar Representations of Constructions”. In T. Hoffmann, & G. Trousdale, The Oxford Handbook of Construction Grammar 49-69. Oxford: University Press.
Croft, W. (2001). Radical Construction Grammar: Syntactic Theory in Typological Perspective. Oxford: Oxford University Press.
Evans, V. (2012). “Cognitive linguistics. Wiley Interdisciplinary Reviews”, Cognitive Science 3(2), 129-141.
Fillmore, C. J. (1975). An Alternative to Checklist Theories of Meaning. In Proceedings of the First Annual Meetings of the Berkeley Linguistics Society (BLS) 123-131. Berkeley, California.
Fillmore, C. J. (1977). “The case for case reopened”. Syntax and semantics 8, 59-82.
Fillmore, C. J. (1982). “Frame Semantics. In Linguistic Society of Korea”, Linguistics in the Morning Calm 111-138. Seoul: Hanshin.
Fillmore, C. J. (1985a). “Frames and the semantics of understandings”. Quaderni di semantica, 6(2) 222-254.
Fillmore, C. J. (1985b). “Syntactic intrusions and the notion of grammatical construction”. In Annual Meeting of the Berkeley Linguistics Society 11, 73-86.
Fillmore, C. J., & Baker, C. (2010). “A frame approach to semantic analysis”. In B. Heine, & H. Narrog, The Oxford Handbook of Lingusitic Analysis 40-313. Oxford: Oxford University Press.
 Ghomeshi, J. (1997). “Non-projecting nouns and the ezafe: construction in Persian”. Natural Language & Linguistic Theory 15(4), 729-788.
Glozkova, A. (2011). A Construction Grammar Approach to Russian reflexives. Unpublished PhD dissertation, University of Washington, USA.
Goldberg, A. E. (1995). Constructions: A Construction Grammar Approach to Argument Structure. Chicago: The University of Chicago Press.
Goldberg, A. E. (2006). Constructions at Work: the Narure of Generalization in Language. Oxford: Oxford University Press.
Goldberg, A. E. (2013). “Constructionist Approaches”. In T. Hoffmann, & G. Trousdale, The Oxford Handbook of Construction Grammar 15-31. Oxford, Oxford University Press.
Langacker, R. W. (1987). “Foundations of Cognitive Grammar”. Stanford University Press.
Langacker, R. W. (2000). “A Dynamic Usage-Based Model”. In M. Barlow, & S. Kemmer, Usage-Based Models of Language 1-63. Stanford: CSLI Publications.
Lotfi, A. R. (2014). “Persian Ezafe as a ‘figure’marker: A unified analysis”. California Linguistic Notes 39(1), 55-72.
Marantz, A. (1984). On the Nature of Grammatical Relations. Linguistic inquiry monographs 10. Cambridge Mass: The MIT Press.
Taylor, J. R. (2002). Cognitive Grammar. Oxford: Oxford University Press.
Wu, X. (1999). A corpus-based construction grammar analysis of the Mandarin BA constructions Doctoral dissertation, University of Hawaii at Manoa.