Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph.D. student of Literature and Humanities, Department of Foreign Language and Linguistics, Shiraz University, Shiraz, Iran
2 Professor of Literature and Humanities, Department of Foreign Language and Linguistics, Shiraz University, Shiraz, Iran
Abstract
Keywords
1- مقدمه
مفهوم سببیت و ساختهای سببی محمل بسیاری از پژوهشهای زبانی بوده است و بیشتر آنها نیز بر پایۀ مطالعات ردهشناختی صورت گرفته است. پژوهشگران در این حوزه ابعاد مختلف دستوری، معنایی و کاربردی را در بررسیهای خود لحاظ کردهاند. در بعد دستوری عمدۀ پژوهشها معطوف به ویژگیهای صوری و ساختواژی فعلهای سببی بوده است (Nedyalkov & Silnitsky, 1973; Shibatani, 1975, 1976; Comrie, 1989) و بر این اساس فعلهای سببی به سه نوع واژگانی[1]، ساختواژی[2] و نحوی[3] تقسیم شدهاند. مطالعات متعاقب نیز منتج به ارائۀ پیوستاری متشکل از سه نوع مذکور شده است (Givon, 1980; Dixon, 2000). ویژگی معنایی انواع محمولهای سببی مانند: سببیهای مستقیم[4]، غیرمستقیم[5]، بهرهکشی[6] و غیره موضوع بررسیهای زبانی دیگری نیز بودهاند(Talmy, 1976) دیکسون[7] (2000) نیز بر اساس مطالعات ردهشناختی زبانهای مختلف، ساختهای سببی را از سه بعد صوری، نحوی و معنایی موردبررسی و مطالعه قرار میدهد و در نهایت نیز نه ملاک معنایی معرفی میکند که میتوانند در تحلیل ساختهای سببی مورد استفاده قرار گیرند. دیکسون (2000, 2012) معتقد است که مفهوم سببیت میتواند در قالب پنج امکان صوری ظاهر شود: 1- سببیهای صرفی، 2- سببیهای نحوی، 3- سببیهای واژگانی 4- وجود دو فعل در یک گزاره و 5- جابهجایی فعل کمکی. بعد معنایی ساختهای سببی نیز عمدتاً از دو جنبه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نخست جنبهای که مفهوم سببیت را یک رویداد کلان میبیند که از دو خرد رویداد سببساز[8] و رویداد نتیجه[9] تشکیل شده است. جنبۀ دیگر به تمایز میان سببی مستقیم و سببی غیرمستقیم میپردازد، به ترتیب یعنی موقعیتی که در آن سببساز نقش عامل و سببپذیر نقش پذیرنده دارد و موقعیتی که در آن دو مشارک با نقش عامل وجود دارد (Shibatani & Pardeshi, 2002: 89). برخی پژوهشها نیز به ویژگیهای سببپذیر مانند جانداری[10]، کنترلگری[11] و اراده[12] آن توجه داشتهاند
(Cole, 1983(Comrie, 1989;
دبیرمقدم (1367: 14) ساختهایی را سببی میداند که در آن شخصی، حادثهای یا پدیدهای (که به آن سببساز[13] اطلاق میشود) محرک و انگیزهای میشود تا شخص یا شئ دیگری (که سببپذیر[14] نامیده میشود) عملی را انجام دهد، حالتی بپذیرد یا در وضعیتی باقی بماند. در برخی ساختهای سببی نیز میتوان قاﺋل به وجود نقش پذیرندۀ دیگری بود و آن تأثیرپذیر[15] است. کمر و فرهاخن[16] (1994:119) آن را نقطۀ پایان انرژی (واردشده از سببساز به سببپذیر) میدانند، به عبارتی دقیقتر میتوان گفت تأثیرپذیر مقصد عمل است. برای نمونه در جملۀ (1)، مارال سببساز، اسب سببپذیر و کنار آخور تأثیرپذیر هستند. همچنین رویدادهای سبب و نتیجه به ترتیب مارال باعث میشود و اسب به کنار آخور میرود هستند و برد فعل سببی است. فعل سببی عنصری است که دارای محتوای سببی است و بین سببساز و سببپذیر ارتباط برقرار میکند.
(1) مارال اسب را به کنار آخور برد. (دولتآبادی، 1363: 49)
فعل سببی (برد) در مثال (1) از نوع واژگانی است. «سببی واژگانی» به فعلهایی اطلاق میشود که به صورت ذاتی دارای مفهوم سببیت هستند یا به عبارتی دقیقتر رویداد سبب و نتیجه را در خود دارند بدون آنکه دارای نشانگر خاصی باشند (برخلاف سببیهای ساختواژی) یا به فعل دیگر نیازمند باشد (برخلاف سببیهای نحوی در مثال 2). دیکسون (2012:47) معتقد به وجود دو نوع سببی واژگانی است، نخست موقعیتی که در آن یک فعل همزمان میتواند کاربرد سببی و غیر سببی داشته باشد، یعنی آنچه که از آنها تعبیر به افعال «دووجهی[17]» میشود، مانند مثال (2). دوم، زمانی که یک فعل دارای دو صورت غیر مرتبط باشد به گونهای که صورت دیگر نقش سببی دارد. در مورد اخیر میتوان به جفتهای مردن/ کشتن، رفتن/ بردن، شدن/ کردن و غیره اشاره داشت.
(2) الف. شیشه شکست.
ب. مریم شیشه را شکست.
بابا احمدی امانی و نغزگوی کهن (1398) معتقدند که باید میان آنچه ساخت سببی و فعل سببی خوانده میشود تفاوت قاﺋل شد، زیرا ممکن است یک فعل در یک ساخت دارای کارکرد سببی باشد اما در ساخت دیگر فاقد نقش سببی باشد و برای نمونه مثالهای (3 و 4) را مطرح میکنند.
(3) هرچه بود بیبی میبایست هر طور شده خاور را بخواباند.
(4) پدر شلوارش را زیر تشک میخواباند که صبح وقتی پوشید خط شلوارش خربزه را قاچ کند.
در مثال (3) فعل خواباندن دارای کارکرد سببی (صرفی) است اما در مثال (4) کارکرد غیرسببی دارد. بابا احمدی امانی و نغزگوی کهن (1398) چنین بیان میدارند که برای مثال (3) میتوان برابر غیر سببی «خاور خوابید» را متصور شد اما چنین امکانی برای مثال (4) وجود ندارد و نمیتوان گفت شلوار زیر تشک خوابید[18] و در نتیجه وجود نشانه سببی صرفی (پسوند-ان) ملاک قطعی بر وجود ساخت سببی نیست. ایشان در ادامه به بررسی ساختهای سببی صرفی و نحوی در زبان فارسی میپردازند. از نظر ایشان در ساختهای سببی صرفی فعل دارای پسوند سببیساز «-ان» است و دارای دو گونۀ تکواژی «–اندن» و «–انیدن» است. در ادامه نیز سببیهای صرفی را به دو گروه ساده و مرکب تقسیم میکنند که به ترتیب در مثالهای (5) و (6) مشاهده میشوند.
(5) همه عجم به اتفاق او را به ملک نشاندند. {نشاندند سببی صرفی ساده}
(6) طاهر لشکر برنشاند و حربی عظیم کرد. {برنشاند سببی صرفی مرکب با پیشوند «بر»}
طبیبزاده (1385) نیز در پژوهشی به فرایند سببیسازی در ساختهای اسنادی میپردازد. ایشان معتقدند که فعل «کردن» در ساختهای اسنادی چون (7) فعلی اسنادی و سببی است که جانشین فعل اسنادی «شدن» شده است. در واقع در این ساختها با فرایند سببیسازی مواجه هستیم که به موجب آن زنجیرۀ (8) به زنجیرۀ (9) تبدیل میشود.
(7) هوا سرد شد. ← بارش برف هوا را سرد کرد.
(8) مسندالیه + مسند (صفت) + فعل اسنادی
(9) فاعل + مفعول (مسندالیه) + مسند (صفت) + فعل اسنادی سببی «کردن»
طبیبزاده (1385) معتقد است فرایند سببیسازی نهتنها بر زنجیرۀ «صفت + فعل اسنادی» بلکه بر زنجیرۀ «اسم + فعل اسنادی نیز عمل میکند، مانند مثال (10):
(10) این ساختمان مدرسه است ← آنها این ساختمان را مدرسه کردند.
ساختهای سببی نحوی نیز متشکل از دو بند پایه و پیرو هستند به گونهای که فعل سببی نحوی (وادار کردن) دربند پایه و فعل واژگانی (متوقف ساختن) در بند پیرو ظاهر میشود.
(11) [مک کارلی را وادار میکندبند پایه] [که اتومبیل خود را متوقف سازدبند پیرو].
بنابراین بر مبنای مطالب عنوانشده، در زبان فارسی سه نوع ساخت سببی واژگانی، صرفی/ ساختواژی و نحوی وجود دارد.
در پژوهش حاضر اهدافی دنبال میشود که آن را از سایر پژوهشهای مشابه مجزا میسازد. نخست آنکه بیشتر تمرکز پژوهش حاضر بر سببیهای نوع یک است که به نظر میرسد تاکنون در مطالعات انجامشده مورد بحث نبودهاند. همچنین توجه همزمان به ابعاد نحوی و معنایی ساختهای سببی و نیز تبیین چگونگی تعامل دو سطح مذکور از دیگر ویژگیهای خاص پژوهش مذکور میباشد. در جهت نیل به اهداف موردنظر از مبانی و مفروضات دستور نقش و ارجاع بهره خواهیم برد. بر اساس مطالب بیانشده، در پژوهش حاضر بر آنیم تا به سؤالات زیر پاسخ دهیم:
1- بازنمایی نحوی و معنایی ساختهای سببی در زبان فارسی به چه صورت است؟
2- تعامل نحو- معناشناسی ساختهای سببی در زبان فارسی چگونه تبیین میشود؟
3- رابطۀ تصویرگونگی در ساختهای سببی زبان فارسی بر اساس سلسلهمراتب روابط میانبندی به چه شکل تجلی مییابد؟
گفتنی است جهت دستهبندی انواع محمولهای سببی نوع دو و سببی امری از دستهبندی نونان[19] (2007) بهره بردهایم. در دستهبندی مذکور، انواع محمولهای متممخواه[20] به انواع محمولهای بهرهکشی[21]، تمنایی[22]، بیانی[23]، مرحلهای[24] غیره تقسیم میشوند.
2- روششناسی پژوهش
در پژوهش حاضر جهت بررسی دادهها از روش توصیفی- تحلیلی بهره خواهیم برد. همانگونه که در بخشهای پیشین نیز بدان اشاره شد، انواع ساختهای سببی در سه دستۀ سببیهای نوع یک، نوع دو و امری جای میگیرند. در خصوص سببیها نوع یک دادهها عمدتاً از منابعی چون فرهنگ فارسی عامیانه (نجفی، 1378)، مثالهای موجود در دیگر پژوهشها و همچنین گفتار عادی گویشوران تهیه شدهاند. در خصوص دو نوع دیگر (سببی نوع دو و امری) عمده مثالها برگرفته از پیکرۀ نوشتاری همشهری 2 (AleAhmad et al., 2009) میباشد. پیکره در بردارندۀ 150 میلیون واژه و متشکل از ژانرهای مختلف فرهنگی، ادبی، سیاسی، علمی، اجتماعی و غیره از سال 1367 تا 1387 است. در ادامه نیاز به طبقهبندی انواع محمولهای سببی نوع دو و امری/ اجازهای بر اساس روابط معنایی ساختهای مرکب بر مبنای سلسلهمراتب میانبندی بود. به همین جهت از طبقهبندی نونان (2007) استفاده شد که بر این اساس انواع فعلها برای هر طبقه محمولی معین گشت. طبقههای فعلی به انواع فعلهای بهرهکشی و بیانی تقسیم شدند. در گام بعد باید مصداقهای انواع طبقههای فعلی در زبان فارسی پیدا میشد که این مهم بر اساس انواع ترادفهای معنایی در فرهنگهای فارسی محقق شد. برای نمونه در خصوص فعلهای بهرهکشی به فعلهایی با مضمون مشترکی چون وادار کردن، مجبور کردن، وا داشتن و نظایر آنها رسیدیم و به همین صورت برای هر طبقه از فعلها مصداقهای فعلی قرار دادیم. از آنجا که بررسی پیکرهبنیاد تمامی فعلهای هر طبقه به جهت فراوانی زیاد آنها میسر نیست از هر طبقه دو فعل با بالاترین بسامد وقوع انتخاب شدند. گزینش دو فعل مذکور نیز بر اساس جستجوی رایانهای در پیکرۀ همشهری انجام شد، به این صورت که: نخست همه وقوعهای فعلهای موجود در هر طبقه اندازهگیری شد و در نهایت دو فعلی که در هر طبقه دارای بالاترین بسامد وقوع بودند انتخاب شدند. به علاوه در برخی مباحث مانند بخش مربوط به سببی نوع یک از دیگر منابع مبتنی بر دادههای گفتاری نیز استفاده شده است که در هر مورد نیز منبع دقیق آن مقابل هر مثال ذکر شده است.
3- برخی مفاهیم بنیادین در دستور نقش و ارجاع
پیش از پرداختن به موضوع موردبحث، لازم است برخی مفاهیم و عناوین موجود در دستور نقش و ارجاع توضیح داده شوند. در دستور نقش و ارجاع «ساخت لایهای بند[25]» از ارکان مهم نظریه محسوب میشود و شامل هسته[26]، مرکز[27] و بند میشود که از جهانیهای نظریه نیز هستند. مرکز، هسته و موضوعهای هسته را در خود جای داده و بند نیز شامل مرکز و دیگر عناصر میشود. از طرفی نیز این دستور در خصوص جملات مرکب دو مؤلفۀ «الحاق[28]» و «پیوند[29]» را معرفی میکند که در نهایت ترکیب انواع لایههای بند و سطوح الحاق-پیوند منجر به ایجاد یازده رابطۀ الحاق-پیوند (با احتساب سطح جمله) میشود. سطح الحاق به ماهیت و نوع ساختها در یک ترکیب مرکب اشاره دارد، مانند ترکیبهای «هسته+هسته»، «مرکز+مرکز» و «بند+بند» که به ترتیب الحاق هستهای، الحاق مرکزی و الحاق بندی نامیده میشوند. در سطح پیوند نیز سه پیوند همپایگی[30]، هموابستگی[31] و ناهمپایگی[32] مفروض است. هموابستگی پیوندی است که در آن دو واحد متجانس به صورت همپایه در کنار هم قرار میگیرند و دارای الزام اشتراک عملگر[33] هستند. مقولههای دستوری مانند زمان[34]، نمود[35]، نفی[36]، وجهیت[37]، وضعیت[38]، توان منظوری[39] (مفهومی برابر با نوع جمله)، جهتنمایی[40] و گواهنمایی[41]، کمیت رخداد[42] و غیره که لایههای گوناگون بند را توصیف میکنند عملگر نام دارند. لایههای بند میتوانند تحت سیطره یا تحتتأثیر یک عملگر یا بیشتر از یک عملگر واقع شوند. عملگرها به صورت فرافکنی[43] مجزا در کنار فرافکن سازهای مطرح میشود. هر سطح از بند، مرکز و هستۀ عملگرهای خاص خود را دارند. در سطح معنایی نیز انواع ساختهای زبانی بر اساس بازنمایی منطقی محمول که عمدتاً از نوع فعل است تحلیل میشوند. در دستور نقش و ارجاع برای بازنمایی واژگانی فعل از مفهوم «نوع عمل[44]» که توسط وندلر[45] (1967) مطرح شد، استفاده میشود. بر اساس این مفهوم، فعلها به چهار گروه «ایستا[46]»، «لحظهای[47]»، «پایا[48]» و «کنشی[49]» تقسیم میشوند. علاوه بر چهار دستۀ مذکور، فعلهای «تکباری[50]» و «کنشی غایتمند[51]» نیز به آنها اضافه میشود.
(13) طبقه فعلهای
الف) فعل ایستا: دانستن، داشتن.
ب) فعل کنشی: خوردن، راه رفتن.
پ) فعل تکباری: عطسه کردن، سرفه کردن.
ت) فعل لحظهای: منفجر شدن، ترکیدن.
ث) فعل پایا: ذوب شدن، یادگرفتن.
ج) فعل کنشی پایانمند: (چیز مشخصی را) خوردن، (به سمت مقصد مشخصی) راه رفتن.
ون ولین [52](2005) برای نمایش صوری گونههای متفاوت نوع عمل در دستور نقش و ارجاع از تجزیۀ واژگانی[53] (Dowty, 1979) استفاده میکند. در تجزیۀ واژگانی، فعلهای ایستا و کنشی به عنوان طبقههای اصلی فعلهای در نظر گرفته میشوند و طبقههای دیگر از آنها مشتق میشوند.
جدول 1- ساخت منطقی فعلها بر اساس نوع عمل
Table 1- Logical structure of verbs based on Aktionsart
انواع موضوعها در ساخت منطقی جمله دارای نقشهای معنایی خاصی هستند. نقشهای معنایی در سه سطح تعریف میشوند. نخست آنچه که نقشهای معنایی فعل-ویژه[54] نامیده میشود مانند: دونده، کشنده، شنونده و غیره. سطح بعدی روابط پذیرنده[55] هستند که تعمیمهای معنایی مربوط به نقشهای فعل-ویژه است که از آن دسته میتوان به اثرگذار[56]، ابزار[57]، تجربهگر[58]، پذیرنده[59]، اثرپذیر[60] اشاره کرد و در سطح سوم نیز نقشهای معنایی تعمیم یافته یعنی «فرانقشهای معنایی[61]» کنشگر[62] و کنشپذیر[63] است که تعمیمهای معنایی روابط پذیره هستند. کنشگر نمونۀ اعلای اثرگذار و کنشپذیر نمونۀ اعلای اثرپذیر است. این روابط پذیرنده در مدخل واژگانی فعلها ثبت نمیشوند بلکه به لحاظ جایگاههای موضوع در ساخت منطقی فعلهای ایستا و کنشی تعریف میشوند. انواع روابط پذیرنده مبین جایگاههای موضوع در ساخت منطقی است.
شکل 1- پیوستار برخی روابط پذیرنده بر مبنای جایگاه موضوع در ساخت منطقی (Van Valin, 2005: 58)
Fig 1- Thematic relations continuum in terms of logical structure argument positions (Van Valin, 2005: 58)
3-1- مفهوم سببیت در دستور نقش و ارجاع
در دستور نقش و ارجاع گروههای ارجاعی (اسمی) که در ساختار موضوعی محمولها شرکت میکنند دارای فرانقشهای معنایی کنشگر یا کنشپذیر هستند. در ساختهای سببی نیز سببساز دارای نقش معنایی کنشگر است که عموماً هم دارای اراده است و سببپذیر دارای نقش معنایی کنشپذیر (کنشرو[64] یا پذیرا[65]) است و اغلب فاقد اراده است. به عبارتی دقیقتر کنشگر با ابزارهای زبانی یا غیرزبانی، انجام کنشی را به کنشپذیر تحمیل میکند. رابطۀ معنایی موردبحث در شکل (2) نمایان است:
شکل 2- معناشناسی سببیت (Van valin, 2005, 243)
Fig 2- Semantics of causation
همانگونه که مشاهده میشود، کنشگر کنشی را بر کنشپذیر تحمیل میکند با این قصد که کنشپذیر کنش مذکور را با انجام برساند یا درگیر برخی فرایندها شود و یا اینکه پذیرای تغییر حالت شود. در «سلسلهمراتب معنایی میانبندی[66]» در دستور نقش و ارجاع سه رابطۀ معنایی در حوزه سببیت وجود دارد. محمولهای مبین رویدادهای سببی که در آنها کنشگر از ابزار غیرزبانی بهره میگیرد سببی مستقیم نام دارند و با عنوانهای سببی نوع اول[67] ارائه میشوند. سببیهای غیرمستقیم نیز با عنوان سببی نوع دوم[68] مطرح میشوند و در این ساختها فعلهای سببی مانند مجبور کردن، باعث شدن، سبب شدن و غیره جای دارند. این نوع فعلها در برخی پژوهشها ( Noonan, 2007; Cristofaro, 2003) با عنوان محمولهای بهرهکشی[69] مطرح میشوند. در رویدادهای سببی که کنشگر از ابزارهای زبانی برای ترغیب یا تحریک کنشپذیر به انجام کاری استفاده کند سببیهای امری[70] نام میگیرند مانند: ترغیب کردن، درخواست کردن، دستور دادن و غیره. نکتهای که در مورد سببیهای غیرمستقیم و امری میتوان ذکر کرد آن است که کنشپذیر اغلب در این دو نوع دارای اراده است و میتواند کنش موردنظر را به انجام رساند یا نرساند. ویژگی دیگری که میتوان در تمایز سببی مستقیم و غیرمستقیم با سببی امری بیان نمود وجود استلزام معنایی[71] است. برای مثال جملههای «علی رضا را کشت» و «علی باعث شد که رضا بمیرد» مستلزم آن هستند که رضا مرده باشد. در مقابل جملۀ «علی به رضا گفت که مهمانی را ترک کند» مستلزم آن نیست که رضا مهمانی را ترک کرده است چون رضا به عنوان اثرپذیر[72] دارای اراده جهت انجام یا عدم انجام رویداد سبب است.
در سلسلهمراتب روابط میانبندی ساختها به جهت میزان تحکیم معنایی و نحوی دارای ردهبندی است که در شکل زیر نمایان است:
شکل 3- سلسلهمراتب روابط میانبندی (Van valin, 2005: 209)
Fig 3- Interclausal Relations Hierarchy (Van valin, 2005: 209)
در شکل (3) انواع روابط معنایی میان سازهها در یک ساخت مرکب به همراه قالب متناظر نحوی آنها مشاهده میشود. اصل حاکم بر سلسلهمراتب مذکور آن است که هرچه ارتباط معنایی میان سازههای درگیر در یک ساخت مرکب بیشتر باشد، میزان تحکیم رابطه نحوی در آنها نیز بیشتر است؛ بنابراین هرچه به سمت بالای نمودار میل کنیم؛ میزان درهمتنیدگی نحوی و معنایی ساختها بیشتر خواهد شد. البته روابط موجود در سلسلهمراتب معنایی همیشه به صورت متناظری که در شکل (2) مشاهده میشود نیست. گاهی یک رابطۀ معنایی در قالب چند نوع رابطۀ نحوی بروز مییابد (Guerrero, 2004: 156). سلسلهمراتب معنایی در شکل (2) بر اساس مؤلفههایی تعیین میگردند که خود نیز دارای سلسلهمراتبی است:
سلسلهمراتب زمانی: مراحل یک رویداد واحد > رویدادهای همزمان > رویدادهای متوالی > رویدادهای (به لحاظ زمانی) نامشخص
سلسلهمراتب سببی: فیزیکی[73] > زبانی > فرومشخصه[74] > قابل استنباط[75].
حالت ذهنی مشارک: قصد/ نیت > ادراک > باور > آگاهی.
لزوم سلسلهمراتب مشارک مشترک: بله > خیر.
در خصوص سلسلهمراتب سببی، فرومشخصگی به این معناست که عنصر سببیساز (فعل مجبور کردن) در جمله به صورت آشکار بیان شده اما جسمانی یا زبانی بودن سبب مشخص نیست. برای مثال در جملۀ «پدرم من را مجبور به ترک کردن خانه کرد» معلوم نیست که سببساز به صورت فیزیکی سببپذیر را مجبور به ترک خانه کرده است یا با ابزار زبانی.
4- تجزیه و تحلیل دادهها
4-1- سببی نوع یک
در سلسلهمراتب معنایی در دستور نقش و ارجاع، رابطۀ سببیت نوع یک به رویداد یا موقعیتی اشاره دارد که مستقیماً توسط رویداد یا کنش دیگری به وقوع میپیوندد ( Van valin & Lapolla, 1997: 478; Van valin, 2005: 206)، همبستگی معنایی و نحوی در این ساختها به حدی است که در سلسلهمراتب نحوی و معنایی در بالاترین جایگاه و پیش از محمولهای مرحلهای (ر.ک شکل 2) قرار میگیرند. به نظر میرسد ساختهای مبین سببی نوع یک برابر با ساختهایی هستند که دیکسون (2005) آنها را «دو فعل در یک محمول[76]» نام مینهد و معتقد است یکی از راههای سببیسازی در زبانها استفاده از چنین ساختها است. در این نوع ساختها هر یک از فعلها بهخودیخود یک محمول محسوب میشوند اما مادامی که در یک ساخت قرار بگیرند با هم یک محمول واحد محسوب میشوند و مبین یک کنش واحدند و حداقل دارای یک موضوع مشترک هستند.
مفهوم سببی نوع یک (مستقیم) در زبان فارسی عموماً در قالب ساختهایی نمایان میشود که در سبک گفتاری به کار میروند (تمامی مثالهای مربوط به سببی نوع یک برگرفته از نجفی (1378) است. بهجز مثالهایی که منبع آنها ذکر شده است):
(14) روغن را به خورد پوست بدهید تا پوست نرم شود.
(15) گلگاوزبان دم کردم...به خوردش دادم.
(16) او را از من دزدیدی، مهرگیاه به خوردش دادی.
(17) هر گند و کثافتی را به عنوان اغذیه توی دیزی میجوشاندند و به خورد شوهرهایشان میدادند.
(18) باز دارند همان دروغ و دونگهای همیشگیشان را به خورد ما میدهند.
(19) نشده که هیچکدامشان جلسه کنند و حرفهای گندهگنده به خورد هم بدهند؟
در هر یک از مثالهای (14 تا 19) دو فعل وجود دارد که با هم تشکیل یک محمول واحد میدهند. در هریک از ساختها یک فعل وجود دارد که به تنهایی میتواند به عنوان محمول اصلی ایفای نقش کند و آن فعل «دادن» است. در این نوع ساختها اگرچه فعل «دادن» به صورت ذاتی فعلی سببی محسوب میشود (دارای دو رویداد کنشگر چیزی میدهد و کنشپذیر چیزی دریافت میکند) اما فعل دیگر یعنی «خورد» مفهوم بهرهکشی مستقیم[77] را به ساخت اضافه میکند. در هر یک از ساختها به طور کلی مفهوم سببیت یا بهرهکشی به صورت واژگانی و در قالب یک محمول مرکب «به خورد دادن» نمایان میشود (برخلاف سببیهای نوع دوم که به صورت نحوی یا بندهای مرکب ظاهر میشوند). در این ساختها فعل «خورد» مصدر (فعل ناخودایستا) فاقد مشخصههای دستوری است و برای بازنمایی آنها به فعل دیگر، «دادن» وابسته است.
در برخی ساختها نیز فعل «انداختن» به عنوان محمول بهرهکشی ایفای نقش میکند (20 تا 26) و در این نوع ساختهای میتواند با محمول دیگری از مقولۀ فعلی مانند (غلط کردن) یا با مقوله اسمی همراه شود. البته این مقولههای اسمی، فعلهایی هستند که دچار فرایند اسمیشدگی میشوند، در هریک از مثالهای (22) تا (26) مقولههای اسمی به ترتیب از فعلهای خندیدن، گریه کردن، شک کردن، زندگی کردن، شیر دادن ساخته میشوند. در این حالت مفهوم سببیت/ بهرهکشی در قالب یک محمول پیچیده متشکل از یک فعل محمولی و یک اسم محمولی تجلی مییابد.
(20) تو این فکر رو توی سرش انداختی (گفتار عادی گویشوران).
(21) برادرش را به غلط کردن انداختم (گفتار عادی گویشوران).
(22) افکارش ما را به خنده میاندازد.
(23) ربابه از بس خوشگل بود دخترهای مکتب از حسودیشان پسربچهها را تحریک میکردند تا ربابه را اذیت کنند و به گریهاش بیندازند.
(24) با صدایی که سعی میکرد آرام باشد و مهمانان را به شک نیندازد.
(25) (خواندن کتاب) آدم را از کاروبار و زندگی میاندازد.
(26) پاییز پستانهای مادهبز را میخشکاند و زبانبسته را از شیر میاندازد.
فعل «کردن» میتواند در قالب واژگانیشده، با سازۀ محمولی دیگر همراه شود و تشکیل یک محمول پیچیده دهد، مانند مثالهای (27) تا (32). طبیبزاده (1385) ساختار مثال (28) را به صورت زنجیرۀ «اسم + فعل اسنادی سببی کردن» معرفی میکند. ساختهای (30) تا (32) نیز دربردارنده فعل اسنادی «کردن» به همراه گروه حرفاضافهای هستند که در این گروهها، حرف اضافه از نوع محمولی است.
(27) اتاق را سبز کردم (گفتار عادی گویشوران).
(28) آنها این ساختمان را مدرسه کردند (طبیبزاده، 1385).
(29) باران هوا را خنک کرد (طبیبزاده، 1385).
(30) بیشرفها ما چند نفر را کردند توی خانه و داشتند خانه را آتش میزدند.
(31) مادرم مچ دستم را گرفت و به زور مرا کرد زیر کرسی.
(32) زهر را فقط توی کباب بابام کرده بودند.
گررو(2004:166) معتقد است چنین ساختهایی که بر اساس اسم یا فعلهای شبه ایستا[78] (فعلهای معین در زبان فارسی) ساخته میشوند، منعکسکنندۀ موقعیتهای سببی مستقیم هستند که در آنها تغییراتی که به وسیلۀ نیروی خارجی بر کنشپذیر اعمال میشود مستقیماً روی آن اثر میگذارد. در عموم مثالها نیز کنشپذیر موضوع تأثیرپذیر غیرعامل است. به نظر میرسد این نوع ساختهای سببی را بتوان در طبقۀ بندهای نتیجهای[79] قرار داد. بندهای نتیجهای مبین حالت یا وضعیتی هستند که در نتیجۀ انجام کنش به وسیلۀ فاعل بند به وجود میآیند (Levin & Rappaport-Hovav 1995:34). ون ولین معتقد است این نوع ساختها در خود مفهوم سببیت را دارند و ساخت منطقی آنها همانند سببیهای واژگانی با فعل پایا است به این صورت که کنش باعث تغییر حالتی میشود که دارای نتیجه است (2005:238).
1-1-4- بازنمایی معنایی سببیهای نوع یک
از آنجا که محمولها در ساختهای سببی نوع یک به صورت یک محمول واحد عمل میکنند، بازنمایی منطقی آنها نیز به صورت فعلهای سببی واژگانی خواهد بود و ون ولین (2005:208) نیز به این نکته اذعان دارد. برای مثال بازنمایی معنایی مثال (33) به عنوان ساخت سببی واژگانی و مثال (34) به عنوان سببی نوع یک (واژگانیشده) به صورت (35) خواهد بود.
(33) مریم به بچه غذا داد.
(34) مریم غذا را به خورد بچه داد.
(35) [do′ (Maryam, Ø)] CAUSE [do′ (bače, [xordan′ (bače, qazɑ)]) & INGR xorde shodan′ (qazɑ)]
تفاوت معنایی دو مثال (33) و (34) در این است که مثال (33) دارای مشخصه تحمیل/ اجبار[80] انجام عمل به صورت مستقیم از کنشگر به کنشپذیر است (Van valin, 2005: 42). در خصوص ساختهای سببی اسنادی که در آنها محمولهای صفتی و اسمی به همراه فعل اسنادی سببی تشکیل یک محمول واحد میدهند، ساخت منطقی (36) و (37) به ترتیب برای مثالهای (27) و (28) پیشنهاد میشود.
(36) [do' (1sg, [kardan′ (man, otɑq)])] CAUSE [BECOME sabz′ (otɑq)])
(37) [do' (3pl, [kardan′ (ɑnhɑ, madrese)])] CAUSE [BECOME madrese′ (sɑxtemɑn)]
گاهی نیز فعل سببی با فعل دیگری همراه میشود که نقش قیدی برای آن ایفا میکند. در این حالت با ساخت سببی روبهرو هستیم که در آن یک فعل چگونگی انجام رویداد را نشان میدهد، نجفی و رحیمیان (1400) این گونه فعلها را قیدگون[81] مینامند. برای نمونه در مثالهای (38) و (39) به ترتیب فعلهای «کشیدن» و «زدن» چگونگی انجام رویداد سببی را نشان میدهند.
(38) گونی را کشید برد. (بردن به حالت کشیدن صورت گرفته است) (نجفی و رحیمیان، 1400).
(39) دیوونه، لیوان رو زد شکست. (لیوان به حالت ضربهزدن شکسته است)
هریک از مثالهای (38) و (39) به ترتیب دارای بازنمایی معنایی (40) و (41) میباشند.
(40) [do′ (3sg, kešidan′ (3sg, guni)] CAUSE [BECOME borde′ (guni)]
(41) [do′ (3sg, zadan′ (3sg, livɑn)] CAUSE [BECOME šekaste′ (livɑn)]
البته باید توجه داشت در بسیاری از موارد مانند مثال 42 فعل «زدن» میتواند مبین آغاز عمل باشد که در این صورت فعل نمودی واژگانی محسوب میشود. (42) دزد زد ماشینو رو برد (گفتار عادی گویشوران).
سؤالی که در این حین مطرح میشود آن است که در صورتی که یکی از فعلها در محمولهای مرکب سببی از نوع متعدی باشد، تعیین نقشهای پذیرنده موضوعها بر اساس الگوریتم پیوندی نحو ↔ معنیشناسی در این ساختها به چه صورت خواهد بود؟ تلاش میشود به این سؤال در بخشهای پسین پاسخ داده شود.
2-1-4- بازنمایی نحوی ساختهای سببی نوع یک
همانگونه که در بخشهای پیشین نیز مطرح شد، ساختهای سببی نوع یک دارای محمولی مرکب هستند، به گونهای که در آنها دو سازۀ هستهای وجود دارد که هر یک نیز دارای نقش محمول است. میزان همبستگی در این نوع ساختهای سببی به حدی بالا است که به نظر میرسد هر دو محمول دچار فرایند دستوریشدگی میشوند و به عنوان یک محمول واحد (ساده) تجلی مییابند. در این ساختها هر دو محمول میتوانند از جنس فعل (ناخودایستا) باشند که فرافکنهای سازهای آنها در شکل (4) مشاهده میشود، یا آنکه یکی از آنها از مقوله اسم یا صفت باشد که به ترتیب در شکلهای (5 الف) و (5 ب) قابل مشاهده هستند.
شکل 4- هموابستگی هستهای در ساختهای سببی مستقیم
Fig 3- Nuclear cosubordination in direct causative constructions
الف ب
شکل 5- الحاق هستهای در ساختهای اسنادی سببی
Fig 5- Nuclear juncture in capulative causative
3-1-4- تعامل نحو-معناشناسی در ساختهای سببی نوع یک
همانگونه که در بخشهای پیشین نیز اشاره شد، در ساختهای سببی نوع یک، دو محمول وجود دارد که با هم تشکیل یک محمول مرکب میدهند و در نتیجه میتوان گفت با یک بند ساده روبهرو هستیم که در آن یک مرکز وجود دارد و موضوعها همانند دیگر بندهای ساده بر اساس محمول تعیین میشوند؛ بنابراین الگوریتم پیوند نحو ↔ معناشناسی در این نوع ساختها به صورت پیشفرض خواهد بود در خصوص ساختهای نتیجهای نیز نکتۀ مذکور صادق است و به راحتی میتوان هر دو فرانقش کنشگر و کنشپذیر را تعیین نمود. برای نمونه پیوند معناشناسی به نحو در ساختهای نتیجهای را میتوان به صورت زیر ارائه داد:
شکل 6- الگوریتم پیوندی از معناشناسی به نحو در ساختهای سببی اسنادی
Fig 6- Linking algorithm from semantics to syntax in capulative causative
زمانی که هر دو محمول متعدی باشند و یا به طور کلی ساخت دارای بیش از دو جایگاه موضوعی باشد، به نظر میرسد تعیین فرانقش کنشپذیر با مشکل مواجه خواهد بود. برای نمونه در بازنمایی منطقی (35)، بر اساس سلسلهمراتب کنشگر-کنشپذیر میتوان گفت که اولین موضوع در ساخت منطقی، (مریم) کنشگر است و آخرین موضوع در ساخت منطقی، (غذا) کنشپذیر است. بر این اساس دو موضوع فرانقش مشخص میشوند اما در خصوص موضوع سوم (بچه) باید به چه صورت عمل کرد؟ ون ولین (2005:235) چنین بیان میکند که پس از تعیین فرانقشها بر اساس سلسلهمراتب کنشگر-کنشپذیر، موضوع باقی مانده که نمیتوان برای آن نقش فرانقش قاﺋل شد، به عنوان موضوع مرکز غیرفرانقش تلقی میشود و نقش معنایی آن تأثیرگذار[82] است.
شکل 7- الگوریتم پیوندی از معناشناسی به نحو در ساختهای سببی مستقیم
Fig 7- Linking algorithm from syntax to semantics in direct causative constructions
در هریک از شکلهای (7) و (8) گامهای موجود در الگوریتمهای پیوندی پیشفرض نحو ↔ معناشناسی به صورت شماره مشخص شدهاند (برای آگاهی از الگوریتمهای پیوندی ر.ک Van Valin, 2005: 136, 150-159).
شکل 8- الگوریتم پیوندی از نحو به معناشناسی در ساختهای سببی مستقیم
Fig 8- Linking algorithm from semantics to syntax in direct causative constructions
بر اساس مطالب مطرح شده پیرامون سببیهای نوع یک، طرحواره ساختی ساختهای مذکور در زبان فارسی به صورت زیر ارائه میشود:
جدول 1- طرحوارۀ ساختاری ساختهای سببی مستقیم در زبان فارسی
Table 1- Constructional schema of direct causative constructions in Persian
نوع ساخت: ساختهای سببی مستقیم در زبان فارسی |
نحو: الحاق: هستهای پیوند: هموابستگی نوع ساختار: فعل- فعل [CL [CORE RP [NUC [NUC . . .] [NUC . . .]] RP . . .] . . .] و در ساختهای نتیجهای یکی از محمولها غیرفعلی است v≠ قالب(های) واحدها: بر اساس اصل گزینش قالب نحوی
مونت: کنشگر الگوریتم پیوندی: به صورت پیشفرض در ساختهایی با یک محمول متعدی ساخت منطقی شامل دو فرانقش و یک غیر فرانقش نشانگر ساختواژی: Ø معناشناسی: [PREDNUC1] CAUSE [PREDNUC2] و در خصوص ساختهای نتیجهای PREDNUC2 [+static] کاربردشناسی: توان منظوری: نامشخص ساخت کانونی: نامشخص |
4-2- سببیهای نوع دو
در این نوع ساختهای سببی دو رویداد سبب و نتیجه به صورت مجزا و در قالب دو محمول بیان میشود. رویداد سبب در قالب محمولهایی مانند باعث شدن/ گشتن، مجبور شدن/ بودن/ کردن/ ساختن/ نمودن، وادار کردن/ شدن/ ساختن، واداشتن و غیره بیان میشود. در این طبقۀ فعلی دو فعل باعث شدن و وادار کردن به ترتیب با (54829) و (2787) بسامد وقوع در پیکره مبنای تحلیل دادهها قرار میگیرند. در این نوع ساختها کنشگر به عنوان سببساز، انجام کنش یا رویدادی را بر کنشپذیر تحمیل میکند. تفاوت این نوع ساخت سببی با سببی نوع یک در این است که در نوع اخیر (نوع یک) دو محمول که مبین دو رویداد مجزا باشند وجود ندارد و رویداد سبب و نتیجه در قالب یک محمول مرکب رمزگذاری میشوند (دقیقاً مشابه سببیهای واژگانی یا صرفی).
بررسی اولیه دادههای نشان میدهند که محمولهای سببی غیرمستقیم میتوانند با ساختهای چون التزامی (43) و مصدری (44) به کار برده شوند.
در هریک از ساختهای (43) بند التزامی در جایگاه متمم هر یک از فعلهای سببی باعث شدن و وادار کردن قرار میگیرد. وجه التزامی در زبان فارسی مبین ناخودایستایی فعل است (ایزدی و راسخمهند، 1396) و در مقایسه با جمله خبری از امکانات تصریفی کمتری برخوردار است، هرچند که به جهت محتوای معنایی کامل است (Noonan, 2007).
(43 الف) خصوصیسازی باعث شد مردم عادی صاحب خانه و املاک خود شوند.
(ب) من تماشاگر را وادار میکنم در عین تماشای فجایع آشوییتز بخندد.
(44 الف) این موضوع باعث کشیده شدن کل جامعه آمریکا به سمت ناامیدی و یأس شده است.
(ب) فشار ذهنی شاعر او را وادار به نوشتن میکند.
4-2-1- ویژگیهای کلی ساختهای سببی نوع دو
دیکسون (2005) معتقد است در ساختهای سببی، فاعل در هر دو فعل سببی و رویداد اصلی عموماً انسان است و گاهی نیز ممکن است غیر انسان باشد. به علاوه در این گونه ساختها سازهای که در جایگاه سببساز قرار میگیرد میتواند به صورت مصدر ظاهر شود، مانند ساختهای (45) و (46):
(45) مخدوش شدن منشور المپیک و لکهدار شدن دامن ورزش باعث شد تا اولین واکنشها از سوی کمیتۀ بینالمللی المپیک بروز کند.
(46) سرکوب کردن جنبش دانشجویی تنها باعث رادیکالتر شدن این جنبش خواهد شد.
در خصوص نکتهای که دیکسون (2005:197) پیرامون فاعل انسانی به عنوان سببساز اشاره میکند، باید گفته شود که نکتۀ مذکور در خصوص «وادار کردن» بر اساس دادههای پیکره مورد تأیید است اما در خصوص فعل «باعث شدن» در 7000 نمونۀ موردبررسی، تمامی ساختها دارای فاعل غیرانسانی بودند شاید علت وقوع بالای فاعل غیرانسانی در مورد فعل «باعث شدن» را بتوان به سبک نوشتاری و رسمی پیکرۀ موردبررسی نسبت داد و ممکن است در سبک گفتاری اینگونه نباشد و بسامد فاعلهای انسانی بیشتر باشد. در این راستا چهار فیلمنامه موردبررسی قرار گرفت و در مجموع آنها 10 مورد جمله با فعل «باعث شدن» وجود داشت که در 9 مورد از آنها هر دو فاعل (سببساز و سببپذیر) موجود در ساختهای مرکب سببی، انسان بودند و برخی در مثالهای (47) تا (48) مشاهده میشوند:
(47) خانم شما آدم معتقدیه، یه قرآن بیارید دست بذاره روش قسم بخوره من باعث افتادن بچهتون شدم (جدایی نادر از سیمین، اصغر فرهادی).
(48) باید بفهمه من باعث مرگ هیچکی نشدم (گذشته، اصغر فرهادی).
دیکسون (2005:197) چنین بیان میکند که فعلهای واداری/ اجباری[83] مانند «وادار کردن» میتوانند مبین اعمال اجبار/ تحمیل (کنش، وضعیت یا رویداد) بر سببپذیر باشند. فعل باعثشدن[84] نیز دلالت بر کنش غیرمستقیم دارد و این کنش (که از سوی سببساز به سببپذیر تحمیل میشود) اغلب برنامهریزیشده یا با قصد قبلی است. همچنین این فعل میتواند برای اشاره به پدیدههای طبیعی (رابطۀ علت و معلولی) استفاده شود، مانند:
(49) گچ، آهک، سیمان و غیره باعث مرگ ماهیها میشوند.
(50) در استرالیا و کانادا نیز خشکسالی سخت باعث کاهش تولید گندم شده است.
نونان (2007:137) معتقد است که محمولهای بهرهکشی دارای دو مشخصۀ تحققی[85] و غیر تحققی[86] هستند. نکتۀ مذکور به این معنا است که در انواع ساختهای سببی با محمول بهرهکشی امکان تحقق رویداد سبب تا چه اندازه وجود دارد. به نظر میرسد محمولهای بهرهکشی در ساختهای سببی نوع دو در زبان فارسی دارای مشخصۀ تحققی هستند. برای مثال ساختهای (47) تا (48) بر این رویداد دلالت دارند که کنشپذیر مرده است. همچنین در این نوع ساختهای سببی مشخص نیست که سببساز با ابزارهای زبانی انجام کنش یا رویدادی را به سببپذیر تحمیل میکند یا مستقیماً و به صورت فیزیکی. برای نمونه در ساختهای مذکور محرز نیست که سببساز با ابزار زبانی باعث مرکز سببپذیر شده است یا به صورت مستقیم و فیزیکی. نکات مذکور در مورد فعل «وادار کردن» هم صادق است.
4-3- ساختهای امری/ اجازهای
پیشتر نیز اشاره شد که در دستور نقش و ارجاع مفهوم سببیت به طور کلی بر اساس دو مشخصۀ زبانی و غیرزبانی (فیزیکی) بودن رویداد سببی تقسیمبندی میشود. بر این اساس ساختهای سببی که در آنها سببساز با ابزار زبانی/ کلامی موجب انجام کنش یا رویداد یا تغییر وضعیتی توسط سببپذیر میشود، سببی امری نامیده میشود. این تمایز نیز در بسیاری از پژوهشها نیز به چشم میخورد و در واقع سببیهای امری شامل فعلهای درخواستی[87]، دستوری، اجازهای[88] و غیره میشوند. نونان (2007:137) چنین عنوان میکند که محمولهای بهرهکشی میتوانند به صورت ساده باشند (مانند باعث شدن)، یا آنکه حاوی اطلاعاتی در مورد شیوۀ اعمال سبب باشد مانند (مجبور کردن، وادار کردن، متقاعد کردن، اجازه دادن و غیره) و یا آنکه دربردارندۀ نوع کنش منظوری باشد (مانند امر کردن، دستور دادن، درخواست کردن یا محمولهای بیانی مانند گفتن). در طبقۀ فعلهای امری دو فعل «خواستن» و « اجازه دادن» به ترتیب با بسامد وقوع (17000) و (15283) مبنای تحلیلها قرار میگیرند.
4-3-1- خواستن
فعل «خواستن» مبین مفاهیم و نقشهای دستوری مختلفی است. یکی از موارد کاربرد فعل خواستن بیان مفهوم سببیت است. در این کاربرد، ساخت التزامی به عنوان متمم در جایگاه موضوع مرکزی فعل خواستن قرار میگیرد.
(51 الف) از ما خواستند که همسرم را برای زایمان به بیمارستان ببریم.
(ب) از شورای امنیت میخواهیم خیلی فوری ناظرانی را به منطقه اعزام کند.
ساختهای سببی با فعل «خواستن» میتوانند با متممنمای «که» و «تا» یا بیهیچ متممنمایی ظاهر شوند و همچنین در این ساختها موضوع نحوی ترجیحی (مونت)[89] محمول اصلی متفاوت از محمول وابسته است.
2-3-4- اجازه دادن
یکی دیگر از راههای بیان مفهوم سببیت استفاده از محمولهای «اجازهای» است و در قالب فعلهای چون اجازه دادن، مجاز کردن، مجوز دادن، رخصت دادن و نظایر آن بیان میشود. در این ساختها سببساز به سببپذیر اجازۀ انجام کنش یا رویدادی میدهد یا تلویحاً از او میخواهد درگیر فرایند یا کنشی شود. محمول «اجازه دادن» همانند دیگر محمولهای متممی میتواند در جایگاه موضوعی خود انواع ساختهای التزامی (مثالهای 52)، ساختهای مصدری (مثالهای 53)، ساختهای اسمی یا اسمیشده پذیرا باشد.
(52 الف) آقای ناطق از آنان خواست اجازه دهند مجلس به کار خود ادامه دهد.
(ب) من در دورۀ خودم هیچ وقت اجازه ندادم که علیه ایشان اقدامی شود.
(53 الف) دختر کوچک فخرالدوله با اصرار فراوان از پدرش میخواهد که به او اجازۀ آموختن موسیقی بدهد.
(ب) هنگام وارد شدن به کلاس درس اجازۀ برخاستن نمیداد.
4-4- ساخت منطقی ساختهای سببی
ساختهای سببی امری دارای ساخت منطقی کلی (54) هستند:
(54) [do′ (x, [say′ (x, y)])] CAUSE [mental.disposition′ (y, [LS . . . y . . .])]
در این نوع ساختها سببساز در قالب یک فعل بیانی (say) درخواست/ تقاضا/ امر/ اجازه خود را بیان مینماید و باعث میشود سببپذیر کنشی را انجام دهد یا پذیرای حالتی شود و این نیز بستگی به شرایط ایجادشده در ذهن سببپذیر دارد (mental disposition). البته ون ولین (2005:42) پیشنهاد میدهد که درخصوص ساختهای اجازهای به جای CAUSE در ساخت منطقی آنها از LET (یا ALLOW) استفاده شود. گررو (2004) معتقد است سببساز در ساختهای امری/ اجازهای میتواند به صورت مستقل عمل کند یا به عبارتی دیگر در برابر خواست یا کنترل سببساز مقاومتی نشان دهد، در نتیجه رویدادی که به وسیلۀ محمول امری به وقوع میپیوندد محدود به محمولهای کنشی یا سببی میشوند.
ساخت منطقی ساختهای سببی نوع دو نیز به صورت زیر بازیابی میشود:
(55) [do′ (x, Ø)] CAUSE [undergo′ (y, [LS . . . y . . .])]
سببیهای نوع دو شامل یک ساخت منطقی اصلی (محمول اصلی سببی) هستند و همچنین ساخت منطقی دیگری که در درون ساخت اصلی درونهگیری میشود.
4-5- ویژگیهای کلی ساختهای سببی
همانگونه که گررو (2004:168) نیز اشاره میکند، مادامی که سببپذیر جاندار (انسان) باشد، تعیین اینکه موقعیت مورد نظر از نوع سببی غیرمستقیم باشد یا اجازهای/ امری دشوار است. در واقع کنشگر (سببساز) میتواند مستقیماً بر کنشپذیر (سببپذیر) کنشی را تحمیل کند یا آنکه کنشپذیر در تحقق یا عدم تحقق کنش دارای اختیار باشد. در خصوص سببی نوع یک و دو مشاهده میشود با آنکه سببپذیر انسان است اما سببساز مستقیماً به صورت فیزیکی/ کلامی و در قالب فعلهای بهرهکشی مستقیم (مجبور کردن، وادار کردن، باعث شدن و غیره) سببپذیر را وادار به انجام کنش یا تغییر وضعیتی میکند؛ اما در خصوص سببیهای امری/ اجازهای سببساز در قالب کلامی و با ساختهای دستوری مانند درخواست، دستور، اجازه و غیره بر سببپذیر اثر میگذارد و در مقابل نیز سببپذیر در انجام رویداد سبب مختار است و میتواند درخواست یا اجازه سببساز در جهت انجام کنش را محقق گرداند یا از آن سرپیچی کند. همچنین در سببیهای نوع یک و دو، رویداد سبب متضمن رویداد نتیجه است، یعنی رویداد سبب قطعاً انجام میپذیرد اما در مقابل، در ساختهای امری رویداد سبب متضمن رویداد نتیجه نیست و ممکن است انجام نپذیرد. برای مثال در ساخت (56) رویدادها دزدی به وقوع پیوسته است، اما در ساخت (57) امکان رویداد «آتش زدن» به سببپذیر وابسته است.
(56) تازه مرا وادار به دزدی هم میکرد.
(57) آنها از من خواستند که همۀ سلاحها را آتش بزنم تا جنگ تمام شود.
از دیگر وجوه افتراق سببیهای نوع یک و دو با سببیهای امری میتوان به این نکته اشاره داشته که در دو نوع نخست، سببپذیر باید به صورت آشکار بیان شود اما در خصوص نوع امری ممکن است سببپذیر تجلی آشکار نداشته باشد. برای نمونه در هیچیک از مثالهای (58) و (59) سببپذیر یا فرد یا نهادی که از آن درخواست میشود یا به آن اجازه داده میشود بیان نشده است.
(58) وی همچنین درخواست کمک بینالمللی کرد.
(59) اجازۀ تجمع برای ۱۸ تیر داده نشده است.
به علاوه، همانگونه که گررو (2004:172-176) بیان میدارد، ممکن است سببیهای امری در قالب یک درخواست مؤدبانه یا کلی مطرح شوند به گونهای که سببساز خواستار انجام کنش یا رویدادی شود اما سببپذیر را به طور دقیق مشخص نکند، در این صورت گزارۀ «تقاضای غیرشخصی» نامیده میشود. برای نمونه در مثال (60) عامۀ مردم به عنوان سببپذیر مطرح میشوند نه یک شخص یا سببپذیر مشخص.
(60) در این اطلاعیه از مردم خواسته شده تا از خرید این روزنامه تا اطلاع ثانوی خودداری کنند.
نکتۀ مشترک در تمامی ساختهای سببی (نوع یک، دو، امری) آن است که در تمامی موارد سببپذیر تحت کنترل سببساز قرار دارد. علاوه بر موارد مطرحشده، ون ولین (2005) در تمایز انواع ساختهای سببی از مشخصۀ «اجبار» نیز استفاده میکند. بر این اساس میتوان انواع ساختهای سببی را بر اساس میزان اجباری که از سوی سببساز بر سببپذیر اعمال میشود به صورت زیر نشان داد:
شکل 9- پیوستار میزان اجبار در انواع ساختهای سببی
Fig 9- Coercion continuum in causative constructions
4-6- محمولهای سببی در سلسلهمراتب معنایی
سلسلهمراتب میانبندی (شکل 2) بر اساس چهار مؤلفۀ معنایی (سلسلهمراتبهای سببی، زمانی، لزوم اشتراک مشارکین، حالت ذهنی مشارک) شکل میگیرد که هریک از این مؤلفهها نیز دارای مراتبی هستند. در خصوص ساختهای سببی واضح است که پیوستار سببیت (62) نقش مهمی ایفا میکند:
(62) سلسلهمراتب سببی: فیزیکی> زبانی > فرومشخصه > قابل استنباط
ساختهای سببی نوع یک و دو بدین جهت که سببساز مستقیماً کنشی را به سببپذیر تحمیل میکند و این تحمیل عموماً به صورت فیزیکی است در بالاترین درجه از سلسلهمراتب جای میگیرند. البته در خصوص فعل «باعث شدن» باید گفت که این فعل در سلسلهمراتب سببی جایگاه فرومشخصه را اشغال میکند زیرا مشخص نیست که رویداد سببی به وسیلۀ ابزار زبانی یا غیرزبانی (فیزیکی) به وقوع پیوسته است و در واقع این فعل با هر دو مشخصۀ زبانی و فیزیکی سازگار است. در مورد سببیهای امری نیز سببساز از ابزار زبانی استفاده میکند.
(63) سلسلهمراتب زمانی: مراحل مربوط به یک رویداد واحد ˂ رویدادهای همزمان ˂ رویدادهای متوالی ˂ (زمان) نامشخص
در سلسلهمراتب زمانی، «مراحل مربوط به یک رویداد واحد» مبین سببیهای نوع یک است که در آنها یک محمول مرکب وجود دارد که متشکل از دو هسته است. این محمول مرکب به یک رویداد واحد اشاره دارد و بنابراین در سلسلهمراتب زمانی بالاترین رده را به خود اختصاص میدهند. این نوع ساختها دارای بالاترین میزان همبستگی نحوی و معنایی است و به همین جهت نیز در سلسلهمراتب روابط میانبندی در بالاترین جایگاه قرار دارند. سببیهای نوع دو و امری نیز میتوانند به جهت زمانی در هر یک از جایگاههای متعاقب قرار گیرند زیرا در قالب دو محمول مجزا رمزگذاری میشوند. در مورد مسئلۀ
(64) سلسلهمراتب لزوم اشتراک مشارکین: بله ˂ خیر
پیرامون سلسلهمراتب اشتراک مشارکین نیز باید گفته شود که الزام در اشتراک مشارکین در ساختهایی مشاهده میشود که دارای همبستگی نحوی و معنایی بالایی هستند. از آنجا که سببیهای نوع دو و امری دارای رابطۀ هموابستگی هستند پس لزوم اشتراک مشارک نکتهای بدیهی است.
(65) سلسلهمراتب حالت ذهنی مشارک: قصد ˂ ادراک ˂ اعتقاد ˂ دانش
سلسلهمراتب بالا مربوط به حالات ذهنی مشارکین در انجام رویداد یا کنش میشود. در خصوص ساختهای سببی این حالت ذهنی را میتوان به سببپذیر نسبت داد، به این صورت که آیا سببپذیر بر اساس قصد یا تمایل خود درگیر رویداد سبب میشود یا خیر.
در نهایت بر اساس مطالب عنوانشده پیرامون انواع ساختهای سببی در این بخش، میتوان انواع ساختهای مذکور در زبان فارسی را به صورت خلاصه در شکل زیر مشاهده نمود:
شکل 10- انواع ساختهای سببی در زبان فارسی
Fig 10- Causative construction types in Persian
4-7- بازنمایی نحوی و سازهای در ساختهای سببی غیرمستقیم
محمولهای سببی اغلب محمل فرایند کنترل[90] هستند. به این معنا که در واحد وابستۀ موضوع محذوفی وجود دارد که الزاماً با موضوعی در واحد اصلی یکی است. در این نوع ساختها قاﺋل به وجود دو مرکز هستیم که در رابطۀ هموابستگی به سر میبرند. این هموابستگی در سطح عملگرهای وجهیتی به وجود میآید زیرا محمولهای سببی دارای مفاهیم وجهیتی ریشهای چون اجبار، اراده، اجازه و نظایر آن هستند. فرافکنهای نحوی و سازهای هریک از مثالهای (68) و (69) در شکلهای (11) و (12) نمایان است:
(68) در نهایت خانواده او را وادار به رفتن کردند.
(69) متهم از مادر مقتول خواست او را ببخشد.
شکل 11- هموابستگی مرکزی در ساختهای سببی غیرمستقیم
Fig 11- Core cosubordination in indirect causative constructions
شکل 12- هموابستگی مرکزی در ساختهای سببی امری
Fig 12- Core cosubordination in jussive constructions
در بخش ساخت منطقی بیان شد که ساختهای سببی در ساخت منطقی خود دارای جایگاه موضوعی هستند که با ساخت منطقی بند دیگر پر میشود و در نتیجه رابطه از نوع ناهمپایگی خواهد بود؛ اما در این قسمت پیرامون ساختهای کنترلی چنین بیان میشود که در سطح نحوی با دو مرکز مواجهایم و همین امر منجر به ایجاد عدم سازگاری بین دو سطح نحو و معناشناسی میشود.
همچنین باید در نظر داشت که ساختها در الحاق مرکزی در سطح عملگر اجباری «باید» دارای رابطۀ همپایگی هستند. برای نمونه، همانطور که ون ولین (2021) نیز اشاره دارد، در مثال (70) سیطرۀ عملکرد عملگر «باید» تنها بر مرکز نخست است (اجازه والدین ضروری است) و ضرورتی برای مرکز دوم ایجاد نمیکند. در نتیجه ساختها در رابطۀ همپایگی به سر میبرند. البته نباید این سؤال را دور از ذهن داشت که آیا افعال وجهی چون «باید» فاقد نقش محمولی هستند و تنها دارای نقش عملگری هستند؟ و متعاقب آن، حوزۀ سیطره آنها چگونه است؟ سؤالهای مذکور مستلزم پژوهشی مجزا هستند (ر.ک معزیپور، 1399).
(70) کودکان باید به کودک خود اجازه دهند نظرش را بیان کند. (میرزایی، 1396)
شکل 13- همپایگی مرکزی در ساختهای اجازهای، برگرفته از میرزایی (1396)
Fig 13- Core coordination in permissive constructions, Mirzaei (2017)
5- نتیجهگیری
در جستار حاضر تلاش شد ساختهای سببی مورد بحث و بررسی قرار گیرند و به همین سبب دستور نقش و ارجاع مبنای تحلیل دادهها قرار گرفت. نخست انواع ساختهای سببی به سه دستۀ سببی نوع یک، امر و سببی نوع دو تقسیم شدند، اساس این تقسیمبندی بر اساس سلسلهمراتب معنایی در دستور نقش و ارجاع بود. در ادامه به تحلیل دادهها در بعد نحوی پرداختیم و بر این اساس سه نوع رابطۀ الحاق-پیوند را مسلم یافتیم. در سببیهای نوع یک با الحاق هستهای و پیوند هموابستگی، در سببیهای امری و اجازهای نیز الحاقمرکزی و رابطه هموابستگی مواجهایم. در بعد معنایی نیز به نکاتی پیرامون ویژگیهای مشارکین و روابط پذیرنده اشاره شد. در سلسلهمراتب معنایی نیز به جهت همبستگی معنایی میانساختها پیشبینی سلسلهمراتب مذکور را معتبر یافتیم به این صورت که در سلسلهمراتب معنایی سببهای نوع یک< امری<سببی نوع دو جای دارند. اگرچه سببیهای امری و نوع دو دارای بازنماییهای نحوی یکسانی هستند اما به نظر میرسد از آنجا که سببیهای امری مبین مفاهیم وجهی بیشتری هستند دارای همبستگی معنایی بیشتری باشند. همانگونه که در بخش مقدمه نیز بیان شد، تمرکز اصلی پژوهش حاضر بر سببیهای نوع یک بوده است و در همین راستا پس از ارائه انواع ویژگیهای نحوی و معنایی ساختهای مذکور، طرحواره ساختاری آن در زبان فارسی ارائه گشت. در نهایت نیز دادههای پژوهش حاضر تأییدی بر سلسلهمراتب روابط میانبندی در دستور نقش و ارجاع میباشند که در شکل (14) نیز نمایان است:
شکل 14- سلسلهمراتب روابط میانبندی ساختهای سببی در زبان فارسی
Fig 16- interclausal relations hierarchy of causative constructions in Persian
علاﺋم اختصاری
[1] lexical
[2] morphological
[3] syntactic
[4] direct
[5] indirect
[6] manipulative
[7] Dixon, R.M.W
[8] causing event
[9] resulting event
[10] animacy
[11] control
[12] volition
[13] causer
[14] causee
[15] affectee
[16] Kemmer, S. & Verhegen, A.
[17] ambitransitive
[18] البته میتوان دلیل عدم امکان غیر سببی ساختن مثال (4) را مربوط به وجود مشخصه جانداری در فاعل «خوابیدن» نسبت داد، در نتیجه «خاور میتواند بخوابد» ولی «شلوار نه!».
[19] Noonan, M
[20] Complement-taking predicates
[21] manipulative
[22] desiderative
[23] utterance
[24] phasal
[25] Layerd structure of the clause
[26] nucleus
[27] core
[28] juncture
[29] nexus
[30] coordination
[31] cosubordination
[32] subordination
[33] operator
[34] tense
[35] aspect
[36] negation
[37] modality
[38] status
[39] illocutionary force
[40] directional
[41] evidential
[42] event quantification
[43] projection
[44] Aktionsart
[45] Vendler, Z
[46] state
[47] achievement
[48] accomplishment
[49] activity
[50] Semelfactive
[51] Active accomplishment
[52] Van Valin, R
[53] lexical decomposition
[54] verb-specific
[55] thematic relations
[56] agent
[57] instrument
[58] experiencer
[59] theme
[60] patient
[61] semantic macro-roles
[62] actor
[63] undergoer
[64] theme
[65] patient
[66] Interclausal relations hierarchy
[67] causative [1]
[68] causative [2]
[69] manipulative
[70] jussive
[71] semantic entailment
[72] effectee
[73] physical
[74] underspecified
[75] inferred
[76] two verbs in one predicate
[77] direct manipulation
[78] state-like
[79] resultative clause
[80] coercion
[81] adverb-like
[82] effector
[83] force
[84] cause
[85] realized
[86] non-realized
[87] request
[88] permissive
[89] در دستور نقش و ارجاع مفهومی برابر با فاعل است.
[90] control