Future in Jowshaqani, the form and function

Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of Linguistics, Faculty of foreign languages, University of Isfahan. Iran

Abstract

While most new Iranian languages do not have a separate construction to express the future time, Jowshaqani a central Iranian language in northern Isfahan shows a triple construction for future time: a near future referring to immediate future and future certainty, a distant future referring to remote future and future possibility, which is also used for optative and irrealis, as well as a construction for a future imperative. Apart from describing the forms and uses of the future, this article also examines the historical evolution of the future construction in Jowshaqani, and how the new uses are developed for the older ones. The study of the form and function of the future tense in Jowshaqani shows that the new uses of the future tense has as optative, irrealis, and imperative meanings which can be analyzedin terms of the relation of the future tense with modality. For expressing near future, the aspect has been an important factor in the development of such a near future construction.
Introduction
Future tense is defined as locating a situation at a time subsequent to the present moment. The focal use of future is regarded as a prediction referring to an event taking place after the moment of speech. In languages which distinguish different degrees of remoteness in the future, there is a near and a distant future. Some languages have a basic modal distinction between realis and irrealis, where realis refers to situations that are actually taking place, while irrealis is used for more hypothetical situations, including predictions about the future. There are pairs of future forms which, in addition to expressing prediction, bear an indication of how convinced the speaker is that the event will come about; these uses are defined as future certainty and future possibility. Two other commonly occurring modal uses of futures develop out of the prediction sense. One of these is the imperative use of futures in which a prediction is used in an indirect speech act with the force of an imperative, the second is often referred to as expressing probability. This use is also a prediction, though it is a prediction about a state of affairs at present time. The major lexical sources for future are the following: 1. An auxiliary verb with the original meaning of 'want' or 'desire', 2. A construction meaning 'movement towards a goal' (such as English be going to), which contains a movement verb in a progressive or imperfective aspect, 3. A verb meaning 'to owe' or 'to be obliged', or more commonly a construction with a copula or possession verb, and a non- finite main verb, such as English to have to or to be to. In addition to describing the forms and uses of the future in Jowshaqani, this article examines the historical evolution of the future, and how the new uses are developed for the future.
 
Materials and Methods
This article examines the functions and expression properties of future tense forms in the Jowshaqani, a central Iranian language spoken in the small town of Jowshaqan, 100 km north of Isfahan city. The data used in this article are taken from the corpus of Jowshaqani provided as a project of documentation of the language (Taheri, 2017) and has been archived in the Endangered Languages Documentation Program (ELDP) at the SOAS, University of London. The corpus contains audio and video recordings of Jowshaqani, some of which have been transcribed and have a Persian translation. The audio, video and text files of the corpus are numbered from 0001 to 0082 and the references given to this corpus in the article refer to the number of these files.
Discussion of results and Conclusion
While most New Iranian languages do not have a specific structure for the future and in the past-nonpast system, but they mostly use the imperfect present to express the future. In a group of the central Iranian languages, we notice that either the old form of the future has been retained or new constructions have been formed to express the future. Jowshaqani is a central Iranian language that has a triple construction for the future, also seen in a number of other central languages of Iran, such as Abyanai: near future, far future, and imperative future. The near future is formed by adding the prefix ba- to the imperfect present of the verb, itself is formed by a- (att- in verbs beginning with the vowel): ba-attam ‘I will come’. The main use of the near future is to express an event that will take place in the immediate or near future, and the speaker is confident in predicting what will happen. It is also used to denote the narrative future. The far future is a periphrastic construction formed by komi or kom before the past stem of the main verb: komi šoam ‘I will go’, but inflected ergatively in transitive verbs: kom-ešun pâ ‘they will cook’. The most common use of the far future is to express the distant and generally uncertain events in the future. It is also used to express irrealis and optative modality. komi or kom is a remnant of Middle Persian and Parthian kām that was used as an auxiliary verb to express the intention. The development of kām shows grammaticalization of a word which originally meant ‘desire’, then becomes an auxiliary verb in Parthian and Middle Persian to express the intention. This step is the most important step in the process of creating the future from the words meaning ‘desire’.  The imperative future is formed by infixing -ešâ- between the present stem and the ending. It is used only for the second person singular and plural. The main use of the future tense is to command or order something to be done in the future. The study of the form and function of the future tense in Jowshaqani shows that the new uses that future tense has as optative, irrealis, and Imperative, can be analyzed based on the relation of the future tense with modality.

Keywords


. مقدمه

بیشتر زبان‌های ایرانی نو ساخت خاصی برای بیان زمان آینده ندارند و همانند فارسی گفتاری از حال ناقص[1] برای بیان آینده استفاده می‌کنند. در این میان اما در شاخۀ شمالی از زبان‌های مرکزی ایران که شامل میمه‌ای، جوشقانی، ابیانه‌ای، ابوزیدآبادی و چند زبان دیگر می‌شود، یک یا چند ساخت برای زمان آینده دیده می‌شود، که یا بازماندۀ ساخت‌های کهنی هستند که در ایرانی باستان برای زمان آینده وجود داشته است، یا ساخت‌های نوساخته‌ای هستند که در اثر دستوری‌شدگی ایجاد شده‌اند. از سوی دیگر، این ساخت‌ها در روند دگرگونی خود به‌گونه‌ای تحول یافته‌اند که اکنون برای بیان برخی وجهیت‌ها مانند امری، خواستاری و نامحقق نیز به کار می‌روند. این مقاله به توصیف و تحلیل ساخت‌های آینده‌ساز در جوشقانی می‌پردازد و در پیِ پاسخ‌گویی به این پرسش است که تحول تاریخی و روند دستوری‌شدگی که منجر به ایجاد چنین ساخت‌هایی شده است، چه بوده است، و از سوی دیگر، کاربردهای جدیدی که این ساخت‌ها پیدا کرده‌اند چرا و چگونه ایجاد شده است؛ در این میان ارتباط زمان آینده با وجهیت فعل و به‌ویژه وجهیت خواستاری، امری و نامحقق محور اصلی بحثی است که به بررسی کاربرد ساخت‌های آینده‌ساز در جوشقانی می‌پردازد.

جوشقانی یا به زبان محلی گوشگونی Gušguni یکی از زبان‌های مرکزی ایران است که خود زیرشاخه‌ای از زبان‌های شمال غربی ایران (گویش‌های شمال غربی) است و در شهر کوچک جوشقان در 100 کیلومتری شمال شهر اصفهان و 10 کیلومتری میمه صحبت می‌شود (Borjian, 2010). جوشقانی همانندی‌هایی با دیگر زبان‌های جنوب کاشان مانند میمه‌ای، قُهرودی و ابیانه‌ای دارد و به‌همراه این گونه‌ها شاخۀ شمال شرقی از زبان‌های مرکزی ایران را تشکیل می‌دهند (Windfuhr, 1991).

داده‌های این مقاله برگرفته از پیکرۀ‌ گفتاری است که در چارچوب مستندسازی جوشقانی (Taheri, 2017) تهیه شده است و در گنجینۀ زبان‌های درخطر جهان[2] وابسته به مرکز سواس[3] دانشگاه لندن آرشیو شده است. این پیکره شامل تعدادی فایل صوتی و ویدیویی از جوشقانی است که برخی از آن‌ها آوانویسی شده‌اند و ترجمۀ فارسی نیز دارند. فایل‌های صوتی، ویدیویی و متنی این پیکره از شمارۀ 0001 تا 0082 شماره‌گذاری شده‌اند و ارجاع‌هایی که در متن مقاله به این پیکره داده شده است، به شمارۀ این فایل‌ها ارجاع می‌دهد. در مواردی که به داده‌های تکمیلی نیاز بوده است، نگارنده به‌صورت میدانی گردآوری کرده است.

 

  1. چارچوب نظری

وقتی از زمان به‌عنوان یکی از ویژگی‌های دستوری فعل سخن می‌گوییم، معمولاً بین سه زمان گذشته، حال و آینده تمایز می‌نهیم؛ اما واقعیت این است که بیشتر زبان‌ها هر سه زمان را به روش ساختواژی بیان نمی‌کنند. رایج‌ترین نظام ساختواژی برای بیان زمان، گذشته در برابر ناگذشته یا آینده در برابر ناآینده است. اما کم نیستند زبان‌هایی که برای هر سه زمان یک ساخت ساختواژی یا نحوی دارند (Kroeger, 2005: 147). آینده زمانی تعریف شده است که وضعیتی را در زمان بعد از لحظۀ حال قرار می‌دهد (Comrie, 1985: 43). بایبی و همکاران (1994: 244) کاربرد اصلی آینده را در پیشگویی رخدادی می‌دانند که بعد از لحظۀ سخن گفتن رخ خواهد داد یا قرار است رخ دهد. در زبان‌هایی که درجات مختلفی از دوری و نزدیکی را در آینده نشان می‌دهند، دو ساخت برای آینده دارند، یکی آیندۀ دور و دیگری آیندۀ نزدیک (Comrie, 1985: 46). این از آن جهت است که آینده تنها می‌تواند پیش‌بینی شود و این پیش‌بینی اجازه می‌دهد که تناوب‌های زمانی در زمان آینده شکل بگیرد و سپس به یک دورۀ زمانی محدود شود. از این جهت نوعی تقارن بین زودتر و دیرتر در زمان آینده شکل می‌گیرد (Timberlake, 2007).

در بیشتر زبان‌ها دیده می‌شود که آینده نه تنها با زمان، بلکه با وجهیت هم ارتباط تنگاتنگی دارد. هر نوع بیانی دربارۀ آینده، یک ارزیابی از وجهیت نیز هست؛ ارزیابی دربارۀ امکان وقوع رخدادی که در زمان بعد از لحظۀ گفتار رخ خواهد داد. از جهات دیگر بسیار پیش می‌آید که زمان آینده برای رخدادهایی که کمتر عملی هستند نیز به کار می‌رود. همچنان که آینده در برخی زبان‌ها برای بیان الزام هم به کار می‌رود؛ زیرا پیشگویی دربارۀ آینده می‌تواند چنان الزام نیز برداشت شود (Timberlake, 2007). ارتباط آینده با دیگر وجهیت‌ها نیز در زبان‌های جهان دیده شده است؛ یکی از این وجهیت‌ها وجهیت نامحقق[4] است. در برخی زبان‌ها کاربرد دو ساخت متفاوت برای حال و آینده به‌خاطر نظام زمان در آن زبان‌ها نیست، بلکه به‌خاطر نظام وجهی[5] است. در این زبان‌ها یک تمایز اساسی بین وجهیت محقق[6] و نامحقق[7] وجود دارد. در حالی که وجهیت محقق وضعیتی را بیان می‌کند که رخ داده است یا دارد رخ می‌دهد، نامحقق بیان‌کنندۀ وضعیتی فرضی است که با تردید همراه است و بیان‌کنندۀ پیشگویی نیز است که شامل پیشگویی دربارۀ آینده نیز می‌شود. در چنین زبان‌هایی استفاده از آینده یکی از روش‌های ممکن برای بیان وجهیت نامحقق است (Comrie, 1985: 45).

آینده دو کاربرد وجهی دیگر دارد که هر دو از مفهوم پیشگویی زمان آینده تحول می‌یابند. یکی کاربرد آینده برای امر است (مانند انگلیسی you will go to bed) که در آن پیشگویی در یک گفتار غیرمستقیم در معنای امر به کار می‌رود. مورد دوم کاربرد آینده در بیان احتمال است، مانند انگلیسی that will be Todd که برای مثال موقع زنگ خوردن تلفن ممکن است بر زبان آورده شود. این کاربرد نیز در اصل نوعی پیشگویی است، هرچند پیشگویی دربارۀ امری است که در زمان حال دارد رخ می‌دهد (Bybee & Dahl,1989: 93).

مفهوم دیگری که با ساخت آینده ارتباط دارد، مفهوم قطعیت یا امکان رخ دادن کار در زمان آینده است. در شماری از زبان‌های جهان جفت ساخت‌هایی برای آینده وجود دارند که افزون‌ بر بیان پیشگویی، بر میزان قطعیت رخدادی که رخ خواهد داد از دید گوینده نیز دلالت می‌کنند. این کاربرد به نام آیندۀ قطعی و آیندۀ احتمالی شناخته می‌شود. آیندۀ قطعی نشان می‌دهد که گوینده تأکید دارد که یک رخداد در آینده مطمئناً انجام خواهد گرفت؛ در نتیجه، نوعی اطمینان مطلق در پیشگویی این آینده وجود دارد. اما آیندۀ احتمالی بیان می‌کند که گوینده دربارۀ رخدادی که در آینده رخ خواهد داد اطمینان ندارد و از این رو، در انجام پیشگویی یقین ندارد (Bybee, et al. 1994: 247)

رویکرد درزمانی در بررسی چگونگی شکل‌گیری ساخت‌های آینده‌ساز نشان می‌دهد که بیشتر ساخت‌های آینده از دستوری‌شدگی واژه‌ها یا فعل‌های کمکی تحول می‌یابند که بیان‌کنندۀ مفهوم خواست، الزام یا «حرکت به‌سمت چیزی» بوده‌اند. آنچه در روند دستوری‌شدگی ساخت‌های آینده دیده می‌شود، این است که خاستگاه آینده اغلب واژه‌هایی است که معنای زمانی ندارند؛ اما در روند دستوری‌شدگی به‌تدریج مفاهیم زمانی پررنگ‌تر می‌شود تا اینکه منجر به ایجاد زمان آینده می‌شود. از سوی دیگر، ساخت‌های آینده‌سازی که در زبان‌ها شکل گرفته‌اند، در ادامۀ روند دستوی‌شدگی به‌تدریج به‌سمتی تحول می‌یابند که حالت الزامی ‌پیدا کنند. انگلیسی زبانی است که ساخت‌های آیندۀ آن در اثر دستوری‌شدگی به همین شکل ایجاد شده است و در ادامه دستوری‌شدگی به‌سمتی پیش می‌رود که ساخت‌های آیندۀ آن دارند معنای الزامی‌ می‌گیرند. در روند دستوری‌شدگی ساخت‌های آینده‌ساز چند دگرگونی اساسی رخ می‌دهد، در کنار افزایش کاربردشناختی این ساخت‌ها، شاهد کاهش معنایی در عنصر آینده‌ساز هستیم، چنان که در انگلیسی فعل خواستاری مانند want در جملۀ she wants to leave به‌روشنی معنای خواستاری در آن پررنگ است؛ اما هنگامی‌ که تحول می‌یابد و برای بیان پیشگویی به کار می‌رود، مثلاً در جملۀ it will rain، معنای خواستاری آن زدوده شده است. دگرگونی دیگر کاهش صورت آوایی عنصر آینده‌ساز است، به‌گونه‌ای که ممکن است با فعل اصلی جوش بخورد و همانند یک وند به آن پیوسته شود، چنان که در انگیسی I will > I’ll می‌بینیم (Dahl, 2006).

بایبی و همکاران (1991:25) دیدگاه متفاوتی دربارۀ ارتباط آینده با وجهییت دارند. آن‌ها معتقدند هنگامی که یک ساخت آینده برای بیان وجهیت‌هایی مانند خواست، الزام یا امکان نیز به کار می‌رود، به این دلیل نیست که این وجهیت‌ها سپس از مفهوم آینده شکل می‌گیرند، بلکه به این دلیل است که این مفاهیم وجهی در پیشینۀ واژگانی ساخت آینده حضور داشته‌اند. تنها راهی که یک ساخت آینده بتواند برای بیان چنین وجهیت‌هایی به کار رود این است که چنین مفاهیمی ‌را از خاستگاه اصلی خود حفظ کرده باشد. آن‌ها در بررسی رابطه وجهیت با آینده سه نوع وجهیت را از هم متمایز می‌کنند: 1. وجهیت عامل‌گرا[8] (شامل آرزو، الزام، توانایی، احتمال و اجازه)؛ 2. وجهیت شناختی[9] (شامل امکان و احتمال) و 3. وجهیت گوینده‌گرا[10] (شامل امری، سفارشی و خواستاری[11]). از میان این سه، وجهیت عامل‌گرا رایج‌ترین خاستگاه برای ساخت‌های آینده است و آینده‌های شکل‌گرفته از این وجهیت‌ها در بیشتر موارد ردپایی از معنای واژگانی اولیۀ خود را حفظ می‌کنند و تنها آن را به‌تدریج از دست می‌دهند. معنی ضمنی این واقعیت این است که ساخت آینده‌ای که از این وجهیت‌ها تحول یافته است، در واقع ساختی جوان است. آن‌ها معتقدند براساس کاربردهایی که هرکدام از این وجهیت‌ها در کنار کاربرد آینده می‌توانند داشته باشند، در روند دستوری‌شدگی ساخت آینده از این وجهیت‌ها چهار گام معنایی را می‌توان بازشناخت. در گام نخست، آینده‌هایی قرار دارند که در کنار آینده تمام جنبه‌های وجهیت عامل‌گرا یعنی آرزو، الزام و توانایی را نیز بیان می‌کنند، این‌ گونه جوان‌ترین نوع آینده است و سرآغاز تحول به آینده محسوب می‌شود. در گام دوم، ساخت آینده در کنار کاربرد در معنای آینده، همچنان وجهیت خاص‌تر خواست، احتمال و قصد را بیان می‌کند. مانند آنچه در انگلیسی دربارۀ will (با خاستگاه آرزویی و از فعلی در معنای «خواستن») و shall (با خاستگاه الزام و از فعلی در معنای «بایستن») می‌بینیم. این دو فعل کمکی در مرحلۀ میانی تحول از وجهیت عامل‌گرا به کاربرد پیشگویی و آینده هستند و این مرحله‌ای هست که این عناصر در معنای «قصد و نیت» به‌ویژه در کنشگر اول شخص به کار می‌روند. وقتی در انگلیسی گفته می‌شود I will get you a map، مفهوم «قصد و نیت» می‌تواند برگرفته از هرکدام از وجهیت‌های عاملگرا باشد؛ زیرا وقتی گوینده در اول شخص می‌گوید که چه می‌خواهد انجام دهد یا چه باید انجام دهد، در واقع این بیان‌کنندۀ قصد گوینده از انجام آن کار است. کاربرد وجهیت در بیان قصد و نیت پیوندی مهم در زنجیرۀ تحولی است که منجر به ساخت آینده می‌شود. گام سوم شامل همۀ ساخت‌هایی می‌شود که تنها کاربرد آینده دارند. این مرحله بازنمود دوره‌ای است که کاربردهای وجهی فرسایش یافته و هیچ کاربرد وجهی دیگری هنوز تحول نیافته است. اگر ساخت آینده‌ای تنها نشان‌دهندۀ پیشگویی و آینده و نه چیز دیگری باشد، می‌توان گفت از نظر معنایی در گام سوم قرار دارد. گام چهارم که مرحلۀ پایانی است،  ساخت‌های آینده‌‌سازی هستند که افزون بر آینده و پیشگویی، کاربردهای وجهیت شناختی یا گوینده‌گرا نیز یافته‌اند. مثلاً در انگلیسی کاربرد must در معنی احتمالِ شناختی خیلی متأخرتر از کاربرد آن در معنای الزام است.

بایبی و داهل[12] (1989) در بررسی چگونگی شکل‌گیری و تکوین آینده، مهمترین خاستگاه‌های واژگانی آینده را این سه گونه می‌دانند: 1. فعل کمکی با معنی «خواستن» یا «آرزو کردن« یا یک تکواژ اشتقاقی آرزویی که خود ممکن است تحول‌یافته از فعلی در معنای «خواستن» یا »آرزو کردن» باشد. نمونه‌های چنین آینده‌ای در انگلیسی، صربی-کرواتی، مندرین و سواهیلی دیده می‌شود؛ 2. ساختاری با معنای «رفتن به‌سمت یک هدف»، مانند انگلیسی be going to، که شامل یک فعل حرکتی است که در نمود درجریان صرف می‌شود و یک سازه با حالت به‌ای[13] (حالت دستوری یا واژه‌ای که نشان‌دهندۀ حرکت به‌سمت چیزی است). نمونه‌های این ساخت در زبان‌های هوسا،[14] ‌هایتی[15] و کریول[16] دیده می‌شود؛ 3. فعلی در معنی «بایستن» به‌همراه یک فعل ربطی و یک فعل اصلی ناایستا[17]. نمونۀ این ساخت را در زبان‌های رومی‌غربی و کره‌ای می‌توان دید. بررسی تاریخی تحول آینده در انگلیسی نشان می‌دهد هرکدام از ساخت‌های آینده‌ساز در انگلیسی از همین سه خاستگاه تحول یافته‌اند. shall تحول‌یافته از فعلی در معنای «بایستن» است، will تحول‌یافته از فعلی در معنای «خواستن» است و be going to هنوز در میانۀ راه تحول به آینده است و مفهوم اصلی خود را حفظ کرده است. معناشناسی خاستگاه هریک از این ساخت‌ها نشان می‌دهد که هر ساخت معنای خاصی دارد که نیاز به حضور یک کنشگر جاندار و ارادی و یک فعل معلوم دارد. از سوی دیگر، هر سه خاستگاه واژگانی آینده در انگلیسی یعنی will، shall و be going to تا اندازه‌ای در مراحل اولیۀ خود برای بیان «قصد و هدف» به کار می‌رفتند و حتی بعد از اینکه تحول یافته‌اند و برای بیان پیشگویی به کار می‌روند، هنوز مفهوم اصلی در کاربرد آینده در بیان قصد و هدف در انگلیسی حفظ شده است. باید گفت که کاربردهای وجهی آینده در انگلیسی در معنای هدف، خواست و الزام به‌خاطر خاستگاه تاریخی آینده در انگلیسی است، چنان که تفاوتی را که در انگلیسی نو بین کاربردهای shall، will و be going to دیده می‌شود، در خاستگاه تاریخی آن‌ها می‌توان ردیابی کرد.

 

  1. پیشینۀ تحقیق

پیشینۀ مهمترین پژوهش‌هایی که دربارۀ مبانی نظری ساخت آینده انجام گرفته است، در بخش چارچوب نظری بررسی شدند و نیازی به طرح مجدد آن‌ها در اینجا نیست. در این بخش به اجمال به پژوهش‌هایی پرداخته می‌شود که به بررسی ساخت‌های آینده‌ساز در زبان‌های مرکزی ایران به‌ویژه شاخۀ شمال شرقی که جوشقانی متعلق به آن است، پرداخته می‌شود. نخستین بار ویندفوهر (1991) به وجود ساختی برای آینده در تعدادی از گویش‌های اطراف کاشان مانند ابوزیدآبادی، قهرودی، ابیانه‌ای و جوشقانی اشاره کرد که با ادات kām ساخته می‌شود و همان‌جا یادآور می‌شود که این ادات در عبارت‌های شرطی هم به کار می‌رود. ویندفوهر همچنین به وجود ساختی برای آیندۀ نزدیک و آیندۀ امری در ابیانه‌ای اشاره می‌کند. فتحی بروجنی (1392: 115) در توصیف دستور میمه‌ای به وجود تنها یک ساخت آینده در این زبان اشاره می‌کند که با آمدن ادات kom/komi پیش از صورت گذشتۀ سادۀ فعل ساخته می‌شود. لکوک[18] (2002: 172) در کتابی که توصیف تعدادی از زبان‌های مرکزی ایران در اطراف کاشان و نطنز پرداخته است، به وجود آیندۀ امری در ابیانه‌ای اشاره کرده است. اسماعیلی (1396) به بررسی دو ساخت آینده در ابیانه‌ای و طره‌ای از زبان‌های مرکزی ایران در اطراف نطنز پرداخته است و وجود همین دو ساخت را در برخی زبان‌های مرکزی دیگر در اطراف کاشان و نطنز تأیید کرده است. وی یکی از این دو ساخت را که در این تحقیق آیندۀ نزدیک نامیده شده است، آیندۀ تصریفی یا آیندۀ اخباری دانسته است و کاربرد آن را برای بیان آینده نزدیک و حتمی‌ بودن عمل فعل دانسته است. ساخت دیگر را آیندۀ ترکیبی نامیده است که با kōm و مصدر مرخم یا ستاک گذشته ساخته می‌شود و برابر با آن ساختی است که در این مقاله با نام آیندۀ دور بررسی خواهد شد. اسماعیلی در بخش دیگری از مقالۀ خود به کاربرد آیندۀ نزدیک در بیان آیندۀ روایی یا آینده تاریخی اشاره می‌کند. وی اما اشاره‌ای به گونۀ سوم ساخت آینده، یعنی آیندۀ امری، در این دو زبان نمی‌کند. اما در مثال 19 از داده‌های وی فعل bur-iš-a «بعداً بیا» دیده می‌شود که نمونه‌ای از آیندۀ امری است. اسماعیلی (1399) سپس به وجود آیندۀ امری در ابیانه‌ای پی می‌برد و در مقاله دیگری به بررسی آیندۀ امری در ابیانه‌ای می‌پردازد. وی با بررسی آیندۀ امری در دیگر زبان‌های جهان و به‌ویژه چند زبان هندواروپایی، مانند سنسکریت و لاتین، از این زاویه که وجه امری اساساً مقوله‌ای مربوط به زمان آینده است، وجود چنین ساختی را در ابیانه‌ای تبیین کرده است. در بیشتر بخش‌های مقاله، اسماعیلی بررسی جامعی از ویژگی‌های صرفی این ساخت در ابیانه‌ای انجام داده است؛ اما اینکه چرا چنین ساختی که در زبان‌های ایرانی از نظر تاریخی آینده‌ساز بوده است و اکنون در شماری از زبان‌های مرکزی کاربرد امر هم یافته است، موضوعی است که به آن نپرداخته است و هنوز نیاز به بررسی بیشتر دارد. دربارۀ ساخت‌های آینده‌ساز در جوشقانی برجیان[19] (2010) معتقد است آینده در جوشقانی با حال اخباری بیان می‌شود، اما از زرگری نقل می‌کند که ساختی نیز وجود دارد که با آمدن komi قبل از ستاک گذشتۀ فعل ساخته می‌شود؛ مانند komi rāstima «خواهیم بافت». با این حال برجیان به وجود ساخت‌های دیگری برای آینده در جوشقانی اشاره نمی‌کند. در تمام پژوهش‌هایی که به ساخت‌های آینده در زبان‌های مرکزی ایران پرداخته‌اند، به چگونگی شکل‌گیری این ساخت‌ها پرداخته نشده است و تحلیلی دربارۀ چرایی کاربرد آن‌ها برای وجه امری، خواستاری و شرطی نامحقق انجام نگرفته است و به‌ویژه آیندۀ نزدیک و آیندۀ امری هنوز جای بررسی بیشتر دارد.

 

  1. بحث و بررسی

در حالی که بیشتر زبان‌های ایرانی نو ساخت خاصی برای آینده ندارند و در چارچوب نظام گذشته-ناگذشته بیشتر از حال ناقص برای بیان آینده استفاده می‌کنند؛ اما در شاخۀ شمال شرقی از زبان‌های مرکزی ایران می‌بینیم که یا ساخت‌های کهن آینده‌ساز حفظ شده است یا اینکه ساخت‌های جدیدی برای بیان آینده ایجاد شده است. جوشقانی یکی از زبان‌های مرکزی است که ساخت سه‌گانه‌ای برای زمان آینده دارد. شامل آیندۀ نزدیک، آیندۀ دور و آیندۀ امری. همچنان که در پیشینۀ پژوهش اشاره شد این نظام سه‌گانه در شماری دیگر از زبان‌های مرکزی ایران مانند ابیانه‌ای نیز دیده می‌شود. در این بخش ضمن توصیف هریک از این سه ساخت، کاربرد‌های آن بررسی می‌شود و در چارچوب ارتباط آینده با وجهیت‌های مختلف و نیز بررسی تحول تاریخی این ساخت‌ها، چگونگی شکل‌گیری کاربردهای این ساخت‌ها تحلیل خواهند شد.

 

1-4. آینده نزدیک

آیندۀ نزدیک در جوشقانی با افزودن پیشوند ba- به صرف حال ناقص فعل ساخته می‌شود و حال ناقص خود با افزودن وند a- (در فعل‌هایی که با واکه آغاز می‌شوند att-) ساخته می‌شود. پیشوند ba- هم نشانۀ نمود کامل و هم وندی برای وجه التزامی ‌و امری است. به این ترتیب، آیندۀ نزدیک با داشتن پیشوند ba- از حال ناقص و با داشتن میانوند –a- از حال التزامی ‌بازشناخته می‌شود. صرف مفرد آیندۀ نزدیک در مقایسه با حال ناقص و حال التزامی ‌از فعل‌های aos-/hoft- «خوابیدن»، hrin-/hri- «خریدن» و ras-/rasâ- «رسیدن» در جدول زیر آمده است (برگرفته از Taheri, 2017: 0003):

 

جدول 1- صرف آیندۀ نزدیک در مقایسه با حال ناقص و التزامی

Table 1- Singular foms of near future vs. imperfect and subjunctive present

1sg.

2sg.

3sg. m/f

 

aosam

aosē

aose/aosea

حال ناقص

bahrinam

bahrinē

bahrine/bahrinea

حال التزامی

baarasam

baarasē

baarase/baarasea

آینده نزدیک

 

با توجه به اینکه در جوشقانی دو واکۀ پیاپی ناهمسان بدون ادغام شدن می‌توانند در پی هم بیایند (مثال‌های مربوط به صرف حال ناقص را در جدول بالا ببینید)، از این جهت من ترجیح داده‌ام برای آنکه ساخت آینده نزدیک را بهتر بتوان درک کرد از ادغام ba- و وند –a- پرهیز کنم، در حالی که طاهری (2017) صرف آیندۀ نزدیک فعل رسیدن را به‌صورت bārasam و مانند این نشان داده است که ā نشان دهندۀ ادغام دو واکۀ a هست.

کاربرد اصلی آیندۀ نزدیک برای بیان رخدادی است که در زمانی نزدیک به زمان حال و به‌زودی انجام خواهد گرفت و البته گوینده در پیش‌بینی رخدادی که روی خواهد داد، اطمینان دارد:

 

1.

enna

baasāsâjiye

vo

engâr

baabu

 

تا

اینجا

ساختن.NFUT[20].PASS.3SG

و

متوقف

شدن.NFUT.3SG

 

«به‌زودی تا اینجا ساخته خواهد شد و بعد متوقف خواهد شد». (Taheri, 2017: 0010)

 

2.

man

endia

ya

kâri

dâram

baattam

 

من

اینجا.DEF

یک

کار.INDEF

داشتن.PRS.1SG

آمدن.NFUT.1SG

 

«من اینجا یک کاری دارم، به زودی خواهم آمد» (Taheri, 2017: 0011)

 

3.

nin

kia

ya

sât

bi

baarušiye

 

این

خانه

تا

یک

ساعت

دیگر

فروختن.NFUT.PASS.3SG

 

«این خانه تا یک ساعت دیگر فروخته خواهد شد» (Taheri, 2017: 0001)

 

همچنان که گفته شد، آیندۀ نزدیک برای بیان قطعی بودن رویداد نیز به کار می‌رود. در مثال‌های زیر افزون ‌بر اشاره به اتفاقی که قرار است در آینده‌ای نزدیک رخ دهد، تأکید بیشتر بر قطعی بودن اتفاقی است که قرار است رخ دهد:

 

4.

vačia

del=em

š=ai=š

sail

ba=š=abare

 

بچه.DEF

دل=1SG

3SG=خواه.PRS.3SG=3SG

سیل

NFUT=3SG=بردن.IMPF.PRS.3SG

 

«پسره را دلم خیلی می‌خواهد، [باید بروم سراغش، وگرنه] حتماً سیل او را خواهد برد» (Taheri, 2017: 0010)

 

5.

man

našam

ke

xedmat

keram

baamiram

 

من

رفتن.NEG.IMPF.PRS.1SG

که

خدمت

کردن.SUB.1SG

مردن.NFUT.1SG

 

«من نمی‌روم که خدمت سربازی کنم، [اگر بروم] حتماً خواهم مرد» (Taheri, 2017: 0013)

 

واژه‌بست‌های ضمیری می‌توانند به‌صورت میان‌بست بین ba- و صرف حال ناقص فعل اصلی قرار بگیرد، مانند ba-š-ainima «(به‌زودی) او را خواهیم دید» و ba=m=agirinda «من را خواهند گرفت» در مثال‌های زیر: 

6.

sabâ

ba=š=ainima

 

 

فردا

FUT.=3SG=دیدن.IMPF.PRS.1PL

 

 

«فردا او را خواهیم دید» (Taheri, 2017: 0001)

 

7.

ba=m=agirinda

pedar=em

bar

attârinda

 

FUT=1SG=IMPF.PRS.3PL

پدر=1SG

بیرون

آوردن.IMPF.PRS.3PL

 

«به‌زودی من را خواهند گرفت و پدرم را در می‌آورند» (Taheri, 2017: 0013)

               

 

آیندۀ نزدیک به فراوانی در کاربرد آیندۀ روایی نیز به کار می‌رود. در روایت کردن آنچه که در گذشته رخ داده است، در کنار حال ناقص از آیندۀ نزدیک نیز استفاده می‌شود. معمولاً بعد از فعلی که نمود حال ناقص دارد: 

 

8.

bašoa

kia-š

nin

asba-š

âr-agire

 

رفتن.PST.3SG.F

تا

خانه=3SG

این.M

اسب=3SG

برداشتن.PRS.IMPf.3SG

 

 

 

vo

nerâ

norâ

ba=š=agerne

 

و

این طرف

آن طرف

FUT=3SG=گرداندن.IMPF.PRS.3SG

«رفت تا خانه‌اش، این اسب را بر می‌دارد و بعد آن را این طرف و آن طرف می‌گرداند» (Taheri, 2017: 0024)

                   

 

9.

bar

darabendinda

vo

bar

attinda

vo

 

در

بستن.PRS.IMPF.3PL

و

بیرون

آمدن.PRS.IMPF.3PL

و

 

 

 

 

ba-attinda

 

 

 

NFUT-آمدن.PRS.IMPF.3PL

 

 

 

«در را می‌بندند و بیرون می‌آیند و بعد می‌آیند» (Taheri, 2017: 0025)

 

 

دربارۀ صورت منفی آیندۀ نزدیک با توجه به اینکه در جوشقانی وند منفی‌ساز na- یک وند نشانه‌زدا[21] است و به کار رفتن آن مانع از کاربرد یکی از وندهای a- و ba- می‌شود (Borjian, 2010)، وجود صورت منفی برای آیندۀ نزدیک مورد تردید است. اما به نظر می‌رسد در جوشقانی آیندۀ نزدیک منفی با حذف وند ba- و نگهداشتن وند نمود ناقص a- از حال ناقص که آن را در صورت منفی ندارد، متمایز می‌شود. مانند مثال (10) که آیندۀ نزدیک naamirinda «نخواهند مرد» که در کاربرد آینده روایی به کار رفته است و در برابر صورت حال ناقص namirinda «نمی‌میرند» قرار می‌گیرد.

 

10.

nin

miš

o

vara

da

Karim

adinda

vo

 

این

میش

و

بره

به

کریم

دادن.PRS.IMPF.3PL

و

 

 

 

 

 na-amirinda

 

 

NEG-مردن.PRS.IMPF.3PL

 

 

«این میش و بره را به کریم می‌دهند، ولی بعد نمی‌میرند » (Taheri, 2017: 0030)

 

 

داده‌های میدانی نگارنده نیز وجود آیندۀ امری منفی را تأیید می‌کند، مانند مثال (11) و به‌ویژه مثال (12) که ضمیر واژه‌بست که بین وند منفی‌ساز و فعل حال ناقص فاصله انداخته است، به‌روشنی کاربرد همزمان na- + a- را نشان می‌دهد:

 

11.

hat

ke

na-ašma

hâčin

 

 

حالا

که

NEG.رفتن.PRS.IMPF.1PL

نشستن.IMP.2SG

 

 

«حالا به این زودی که نخواهیم رفت، بنشین» (داده‌های میدانی نگارنده)

 

12.

išav

na=š=ainima

 

امشب

NEG=3SG=دیدن.PRS.IMPF.1PL

 

«امشب او را نخواهیم دید» (داده‌های میدانی نگارنده)

اسماعیلی (1396) دربارۀ ابیانه‌ای و طره‌ای مدعی است که این ساخت صورت منفی ندارد؛ اما به نظر نگارنده مثال‌های ارائه‌شدۀ ایشان خلاف گفتۀ‌شان را نشان می‌دهد. همان طور که در ابیانه‌ای ba-šɔn «بروم» در برابر be-šɔn «خواهم رفت» قرار می‌گیرد و be- نشان‌دهندۀ ترکیب نشانۀ آینده و وند نمود ناقص یعنی ba= + a- است؛ پس در ne-šɔn «نمی‌روم/نخواهم رفت» نیز ne- شکل گرفته از na- + a- است. با این همه برای جوشقانی نیز هم نگارنده و هم گویشورانی که داده‌های میدانی را برای نگارنده فراهم کرده‌اند دربارۀ کشش واکۀ a در naa- در ساخت آیندۀ نزدیک منفی اطمینان کامل ندارند.

آیندۀ نزدیک بعد از آیندۀ ساده رایج‌ترین ساخت آینده در زبان‌های جهان است. بیشتر ساخت‌های آیندۀ نزدیک از نوع آیندۀ نمودی[22] هستند که علاوه‌بر تمایز زمانی که با زمان حال ایجاد می‌کنند، می‌توانند برای ایجاد تفاوت‌های وجهی و یا نمودی نیز به کار روند (Bybee et al., 1994: 244). در جوشقانی آیندۀ نزدیک افزون ‌بر تمایز زمانی آشکاری که با زمان حال ایجاد می‌کند، این کاربرد وجهی را نیز دارد که برای بیان قطعیت عمل به کار می‌رود و از این جهت در برابر آیندۀ دور قرار می‌گیرد. اما از نظر نمود تمایز آشکاری با حال ناقص ندارد و همراستا با حال ناقص به کار می‌رود. در این صورت بحث مهم این است که وند ba- که برای ساخت آینده از حال ناقص به کار می‌رود، در اصل وند نمود کامل بوده است یا وجه التزامی. در بسیار از زبان‌ها در بافتی که ارجاع زمانی به آینده وجود دارد، حال ناقص گرایش دارد که در کاربرد زمان آینده هم استفاده شود؛ از سوی دیگر، مضارعی که برای بیان آینده به کار می‌رود، اغلب برای بیان نمود در جریان و پیاپی و نیز حال روایی نیز کاربرد دارد (Bybee et al., 1994: 276). بایبی و همکاران (1994: 275) معتقدند ساخت‌های آینده‌ای که نمود کامل را بیان می‌کنند، کاربرد نمودی آن‌ها اغلب در بافت مشخص می‌شود، نه اینکه نقطۀ پایان یافتن و کامل شدن عمل را نشان دهند. از این جهت می‌توان گفت ba- در ساخت آیندۀ نزدیک در اصل همان نشانۀ وند کامل هست که در جوشقانی در ساخت فعل‌های گذشتۀ ساده، نقلی و بعید نیز کاربرد دارد و به‌عنوان نشانۀ نمود کامل در ساخت آیندۀ نزدیک به کار رفته است تا از حال ناقص متمایز شود.

 

2-4. آیندۀ دور  

آیندۀ دور در جوشقانی ساختی ترکیبی[23] است که در بیشتر زبان‌های اطراف کاشان و نطنز به‌عنوان آیندۀ دور یا تنها ساخت آینده هم دیده می‌شود. آیندۀ دور با آمدن komi یا kom قبل از ستاک گذشتۀ فعل اصلی (از نگاه تاریخی در اصل مصدر مرخم) ساخته می‌شود. در برخی از گویش‌های مرکزی مانند میمه‌ای که تنها یک ساخت برای آینده دارند، برابر این واژه برای ساخت آیندۀ عمومی ‌به کار می‌رود (فتحی بروجنی، 1392: 115). در جوشقانی اما ویژگی‌های صرفی این ساخت در فعل‌های ناگذر با گذرا متفاوت است. در فعل‌های ناگذر komi بدون آنکه شناسه بگیرد قبل از ستاک گذشتۀ فعل اصلی می‌آید و فعل اصلی با گرفتن شناسه‌های گذشته صرف می‌شود؛ مانند komi šoam «خواهم رفت»، komi šoinda «خواهند رفت». اما در فعل‌های گذرا ساخت ارگتیو به کار می‌رود و فعل اصلی شناسه نمی‌گیرد، به‌جای آن ضمیر واژه‌بستی قبل از ستاک گذشته می‌آید که شمار و شخص فعل را مشخص می‌کند؛ مانند kom-em kašt «خواهم کاشت»، kom-ešun pâ «خواهند پخت» (Taheri, 2017: 0003).

بیشترین کاربرد آیندۀ دور برای بیان آیندۀ دور و عموماً نامشخص هست و از این جهت در برابر آیندۀ نزدیک قرار می‌گیرد. همزمان نوعی احتمال و عدم قطعیت نیز در کاربرد این آینده وجود دارد که از این جهت نیز در برابر آیندۀ نزدیک قرار می‌گیرد که قطعیت در انجام کاری را در آینده بیان می‌کند. مانند نمونه‌های زیر:

 

13.

nin

deraxta

ke

kerm

ba=š=xarda

komi  -vuškâ

 

این

درخت.DEF.M

که

کرم

PRF=3SG=خورده.PTCP

FFUT[24]. - خشکیدن.PST.3SG

 

«این درخت که کرم آن را خورده است، (احتمالاً) خواهد خشکید» (Taheri, 2017: 0001)

 

14.

pâyiz

ke

bae

iyye=mun

komi  -kašt

 

پاییز

که

آمدن.SUB.PRS.3SG

جو=1PL

FFUT  -کاشتن.PST.STEM

 

«پاییز که بیاید، جو خواهیم کاشت» (Taheri, 2017: 0001)

 

در مثال زیر آیندۀ دور در جملۀ جواب شرط آمده است و برای بیان کاری به کار رفته است که انجام گرفتن آن در آینده مشروط به محقق شدن شرایطی در زمان حال است. این کاربرد برای درک ارتباط آیندۀ دور با وجه شرطی و وجه نامحقق که در ادامه بررسی خواهد شد، اهمیت دارد:

 

15.

gandom

i

Gušgun

aga

u

š=âdinda

nun

 

گندم

EZ

جوشقان

اگر

آب

3SG=دادن.SUB.PRS.3PL

نان

 

kömi  -da

aga

u

š=ânadinda

nun

nakömi  -da

FFUT  -دادن.PST.ST

اگر

آب

3SG=دادن.SUB.PRS.NEG.3PL

نان

NEG.FFUT  -داشتن.PST.ST

«گندم جوشقان را اگر آبش بدهند، نان خواهد داشت، اگر آبش ندهند، نان نخواهد داشت» (Taheri, 2017: 0050)

                         

 

آیندۀ دور برای بیان وجه شرطی نامحقق نیز به کار می‌رود، که بیشتر در جملۀ شرط (جملۀ پایه) به کار می‌رود؛ اما درجملۀ جواب شرط (جملۀ پیرو) هم می‌آید. در این کاربرد kom که گاهی به‌صورت kâm هم به کار می‌رود، بعد از صورت گذشتۀ سادۀ فعل اصلی می‌آید و بعد از آن نیز صرف حال اخباری از فعل bâ- قرار می‌گیرد که bâ- باید صورت خواستاری 3-مفرد از فعل «بودن» باشد (بسنجید با فارسی قدیم فعل دعایی باد و بادا)؛ مانند bahofta kom bâam «اگر خوابیده بودم»، bahofta kom bâinda «اگر خوابیده بودند». فعل‌های گذرا ساخت ارگتیو دارند و فعل اصلی و فعل کمکی bâ- هر دو شناسه نمی‌گیرند، به‌جای شناسه ضمیر واژه‌بستی قبل از فعل اصلی به‌عنوان عامل فعل می‌آید؛ مانند ba-m vâta kom bâ «اگر گفته بودم»، ba-šun vâta kom bâ «اگر گفته بودند» (Taheri, 2017: 0003). در مثال 16 و 17 در جملۀ شرط و در مثال 18 هم در جملۀ شرط و هم در جواب شرط به کار رفته است:

 

16.

nen=emun

aga

nârda –kom -bâ

janiun

nârâhat

boinda

 

این=1PL

اگر

NEG.آوردن.PCP –FFUT -بادا

زن.PL

ناراحت

بودن.PST.3PL

 

«این را اگر نیاورده بودیم، زنها ناراحت می‌شدند» (Taheri, 2017: 0024)

 

17.

man

aga

nemek=eš=em

na-češâ –kom -bâ

 

من

اگر

نمک=3SG=1SG

NEG-چشیدن.PST.ST. –FFUT -بادا

 

 

 

xiânat=em

ba-karda

 

 

 

خیانت=1SG

PFCT-کرده.PTCP

 

 

 

«من اگر نمکش را نچشیده بودم، خیانت کرده‌ام» (Taheri, 2017: 0025)

             

 

18.

aga

kâmâ=mun -zunâ

ke

ba=mun –vâta –kom –bâ

 

اگر

FFUT=1PL –دانستن.PST.ST

که

PFCT=1PL –گفته.PTCP. –FFUT -بادا

 

«اگر دانسته بودیم که گفته بودیم» (Taheri, 2017: 0024)

همین ساخت برای بیان وجه خواستاری نیز کاربرد دارد:

19.

šâlâ

hat

barasâ –kâm –bâinda

 

کاشکی

تا

اکنون

رسیده.PTCP  –FFUT –بادا.3PL

 

«کاشکی تا حالا رسیده باشند» (Taheri, 2017: 0001)

             

 

تحول تاریخی و روند دستوری‌شدگی

برای بررسی چگونگی شکل‌گیری آیندۀ دور، لازم است روند تحول تاریخی واژۀ kom بررسی شود. نخست پیشینۀ این واژه در زبان‌های ایرانی باستان، میانه و نو بررسی می‌شود، سپس، به روند دستوری‌شدگی که منجر به کاربرد این واژه برای بیان آیندۀ دور و وجه شرطی شده است، پرداخته خواهد شد.

در ایرانی باستان *kāma- «خواست، آرزو» اسم مذکری بوده است که خود از ریشۀ فعلی *kam- «آرزو کردن» ساخته شده بود (Cheung, 2017:227). شواهدی از کاربرد این اسم در متن‌های اوستایی و فارسی باستان در دست است. مانند مثال زیر از فارسی باستان که این اسم در حالت فاعلی مفرد به کار رفته است:

 

 20.

aniyam

maθištam

akunavam

yaθā

 

دیگر.ACC.SG

بزرگترین.ACC.SG

کردن.IMPF.PST.1SG

چنانکه

 

 

 

 

mām

kāma

āha

 

من.ACC.SG

کام.NOM.SG

بودن.IMPF.PST.3SG

 

«دیگری را فرمانده کردم، چنانکه خواستِ من بود» (Kent, 1953: 133)

در دورۀ بعد زبان‌های ایرانی یعنی زبان‌های ایرانی میانه، در فارسی میانه و پارتی این واژه به‌صورت kām باقی مانده است که هم اسم است به معنی «خواست، میل» و هم ستاک حال است برای فعلی که مصدر آن kāmistan «خواستن، قصد داشتن» است. اما این فعل کاربرد جدیدی یافته است و آن این است که به‌عنوان فعل وجهی در کنار فعل اصلی (به‌صورت مصدر کامل یا مرخم) می‌آید و قصد و هدف از انجام کاری را بیان می‌کند. در مثال 21 که از فارسی میانه و 22 که از پارتی است، چنین کاربردی را می‌بینیم:

 

21.

kāmēd

āywan

kirdan

 

چه کسی

خواستن.PRS.IND.3SG

کاخ

ساختن.INF

 

«چه کسی کاخ ساختن قصد می‌کند (می‌خواهد کاخ بسازد)؟» (برونر، 1376: 408)

 

22.

Mānī

xwadāy

šud

kāmēd

 

مانی

حضرت

رفتن.INF

خواستن.PRS.IND.3SG

 

«حضرت مانی رفتن می‌خواهد (قصد رفتن دارد)» (برونر، 1376: 411)

 

 از سوی دیگر، در زبان‌های ایرانی میانۀ شرقی، kām در سُغدی و خوارزمی ‌دیده می‌شود که در هر دو زبان برای ساخت آینده به کار می‌رود. در سغدی kām وندی است که بعد از فعل اصلی می‌آید و آینده می‌سازد. فعل اصلی بیشتر حال اخباری است؛ اما می‌تواند التزامی، خواستاری یا امری هم باشد؛ مانند βindām kām «خواهم بست»، kunand kām «خواهند کرد»، δārāt kām «خواهد داشت» (قریب، 1371). در مثال زیر کاربرد چنین فعلی را برای بیان آینده در سغدی می‌بینیم:

 

23.

parēθān  -kām

āpatē

kunām  -kām

 

NEG

فروختن.SUB.1SG  -FUT

بندگی

NEG

کردن.PRS.1SG -FUT

 

«(او را) نه خواهم فروخت و نه به بندگی خواهم کرد» (Yoshida, 2009: 300)

 

در خوارزمی‌نیز kām ساخت و کاربردی شبیه سغدی دارد و وندی است که بعد از صرف حال اخباری یا التزامی ‌فعل اصلی می‌آید و فعل آینده می‌سازد؛ مانند kačayāmi kām «خواهم افکند»، nē kix kām «(اگر) نخواهی بود» (Durkin-Meisterernst, 2009: 356).

در دورۀ نو زبان‌های ایرانی با توجه به اینکه به غیر از فارسی از بیشتر زبان‌های ایرانی نو غربی (گویش‌های ایرانی) شواهد تاریخی در اختیار نداریم، دانسته نیست در کدام‌یک از این زبان‌ها و چگونه استفاده از kām ادامه یافته است. تنها شاهدی که از کاربرد kām در اختیار داریم از گرگانی قدیم است. از این زبان که بسیار شبیه پارتی و یا شاید بازماندۀ یکی از گونه‌های آن بوده است، واژه‌ها و جمله‌هایی کوتاه آمیخته به فارسی باقی مانده است که در چند کتاب مانند نومنامه و محرم‌نامه از فرقۀ دینی حروفیه از سدۀ هشتم هجری باقی مانده است (کیا، 1330). در جمله‌های گرگانی بازمانده در این کتاب‌ها نمونه‌هایی از کاربرد kām در بیان آینده دیده می‌شود، البته این نمونه‌ها آن چنان نیست که تصویری روشن و کامل از چگونگی این ساخت آینده به دست دهند، به‌ویژه که به خط فارسی نوشته شده‌اند و آوانویسی آن‌ها دشوار است. اما نمونه‌های بازمانده به‌روشنی نشان می‌دهند که kām در گرگانی قدیم برای بیان آینده به کار می‌رفته است. در گرگانی قدیم آینده با صرف فعل کمکی kām به‌همراه فعل اصلی به‌صورت مصدر کامل یا مرخم ساخته می‌شد. این ساخت شبیه آن ساختی است که پیش‌تر در پارتی و فارسی میانه وجود داشت و در بالا به آن اشاره شد؛ اما در گرگانی روند دستوری‌شدگی ادامه یافته و کاربرد آینده یافته است. نمونه‌هایی از این ساخت را در این جمله‌ها می‌بینیم: «عیسی واتی که من کامان آهین (یعنی: عیسی گفت که من خواهم آمدن)»، «بسّر این مرد کامه رسان (یعنی: به راز این مرد خواهد رسیدن)»، «خنان بر فطره جاوید کامند بی (یعنی: آن‌ها بر فطرت جاوید خواهند بود)» (کیا، 1330: 130، 275).

می‌توان حدس زد که روند تحولی که در گرگانی قدیم منجر به ایجاد این ساخت آینده شده است، در شاخۀ شمالی زبان‌های مرکزی هم انجام گرفته و آیندۀ دور را در جوشقانی و ابیانه‌ای و مانند آن ساخته است. اگر روند تحول kām را از ایران باستان به پارتی و فارسی میانه و سپس گرگانی قدیم و سغدی و خوارزمی ‌بررسی کنیم، مراحل مختلف روند دستوری‌شدگی این واژه را می‌بینیم. واژه‌ای که در اصل اسم به معنی «خواست، آرزو» بوده است، در پارتی و فارسی میانه به فعل کمکی تبدیل می‌شود که برای بیان «قصد انجام کاری داشتن» به کار می‌رود. این مرحله‌ای است که بایبی و همکاران (1994:256) معتقدند مهمترین گام در روند ایجاد ساخت آینده از واژه‌هایی در معنای «خواست و آرزو» است. سپس، در مرحلۀ بعد شکل‌گیری ساخت آینده را در گرگانی قدیم، سغدی و خوارزمی‌ می‌بینیم.

بایبی و همکاران (1994: 244) معتقدند بررسی ساخت‌های آینده‌ساز در زبان‌های جهان نشان می‌دهد روند شکل‌گیری کارکرد پیشگویی برای ساخت آینده از مفهوم «آرزو» و «درخواست» شروع شده و در این میان مفهوم «هدف، قصد»[25] نقش برجسته‌ای دارد. روند شکل‌گیری آینده از مفهوم اولیۀ «آرزو» را به شکل زیر می‌توان نشان داد، در این روند مرحلۀ «خواست» و «قصد» ممکن است یکی باشند:

آرزو  >  خواست  >  قصد  >  پیشگویی[26]

دربارۀ کاربرد kom/komi در جوشقانی برای بیان وجه‌های نامحقق و خواستاری، از یک سو، عنصر آینده‌ساز kām وجود دارد که خاستگاه آن واژه‌ای در معنای «آرزو و درخواست» بوده است. از سوی دیگر، فعل کمکی bâ که بیان‌کنندۀ وجه خواستاری است با آن ترکیب شده است. پرسش این است که رابطۀ دو وجه خواستاری و نامحقق با ساخت آیندۀ دور چیست؟ بایبی و همکاران (1991) معتقدند در ساخت آینده‌ای که خاستگاه آن وجهیت خواستاری است، کاربرد آینده نخست در جملۀ پایه شکل می‌گیرد؛ زیرا کاربرد وجهیتی که پیشگویی یا قصد انجام کار را بیان می‌کند در جملۀ پایه ظاهر می‌شود. از سوی دیگر، وجهیت‌هایی که به مفهوم آینده تحول می‌یابند، اغلب مفهوم اصلی خود را همچنان حفظ می‌کنند. از این جهت می‌توان گفت کاربرد kom برای بیان وجه خواستاری به این دلیل است که این معنا در خاستگاه واژگانی آن وجود داشته است و فعل کمکی bâ (در فارسی میانه و پارتی bād که التزامی‌3 -مفرد بوده است؛ ولی سپس در فارسی و برخی زبان‌های ایرانی نو برای بیان وجه خواستاری در قالب فعلی به نام دعایی به کار رفته است) این وجه خواستاری را تقویت کرده است.

اما دربارۀ کاربرد این ساخت برای بیان وجه نامحقق، اغلب یک نوع همبستگی بین وجه نامحقق و زمان آینده وجود دارد؛ زیرا زمان آینده وضعیتی را بیان می‌کند که هنوز عملی نشده است (Kroeger, 2005: 165). کامری (1985: 45) معتقد است کاربرد دو ساخت متمایز برای اشاره به حال و آینده در برخی زبان‌های جهان به‌خاطر نظام زمان در آن زبان‌ها نیست، بلکه به‌خاطر ساختار وجه هست و از این جهت یک تمایز اساسی بین دو وجه محقق با نامحقق در چنین زبان‌هایی وجود دارد. وجه محقق اشاره دارد به حالتی که اتفاق افتاده است یا دارد می‌افتد، وجه نامحقق حالتی را بیان می‌کند که با پیش‌بینی و احتمال همراه است و شامل پیش‌بینی دربارۀ آینده نیز می‌شود. در چنین زبان‌هایی اشاره به زمان آینده یکی از تعبیرهای ممکن برای بیان وجه نامحقق است. به این ترتیب، یک ساخت آینده‌ساز می‌تواند برای بیان وجه نامحقق نیز کاربرد داشته باشد؛ زیرا در هر دو، مفهوم پیشگویی و احتمال مشترک هست. اما نگارنده ترجیح می‌دهد کاربرد kom را در جوشقانی برای بیان وجه نامحقق برگرفته از کاربرد آن در بیان وجه خواستاری بداند، از این جهت که چنین کاربردی را در بسیاری از زبان‌های ایرانی و در همۀ دوره‌های تاریخی آن می‌بینیم. هم در زبان‌های ایرانی میانه و هم در فارسی و برخی از زبان‌های ایرانی نو ساخت‌هایی که از نظر تاریخی وجه خواستاری را بیان می‌کرده‌اند، سپس برای بیان وجه شرطی و به‌ویژه نامحقق هم به کار می‌رفته‌‌اند. برای مثال در فارسی میانه فعل گذشتۀ خواستاری با افزودن hē به پایان ستاک گذشتۀ فعل ساخته می‌شد و افزون بر وجه خواستاری، شرط نامحقق را نیز بیان می‌کرد:

 

24.

agar 

nibišt –hē

ēg

was

būd –hē

 

اگر

نوشتن.OPT.PST.3SG.PASS

آنگاه

بسیار

شدن.OPT.PST.3SG

 

«اگر نوشته می‌شد، آنگاه بسیار می‌شد» (برونر، 1376: 436)

 

در فارسی قدیم نیز گونه‌ای فعل خواستاری وجود داشت که با افزودن پسوند «-ی» به ستاک گذشته ساخته می‌شد و از نظر تاریخی بازماندۀ فعل خواستاری در فارسی میانه است و افزون ‌بر کاربرد آن برای بیان وجه خواستاری برای بیان وجه شرطی و نامحقق هم استفاده می‌شد. در این مثال فعل خواستاری در کاربرد وجه خواستاری به کار رفته است: «ای کاشکی بمردمی‌ پیش از این و فراموش بودمی ‌از اهل دنیا» (ناتل خانلری، 1365، ج2: 332)، همین ساخت می‌تواند برای بیان وجه شرطی و نامحقق نیز به کار رود: «اگر این دانستمی، باری پذیرفتمی»، «اگر این خواستمی‌کرد، هرگز به تو نزدیک نیامدمی» (ناتل خانلری، 1365، ج2: 3-322). نمونه‌های دیگری از همین ساخت که هم برای بیان وجه خواستاری و هم شرطی نامحقق کاربرد دارد در برخی از زبان‌های ایرانی نو دیده می‌شود، مانند بویراحمدی:

 

25.

xuwâ

ham

iro

biyi

si=t

begoti

 

خدایا

هم

اینجا

بود.OPT.PST.3SG

تا

برای=2SG

گفتن.OPT.PST.3SG

 

«خدایا! کاش اینجا می‌بود، تا برایت می‌گفت» (طاهری، 1395: 129)

 

26.

ar

ya

vasilayi

dâštəmi

xub

bi

 

اگر

یک

خودرو

داشتن.OPT.PST.1SG

خوب

بودن.PST.3SG

 

«اگر یک خودرویی داشتم خوب بود» (طاهری، 1395: 129)

 

به این ترتیب، برای این ساخت در جوشقانی می‌توان گفت ساخت آینده‌ای که در این زبان از دستوری‌شدگی kām «خواست» ایجاد شده است، سپس، برای بیان وجه خواستاری نیز به کار رفته است و این وجه خواستاری همگام با تحولی که در برخی دیگر از زبان‌های ایرانی انجام گرفته است، برای بیان وجه شرطی نامحقق هم به کار رفته است.

 

3-4. آیندۀ امری

آیندۀ امری در جوشقانی با افزودن میانوند –ešâ- بین ستاک حال و شناسه‌ ساخته می‌شود، قبل از ستاک حال نیز پیشوند ba- می‌آید؛ مانند ba-xor-ešâ «بعداً بخور»، ba-š duš-ešâ-iya «بعداَ آن را بدوشید». در صورت منفی با افزوده شدن وند منفی‌ساز na- دیگر وند امرساز ba- به کار نمی‌رود: na-š vâj-ešâ-iya «بعداً به او نگویید». داده‌های آمده در پیکرۀ جوشقانی (Taheri, 2017) تنها صورت دوم شخص مفرد و جمع را دارد و همه هم امر منفی هستند. مثال‌های آمده در مقاله اسماعیلی (1399) دربارۀ این ساخت در ابیانه‌ای نیز همه دوم شخص هستند. بررسی‌های میدانی نگارنده نیز نشان می‌دهد که در جوشقانی این ساخت تنها برای دوم شخص مفرد و جمع کاربرد دارد؛ اما طاهری (2021) در توصیف دستور آزرانی که گونۀ نزدیک به جوشقانی است، از پنداسی (زبانی که در روستای پنداس در نزدیکی آزران و در 30 کیلومتری شمال جوشقان صحبت می‌شود) مثالی آورده است که صیغۀ اول شخص جمع از این ساخت است (تکواژنویسی از نگارنده است):

 

27.

nun=emun

bay

xar-eš-ma

 

غذا=1PL

باید

خوردن.IFUT.1PL

 

«بعداً باید غذا بخوریم» (Taheri, 2021)

 

کاربرد اصلی آیندۀ امری برای امر یا سفارش به انجام دادن کاری است که در آینده حتماً باید انجام بگیرد. در صورت منفی نیز بیشتر امر به انجام ندادن کار، بر حذر داشتن یا هشدار دربارۀ انجام ندادن آن است.

 

28.

vâra

darnaband-ešâ

zamin

porr

vanaboa

 

دریچۀ آب

بستن.NEG.IMP.2SG-IFUT[27]

زمین

پر

شده.PTCP.NEG

 

«(بعد از رفتن من) مواظب باش که دریچۀ آب را نبندی، زمین پرآب نشده است» (Taheri, 2017: 0001)

 

29.

nen

čordunia

naxor-ešâ-iya

 

 

این

مثانه.DEF.M

خوردن.NEG.IMP.IFUT.2PL

 

 

«این مثانۀ گوسفند را مواظب باشید نخورید» (Taheri, 2017: 0006)

 

30.

xomaini

baatte

salâm=eš

naker-ešâ

 

[امام] خمینی

آمدن.NFUT.3SG

سلام=3SG

کردن.NEG.IMP.IFUT.2SG

 

«[امام] خمینی به‌زودی خواهد آمد، نباید به او سلام بکنی» (Taheri, 2017: 0015)

 

در صورت مثبت بیشتر بیان الزام و سفارش در انجام کاری است که در آینده‌ای نزدیک حتماً باید انجام بگیرد:

 

31.

nen

gušta

tâja

ha

šum

hatman

ba=š=pič-ešâ

 

این.M

گوشت.DEF.M

تازه

هست.M

شامگاه

حتماً

IMP=3SG=پختن.IFUT

 

«این گوشت تازه است، شب حتماً آن را بپز» (داده‌های میدانی نگارنده)

 

32.

man

nin

kia=m 

m=aiš

yag

bi

 

من

اگر

خانه=1SG

1SG=خواستن

تا

یک

ماه

دیگر

 

 

 

 

ba=š=sâješâ

 

 

IMP=3SG=ساختن.IFUT.2SG

 

 

«این خانه را لازم دارم، تا یک ماه دیگر آن را بساز» (داده‌های میدانی نگارنده)

 

33.

dot=em

sabâ

baatte

ba=š=ain-ešâ

 

 

 

دختر=1SG

فردا

آمدن.NFUT.3SG

IMP=3SG=دیدن.IFUT.2SG

 

 

 

«دخترم فردا خواهد آمد، (بیا) و او را ببین» (داده‌های میدانی نگارنده)

 

                   

 

خاستگاه تاریخی، روند تحول

از نظر تاریخی پسوند –ešâ- که در جوشقانی آیندۀ امری می‌سازد، بازماندۀ پسوند –šya است که در ایرانی باستان ستاک آینده می‌ساخت که برای ساخت فعل آینده به کار می‌رفت، مانند اوستایی vax-šye-nte «خواهند گفت» (Kellens, 1984: 160). بیشتر زبان‌شناسان هندواروپایی این پسوند را که در تعدادی دیگر از زبان‌های هندواروپایی مانند سنسکریت، یونانی، لیتوانیایی و ایرلندی باستان نیز وجود دارد، برگرفته از پسوندی می‌دانند که در اصل در هندواروپایی آغازی مادۀ آرزویی[28] می‌ساخته است (Szemerenyi, 1996: 285). در تحول از ایرانی باستان به زبان‌های ایرانی میانه و نو، با از میان رفتن نظام چندگانۀ ستاک‌های فعلی و تعمیم ستاک حال در زبان‌های ایرانی، ستاک آینده نیز در زبان‌های ایرانی از بین می‌رود. تنها در این گروه از زبان‌های مرکزی است که بازماندۀ این ستاک را در ساخت آیندۀ امری می‌بینیم.

اینکه این ساخت چرا و چگونه کاربرد امر یافته است، باید گفت به‌طور کلی زبان‌هایی هستند که در آن‌ها آیندۀ اولیه[29] در کاربرد  امر به کار می‌رود. بایبی و همکاران (1994:273) معتقدند در چنین مواردی کاربرد امر تحول‌یافته از آینده است و نه بر عکس. فعل‌های کمکی که برای الزام و امر به کار می‌روند، همان خاستگاهی را دارند که آینده از آن شکل می‌گیرد. کاربرد آینده در معنای امر از مفهوم پیش‌بینی تحول می‌یابد، از این جهت تحولی متأخر است. اما آنچه در جوشقانی می‌بینیم، تحول یک ساخت آیندۀ صرفی کهن است که پیشینۀ آن به دورۀ باستان زبان‌های ایرانی برمی‌گردد، نه آیندۀ ترکیبی که با فعل کمکی ساخته شده باشد. این دیدگاه رایج نیز وجود دارد که در روند دستوری‌شدگی ساخت‌های آینده‌ساز، دگرگونی معنایی و روند تحول این ساخت‌ها به‌گونه‌ای پیش می‌رود که آینده‌های صرفی بیشتر دستخوش دگرگونی می‌شوند و سرانجام آینده صرفی کاربرد متفاوتی نسبت به آیندۀ ترکیبی خواهد یافت (Bybee and Dahl, 1989). در نتیجه، در جوشقانی یک ساخت آیندۀ صرفی وجود دارد که کاربرد اولیۀ آن زمان آینده بوده است، سپس (شاید با شکل‌گیری ساخت‌های دیگری برای بیان زمان آینده) کاربرد آن تغییر یافته، برای امر به کار رفته است. بایبی و همکاران (1991: 28) کاربرد آینده برای امر را برگرفته از بازتفسیر یک کنش گفتاری می‌دانند که در آن گوینده بر مخاطب تسلط دارد، یک پیشگویی که در دوم شخص به دستور تعبیر می‌شود، مانند جملۀ انگلیسی you will go to bed، ساخت آینده‌ای که مفهوم دستور نیز از آن برداشت می‌شود. آن‌ها شکل‌گیری کاربرد امر یا احتمال را از آینده به شکل زیر نشان می‌دهند:

آرزو  >  قصد  >  آینده  >  امر/ احتمال

به این ترتیب، می‌توان گفت در جوشقانی ساخت آینده‌ای که در اصل کاربرد آینده داشته است در برخی بافت‌های گفتاری در دوم شخص به امر تعبیر شده است، سپس این بازتعبیر به همۀ کاربردهای این ساخت در دوم شخص تعمیم یافته است. 

 

  1. نتیجه‌گیری

در جوشقانی کاربرد اصلی آیندۀ نزدیک برای بیان اتفاقی است که در زمانی نزدیک به زمان حال و به‌زودی انجام خواهد گرفت و البته گوینده در پیش‌‌‌بینی رخدادی که روی خواهد داد، اطمینان دارد. آیندۀ نزدیک به فراوانی در کاربرد آیندۀ روایی نیز به کار می‌رود؛ در روایت کردن اتفاقی که در گذشته رخ داده است، در کنار حال ناقص از آیندۀ نزدیک نیز استفاده می‌شود. آیندۀ نزدیک از نوع آیندۀ نمودی است که علاوه ‌بر تمایز زمانی که با زمان حال ایجاد می‌کند، می‌تواند برای ایجاد تفاوت‌های وجهی و یا نمودی نیز به کار رود. آیندۀ نزدیک افزون بر تمایز زمانی آشکاری که با زمان حال ایجاد می‌کند، این کاربرد وجهی را نیز دارد که برای بیان قطعیت عمل به کار رود و از این جهت در برابر آیندۀ دور قرار می‏گیرد. اما از نظر نمود تمایز آشکاری با حال ناقص ندارد و همراستا با حال ناقص به کار می‌رود. از این جهت وند ba- در ساخت آیندۀ نزدیک در اصل همان نشانۀ وند کامل هست که در ساخت آیندۀ نزدیک به کار رفته است تا از حال ناقص متمایز شود.

آیندۀ دور در جوشقانی که با آمدن komi یا kom قبل از ستاک گذشتۀ فعل اصلی ساخته می‌شود، در اصل برای بیان آیندۀ دور کاربرد دارد و از این جهت در برابر آیندۀ نزدیک قرار می‌گیرد. همزمان نوعی احتمال و عدم قطعیت نیز در کاربرد این آینده وجود دارد که از این جهت نیز در برابر آیندۀ نزدیک قرار می‌گیرد که قطعیت در انجام کاری را در آیندۀ نزدیک بیان می‌کند. آیندۀ دور برای بیان وجه شرطی نامحقق و وجه خواستاری نیز کاربرد دارد. komi یا kom که در ساخت آیندۀ دور به کار می‌رود، بازماندۀ ساختی است که نمونۀ آن را در فارسی میانه و پارتی می‌بینیم که این واژه به‌صورت kām به‌عنوان فعل کمکی در کنار فعل اصلی می‌آید و قصد و هدف از انجام کاری را بیان می‌کند. kām در سغدی و خوارزمی ‌نیز دیده می‌شود که در هر دو زبان برای ساخت آینده به کار می‌رود. در دورۀ نو زبان‌های ایرانی kām نخست در گرگانی قدیم دیده می‌شود که آینده با صرف فعل کمکی kām به‌همراه فعل اصلی ساخته می‌شد؛ این شبیه آن ساختی است که پیش‌تر در پارتی و فارسی میانه وجود داشت؛ اما در گرگانی روند دستوری‌شدگی ادامه یافته و کاربرد آینده یافته است. روند دستوری‌شدگی به این صورت بوده است که واژه‌ای که در اصل اسم به معنی «خواست، آرزو» بوده است، در پارتی و فارسی میانه به فعل کمکی تبدیل می‌شود که برای بیان «قصد انجام کاری داشتن» به کار می‌رود. این مرحله مهمترین گام در روند ایجاد ساخت آینده از واژه‌هایی در معنای «خواست و آرزو» است. دربارۀ کاربرد kom/komi در جوشقانی برای بیان وجه‌های نامحقق و خواستاری می‌توان گفت ساخت آینده‌ای که در این زبان از دستوری‌شدگی kām «خواست» ایجاد شده است، سپس برای بیان وجه خواستاری نیز به کار رفته است و این وجه خواستاری همگام با تحولی که در برخی دیگر از زبان‌های ایرانی انجام گرفته است، برای بیان وجه شرطی نامحقق هم به کار رفته است.

آیندۀ امری در جوشقانی با افزودن میانوند –ešâ- بین ستاک حال و شناسه‌ ساخته می‌شود، تنها برای دوم شخص مفرد و جمع کاربرد دارد و از نظر تاریخی پسوند –ešâ- بازماندۀ پسوند –šya هست که در ایرانی باستان ستاک آینده می‌ساخت و این ستاک برای ساخت فعل آینده به کار می‌رفت.کاربرد اصلی آیندۀ امری برای امر یا سفارش به انجام دادن کاری است که در آینده حتماً باید انجام بگیرد؛ در صورت منفی نیز بیشتر امر به انجام ندادن کار، بر حذر داشتن یا هشدار دربارۀ انجام ندادن آن است. دربارۀ اینکه چرا و چگونه این ساخت کاربرد امر یافته است می‌توان گفت در جوشقانی یک ساخت اصلی آینده که کاربرد اولیۀ آن زمان آینده بوده است، با شکل‌گیری ساخت‌های دیگری برای بیان‌‌ زمان آینده، کاربرد آن تغییر یافته برای امر به کار رفته است؛ به این دلیل که این ساخت با کاربرد در برخی بافت‌های گفتاری در دوم شخص به امر تعبیر شده است، سپس این بازتعبیر به همۀ کاربردهای این ساخت در دوم شخص تعمیم یافته است.

 

[1]. imperfect

[2]. www.elararchive.org

[3]. SOAS

[4]. irrealis

[5]. modal

[6]. realis

[7]. irrealis

[8]. agent-oriented

[9]. epistemic

[10]. speaker-oriented

[11]. optative

[12]. Ö. Dahl

[13]. allative

[14]. Hausa

[15]. Haiti

[16]. Creole

[17]. non finite

[18]. P. Lecoq

[19]. H. Borjian

[20]. near future

[21]. demarcative

[22]. aspectual future

[23]. periphrastic

[24]. far Future

[25]. intention

[26]. desire > willingness > intention > prediction

[27]. imperative future

[28]. desiderative

[29]. primary future

اسماعیلی، محمدمهدی. (1396). زمان آینده در گویشهای ابیانه‌ای و طره‌ای. زبان‌ها و گویش‌های ایرانی، 7، 118-100.
اسماعیلی، محمدمهدی. (1399). امریِ آینده، ساختی نادر در زبان‌های ایرانی. زبانشناخت، (1)11، 21-1.
برونر، کریستوفر. (1376). نحو زبا‌ن‌های ایرانی میانۀ غربی. ترجمۀ سعید عریان. پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
طاهری، اسفندیار. (1395). گویش لری بویراحمدی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
فتحی بروجنی، شهلا. (1392). گویش میمه‌ای. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
قریب، بدرالزمان. (1371). نظام فعل در زبان سغدی. زبان‌شناسی، 19، 55-2.
کیا، صادق. (1330). واژه‌نامۀ گرگانی. انتشارات دانشگاه تهران.
ناتل خانلری، پرویز. (1365). تاریخ زبان فارسی (سه جلد، چاپ دوم). نشر نو.
Borjian, H. (2010). The dialect of Jowshaqan, part one: phonology, morphology and syntax. Iran and the Caucasus 14, 83-116.
Brunner, C. (1997). A syntax of Western Middle Iranian. Translated by Sa’id Oryan. Research Institute for Islamic Culture and Art. [In Persian].
Bybee J., Pagliuca, W. & Perkins, R. (1991). Back to the future. In E. C. Traugott, & B. Heine (Eds.), Approaches to Grammaticalization: Volume II. Types of grammatical markers (pp. 17-58). John Benjamins Publishing.
Bybee, J., Perkins, R. & Pagliuca, W. (1994). The Evolution of grammar: Tense, Aspect, and Modality in the Languages of the World. The University of Chicago Press.
Bybee, J. L., & Dahl, Ö. (1989). The creation of tense and aspect systems in the languages of the world. Studies in language 13-1, 51-103.
Cheung, J. (2017). Etymological Dictionary of Iranian verbs. Brill.
Comrie, B. (1985). Tense. Cambridge University Press.
Dahl, Ö. (2006). Future tense and future time reference, In K. Brown (Ed.), Encyclopedia of language and linguistics, Vol. IV, (pp. 704-706). Elsevier.
Durkin-Meisterernst, D. (2009). Khwarezmian. In G. Windfuhr (Ed.), The Iranian Languages (pp. 336-377). Routledge.
Esmaili, M. M. (2020). Future imperative, a rare verbal construction in Iranian languages. Language Studies 11(1), 1-21. [In Persian]
Esmaili, M. M. (2017). Future tense in Abyanai and Tarai. Iranian Languages and Dialects 7, 100-118. [In Persian]
Fathi Borujeni, S. (2003). Meymai Dialect. Institute for Humanities and Cultural Studies. [In Persian]
Gharib, B. (1992). A verbal system of Sogdian. Iranian Journal of Linguistics 19, 2-55. [In Persian]
Kellens, J. (1984). Le verbe Avestique. Ludwig Reichert Verlag.
Kent, R. (1953). Old Persian. American Oriental Society.
Kia, S. (1951). Gorgani dictionary. University of Tehran Press. [In Persian]
Kroeger, P. R. (2005). Analyzing grammar: An introduction. Cambridge University Press.
Lecoq, P. (2002). Recherches sur les dialectes Kermaniens (Iran central). Peeters
Natel Khanlari, P. (1986). History of Persian Language, vol. II. Nashr-e Now. [In Persian]
Szemerenyi, O. (1996). Introduction to Indo-European Linguistics. Clarendon
Taheri, E. (2016). Lori dialect of Boirahmad. Institute for Humanities and Cultural Studies. [In Persian]
Taheri, E. (2017). Documentation of Jowshaqani, a central Iranian language. University of London: SOAS, Endangered Languages Archive, ELAR. URL: https://elar.soas.ac.uk/Collection/MPI1083703
Taheri, E. (2021). Azarani, a central Iranian language. Iran and the Caucasus. (Forthcoming)
Timberlake, A. (2007). Tense, aspect, and mood. In T Shopen (Ed.), Language Typology and Syntactic Description, Vol. III, grammatical categories and the lexicon (pp. 280-332). Cambridge University Press.
Windfuhr, G. (1991). Central dialects. In E. Yarshater (Ed.), Encyclopedia Iranica V(3), (pp. 242-252). Persica Press.
Yoshida, Y. (2009). Sogdian. In G. Windfuhr (Ed.), The Iranian Languages (pp. 279-335). Routledge.