An investigation of face in taarof

Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of English, Abadan Branch, Islamic Azad University

Abstract

Abstract: Taarof is among the most important components of Persian cultural identity, dominant in almost every instance of social talk, and is considered the backbone of Persian ritual politeness (Beeman, 1976; Koutlaki, 2002, Izadi, 2015, 2016). Given this capacity, taarof has a great potential for intercultural mis/communication between Iranians and non-Iranians, and has direct implication for Iranian’s ‘relational connection with and separation from’ (Arundale, 2010) each other and the outer world. While building on the earlier studies on taarof, this paper examines the notion of face, understood as “relational connection and separation” (Arundale, 2010; 2013) in the interactions which reflect this concept. The data come from the transcriptions of audio-recorded natural every day conversations as well as video-recorded professional academic talk. The results show that, using face as relational and interactional, one can imagine certain amount of connection and separation simultaneously.
Keywords: taarof, face, connection and separation, politeness, interactional achievement, conversation analysis, Persian

Keywords

Main Subjects


1. مقدمه

پژوهش پیش­رو از دیدگاه کاربردشناسی زبان مقولۀ وجهه را در قالب "پیوند­و­جداییِ رابطه­ای"[1] (اراندیل[2]، 2010) در عرف تعارف مورد کاوش قرار می­دهد. به‌طور مشخص، نویسنده با تحلیل تعاملات برگرفته از مکالمات روزمره و سازمانی نشان می­دهد که چگونه پیوند­­و­جدایی رابطه­ای از طریق دستاورد متعاملانۀ تعارف به صورت تعاملی حاصل می­گردد.

     تعارف از جمله مهم­­ترین اجزای شکل­دهندۀ فرهنگ زبانی فارسی است که تقریباً در تمامی تعاملات روزمرۀ ایرانیان مشهود است، تا آن­جا که به عنوان عنصر اصلی ادب آیینی فارسی در نظر گرفته می­شود (بیمن[3]، 1986 ،1976؛ عسجدی،  2001؛ کوتلکی، 2002). تعارف همچنین از اهمیت بالایی در ارتباطات ایرانیان و ارتباطات بین­فرهنگی میان ایرانیان و غیرایرانیان برخوردار است (نک: عموزاده و توانگر، 2005) و پیامدهای مستقیمی برای پیوند­و­جدایی رابطه­ای (اراندیل، 2010) ایرانیان با یکدیگر و با جهان بیرون دارد. از دیدگاه یک نا­­آشنا به زبان و فرهنگ فارسی، تعارف ممکن است همانند "رقصی کلامی"[4] (بیمن، 1976) و به مثابه داد­و­ستد کلیشه­ای ساخت­های زبانی از­پیش­تعیین­شده (کدر، 2013) جلوه کند. در واقع، تعارف نوعی استفاده­ی هنرمندانه، تفصیلی و گاهی شعرگونه از زبان است که باید از دید کاربردشناسی به آن نگریست زیرا به عنوان سازوارۀ انسجام رابطه­ای عمل می کند(پینتو، 2011). بیمن (1976، 1986) ریشه تعارف را در آداب صوفی­گری می­جوید و آن­را تلاشی در جهت حفظ ظاهر می­داند. صحراگرد (2003) با استفاده از فرا­زبان معناشناسی طبیعی[5]، تعارف را از طریق آن­چه ­او پنج اصل تشکیل دهندۀ احترام، ادب، تواضع، مهمان­نوازی و رودربایستی می­خواند، تشریح می­کند. از نظر وی، یک ایرانی از راه تعارف کردن احترام به مخاطب را نشان­ می­دهد، عرض ادب می­کند، تواضع و مهمان­نوازی خود را نشان می­دهد و در پایان، احساسات واقعی، علایق و خواسته­های خود را پنهان می­دارد.

     از دیدگاه کاربرد­شناسی زبان، مفهوم تعارف شامل گستره­ای از کار­گفت‌هایی همچون دعوت­های واقعی و ظاهری (غالبا مکرر) (اسلامی، 2005)، پیشنهاد­های واقعی و ظاهری (غالبا مکرر) (کوتلکی، 2002)، رد کردن دعوت­ها و پیشنهادهای کلامی، امتناع از ورود قبل از همراهان (برای مثال، در درگاه)، پیشنهاد و یا رد نوبت کلام (برای مثال، در یک بافت حرفه­ای)، تعریف و تمجید و پاسخ به آن (شریفیان، 2008)، تعلل در دریافت مبلغ پول (برای مثال، در داد­و­ستدها) (کوتلکی، 2002) و حتی در برخی شرایط شامل نادیده گرفتن اهداف حرفه­ای در جهت روابط بینافردی (ایزدی 2016) نیز می گردد.

    یکی از مباحث مطرح­شده در تحقیقات کاربردشناسی زبان[6] ارتباط تعارف با مفهوم وجهه[7] است. از طرفی هر دو مفهوم تعارف و وجهه با مفهوم ادب در ارتباطند. براون و لوینسون[8] در موثرترین نظریه­پردازی ادب، وجهه را از گافمن[9] (1967) اقتباس نموده، آن را زیربنای نظریۀ خود قرار دادند. آنان ادب را به منزلۀ مجموعه راهبردهایی دانستند که در جهت رعایت وجهۀ گوینده و/یا مخاطب با هدف تلطیف کارگفت­های تهدید­کننده وجهه به کار می­روند. از­این­رو، در­هم­تنیدگی دو مفهوم ادب و وجهه در این نظریه موجب یکسان­پنداری آنان شد که بعدها مشکلات نظری بسیاری را بوجود آورد (نک: ایلن[10]، 2001). به باور منتقدانی که بعدها جنبش گفتمان­مدار[11] را شکل دادند، مفهوم وجهه در نظریۀ براون و لوینسون به عنوان طرحی برای ادب مشکل­آفرین است و باید برای وجهه جدا از مفاهیم ادب و بی­ادبی نظریه­پردازی کرد (میلز[12]، 2003؛ لوخر و واتس[13]، 2005؛ هو[14]، 2012). از سوی دیگر، تحقیقات سنتی بر روی تعارف نیز آن را نمود ادب آیینی فارسی می­دانند، حال­آن­که این پیش­انگاری با نظریه­های جدید ادب و بی­ادبی سازگار نیست (نک: ایزدی، 2015، 2016). به منظور دوری از پیچیدگی­های نظری بیشتر و امکان پرداختن عمیق­تر بر موضوع این مقاله، ارتباط تعارف با ادب را کنار می­گذاریم و به ارتباط تعارف با وجهه برمی­گردیم. دراین خصوص، پژوهش­­های پیشین نتایج متناقضی را به دست داده­اند.

     کوتلکی (2002) پیشنهادها[15] و شیوه­های بیان تشکر به عنوان راهبردهای امتناع را مورد مطالعه قرار می­دهد؛ مانند زوج همجواری[16] که نمود تعارف تلقی می­گردد. او ابراز می­دارد که این کنش­ها، بر­خلاف تصور براون و لوینسون که آن­ها را تهدید­کنندۀ وجهه[17] می­خوانند، در واقع تقویت­کنندۀ وجهه[18] هستند. به­همین­گونه، اسلامی (2005) مقولۀ دعوت­های ظاهری[19] را به منزلۀ نمود دیگری از تعارف مطالعه می­نماید و به آن نقش افزایش­دهندۀ وجهه نسبت می­دهد. اما، نانبخش (2009) مدعی است که تعارف خصوصاً وقتی که در آن اغراق شود، تهدید­کنندۀ وجهه است. ریشۀاین تناقض را می­توان در نارسایی­های موجود در چارچوب نظری این تحقیقات یعنی نظریۀ ادب براون و لوینسون جست. نخست این‌که بیشتر نظریه­های کاربردشناسی زبان (مانند نظریۀ ادب براون و لوینسون یا کار­گفت آستین و سرل) که قبل از سال 2000 مطرح شده­اند بر نیت گوینده تاکید دارند. در نقدی موشکافانه ازنظریه­های ادب، ایلن (2001) پیشنهاد می­کند که تمرکز تحقیقات ادب و بی­ادبی از قصد گوینده به سمت ارزیابی شنونده معطوف گردد. مکالمه­کاوی به عنوان روشی که فرایند کنش/معناسازی را محصول تلاش مشترک گوینده و شنونده می­داند این فرصت را به دست می­دهد تا بتوان هم کنش و عمل و هم مفاهیم رابطه­ای مانند تعارف را در یک بافت تعاملی بررسی کرد. نارسایی دیگر نظریۀ براون و لوینسون خود مفهوم­سازی وجهه است. وجهه به عنوان "خود­انگارۀ عمومی" نوعی دارایی شخصی پنداشته می­شود که جنبه اجتماعی آن کمرنگ است. نقدهای بسیاری مبنی بر فردگرایی، غرب­گرایی و شناخت­گرایی بر این نظریه وارد آمد تا اینکه پژوهش­های اخیر کاربردشناسی وجهه را جدا از ادب و بی­ادبی، و کاملاً متفاوت با شیوه­های سنتی (گافمن، 1967؛ براون و لوینسون؛ 1987) مفهوم­پردازی نمودند. در حال حاضر، در پاسخ به سه دهه نقد و بررسی مفهوم وجهه به عنوان خود­انگارۀ عمومی (برای مثال ایده[20]، 1989؛ بارجیلا-چیاپینی[21]، 2003؛ اراندیل، 2010؛ 2009) نظریۀ جدیدی از وجهه به عنوان دیالکتیک پیوند­و­جدایی رابطه­ای که به صورت تعاملی به دست می­آید (اراندیل، 2010) طرح­ریزی شده­است که نظریۀ ساخت وجهه[22] نام دارد.

     بنابراین بجاست اگر بار دیگر تعارف را با نگاهی متفاوت بررسی کرده، آن را در قالب مفهوم تازۀ وجهه، که توسط اراندیل (2010) به عنوان "رابطه­ای" و "تعاملی" معرفی شده­است، قرار­دهیم تا نتایج متفاوتی از تحلیل­های تعارف نسبت به تحقیقات پیشین ارائه­دهیم. افزون بر­این، به نظر می­رسد یافته­های متناقض  تحقیقات پیشین در وجهه (کوتلکی، 2002 نانبخش، 2009) ریشه در نارسایی­های روشی و مفهومی وجهه به عنوان پدیده­ای فردگرا داشته باشد. پژوهش حاضر با به­کارگیری مفهوم وجهه به عنوان پدیده­ای رابطه­­ای که به گونه­ای پویا در تعاملات همسازی می­گردد (اراندیل، 2010)، از تحقیقات پیشین بر روی وجهه و تعارف فاصله می‌گیرد. همچنین در حالی که برخی مطالعات گذشته (برای مثال، کوتلکی، 2002) از دادۀ مکالمه در تحقیق خود استفاده کرده­اند، تحلیل آن­ها چگونگی دستیابی متعاملانه­ی افراد به تعارف در تعاملات را نشان نمی دهد. مطالعۀ حاضر از مکالمه­کاوی به عنوان شیوه­ای جهت اعمال دستاورد تعاملی افراد بهره می­گیرد. در روش مکالمه­کاوی تحلیل­گر آن­چه خود شرکت­کنندگان در تعاملات تجربه می­کنند را ملاک تحلیل قرار می­دهد. در ادامۀ این مقاله، ابتدا چارچوب نظری پژوهش تبیین می شود؛ پس از توضیح روش کار، تعارف از دیدگاه دیالکتیک پیوند­و­جدایی تحلیل می­شود. ضمن تحلیل، نشان داده می­شود که چگونه وجهه به عنوان دیالکتیک پیوندو­جدایی رابطه­ای به صورت تعاملی از طریق دستیابی متعاملانه[23]­ آیین تعارف پدیدار می­گردد.

 

2. چارچوب نظری: وجهه و تعارف

مفهوم وجهه توسط اثر مشهور براون و لوینسون (]1987[ 1978) در رابطه با ادب وارد حیطۀ تحقیق در کاربرد­شناسی زبان شد. براون و لوینسون اصطلاح وجهه را از گافمن (1967) اقتباس نموده، آن را این­چنین تعریف نمودند: "خودانگارۀ عمومی که هر فرد برای خود متصور است" (1987: 61). آنها سپس وجهه را به دو دستۀ "ایجابی"[24] و "سلبی[25]" تقسیم نمودند. "وجهۀ ایجابی" عبارت است از خواست یک فرد برای تحسین شدن و تأیید تمایلات، خواسته­ها و دارایی­هایش. از سویی دیگر، "وجهۀ سلبی" گویای "میل به آزادی عمل و رهایی از تحمیل و حفظ حرمت خود" است (همان). براون و لوینسون با این فرض که پاره‌ای از کنش‌گفتارها به خودی خود تهدید­کنندۀ وجهه و از این­رو نیازمند تلطیف هستند (1987: 24)، یک فرد غربی خردورز را تصور می­کنند که مدام در حال ارزیابی درجۀ تحمیل صورت گرفته بر خود یا مخاطب در اثر دریافت یک کنش­گفتار خاص می­باشد و این ارزیابی را طبق سه معیار اجتماعی قدرت، فاصله اجتماعی و رتبۀ تحمیل انجام می­دهد. منتقدان براون و لوینسون ابراز می­دارند که وجهه توسط گافمن به عنوان پدیده­ای شناختی-اجتماعی به کار گرفته­شده­است، در حالی که به جنبۀ اجتماعی آن در براون و لوینسون اشاره­ای نشده­است. آنها شناخت­محوری نهفته درمفهوم وجهه براون و لوینسون را زیر سوال می برند و مفهوم وجهه را در گفتۀ گافمن بازمی‌جویند (بارجیلا-چیاپینی، 2003؛ لوخر و واتس، 2005؛ اسپنسر- اوتی[26]، 2005؛ گیر[27]، 2008) و بر جنبۀ اجتماعی آن تأکید می کنند. گافمن (1967: 5) وجهه را این­گونه تعریف می کند: "ارزش اجتماعی مثبتی که فرد به واسطه مشی­ای که دیگران می­پندارند او در یک تعامل معین پی گرفته، خود را محق آن می­داند" (ترجمه حسینی و همکاران، 1396). بارجیلا-چیاپینی (2003) حتی از این هم فراتر می­رود و پیشنهاد تجدید­نظر در تعریف گافمن را می‌دهد و بر روی مفهوم "خود اجتماعی در رابطه با دیگر خود­ها" برخلاف طبیعت فردگرای مفهوم وجهه معرفی شده توسط گافمن تأکید می­کند.

     خوانش فردگرایانه از وجهه به دلیل تمرکز شدید بر شناخت­محوری، با شیوۀ تعامل­گرایانۀ مطالعۀ رفتار اجتماعی و مفاهیم کاربردشناسی سازگاری ندارد. به خصوص اینکه الگوی نیت­محور براون و لوینسون ارزیابی شنونده از موضوع را مد­نظر قرار نمی­دهد (ایلن، 2001). همچنین پنداشتن وجهه به عنوان دارایی شخصی افراد دیدگاهی بسیار ساده­انگارانه از ارتباطات انسانی را عرضه می­کند؛ به گونه­ای که تمامی جملات زبانی را در یکی از دو دستۀ تهدید­کننده و افزایش دهندۀ وجهه قرار می­دهد. علاوه­بر­این، برداشت براون و لوینسون (و گافمن) از وجهه این اصل اساسی را که مسائل ادب و وجهه عمدتاً "رابطه‌ای" هستند نادیده می­گیرد (لوخر و واتس، 2005؛ اسپنسر-اوتی، 2005؛ اراندیل، 2010، 2009؛ کدر، 2013). اراندیل (2010) مفهومی تخصصی از این اصطلاح به معنای یک چارچوب ناافزایشی[28] دیالکتیک[29] که خود در تعاملات ساخته می شود، ارائه­ می­دهد. تعامل فراتر از رد­و­بدل مکالمات بلکه به عنوان فرایندی است که در آن دستاوردی مشترک از کنش اجتماعی، معنای منظوری و همچنین رابطه حاصل می­شود (اراندیل، 2013).

     اراندیل وجهه را پدیده­ای رابطه­ای می­داند که مشترکاً در خلال تعاملات میان تعامل­گران همسازی می­شود. در این­جا وجهه دیگر یک ویژگی فردمحور که افراد خواستار آن شوند نیست (مانند آنچه در گافمن و براون و لوینسون آمده­است)، بلکه خصیصه­ای برآمده از تعاملات است (اراندیل، 2010؛ ، ایزدی،b 2017؛ دان و ایزدی، 2011، 2013). اراندیل (2010) وجهه را به عنوان ابراز و درک پیوند­و­جدایی رابطه­ای مکالمه گران با یکدیگر معرفی می­کند، و وجهه­کاری را ارزیابی­های این پیوندو جدایی به عنوان تهدید­کننده یا حفظ­کنندۀ رابطه و نیز اشخاص، که براساس انتظارات بافتی و سابقۀ رابطه میان مکالمه­گران می­باشد، می‌داند. پیوند­وجدایی رابطه­ای به صورت دیالکتیک به هم مربوط هستند و تعریف هر کدام به تعریف دیگری وابسته­است. مکالمه­گران در طراحی نوبت کلام خود برای شنونده­ها، درکی که آنها از معنا­/­کنش­های مکالمه­ای خواهند داشت به علاوۀ درجۀ پیوند­و­جدایی از یکدیگر را بازتاب می‌دهند (اراندیل 2010، 2013؛ دان و ایزدی، 2011، 2013؛ ایزدی، b2017 ،2015 ،2016). به دلیل این­که پیوند­و­جدایی هر یک جزئی از یک واحد دوقطبی هستند، هر معنا/کنش مکالمه­ای هم­زمان در برگیرندۀ درجه­ای معین از جدایی­و­پیوند است، در حالی که جدایی افراطی (با اندک پیوند) و پیوند افراطی (با اندک جدایی) نیز امکان­پذیر است. فارغ از همسازی مشترک وجهه، اراندیل همچنین بیان می­کند که وجهه ممکن است مستقلاً همسازی شود، هنگامی که افراد نه مشغول به تعامل با دیگران، بلکه در حال مشاهدۀ آنان هستند. این موضوع را می­توان به "مجسم­کردن" پیوندوجدایی رابطه­ای با افراد (احتمالی) در تعاملات (واقعی و خیالی) آینده بسط داد (اراندیل، 2013).  نظریۀ ساخت وجهه به­دلیل اهمیتی که نه تنها به رابطه­ها بلکه به تعاملات به عنوان خصیصۀ اصلی رابطه­ها نسبت می­دهد، با اهداف پژوهش حاضر انطباق دارد و با استفاده از مکالمه­کاوی ادراک‌های متنوعی از معنا/کنش­های مکالمه­ای را از دیدگاه مکالمه­گران به دست می­دهد (اراندیل، 2010، 2013؛ دان و ایزدی، 2011، 2013).

     در فرهنگ و زبان فارسی، استعاره آبرو که بنا به گفته حسینی و همکاران (1396) نماد بیرونی رو است، به عنوان خودانگاره مثبت اجتماعی تعریف می شود (احمدی و احمدی، 1998؛ شریفیان، 2007؛ حسینی و همکاران، 1396). ایزدی (b2017) آبرو را تصوری که هر فرد از شخصیت خود نسبت به پیوند­و­جدایی با دیگران دارد تعریف می­کند. وی آبرو را پدیده­­ای رابطه­ای می­داند که در تعاملات ساخته می­شود (ایزدی، b2017). آبرو در ایران بااستعاره "حرف­ مردم" ارتباط تنگاتنگ دارد. دیگران یا مردم استعاره­ای است که به فرد یا افرادی اطلاق می­شود که باید از ارزشیابی منفی آن­ها اجتناب کرد. در واقع، مردم آن دیگرانی هستند که فرد باید با آنها پیوند ایجاد کند یا دست­کم ازآنها جدا نشود، زیرا جامعۀ جمع­گرای ایران طوری سازمان­یافته­است که افراد ناگزیر به ایجاد پیوند و جلوگیری از جدایی از یکدیگرهستند.

          یکی از راه­های حفظ پیوند نزدیک نشان دادن مهمان­نوازی فرد به دیگران است؛ یعنی شخص همیشه آمادۀ پذیرش مهمان است و بدین جهت احساسات، نیازها و تمایلات دیگران را به خود ترجیح می دهد و حاضر به صرف کردن پول، زمان و انرژی برای آنهاست (ایزدی، 2015). از سوی دیگر، "ارجح دانستن دیگران" همیشه عملاً امکان‌پذیر نیست، زیرا افراد احساسات، نیازها و تمایلات خاص خود را دارند که ممکن است در تضاد با دیگران باشد. در نتیجه، ممکن است تنها با دعوت‌های لفظی یا صوری که در سطح ظاهری هستند، حفظ ظاهر کنند (بیمن، 2001). کشمکش میان میل روانی و توقعات اجتماعی برای ساخت پیوند نزدیک در تعارف نمایان است. به همین رو، یک دعوت ظاهری بازتاب درک دعوت­کننده از وظیفۀ اجتماعی­اش برای ساخت پیوند می­باشد. اما با توجه به این­که ممکن است تنها در سطح ظاهری بماند و قصد واقعی در میان نباشد، دعوت­های ظاهری هم بازتاب­دهنده و هم سازندۀ میزانی از تمایز و جدایی هستند. به هر حال، این وظیفۀ اجتماعی به‌صورت دو سویه شناخته می­شود (اوشیا، 2000) و ابهام، دوپهلویی و عدم­ صداقت نهفته در آن اغلب ­اوقات تحمل می­شود.

     در تعاملات دعوت-امتناع، اگر دو مکالمه­گر متعاملانه تعارف را مطرح کنند (برای مثال، دعوت ظاهری و امتناع)، به پیوند بیشتر و تمایز/اختلاف کمتر دست می­یابند. هر چند در صورتی که متعاملانه دعوت-پذیرش واقعی را حاصل کنند، میزان پیوند بالاتر نیز می­رود (و تمایز کاهش می یابد). به عبارت دیگر، ارتباط مستقیمی بین پنداشت صداقت و دستیابی متعاملانه به پیوند وجود دارد. با اینکه تعارف تلاشی در جهت ساخت پیوند است، بازدارندۀ افراد از ساخت پیوند کامل نیز هست؛ به عبارتی، پیوند ضمن تمایز/اختلاف حاصل می­شود و بنا به گفته اراندیل تنش بین پیوند­و­جدایی همیشه وجود دارد. شایان توجه است که انتظارات بافتی نقش مهمی در درک پیوندو­جدایی در بافت موقعیتمند تعارف ایفا می­کنند.

 

3. روش تحقیق و داده­ها

دراین پژوهش سه سناریوی منتخب از تعاملات با استفاده از مکالمه­کاوی تحلیل می­شود تا نشان­داده­شود که چگونه تقابل پیوند­و­جدایی رابطه­ای در عرف تعارف به صورت متعاملانه همسازی می­شود. در روش مکالمه­کاوی تحلیل­گر با استفاده از شواهد موجود در سخن سوگیری[30] مشارکان در تعامل در نوبت­های خود به سمت یک معنا، عمل یا پدیدۀ رابطه­ای را نشان می­دهد. در واقع، تحلیل­گرآن­چه خود طرف­های تعامل به طور مشترک و با تشریک­ مساعی به دست می­آورند را ملاک تحلیل قرار می­دهد. در این روش، روش­­های نوبت­گیری، توالی کنش­ها، مکث­ها و سایر جزئیات مکالمه مهم و معنادار هستند. داده­های زیر صرفاً بریده­هایی از پیکرۀ وسیعی از مکالمات روزمره و حرفه­ا­­ی هستند که با کسب اجازه از گویش­وران (در صورت نیاز) با دستگاه ضبط صدا (از نوع سونی) ضبط و سپس پیاده­سازی شده­اند. پیکرۀ تحقیق شامل دو بخش است: بخش اول شامل چهار ساعت و بیست دقیقه مکالمه روزمره حاوی تعارف می­شوند که در موقعیت­های کلامی مختلفی مانند مهمانی­های خانوادگی، رستورانها، خیابان، و غیره در سالهای 1393 تا 1396 بین گویشوران ایرانی زن و مرد در فاصله سنی 25 تا 62 سال انجام­گرفته­است. بخش دوم شامل دوازده ساعت مکالمات حرفه­ای در بخش پرسش و پاسخ جلسات دفاع از پایان­نامۀ دکتری در پنج دانشگاه بزرگ ایران می­شود. شرکت­کنندگان دانشجویان دکتری،اساتید­راهنما و داوران پایان­نامه­ها می­باشند. 

            

4. تحلیل داده­ها

تعامل اول (از بخش 1 داده­ها): تعارف در تعامل دعوت-رد بین دو مرد

1. علی:     بفرما=

2. رضا:   =قربو]نت

3. علی:        ]بیا تو   

4. رضا:   =مرسی باید برم (0.2) ]کا:ر دارم

5. علی:                                              ]خو حالا یه دیقه بیا تو بعد برو=

6. رضا:   =قربونت برم کاری نداری؟ ((دست دراز می کند))

7. علی: )(از دست­دادن امتناع می­کند)) تعارف می­ک]نی؟

8.رضا:                                                               ]نه به­خدا سلام برسون

       (1.0)

9. علی:   ما در خدمتیم ((دست می دهد))

10. رضا: چاکرتم

نخستین مفهومی که به ذهن هر ایرانی با مشاهدۀ این نمونه تعامل خطور می کند، تعارف است. رضا (29 ساله) پس از دو ساعت همراهی با علی (27 ساله) و گردش و تفریح، وی را با ماشین به درب خانه رسانده­است و اکنون آنها در جلوی درب منزل علی هستند. این یک رفتار نمونۀ عرف می­باشد که از نظر جامعه از دو کنشگر اجتماعی انتظار می­رود. از دیدگاه کاربرد­شناسی، این تعامل شامل زوج­های همجوار دعوت-امتناع می­باشد که سه بار (با مقداری تغییر) تکرار می­شود؛ یک توالی پرسش-پاسخ و یک توالی پایان­بخش، که هر دو به دعوت-امتناع مربوط هستند. از دیدگاه زبان­شناسی، واژگان و عبارات به­­کار­رفته در این تعامل، بازتاب­دهندۀ گونه­ای زبان عرف است که به صورت آیینی جهت نمایش تعارف نمود پیدا می­کند؛ گستره­ای از عبارات احترام­آمیز که در مکالمات میان ایرانیان رایج است. حال، تحلیلی عمیق­­تر با استفاده از مکالمه­کاوی ارائه می­شود.

     علی تعارف را با به کارگیری احترام­واژۀ بفرما، که در اینجا به عنوان نمود زبانی یک دعوت صوری استفاده شده است،آغاز می‌کند (نک: ایزدی، 2015، برای بحث ارتباط واژه­های احترام­آمیز با ادب). بر اساس دانش قبلی مشترک بین دو تعامل­گر، علی نوبت­کلام خود را برای رضا طراحی می کند که می تواند هم به­عنوان دعوتی صوری و هم دعوت واقعی درک شود. به­کارگیری فعل امر مفرد بفرما به جای گزینۀ فعل جمع بفرمایید نمایان­گر رابطۀ نزدیک میان علی و رضا می باشد. در این نوبت، علی با گفتن بفرما درجه­ای از پیوند را سوگیری می کند، ضمن اینکه صرف واژه بفرما (به دلیل احترام­آمیزبودن) حاکی از مقداری جدایی نیز هست.

     واکنش رضا نشان‌دهندۀ درک او از نوبت­کلام علی به­عنوان تعارف صرف و به­عنوان تلاش علی در جهت ایجاد پیوند است. از­این­رو، او احترام­واژۀ نمادین قربونت را به‌صورت مفرد بیان می­کند تا در حکم امتناع تلقی شود که جنبه­ای دیگر از تعارف است و از دید جامعه از او انتظار می­رود. چنین امتناعی آگاهی رضا را از اینکه نباید دعوت علی را واقعی فرض کند (سوء استفاده از تعارف او)، بلکه باید به خاطر دعوت صمیمانه­اش از او تشکر کند، نشان می­دهد. نوبت­کلام امتناع رضا بلافاصله پس از دعوت علی بیان شده­است که با ساختار ترجیحی[31] امتناع از دعوت ظاهری تناسب دارد (طالقانی نیک عزم، 1998). باز هم بیان ضمیر مفرد "تو" نشان‌دهندۀ این است که درک علی از میزان صمیمیت میان او و رضا صحیح است. اکنون علی مدرکی دال بر این دارد که تصور او از گفته  اش به عنوان "تعارف به یک دوست صمیمی" با درک رضا از آن همخوانی دارد و می­تواند یک گام جلوتر به سمت کلام موقعیت سوم برود. هر دو متعاملانه در این دو نوبت درجه­ای از پیوند و میزانی از جدایی را کسب می­کنند: پیوند در تلاش علی برای دعوت و ابراز محبت رضا به­واسطه گفتن قربونت و جدایی در بیان واژه­ای که مخاطب را بالا و گوینده را پایین می­آورد (بیمن، 1986؛ ایزدی، 2015) یعنی بفرما و کنش رد ­دعوت. 

     علی در نوبت کلام سوم خود با درک نوبت کلام رضا به عنوان امتناع از تعارف دعوت او، دعوتش را به گونه­ای دیگر بیان می­کند، به گونه­ای که این­بار از عبارت محاوره­ای" بیا تو" در همپوشانی پایانی با نوبت کلام رضا استفاده می­کند. اصرار علی نشان­گر فهم او از این است که یک بار دعوت کردن در چنین شرایطی کافی نیست. با وجود این­که تعارف می‌کند، باید تظاهر کند که دعوتش واقعی است (اسلامی، 2005)؛ یعنی گفته‌اش از روی تعارف نیست. به‌کارگیری زبان محاوره­ای در اینجا مدرکی دال بر این است. این نوبت علی همچنین درجه پیوند ایجاد شده در دو نوبت قبلی را بیشتر می­کند. پاسخ رضا به این اصرار یک نوبت کلام بلافاصله[32] (4) است که از یک تشکر تشریفاتی (مرسی) و سپس بیان اجبار (باید برم) و اظهار دلیل (کار دارم) تشکیل شده­است که باز هم ترجیحی است؛ یعنی بدون قید و شرط یا تأخیر بیان شده­است، بر خلاف امتناع­های واقعی که ساختاری غیرترجیحی دارند (هریتیج، 1984). علی و رضا در اینجا مقدار پیوند را بیشتر می­کنند.

     نوبت­کلام بعدی علی (5) در همپوشانی با اظهار­دلیل رضا گفته شده است. او با طرح دعوتی جدی­تر سوگیری خود به انجام تعارف بیشتر را نشان می­دهد. آغاز نوبت کلام او (خو حالا) مخالفتش با گفتۀ رضا که "باید برود چون کار دارد" (4) را نشان می­دهد. او سپس دعوت خود را با بیان " یه دیقه بیا تو بعد برو" محدود می­کند که به عنوان یک دعوت صمیمانۀ واقعی قابل تعبیر است. در پاسخ (6)، رضا عبارت قبلی خود (قربونت برم( را بازگویی می­کند و به دنبال آن جمله کاری نداری؟ که در عرف به عنوان خداحافظی و شروع پایان تشریفات احوالپرسی در ایران به کار می­رود را بیان می­کند. همچنین دست دراز کردن رضا اشاره به قصد وی مبنی بر رفتن دارد و پیشنهادی نهان در جهت پایان بخشیدن به تعارف است. اصرار علی به دعوت هنوز تمام نشده­است. او پرسشی طرح می کند تا مطمئن شود امتناع رضا نه از روی تعارف بلکه واقعی است. پرسش علی "تعارف می­کنی؟" یک عبارت فراکاربردشناختی رایج است که در بسیاری از مثال­های تعارف در بین ایرانیان به کار برده می­شود. رضا به خدا قسم می­خورد (8) که امتناع او از داخل آمدن واقعاً جدی است تا بدین­گونه علی را قانع سازد که تعارف نمی­کند. باز هم چنین قسم خوردنی در این شرایط عرف است و میان ایرانیان در کل جهت تأکید بر گفته‌ها به کار می­رود، هرچند به گوش غیرفارسی­زبانان بسیار عجیب می نماید. رضا از نماد ترک کردن دیگری نیز (سلام برسون) برای متقاعد کردن علی به اینکه واقعاً قصد رفتن دارد استفاده می­کند. در این دو نوبت نیز علی به سمت پیوند بیشتر سوگیری می­کند ولی رضا به جدایی ایجاد­شده به­واسطه رد­ دعوت در نوبت­های گذشته می­افزاید هر چند نوبت او دربرگیرندۀ مقداری پیوند نیز هست.

     نوبت کلام پایانی علی (9) نشان­گر پذیرفتن پیشنهاد نهان رضا مبنی بر تعارف کردن او به میزان کافی می­باشد. او توالی پایان­بخش را با عبارات احترام­آمیز مبالغه­آمیز "ما در خدمتیم" آغاز می­کند. به‌کارگیری ضمیر جمع ما که با عبارت "در خدمت کسی بودن" همآیی دارد، بیانگر شکسته­­نفسی علی است که یک الگوی فرهنگی است که ایرانیان را به پایین آوردن "خود" و ارتقا بخشیدن "دیگر" در تعاملات تشویق می‌کند (شریفیان، 2008؛ بیمن، 1986؛ ایزدی، 2015). رضا در پاسخ عبارت احترام­آمیز دیگری (چاکرتم) که پیرو همان الگو است را بیان می­کند تا بدین­وسیله به صورت متعاملانه مکالمه را پایان­بخشد. هر دو شرکت­کننده با سوگیری به میزانی از پیوند­و­تمایز رابطه­ای وجهه­شان را همسازی می‌کنند.

تعامل دوم (از بخش 1 داده­ها) تعارف در تعامل دعوت-رد بین دو زن

  1. زهرا: بفرماید بریم منزل در خدمت باشیم (.) یه کلبۀ [درویشی داریم-
  2. فاطمه:                                            [شما لطف دارید دولت­[سراست
  3. زهرا:↑        [بفرمایین تعارف نکنید
  4. فاطمه: خیلی ممنونم آباد باشد ایشالا [خدمت می­رسیم
  5. زهرا:       ↓ [خواهش می­کنم]

این تعامل که بین دو زن 35 و 40 ساله صورت می­گیرد تعارف را در بافت کاربردشناختی دعوت-رد نشان می­دهد. زهرا و فاطمه (نام مستعار) پس از شرکت در یک مراسم، عرف تعارف را هنگام خداحافظی به­جا می­آورند. نوبت­­­کلام اول زهرا حاوی دو واژۀ احترام­آمیز "بفرمایید" و "در خدمت باشیم" به­همراه فروکاهش منزلش به کلبه درویشی می­باشد که در این­جا می­توانند به عنوان دعوت و به عنوان تلاش زهرا در جهت ایجاد پیوند در پس­زمینه جدایی موجود بین دو طرف تعامل (آنگونه که از واژه­های احترام­آمیز و فروکاهش منزل به کلبه پیداست) درک شوند. واکنش فاطمه (رد­ دعوت) و تبادل "شما لطف دارید دولت­سراست" که در همپوشانی پایانی با نوبت­کلام زهرا بیان می­­شود بیانگر برداشت وی از دعوت زهرا به عنوان تعارف (دعوت ظاهری) است که مانع از حصول متعاملانه میزان پیوند پیشنهاد­شده در دعوت زهراست. ترجیحی بودن ساختار این رد نیز گواه دیگری بر درک دعوت به­عنوان تعارف می­باشد، زیرا معمولاً ردهای واقعی غیر ترجیحی هستند.

      تأکید زهرا در نوبت­کلام بعدی (3) مبنی بر تعارف نکردن گویای برداشت وی از کنش رد توسط فاطمه تعارف است. همچنین، نوبت­کلام زهرا بیانگر درک او از هنجار تعارف و انتظارات اجتماعی است که یک­بار دعوت را کافی نمی­داند. از­این­رو، زهرا مقدار پیوند را در این نوبت بیشتر می­کند که با عرف تعارف همخوانی دارد. در خط (4) فاطمه با بیان تشکر عرفی و جمله دعایی "آباد باشد" و وعدۀ "ایشالا خدمت می­رسیم" بار دیگر دعوت را رد می­کند. با این رد وی تلاش زهرا در ساخت پیوند بیشتر را بی­اثر ساخته، به سمت جدایی بیشتر سوگیری می­کند. وعده فاطمه به زهرا اطمینان می­دهد که وی در آینده تمایل به پذیرش دعوت و ایجاد پیوند دارد، هر­چند صرف عبارت "خدمت­رسیدن" درجه­ای از رسمیت را بازسازی می­کند که بیشتر به سمت جدایی متمایل است. در پایان زهرا با پاسخ "خواهش می­کنم" که با کاهش گام ابراز می­کند به تعارف پایان می­دهد.

     در این تعامل نیز هر دو شرکت­کننده با حصول متعاملانه تعارف میزانی از پیوند و جدایی رابطه­ای را حاصل نمودند. همچنین آنها با انجام یک رفتار عرفی مورد انتظار مانع از ارزشیابی منفی "مردم" از خود شدند و بدین‌گونه وجهه خود را همسازی و بازسازی نمودند.

         

تعامل سوم (از بخش 2 داده­ها): تعارف در یک بافت حرفه­ای

این بخش حاوی نوبت­کلام آغازین سلسله پرسش و پاسخ­های یک داور خارجی دوم (E، زن چهل­ساله) با یک دانشجوی دکتری زن (ST، تقریباً چهل­ساله)با مشارکت استاد­راهنما­ در یک جلسۀ دفاع پایان­نامه در رشتۀآموزش زبان انگلیسی می‌باشد. مکالمات به زبان انگلیسی و در مقابل حضار صورت می‌گیرد اما داور به منظور پاسخ به تمجید دانشجو زبان را به فارسی تغییر می­دهد.

1. E: I found the topic very interesting, I’d heard a lot about self-assessment

2. E: but I don’t recall many studies on this topic ….

3. E: The English was good umm y’ know so it wasn’t as trouble as so often is (.)

     It is ex[pected

4. ST:        [I appreciate it hearing from you as a native speaker

5. E: ↓ oh (..) ((تغییر زبان به فارسی)) خواهش می کنم° ↓ °whatever° [now

6. S: howEVER? Go on HOWEVER? (خنده حضار)

7. E: @I said whatever@ (0.2)

8.داور: مونده بودم که: چجوری باید جواب تعارف ایشونو بدم؟ (.) بعد گفتم ولش کن بی‌خیال @

داور سلسله پرسش و پاسخ را با دانشجو (1) با تمجید متعارف آغاز می‌کند (دان و ایزدی، 2011؛ ایزدی، a2017). جدید بودن موضوع (1) و تسلط خوب به زبان انگلیسی (3) موارد مورد تمجید داور می­باشد. در طرح این آغاز تشریفاتی (3-1)، داور احتمالاً چنین تصور می­کند که گفته­هایش به عنوان تمجید عرف شمرده شود. چنانچه معمول است، چنین تمجیداتی در جلسات دفاع در توالی­های بعدی با پذیرش مانند مرسی و یا نفی همچون خواهش می­کنم همراه می­شوند، که در کل به صورت زمزمه­وار و در همپوشانی با نوبت کلام داور بیان می­شوند. با این وجود، دانشجو با فهم تمجید داور از تسلطش به انگلیسی، کلام داور را قطع کرده و پاسخی به تمجید او می دهد (4). شریفیان (2008) اظهار می‌کند که هنگامی که از مهارت شخصی تمجید می­شود، مورد قبول واقع می­شود. ولی در اینجا دانشجو پا را فراتراز قبول­کردن تمجید می­گذارد. او به تمجید داور پاسخ متقابل می‌دهد و کلام او را قطع می­کند. او همچنین در مورد تسلط داور به زبان انگلیسی اغراق می­کند زیرا که جملۀ "خوشحالم از اینکه این را از شما به عنوان یک انگلیسی­زبان می‌شنوم" (ترجمه خط 11) مبالغه است. اگرچه داور در ایالات متحده متولد شده و سال­های زیادی در آنجا زندگی کرده است، خود را به عنوان یک انگلیسی­زبان برنمی‌شمرد. چنین مبالغاتی در میان ایرانیان رایج است، به خصوص در مورد عناوین و القاب، مانند خطاب کردن دانشجوی دکتری با عنوان دکتر. این ممکن است این گمان را به وجود آورد که دانشجو از روی قصد چنین پاسخ مبالغه­آمیزی را طرح کرده­است تا به وسیلۀ ایجاد نزدیکی و همبستگی داور را در باقی پرسش­ها و نقدهایش تحت تأثیر قرار دهد.

     واکنش داور نشان می­دهد که او با تعارفی که دانشجو کرده­است راحت نیست. نماد تغییر وضعیت دانشی "اوه" (هریتیج[33]، 1984) و سپس مکث دو ثانیه­ای، تعویض زبان به فارسی و گفتن خواهش می­کنم و بیان "به هر حال" (5) که همگی با آهنگ افتان گفته می­شوند مدرکی دال بر ارزیابی منفی داور از تعارف دانشجو می­باشند. داور در پاسخ به تعارف دانشجو عدم تمایل خود به پذیرفتن آن را نشان می­دهد. او تعارف دانشجو را در پاسخ به تعارف معمولی خود مبالغه­آمیز می­یابد و تعویض زبان داور به فارسی برای پاسخ دادن به این دلیل است که واژه­ای در انگلیسی برای پاسخ­دادن به چنین تمجیداتی آن­گونه که در فارسی رایج است، وجود ندارد (شریفیان، 2008).

     همپوشانی کلام استاد­راهنما با نوبت کلام داور جالب توجه است. استاد راهنما با گفتن "however" (6) با آهنگ خیزان و بازآرایی "go on however  به معنی برید سراغ اما" (6)، به طور ضمنی داور را تشویق می­کند که تعارف را پایان بخشد و به انتقادها بپردازد. نوبت کلام او به صورت تمثیلی به صحبت داور خارجی اول اشاره دارد که پس از تمجید از کار خوب دانشجو گفته بود "همیشه حرف ربط اما وجود دارد". این تمثیل طنزآمیز آنگونه که از خندۀ جمع پیداست (6)، یک فضای طنزآمیز را می سازد. واکنش داور به این بیانات  ظنزآمیز ضمن نشان دادن درک منظور استاد راهنما قبول پیشنهاد است (تعارف کافی است). شایان توجه است که داور در اینجا وضعیت شناختی ذهن خود را در مورد درکش از تعارف‌های دانشجو آشکار می­سازد. داور به منزلۀ همصدایی و موافقت با استاد­راهنما، با گفتن " من گفتم به هر حال" (7)، پس از یک مکث دو ثانیه­ای زبان را به فارسی تغییر می­دهد و آشکارا می­گوید "مونده بودم که چجوری باید جواب تعارف ایشونو بدم، بعد گفتم ولش کن بی خیال" (8).

     در این بخش، دو توالی تعارف متعاملانه حاصل می­گردند. در توالی اول که توسط داور آغاز می شود، مکالمه­گران زوج­های همجوار "تمجید-پاسخ­ به ­تمجید" را که در آن واکنش دانشجو به خودی خود یک تمجید است، متعاملانه حاصل می­کنند. ولی در توالی دوم که توسط دانشجو آغاز می­شود، مکالمه­گران زوج‌های همجوار "تمجید-عدم قبول تمجید" را متعاملانه حاصل می­گردانند. در اینجا اغراق دانشجو و نیز قطع کردن کلام داور جایی که نوبت کلام به پایان نرسیده­است، وقفه­ای را در روانی کلام ایجاد می کند، که به واکنش داور در خط 5 مبنی بر نامناسب بودن تعارف دانشجو در آن لحظۀ کلام منجر می شود.

     داور و دانشجو متعاملانه پیوند­و­جدایی را حاصل و بدین­وسیله وجهه سازی می­کنند. عرف تعاملی تعارف در اینجا به صورت تمجید-پاسخ تشریفاتی نمود پیدا کرده­است. تمجید تسلط خوب دانشجو بر زبان انگلیسی و واکنش به آن در حالی که هم به صورت پیوند و هم جدایی قابل تعبیر است، میزان بسیار بالاتری از پیوند را ایجاد می­کند. ولی در توالی دوم، داور و دانشجو بیش از اینکه پیوند حاصل­کنند، اختلاف/جدایی به دست می­آورند. تلاش دانشجو برای ایجاد پیوند با داور توسط داور نامناسب ارزیابی می­شود. در­حالی­که رعایت عرف پیوند بیش از جدایی را سبب می­شود، عدم رعایت آن، چنان که در مثال بالا مشخص گردید، به جدایی بیش از پیوند منجرمی شود.

 

6. بحث و نتیجه­گیری

این پژوهش با تحلیل سه نمونۀ متنوع از پیکرۀ دادگان به عنوان مشت نمونۀ خروار نشان داد که چگونه وجهه به عنوان پدیده­ای رابطه­ای و تعاملی به صورت متعاملانه در کنش­های بازتاب­دهندۀ تعارف حاصل می‌شود. ایرانیان با تعارف­کردن متعاملانه پیوند­و­اختلاف با یکدیگر را همسازی می­نمایند. با­این­وجود، میزان پیوند­و­اختلاف حاصل شده کاملاً به رابطۀ میان مکالمه­گران و انتظارات برخاسته از شرایط بستگی دارد که خود به گونه­ای پویا ساخته می­شوند. مکالمه­کاوی و نظریۀ ساخت وجهه (اراندیل، 2010) دو ابزاری هستند که بررسی چنین جزئیاتی در مکالمه را برای ما ممکن می­سازند.

   در مورد تحلیل­ اول، به صورت کلی، علی و رضا مشترکاً تعارف را همسازی نمودند. در تحلیل دوم، دو شرکت­کنندۀ زن به طور مشترک تعارف را حاصل کردند. تحلیل سوم نیز نشان داد که دانشجو وداور متعاملانه تمجید و ردتمجید را حاصل نمودند که در واقع تعارف موفق نبود. دعوت‌های واقعی از­پیش­تعیین­شده­ هستند و در لحظه طرح نمی­شوند (اسلامی، 2005). از دید مکالمه­کاوی اینکه قصد علی و زهرا از بیان دعوت واقعی یا صوری بود یا این‌که نیت دانشجو از بیان تمجید داور چه بود اهمیت ندارد. آن­چه برای مکالمه­کاوی مهم است این است که در هر تعامل شرکت­کنندگان به طور مشترک تعارف را حاصل کردند.

     این مقاله با دیدگاهی که تعارف را تقویت­کنندۀ وجهه (مانند دیدگاه بیان شده در کوتلکی، 2002؛ اسلامی، 2005) و یا دیدگاهی که تعارف را تهدید­کنندۀ وجهه ( مانند دیدگاه بیان شده در نانبخش، 2009) می­داند کاملاً هم­نظر نیست، زیرا چنانچه نشان داده­شد، مکالمه­گران متعاملانه هم پیوند و هم جدایی را در عمل تعارف حاصل می­کنند. درست است که تعارف تلاشی برای ساخت پیوند نزدیک با تعامل­گران است، با این حال، میزان پیوند تصورشده توسط گوینده همیشه توسط مخاطب به همان صورت نه برداشت می­شود و نه پاسخ داده می­شود. در تعامل 3 مشاهده شد که تعارف دانشجو در مورد مهارت زبان انگلیسی داور پذیرفته نشد. واکنش داور نشانگر درک او مبنی بر جدایی بیش از پیوند است. همچنین این امر نمایان­گر اهمیت واکنش شنونده در چگونگی حصول آیین تعارف است. این جنبۀاساسی تعارف در تحقیقات پیشین مدنظر قرار نگرفته­است (برای مثال، کوتلکی، 2002؛ اسلامی، 2005).

     مهم­تر این‌که، تعارف از کنش­هایی با درجات متفاوت صمیمیت و عدم صمیمیت تشکیل شده­است. این امر سبب می­شود که تشریفات تعارف، بسته به هویت مکالمه­گران، تاریخچۀ روابط­شان و توقعات بافتی مشمول درک­های متفاوتی از نظر میزان پیوند و اختلاف شود. همچنان که در مثال علی و رضا (بخش 1) پیوند میان دو دوست منجر به یک دعوت می‌شود، اما جدایی میان دو فرد مانع حصول متعاملانۀ دعوتی واقعی و صمیمانه می­گردد.  علی و رضا در داد­و­ستد این تعارف­ها به صورت متعاملانه پیوند­و­جدایی رابطه­ای را نیز متعاملانه حاصل می کنند. اولاً اسلامی (464: 2005) می‌نویسد: "دعوت­های بیان­شده در هنگام رد شدن فرد معمولاً ظاهری در نظر گرفته می­شوند حتی چنان­چه به صورت تأکیدی و جدی اظهار گردند...این­ها دعوت­هایی هستند که توسط شرایط درخواست می­گردند". اگرچه علی بر روی تعارفش اصرار می­ورزد، هر دو تعامل­گر می­دانند که ساعت 11 شب زمان خوبی برای مهمانی نیست، به خصوص اگر از قبل تعیین نشده باشد. ثانیاً تعارف علی در جواب لطف رضاست که او را با ماشین به خانه رسانده­است. در آخر، هرچند علی و رضا دوست‌های صمیمی هستند (پیوند)، اما این صمیمیت آنقدر بالا نیست که ورود رضا به خانۀ علی، حریم خصوصی خانواده را محدود نکند (جدایی). به عبارت دیگر، رضا دوست است اما غریبه است. علی و رضا با در نظر داشتن این دانش مشترک فرهنگی، تعارف مقبول عرف را انجام می­دهند. رضا با وجود اصرار علی به خوبی می­داند که نباید از تمایل علی به تحکیم پیوند با قبول کردن دعوتش سوء­استفاده کند، بلکه با تشکر کردن و کلمات شیرین تعارف از قبول دعوت امتناع کند. در این میان تنش بین پیوند­و­جدایی وجود دارد. تعامل دوم میزان متفاوتی از پیوند­و­جدایی را در مقایسه با تعامل اول نشان داد. نوع واژه­های به­کاررفته در تعامل دوم بیانگر رابطه نسبتاً دور و رسمی بین زهرا و فاطمه است که با انجام این تعارف این میزان پیوندوجدایی بازسازی نیز شد.

     با انجام تعارف متعاملان با سوگیری به سمت درجات متفاوتی از پیوندو­جدایی رابطه­ای وجهه خود را می­سازند. عدم تعارف علی در موقعیت اول یا عدم تعارف زهرا در موقعیت دوم موجب اختلاف بسیار بیشتر از تعارف می­شد و انتظارات رضا و فاطمه را که منطبق بر عرف اجتماعی است برآورده نمی­کرد. لذا عدم تعارف آنها در این موقعیت­ها دستمایه ارزشیابی منفی طرف­های تعامل و افرادی که بعداً مطلع می­شدند (حرف مردم) از رفتار علی و زهرا می­شد و آبروی آنها را به خطر می­انداخت. همچنین عدم پذیرش دعوت در چنین شرایطی از آنجایی که مطابق عرف و انتظارات اجتماعی است اختلاف شدیدی ایجاد نمی‌کند. از­این­رو­ مشارکان در تعامل درجاتی از پیوند­و­جدایی را به صورت پویا همسازی می‌کنند و بدین­وسیله در جهت حفظ آبروی خود تلاش می‌کنند. 

     آیین تعارف نمودی از "کاربرد الگو­وار و متراتب زبان " (کدر، 2013) می‌باشد که تنش بین دو قطب دیالکتیک پیوند­و­جدایی را منعکس می‌کند. این ویژگی آیین تعارف از طریق مفهوم­پردازی­های گذشته وجهه قابل توضیح نمی­باشد. تعریف وجهه به­عنوان خودانگاره عمومی و وجهه­ کاری به عنوان محاسبه میزان تهدید وجهه توسط گوینده، بدون توجه به واکنش شنونده، در توضیح و تبیین پدیده فرهنگی-زبانی پیچیده­ای مانند تعارف نارسا به نظر می­رسد. زیرا این تعاریف اولاً درکی مبتنی بر همسازی متعاملانه مفهوم وجهه ارایه نمی­دهند، ثانیاً وجهه را به عنوان دارایی شخصی که افراد در تعامل برای خود متصورند معرفی می­کنند. نظریه ساخت وجهه، همسو با رهیافت ساختارگرایی اجتماعی، وجهه را نه دارایی فردی بلکه پدیده­ای برآمده از رابطه­ها و قابل (باز)­همسازی در تعاملات توسط حداقل دو کنش­گر می­داند.

 

عرف مکالمه­نگاری

مکث     (0.2)

همپوشی   [  ]

تأکید     کلمه با حروف بزرگ

صدای کشیده     :

خنده   @

افزایش یا کاهش ناگهانی آهنگ صدا ↑↓

 

تقدیر: از دانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادان به خاطر حمایت مالی پژوهش حاضر قدردانی می­نمایم. همچنین از آقای شایان حیدری به دلیل همکاری در جمع­آوری داده­ها تشکر می­کنم.



[1] Relational connection and separation

[2] R. Arundale

[3] W. Beeman

[4] verbal dance

[5] Natural Semantic Metalanguage

[6] pragmatics

[7] face

[8] P. Brown and S. Levinson

[9] E. Goffman

[10] G. Eelen

[11] Discursive movement

[12] S. Mills

[13] M. Locher and R. Watts

[14] M. Haugh

[15] offers

[16] Adjacency pair

[17] Face threatening

[18] Face enhancing

[19] Ostensible invitations

[20] S. Ide

[21] F. Bargiela Chiappini

[22] Face Constituting Theory

[23] Interactional achievement

[24] Positive face

[25] Negative face

[26] H. Spencer-Oatey

[27] N. Geyer

[28] Non-summative

[29] dialectic

[30] orientation

[31] preferred

[32] latched

[33] J. Heritage

حسینی، محمد و آقاگل­زاده، فردوس و کرد­زعفرانلو کامبوزیا، عالیه و  گلفام، ارسلان (1396). رو و آبرو دو روی مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی: پژوهشی قوم­نگارانه در کاربردشناسی زبان، جستارهای زبانی،شماره 8، 6، صص 115-146.
Ahmadi, F. and Ahmadi, N. (1998). Iranian Islam: The Concept of the Individual. London: Palgrave.
Amouzadeh, M. and Tavangar, M. (2005). Sociolinguistic transfer: the case of Persian speakers in Australia. International Journal of Applied Linguistics 147-148, 63- 78.
Asdjodi, M. (2001). A comparison between ta'arof in Persian and limao in Chinese. International Journal of Sociology of the Language 148, 71-92.
Arundale, R., B. (2009). Face as emergent in interpersonal communication: An alternative to Goffman. In Francisca Bargiela-Chiappini & Michael Haugh (Eds.), pp. 33-54, Face, Communication, and Social Interaction. London: Equinox.
Arundale, R., B. (2010). Constituting face in conversation: face, facework, and interactiona achievement. Journal of Pragmatics 42, 2078–2105.
Arundale, R., B. (2013). Conceptualizing ‘interaction’ in interpersonal pragmatics: Implications for understanding and research. Journal of Pragmatics 58, 12-26.
Bargiela-Chiappini, F. (2003). Face and politeness: new (insights) for (old) concepts. Journal of Pragmatics 35, 1453–1469.
Beeman, W., O. (1976). Status, style and strategy in Iranian interactions”. Anthropological Linguistics 18(7), 305-322.
Beeman, W., O. (1986). Language, Status and Power in Iran.  Indiana: Indiana University Press.
Beeman, W., O. (2001). Sincerity and emotion in Persian discourse: accomplishing the representations of inner states. International Journal of the Sociology of the Language 148, 31-57.
Brown, P. and Levinson, S. C. (1987). Politeness: Some Universals in Language Usage. Cambridge: Cambridge University Press.
Don, Z. M. and Izadi, A. (2011). Relational connection and separation in Iranian dissertation defences. Journal of Pragmatics 43, 3782-3792.
Don, Z. M. and Izadi, A. (2013). Interactionally achieving face in criticism criticism-response exchanges. Language and Communication 33, 221-231.
Eelen, G. (2001). A Critique of Politeness Theories. Manchester: St. Jerome.
Eslami, Z. (2005). Invitations in Persian: Ostensible or genuine. Intercultural Pragmatics 2(4), 453-480.
Geyer, N. (2008). Discourse and Politeness: Ambivalent Face in Japanese. London: Continuum.
Goffman, E. (1967). Interaction Ritual: Essays on Face-to-Face Behaviour. Anchor Books, Nueva York.
Haugh, M. (2012). Epilogue: The first order distinction in face and politeness research. Journal of Politeness Research, 8, 111-134.
Heritage, J. (1984). Garfinkel and ethnomethodolgy. Cambridge: Polity.
Ide, S. (1989). Formal forms and discernment: Two neglected aspects of universals of linguistic politeness. Multilingua 8, 223-248.
Izadi, A. (2015). Persian honorifics and im/politeness as social practice. Journal of Pragmatics. 85, 85-95.
Izadi, A. (2016). Over-politeness in Persian professional interactions. Journal of
     Pragmatics 102, 13-23.
Izadi, A. (2017a). Turn-taking, preference, and face in criticism responses. Journal of Research in Applied Linguistics 8, 1, 72-88.
Izadi, A. (2017b). Culture-generality and culture-specificity of face: Insights from argumentative talk in Iranian dissertation defenses. Pragmatics and Society 8(2), 208-230.
Kadar, D. (2013). Relational Rituals and Communication. Ritual Intercations in Groups. London: Palgrave.
Koutlaki, S. (2002). Offers and expressions of thanks as face enhancing acts: tae’arof in Persian. Journal of Pragmatics 34(12), 1733-1756.
Locher, M. and Watts, R. (2005). Politeness theory and relational work. Journal of Politeness Research 1, 9–33.
Mills, S. (2003). Gender and Politeness. Cambridge: Cambridge University Press.
Nanbakhsh, G. (2009). Social constraints on Persian politeness ritual: Taarof. Linguistic Politeness and Rudeness Conference. Lancaster University, UK, July, 2009.
O’Shea, M. (2000). Culture Shock: Iran. Portland, OR: Graphic Arts Publishing Company.
Sahragard, R. (2003). A cultural script analysis of a politeness feature in Persian. Retrieved from: http://www.paaljapan.org/resources/proceedings/PAAL8/pdf/pdf034.pdf
Pinto, D. (2011). Are Americans insincere? Interactional styles and politeness in everyday America. Journal of Politeness Research 7(2), 215-238.
Sharifian, F. (2007). Cultural Conceptualizations and Language. Amsterdam: John Benjamins.
Sharifian, F. (2008). Cultural schemas in L1 and L2 compliment responses: a study of Persian-speaking learners of English. Journal of Politeness Research 4 (1), 55–80. 
Spencer-Oatey, H. (2005). (Im)Politeness, face and perceptions of rapport: Unpackaging their bases and interrelationships. Journal of Politeness Research 1 (1), 95–119.
Taleghani-Nikazm, C. (1998). Politeness in Persian interaction: Preference of offers in Persian. Crossroads of language, Interactions and Culture 1, 3-11.