Document Type : Research Paper
Authors
1 Sheikhbahaee University, Isfahan, Iran
2 University of Isfahan, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
. مقدمه
مراسم تحلیف[1] ریاست جمهوری یکی از فرایندهای بسیار مهم در انتقال قدرت بهشیوهای صلحآمیز و مردمسالارانه است که پس از انتخابات قانونی و مردمی برگزار میشود. این رویداد سیاسی نه تنها از لحاظ حقوقی در صحنۀ جهانی و همچنین درون ساختار نظامهای سیاسی مردمسالار از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است (Helal, 2021)، بلکه تا آنجا که به ابعاد سیاسی این رویداد مربوط میشود، حضور نمایندگانی از کشورهای خارجی و سازمانهای بینالمللی باعث میشود مشروعیت جایگاه سیاسی فرد منتخب بهعنوان رئیس جمهور یک کشور تثبیت شود. در کنار اهمیت حقوقی و سیاسی این رویداد آئینی،[2] پژوهشگران متعددی اذعان میدارند که این رویداد سیاسی و البته گفتمانی نقش مهمی در تبیین مدیریت کلان اقتصادی و سیاسی کشور و همچنین تنظیم مناسبات و روابط با جامعۀ بینالملل ایفا میکند
( برای نمونه، Sevincer et al., 2014; Kudaibergenova, 2019; Helal, 2021). همچنین، این رویداد شامل برشمردن اهداف پیشروی دولت، بیان مشکلات فعلی و ارائۀ راهکارهای برونرفت از مشکلات و موانع و نهایتا ترسیم آیندۀ جامعه میشود ( Sevincer, et al., 2014; Kudaibergenova, 2019; Helal, 2021). در این طیف از گفتمانهای سیاسی آیندهمحور، سیاستگذاران عموماً شیوههای نوینی را از لحاظ بلاغی (رتوریکی) بکار میبرند تا به شکلی نامحسوس الزاماتی و چارچوبهای ایدئولوژیک بر شیوههای زیست فردی و اجتماعی و چگونه دیدن و تفسیر وقایع و وضعیت فعلی برای سوژهها فراهم میکنند ( Graham, 2001; Bernier, 1992). با توجه به اینکه چنین امری از طریق شیوههای بلاغی و گفتمان آیندهنگرانه و پیشگویانه قابل حصول است (Bernier, 1992)، پرسشی که به میان میآید این است که مبانی ایدئولوژیک برساخت فضای آینده بهوسیلۀ چه ابزارهای زبانی، کاربردشناختی و گفتمانی در بین اذهان و افکار عمومی به اشتراک گذاشته میشود. از این رو، با هدف پرداختن به شیوههای گفتمانی شکلبخشی به آینده در گفتمانهای سیاسی ایران، در این پژوهش به بررسی سخنرانی مراسم تحلیف رئیس جمهور دولت سیزدهم، سید ابراهیم رئیسی، میپردازیم. در این راستا، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که گفتمان سیاستگذارانه در سخنرانی مذکور با چه مضامین و محتوای عقیدتی-معرفتی به ترسیم و شکلبخشی فضای آیندۀ مطلوب در جمهوری اسلامی پرداخته و چه ابزار و امکانات زبانی، کاربردشناختی و بلاغی در تشریح این فضاو انتقال معارف ایدئولوژیکی آن مشارکت داشتهاند. همچنین، چگونه محتوای مضمونی فضای برنامههای آیندهمحورو سیاستهای ناظر بر آنها مشروعیتبخشی میشوند.
در این پژوهش، با استفاده از چارچوب تحلیلی «آیندههای جایگزین در گفتمانهای سیاسی[3]» کپ (Cap, 2020)، گفتمان سیاستگذارانه در سخنرانی مراسم تحلیف سید ابراهیم رئیسی را از حیث مطالعۀ معارف ایدئولوژیکی تشریح آیندۀ مطلوب و همچنین ابزارها و امکانات زبانی-کاربردشناختیِ دخیل را در بهاشتراکگذاری آن بین افکار و اذهان عمومی بررسی خواهیم کرد. این سخنرانی در تاریخ 15 مرداد سال 1400 در مجلس شورای اسلامی ایراد شد.
1-2. سیاست و ماهیت ایدئولوژیک آینده در گفتمانهای سیاسی
توصیف و تشریح فضا، برنامهها و سیاستهای آینده یک امر تماماً سیاسی است که به تولید واقعیتها و بودنهای متناوب و جایگزین منجر میشود ( Muntigl, 2000; 2002). هدف این امر از سوی گفتمانهای سیاسی پیگیری میشود تا شیوههای خاص رفتاری و فکری بر مردم و پیکرۀ جامعه تحمیل گردد ( Graham, 2001; 2002). در راستای این پروژۀ سیاسی و همچنین ایدئولوژیکی، برساخت و شکلدهی به آینده به تولید دانشی منجر میگردد که در کنترل و مدیریت امور در آینده نقش مهمی ایفا میکند (Bell, 2009). باتوجه به اهمیت انکارناپذیر سیاستگذاریها برای شکلبخشی به آینده در مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، گفتمانها و کردارهای سیاسی بهطور گسترده از حیث ابعاد زمانی، مفهومی و کنشی آیندهمحور هستند (Dunmire, 2011). این موضوع بهتنهایی فضای آینده و مدیریت آن را به امری سیاسی، راهبردی و ایدئولوژیکی تبدیل میکند؛ چراکه نهادها و سازمانهای صاحب قدرت، سیاستهای مربوط به فضای آینده را تحت کنترل و نظارت قرار میدهند تا نظم مسلط در بافتهای متنوع سیاسی-اجتماعی را تثبیت کنند یا آن را در راستای اهداف خود تغییر دهند (Dunmire, 2007:19). بنابراین، چیستی آینده و نظام معرفتشناختی آن تنها از طریق سیاستهای راهبردی و کردارهای گفتمانی ممکن میشود که هدف آنها طرحریزی و شکلدهی نظم حاکم به منظور تثبیت موازنۀ قدرت است (Dunmire, 2014:340). برای نمونه، در این ارتباط، دانمایر (2015) نشان میدهد که دستگاه سیاسی ایالات متحده آمریکا به مدت طولانی سیاستها و منافع ملی، اقتصادی، راهبردی و امنیتی خود را بهوسیلۀ تحمیل شیوههای خاص مدیریت آمریکایی بر آیندۀ جهانی تأمین میکند.
آینده فضایی برای اعمال سیاستها و تمهیدات ویژه برای حمایت و/یا پیشگیری از رخداد یک سری وقایع است
) ( Edelman, 1988; 1971; 1964. رخداد سیاستها و برنامههایی که در موازات ایدئولوژی حاکم و برنامهریزیهای کلان قرار دارد و به اصطلاح قرار است نتایج مثبت به بار آورد، بهعنوان آیندۀ مطلوب[4] نامیده میشود ( Cap, 2017; 2020; Dunmire, 2005; 2011). برعکس، طرح سناریوهایی دربارۀ رویدادها کنشهای خلاف جهت یا منافع ایدئولوژی حاکم که دربردارندۀ نتایج منفی و گاه مخرب است، بهعنوان آیندۀ متعارض[5] شناخته میشود ( Cap, 2017; 2020; Dunmire, 2005; 2011). از این رو، سیاستمداران همواره با هدف دستیابی به آیندۀ مطلوب، تمهیدات و خطوط مشئ را چه در سطح گفتمان و چه در سطح کنش، مطرح میکنند که مانع از دخالت و بروز برخی کنشها و وقایعی شوند که ممکن است رخداد وضعیت مطلوب در آینده را به خطر بیاندازد و موجب پدیداری یک آنومی در فضای آینده شوند (Dunmire, 2005:483). این موضوع نشان میدهد که دفاع از آیندۀ مطلوب در برابر تهدیدها وابسته به اجرا و سازماندهی سیاستهای پیشگیرانه[6] است که در گفتمانهای سیاسی آیندهمحور تشریح میگردد (Basarati et al., in press). در حقیقت، بازتولید و تقویت گفتمانی این فرض که تهدیدهایی مخرب آینده را هدف قرار گرفتهاند، وجود سیاستهای پیشگیرانه و بازدارنده را بهعنوان امری ضروری تلقی میکند. به بیان دیگر، ویژگی و خصلت «آخرالزمانی» تهدیدها، اقدام و اجرای سیاستهای پیشگیرانه را ضرورت میبخشد (de Goede & Randalls, 2009). در همین ارتباط، بهعنوان نمونه، بصارتی (2022) نشان میدهد که گفتمان سیاسی رهبر جمهوری اسلامی ایران آیندۀ متعارض را در قالب تولد دوباره دوران پیش از انقلاب اسلامی ترسیم میکند. به منظور ممانعت از رخداد این آینده، بصارتی (2022) بیان میکند که رهبر جمهوری اسلامی ایران سیاستهای پیشگیرانۀ آیندهمحور را در محورهای مادی و ارزشی-اخلاقی تعیین میکند تا از بازتولید فضای سیاسی - اجتماعی پیش از انقلاب اسلامی (بهعنوان آیندۀ متعارض) در آینده جلوگیری کند و از سوی دیگر، جایگاه نظام معرفتی جمهوری اسلامی را در آینده تثبیت نماید (آیندۀ مطلوب).
2-2. آیندههای جایگزین
کنشگران و نهادهای سیاسی فرضیههای خود دربارۀ آینده را بهمثابه دیدگاههای معقول و حقایقی جهانشمول میپندارند (Dunmire, 2005). از این رو، گفتمانی که آینده را بهتصویر میکشد عموماً یک حوزۀ بلاغی مجادلهای است که بهموجب آن کنشگران، احزاب و نهادهای سیاسی در تلاش برای کسب قدرت سیاسی و ایدئولوژیکی دیدگاههای متنوعی از آینده را با محتوای معرفتشناختی متفاوت عرضه میکنند (Dunmire, 2005). در حقیقت، هدف اصلی نهادها و بازیگران اصلی عرصۀ سیاست، کنترل و هدایت گفتمانهای عمومی به یک مسیر معرفتشناختی است که آینده میتواند تجلی و آینۀ آن باشد. بنابراین، از این طریق، نهادهای مدرن سیاسی میتوانند آینده را به نحوی که مطابق با بینش و جهانبینی خود است، شکل دهند (Dunmire, 2010). چنین تصویری از آینده، بهعنوان یک فضای مفهومی، که برآیند ایدئولوژی نهاد سیاسی حاکم است، بهعنوان آیندۀ مطلوب تلقی میشود. در این راستا، کپ (Cap, 2020) معتقد است که آیندۀ مطلوب در حقیقت بازنماییکنندۀ افق دیدگاههای مثبت دربارۀ یک وضعیت سیاسی- اجتماعی، و منافع و خواستهای رهبر و اعضای سیاسی گروهی است که بهصورت نمادین از آن با عنوان گروه «خودی» یاد میشود. برعکس، آیندۀ متعارض بیانگر منافع، اهداف و خواستههای گروهی است که در تخاصم با گروه «خودی» قرار دارد و از آنها با عنوان «دیگری» یاد میشود (Cap, 2020:330). به عبارت دیگر، آیندۀ متعارض دربرگیرندۀ شیوههایی از برساخت فضای آینده است که صراحتاً با ساختار هژمونیکی، چه در ساحت سیاسی و چه اقتصادی، هماهنگ و همراستا نیست (McKinnon, 2010). برای نمونه، هارش[7] و هندرسون[8] (2011) با مطالعۀ تاثیر نظام نئولیبرالیستی بر ساختار آموزشی معتقدند که نخبگان دانشگاهی با فعالیت در جبهۀ نئولیبرالیسم، به سلطۀ آن در جامعه، محیط زیست و، مهمتر از همه، نظام آموزشی کمک میکنند. در این میان، به اعتقاد هارش و هندرسون، آیندۀ مطلوب خود را باید در رفتارها، گفتمانها و ساختارهایی نشان دهد که پاد حرکت جریان نئولیبرالیستی باشد. این نویسندگان بیان میکنند که برای به چالش کشیدن سلطۀ نظام نئولیبرال در حوزههای رفاه عمومی، محیط زیست و آموزش (بهعنوان سناریویی برای آیندۀ مطلوب) باید ساختارهای گفتمانی و سیاسی قدرت، روابط بینافردی و نگاه به کلیت پیکرۀ جامعه در وضعیت فعلی دگرگون شود و بهویژه در حوزۀ آموزش ارزیابی عملکرد دانش آموزان باید متناسب با شرایط محیطی و امکانات تحصیلی و آموزشی باشد. در مطالعهای دیگر، بصارتی و همکاران (in press) به بررسی انتقادی آیندهپردازی دولت آمریکا دربارۀ ایران میپردازند. در این پژوهش، نویسندگان نشان میدهند که گفتمان سیاسی دولت آمریکا انزوای سیاسی، خلع ایران از امکانات موشکی و دفاعی، و دانش و تکنولوژی هستهای را بهعنوان وضعیت بیانگر آیندۀ مطلوب قلمداد میکنند. همچنین، این پژوهش نشان میدهد که در گفتمان مذکور، امتداد سیاستهای منطقهای و بینالمللی ایران، پیشبرد فعالیتهای هستهای و موشکی به بیثباتسازی منطقه و گسترش تروریسم کمک میکنند (آیندۀ متعارض).
3-2. سخنرانی مراسم تحلیف
سخنرانی مراسم تحلیف، بهعنوان اولین سخنرانی رسمی رئیس جمهور جدید، نقش اقناعی و ایدئولوژیکی را در ساحت سیاسی کشور ایفا میکند (Biria & Mohammadi, 2012). در این سخنرانیها، رئیس جمهور شرایط، مشکلات و چالشهای پیشروی کشور را به حاضران و مستمعین تبیین میکند (Cheng, 2006)، به آرمانها و ایدئالهای یک جامعۀ بهخصوص عینیت میدهد و آنها را بین مخاطبانش به اشتراک میگذارد (Hart and Sparrow, 2001). در این ارتباط، میرزایی و همکاران (2016) با بررسی ساختار ژانری و ابزارهای بلاغی سخنرانی تحلیف حسن روحانی، نشان میدهند که مسائلی همچون تقویت اتحاد و انسجام ملی، بازتعریف هویت ملی و تکرار میراث ارزشیهای ملی، مذهبی و قومی اهم موضوعات سخنرانی تحلیف را تشکیل میدهند. افزون بر این، سخنرانیهای مراسم تحلیف نشان میدهند که اندیشۀ سیاسی متفاوتی در عرصۀ کنترل و مدیریت امور اجرایی و مدیریتی کشور حاکم شده است (Campbell & Jamieson, 1985) و این امر خود دال بر مردمسالار بودن ماهیت آن نظام سیاسی است ( Forrest, 1992; Lee & Campbell, 2009). از این رو، در راستای تأکید بر ارزشهای مردمسالارانه، هلال (Helal, 2021) بیان میکند که رؤسای جمهور در سخنرانی خود در مراسم تحلیف خواستهها و مشکلات مردم را برجسته میکنند و با اینکار سعی در افزایش امید و زدودن ناامیدی در جامعۀ خود دارند. علامی و بزرگر (2020) نیز نشان میدهند که رؤسای جمهور در سخنرانی تحلیف مردم را بهعنوان عناصر اصلی در تصمیمسازی و تعیین سیاستهای کشور بازنمایی میکنند. افزون بر این موارد، در این مراسم همچنین رئیس جمهور برگزیده اصول و دکترین سیاسی دولت خود را تشریح میکند (Campbell & Jamieson, 1985)، اهداف پیشروی دولت را بر میشمارد، مشکلات فعلی و راهحلهایی برای رفع آنها ارائه مینماید و نهایتاً آیندۀ جامعه را ترسیم میکند ( Graber, 1981; Campbell & Jamieson, 1985). سوینسر و همکاران ( 2014) بیان میکنند که رؤسای جمهور آیندهای مثبت دربارۀ مسائل اقتصادی و رشد و توسعۀ اقتصادی را در سخنرانی مراسم تحلیف به تصویر میکشند و تلاش میکنند با شاخص قرار دادن بینشها و دیدگاههایی مثبت دربارۀ آینده، مسیر افکار عمومی را به سمت ایدئالهای خود سوق دهند. کمپبل و جیمزسون (1985) نیز معتقدند که تشریح سیاستها و برنامهها در سخنرانیهای مراسم تحلیف با هدف ترسیم آینده تشریح میشوند و بیش از آنکه بیانگر اهداف اساسی دولت جدید باشد، نمایانگر فلسفه و بینش سیاسی رئیس جمهور است.
پژوهشهایی که در این قسمت بررسی شدند سیاستگذاری برای برساخت و شکلدهی به آینده را در سخنرانیهای مراسم تحلیف بهمثابه نمونهای از گفتمانهای سیاسی مطالعه کردهاند. بهطور خلاصه، آینده یک فضای ایدئولوژیک است که سازمانها و نهادهای حکومتی و صاحب قدرت برای تصاحب آن و امتداد ایدئولوژی، حاکمیت و هژمونی خود به آن نیاز دارند. در این پژوهشها، بازنماییهای آینده بهعنوان امری مورد توجه قرار گرفته است که سیاستمداران دورنمای فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را ترسیم میکنند و به عبارتی آینده را پیشسازی میکنند. اما با این حال، در مطالعاتی از این دست توجه کمتری به این مسئله معطوف شده است که گفتمانهای سیاسی و آیندهمحور در تشریح سیاست و برنامههای راهبردی طولانی مدت برای پر کردن خلأها و ناکارآمدیها در حوزههای مختلف میتوانند دوگانۀ ایدئولوژیک خود-دیگری را نیز بازتولید کرده و مسیر آیندۀ مطلوب یک سیستم سیاسی و یک کشور را در قالب این تضاد ایدئولوژیک ترسیم کنند. از این رو، در پژوهش فعلی قصد داریم با مطالعۀ نظاممند ابزارهای زبانی، گفتمانی و بلاغی در سخنرانی مراسم تحلیف سیزدهمین رئیس جمهور ایران علاوه بر بررسی برنامههای تشریحشده در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برای برساخت آیندۀ مطلوب، بازتولید دوگانۀ ایدئولوژیک خود-دیگری را نیز در این راستا مطالعه کنیم.
کپ (2020) دو گروه از ابزارهای تحلیلی را برای مطالعۀ آیندهپردازی در گفتمانهای سیاسی معرفی میکند. گروه اول مربوط به ابزارهای بلاغی است که انسجام و پیوستگی کلام را در آیندهپردازی گفتمانهای سیاسی بررسی میکند. گروه دیگر شامل ابزارهای کاربردشناختی و واژ-دستوری میشود. وظیفۀ دستۀ اخیر بررسی چگونگی مفهومسازی آیندههای جایگزین است. در ادامه به تشریح هر دو دسته خواهیم پرداخت.
1-3. ابزارهای تحلیلی بلاغی
1-1-3. نظریۀ ساختار بلاغی
این نظریه توسط مان[9] و تامپسون[10] (1988) با هدف روشن کردن ویژگیهای بلاغی برای تحلیل متن ارائه شد که از اهمیت و کارایی بسیار زیادی در رویکردهای مختلف به تحلیل گفتمان برخوردار است. این نظریۀ یک ساختار سلسله مراتبی را در تفسیر و تدوین یک متن شناسایی میکند. اصلیترین ادعای نظریۀ ساختار بلاغی[11] این است که بخشهای مختلفی از یک متن بر مبنای انگیزههای نقشی یا کاربردی سازماندهی شدهاند. مان و تامسون (1988) از یک شیوۀ نامتقارن برای تحلیل گزارههای رابطهای استفاده میکنند. این گزارهها در حقیقت «روابط منطقی – بلاغی هستند که بخشهای مختلف متن را بهم متصل کرده و قابل فهم میکنند» (Cap, 2020:332). مطابق آنچه مان و تامپسون (1988: 244) بیان میکنند نظریۀ ساختار بلاغی روابط بین گزارهها و عبارتها را فارغ از اینکه بهصورت دستوری یا واژگانی اشاره شده باشد، نشان میدهد. گزارههای رابطهای «گزارههای تلویحاً بیانشدهای هستند که از دل ساختار متن در حین فرایند تفسیر به دست میآیند» (Mann & Thomson, 1988: 244). پس گزارهها، بنا بر تعریف، در دو قسمت از متن وجود دارند که همپوشانی بین آنها وجود ندارد. از مهمترین ویژگیهای گزارههای رابطهای این است که همواره به قضاوتها و ارزیابیهای معناشناختی و نقشی وابسته هستند تا اینکه به نشانگرهای نحوی و صرفی وابسته باشند (Mann & Thomson, 1988).
نظریۀ ساختار بلاغی 15 گروه از روابط را شناسایی کرده است که ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد: بیان راهحل؛ ارائۀ گواه؛ توجیه کردن؛ قضیه و برابرنهاد[12]. هر کدام از این روابط حامل یک بار نقشی هستند که در روند تفسیر مشخص میشود. برای مثال، مان و تامپسون (1988) نشان میدهند بار نقشی رابطۀ «توجیه کردن» باعث میشود میزان پذیرش دیگری از سوی مخاطب افزایش یابد. کپ (2020:332) معتقد است مطالعۀ آیندههای جایگزین روابط قضیه و برابرنهاد را بیشتر از سایر روابط در بر میگیرد.
2-1-3. پیوستگی و پذیرفتاری
مفهوم پیوستگی[13] از اهمیت بسزایی در مطالعه و بررسی ویژگیهای بلاغی آیندههای جایگزین در گفتمانهای سیاسی برخوردار است. این مفهوم به شکل گسترده در حوزۀ روانشناسی اجتماعی، بهویژه در مباحث ناهمخوانیهای شناختی مطرح شده است
( Festinger, 1957; Jowett & O'Donnell, 1992). در اصل، پیوستگی را باید یک رفتار بلاغی توصیف کرد که تبادل موضوعات جدلی در گفتمان را با یک نظم زبانی و زمانی بخصوص در بر میگیرد (Cap, 2020).
نظریۀ پیوستگی بیان میکند که پذیرفتاری[14] نتیجۀ پیوستگی در گفتمان است؛ به طوری که اگر گفتمانِ سخنگو در هماهنگی با تمایلات و گرایشات و ازپیشدانستههای اجتماعی، روانشناختی، سیاسی و ایدئولوژیکی مخاطبان باشد، تأثیرات پذیرفتاری افزایش مییابد
( Festinger, 1957; Cap, 2017). با این اوصاف، این نظریه مدعی است که پذیرفتاری تام و پذیرش تمامی محتوای پیام منتقلشده به هیچ روی ممکن نیست؛ چراکه، از یک سو، تنها بخشهایی از پیامی که بهتازگی منتقل شده است ممکن است مورد توافق مخاطبان قرار بگیرد. از دیگر سو، پذیرفتاری سخنگو یک امر تدریجی است که در طول زمان افزایش مییابد (Cap, 2020:333).
افزایش تدریجی و زمانبستۀ پذیرفتاری ریشه در قوۀ روانشناختی و ذهنی انسان دارد که پیوستگی و ثبات در بیان عقاید را پیگیری میکند (Cap, 2017). طبق این نظریه، مردم تمایل به وجودِ ثبات در وضعیت ذهنی خود دارند؛ از این رو، از پذیرش پیامهایی ناهمخوان یا متضاد با گرایشات اجتماعی، سیاسی، و ایدئولوژیکی آنها سر باز میزنند. با این وجود، کپ (2017) بیان میکند که تمام پیام منتقلشده در همان مراحل اولیه از نظر مخاطبان مردود نمیشود، بلکه بخشهایی از پیام ممکن است در توافق با تمایلات و گرایشات مخاطبان باشد. این موضوع باعث میشود در طول زمان پذیرفتاری سخنگو افزایش یابد. برای دستیابی به این نتیجه در گفتمان سیاسی و عمومی، سخنگو استدلالهای خود را با برجسته کردن قضایایی شروع میکند که به شکل جهانی درست و پذیرفتنی هستند و پس از آن گزارههای جدلی خود را مطرح مینماید (Cap, 2020:334). این دلیل اصلی به کار بردن نظریۀ پیوستگی و پذیرفتاری برای مطالعۀ آیندههای جایگزین است؛ زیرا همانگونه که کپ (2020:334) عنوان میکند «آیندههای جایگزین دیدگاهها و بینشهای لزوماً سیاه و سفید و حتی سادهانگارانه را با خود بههمراه دارند که بهسادگی به عقلانیت و پذیرفتاری سخنگو میافزایند.»
3-1-3. نظریۀ حوزۀ کشف متقلب و تظاهر انسجام
یکی از ابزارهای منطقی – بلاغی شناختی برای مطالعه و بررسی آیندههای جایگزین نظریۀ «حوزۀ کشف متقلب است[15]» که در زمینۀ روانشناسی تکاملی ارائه شده است. این نظریه بهعنوان یک ابزار منطقی – بلاغی در نظام شناختی انسان معرفی شده است که از طریق بررسی پیوستگی و انسجام در کلام سخنگو، در برابر پذیرش و باورپذیری کنشهای فریبکارانه در تعاملات دو سویه مقاومت میکند
( Cosmides, 1989; Sperber, 2000). با این وجود، حوزۀ کشف متقلب تنها بهمثابه یک سازوکار و مکانیسم دفاعی برای کشف و شناسایی متقلب عمل نمیکند، بلکه، در عین حال، بهمثابه یک ابزار متقاعدسازی در ارتباطات سیاسی و عمومی نیز ایفای نقش میکند (Cap, 2020). در این رابطه، اسپربر (2000) بیان میکند که حوزۀ کشف متقلب سخنگو را قادر میسازد تا قوه و توانایی کشف متقلب و فریبکاری مخاطب را در یک کنش ارتباطی غیرفعال کند تا به فیلترهای ذهنی و بینش وی نفوذ کند.
2-3. نشانگرهای واژ-دستوری و کاربردشناختی
1-2-3. وجه دستوری
وجه دستوری نقش کلیدی در تشریح آیندههای جایگزین ایفا میکند. کپ (Cap, 2020) بیان میکند که آیندۀ متعارض اکثراً در قالب وجه پرسشی تشریح میشود. این در حالی ست که سخنگویان غالباً تمایل دارند از وجه اخباری برای تشریح آیندۀ مطلوب استفاده کنند. با وجود این، مواردی از رخداد وجه پرسشی برای تشریح این نوع آینده نیز مشاهده شده است. دانمایر (2011:106) با مطالعۀ آیندههای جایگزین در گفتمان «نبرد با تروریسم» ایالات متحدۀ آمریکا نشان میدهد که وجههای دستوری جایگزین همچون وجه اخباری و پرسشی میتوانند بهجای یکدیگر به کار بروند. دلیل اصلی این کاربرد متناوب وجهها این است که این وجههای جایگزین برخی ساختارهای نقشی و روابط مشارکین را در برمیگیرند که اغلب قابل پذیرش، مناسب، و بهلحاظ بلاغی تأثیرگذار نیستند. کپ (2020) میافزاید که این آیندههای جایگزین نقشهای مختلفی را برای مشارکین یا کنشگران در خصوص رویدادهای بخصوصی فراهم میکنند که از آن جمله میتوان به درخواست اطلاعات، ارائهدهندۀ اطلاعات یا کنندۀ یک کنش اشاره کرد (Cap, 2020:8). از دیدگاه کاربردشناختی، بکارگیری وجه پرسشی نشاندهندۀ درک سخنگو از وضعیت موجود است که مخاطبانش تمایلی به تأیید کامل آن ندارند ( Cap, 2020; Dunmire, 2011). این موضوع، سخنگو را وادار میکند اطلاعات و توجیح بیشتری را درباره مسئلۀ مورد بحث ارائه دهد (Cap, 2020).
در تشریح آیندههای متعارض، براساس مطالعات تجربی، کپ (2020) نشان میدهد جملاتی که با وجه اخباری بیان میشوند به دنبال وجه پرسشی میآیند تا شواهدی را برای رفع ابهامات فراهم کنند یا عقلانیت و دانش خود را دربارۀ وضعیت فعلی تقویت کنند (Cap, 2020:8). این دانش جایگاه سخنگو را برای توجیه و تثبیت دیدگاه خود دربارۀ آیندۀ مطلوب را تقویت میکند (Cap, 2020).
2-2-3. وجهیت و اسمیسازی
در مطالعۀ آیندههای جایگزین در گفتمانهای سیاسی، مفهوم وجهیت فراتر از دیدگاه سنتی، یعنی توجه صرف به افعال وجهی، به کار میرود (Dunmire, 2011:100). مفهوم وجهیت براساس نظر هاج[16] و کرس[17] (1988) کلیت امر نشانهشناسی اجتماعی را در برمیگیرد. هاج و کرس (1988: 112) معتقدند که وجهیت در معنای گستردۀ خود مفهومی است که موضع مشارک را در یک فرایند نشانهشناختی، مقولهبندی فرایندها و روابط اجتماعی و وضعیت امور مشارکین را در برمیگیرد. دانمایر (2011: 100) بیان میکند که وجهیت تمامی عناصر از قبیل «جایگاه، قدرت و اقتدار و اعتبار» را در هر رویداد نشانهشناختی اجتماعی را در برمیگیرد.
مفهوم وجهیت در اثرگذاری بر مجادلات حول دیدگاههای متعارض درباب آینده تأثیرگذار است ( Cap, 2020; Dunmire, 2011). در همین ارتباط، هاج و کرس (1988: 123) معتقدند که مفهوم وجهیت در این معنا در هر رویداد نشانهشناختی وجود دارد: «وجهیت به برساخت مجادلات اجتماعی دانش اشاره میکند.» در توافق با این دیدگاه، کپ (2020: 336) اظهار میکند که در گفتمانهای سیاسی به دنبال مفصلبندی آینده، فرافکن و بازنماییهای رقیب درباره آینده میآید. از این رو، دیدگاهها و بینشهای مخالف مخاطب را قادر میسازد تا آیندههای بازنماییشده را مقایسه و مقابله کند و با دقت و مراقبت آنچه که باید انجام شود و آنچه که رخ خواهد داد را از نظر بگذرانند ( Cap, 2020; Dunmire, 2011).
در بازنماییهای آیندههای جایگزین، گفتمانهای سیاسی آینده متعارض را بهعنوان امری ممکن یا محتمل مفهومسازی میکنند (Cap, 2020:336). در خلال این گزینشها و اختیارات، آینده متعارض بهعنوان امری «قابل تردید» و «نامعین» مفهومسازی میشود که از عدم دانش کافی منبعث میگردد (Cap, 2020:336). در رابطه با عاملیت نیز آینده متعارض بازنمایی هستارهای گروه خودی را در موضع مثبت و هستارهای دیگری را بهعنوان هستارهای تهدیدزا در برمیگیرد (Cap, 2020). در سوی دیگر، آیندۀ مطلوب از طریق وجهیت مطلق بازنمایی میشود که منبعث از شواهد تاریخی و منطقی است. بازنمایی این آینده موارد واژگانی و واژ-دستوری را شامل میشود که وجهیت حقیقت بیقید و شرط را بیان میکند (Cap, 2020: 336).
اسمیسازی تشریح تهدید را با تشریح آیندههای جایگزین و وجهیت ادغام میکند. اسمیسازیهایی مثل «تهدید» یا «خطر» وضعیت فعلی و آینده را با هم ترکیب میکنند. اسمیسازیهایی از این دست زمان حال را بهصورت وضعی درگیرشونده با تهدید بازنمایی میکنند و آینده را به شیوهای بهتصویر میکشد که اتفاق میافتد، ممکن است اتفاق بیافتد، یا باید اتفاق بیافتد. این بازنماییها از بینشهای موجود از وضعیت فعلی ریشه میگیرند (Cap, 2020).
اسمیسازی اشارات صریح زمانی از وجهیت را منتقل نمیکند و صرفاً به هستارهایی اشاره دارد که وجود دارند. از این رو، «تهدید» اسمیشده از طریق «امری که در حال تحقق است به امری همیشه حاضر در زمان حال اشاره و به آینده تسری پیدا میکند» (Cap, 2020: 337). از دیدگاه کاربردشناسی – بلاغی، اینکه اسمیسازی قادر به انتقال اشارات زمانی و وجهیت نیست، به سخنگو کمک میکند تا دیدگاه خاص خود در باب آیندههای جایگزین را بازتاب دهد (Cap, 2020). در حقیقت، اسمیسازی از تهدید آندسته از گزارههایی را فشردهسازی میکند که سخنگو تلاش دارد از آن برای ارائه و مشروعیتبخشی به بینش خود درباره آینده متعارض و مطلوب استفاده کند.
3-2-3. گواهنمایی
به بیان ساده و کلی، گواه نمایی به منابع اطلاعات اشاره دارد که کلام بر آن استوار است. گواهنمایی نشان میدهد که یک واحد اطلاعات چگونه و از چه منابعی بدست آمده است (Aikhenvald, 2004). در رابطه با سناریوهایی در باب آیندههای جایگزین، گواهنمایی متأثر از کاربرد وجهیت و وجه است (Cap, 2020). از دیدگاه کپ (2020:338) ساختهای واژ-دستوری که برای تشریح تقابلهای گواهنمایانه به کار میروند مکمل آن دسته از صورتهای بیانی هستند که وجه و وجهیت را در مشارکتشان به بازتاب انسجام، «پذیرفتاری و رهبری بالقوه سخنگو را به اجرا در میآورند.» در این رابطه، تقابلهای گواهنمایانه بین آینده متعارض و مطلوب برحسب منبع اطلاعات برای تشریح آیندههای جایگزین تمایز برقرار میکنند (Cap, 2020). برای تشریح آینده متعارض، اطلاعاتی که به یقین نرسیدهاند و از منابع اطلاعات متقن برخوردار نیستند، به کار میرود. از این رو، وجهیت احتمال و وجه پرسشی برای تشریح آینده متعارض به کار میرود. در آن سو، آیندۀ مطلوب بهواسطه و براساس شواهد و مستندات حقیقی تشریح میشود و بهوسیلۀ وجهیت مطلق و وجه اخباری تقویت میگردد (Cap, 2020:338). با وجود این، بصارتی و همکاران (in press) با نقد اثر کپ (2020) مبنی بر انتساب وجهیت مطلق به آیندۀ مطلوب و وجهیت احتمال به آیندۀ متعارض، نشان میدهند که انتساب وجهیت از هر نوعی تابع روابط بهمپیچیده از عناصری است که فهم ما از گفتمان را تسهیل میکنند، از جمله بازنمایی وضعیت حال و گذشته، ارزیابی میزان موفقیتآمیز بودن سیاستهای پیشگیرانه گذشته و حال در دفع تهدیدهای تشریحشده، نوع بازنمایی و ارزیابی کنشهای گذشته، و بازنمایی کنشگر مسئول در امر محققسازی آینده مطلوب.
دادههای پژوهش پیشرو از سخنرانی مراسم تحلیف ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی در مجلس شورای اسلامی در سال 1400 استخراج شده است. انتخاب این سخنرانی از آن رو است که این طیف گفتمانهای سیاسی، در کنار دیگر انواع آن، میتوانند بینشهایی در خصوص گسست یا امتداد گفتمانی در طبقۀ حاکم را روشن کنند. قطعههای مورد تحلیل در این بخش از مواردی انتخاب شدهاند که سیاستها و برنامههای دولت سیزدهم را بیان میکنند. در این پژوهش محتوای عقیدتی-معرفتی برساخت فضای آیندۀ مطلوب و همچنین راهکارهای گفتمانی مشروعیتبخشی به آن را مطالعه خواهیم کرد.
سخنرانی مراسم تحلیف ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی را میتوان یک گفتمان سیاستگذارانه دانست که برنامهها و خطوط مشی سیاسی و عقیدتی دولت و کابینه جدید را بهصورت کلی ترسیم میکند. در این گفتمان، تشریحی کلی از وضعیت فعلی کشور دربارۀ مسائل مختلف ارائه میشود که فضای مفهومی و زمینه ایدئولوژیکی لازم را برای طرح برنامههای آینده ایجاد میکند. از این رو، پیش از پرداختن به چگونگی تشریح، شکلدهی و تعیین واقعیت فضای آینده، ابتدا لازم است نشان دهیم که در گفتمان مذکور وضعیت زمان حال چگونه به تصویر کشیده شده است و به چه صورتی مبنای ایدئولوژیکی لازم را برای سیاستگذاری آینده فراهم میکند.
سید ابراهیم رئیسی، 14/ 5/ 1400
در این بریده از متن سخنرانی، زمان حال (یا وضعیت فعلی) بهصورت یک فضای مفهومی گسترده تشریح شده است که نقطۀ آغاز آن بهصورت اشاری منطبق با رخداد انقلاب اسلامی ایران است. به عبارت دیگر، در یک فرایند شناختی، انقلاب اسلامی ایران بهصورت استعاری بهعنوان یک مرز یا خط مرزی مفهومسازی میشود که دوران پساانقلاب (زمان حال) را ازلحاظ عقیدتی و سیاسی در تضاد کامل با دوران پیش از انقلاب (گذشته) قرار میدهد («...سرنوشت ملت ایران...متحول گردید...»). این تضاد مفهومی را مشخصات معنایی فعل کنشی «متحول کرد» نشان میدهد. مشخصات معنایی این فعل این پیشانگاشت را با خود بههمراه دارد که گسستی در وضعیت منفی و نامطلوب در مقطعی از زمان گذشته رخ داده و به موجب آن وضعیتی مثبت و مطلوب در فضای مفهومی گستردۀ زمان حال (دوران پساانقلاب) پدید آمده است. عاملیت این گسست تاریخی در سطح گفتمان به دو هستار فعالسازیشدۀ «امت تاریخساز» و «امام خداشناس» نسبت داده شده است («...سرنوشت ایران بزرگ، به همت امت تاریخساز و راهبری امامِ خداشناس....»). آنچه از متن بر میآید، این دو هستار در یک تعامل و رابطۀ متقابل اما با نوع عاملیت و اهمیت مشارکت متفاوت، موجبات «تحول» را به وجود آوردهاند. در حقیقت، «تحول» که بزرگترین و اصلیترین مشخصۀ زمان حال (دوران پساانقلاب) است، سه کنش عمده و اساسی را در بر میگیرد: تحول سرنوشت مردم ایران («...سرنوشت ایران بزرگ...متحول گردید...») غلبه بر ظلم، و کسب استقلال («...زنجیر اسارت را از دست و پای خود باز کرد...در برابر غرب و شرق ایستاد...»). در به انجام رساندن این سه کنش بنیادین، دو هستار دخالت داشتهاند اما نوع عاملیت آنها در به نتیجه رسیدن امر تحول به شکلی متفاوت تشریح شده است. در این خصوص، هستار «امت تاریخساز» که بهصورت مَجاز به مردم ایران، بهویژه انقلابیون سال 57، اشاره دارد با عاملیت ارادی و نقش آغازگر و مهیاکنندۀ کنش («...به همت امت تاریخساز...») شناسایی شدهاند. همچنین، هستار «امام خداشناس» با عاملیت ارادی و نقش مدیریتکنندۀ امر تحول و پیشبرد انقلاب («...رهبری امام خداشناس...») تشریح شده است.
تشریح و شناسایی وضعیت فعلی با امر «تحول» اعتبار و پذیرفتاری لازم را برای سخنگو فراهم میکند تا سیاستهای آیندهمحور را برای جامعه هدف تبیین کند. برخورداری از چنین فضایی از ماهیت معنایی و مفهومی توقفناپذیری و عدم سکون امر «تحول» سرچشمه میگیرد که وضعیت فعلی را بهوسیلۀ تشریح آن در قالب وجه مستمر[18] به زمان آینده متصل میکند. ویژگی معنایی و مفهومی عدم سکون در امر تحول باعث میشود که سخنگو قوۀ ادراکی و شناختی مخاطبان را برای پذیرش یا حداقل ملاحظه طرحهای آیندهمحور آماده کند. در چنین حالتی، زمان حال (وضعیت فعلی) به منبع و محتوای لازم برای شکل بخشیدن به محتوای فضای آینده تبدیل میشود و آینده همان استمرار همراه با تحولِ زمان حال خواهد بود. چنین پایهسازی برای زمان آینده بهمنظور جلوگیری از بروز رخداد گسستی معرفتشناختی در روند تاریخی نظام سیاسی است که ممکن است نظام دانش – معنایی نوینی را جایگزین وضعیت فعلی کند.
تشریح و برساخت گفتمانی فضای آینده در امتداد وضعیت فعلی درگفتمان سیاستگذارانۀ دولت سیزدهم در قالب تهمیداتی دربارۀ مسائل مهمی از قبیل سیاست خارجی، اقتصاد و معیشت مردم، جامعه و زیرساختهای اجتماعی تبیین میگردد. مفهومسازی آینده که در تمامی این سیاستها و برنامهها وجود دارد، به تعیین چگونگی و چیستی محتوای فضای آینده اشاره میکند.
سید ابراهیم رئیسی، 14/5/1400
تشریح محتوا یا چارچوب مفهومی آیندۀ مطلوب در این بریده از متن (2) بر مبنای گسترش ارزشها و معیارهای ارزشی – اخلاقی و عقیدتی جهانشمول همچون «عدالت»، «مبارزه با فساد»، «حقوق بشر»، «عدم تبعیض» و «مبارزه با ظلم» نه در یک فضای جغرافیایی یا جغراسیاسی محدود، بلکه با رویکردی جهانی انجام شده است («...مدافع حقوق انسانها در عالم باشد... و به ظلم و بیعدالتی و تبعیض در هیچ کجای جهان راضی نشود...»). این افقهای ارزشی – اخلاقی در انطباق با مشخصۀ «غلبه بر ظلم»، بهعنوان یکی از وجوه معرف انقلاب اسلامی و دوران پساگسست (دوران پساانقلاب)، قرار میگیرد (ر.ک. بریدۀ 1). این انطباق معرفتی-عقیدتی باعث میشود واقعیت معرفتشناختی فضای آینده در پیوستگی محتوایی با مشخصۀ زمان حال یا وضعیت فعلی تعریف شود. ازلحاظ شناختی، این نوع پیوستگی وجود هرگونه تناقض محتوایی احتمالی را پاک میکند و باعث افزایش پذیرفتاری سخنگو میشود. در نتیجۀ این امر، پیوستگی و انسجام گفتمانی سخنگو میتواند فیلترهای حوزۀ کشف متقلب در نظام شناختیِ مخاطب را غیرفعال کند و در نظم و نسج فکری آنها رخنه کند.
پیگیری و مطالبۀ محتوایی این چنینی برای شناساندن فضای آینده بهعنوان امری تشریح شده است که تنها سیاست و برنامههای صِرف دولت برای تنظیم و محقق ساختن آینده نیست. بلکه عاملیت خواست و مطالبۀ تحقق چنین فضایی به هستار «مردم» نسبت داده شده است («...مردم از دولت برگزیدۀ خود میخواهند...»؛ «...مردم از ما میخواهند...»). در این نمونه، هستار «مردم» بهعنوان عامل اصلی خواست آیندهای با محتوای معرفتشناختی و ایدئولوژیکی خاص نشان داده شده است و در این بین، هستار «ما» که به «دولت برگزیده» ارجاع میدهد، در جایگاه ابژۀ امر خواستن برای شکلبخشی به آینده نشان داده شده است. به عبارت دیگر، دولت، یا «ما»، تنها وظیفه دارد مسئولیت واگذارشده از سوی مردم، یعنی همان برقراری آینده، را به مرحلۀ اجرا درآورد. چنین بیانی بهصورت تلویحی نشان میدهد که دولت در تنظیم سیاستها و آرمانهای خود تنها صدا و خواست مردم را نمایندگی میکند. بنابراین، اساس دولت را در یک وجهۀ مردمسالارانه نشان میدهد.
در سطح واژ-دستوری و کاربردشناختی، گفتمان سیاستگذارانۀ دولت سیزدهم برای بیان و تشریح آیندۀ مطلوب از وجه «التزامی» استفاده میکند («...مردم امروز از ما میخواهند که به وعدۀ خود مبنی بر تحقق دولت عدالتگستر، فسادستیز...») تا محتوای آیندۀ مطلوب را بهعنوان مطالبه، خواست یا آرزو مطرح کند. در این ساخت، فعل عبارت اصلی «میخواهند» دارای وجهیت معرفتی ناواقع است؛ امری که در وضعیت فعلی محقق نشده است و یا امکان تحقق آن وجود ندارد؛ بنابراین، تحقق آن به زمان آینده نامعلوم فرافکن میشود و، از این رو، امکان رخداد آن پایین میآید. به بیان گَوینز[19] (2007:94) فعل «خواستن» یک معنای وجهی با خود بههمراه دارد که بیان میکند «وضعیتی که محتوای این فعلهای وجهی توصیف میکنند اغلب در زمان بیان آنها محقق نشده است». دلیلی که میتواند کاربست چنین ساخت تمنایی را توجیه کند تشریح وضعیت تحقق آینده مطلوب بهعنوان خواست و تمنای هستار «مردم» از یک هستار اجرایی «دولت، ما» است، نه بهمثابه یک برنامه و سیاست کاری در رأس امور دولت. چنین بازنمایی تنها نشاندهندۀ دغدغهمندی دولت در رابطه با خواست و مطالبات جامعۀ مدنی است، نه قصد آن برای محقق ساختن برنامهها.
از دیدگاه کاربردشناختی، کاربست ساختار التزامی و فرافکنی عاملیت خواست آیندۀ مطلوب به هستار «مردم» را میتوان از دو جنبۀ مهم و بنیادین تفسیر کرد: از یک سو، چنین ساختاری قطبیت ایدئولوژیکی «ما-آنها» را در درون ساختار سیاسی ایجاد میکند؛ به این صورت که تشریح وضعیت هستیشناختی آینده بهصورت امر تمنایی-آرزویی این بینش را تلویحاً پیشرو قرار میدهد که تجربۀ تاریخی از تحقق چنین فضای آینده وجود نداشته و هرآنچه بوده تنها مطالبه و خواست اجتماعی آن بوده که مورد انکار دولتهای ادوار گذشته واقع شده است. بر این اساس، دوگانۀ ایدئولوژیکی در قالب «ما»ی حامی فضای آیندۀ مطلوب و «دیگری» انگارگر این فضا نمود مییابد. از دیگر سو، فرافکنی عاملیت مطالبۀ آیندۀ مطلوب به هستار مطالبهگر، یعنی، «مردم» و بازنمایی آن برنامهها بهعنوان «وعده» (...مردم از ما میخواهند به وعدههای خود...») دولت را از هرگونه الزام برای به عهده گرفتن مسئولیت اجرایی در رابطه با محقق ساختن فضای آینده معاف میکند و صرفاً آن را بهعنوان یک خواست اجتماعی مطرح میکند.
علاوه بر مطالبات و خواستهایی که به مسائل و موضوعات ارزشی-اخلاقی جهانشمول مربوط میشوند، گفتمان سیاستگذارانۀ دولت سیزدهم مسائل و دغدغههای اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایران را نیز به محتوای آیندۀ مطلوب اضافه میکند.
سید ابراهیم رئیسی، 14/5/1400
محتوای آیندۀ مطلوب در این بخش از متن به ضرورت احقاق حقوق مردم در خصوص آزادیهای فردی، اجتماعی و مدنی در کنار تجلی ارزشها و آرمانهای انقلاب در تمام سطوح نظام مدیریتی و حکومتی کشور اشاره دارد («... در ساختارها، فرایندها و همچنین باورهای دولتمردان مشاهدهپذیر باشد...»). دربارۀ «آزادیهای اجتماعی و فرهنگی»، گفتمان دولت سیزدهم به طور مشخص به تشریح و بیان دقیق مصادیق این آزادیها نمیپردازد. بلکه، با استفاده از فرایند «اسمیسازی»، «آزادیهای اجتماعی و فرهنگی» را بهصورت یک امر بدیهی و شناختهشده مطرح میکند که گویی در همۀ شئون آن مورد اتفاق تمامی سطوح و طبقات جامعه است. به کار بردن چنین ساختاری مسیر هرگونه بحث و تشکیک در مصادیق، اصول و راهبردهای تحقق آن را مسدود میکند و مخاطب را با این امر ازپیشآمادهشده، اما مبهم، مواجه میکند. همچون نمونۀ پیشین، تحقق آزادیهای اجتماعی و عمل به موازین و شعائر انقلاب بهعنوان خواست و ارادۀ هستار مردم بازنمایی شده است («...مردم میخواهند آزادیهای اجتماعی و فرهنگی آنها....»؛ «...مردم میخواهند به معنای واقعی کلمه...»).. این نوع تشریح باعث میشود حداقل بخشی از محتوای فضای آینده که به مسائل ایدئولوژیک مرتبط است، بهمثابه ایدئولوژی کلی ساحت جامعه شناخته شود.
از طرف دیگر، محتوای ایدئولوژیک آیندۀ مطلوب و مطالبات طرحشده از سوی مردم بهعنوان اموری تجربهنشده مفهومسازی شدهاند. این وضعیت را محتوای معنایی فعل «پیگیری شود» مفهومسازی میکند. در این بین، کاربست قید حالت «مجدانه» بر ضرورت و اهمیت آن می افزاید. به عبارت دیگر، از یک سو، فعل «پیگیری شود» موضوع تشریحشده را امری غایب در زمان حال و مورد مطالبه مردم مفهومسازی میکند و از دیگر سو، با استفاده از قید حالت «مجدانه» درجهای از ضرورت و اهمیت را از طرف مردم را به امر تشریحشده اضافه میکند.
تشریح عنصر اسمی «مردم» در گفتمان سیاستگذارانۀ دولت سیزدهم تنها به مطالبۀ تحقق آیندۀ مطلوب در حوزۀ ارزشی-اخلاقی و عقیدتی محدود نمیگردد، بلکه دربرگیرندۀ خواستههای اقتصادی و معیشتی مردم نیز میشود.
سید ابراهیم رئیسی، 14/5/1400
در این بخش از متن، محتوای آیندۀ مطلوب در قالب مطالبهها و خواستهای مردمی برای بهبود شرایط اقتصادی (...«رفع تنگناها، معیشت و سفرۀ آنها را بهبود ببخشیم...») و ارتقا سطوح رفاه اجتماعی («...نشاط ملی و شور اجتماعی...») تظاهر مییابد. همچون موضوعات پیشین، دو نمونه فرافکنی در این بریده از متن وجود دارد: از یک سو، محتوای مطالبۀ شرایط اقتصادی و تقویت و حمایت از رفاه اجتماعی به زمان آینده فرافکن شده است. این کار از طریق فعل اصلی جمله «میخواهند» و جملهوارۀ متممی در قالب وجه التزامی صورت گرفته است که بهصورت تلویحی بیان میکند تحقق امر تشریحشده در زمان حال امکان پذیر نیست، یا شرایط تحقق آن میسر نشده است و یا تا به حال چنین مسئلهای مطرح نبوده است؛ از این رو، زمان و فضای مناسب برای تحقق آن آینده است (ر.ک. Gavins, 2007). از دیگر سو، با قرار دادن عنصر اسمی «مردم» بهعنوان فاعل خواست و مطالبه، محتوای فرافکنشدۀ آیندۀ مطلوب بهعنوان مطالبات و خواستههای مردم بازنمایی شده است، نه برنامهها و سیاستهای خاص دولت برای رفع مسائل و مشکلات اقتصادی. به عبارت دیگر، گفتمان سیاستگذارانۀ دولت سیزدهم با قرار دادن «مردم» بهعنوان هستار اصلی مطالبهگر آیندۀ مطلوب، از سوی او سخن میگوید. بهکاربردن چنین فن بلاغی که بهصورت منسجم و پیوسته در گفتمان سیاستگذارانه حاضر است، تلاش دارد دولت سیزدهم را ساختاری مردمسالار ترسیم کند.
علیرغم اینکه در نمونههای (2-4) استفاده از ساختهایی نظیر «مردم از ما میخواهند»، «مردم از دولت برگزیدۀ خود میخواهند»، «مردم میخواهند» محتوای آیندۀ مطلوب را برمبنای خواست و مطالبۀ مردم تعیین و تنظیم میکند، باید توجه داشت که چنین ساختارهای نحوی به دلیل داشتن ماهیت ضدواقعیت و گزینش ساخت التزامی (یا التزامی با نقش امری) برای جایگاه متمم فعلی، این تحلیل و بینش را القا میکند که تحقق مطالبات تشریحشده در آینده تنها امری تمنایی و دعایی (یا آرزویی) بوده است که از جانب مردم مطرح شده است و سخنگو در این گفتمان تنها به توصیف تمنیات و خواستههای مردم نسبت به آیندۀ مطلوب پرداخته است. از دیدگاه بلاغی، اتخاذ چنین موضعی در کنار حفظ انسجام و پیوستگی در سطح گفتمان موجب میشود که گوینده پذیرفتاری لازم را برای القای سیاستها و برنامههای دولت در راستای مدیریت فکری جامعه در اختیار بگیرد و اقدامات و سیاستهای لازم برای تعیین آینده را کنترل کند.
برخلاف قراردادن هستار اسمی «مردم» بهعنوان عامل مطالبهگر فضای آینده با محوریت موضوعات ارشی-اخلاقی، آنجایی که مسائل سیاسی، چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی، مطرح میشوند که نیازمند موضعگیری سیاسی و دیپلماتیک است، گفتمان سیاستگذارانۀ رئیس جمهور از جایگاه ویژۀ ریاست جمهوری به تشریح موضع، جهانبینی و، مهمتر از همه، محتوای آیندۀ مطلوب میپردازد.
سید ابراهیم رئیسی، 14/5/1400
در این بخش از گفتمان دولت سیزدهم، اصول صلحآمیز برای تنظیم و گسترش روابط دیپلماتیک با کشورهای منطقه («...از طریق گفتگوهای واقعی درون منطقهای...»)، احترام به منافع و حقوق کشورها («...براساس تأمین حقوق ملتها...»)، رفع تحریمهای تحمیلشده به ایران («...تحریمهای علیه ملت ایران باید لغو شوند...») و ایجاد و تقویت دیپلماسی همهجانبه در سطح منطقه («...دیپلماسی باید ارتباط ملتهای منطقه را بیشتر و ....») ترسیم شده است.
بیان و تعیین وضعیت آیندۀ مطلوب در خصوص موضوعات مطرحشده نیازمند برخورداری از قدرت و جایگاه سیاسی متنبوع و دارای پذیرفتاری حقوقی، سیاسی، ایدئولوژیک و بین المللی است. با در نظر گرفتن الزامات جایگاه گواهنمایانه برای تعیین و تبیین آیندۀ مطلوب تشریحشده، گفتمان سیاستگذارانه دیگر از هستار غیر از ریاست جمهوری برای تصدی آن استفاده نمیکند. از دیدگاه واژ-دستوری، آیندۀ مطلوب در این گفتمان در جملاتی با وجه دستوری التزامی با کارکرد امری (Palmer, 2001) ایراد شده است. در این ساخت، صورت واژگانی «باید» که نشان دهندۀ الزامی معرفتی است پیگیری و تحقق بخشیدن به اصول و سیاستهای مطرحشده در ساحت سیاست و روابط بینالملل را به یک امر ضروری و لازم تبدیل میکند.
در این پژوهش به مطالعه و بررسی مضامین و محتوای عقیدتی-معرفتی در سخنرانی مراسم تحلیف ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی، بهعنوان یک نمونه از گفتمانهای سیاسی، پرداختیم که برای تشریح و شکلدهی به آیندۀ مطلوب مطرح شده است. در این راستا، ابزارهای زبانی، کاربردشناختی و بلاغی را نیز بررسی کردیم که در تشریح و بازنمایی فضای آینده و انتقال معارف ایدئولوژیک آن مشارکت داشتند. افزون بر این موارد، راهکارهای مشروعیتبخشی به محتوای آیندۀ مطلوب و سیاستهای ناظر بر آنها را نیز مطالعه کردیم. در این سخنرانی، زمان حال/وضعیت فعلی بافت سیاسی – اجتماعی-اقتصادی ایران بهعنوان محصول یک گسست تاریخی، یعنی انقلاب اسلامی 57، بازنمایی شده است که وجوه معرف آن را میتوان در سه محور اصلی تحول همهجانبۀ سرنوشت و وضعیت مردم ایران، غلبه بر ظلم و کسب استقلال بهتخلیص بیان کرد. این سه محور در قلب محتوا و مضامین طرحشده برای آیندۀ مطلوب قرار میگیرند. به دیگر بیان، با توجه به اینکه زمان حال/وضعیت فعلی حاصل یک گسست و تحول سیاسی و معرفتشناختی تشریح شده است، آینده در امتداد وضعیت معرفتشناختی زمان حال پدید میآید. بازنمایی و مفهومسازی این امتداد و پیوستگی مفهومی و معرفتشناختی بهواسطۀ تشریح زمان حال/وضعیت فعلی در قالب وجه مستمر به مدد عناصر واژ-دستوری صورت گرفته است. ویژگی عدم انقطاع در استمرار و انعکاس معارف ایدئولوژیکِ حاصل از گسست و امتداد آنها به فضای آینده موجب میشود که قوۀ ادراکی و شناختی مخاطبان برای پذیرش یا حداقل ملاحظۀ برنامهها و طرحهای آیندهمحور نظام سیاسی جدید آماده باشد. در این ارتباط، سیاستهای آیندهمحور در سخنرانی تحلیف را میتوان در چهار محور مضمونی مبانی و معیارهای ارزشی-اخلاقی و عقدتی جهانشمول، مسائل و دغدغههای اجتماعی-فرهنگی جامعه ایران از جمله آزادیهای فردی، و تجلی آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی، بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم، و نهایتاً سیاست خارجی تعاملی و صلحمحور خلاصه کرد. علیرغم اینکه سیاستهای آیندهمحور در سطح محتوایی و عقیدتی-معرفتی در انطباق با سه مشخصۀ اصلی زمان حال، یعنی تحول همهجانبه، غلبه بر ظلم و کسب استقلال قرار میگیرند و موجب پدیداری پیوستگی و انسجام فکری و معرفتشناختی و ادراکی مخاطبان میشود، با این حال، با پیش آمدن بحث محقق ساختن برنامهها، یک گسست دیگر بین وضعیت فعلی و فضای آینده مفهومسازی میگردد؛ به این صورت که علیرغم امتداد و پیوستگی محتوایی و عقیدتی-معرفتی زمان حال به زمان آینده، این برنامهها و سیاستها تا زمان حال محقق نشدهاند و کماکان در قالب مطاللبات مدنی باقی ماندهاند.
در این سخنرانی، مشروعیتبخشی به سیاستهای آیندهمحور به دو شیوه صورت میگیرد: اول، بازنمایی هستار «مردم» بهعنوان مطالبهگر تحقق آینده باعث میشود فضای آینده بهعنوان یک خواست اجتماعی و نه یک برنامۀ کلان سیاسی برای مدیریت جامعه تلقی شود و خود جامعه اعتبار و پذیرفتاری لازم را به آن اعطا کند. در این حالت، مشروعیت از همان منبعی صادر میشود که برنامهها و سیاستهای آیندهمحور را مطالبه کرده است. اما در حقیقت این نظام سیاسی است که سیاستهای بلندمدت خود برای مدیریت و کنترل فکری و عملکردی جامعه را از زبان مردم طرح میکند. دوم، این سیاستها مشروعیت خود را از گسست و تقابل بیعملیِ تابهحال و دغدغهمندی برای آینده در راستای محقق ساختن سیاستها کسب میکند. به بیان دیگر، این گفتمان با مفهومسازی بیعملی تابهحال، آینده را در حقیقت فضایی مفهومسازی میکند که علاوه بر امتداد و پیوستگی محتوایی و عقیدتی-معرفتی، وضعیتی جدید را با دغدغهمندی برای برنامههای بهاصطلاح مطالبهشده از سوی مردم پدید خواهد آورد. این نوع مفهومسازی، در اصل، تقابلی ایدئولوژیک بین «ما»ی دغدغهمند برای آینده و «آنها»ی بیعمل و ساکن پیشرو میگذارد. در این تقابل، گروه «ما» بهعنوان گروهی شناخته میشود که خواست و مطالبات مدنی مبنی بر تحقق سیاستهای آیندهمحور را مطرح میکند. برخلاف این گروه، «آنها» با دولتها و ساختارهای سیاسی پیشین شناخته میشود که مطالبات جامعه را پاسخ ندادهاند. این تقابل ایدئولوژیک علاوه بر آنکه دولت جدید را بهمثابه یک هستار مورد پذیرش و مشروع برای پیگیری مطالبات اجتماعی میشناساند، بلکه از منظری انتقادی نیز عملکرد ساختاهای سیاسی پیشین را به زیر سؤال میبرد. با این توضیحات، میتوان ادعا کرد که در این سخنرانی پیوستگی و امتداد فکری و عقدیتی-معرفتی، بازنمایی منبع مشروعیتبخش (جامعه مدنی) بهعنوان مطالبهگر تحقق فضای آینده و عبور از بیعملی به دغدغهمندی نسبت به مطالبات مردم، برنامهها و سیاستهای آینده را مشروعیتبخشی میکند.
[1] inauguration ceremony
[2] ritualistic event
[3] alternative futures in political discourses
[4] privileged future
[5] oppositional future
[6] preemptive policies
[7] D. W. Hursh
[8] J. A. Henderson
[9] W. Mann
[10] S. Thompson
[11] rhetorical structure theory
[12] thesis-antithesis
[13] consistency
[14] credibility
[15] cheater detection module
[16] B. Hodge
[17] G. Kress
[18] continuous
[19] J. Gavins