Serial Verb Construction in Persian: a Minimalist Approach

Document Type : Research Paper

Author

University of Tehran, Iran

Abstract

The process of verb serialization is rather vague and controversial and many linguists have tried to explain the features of these syntactic constructs. Most scholars agree that a serial verb construction (SVC) is a sequence of verbs which act together as a single predicate, without any overt or covert marker of coordination and subordination. Within the framework of Minimalist Program, in this paper we investigate the syntactic properties of the Persian SVCs consisting of two or three verbs that seem to share at least a single internal or external argument and to receive the same verbal features (including tense, phi features, aspect and mood), as found in the present and past progressive sentences. However, the findings of the research state that the Persian SVCs are actually not limited to progressive aspect but it is also found in the present and past perfect structures (e.g. “u gerfte bud xābide bud” lit: S/he had taken had slept). The main question is: If serial verb constructions form chains of verbs, what kind of structural configuration can be attributed to them? Following Baker and Stewart (2002), we claim these structures arise when one or two AspPs (i.e. ProgPs or PerfPs) are adjoined to the main AspP of the sentence, while the grammatical verbs, such a “gereftan” (to take) and “dāstšn” (to have) appear to be different from Persian auxiliaries on syntactic grounds. This conclusion treats serial verb constructions as adjoining structures.

Keywords

Main Subjects


1. مقدمه

فرایند پیاپی‌سازی افعال[1] که به‌ویژه در زبان‌های کریول فراوان دیده می‌شود، پدیدۀ کم‌وبیش مبهم و چالش‌برانگیزی است که زبان‌شناسان درباب ویژگی‌های آن هم‌سخن نیستند (از جمله، نک: مویسکِن، 1988؛ بیکر، 1989؛ سیورِن، 1991؛ کالینز، 1997؛ در میان آثار متأخر غربی: بیکر و استوارت، 2002؛ مَنفردی، 2005؛ مویسکِن و وینسترا، 2006/4؛ آیکنوالد[2]، 2006؛ آیکنوالد و دیکسون، 2006؛ اَندرسون، 2006؛ و در آثار فارسی: ابوالحسنی چیمه، 1383؛ انوشه، 1387؛ راسخ‌مهند، 1393؛ طالقانی، 2008 و 2010؛ از میان شماری مقالات و پژوهش‌های دیگر). در مقالۀ حاضر با تمرکز بر دو نمود دستوری کامل[3] و ناقص[4]، که در اشتقاق‌های نحوی، طبق قرارداد، با دو فرافکن نقش‌نمای نمود کامل[5] و نمود ناقص[6] تظاهر می‌یابند، اولاً نشان می‌دهیم که زبان فارسی دارای ساخت فعل‌های پیاپی است، و ثانیاً می‌کوشیم ساختار نحوی چنین جملاتی را که برای نمونه در (1 ـ الف) و (1 ـ ب) آمده‌اند، تحلیل کنیم:

(1)

الف.

نمود ناقص در فعل‌های پیاپی:

ورزشکاران پیش از ساعت نُه داشتند می‌گرفتند می‌خوابیدند.

 

ب.

نمود کامل در فعل‌های پیاپی:

ورزشکاران پیش از ساعت نُه گرفته بودند خوابیده بودند.

تحلیل حاضر به‌پیروی از انوشه (1387 و 1394) و درزی و انوشه (1389)، بر این فرض استوار است که فعل اصلی (یعنی فعل واژگانی در محمول‌های بسیط و فعل سبک در محمول‌های مرکب) در نحو از درون گروه فعلی کوچک بیرون می‌رود و به گرهی که مشخصۀ تعبیرناپذیر تصریف[7] آن را بازبینی می‌کند، منضم می‌شود. در ساخت‌های نمود کامل، گره بازبینی‌کنندۀ مشخصۀ یادشده، فعل کمکی «بودن» در هستۀ فرافکن PerfP است که حرکت فعل اصلی منجر به تشکیل یک خوشۀ فعلی تفکیک‌ناپذیر می‌شود (مانند: خورده بودم)؛ در ساخت‌های نمود ناقص (یا به تسامح: نمود استمراری)، هستۀ تهی فرافکن ProgP بازبینی مشخصۀ تصریف را برعهده دارد که سبب الحاق وند «می‌ـ» به فعل اصلی و ارتقای آنها به گره بازبینی‌کننده می‌شود (مانند: می‌خوردم). اشتقاق نحوی دو ساخت «خورده بودم» و «می‌خوردم» را که به‌ترتیب در (2 ـ الف) و (2 ـ ب) آمده‌اند، مقایسه کنید. در اشتقاق گذشتۀ کامل، پس از ارتقای فعل واژگانی به هستۀ v و بازبینی مشخصۀ [uV*]، هستۀ Perf مشخصۀ [uInfl*] را ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند و سبب می‌شود که فعل واژگانی با وند اسم مفعول تظاهر یابد (ـ‌ده). برخلاف رویکرد سنتی، اسم مفعول «خورده» متشکل از دو تکواژ است (خور+ـ‌ده) و عنصر زمان در این ساخت وجود ندارد. با توجه به قوی بودن این مشخصه، مجموعۀ [خورده + v] به گره بازبینی‌کننده، یعنی هستۀ Perf ملحق می‌شود. در مرحلۀ بعد، هستۀ T که واجد مشخصه‌های زمان و شخص‌وشمار است، مشخصۀ [uInfl] را در هستۀ Perf ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند و فعل کمکی به‌صورت «بودم» تظاهر می‌یابد.

در اشتقاق گذشتۀ استمراری، درپی حرکت فعل واژگانی به هستۀ v، هستۀ تهی Prog مشخصۀ [uInfl*] را ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند و در نتیجه، فعل واژگانی با وند استمراری تظاهر یابد (می‌ـ+خور). ازآنجاکه مشخصۀ یادشده قوی است، مجموعۀ [می‌خور + v] به گره بازبینی‌کننده، یعنی هستۀ Prog منضم می‌شود. در مرحلۀ بعد، هستۀ T که واجد مشخصه‌های زمان و شخص‌وشمار است، مشخصۀ [uInfl] را در هستۀ Prog ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند. با توجه به تهی بودن گره بازبینی‌شونده، وندهای زمان و شخص‌وشمار بر روی فعل واژگانی تظاهر می‌یابند (برای رعایت اختصار از نمایش برخی جزئیات صرف نظر شده است):

 

(2)

 

 

الف.                                                 TP

                                     PerfP           T[Past, 1st Sg]

                       vP            خورده + v + بودم [Perf, uInfl]

      VP                (خورده + v[uV*, uInfl*: Perf])

     (خور)

ب.                                                 TP

                                 ProgP          T[Past, 1st Sg]

                    vP           می‌خور + v + Æـ‌دم [Prog, uInfl]

   VP               (می‌خور + v[uV*, uInfl*: Prog])

  (خور)

در این پژوهش، اشتقاق‌های نحوی بالا مبنای تحلیل ساخت فعل‌های پیاپی در جملاتی همچون (1 ـ الف و ب) خواهند بود. بدین‌ترتیب و برپایۀ مفروضات پیش‌گفته، ساختار مقالۀ حاضر به‌صورت زیر تنظیم شده است. پس از این مقدمه، در بخش دوم به بررسی ساخت‌های موسوم به مستمر می‌پردازیم که با فعل دستوری «داشتن» ساخته می‌شوند (مانند: دارم می‌خورم/ داشتم می‌خوردم). چنان‌که خواهیم دید، برخلاف سنت دستورنویس فارسی، در این ساخت‌ها فعل «داشتن» را نمی‌توان در گروه فعل‌های کمکی قرار داد. در بخش سوم، ساخت فعل‌های پیاپی را معرفی می‌کنیم و طبق معیارهایی که به‌پیروی از مویسکِن و وینسترا (2006) و آیکنوالد (2006: 1) به‌دست می‌دهیم، استدلال می‌کنیم که جملات مستمر نیز از نوع فعل‌های پیاپی‌اند. بااین‌همه، شواهد زبانی و آموزه‌های نظری نشان می‌دهند که افعال پیاپی در فارسی نه منحصراً با فعل «داشتن» ساخته می‌شوند، و نه به جملات ماضی و مضارع مستمر محدودند؛ بلکه داده‌هایی از نوع (1 ـ ب) نیز که از توالی دو فعل گذشتۀ کامل شکل می‌گیرند، یا حتی جملات زیر که دارای فعل‌های «داشتن» و «بودن» نیستند، در گروه ساخت‌های یادشده می‌گنجند:

(3)

الف.

پدرش برگشت گفت از ارث محرومش می‌کند.

ب.

ورزشکاران پیش از ساعت نُه می‌گیرند می‌خوابند.

سرانجام در بخش چهارم به تحلیل اشتقاق فعل‌های پیاپی می‌پردازیم و برپایۀ رویکرد بیکر و استوارت (2002) و ملکخانی (1394) در فارسی نشان می‌دهیم که فعل‌های دستوری در چنین ساخت‌هایی، افزوده‌ها یا ادات‌هایی‌اند که به بند اصلی متصل می‌شوند و طبیعتاً مثل هر افزوده‌ای، حذف‌پذیرند.

 

2. نمود ناقص در ساخت‌های مستمر

ساخت‌های مستمر که اشتقاق نحوی پیچیده‌تری نسبت به جملات استمراری در (2 ـ ب) دارند، از همراهی فعل «داشتن»، در دو زمان حال یا گذشته، با یک فعل اصلی که منضم به پیشوند «می‌ـ» است، شکل می‌گیرند. این ساخت‌ها که پیشینۀ چندانی در فارسی ندارند، رفته‌رفته از زبان گفتار به گونۀ نوشتاری نیز راه یافته‌اند. وحیدیان کامیار و عمرانی (1389: 42) در تحلیلی روشن‌بینانه یادآور شده‌اند که چون دلالت گذشتۀ استمراری و حال اخباری بر تداوم رویدادهای گذشته و حال ضعیف شده است، در سدۀ اخیر جمله‌های مستمر سر برآورده‌اند تا این خلأ را جبران کنند. وانگهی، ساخت‌های یادشده افزون‌بر مفهوم استمرار، بر عمل یا وضعیتی دلالت می‌کنند که در آستانۀ وقوع است؛ باین‌همه، رویکرد صوری مقالۀ حاضر ـ فارغ از معنا و نوع عمل ـ تحلیل نحوی یکسانی از ساخت‌های موسوم به مستمر به‌دست می‌دهد:

(4)

الف.

برادر بزرگ‌تر سینا هفتۀ آینده دارد ازدواج می‌کند.

 

ب.

تازه داشتم می‌خوابیدم که زمین به‌شدت لرزید.

در دو جملۀ بالا، ساخت مستمر برای بیان رویدادی به‌کار رفته که در آستانۀ رخ دادن است و از آن مفهوم استمرار عمل برنمی‌آید؛ اما به‌هرروی، ساختار نحوی آن تفاوتی با عمل در جریان «دارد می‌دود» ندارد.

مهم‌ترین پرسشی که در تحلیل ساخت مستمر باید به آن پاسخ گوییم، نقش و جایگاه فعل «داشتن» است. بسیاری از تحلیلگران این فعل را در گروه فعل‌های معین یا کمکی زبان فارسی قرار می‌دهند (از جمله: انوری و گیوی، 1367/1؛ غلامعلی‌زاده، 1377؛ وحیدیان کامیار و عمرانی، 1389؛ مرعشی 1970). بااین‌همه، انوشه (1387) با تکیه بر شواهد زبانی نشان می‌دهد که «داشتن» را نمی‌توان فعل کمکی تلقی کرد. در چارچوب برنامۀ کمینه‌گرا، فعل یادشده دو تفاوت مهم با فعل‌های کمکی «بودن» (نمود کامل) و «خواستن» (آینده‌ساز) دارد که در ویژگی‌های زیر بازتاب یافته‌اند:

(5).

ویژگی‌های «داشتن» در ساخت مستمر:

 

الف.

فعل «داشتن» مانع از تظاهر تصریف زمان و شخص‌وشمار بر روی فعل اصلی نمی‌شود.

 

ب.

در مراحل اشتقاق نحوی، فعل اصلی و فعل «داشتن» تشکیل خوشۀ فعلی نمی‌دهند.

(6).

ویژگی‌های «بودن/ خواستن» کمکی:

 

الف.

فعل‌های «بودن/ خواستن» مانع از تظاهر تصریف زمان و شخص‌وشمار بر روی فعل اصلی می‌شوند.

 

ب.

در مراحل اشتقاق نحوی، فعل اصلی و فعل «بودن/ خواستن» تشکیل خوشۀ فعلی می‌دهند.

مثال‌های زیر را مقایسه کنید (برای وندهای زمان گذشته، اسم مفعول و مصدر در فارسی، نک: انوشه 1397):

(7)

الف.

مهمانان [داشتند] غذا [می‌خوردند].

(ـ‌د: وند زمان گذشته؛ ـ‌ند: شناسه یا وند مطابقه)

 

ب.

مهمانان غذا [خورده بودند].

(ـ‌ده/ ـ‌ته: وندهای اسم مفعول در فارسی)

 

پ.

مهمانان غذا [خواهند خورد].

(ـ‌د/ـ‌ت : صورت مرخم وندهای مصدرساز ـ‌دن/ ـ‌تن)

در جملۀ (7 ـ الف)، فعل «داشتن» مانع از جذب تصریف زمان و شخص‌وشمار از سوی فعل اصلی نمی‌شود؛ اما در نمونه‌های (7 ـ ب و پ)، فعل‌های کمکی «بودن» و «خواستن» اجازه نداده‌اند که فعل اصلی با هستۀ گروه زمان وارد مطابقه شود و ازاین‌رو، فعل «خوردن» در اولی با وند اسم مفعول (ـ‌ده) و در دومی با وند مصدر مرخم (ـ‌د) تظاهر یافته است. نکتۀ دیگر این‌که پیشتر گفته‌ایم که فعل اصلی در زبان فارسی به فعل کمکی منضم می‌شود و با آن تشکیل خوشۀ فعلی می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که در ساخت‌های مستمر، فعل اصلی به فعل «داشتن» ارتقا و انضمام نمی‌یابد، زیرا در جملۀ (7 ـ الف)، سازۀ «غذا» توانسته بین دو عنصر فعلی بنشیند:

 

(8)

الف.

مهمانان داشتند غذا می‌خوردند.

 

ب.*                                                                  TP          

                                                     مهمانان                         T’

                                                                    ProgP                 T [Past, 3rd Pl]

                                 vP                                         داشتند  +  می‌خوردند

               (مهمانان)                     v’                        

                                    غذا  (می‌خوردند + v)

در مقابل در شواهد (7 ـ ب) و (7 ـ پ)، هیچ سازه‌ای نمی‌تواند میان فعل‌های اصلی و کمکی درج شود و از جمله اگر «غذا» میان این دو عنصر نحوی حضور یابد، ساخت‌های نادستوری «*خورده غذا بودند/ *خواهند غذا خورد» تولید می‌شود. این دو ویژگی نشان می‌دهند که اشتقاق نادستوری (8 ـ ب) را نمی‌توان به جملۀ (8 ـ الف) نسبت داد.

     در بازنمایی نادستوری بالا، عنصر دستوری «داشتن» فعل کمکی فرض شده و در هستۀ فرافکن ProgP قرار گرفته است. این هسته مشخصۀ قوی [uInfl*] را در گره v ارزش‌گذاری و بازبینی کرده که در پی آن، وند «می‌ـ» بر روی عنصر فعلی تظاهر یافته و مجموعۀ هستۀ v و فعل واژگانی به گره بازبینی‌کننده ـ یعنی فعل «داشتن» در هستۀ Prog ـ ارتقا و انضمام یافته‌اند. اندکی بالاتر، هستۀ T مشخصۀ ضعیف [uInfl] را در هستۀ Prog ارزش‌گذاری و بازبینی کرده و لذا، تصریف زمان و شخص‌وشمار بر روی فعل «داشتن» آشکار شده است. بااین‌همه، این اشتقاق با دو ویژگی اشاره‌شده در (5) در تعارض است و با دو مسئلۀ مهم روبه‌رو می‌شود. مسئلۀ نخست این‌که بازبینی مشخصۀ [uInfl*] در گره v، به تظاهر پیشوند استمراری «می‌ـ» بر فعل واژگانی انجامیده است. این مجموعه مشخصۀ دیگری برای ارزش‌گذاری و بازبینی ندارد؛ پس چگونه مشخصه‌های تصریفی گره T نیز به فعل «خوردن» افزوده شده است؟ وانگهی، طبق شرط پیوند کمینه، فعل اصلی اساساً نمی‌تواند رابطۀ مطابقه با هستۀ T برقرار کند، زیرا فعل «داشتن» در میان راه به کمین نشسته و وندهای زمان و شخص‌وشمار را جذب می‌کند.

مسئلۀ دوم به موضوع انضمام و تشکیل خوشۀ فعلی بازمی‌گردد. طبق بازنمایی (8 ـ ب)، مجموعۀ گره v و فعل واژگانی به فعل «داشتن» در هستۀ فرافکن ProgP منضم شده‌اند. این سازوکار نحوی نه‌تنها به‌جای ساخت (8 ـ الف)، جملۀ «مهمانان غذا داشتند می‌خوردند» را به‌دست می‌دهد، بلکه به‌اشتباه پیش‌بینی می‌کند که میان فعل «داشتن» و فعل اصلی هیچ عنصری نمی‌تواند درج شود:

(9).

جایگاه‌های متعدد «داشتن»:

 

{داشتم} دیروز {داشتم} من {داشتم} کتاب‌هایم را {داشتم} به سینا {داشتم} امانت {داشتم} می‌دادم.

جایگاه‌های متعددی که فعل «داشتن» می‌تواند در این جمله اشغال کند، آشکارا نشان می‌دهد که هیچ‌گونه خوشۀ تفکیک‌ناپذیری میان این فعل و فعل اصلی شکل نمی‌گیرد و فعل دستوری یادشده می‌تواند آزادانه و بدون همراهی دیگر عنصر فعلی جمله، در مرز سازه‌ها بنشیند.

در مجموع، به‌نظر می‌رسد که نمی‌توانیم اشتقاقی را که برای ساخت‌های دارای فعل کمکی پیشنهاد کرده‌ایم، به جملات موسوم به مستمر هم نسبت دهیم و ازاین‌رو، باید تحلیل دیگری برای چنین ساخت‌هایی بیابیم. در این تحلیل جدید استدلال می‌کنیم که جملات حال و گذشتۀ مستمر از نوع ساخت فعل‌های پیاپی‌اند؛ ساخت‌هایی که از رهگذر همراهی یک یا چند فعل دستوری‌شده با یک فعل اصلی ـ در یک بند واحد ـ شکل می‌گیرند و جالب آن‌که می‌توانند با هر دو نمود دستوری ناقص و کامل به‌کار روند.

 

3. ساخت فعل‌های پیاپی

زبان‌شناسان ساخت فعل‌های پیاپی را زنجیره‌ای از افعال می‌دانند که با هم به‌مثابۀ یک محمول واحد عمل می‌کنند و هیچ‌یک از عناصر ربط ـ همپایه و ناهمپایه ـ نمی‌تواند میان‌شان تظاهر یابد. بدین‌ترتیب، معمولاً ویژگی‌های زیر را برای این ساخت‌های چندفعلی برمی‌شمارند (آیکنوالد، 2006: 1؛ مویسکِن و وینسترا، 2006/4: 238):

(10).

ویژگی‌های ساخت فعل پیاپی:

 

الف.

صرفاً یک بند واحد به‌شمار می‌روند.

 

ب.

بر وقوع رویدادی واحد در بند خود دلالت می‌کنند.

 

پ.

یک فاعل ساختاری به‌عنوان موضوع بیرونی دارند.

 

ت.

موضوع یا موضوع‌های درونی مشترکی دارند.

 

ث.

زمان و نمود (و غالباً وجه) فعل‌ها یکسان است.

 

ج.

مشخصه‌های تصریفی بر روی یک یا چند فعل تظاهر می‌یابند.

 

چ.

ارزش قطبی (صدق و نفی) در فعل‌ها یکسان است.

 

ح.

مداخلۀ حروف ربط همپایه و ناهمپایه را نمی‌پذیرند.

 

خ.

ظرفیت فعل‌ها می‌تواند یکسان یا متفاوت باشد.

اکنون می‌توانیم ساخت‌های مستمر را با معیارهای پیش‌گفته بسنجیم. مثلاً، جمله‌های زیر را ملاحظه کنید:

(11)

الف.

من داشتم کتاب‌هایم را به سینا امانت می‌دادم.

 

ب.

من دارم کتاب‌هایم را به سینا امانت می‌دهم.

هر دو جملۀ بالا از یک بند تشکیل شده‌اند (10 ـ الف) و بر وقوع یک رویداد واحد دلالت می‌کنند (10 ـ ب). فاعل یا موضوع بیرونی و دو موضوع درونی میان فعل‌های «داشتن» و «دادن» مشترک‌اند (10 ـ پ و ت) و زمان و نمود و وجه فعل‌ها یکسان است (10 ـ ث)، گو این‌که فعل «داشتن»، به‌دلیل ماهیت ایستای خود، در برابر پذیرفتن پیشوند استمراری «می‌ـ» مقاومت می‌کند. همچنین، ارزش قطبی در هر دو فعل یکسان است (10 ـ ج) و اساساً می‌دانیم که ساخت مستمر در فارسی معیار عنصر نفی فعلی نمی‌پذیرد. سرانجام آن‌که هیچ‌یک از حروف رابط «و»، «اما»، «که» و مانند آنها را نمی‌توان در ساخت مستمر درج کرد (10 ـ چ) و فعل «داشتن» می‌تواند با انواع افعال ناکنایی، نامفعولی، متعدی و دومتعدی یا دومفعولی به‌کار رود و از منظر ظرفیت فعل اصلی هیچ محدودیتی ندارد (10 ـ ح).

آیا جملات مستمر تنها ساخت‌های افعال پیاپی در زبان فارسی هستند؟ پیش از این در شواهد (1) و (3) نشان دادیم که پاسخ این پرسش منفی است و فعل‌هایی مانند «گرفتن» و «برگشتن» نیز می‌توانند ضمن از دست دادن معنای واژگانی خود، در نقش فعل دستوری در ساخت افعال پیاپی به‌کار رود:

(12)

الف.

ورزشکاران پیش از ساعت نُه داشتند می‌خوابیدند.

 

ب.

ورزشکاران پیش از ساعت نُه می‌گرفتند می‌خوابیدند.

 

پ.

ورزشکاران پیش از ساعت نُه داشتند می‌گرفتند می‌خوابیدند.

علاوه‌بر ساخت مستمر در (الف)، دو جملۀ (ب) و (پ) نیز دقیقاً بر معیارهای (10) منطبق‌اند و مشخصه‌های زمان و نمود و وجه در هر سه فعل یکسان است. نکتۀ قابل توجه این‌که ساخت‌هایی که با فعل‌های دستوری «گرفتن» و «برگشتن» و مانند آنها ساخته می‌شوند، محدود به نمود ناقص نیستند و با نمود کامل نیز به‌کار می‌روند. در چنین ساختاری، فعل اصلی و فعل «برگشتن/ گرفتن»، در حالی که هرکدام با یک فعل کمکی «بودن» تشکیل خوشۀ فعلی می‌دهند، با تصریف یکسان اسم مفعول تظاهر می‌یابند:

(13)

الف.

پدرش برگشته بود بهش گفته بود از ارث محرومش می‌کند..

 

ب.

پاسبان‌ها در گوشۀ خیابان بچه را گرفته‌اند زده‌اند.

در نمونه‌های (13) خوشه‌های فعلی یکسانی تولید شده‌اند. مثلاً در جملۀ (الف)، از یک‌سو دو فعل «برگشتن» و «گفتن» با وند اسم مفعول که نشانگر نمود کامل است، تظاهر یافته‌اند، و از سوی دیگر، هر دو فعل کمکی «بودن» در وجه اخباری و با تصریف زمان و شخص‌وشمار همسان به‌کار رفته‌اند. جملۀ (ب) نیز همین‌گونه است، با این تفاوت که هستۀ گروه زمان میزبان زمان حال است و در نتیجه، فعل کمکی به‌شکل واژه‌بست «ـ‌اند» نمود یافته است.

در مورد فعل «گرفتن» و برخی از دیگر فعل‌هایی که ساخت افعال پیاپی را تولید می‌کنند، نکتۀ مهم دیگری نیز مشاهده می‌شود. چنان‌که گفتیم، در ساخت افعال پیاپی این فعل‌ها معنای واژگانی خود را از دست می‌دهند و به‌عنوان فعل دستوری به‌کار می‌روند، گو این‌که میزان دستوری شدن و رنگ‌باختگی معنایی در جملات مختلف، متفاوت است. در این میان، گاهی اهل زبان ممکن است در دو جمله‌ای که بسیار به هم شباهت دارند، فعلی مانند «گرفتن» را یک‌بار در معنای واژگانی و بار دیگر در نقش دستوری به‌کار برند. برای روشن شدن موضوع، نخست باید توجه کنیم که در فرهنگ سخن (1381)، بیش از هشتاد معنای واژگانی برای فعل یادشده آمده است؛ از جمله معانی زیر:

(14).

برخی از معنای واژگانی «گرفتن» :

 

الف.

تصاحب کردن:

جیرۀ دیگر زندانیان را به‌زور می‌گیرد.

ت.

اقتباس کردن:

واژۀ استکان را از روسی گرفته‌ایم.

 

ب.

آغاز کردن:

از ابتدای صبح باران گرفته است.

ث.

دستگیر کردن:

متهم فراری را در فرودگاه گرفتند.

 

پ.

نگه داشتن:

برادرم یک سمت صندوق را گرفت.

ج.

فرض کردن:

چقدر غضنفر را ساده گرفته بودیم.

               

براین اساس، ساختار (15) در زیر با توجه به بافت کلام می‌تواند دو معنای نزدیک به هم، با دو اشتقاق نحوی کم‌وبیش متفاوت داشته باشد:

(15).

سارق صندوقچه را به‌زور گرفت شکست.

 

الف.

= سارق صندوقچه را با به‌کار بردن زور از کسی/ جایی گرفت و آن را شکست.

 

ب.

= سارق شکستن صندوقچه را با به‌کار بردن زور آغاز کرد و به‌انجام رساند.

در خوانش (الف)، فعل واژگانی «گرفتن» در معنای «تصاحب کردن» به‌کار رفته است. طبق این تعبیر، ساخت (15) متشکل از دو جمله یا دست‌کم دو گروه فعلی است که می‌توان میان‌شان حرف عطف «و» درج کرد. در خوانش (ب)، از فعل دستوری «گرفتن» معنای «تصاحب کردن» برنمی‌آید. پس برپایۀ این تعبیر، ساخت (15) یک جملۀ ساده با یک محمول واحد است و لاجرم، فروقید «به‌زور» محمول «شکستن» را توصیف می‌کند. با توجه به رویکرد حاضر، به جملۀ (13 ـ ب) که در زیر تکرار شده است، می‌توان دو اشتقاق مختلف را نسبت داد:

(16).

پاسبان‌ها در گوشۀ خیابان بچه را گرفته‌اند زده‌اند.

 

الف.

پاسبان‌ها بچه را در گوشۀ خیابان دستگیر کرده‌اند و او را همان‌جا کتک زده‌اند.

 

ب.

پاسبان‌ها در همان گوشۀ خیابان کتک زدن بچه را شروع کرده‌اند.

در اینجا نیز فعل «گرفتن» در دو خوانش (الف) و (ب)، به‌ترتیب در معنای واژگانی (دستگیر کردن) و نقش دستوری (آغاز کردن عمل) به‌کار رفته است. ویژگی (10 ـ ث) تصریح می‌کند که در فعل‌های پیاپی، سه مشخصۀ زمان و نمود و وجه در فعل‌ها یکسان است (اگر هر سه صرف شوند). با توجه به تحلیلی که در بالا ارائه شد، می‌توانیم تفاوت ساختاری دو جملۀ (17 ـ الف و ب) را تبیین کنیم و توضیح دهیم که چرا در جملۀ (17 ـ ب) وجه فعل سوم با دو فعل دیگر فرق دارد:

(17)

الف.

تازه داشتم می‌گرفتم می‌خوابیدم.

ب.

تازه داشتم می‌گرفتم بخوام.

نمونۀ (الف) بند واحدی با سه فعل است که از آن میان، «داشتن» و «گرفتن» فعل دستوری‌اند و «خوابیدن» فعل اصلی به‌شمار می‌رود. در مقابل، نمونۀ (ب) متشکل از بند پایه و پیرو است. در بند پایه که از دو فعل «داشتن» و «گرفتن» تشکیل شده و دارای ساخت فعل‌های پیاپی است، «گرفتن» فعل واژگانی محسوب می‌شود و از آن معنای «آغاز کردن عمل» برمی‌آید (مانند معنای «گرفتن» در نمونۀ 14 ـ ب). در بند پیرو، فقط فعل واژگانی «خوابیدن» وجود دارد که مانند بسیاری از فعل‌های درونۀ زبان فارسی با وجه التزامی تظاهر یافته است. امکان درج حرف عطف ناهمپایۀ «که» در جملۀ اخیر این ادعا را تأیید می‌کند:

(18)

الف.

*تازه داشتم می‌گرفتم که می‌خوابیدم.

ب.

تازه داشتم می‌گرفتم که بخوام.

به‌همین ترتیب، در دو جملۀ زیر ـ برخلاف جملات (13) ـ با ساخت فعل‌های پیاپی روبه‌رو نیستیم و فعل‌های «برگشتن/ گرفتن» در هر دو نمونه فعل اصلی‌اند:

(19)

الف.

پدرش برگشته بود که ببیند صدای چیست.

ب.

پاسبان‌ها در گوشۀ خیابان بچه را گرفته‌اند که/ تا بزنند.

امکان تظاهر حرف عطف ناهمپایۀ «که/ تا» و وجه التزامی فعل درونه نشان می‌دهد که «برگشتن/ گرفتن» در جایگاه فعل اصلی جملۀ پایه نشسته است. در مجموع، برپایۀ ویژگی‌های (10) نشان دادیم که چه نوع جملاتی در زبان فارسی دارای ساخت فعل‌های پیاپی‌اند. طبق این معیارها، ساخت‌های زیر را به‌هیچ‌وجه نمی‌توان از نوع افعال پیاپی دانست:

(20)

الف.

می‌توانم بنویسم.

ب.

می‌خواهم بنویسم.

پ.

خواهم نوشت.

در جملۀ (20 ـ الف)، محمول کنترلی «توانستن» فعل بند پایه است که یک گروه متمم‌ساز را در نقش موضوع درونی خود پذیرفته است (نک: درزی 2008). هرچند «توانستن» و فعل بند درونه همواره موضوع بیرونی مشترکی دارند، اما وجه متفاوت دو فعل، امکان درج متمم‌ساز «که»، و وجود دو محمول با دو گزارۀ متمایز (توانستن/ نوشتن) نشان می‌دهد که در این جمله با ساخت فعل‌های پیاپی مواجه نیستیم. این ویژگی‌ها در مورد جملۀ (20 ـ ب) نیز صادق‌اند که برخلاف تحلیل راسخ‌مهند (1393)، از دو محمول و دو گزاره تشکیل شده (خواستن/ نوشتن) و با ساخت آینده در نمونۀ (20 ـ پ) که از همراهی فعل کمکی «خواستن» با فعل واژگانی تشکیل شده، کاملاً متفاوت است؛ ضمن آن‌که در جمله‌ای از نوع (20 ـ ب)، دو بند اصلی و درونه می‌توانند فاعل‌های دستوری مستقل (21 ـ الف) و ارزش قطبی متضاد (21 ـ ب) داشته باشند:

(21)

الف.

من می‌خواهم تو بنویسی/ تو می‌خواهی من بنویسم.

ب.

نمی‌خواهم بنویسم/ می‌خواهم ننویسم.

سرانجام، جملۀ (20 ـ پ) دارای فعل وجهی و آینده‌ساز «خواستن» است. در این جمله ـ مانند ساخت افعال پیاپی ـ با یک بند و گزارۀ واحد روبه‌روییم، موضوع‌های بیرونی و درونی میان دو فعل دستوری و واژگانی مشترک‌اند، و مداخلۀ حروف ربط همپایه و ناهمپایه میان دو فعل میسر نیست. اما تفاوت مهم این جمله با ساخت افعال پیاپی در این است که فعل وجهی و فعل اصلی صورت صرفی یکسانی ندارند؛ فعل «خواستن» دارای وندهای زمان و شخص‌وشمار است، درحالی‌که فعل اصلی به‌صورت مصدر مرخم تظاهر می‌یابد (در شعر گاهی به‌صورت مصدر کامل: تا جزای من بدنام چه خواهد بودن). طبق رویکرد مقالۀ حاضر، چنین ساختاری را متفاوت با افعال پیاپی دانسته‌ایم، به‌ویژه آن‌که در مثال‌های (5) تا (7) به تفاوت‌های خوشۀ «خواهم نوشت» و ساخت مستمر اشاره کردیم (برای تفاوت‌های میان اشتقاق افعال پیاپی و ساخت افعال کمکی، نک: اَندرسون 2006) [8].

به‌جز «داشتن» و «گرفتن»، فعل‌های دیگری نیز در فارسی یافت می‌شوند که می‌توانند از معنای واژگانی خود دور شوند و در ساختار افعال پیاپی مشارکت کنند. برای مثال، فعل‌های «گذاشتن» و «برگشتن» را در نمونه‌های زیر ملاحظه کنید:

(22)

الف.

پسرش بدون خداحافظی گذاشت رفت.

 

ب.

پسرش بدون خداحافظی داشت می‌گذاشت می‌رفت.

 

پ.

پدرش برگشته (است) گفته (است) از ارث محرومش می‌کند.

 

ت.

پدرش برگشته بود گفته بود از ارث محرومش می‌کند.

 

ث.

پدرش داشت برمی‌گشت می‌گفت از ارث محرومش می‌کند.

همۀ معیارهای هشت‌گانه‌ای که در (10) آمده‌اند، در جملات (22) هم یافت می‌شوند و بنابراین، نمونه‌های بالا نیز دارای ساخت افعال پیاپی‌اند؛ گو این‌که منعی ندارد که ادعا کنیم در برخی از این جمله‌ها نیز با ساختار دوگانه‌ای مواجه‌ایم و اگر «گذاشتن» و «برگشتن» در معنای واژگانی خود به‌کار روند، به‌جای ساخت فعل‌های پیاپی، دو ساخت همپایه خواهیم داشت، مانند نمونه‌های زیر:

(23)

الف.

پسرش بدون خداحافظی داشت [همه چیز را] می‌گذاشت [که] برود؛ اما جلویش را گرفتیم.

 

ب.

پدرش برگشت [که] بگوید از ارث محرومش می‌کند؛ اما نگذاشتیم چیزی به او بگوید.

در بخش بعدی می‌کوشیم تا چگونگی شکل‌گیری اشتقاق ساخت فعل‌های پیاپی را تبیین کنیم.

 

4. اشتقاق نحوی افعال پیاپی

در بخش گذشته به کلیاتی دربارۀ ساخت فعل‌های پیاپی اشاره کردیم و به‌نقل از آیکنوالد (2006) و مویسکِن و وینسترا (2006) معیارهایی برای بازشناسی این نوع جملات به‌دست دادیم. در این بخش برآنیم تا به‌پیروی از بیکر و استوارت (2002) اشتقاق این ساخت‌های نسبتاً پیچیده را تحلیل کنیم. اما پیش از آن باید نشان دهیم که چرا اندک تحلیل‌هایی که درباب این ساخت‌های فارسی یافت می‌شوند (از جمله: انوشه 1387، طالقانی 2008)، از کفایت تبیینی برخوردار نیستند.

طالقانی (2008: 129) جمله‌های مستمر را محمول‌های مرکب نمودی[9] می‌خواند که ویژگی‌های مشترکی با ساخت فعل‌های پیاپی در برخی از زبان‌ها دارند. نزد وی، در اشتقاق نحوی این نوع جملات، دو فرافکن TP به‌صورت نمودار (24) بر فراز یکدیگر قرار می‌گیرند. به‌گفتۀ طالقانی، در اشتقاق (24) در زیر نخست ستاک گذشتۀ فعل «رفتن» با مشخصۀ نمودی هستۀ Asp1 مطابقه می‌کند و وند «می‌ـ» می‌پذیرد و سپس صورت «می‌رفت» با شناسۀ «ـ‌َم» انطباق می‌یابد [؟!]. در سوی دیگر، فعل «داشتن» که وی آن را فعل کمکی می‌خواند، به هستۀ T2 ارتقا می‌یابد و تصریف مطابقه می‌گیرد.

تبیینی که طالقانی از جملات مستمر به‌دست می‌دهد، با مسائل متعددی روبه‌روست. پیش از همه، هسته‌آغاز انگاشتن گروه‌های زمان و نمود مشکلاتی در پی دارد. وانگهی، وجود دو گروه زمان مستقل، درحالی‌که مشخصه‌های تصریفی هر دو فعل یکسان است و یک موضوع بیرونی مشترک دارند، توجیه منطقی ندارد. نکتۀ دیگر این‌که وقتی فعل «رفتن» از هستۀ Asp1 وند استمراری می‌پذیرد، مشخصۀ دیگری برای ارزش‌گذاری و بازبینی ندارد و بنابراین، روشن نیست که طبق این تحلیل، چگونه وندهای زمان و شخص‌وشمار بر روی فعل اصلی تظاهر یافته‌اند. در مورد وضعیت فعل «داشتن»، طالقانی (2008: 130) یادآور می‌شود که این فعل دستوری به هستۀ T2 ارتقا می‌یابد، اما ازآنجاکه استدلالی برای این ادعا ارائه نمی‌دهد، چنین می‌نماید که وی صرفاً حرکت فعل‌های کمکی انگلیسی را به ساختار زبان فارسی نیز تعمیم داده و گمان برده که ارتقای Aux بهT اصلی جهان‌شمول است. مسئلۀ آخر این‌که اشتقاق (24 ـ ب) هیچ نشانی از محمول مرکب در خود ندارد و در آن فعل سبک و عنصر غیرفعلی (یا فعل‌یار) مشاهده نمی‌شود. ازاین‌رو، مشخص نیست که چرا در این تحلیل نام محمول‌های مرکب نمودی به ساخت‌های مستمر فارسی داده شده است:

(24)

الف.

من داشتم به کتابخانه می‌رفتم.

 

ب. *                                                       TP2          

                                                   من                       T’

                                                        T [1st Sg]               AspP2 (Progresive)

                                                                             داشتم                  TP1

                                                                                T [1st Sg]               AspP1 (Imperfective)

                                                                                                         Asp                     vP

                                                                                                                        (من)                     v’

                                                                                                                                      VP                   رفت

                                                                                                                           به کتابخانه (رفت)

برگرفته از طالقانی (2008: 129، نمودار 58)

انوشه (1387: 141) ضمن نقد تحلیل طالقانی (2008)، اشتقاق متفاوتی برای ساخت فعل‌های پیاپی زبان فارسی به‌دست می‌دهد، گو این‌که خواهیم دید تحلیل او نیز با اشکالات تجربی روبه‌روست. وی برای تبیین ساخت فعل‌های پیاپی به‌سراغ فعل دستوری «گرفتن» و جمله‌ای همچون «سینا می‌گرفت می‌خوابید» می‌رود و سپس به‌درستی ادعا می‌کند که اشتقاق نحوی این جمله را می‌توان به فعل «داشتن» و ساخت‌های مستمر نیز نسبت داد. ولی اشتقاقی که به‌دست می‌دهد، نادرست است و تحلیل وی نمی‌تواند توضیح دهد که چرا در ساخت‌های موسوم به مستمر، سازه‌های مختلف می‌توانند میان فعل «داشتن» و فعل اصلی قرار گیرند. این اشکال بنیادین دست‌کم در رویکرد طالقانی (2008) و نمودار (24 ـ ب) دیده نمی‌شود و از این نظر به‌مراتب بر تحلیل انوشه ترجیح دارد. براساس اشتقاق نحوی بالا، «گرفتن» از جمله فعل‌های سبک فارسی است که در هستۀ گروه فعلی کوچک تولید می‌شود. فعل اصلی هم از هستۀ VP ارتقا می‌یابد و به فعل «گرفتن» منضم می‌شود. در مرحلۀ بعد، هستۀ ProgP مشخصۀ قوی [uInfl*] را در هستۀ v ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند و ازآنجاکه هیچ‌یک از افعال «گرفتن» و «خوابیدن» بر هم مسلط نیستند، وند «می‌ـ» بر روی هر دو فعل تظاهر می‌یابد. با توجه به قوی بودن مشخصۀ تعبیرناپذیر [uInfl*] در هستۀ نقشی v، خوشۀ [می‌گرفتن + می‌خوابیدن] به گره بازبینی‌کننده، یعنی هستۀ تهی Prog، ارتقا و انضمام می‌یابد. در اینجا نیز هستۀ Prog بر خوشۀ یادشده تسلط ندارد (زیرا جزئی از Prog وجود دارد که بر سازۀ منضم‌شده مسلط نیست) و در نتیجه، وقتی مشخصۀ ضعیف [uInfl] در هستۀ نمود استمراری از سوی گره T ارزش‌گذاری و بازبینی می‌شود، تصریف زمان و شخص‌وشمار بر روی هر دو صورت «می‌گرفتن» و «می‌خوابیدن» تظاهر می‌یابد. در این تحلیل، اشتقاق نحوی (25 ـ ب) به ساخت پیاپی (25 ـ الف) نسبت می‌یابد:

(25)

الف.

سینا می‌گرفت می‌خوابید.

 

ب. *                                                                        TP          

                                                            سینا                                T’

                                                                            ProgP                T [Past, 3rd Pl]

                                                             vP                                           Prog

                                              (سینا)                    v’                 Prog        می‌گرفت + می‌خوابید

                                                             VP       (می‌گرفتن + می‌خوابیدن)

                                                       (خوابیدن)

برگرفته از انوشه (1387: 142، نمودار 87)

اشتقاق بالا با اشکالات نظری و تجربی مختلفی روبه‌روست که خود انوشه (1387: 143) به برخی از آنها اشاره کرده است. نخست این‌که در هستۀ v، تنها یک مشخصۀ تعبیرناپذیر [uInfl*] حضور دارد که متعلق به فعل سبک است. بازبینی این مشخصۀ از سوی گره Prog باید به تظاهر یک پیشوند «می‌ـ‌« بر فعل «گرفتن» بینجامد. بنابراین، مشخص نیست که چگونه و از رهگذر بازبینی کدام مشخصۀ اضافی این وند به فعل «خوابیدن» نیز ملحق شده است. همین پرسش دربارۀ وندهای زمان و مطابقه نیز مطرح است و انتظار می‌رود که بعد از ارزش‌گذاری و بازبینی مشخصۀ [uInfl] در هستۀ Prog، تنها یکی از فعل‌های موجود در جمله بتواند تصریف زمان و شخص‌وشمار بپذیرد. اما مهم‌ترین مسئلۀ تجربی را در داده‌های زیر می‌توان یافت:

(26)

الف.

سینا می‌گرفت مدام می‌خوابید.

ب.

سینا داشت می‌گرفت می‌خوابید.

در اشتقاق (25 ـ ب) دو فعل دستوری و اصلی به هم منضم شده‌اند و لذا، پیش‌بینی می‌شود که هیچ سازه‌ای نتواند میان این دو فعل تظاهر یابد. جملۀ خوش‌ساخت (26 ـ الف) این پیش‌بینی را تأیید نمی‌کند. افزون‌براین، اگر به‌گفتۀ انوشه (1387) اشتقاق (25 ـ ب) را می‌توان به جملات مستمر نیز نسبت داد، پس عنصر دستوری «داشتن» ـ مانند «گرفتن» ـ فعل سبکی است که در هستۀ گروه فعلی کوچک می‌نشیند. در این صورت، انتظار می‌رود که دو فعل اخیر در توزیع تکمیلی باشند و هرگز نتواند در یک ساخت واحد، در کنار هم، حضور یابند. جملۀ (26 ـ ب) این انتظار نابجا را هم رد می‌کند. به‌بیان دیگر، اشتقاق مورد نظر جایگاه کافی برای ادغام فعل‌های دستوری جملۀ جملۀ (26 ـ ب) فراهم نمی‌آورد.

در مجموع، دو رویکرد پیش‌گفته که بر اشتقاق‌های نحوی (24 ـ ب) و (25 ـ ب) مبتنی‌اند، نمی‌توانند از عهدۀ تبیین جملات مستمر و ساخت فعل‌های پیاپی فارسی برآیند و ازاین‌رو، باید تحلیل جایگزینی برای تولید این جمله‌ها بیابیم. از میان رویکردهای موجود، تبیینی که بیکر و استوارت (2002) برای ساخت افعال پیاپی در شماری از زبان‌های خانوادۀ نیجرـ‌کنگو به‌دست می‌دهند، انطباق شگفت‌انگیزی با ساخت‌های مشابه در زبان فارسی دارد. به‌گفتۀ آنها، در دسته‌ای از این ساخت‌ها، یکی از فعل‌ها در ذیل گروه نمودی قرار دارد که مانند یک ادات به گروه نمود بند اصلی متصل می‌شود و جالب آن‌که هستۀ گروه نمود ـ مانند زبان فارسی ـ می‌تواند به‌لحاظ آوایی تهی باشد. گفتنی است که پیش از بیکر و استوارت، زبان‌شناسان دیگری نیز بوده‌اند که اشتقاق ادات‌‌گونه‌ای را برای ساخت‌های افعال پیاپی پیشنهاد داده‌اند و ادعا کرده‌اند که در چنین جملاتی یک گروه فعلی به گروه فعلی دیگر افزوده می‌شود (از جمله: بیکرتون و ایاتریدو، 1987؛ لارسون، 1991؛ سیورِن، 1991؛ لاو و وینسترا، 1992). مویسکِن و وینسترا (2006/4: 256) در تأیید اشتقاق ادات‌گونۀ ساخت فعل‌های پیاپی، به اختیاری بودن فعل‌های فرعی در نمونه‌های زیر از زبان ساراماکان[10] (از زبان‌های کریول در کشور سورینام) اشاره می‌کنند:

(27).

A

téi

páu

tjá

butá

a

wósu.

 

 

3SG

take

DET

stick

carry

go

put

LOC

DET

house

 

 

“He took the stick, carried it away and put it in the house.”

در نمونۀ بالا چهار فعل پیاپی آمده‌اند، اما به‌گفتۀ مویسکِن و وینسترا، فعل‌های غیرآغازین این ساختار که به‌مانند ادات به بند اصلی متصل می‌شوند، قابل حذف‌اند:

(28).

A

téi

páu

tjá

gó.

 

 

 

 

 

 

3SG

take

DET

stick

carry

go

 

 

 

 

 

 

“He took the stick and carried it away.”

(29).

A

téi

páu.

 

 

 

 

 

 

 

 

3SG

take

DET

stick

 

 

 

 

 

 

 

 

“He took the stick.”

در هریک از جمله‌های (28) و (29)، بخشی از فعل‌های جملۀ (27) حذف شده‌اند، بااین‌همه، هیچ خدشه‌ای به نحو این جمله وارد نیامده است. مویسکِن و وینسترا (2006/4: 256) نتیجه می‌گیرند که هیچ‌یک از فعل‌های جملۀ (27) توسط فعل پیش از خود انتخاب و درونه نشده‌اند و به‌همین دلیل، به‌سادگی می‌توان آنها را از اشتقاق زدود.

با این معیار، می‌توان ادعا کرد که در زبان فارسی هم فعل‌های نمودی پیاپی که ابرخلاف فعل «خواستن» آینده‌ساز، ز اشتقاق نحوی حذف‌پذیرند، ساختاری ادات‌گونه دارند و به بند اصلی متصل می‌شوند:

(30).

ورزشکاران پیش از ساعت نُه (داشتند) (می‌گرفتند) می‌خوابیدند.

در جملۀ بالا دو فعل نمودی به‌همراه فعل واژگانی «خوابیدن» آمده‌اند که به‌تنهایی یا با هم حذف‌پذیرند. در دو زیربخش بعدی برپایۀ رویکرد بیکر و استوارت (2002)[11]، نخست به ساخت‌های دارای نمود ناقص می‌پردازیم و سپس با رهیافتی مشابه، آن دسته از افعال پیاپی را که مانند جملات (13) دارای نمود کامل‌اند، تحلیل می‌کنیم.

 

4-1.  نمود ناقص در فعل‌های پیاپی

در مبحث گذشته به‌روایت زبان‌شناسان مختلف ادعا کردیم که در تولید ساخت فعل‌های پیاپی، اشتقاق ادات‌گونه‌ای شکل می‌گیرد که طی آن، فعل یا فعل‌های فرعی به بند اصلی ملحق می‌شوند. بیکر و استوارت (2002) این فعل‌ها را ذیل یک گروه نمود فرعی قرار می‌دهند و آنها را به فرافکن نمود در بند اصلی متصل می‌کنند. ملکخانی (1394) نیز با تکیه بر همین رویکرد، از ادات بودن افعال پیاپی در فارسی حمایت کرده است. این رهیافت در تبیین ساخت‌های مستمر زبان فارسی و دیگر افعال پیاپی این زبان بسیار کارامد است. براین اساس، ساختار نحوی جملۀ مستمر (31 ـ الف) به‌صورت (31 ـ ب) در زیر خواهد بود.

(31)

الف.

آنها داشتند می‌خوابیدند.

 

ب.                                                                                 TP          

                                                                    آنها                               T’

                                                                              ProgP1                T [Past, 3rd Pl]

                            ProgP2                                                     ProgP1                

              vP2               داشـ + ـ‌تند Prog2                  vP1                   می‌خوابیـ + ـ‌دند Prog1

             (داشتن)                                         (آنها)                             v1’ 

                                                                                      VP                   می‌خوابیـ + v1

                                                                                  (خوابیدن)    

در بازنمایی بالا، ساختار ProgP1 تفاوت عمده‌ای با اشتقاق (2 ـ ب) و جملۀ گذشتۀ استمراری ندارد. تفاوت اصلی جملۀ گذشتۀ مستمر از اینجا ریشه می‌گیرد که فرافکن فرعی ProgP2 به فرافکن اصلی ProgP1 افزوده می‌شود و همین سطح را بازتولید می‌کند. در ذیل فرافکن ProgP2، فعل «داشتن» عنصری دستوری است و به‌همین دلیل، در هستۀ vP2 ادغام شده است؛ ضمن آن‌که پیشتر استدلال کرده‌ایم که این فعل دستوری را نمی‌توانیم فعل کمکی تلقی کنیم و نباید در هستۀ ProgP (= AuxP) قرار دهیم. در این بازنمایی که برای صرفه‌جویی در فضا از نمایش سازوکار بازبینی مشخصه‌ها خودداری کرده‌ایم، ساخت «آنها می‌خوابیدند» در بند اصلی تولید می‌شود و فعل «داشتند» در بند فرعی شکل می‌گیرد. در این میان، بند فرعی (ProgP2) مانند یک ادات به بند اصلی (ProgP1) افزوده می‌شود و همان سطح اتصال (ProgP1) را بازتولید می‌کند. با توجه به قدرت مشخصۀ [uInfl*] در هستۀ v، هر دو فعل «داشتن» و «خوابیدن» به هستۀ بازبینی‌کننده ـ به‌ترتیب ProgP2 و ProgP1 ـ ارتقا پیدا می‌کنند. اما پرسشی که در این روند پیش می‌آید، این است که چرا ارزش‌گذاری و بازبینی مشخصۀ [uInfl*]، در مورد فعل «داشتن» به تظاهر پیشوند «می‌ـ» منجر نشده است. پاسخ این پرسش در نمود ایستا یا پایای فعل «داشتن» نهفته است. به‌منظور تبیین دقیق‌تر این موضوع، ساخت مضارع اخباری را در محمول‌های مرکب زیر مقایسه کنید:

(32).

الف.

پیشنهاد ما با قیمت مورد نظر خریدار خیلی {تفاوت دارد/ فرق می‌کند}.

 

ب.

خریدار مدام بر روی قیمت پیشنهادی خودش {اصرار دارد/ اصرار می‌کند}.

 

پ.

من جزئیات دقیق پیش‌نویس قراردادمان را کاملاً {به‌یاد دارم/ به‌یاد می‌آورم}.

 

ت.

با این وضعیت {احتمال دارد/ احتمال می‌رود} که اصلاً با هم به توافق نرسیم.

ازآنجاکه در ساخت‌های مضارع اخباری، فرافکن نمود ناقص حضور دارد، بازبینی مشخصۀ قوی [uInfl*] باید به تظاهر وند «می‌ـ» بر روی عنصر فعلی بینجامد. حضور پیشوند «می‌ـ» بر روی فعل‌های دومی که درون قلاب آمده‌اند، این گفته را تأیید می‌کند (فرق می‌کند/ اصرار می‌کند/ به‌یاد می‌آورم/ احتمال می‌رود). بااین‌همه، محمول‌های مرکب اول که با فعل سبک «داشتن» ساخته شده‌اند (تفاوت دارد/ اصرار دارد/ به‌یاد دارم/ احتمال دارد)، به‌رغم وجود فرافکن نمود استمراری، از پذیرفتن وند «می‌ـ» اجتناب کرده‌اند. تفاوت جفت‌داده‌های (32) نشان می‌دهد که فعل «داشتن» به‌دلیل ماهیت واژگانی‌اش، در برابر وند «می‌ـ» مقاومت می‌کند. به‌بیان دیگر، اگرچه در ساخت‌های مضارع اخباری فرافکن ProgP حضور دارد، اما بازبینی مشخصۀ قوی [uInfl*] بر روی هستۀ vP، ممکن است در مورد برخی از فعل‌ها نمود واجی نداشته باشد و به تظاهر آشکار پیشوند «می‌ـ» نینجامد. این نکته در مورد نمودار (31 ـ ب) نیز صادق است و اگرچه هستۀ ProgP2 مشخصۀ [uInfl*] را در هستۀ v ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند، اما وند نمود ناقص بر روی فعل «داشتن» نمود آوایی نمی‌یابد.

مسئلۀ دیگری که اشتقاق (31 ـ ب) از عهدۀ تبیین آن برمی‌آید، چگونگی تظاهر وند زمان و شخص‌وشمار بر روی هر دو فعل دستوری و واژگانی است. در ساختار نمود کامل، شرط پیوند کمینه مانع از آن می‌شود که فعل واژگانی بتواند عناصر تصریفی موجود در هستۀ گروه زمان را جذب کند. در بازنمایی (31 ـ ب)، هیچ‌یک از دو فعل دستوری و واژگانی که به‌ترتیب به هسته‌های Prog2 و Prog1 منضم شده‌اند، بر هم سازه‌فرمانی نمی‌کنند. به‌گفتۀ دقیق‌تر، هسته‌های Prog2 و Prog1 که هرکدام دارای مشخصۀ ضعیف و تعبیرناپذیر [uInfl] هستند، می‌توانند مستقلاً با هستۀ T وارد رابطۀ مطابقه شوند و از رهگذر فرایند بازبینی، ارزش زمان و شخص‌وشمار این هسته را جذب کنند. این ادعا را با تکیه بر مفهوم مسیر هم می‌توان اثبات کرد:

(33).

مسیر:   

اشتراک گروه‌های تحت تسلط فرافکن بیشینۀ هدف با گروه‌های مسلط بر کاونده.

مسیر هریک از گره‌های تهی Prog1 و Prog2 (کاونده) تا هستۀ T (هدف) به‌صورت زیر محاسبه می‌شود:

(34).

محاسبۀ مسیر Prog1 تا T:

 

الف.

گروه‌های تحت تسلط هدف:

{TP, ProgP1, vP1, VP, ProgP2, vP2}

 

ب.

گروه‌های مسلط بر کاونده:

{TP, ProgP1}

 

پ.

اشتراک دو مجموعۀ بالا:

{TP, ProgP1}

(35).

محاسبۀ مسیر Prog2 تا T:

 

الف.

گروه‌های تحت تسلط هدف:

{TP, ProgP1, vP1, VP, ProgP2, vP2}

 

ب.

گروه‌های مسلط بر کاونده:

{TP, ProgP2}

 

پ.

اشتراک دو مجموعۀ بالا:

{TP, ProgP2}

پس، طبق دو محاسبۀ (34) و (35)، مسیر هریک از گره‌های بازبینی‌شوندۀ Prog1 و Prog2 تا گره بازبینی‌کنندۀ T عبارت است از:

(36)

الف.

مسیر Prog1 تا T:

{ProgP1, TP}

ب.

مسیر Prog2 تا T:

{ProgP2, TP}

ازآنجاکه هیچ‌یک از دو مسیر (الف) و (ب) زیرمجموعۀ دیگری به‌شمار نمی‌رود، دو عنصر کاونده در روند مطابقه با گره هدف مانعی بر سر راه هم ایجاد نمی‌کنند. در تعیین مسیرهای (36)، ممکن است دو پرسش زیر مطرح شود: پرسش اول این‌که چرا در مسیر (ب)، یعنی فاصلۀ Prog2 تا T، گره ProgP1 گنجانده نشده است؟ پاسخ این پرسش روشن است: جزئی از فرافکن ProgP1 وجود دارد که بر هستۀ Prog2 مسلط نیست (ProgP1 پایینی)؛ پس کل فرافکن ProgP1 بر Prog2 تسلط ندارد و لذا، در مسیر Prog2 تا T، گروه ProgP1 قرار نمی‌گیرد. پرسش دوم این‌که چرا در دو مسیر (الف) و (ب) گروه TP نیز گنجانده شده است؟ در پاسخ به این پرسش باید یادآور شد که تسلط مفهومی بازگشتی است و هر گره بر خودش هم مسلط است. به‌همین دلیل در بخش گروه‌های تحت تسلط هدف، خود گروه هدف ـ یعنی فرافکن TP ـ هم جای گرفته است.

تا به اینجا ملاحظه کردیم که بازنمایی (31 ـ ب) و تحلیل مبتنی‌بر آن، به‌خوبی از عهدۀ تبیین ساخت‌های مستمر فارسی برمی‌آید و اولاً نشان می‌دهد که چرا در این ساخت‌ها هر دو فعل دستوری و واژگانی صرف می‌شوند، ثانیاً پیش‌بینی می‌کند که دو فعل یادشده به هم منضم نمی‌شوند و عناصر زبانی می‌توانند میان آنها قرار گیرند. اما این تحلیل دستاورد مهم‌تری نیز دارد: به کمک این رهیافت می‌توان اشتقاق آن دسته از افعال پیاپی را که بیش از یک فعل دستوری دارند، تبیین کرد؛ مانند اشتقاق (37 ـ ب):

 

(37)

الف.

آنها داشتند می‌گرفتند می‌خوابیدند.

 

ب.                                                                       TP          

                                                          آنها                              T’

                                                                     ProgP1                T [Past, 3rd Pl]

                   ProgP3                                                   ProgP1    

      vP3                        داشـ + ـ‌تند Prog3           

    (داشتن)                        ProgP2                                                   ProgP1                  

                         vP2              می‌گرفـ + ـ‌تند Prog2           vP1                    می‌خوابیـ + ـ‌دند Prog1

                     (گرفتن)                                          (آنها)                           v1’ 

                                                                                               VP                   می‌خوابیـ + v1

                                                                                          (خوابیدن)    

    در بازنمایی (37 ـ ب) ، فعل نمودی «گرفتن» نیز به اشتقاق افزوده شده است. در واقع، ساختار ادات‌گونه‌ای که برای افعال پیاپی پیشنهاد شده است، اجازه می‌دهد که بالقوه هر تعداد فعل دستوری به این نوع جملات افزوده شود. در بند اصلی همچنان ساخت «آنها می‌خوابیدند» و فرافکن ProgP1 حضور دارد. فعل‌های دستوری «گرفتن» و داشتن» که به‌ترتیب در هسته‌های v2 و v3 ادغام می‌شوند و در ذیل فرافکن‌های ProgP2 و ProgP3 حضور دارند، به‌نوبت به لایۀ ProgP1 افزوده می‌شوند و هر بار همان سطح را بازتولید می‌کنند. همان‌گونه که فعل واژگانی «خوابیدن» در روند بازبینی مشخصۀ [uInfl*] به هستۀ Prog1 ارتقا می‌یابد و وند «می‌ـ» می‌پذیرد، دو فعل «گرفتن» و «داشتن» نیز به هسته‌های نمود استمراری مربوط به خود ارتقا می‌یابند، اما وند یادشده فقط بر روی فعل «گرفتن» تظاهر می‌یابد. سرانجام، هستۀ T مشخصۀ ضعیف [uInfl] را در هستۀ تهی هر سه فرافکن ProgP ارزش‌گذاری و بازبینی می‌کند و از این طریق، تصریف زمان و شخص‌وشمار بر روی فعل‌های پیاپی اشتقاق بالا نمود می‌یابد. تعبیرپذیر بودن ویژگی‌های تصریفی در هستۀ T اجازه می‌دهد که هر تعداد مشخصۀ [uInfl] در اشتقاق ارزش‌گذاری و بازبینی شود.

در نظریۀ گروه فعلی لایه‌ای، فروقیدها می‌توانند به vP یا به فرافکن‌های نقش‌نمای میان vP تا TP متصل شوند (اجر 2003: 233). براین اساس، اشتقاق (37 ـ ب) جایگاه‌های متعددی برای اتصال چنین قیدهایی فراهم می‌آورد. برای مثال، فروقید «مدام» می‌تواند به سطح vP1 یا هریک از سه لایۀ ProgP1 متصل شود و جملات زیر را تولید کند:

(38).

الف.

آنها داشتند می‌گرفتند مدام می‌خوابیدند.

اتصال به vP1 یا ProgP1 پایینی

 

ب.

آنها داشتند مدام می‌گرفتند می‌خوابیدند.

اتصال به ProgP1 میانی

 

پ.

آنها مدام داشتند می‌گرفتند می‌خوابیدند.

اتصال به ProgP1 بالایی

باید توجه کرد که چون این قیدها محمول واژگانی جمله را توصیف می‌کنند و به بند اصلی متعلق‌اند، نمی‌توانند به فرافکن‌های ProgP2 و ProgP3 یا به گروه‌های فعلی کوچکی که در شاخه‌های فرعی حضور دارند، متصل شوند.

 

4-2. نمود کامل در فعل‌های پیاپی

در مباحث گذشته دیدیم که فعل‌های پیاپی محدود به داشتن نمود ناقص نیستند و فرافکن نمود کامل هم می‌تواند به میان این ساخت‌های نحوی راه یابد. مزیت تحلیلی که در زیرعنوان گذشته ارائه شد، این است که از عهدۀ تبیین چنین جملاتی نیز برمی‌آید و تنها تفاوت قابل توجه، حضور فرافکن PerfP به‌جای لایۀ ProgP است. این جایگزینی اجازه می‌دهد که فعل کمکی «بودن» را وارد اشتقاق کنیم. براین اساس، اشتقاق جملۀ «آنها گرفته بودند خوابیده بودند» به‌صورت بازنمایی (39) خواهد بود.

در بازنمایی زیر، مشخصۀ [uInfl*] در هسته‌های v1 و v2 از سوی فرافکن نمود کامل ذی‌ربط ارزش‌گذاری و بازبینی می‌شود و در نتیجه، فعل‌های «خوابیدن» و «گرفتن» به‌هسته‌های Perf1 و Perf2 ارتقا و انضمام می‌یابند. به‌همین ترتیب، بازبینی مشخصۀ ضعیف [uInfl] در هسته‌های اخیر که از سوی گره T صورت می‌گیرد، سبب جذب تصریف زمان و شخص‌وشمار از سوی هر دو فعل «بودن» می‌شود. در پی این فرایندها، در شاخۀ اصلی خوشۀ «خوابیده بودند» و در شاخۀ فرعی خوشۀ «گرفته بودند» تولید می‌شود. این تحلیل در مورد ساختار حال کامل اخباری (ماضی نقلی) در جملۀ «آنها گرفته‌اند خوابیده‌اند» نیز صادق است. ساخت گذشتۀ کامل را در زیر ملاحظه کنید:

 

(39)

الف.

آنها گرفته بودند خوابیده بودند.

 

ب.                                                                                 TP          

                                                                   آنها                               T’

                                                                              PerfP1                T [Past, 3rd Pl]

                            PerfP2                                                        PerfP1                

              vP2                        گرفته + بودند                 vP1                     خوابیده + بودند

             (گرفتن)                                        (آنها)                             v1’ 

                                                                                      VP                    خوابیده + v1

                                                                                 (خوابیدن)    

در بازنمایی بالا، مشخصۀ [uInfl*] در هسته‌های v1 و v2 از سوی فرافکن نمود کامل ذی‌ربط ارزش‌گذاری و بازبینی می‌شود و در نتیجه، فعل‌های «خوابیدن» و «گرفتن» به‌هسته‌های Perf1 و Perf2 ارتقا و انضمام می‌یابند. به‌همین ترتیب، بازبینی مشخصۀ ضعیف [uInfl] در هسته‌های اخیر که از سوی گره T صورت می‌گیرد، سبب جذب تصریف زمان و شخص‌وشمار از سوی هر دو فعل «بودن» می‌شود. در پی این فرایندها، در شاخۀ اصلی خوشۀ «خوابیده بودند» و در شاخۀ فرعی خوشۀ «گرفته بودند» تولید می‌شود. این تحلیل در مورد ساختار حال کامل اخباری (ماضی نقلی) در جملۀ «آنها گرفته‌اند خوابیده‌اند» نیز صادق است.

گفتنی است که تحلیل حاضر می‌تواند تبیین مناسبی از تعامل دو نمود کامل و ناقص در جملات حال کامل مستمر فراهم آورد که در همۀ تحلیل‌های نحوی مغفول مانده است. در جمله‌ای مثل «سینا داشته می‌گرفته می‌خوابیده» که هر سه فعل کمکی «است» با تکواژگونۀ «ـ‌ه» تظاهر یافته و در واکه‌های پایانی اسم مفعول ادغام واجی شده‌اند، یک فرافکن PerfP بالاتر از ProgP می‌نشیند و فرایند بازبینی مشخصه‌ها به‌صورت سلسله‌مراتبی دنبال می‌شود. پس، در شاخۀ اصلی (می‌خوابیده) یک فرافکن PerfP بر فراز ProgP قرار دارد. هستۀ ProgP فعل اصلی را بازبینی می‌کند و به آن وند «می‌ـ» می‌افزاید. در نتیجه، فعل به هستۀ بازبینی‌کننده ارتقا می‌یابد. هستۀ PerfP نیز به نوبۀ خود هستۀ تهی ProgP را بازبینی می‌کند و وند اسم مفعول را به آن اضافه می‌کند. ازآنجاکه هستۀ ProgP تهی است، وند اسم مفعول بر روی فعل تظاهر می‌یابد. اکنون نوبت فعل کمکی «بودن» است. هستۀ زمان هستۀ Perf را بازبینی می‌کند و فعل یادشده به‌صورت سوم شخص مفرد در زمان حال تظاهر می‌یابد (است/ ـ‌ه). در شاخه‌های فرعی نیز مانند شاخۀ اصلی یک فرافکن PerfP بر فراز ProgP قرار دارد و همین فرایندها برای «داشته» و «می‌گرفته» رخ می‌دهد. در اینجا نیز فعل «داشتن» به‌دلیل ماهیت واژگانی خود از پذیرش وند «می‌ـ» خودداری می‌کند[12].

 

5. نتیجه‌گیری

در مقالۀ حاضر به معرفی و تحلیل ساخت‌های مناقشه‌برانگیزی پرداختیم که در سنت دستور زایشی افعال پیاپی خوانده می‌شوند. همان‌گونه که گفتیم، در این ساخت‌ها زنجیره‌ای از فعل‌ها که به‌مثابۀ محمول واحدی عمل می‌کنند و موضوع‌های مشترکی دارند، با تصریف‌های فعلی یکسان تظاهر می‌یابند که مشخصه‌های زمان، شخص‌وشمار، نمود و وجه از آن جمله‌اند. براین اساس، تأکید کردیم که افعال دستوری این ساخت‌ها (مانند: گرفتن/ داشتن/ برگشتن) را نمی‌توان در گروه افعال کمکی فارسی قرار دارد، زیرا فعل‌های کمکی مانع از تظاهر ویژگی‌های تصریفی بر روی فعل اصلی می‌شوند. افزون‌براین، در روند پژوهش نشان دادیم که افعال پیاپی در فارسی محدود به نمود ناقص و جملات موسوم به حال و گذشتۀ مستمر نیستند و اشتقاق‌های حال و گذشتۀ کامل و ساده نیز می‌توانند در چنین ساختاری مشارکت کنند. در مجموع، مهم‌ترین پرسش‌های مقالۀ حاضر این بوده‌اند که اولاً افعال پیاپی در فارسی کدام‌اند و ثانیاً چه نوع اشتقاق نحوی را می‌توان به این جملات نسبت داد. در پاسخ به پرسش اول، به‌پیروی از مویسکِن و وینسترا (2006/4) معیارهای (10) را برای شناسایی افعال مورد نظر برشمردیم و نشان دادیم که هر نوع توالی فعلی، ساخت افعال پیاپی به‌شمار نمی‌رود؛ به‌ویژه اگر مشخصه‌های تصریفی افعال متفاوت باشد (مثل: بزن بریم/ فرش را دادم شستند/ بروی می‌زنمت)، یا اساساً توالی افعال از چند گزارۀ متفاوت تشکیل شده باشد (مثل: خواهرت آمد نشست گریه کرد رفت). برای پاسخ به پرسش دوم، به‌پیروی از بیکر و استوارت (2002) و ملکخانی (1394) ادعا کردیم که در جملات مورد نظر، فعل‌های دستوری در ذیل یک فرافکن نمود کامل یا ناقص به بند اصلی که شامل محمول واژگانی جمله است، متصل می‌شوند و ساختاری ادات‌گونه را شکل می‌دهند. آموزه‌های نظری و شواهد زبانی از این تحلیل حمایت کردند، اما نکته‌ای که در بازنمایی‌های درختی به آن اشاره نکردیم، این است که اگر در ساخت فعل‌های پیاپی فرافکن نمود کامل یا ناقص حضور نداشته باشد (مثلاً در: گرفت خوابید)، فعل‌های دستوری فقط در ذیل یک گروه فعلی کوچک می‌نشینند و به گروه مشابهی در بند اصلی ملحق می‌شوند. نکتۀ قابل توجه این‌که در چارچوب نظری حاضر، افعال پیاپی مانند ادات به شاخۀ اصلی متصل می‌شوند و البته قابل حذف‌اند. پس طبق این تحلیل، جملۀ »من نامه را خواهم نوشت» در گروه افعال پیاپی نمی‌گنجد، زیرا فعل «خواستن» آینده‌ساز قابل حذف نیست (*من نامه را نوشت). به‌گفتۀ دقیق‌تر، ساخت آینده به‌دلیل رفتارهای نحوی متفاوت نمی‌تواند به‌لحاظ ساختاری با جملات مستمر فارسی (و دیگر نمونه‌های مشابه) در ذیل یک طبقه بگنجد.

 



[1]. verb serialization

[2]. A.Y. Aikhennvald

[3]. Perfect Aspect

[4]. Progressive/ Imperfect Aspect

[5]. PerfP

[6]. ProgP

[7]. uninterpretable inflection feature (= uInfl)

[8]. راسخ‌مهند (1393) در مقالۀ «پیدایش افعال دوگانه در زبان فارسی» به‌بررسی سه گروه متفاوت از جملات این زبان می‌پردازد و نتایج متفاوتی نسبت به تحلیل حاضر به‌دست می‌آورد. با توجه به این‌که در آن مقاله، از یک‌سو برخی از معیارهای شناسایی افعال پیاپی (یا نزد وی، افعال تسلسلی) به‌درستی سنجیده نشده‌اند و از سوی دیگر، ظاهراً برخی از جملات زبان فارسی نیز به‌خطا تحلیل شده‌اند، از اشاره به جزئیات و نتایج این مقاله خودداری می‌کنیم (از جمله خلط میان ساخت پایه و پیرو «می‌خواهم بنویسم» با جملۀ بسیطی از نوع «خواهم نوشت» که دارای فعل وجهی آینده‌ساز است. در جملۀ اول که از نوع ساخت کنترلی است، فعل «خواستن» برابر با فعل «want» در انگلیسی است. در جملۀ دوم که ساخت آینده محسوب می‌شود، فعل «خواستن» را باید برابر با فعل وجهی «will» در انگلیسی دانست.

[9]. Aspectual Complex Predicate

[10]. Saramaccan

[11]. در تحلیل بیکر و استوارت موضوع بیرونی در شاخص گروه جهت (VoiceP) که بر فراز گروه نمود قرار دارد، تولید می‌شود. در اثر حاضر به همان تحلیل پیشین خود پایبند می‌مانیم و موضوع بیرونی را در شاخص گروه فعلی کوچک (vP) ادغام می‌کنیم.

[12]. ‌چنان‌که پیشتر هم اشاره کردیم، فعل «داشتن» در برابر تظاهر آشکار پیشوند «می‌ـ» مقاومت می‌کند، اما این سخن بدین معنا نیست که فعل یادشده مطلقاً این وند را نمی‌پذیرد؛ مثلاً: «در این همایش یاد آن استاد فرهیخته را گرامی می‌داریم» یا « پدر سینا هر روز او را وامی‌دارد که نان سنگک تازه بخرد».

ابوالحسنی چیمه، زهرا (1383). افعال نمودی، مجموعه مقاله‌های ششمین کنفرانس زبان‌شناسی. تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 25-31.
انوری، حسن (1381). فرهنگ بزرگ سخن. تهران: انتشارات سخن.
انوری، حسن و حسن احمدی گیوی (1367). دستور زبان فارسی 1. تهران: مؤسسۀ انتشارات فاطمی.
انوشه، مزدک (1387). ساخت جمله و فرافکن‌های نقش‌نمای آن در زبان فارسی. رسالۀ دکتری، دانشگاه تهران.
انوشه، مزدک (1394). مسئلۀ مجهول در زبان فارسی: رویکردی کمینه‌گرا. پژوهش‌های زبانی. 6(1): 1-20.
انوشه، مزدک (1397). بازنگری در تصریف زمان گذشته در زبان فارسی برپایۀ نظریۀ صرف توزیعی. جستارهای زبانی. 9(1) (43): 57-80.
درزی، علی و مزدک انوشه (1389). حرکت فعل اصلی در زبان فارسی، رویکردی کمینه‌گرا. زبان‌پژوهشی، 2(3): 21-55.
راسخ‌مهند، محمد (1393). پیدایش افعال دوگانه در زبان فارسی. نشریۀ پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی، 4(7): 69-95.
غلامعلی‌زاده، خسرو (1377). ساخت زبان فارسی. تهران: انتشارات احیای کتاب.
ملکخانی، سمانه (1394). بررسی ساخت افعال پیاپی در زبان فارسی. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
وحیدیان کامیار، تقی و غلام‌رضا عمرانی (1379). دستور زبان فارسی (1). تهران: انتشارات سمت.
Adger, D. (2003). Core Syntax: a Minimalist Approach. Oxford: Oxford University Press.
Aikhennvald, A. Y. (2006). Serial verb constructions in typological perspective. In: A.Y. Aikhennvald, And R.M.W. Dixon (Eds). Serial Verb Constructions; a Cross-Linguistic Typology (1-68). Oxford: Oxford University Press. 
Aikhennvald, A. Y. and Dixon, R.M.W (2006). Serial Verb Constructions; a Cross-Linguistic Typology. Oxford: Oxford University Press
Anderson, G. (2006). Auxiliary Verb Constructions. Oxford: Oxford University Press.
Baker, M. (1989). Object Sharing and Projection in Serial Verb Constructions. Linguistic Inquiry 20, 513–553.
Baker, M., and Stewart, O.T (2002). A serial verb construction without constructions. Ms., Rutgers University, New Brunswick, NJ.
Bickerton, D. and Iatridou, S. (1987). Verb Serialization and Empty Categories. Unpublished manuscript, University of Amsterdam.
Collins, Ch. (1997). Argument sharing in serial verb constructions. Linguistic Inquiry 28,461–497.
Darzi, A. (2008). On the vP Analysis of Persian Finite Control Constructions. Linguistic Inquiry 39, (1): 103-116.  
Larson, R.K. (1991). Some issues in verb serialization. In: C. Lefebvre (Ed). Serial Verbs: Grammatical Comparative and Cognitive Approaches (185–210). Amsterdam: John Benjamins.
Law, P. and Veenstra, T. (1992). On the structure of serial verb constructions. Linguistic Analysis 22, 185–217. 
Manfredi, V. (2005). Tense parameters and serial verbs. Ms., Boston University, Boston, MA.
Marashi, M. (1970). The Persian Verbs. PhD dissertation, University of Texas at Austin. 
Muysken, P. (1988). Parameters for serial verbs. In: V. Manfredi and K. Reynolds (Eds). Niger-                    Congo Syntax and Semantics 1. Bloomington: Indiana University Linguistics Club
Muysken, P. and Veenstra, T (2006). Serial verbs. In: M. Everaert and H.V. Riemsdijk (Eds). The Blackwell Companion to Syntax (IV: 234–270). Oxford: Blackwell Publishing.     
Seuren, P. (1991). The definition of serial verbs. In: F. Byrne and Th. Huebner (Eds). Development       and Structures of Creole Languages (193–205). Amsterdam: JohnBenjamins.
Taleghani, A.H. (2008). Modality, Aspect and Negation in Persian. Amsterdam: John Benjamins                  Publishing.          
Taleghani, A.H. (2010). Persian progressive tense: serial verb construction or aspectual complex predicate? Iranian Studies Journal 43(5), 500-607.