Document Type : Research Paper
Authors
1 Farhangiyan University, Tehran, Iran.
2 Farhangiyan University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
1. مقدمه
از دهۀ 1970 تحقیقات زیادی در زمینه اختلالات زبانی انجام شده است که هدف آنها برقراری ارتباط بین کنش زبانی مختل شده در بیماران زبان پریش و جایگاه آسیب مغزی برای درک ساختار نظام شناختی زبان بوده است. در سالهای اخیر نیز بر شمار این گونه مطالعات با توجه به اهمیتی که در روشن ساختن چگونگی دستیابی[1]، بازیابی[2] و بازنمایی[3] واژگان ذهنی دارند افزوده شده است. یافتههای تحقیقات عصبروانشناسان زبان (سمنزا و موندینی[4]، 2006؛ 2010؛ الیعقوبی[5] و همکاران، 2008) بر روی افراد زبانپریش نیز مؤید آن است که اگرچه بیماران زبانپریش توانایی بازیابی واژههای مرکب را ندارند، اما دانش صرفی واژهها (به عنوان نمونه اینکه واژه ساده یا مرکب است)، دانش ساختاری ترکیب (به عنوان نمونه اینکه ترکیب از چه سازههایی تشکیل میشود) و دانش قواعد ساختِ واژه در آنها حفظ شده است.
در مطالعات روانشناسی زبان، پردازش واژههای پیچیده صرفی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و همواره این مطالعات در جستجوی یافتن پاسخی برای سؤالاتی از این قبیل بودهاند که چگونه واژههای متفاوت در واژگان ذهنی بازنمود مییابند و آیا گویشوران به هنگام تولید، سازههای آنها را با هم ترکیب میکنند. شواهدی وجود دارد که با توجه به نوع فرایند (اشتقاق، تصریف و ترکیب)، بعضی از ساختهای پیچیده صرفی به صورت یک کل[6] واحد و بعضی دیگر از طریق سازههای تشکیلدهنده در ذهن ذخیره میشوند. برخی از محققان (نیومن، اولمن، پانچوا، والیگرِ، و نویل[7]، 2007) نیز بر این نظرند که پردازش صورتهای باقاعده به صورت انباشتی[8] و صورتهای بیقاعده به صورت کلی رخ میدهد. علاوه بر این، فرایندهای زایاتر به صورت انباشتی و آنهایی که زایایی کمتری دارند به صورت کلی[9] پردازش میشوند (وانِست و بلند[10]، 1999). اما نکته حائز اهمیت آن است که زایایی مطلق نیست و فرایندی که در یک زبان زایاست، در زبان دیگر ممکن است از زایایی کمتری برخوردار باشد. به عنوان نمونه، پارامتر ترکیب که فرایندی بسیار زایا در زبان فارسی میباشد (غنچه پور، 1392؛ خباز، 1386)، در زبان لهستانی زایایی بسیار کمی دارد. بنابراین، منطقی است که فرایندهای صرفی یکسان مانند ترکیب در زبانهای متفاوت بسته به میزان زایایی آنها متفاوت پردازش شوند که این مسئله میتواند دلیل و توجیهی برای انجام تحقیق فوق در زبان فارسی و مقایسه نتایج حاصل با مطالعات در دیگر زبانها باشد.
زبان پریشی ناروان زبان پریشیهای بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی را شامل میشود. گفتار آزادِ بیماران زبان پریش بروکا کم، ناروان، همراه با مکث، شروعهای نابجا و واژههای نامشخص است (آبلر و یرلو[11]، 2004: 50-55). سرعت گفتار پایین، تلگرافی و با تقلای بسیار همراه است (گارمن[12]، 1990: 433). در زبان پریشی ترانس کرتیکال حرکتی، جنبههای حرکتی تولید گفتار کاملاً آسیب میبیند و گفتار آزاد ناروان و دارای لغزشهای بیشتری نسبت به زبان پریشی بروکاست. تولید با تقلا همراه است و تکرارهای نابجا[13] در گفتار دیده میشود. تکرار بیماران ترانس کرتیکال حرکتی خوب است و معیار مهمی برای تشخیص این نوع زبانپریشی از بروکا محسوب میشود (گارمن، 1990: 440-441). در تحقیق حاضر عملکرد رفتاری بیماران بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی در کنار هم بررسی میشود؛ زیرا گفتار هر دو نوع نشانگان ناروان است و در واقع هر دو در یک طبقه قرار میگیرند. علاوه بر این، نشانگان[14] بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی از یک نوع با درجه متفاوت آسیب میباشند (گارمن،1990). همچنین اگرچه بیماران زبانپریش متفاوت الگوهای اختلال معینی را نشان میدهند، در رویکردهای اخیر عصبشناسی زبان نظیر رویکرد کلی[15] یا تعاملی[16]، عصبشناسان به نشانگان متعدد باور ندارند و همه انواع زبانپریشی را تحت یک پدیده منفرد مقولهبندی میکنند (آبلر و یرلو، 2004: 10). علاوه بر این، آنچه در این مطالعه اهمیت دارد روشی است که بیماران زبانپریش برای تولید اسامی مرکب به کار میبرند. همچنین مشخصههای متفاوت زبانپریشی از اهمیت کمتری برخوردار هستند. مهمتر اینکه استفاده از بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال در کنار هم امکان بهتر مقایسه رفتار زبانی آنها را فراهم میآورد.
از میان ساختهای متفاوت صرفی، واژههای مرکب برای مطالعه نحوه بازیابی و بازنمایی اهمیت بسیار زیادی دارند زیرا ساختار منحصر به فرد و جالب آنها فرصت ویژهای را در اختیار محققان قرار میدهد تا ارتباط بین فرایندهای محاسباتی در ذهن و واژگان ذهنی و نیز تأثیر مشخصههای معنایی و صرفی عناصر بر ماهیت ذخیرهسازی واژگان ذهنی را درک کنند (لیبن[17]، 2006).
کلمات مرکب از نظر رابطه بین عناصر سازنده آنها به دو طبقه فعلی و غیرفعلی تقسیم میشوند ( خباز، 1385). اسم مرکب غیرفعلی نوعی کلمه مرکب میباشد که هسته نحوی آن فعل یا برگرفته از فعل نباشد یا اینکه نامشخص باشد، حال آنکه اسم مرکب فعلی، کلمهای متشکل از حداقل دو سازه است که هسته نحوی آن برگرفته از فعل و سازۀ دیگر موضوع، افزوده و یا صفت است (غنچه پور، 1392). در زبان فارسی اسامی مرکب با توجه به شفافیت معنایی به سه نوع تقسیم میشوند:
1- اسامی مرکب کاملاً شفاف با سازههای شفاف- شفاف، واژهای مرکبی هستند که معنای کل ترکیب از مجموع معانی سازههای آن مشخص میشود مانند اسم مرکب «راهآهن».
2- اسامی مرکب کاملاً تیره با سازههای تیره- تیره که هیچ کدام از سازهها در معنای کل ترکیب مشارکتی ندارند مانند «خاکشیر».
3- اسامی مرکب نیمشفاف، ترکیبهایی هستند که با توجه به هسته معنایی به اسامی مرکب نیمشفاف هسته آغازین و اسامی مرکب نیمشفاف هسته پایانی با توجه به سازههای شفاف- تیره یا تیره- شفاف تقسیم میشوند. در ترکیبهای نیمشفاف، هسته معنایی ترکیب به صورت مستقیم در معنای ترکیب نقش دارد. به عنوان نمونه در «تبرزین»، معنای سازه آغازین که هسته ترکیب است به معنای ترکیب اشاره میکند، حال آنکه در اسمهای مرکب هسته پایانی مانند «گل میخ»، هسته ترکیب یعنی «میخ» به معنای ترکیب اشاره دارد. از توضیحات بالا مشخص میشود که اسامی مرکب در زبان فارسی بر روی پیوستاری از کاملاً شفاف تا کاملاً تیره واقع میشوند.
اگر چه مطالعات در زمینه پردازش ترکیب در زبانهای مختلف به مسیرهای پردازشی کلی و تجزیهای اشاره میکنند، اما شواهد تجربی و بالینی مؤید نقش یکسان این دو انگاره در پردازش نیستند. همچنین برخی مطالعات پردازش اسامی مرکب شفاف و تیره را متفاوت نمیدانند (تافت و آرداسینسکی[18]، 2006)، حال آنکه برخی دیگر مسیر کلی را برای پردازش اسامی مرکب تیره و مسیر تجزیهای را برای پردازش اسامی مرکب شفاف ارائه میدهند ( لیبن، 1998؛ رولفس و باین[19]، 2002). از آنجایی که مطالعات انجام شده در زبانهای مختلف به یافتههای متفاوتی منجر شدهاند و عصبشناسان زبان به توافقی در این زمینه نرسیدهاند، لازم است در این زمینه تحقیقی در زبان فارسی انجام شود تا علاوه بر افزودن بر غنای مطالعات پیشین، نقش شفافیت معنایی در پردازش اسامی مرکب در زبان فارسی روشن شود.
هدف مقاله حاضر بررسی رویکردهای پردازشی متفاوت ارائه شده در مورد اسامی مرکب متشکل از سازههای «اسم + اسم» با درجات متفاوت شفافیت معنایی در بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی میباشد. علاوه بر این، بررسی مطالعات پیشین در حوزه عصبشناسی زبان مؤید عدم توجه آنها به پردازش واژههای ساده است. انجام این تحقیق فرصتی را ایجاد میکند تا تفاوت بین پردازش این دو ساخت صرفی مطالعه و با مقایسه نوع خطاها تصویر روشنتری از پردازش آنها ارائه شود. لذا با استفاده از دو تکلیف نامیدن در مواجهه و تکرار که معمولترین آزمونها در تحقیقات زبانپریشی هستند، پردازش اسامی مرکب و ساده را در بیماران زبان پریش ناروان (دو بیمار بروکا و دو بیمار ترانس کرتیکال حرکتی) بررسی میکنیم تا پاسخی برای سؤالات زیر بیابیم.
1- چگونه بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی فرایندهای نامیدن در مواجهه و تکرار را پردازش میکنند؟
2- چگونه بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی اسامی ساده و اسامی مرکب شفاف، تیره و نیم شفاف را پردازش میکنند؟
3- شفافیت معنایی چه تأثیری بر پردازش اسامی مرکب دارد؟
با توجه به مطالعات پیشین در این زمینه، پیشبینی میکنیم که شفافیت معنایی در پردازش اسامی مرکب تاثیر دارد به گونهای که انتظار داریم اسمهای مرکب تیره از طریق مسیر کلی و اسمهای مرکب شفاف از طریق مسیر تجزیهای پردازش شوند. از آنجایی که اسمهای مرکب نیمشفاف ساختار منحصر به فردی دارند و به لحاظ معنایی سازههای تیره و شفاف در کنار هم در ساختار آنها مشاهده میشود پیشبینی میکنیم که مسیر دوگانه در پردازش آنها نقش داشته باشد. به عبارت دیگر، اسامی مرکب تیره، شفاف و نیمشفاف به صورت متفاوت پردازش میشوند. همچنین پیشبینی میکنیم که تفاوتی بین پردازش دو فرایند تکرار و نامیدن وجود نداشته باشد.
2. پیشینه پژوهش
شفافیت معنایی عبارت است از اینکه تا چه اندازه معنای سازههای ترکیب در معنای کل ترکیب حفظ میشود و یا اینکه تا چه اندازه معنای کل ترکیب از معنای سازههای ترکیب قابل پیشبینی است. شواهد تجربی و مطالعات پیشین نشان میدهند که شفافیت معنایی به دستیابی آسانتر و پردازش سریعتر واژههای مرکب منجر میشود. همچنین ترکیبهای هسته-تیره، فرایند پردازشی طولانیتری در مقایسه با واژههای مرکب هسته-شفاف دارند (جی، گگنه و اسپالدینگ[20]، 2011). علاوه بر این، شفافیت و تیرگی معنایی از دیدگاه شناختی به رقابت میان اجزاء سازنده کلمات مرکب وابسته است. در اسامی مرکب شفاف، سازهها همایندی بیشتری با یکدیگر دارند و با احتمال بیشتری برای ترکیب مفاهیم انتخاب میشوند حال آنکه، در اسامی مرکب تیره، ارتباط بین سازههای ترکیب فاقد چنین رابطه معنایی است. به عبارت دیگر، اسامی مرکب شفاف، معنای ترکیبی دارند، حال آنکه اسامی مرکب تیره معنای ترکیبی ندارند (سبزواری، 1392: 67-70).
در مورد پردازش واژههای مرکب، رویکردهای متفاوتی ارائه شده است. در رویکرد کلگرایی[21]، همۀ واژههای پیچیده به صورت جداگانه در ذهن ذخیره و از طریق روابط تداعی[22] به همدیگر مرتبط میشوند (باترورث[23]، 1983؛ سمنزا، 1988). در رویکرد تجزیهای[24]، واژههای پیچیده به سازهها یا تکواژهای تشکیلدهنده تجزیه میشوند (تافت[25]، 2004؛ لیبن و یرما[26]، 2004). در نقطه مقابل این دو رویکرد، رویکرد مسیر دوگانه[27] پردازش واژههای پیچیده را به دو صورت کلی و تجزیهای به موازات یکدیگر ممکن میداند (لیبن، 1998؛ لیبن، گیبسن، یون و ساندرا[28]، 2003؛ موندینی، لوزاتی، زونکا، پیستارانی و سمنزا[29]، 2004). در این رویکرد تصور میشود که صورتهای بیقاعده به صورت کلی و صورتهای تصریفی باقاعده به سازههای تشکیلدهنده تجزیه میشوند ( مارسلن– ویلسن و تایلر[30]، 1997) و یا اینکه واژههای مشتق به صورت کلی وصورتهای تصریفی از طریق تجزیه به سازههای سازنده پردازش میشوند (میسیلی و کارامازا[31]، 1988). انگارههای مبتنی بر رویکرد مسیر دوگانه، دو نوع انگاره صرفی ارجاعی تسریعی[32] (کارامازا، لادانا و رُمانی[33]، 1988) و انگاره رقابت صرفی[34] (شرودر[35] و بایِن، 1995) را شامل میشوند. در انگاره صرفی ارجاعی تسریعی، پردازش به میزان آشنایی با واژه ارتباط دارد و فرایند دستیابی به واژه یا پردازش بهصورت کلی صورت میگیرد. به عبارت دیگر، واژههای آشنا از طریق مسیر کلی سریعتر پردازش میشوند، حال آنکه واژههای کمتر آشنا و جدید از مسیر تجزیهای سریعتر پردازش میشوند. در انگاره رقابت صرفی، شفافیت معنایی در پردازش و دستیابی به واژههای مرکب تاثیر دارد به طوری که هرچه واژه شفافتر و بسامد بیشتری داشته باشد، پردازش آن از طریق مسیر تجزیهای محتملتر است، حال آنکه واژههایی که تیرهاند و بسامد کمتری دارند از طریق مسیر کلی پردازش میشوند.
رویکردهای سنتی تفاوتهای پردازشی واژههای مرکب را مبتنی بر میزان شفافیت معنایی قلمداد میکنند. رویکرد فعالسازی ارتباطی/ تلفیقی[36] و رویکرد محاسباتی معنایی[37] دو نوع از این رویکردها محسوب میشوند. در انگاره فعال سازی تلفیقی، معنای سازههای شفافِ واژههای مرکب پردازش ترکیب را تسریع میکند، حال آنکه معنای سازههای تیره تاثیری در پردازش ندارند (لیبن، 1998). در رویکرد محاسباتی معنایی، معنای سازههای سازنده ترکیب بیارتباط با شفافیت معنایی است. به عبارت دیگر، معنای سازههای تیره و معنای سازههای شفاف به صورت انباشتی در پردازش ترکیب نقش دارند اما معنای سازههای واژههای تیره سرعت پردازش را کاهش میدهند (جی و دیگران، 2011).
ساندرا (1990) اسامی مرکب کاملاً تیره را با اسامی مرکب کاملاً شفاف در زبان هلندی مطالعه میکند. وی معتقد است که پردازش اسمهای کاملاً تیره به صورت کلی و اسامی کاملاً شفاف از طریق تجزیه به اجزای سازنده صورت میگیرد. رواِلفس و باین (2002) نیز ادعا میکنند که پردازش واژههای پیچیده از طریق رویکردهای کلی و تجزیهای صورت میگیرد. سویتسرلود[38] (1994) نیز با بررسی پردازش واژههای پیچیده در زبان آلمانی از طریق تکلیف تکرار ادعا میکند که ترکیبهایی که متشکل از یک سازه تیره و یک سازه شفاف هستند نظیر ترکیبهای کاملاً شفاف پردازش میشوند و پردازش آنها کاملاً متفاوت از ترکیبهای دارای دو سازه تیره میباشند.
شفافیت معنایی در پردازش ترکیب در زبانهای متفاوت مانند انگلیسی (لیبن، 1998)، آلمانی (برانک، سویتسرلود و بولته[39]، 2013)، هلندی ( ساندرا، 1990ا ؛ سویتسرلود، 1994)، ایتالیایی (دِلازِر[40] و سمنزا، 1998؛ موندینی و همکاران، 2004؛ مارِلّی[41] و لوزاتی، 2012)، یونانی (دلالاکیس[42]، 1999)؛ فنلاندی (ماکیسالو، نیمی و لِین[43]، 1999)؛ عبری (بِرمن و کلارک[44]، 1989)؛ چینی (ژو[45] و مارسلن- ویلسن، 1994) و ژاپنی (کودو[46]، 1992) بررسی شده است. نقطه اشتراک همه این مطالعات آن است که شفافیت معنایی را از عوامل مهم در پردازش ترکیب عنوان میکنند. با توجه به اینکه در زبان فارسی نقش این متغیر زبانی در پردازش ترکیب در بیماران زبانپریش مورد مطالعه قرار نگرفته است، لذا ضرورت دارد تا تحقیق حاضر برای روشن شدن نقش آن در پردازش ترکیب انجام شود.
3. روش تحقیق
3-1. آزمودنیها
دو بیمار زبانپریش تک زبانه فارسیزبان بروکا (1 مرد و 1 زن) و دو بیمار زبانپریش تک زبانه فارسیزبان ترانس کرتیکال حرکتی (1 مرد و 1 زن) که برای درمان به مراکز گفتار درمانی بهزیستی و بیمارستان شفا مراجعه کرده بودند در این تحقیق شرکت کردند. 4 گویشور تک زبانه فارسی زبان عادی (2 مرد و 2 زن) نیز به عنوان گروه کنترل که در ویژگیهای جنس، سن، تحصیلات، زبان مادری و دست برتری با بیماران زبان پریش همتاسازی شده بودند در تحقیق شرکت کردند. گروه کنترل افراد سالم و عادی بودند که هیچگونه سابقه آسیب مغزی و ناراحتی روانی نداشتند. اطلاعات کلی آزمودنیها در جدول 1 آمده است (پیوست الف مشخصات بیماران زبان پریش را به طور مفصل نشان میدهد). میانگین سن بیماران و گروه کنترل به ترتیب 58/1 ± 55 و 80/1 ± 55 میباشد. از آنجا که مقدار t به دست آمده(صفر) کمتر از مقدار بحرانی برای 6 درجه آزادی در سطح معنادار دو سو 05/0= 447/2 است، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نمیشود. چهار بیمار فوق از بین 10 بیمار مراجعهکننده به مراکز گفتار درمانی انتخاب و بر اساس نوع زبان پریشی در دو طبقه بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی قرار گرفتند. تشخیص نوع زبانپریشی با استفاده از نمونه فارسی آزمون تشخیصی زبانپریشی[47] (نیلی پور، 1372)، مشاهدات بالینی گفتار درمانان و معاینات پزشکان مغز و اعصاب و ام.آر. آی و یا سی. تی. اسکن بیماران انجام شد. علاوه بر آن، تشخیص پزشکی سکته نیمکره چپ و شنوایی و بینایی طبیعی بیماران زبان پریش در گزینش بیماران مورد ملاحظه قرار گرفت. جایگاه ضایعه بر اساس نتایج سی. تی. اسکن و یا ام.آر. آی موجود در پرونده بیمار و با کمک آزمونهای تشخیصی زبان پریشی و متخصص مغز و اعصاب صورت گرفت. قبل از انجام آزمونها، درک و بیان کلی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت تا علاوه بر تشخیص شدت زبانپریشی، وضعیت بیماران برای امکان انجام آزمونهای تحقیق روشن شود. از این رو، در اولین جلسه دیدار با بیماران، گفتگوی صمیمی با آنها داشتیم و آنها در مورد موضوعات مورد علاقه خودشان صحبت کردند در حالی که گفتار آنها ثبت میشد. قبل از شروع آزمونها بیماران رضایت خود را برای شرکت در آزمون اعلام کرده بودند و به آنها اطمینان داده شد که اطلاعات شخصی آنها محرمانه خواهد بود.
جدول 1- اطلاعات آزمودنیها
گروه آزمودنی |
تعداد |
جنس |
سن |
تحصیلات (به سال) |
||
زن |
مرد |
میانگین(± انحراف معیار) |
میانگین(± انحراف معیار) |
|||
زبانپریش |
بروکا |
2 |
1 |
1 |
58/1 ± 55 |
86/0 ± 11.5 |
ترانس کرتیکال حرکتی |
2 |
1 |
1 |
|||
افراد عادی |
4 |
2 |
2 |
80/1 ± 55 |
12 |
3-2. بیماران زبانپریش
زبانپریش اول: خانم ج. ت. بیمار زبانپریش بروکا، راست دست، گویشور یک زبانه فارسیزبان با 10 سال تحصیلات در دبیرستان دخترانه و مستخدم است. وی در زمان تحقیق 53 سال داشت. در 51 سالگی، در اردیبهشت 1395 بعد از سکته در بیمارستان پذیرش شد. در زمان سکته نیمه سمت راست بدن وی فلج شد و توانایی صحبت نداشت. ام.آر. آی. وی آسیب در قطعههای پیشانی- گیجگاهی، به ویژه آسیب به شکنج بخش قدامی قطعه پیشانی نیمکره چپ را نشان میداد. در زمان تحقیق نشانهای از نیمه فلجی شدید در وی دیده نمیشد، اما پای راست وی تحت تاثیر قرارگرفته بود به طوری که نمیتوانست به صورت عادی حرکت کند. در زمان آزمون وی در برنامههای توانبخشی در بیمارستان شفا شرکت میکرد. برای شروع گفتار مشکل داشت و فقط جملات کوتاه را با تقلای زیاد بیان میکرد در حالی که خسته و کمرمق به نظر میرسید. وی بعضی از جملات، حتی آنهایی که پیچیده بودند را به راحتی با خودش از روی عادت تکرار میکرد اما هنگامی که از وی خواسته میشد چیزی را نام ببرد توانایی کلامی وی به شدت کم میشد و توانایی نامیدن را از دست میداد؛ اگر چه درک وی خوب بود. حذف شناسههای شخص و شمار فعل و حذف زمان فعل باعث میشد که گفتار وی نابجاگویی[48] و تکرار نابجا داشته باشد. بیان 45 واژه در هر دقیقه (گویشور عادی فارسی زبان به طور متوسط 105 واژه در دقیقه تولید میکند) نشان میداد که میانگین طول جمله وی 2/4 بود که در مقایسه با افرادعادی، روانی گفتار وی 8/5 کندتر بود. در بعضی موارد حذف و درج واج نیز در نامیدن وتکرار وی ملاحظه میشد. درک شنیداری وی نسبتاً خوب بود اما عادی نبود و در بعضی موارد دستورهایی که به وی داده میشد درک نمیکرد. وی همچنین در یافتن و بازیابی واژهها برای بیان مشکل داشت.
زبانپریش دوم: آقای د. پ. زبان پریش بروکا، راست دست، گویشور بومی و تک زبانه زبان فارسی، 57 ساله، دارای مدرک تحصیلی دیپلم و فروشنده کتاب بود که به خاطر سکته مغزی در 15 آبان ماه 1395 در بیمارستان شفا در 55 سالگی در کرمان پذیرفته شد. در اثر سکته، شکنجهای قدامی و میانی قطعه پیشانی وی تحت تاثیر قرار گرفت و شکنج فوقانی قطعه پیشانی نیز کمی آسیب دیده بود. همچنین سی. تی. اسکن گرفته شده دو هفته پس از سکته، آسیب به مناطق اطراف شیار سیلوین در قطعههای پیشانی و گیجگاهی را نشان میداد. نیمه فلجی سمت راست این بیمار بروکا باعث شد که وی نتواند دست راست خود را حرکت دهد یا بالا نگه دارد. گفتارِ کند، ناروان و باتقلای وی همراه با درنگ، نابجاگویی و دستور ضعیف است. وی واژههای نقشی را در گفتار آزاد حذف میکرد و فقط از واژههای محتوایی استفاده مینمود. به عنوان نمونه، وی عبارت «من جای دیگه آمد» را به جای «من از جای دیگری آمدهام» به کار میبرد. درک نسبتاً خوبی داشت، علیرغم اینکه در تکرار و نامیدن مشکل داشت. وی همچنین قادر به یافتن واژه مناسب برای پاسخ به سؤالات نبود و در درک گفتار سریع مشکل داشت. تولید 70 واژه در هر دقیقه نشان دهنده میانگین طول گفتاری 6/6 برای وی بود. به عبارت دیگر، روانی گفتار وی 4/3 کندتر از افراد عادی بود. در زمان تحقیق وی تحت نظر گفتار درمان برای بهبود مهارت گفتاری اش بود.
زبان پریش سوم: خانم ر. ع. زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی، 54 ساله، معلم، گویشور بومی یک زبانه زبان فارسی، راست دست و دارای مدرک تحصیلی دیپلم است که در بهمن 1395 دچار سکته مغزی شد. وی در زمان سکته 52 سال داشت. نتایج سی. تی. اسکن وی نشاندهنده آسیب مغزی در قطعه آهیانهای نیمکره چپ وی بود. آزمونهای نامیدن و تکرار بعد از گذشت 14 ماه از بروز سکته در مرکز گفتار درمانی بهزیستی انجام شد. در زمان انجام آزمونها، نیمه فلجی در بیمار مشاهده نشد، اما ضعف در قسمت راست بدن باعث میشد که در هنگام راه رفتن نتواند تعادل خود را حفظ کند. گفتار وی بسیار ناروان بود و نابجاگویی و تکرار غیر ارادی نابجا به میزان زیادی در آن دیده میشد. برعکس، درک و تکرار وی خوب بود. در گفتار آزاد وی، عبارت تکراری «این هم، این هم» مکرراً در شروع گفتار مشاهده میشد. به عبارت دیگر، در شروع جملات از واژههای تکراری بسیاری استفاده میکرد. وی در شروع کلام و به ویژه در نامیدن مشکل داشت. بجز در مواردی که مجبور بود به سؤالات دهد، علاقهای به ادامه گفتگو نشان نمیداد. در پاسخهای توضیحی مشکل بیشتری در مقایسه با سؤالات بسته پاسخ بلی/ خیر داشت. وی در هر دقیقه بیش از 50 واژه نمیتوانست بیان کند که مؤید آن بود که طول گفتار وی 7/4 است. به عبارت دیگر، روانی گفتار وی، 3/5 کندتر از افراد عادی بود.
زبانپریش چهارم: آقای ک. ق. بیمار زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی راست دست، دارای مدرک تحصیلی دیپلم، مدیر شرکت هواپیمایی میباشد. وی گویشور بومی یک زبانه فارسی است که در زمان تحقیق 56 داشت. وی در اسفند 1395 در سن 54 سالگی دچار سکته مغزی شد. ام. آر. آی موجود در پرونده پزشکی وی در مرکز گفتار درمانی بهزیستی کرمان مؤید آسیب به قطعههای پیشانی، گیجگاهی و آهیانهای بود به گونهای که این آسیب به کپسول درونی[49] و ماده سفید[50] نیمکره چپ نیز گسترش یافته بود. علیرغم مکث فراوان و خطای دستوری در گفتار، تکرار وی خوب بود. بسیار کم انرژی و کم صحبت بود و توانایی نامیدن وی نیز ضعیف بود، حال آنکه درک وی خوب بود به گونهای که میتوانست دستورات ساده را بفهمد و آنهایی که اجرای آنها نیاز به یک یا دو فعالیت داشت را اجرا کند. در نامیدن اسامی نابجاگویی معنایی داشت و گفتار آزاد وی بسیار مختصر[51] بود و از حرف ربط «و» به خوبی در تکمیل جملاتی که تلگرافی نبودند استفاده میکرد. وی در هر دقیقه 35 واژه تولید میکرد که مؤید آن بود که طول گفتار وی 3/3 می باشد. به عبارت دیگر، روانی گفتار وی 7/6 کمتر از سرعت گفتار افراد عادی بود. در مجموع توانایی کلی زبانی وی برای اجرای آزمون نامیدن در مواجهه و تکرار کافی بود.
3-3. روش اجرا و محرکها
محرکهای زبانی این پژوهش شامل 30 اسم ساده و 30 اسم مرکب غیرفعلی است. اسامی مرکب شامل سازههای «اسم + اسم» هستند که پربسامدترین نوع اسامی مرکب از میان انواع متفاوت اسامی مرکب غیرفعلی در زبان فارسیاند و از رساله دکتری خباز (1385) استخراج شدهاند. اسامی مرکب 10 اسم کاملاً شفاف، 10 اسم کاملاً تیره و 10 اسم نیمشفاف را شامل میشوند. اسامی نیمشفاف از سازههای شفاف- تیره و یا تیره- شفاف تشکیل شدهاند (هر کدام 5 اسم مرکب). دقیقتر اینکه، از 3974 اسم مرکب غیرفعلی برگرفته از رساله دکتری خباز (1385)، 1756 اسم (18/43 درصد) شامل مقوله «اسم + اسم» میشوند. همچنین، پربسامدترین اسامی ساده نیز برگرفته از پیکره فارسی (بیجنخان، شیخزادگان، بحرانی و قیومی، 2011) و مشتمل بر 110 میلیون واژه از متون نوشتاری و گفتاری معاصر است.
در تعیین شفافیت معنایی اسامی مرکب از معیارهای زبانشناختی و نمرهگذاری/رتبهبندی استفاده کردیم. در معیار زبانشناختی، اسامی مرکب به 5 زبانشناس به طور جداگانه داده و از آنها خواسته شد که نظرشان را در مورد شفاف، تیره و یا نیم شفاف بودن آنها ارائه کنند. در معیار نمرهگذاری از 20 گویشور بومی شرکت کننده در آزمون خواسته شد تا با توجه به اینکه تا چه اندازه معنای ترکیب از معنای سازههای تشکیل دهنده آنها قابل پیشبینی است و تا چه میزان معنای هر سازه در معنای کل ترکیب حفظ شده اسامی مرکب را از 1 تا 5 رتبهبندی کنند. اگرچه در زبان فارسی طول اسامی تأثیری در نامیدن تصاویر ندارد (بختیار، نیلی پور و ویکیز[52]، 2013: 839)، با این وجود تلاش شد تا از اسامی سادهای استفاده شود که به لحاظ ساختاری متشکل از 2 یا بیش از 2 هجا باشند و تا حدودی با اسامی مرکب مطابقت داشته باشند (فهرست اسامی مرکب و ساده به ترتیب در پیوستهای ب و پ ارائه شده است). متغیرهای بسامد، میزان آشنایی تصویر[53]، مطابقت نام[54]، مطابقت تصویر ذهنی[55]، سن یادگیری[56] و پیچیدگی دیداری[57] به عنوان معیارهایی برای محرکها از طریق آزمون نامیدن مدتدار[58] ملاحظه و کنترل شدند. به عبارت دیگر، برای طراحی تصاویر اسامی ساده و مرکب مربوط به آزمون نامیدن در مواجهه، تصاویر با استفاده از متغیرهای فوق مورد ارزیابی قرار گرفتند تا موارد نامناسب از گردونه آزمون کنار گذاشته شوند. برای کنترل این متغیرها از روش سنادگراس و واندروارت[59] (1980) استفاده کردیم. برای پیچیدگی دیداری از 20 فرد عادی بزرگ سال شرکتکننده در آزمون خواسته شد تا با استفاده از تعداد خطوط استفاده شده برای ترسیم تصاویر، این مشخصه را بر اساس ارزیابی 5 درجهای که 1 بیانگر بسیار ساده و 5 نشانگر بسیار پیچیده بود ارزیابی کنند. به آزمودنیها آموزش داده شد که هر تصویر به مدت 10 ثانیه بر روی صفحه مانیتور نمایش داده میشود و آنها در این بازه زمانی پاسخهایشان را بر روی برگهای یادداشت کنند. تصاویر اسامی ساده و مرکب به 20 آزمودنی (10 زن و 10 مرد) بزرگ سال داده شد تا آنها میزان آشنا بودن تصاویر را با توجه به معمول یا غیرمعمول بودن آنها و بر اساس تجارب قبلی خود، از طریق معیار 5 درجهای (1 برای تصاویر بسیار ناآشنا و 5 برای تصاویر بسیار آشنا) ارزیابی نمایند. برای ارزیابی میزان مطابقت نام تصاویر، تصاویر اسامی ساده و مرکب از طریق مانیتور به 20 گویشورعادی بزرگ سال (10 زن و 10 مرد) ارائه و از آنها نام تصاویر خواسته شد. در این فرایند، تصاویری که گویشوران از دو صورت برای نامیدن آنها استفاده میکردند مانند «لاک پشت» و «کاسه پشت»، قبل از انجام آزمون از تحقیق کنار گذاشته شدند. در این ارزیابی از آزمودنیها خواسته شد تا اولین نامی که با دیدن تصویر به ذهن آنها میآید را یادداشت نمایند. همچنین از آنها خواسته شد در صورتی که تصویر شی یا نام تصویر برای آنها ناآشناست ، عبارت «نمیدانم» را یادداشت کنند. سن فراگیری نام اشیاء از طریق معیار 7 درجهای (1= بین صفر تا دوسالگی؛ 2= بین 2 تا 4 سالگی؛ 3= بین 4 تا 6 ساگی؛ 4= بین 6 تا 8 سالگی؛ 5= بین 8 تا 10 سالگی؛ 6= بین 10 تا 12 سالگی؛ و 7= بین 13 و بالاتر از 13 سالگی) توسط افراد عادی بزرگ سال نمره گذاری شد. در مطابقت تصویر ذهنی، از 20 فرد عادی بزرگسال (10 زن و 10 مرد) خواسته شد تا در مورد اینکه تا چه اندازه یک تصویر شبیه به تصوری است که آنها از آن در ذهن دارند با استفاده از معیار 5 درجهای قضاوت کنند (معیاری که 1 نشانگر مطابقت پایین و 5 بیانگر مطابقت بالاست). هر کدام از متغیرهای ذکر شده توسط گروه جداگانهای از شرکتکنندهها (آنهایی که در ارزیابی متغیرهای دیگر مشارکت نداشتند) ارزیابی شدند. بسامد اسامی با توجه به پیکره زبان فارسی تحت عنوان پیکره (بیجنخان، شیخزادگان، بحرانی و قیومی، 2011) که مشتمل بر 110 میلیون واژه متون نوشتاری و گفتاری معاصر زبان فارسی است استخراج گردید. خلاصه آماری متغیرهای روانشناختی ذکر شده برای اسامی ساده و مرکب غیرفعلی در جدول (2) نشان داده شده است. آزمون تی مستقل با ارزش دو سویه نشان میدهد که ارزش معناداری برای همه متغیرهای فوق بیش از 05/0 میباشد؛ به این مفهوم که تفاوت معنی داری بین محرکهای ساده و مرکب از نظر متغیرهای ذکر شده وجود ندارد.
جدول2- خلاصه آماری متغیرهای روانشناختی برای اسامی ساده و مرکب غیرفعلی
متغیرها |
اسامی مرکب |
انحراف معیار |
اسامی ساده |
انحراف معیار |
آزمون تی مستقل: باارزش دو سویه |
مطابقت نام |
98% |
123/0 |
100% |
213/0 |
28/0 |
پیچیدگی دیداری |
13/3 |
713/0 |
95/2 |
741/0 |
57/0 |
آشنایی |
85/2 |
834/0 |
73/2 |
808/0 |
50/0 |
سن یادگیری |
70/2 |
606/0 |
77/2 |
626/0 |
56/0 |
مطابقت تصویر |
52/4 |
277/0 |
59/4 |
226/0 |
15/0 |
بسامد واژه |
54/2 |
708/0 |
3/3 |
01/1 |
90/0 |
در نهایت از بین60 اسم ساده و60 اسم مرکب طراحی شده اولیه، 30 اسم ساده و 30 اسم مرکب با توجه به معیارهای زبانشناختی و رتبهبندی که توسط زبانشناسان و آزمودنیهای عادی بزرگسال مورد ارزیابی قرار گرفت برای آزمونهای نامیدن در مواجهه و تکرار، گزینش و استفاده شد. به طور کلی پنج زبان شناس و 120 گویشور عادی بزرگ سال فارسی زبان (60 زن و 60 مرد) در طراحی و آماده شدن آزمون های نامیدن در مواجهه و تکرار اسامی ساده و مرکب مشارکت داشتند. آزمونهای نامیدن تصویر در مواجهه و تکرار بر روی هر کدام از بیماران زبانپریش به طور جداگانه انجام شد. تکلیف نامیدن متشکل از 60 تصویر اشیاء ترسیم شده با استفاده از خطوط سیاه و سفید بود. اسامی به لحاظ صرفی در دو طبقه ساده و مرکب قرار میگیرند. اسامی مرکب به لحاظ معنایی شامل سه گروه اسامی کاملاً شفاف، کاملاً تیره و نیمشفاف هستند. 30 اسم مرکب غیرفعلی و 30 اسم ساده به صورت تصادفی در هم آمیخته و به آزمودنیها نشان داده شدند. شفافیت معنایی اسامی مرکب و طبقهبندی انواع خطاها از طریق 5 زبانشناس به طور جداگانه و مستقل ارزیابی شد. هر تصویر بر روی صفحه جداگانهای نشان داده شد و عرض همه تصاویر 12 سانتیمتر و طول آنها 15 سانتیمتر بود (566 x 454 پیکسل). در آزمون نامیدن در مواجهه از بیماران زبانپریش خواسته شد تا تصویر اشیاء روی صفحه را بلافاصله نام ببرند. آنها 10 ثانیه فرصت داشتند تا هر تصویر را نام ببرند؛ در غیر این صورت تصویر بعدی به صورت خودکار بر روی صفحه ظاهر میشد. نمره 1 را برای تصاویر درست و نمره صفر را برای پاسخهای نادرست تعیین کردیم. در آزمون تکرار از آزمودنیها خواسته شد تا بلافاصله پس از شنیدن واژه آن را تکرار کنند. محرکهای آزمون تکرار همان اسامی ساده و مرکبی بودند که در آزمون نامیدن مورد استفاده قرار گرفتند. در صورتی که شرکت کنندهها بیش از 10 ثانیه مکث داشتند، از آنها خواسته میشد که واژه بعدی را تکرار کنند. از آنجایی که انجام تکلیف تکرار قبل از آزمون نامیدن در مواجهه ممکن بود منجر به عملکرد بهتر آزمودنیها در نامیدن شود و به آنها کمک کند تا نام اشیاء را به علت آشنا شدن با بافت آزمون، آسانتر به خاطر بیاورند و در واقع تاثیر منفی بر عملکرد آنها داشته باشد. آزمونها در بیش از یک جلسه که زمان کلی آنها بیش از 45 دقیقه نبود انجام شد. از آنجایی که ترتیب اجرای آزمون ها بر نتایج تأثیرگذار است، از توازن متقابل[60] در اجرای آنها استفاده کردیم، به این صورت که برای همه آزمودنیها، آزمون تکرار بعد از نامیدن و با دو هفته فاصله انجام شد و هر زمان که آزمودنیها احساس خستگی میکردند، روند آزمون متوقف میشد. بسته به میزان توانایی بیماران، تعداد جلسات برای تکمیل شدن آزمونها، به ویژه آزمون نامیدن متفاوت بود، اما فرایند کلی انجام آزمون برای همه بیماران در یک دوره 45 روزه پس از شروع آزمون پایان یافت. به طور کلی، آزمون نامیدن در مواجهه به طور متوسط 30 تا 45 دقیقه و آزمون تکرار 20 تا 25 دقیقه برای هر بیمار طول کشید. کنش بیماران در طول آزمون ثبت و سپس خطاها دستهبندی و تحلیل شدند. قبل از انجام آزمون، نحوه پاسخ به موارد خواسته شده به آزمودنیها آموزش داده شد.
4- یافتههای پژوهش
4-1. آزمودنیهای عادی
درصد پاسخهای درست افراد عادی در آزمون نامیدن برای اسامی ساده 100% و برای اسامی مرکب 3/98% بود. آزمون من یو ویتنی[61] نشان داد که دو رتبهبندی نامیدن اسامی ساده و مرکب تفاوت معنادار آماری نداشتند .(U=4,N1=N2=4, P=0.127>0.05 (two-tailed)) در تکرار اسامی نیز افراد عادی 100% اسامی ساده و 3/98% اسامی مرکب را درست تکرار کردند که مؤید عدم تفاوت معنادار میان این دو رتبه بندی بود .(U=4,N1=N2=4, P=0.127>0.05 (two-tailed))
4-2.بیماران زبان پریش
بیماران زبان پریش 33/83% اسامی ساده را درست نامیدند و 83/95% اسامی ساده را درست تکرار کردند، حال آنکه در تولید اسامی مرکب غیرفعلی، 33/58% اسامی را درست نامیدند و 66/71% آنها را درست تکرار نمودند. مقایسه کنش بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی در تکالیف نامیدن در مواجهه و تکرار از طریق آزمون من یو ویتنی نشان داد که نامیدن و تکرار اسامی ساده تفاوت معناداری نداشتند .(U=1.5, N1=N2=4, P=0.056>0.05 (two-tailed)) همچنین مقایسه کنش بیماران در نامیدن و تکرار اسامی مرکب نیز تفاوت معنادار آماری را نشان نداد .(U=2.5,N1=N2=4, P=0.108>0.05 (two-tailed)) تعداد، درصد و انواع خطاهای بیماران زبانپریش در تکالیف نامیدن در مواجهه و تکرار اسامی ساده و مرکب غیرفعلی در جدول 3 ارائه شده است.
جدول 3- نوع و تعدادکلی خطاهای بیماران زبانپریش در آزمونهای نامیدن در مواجهه و تکرار اسامی ساده و مرکب
نوع خطا |
اسامی ساده |
تعدادکلی |
اسامی مرکب |
تعدادکلی |
||
نامیدن |
تکرار |
نامیدن |
تکرار |
|||
نابجاگویی کلامی معنایی |
(5%)6 |
(6/1%)2 |
(66/6%)8 |
(16/9%)11 |
(33/3%)4 |
(5/12%)15 |
حذف |
(1/4%)5 |
0 |
(1/4%)5 |
(66/16%)20 |
0 |
(66/16%)20 |
اطناب |
(83/0%)1 |
0 |
(83/0%)1 |
(6/1%)2 |
(83/0%)1 |
(5/2%)3 |
نوواژه سازی |
0 |
0 |
0 |
(83/0%)1 |
(5/2%)3 |
(33/3%)4 |
نابجاگویی صوری |
(66/6%)8 |
(5/2%)3 |
(16/9%)11 |
(5/7%)9 |
(10%)12 |
(5/17%)21 |
اسم ساده به جای مرکب |
0 |
0 |
0 |
(83/5%)7 |
(10%)12 |
(83/15%)19 |
جایگزینی سازه |
0 |
0 |
0 |
0 |
(6/1%)2 |
(6/1%)2 |
تعدادکل خطاها |
(66/16%)20 |
(1/4%)5 |
(83/20%)25 |
(66/46%)50 |
(33/28%)34 |
(70%)84 |
4-3. مقایسه کنش افراد عادی با بیماران زبانپریش
افراد عادی همه اسامی ساده را درست نامیدند (100%)، حال آنکه بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی 33/83%اسامی ساده را درست نامیدند. مقایسه عملکرد بیماران با افراد عادی از طریق آزمون من یو ویتنی نشان داد که تفاوت معنادار آماری بین نامیدن این دو گروه از آزمودنیها وجود داشت.(U=0, N1=N2=4, P=0.0131=N2=4, P=0.131>0.05 (two-tailed)) مقایسه نامیدن اسامی مرکب در افراد عادی (33/98%) و بیماران زبانپریش (33/58%) تفاوت معنادار آماری بین این دو گروه را نشان داد .(U=3, N1=N2=4, P=0.0191=N2=4, P=0.0191=N2=16, P=0
4-4. مقایسه عملکرد بیماران زبان پریش (مقایسه درون گروهی)
بیماران بروکا 33/78% اسامی ساده و 60% اسامی مرکب را درست نامیدند و 66/91% اسامی ساده و 66/61% اسامی مرکب را درست تکرار نمودند. بیماران ترانس کرتیکال حرکتی 33/88% اسامی ساده و 66/56% اسامی مرکب را درست نامیدند، حال آنکه 100% اسامی ساده و 66/81% اسامی مرکب را درست تکرار نمودند. مقایسه میانگین رتبههای نامیدن اسامی ساده در کنش بیماران بروکا با بیماران ترانس کرتیکال حرکتی از طریق آزمون ناپارامتری من یو ویتنی نشان داد که این دو گروه از بیماران تفاوت معناداری به لحاظ آماری در نامیدن اسامی ساده نداشتند (U=0.5, N1=N2=2, P=0.221>0.05 (two-tailed)). همچنین مقایسه میانگین رتبههای نامیدن اسامی مرکب در این دو گروه مؤید آن است که آنها اسامی مرکب را متفاوت از یکدیگر تولید نکردند (U=1.5, N1=N2=2, P=0.683>0.05 (two-tailed)). مقایسه میانگین رتبههای تکرار اسامی ساده و مرکب در این دو گروه از بیماران نیز نشان داد که آنها اسامی ساده (U=0, N1=N2=2, P=0.102>0.05 (two-tailed)) و مرکب (U=0, N1=N2=2, P=0.121>0.05 (two-tailed)) را متفاوت از یکدیگر تکرار نکردند. به عبارتی دیگر، تفاوت معناداری بین تکرار اسامی ساده و مرکب در این دو گروه مشاهده نشد. مقایسه کلی میانگین رتبههای بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی در نامیدن و تکرار اسامی ساده و مرکب نیز نشان داد که کنش این دو گروه از بیماران در تکالیف نامیدن و تکرار تفاوت معنادار آماری نداشت (U=22.5, N1=N2=8, P=0.316>0.05 (two-tailed)).
4-5. مقایسه نامیدن و تکرار سه نوع اسم تیره، شفاف و نیم شفاف
نامیدن و تکرار از آزمونهای بسیار معمول در مطالعات عصب شناختی زبان هستند که به محققان کمک میکنند تا سازوکارهای درگیر در فرایند پردازش واژهها را کشف کنند. در واقع در طول فرایندهای بیان شفاهی نام تصویر و تکرار واژههای شنیداری، فرایندهای مفهومی، معنایی، واجی و تولیدی با یکدیگر تلفیق میشوند. از آنجایی که دادهها در تکالیف نامیدن و تکرار توزیع عادی نداشتند، اندازه نمونه آنها کوچک بود و بیش از دو موقعیت (سه گروه از اسامی مرکب غیرفعلی) با یک دیگر مقایسه میشدند، از آزمون ناپارامتری کراسکال والیس ایچ[62] برای مقایسه میانگین رتبهها استفاده شد. این آزمون نشان داد که به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین سازههای تأثیرپذیرفته اسامی مرکب شفاف (سازه اول، سازه دوم و سازه اول و دوم با هم یا کل ترکیب) در نامیدن در مواجهه با میانگین رتبههای 12/5 برای سازههای اول، 25/4 برای سازههای دوم و 12/6 برای کل ترکیب وجود نداشت (X2 (2)=6.52, P=0.61>0.05). در تکلیف تکرار اسامی مرکب غیرفعلی شفاف، سازههای اول (با میانگین رتبه 38/3)، دوم (با میانگین رتبه 50/5) و کل ترکیب (با میانگین رتبه 2) تأثیرپذیرفتهاند که مؤید آن است که تفاوت معناداری میان تکرار سازههای اسامی مرکب غیرفعلی شفاف از نظر رخداد خطا وجود نداشت (X2(2)=2.104,P=0.349>0.05). میانگین رتبههای سازههای تأثیرپذیرفته اسامی مرکب نیمشفاف در تکلیف نامیدن برای سازههای اول (38/7)، دوم (50/4) و کل ترکیب (17/6) نشان داد که آنها متفاوت از یکدیگر تولید نمیشوند (X2(2)=2.4, P=0.291>0.05). میانگین رتبههای سازههای اول (12/8)، دوم (38/5) و هر دو سازه با هم (کل ترکیب) (4) تأثیرپذیرفته اسامی مرکب نیمشفاف در تکلیف تکرار نیز مؤید عدم تفاوت معنادار آماری به لحاظ توزیع رخداد خطاها میان آنها بود (X2(2)=4.107, P=0.128>0.05). سازههای تأثیرپذیرفته اسامی مرکب تیره در تکلیف نامیدن نشان داد که توزیع رخداد خطاها در آنها با میانگین 12/6 برای سازههای اول، 50/3 برای سازههای دوم و 88/9 برای کل ترکیب تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند (X2(2)=6.818, P=0.059>0.05). همچنین میانگین رتبههای سازههای تأثیرپذیرفته اسامی مرکب غیرفعلی تیره در تکلیف تکرار با میانگین 75/9 برای سازههای اول، 25/4 برای سازههای دوم و 50/5 برای کل ترکیب نشان داد که توزیع رخداد خطاها در این سازهها از یکدیگر متفاوت نیست (X2(2)=5.947, P=0.061>0.05).
به طور کلی، آزمون ناپارامتری کراسکال والیس ایچ نشان داد که شفافیت معنایی اسامی مرکب غیرفعلی تأثیر آماری معناداری بر الگوی خطاهای سازههای اول، دوم و کل ترکیب در تکلیف نامیدن در مواجهه با میانگین رتبههای 67/5، 67/2 و 50/5 به ترتیب برای اسامی شفاف، نیمشفاف و تیره ندارد (X2(2)=2.829, P=0.243>0.05). همچنین الگوی خطاهای اسامی مرکب شفاف، نیمشفاف و تیره در تکلیف تکرار به ترتیب با میانگین رتبههای 7، 3 و 5 متفاوت از یکدیگر نبودند (X2(2)=3.310, P=0.191>0.05). ارتباط بین اسامی مرکب غیرفعلی (شفاف، نیمشفاف و تیره) و سازههای تأثیرپذیرفته آنها (سازه اول، سازه دوم و کل ترکیب) همراه با درصد خطاهای آنها در جدول 4 ارائه میشود.
جدول 4- درصد خطاها در سازههای تأثیرپذیرفته اسامی مرکب در تکالیف نامیدن و تکرار
نوع اسم |
سازه تأثیر پذیرفته (نامیدن) |
تعداد کل |
سازه تأثیر پذیرفته (تکرار) |
تعداد کل |
||||
اول |
دوم |
هر دو سازه |
اول |
دوم |
هر دو سازه |
|||
شفاف |
(16/4%)5 |
(33/3%)4 |
(15%)18 |
(66/41%)27 |
(16/4%)5 |
(5%)6 |
(83/5%)7 |
(15%)18 |
نیم شفاف |
(33/3%)4 |
0 |
(5/2%)3 |
(5/2%)3 |
(5/2%)3 |
(83/0%)1 |
(83/0%)1 |
(16/4%)5 |
تیره |
(33/3%)4 |
(83/0%)1 |
(16/9%)11 |
(33/13%)16 |
(66/6%)8 |
(83/0%)1 |
(66/1%)2 |
(16/9%)11 |
تعدادکل |
(83/10%)13 |
(16/4%)5 |
(66/26%)32 |
(66/41%)50 |
(33/13%)16 |
(66/6%)8 |
(33/8%)10 |
(33/28%)34 |
5- بحث و نتیجهگیری
در این نوشتار نقش شفافیت معنایی در پردازش اسامی ساده و مرکب غیرفعلی شفاف، تیره و نیمشفاف در بیماران زبانپریش ناروان بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی مورد بررسی قرار گرفت. پردازش اسامی مرکب در زبانهای متفاوت مورد مطالعه قرار گرفت و انگارههای کلی، تجزیهای و دوگانه نیز ارائه شد. با توجه به اینکه نوع زبان و میزان زایایی واژههای پیچیده، به ویژه ترکیب نقش بسیار مهمی در پردازش دارد (وَسچ و کلیمِک یِنکاسکا[63]، 2017) و ترکیب یکی از فرایندهای بسیار زایا در زبان فارسی برای واژهسازی است و ممکن است به خاطر این ویژگیها پردازش آن متفاوت از زبانهای دیگر باشد، نقش شفافیت معنایی در پردازش اسامی مرکب غیرفعلی بررسی شد تا چگونگی پردازش آنها با توجه به دادهها و شواهد زبان فارسی مشخص شود. همچنین ترکیب غیر فعلی در دو گروه از بیماران زبان پریش بررسی شد تا مشخص شود که آیا پردازش اسامی مرکب غیرفعلی در نشانگان متفاوت، متفاوت است یا اینکه بیماران زبانپریش متفاوت اسامی مرکب را به روش یکسانی پردازش میکنند. مطالعات مربوط به پردازش عناصر صرفی نشان میدهد که همه آنها به پردازش واژههای پیچیده پرداختهاند و پردازش اسامی ساده نادیده انگاشته شده است. در این مقاله چگونگی پردازش اسامی ساده نیز بررسی شد.
یافتهها مؤید تفاوت عملکردی افراد عادی و بیمارن زبانپریش هستند به گونهای که افراد عادی کنش بسیار خوبی در نامیدن و تکرار اسامی مرکب دارند، حال آنکه بیماران زبانپریش در هر دو آزمون نامیدن در مواجهه و تکرار مرتکب خطاهای متعدد و متنوع شدند که نشاندهنده تاثیر جایگاه ضایعه نیمکره چپ در بازیابی و بازنمایی زبان به ویژه اسامی مرکب غیرفعلی است. کنش بهتر بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال در نامیدن و تکرار اسامی ساده در مقابل اسامی مرکب مؤید آن است که پیچیدهتر شدن ساختهای صرفی به پیچییدهتر شدن پردازش منجر میشود.
خانم ج. ت.، بیمار زبان پریش بروکا در نامیدن اسامی مرکب 14 خطا داشت: 6 مورد نابجاگویی کلامی معنایی، 4 مورد حذف، 2 مورد اطناب، نوواژه سازی و نابجاگویی صوری هرکدام یک مورد. در نامیدن اسامی ساده، 8 خطای وی شامل 3 مورد نابجاگویی کلامی معنایی، 3 مورد حذف و 2 مورد نابجاگویی صوری میباشد. خطاهای اسامی مرکب در مقایسه با اسامی ساده از تعداد، تنوع و گستردگی بیشتری برخوردارند. در تکرار اسامی مرکب 12 خطا به شرح زیر داشت: 4 مورد اسم ساده به جای اسم مرکب، 4 مورد نابجاگویی صوری، 2 مورد جایگزینی سازه و 2 مورد نوواژهسازی. در تکرار اسامی ساده نیز وی مرتکب دو خطای نابجاگویی کلامی معنایی و نابجاگویی صوری شد. دادهها نشان میدهند که بیمار بروکای فوق در اسامی مرکب اختلالات بیشتری در مقایسه با اسامی ساده در آزمونهای نامیدن و تکرار داشت.
آقای د. پ.، بیمار بروکا در نامیدن اسامی مرکب 10 خطا به شرح زیر داشت: 3 مورد اسم ساده به جای اسم مرکب، 3 مورد حذف، 3 مورد نابجاگویی صوری و 1 مورد نابجاگویی کلامی معنایی. در نامیدن اسامی ساده، وی 2 خطای نابجاگویی صوری، 2 خطای نابجاگویی کلامی معنایی و 1 مورد حذف مرتکب شد. خطاهای وی در تکرار 11 اسم مرکب عبارتند از: 6 مورد نابجاگویی صوری، 3 مورد اسم ساده به جای اسم مرکب، 1 مورد نوواژهسازی و 1 مورد نابجاگویی کلامی معنایی. در تکرار اسامی ساده نیز 1 مورد نابجاگویی کلامی معنایی و 2 مورد نابجاگویی صوری مرتکب شد.
مقایسه کنش دو بیمار بروکا و پاسخهای درست روشن میسازد که آنها در تکالیف نامیدن وتکرار اسامی مرکب (به ترتیب 60% و 66/61%) عملکرد تقریباً یکسانی دارند و هر دو بیمار در نامیدن و تکرار اسامی ساده (%33/78 و 66/91%) درصد خطاهای بسیار کمتری را مرتکب شدند. علاوه بر این، تکرار بیماران در مقایسه با نامیدن و نیز تکرار بیماران در اسامی ساده نیز به مراتب بهتر از تکرار اسامی مرکب بود.
خانم ر. ع. بیمار ترانس کرتیکال حرکتی در نامیدن اسامی مرکب، 8 مورد حذف، 2 مورد اسم ساده به جای اسم مرکب، 2 مورد نابجاگویی صوری و 2 مورد نابجاگویی کلامی معنایی را مرتکب شد. در نامیدن اسامی ساده نیز 5 خطای وی شامل 2 مورد نابجاگویی صوری، 2 مورد اطناب و نابجاگویی کلامی معنایی و حذف هر کدام 1 مورد بود. در تکرار اسامی مرکب، 6 مورد خطای وی شامل 2 مورد نابجاگویی کلامی معنایی، 2 مورد اسم ساده به جای اسم مرکب، نابجاگویی صوری و اطناب هر کدام 1 مورد میباشد. وی در تکرار اسامی ساده خطایی مرتکب نشد.
آقای ک. ق. بیمار زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی در نامیدن اسامی مرکب 12 خطا مرتکب شد. خطاهای وی عبارتند از: 5 مورد حذف، 3 مورد نابجاگویی صوری، نابجاگویی کلامی معنایی و جایگزینی اسم ساده برای مرکب هر کدام 2 مورد. در نامیدن اسامی ساده 2 مورد خطای نابجاگویی صوری داشت. در تکرار اسامی مرکب، 5 خطای وی شامل 3 مورد اسم ساده به جای اسم مرکب و نابجاگویی صوری و کلامی معنایی هر کدام یک مورد بود. در تکرار اسامی ساده خطایی مرتکب نشد.
مقایسه کنش دو بیمار ترانس کرتیکال حرکتی روشن میسازد که آنها در تکلیف تکرار اسامی مرکب (66/81%) عملکرد بسیار خوبی در مقایسه با نامیدن اسامی مرکب (6/56%) داشتند. اگرچه هر دو بیمار در نامیدن و تکرار اسامی ساده (33/88% و 100% به ترتیب) درصد خطاهای بسیار کمتری را مرتکب شدند، در تکرار اسامی مرکب در مقابل نامیدن آنها نیز کنش بهتری داشتند. علاوه بر این، به طور کلی، تکرار بیماران زبان پریش در مقایسه با نامیدن و نیز تکرار بیماران در اسامی ساده نیز به مراتب بهتر از تکرار اسامی مرکب بود.
یافتهها مؤید آن است که اگرچه بیماران زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی عملکرد بهتری در نامیدن و تکرار اسامی ساده و مرکب داشتند اما این دو گروه از بیماران زبانپریش توزیع و الگوی یکسانی از خطاها در فرایندهای نامیدن و تکرار اسامی ساده و مرکب داشتند. در نامیدن اسامی مرکب، بیشترین اختلال در اسامی کاملاً شفاف (66/41%) و به لحاظ سازه تاثیر پذیرفته، در کل ترکیب (هر دو سازه با هم) (66/26%) مشاهده شد. در تکرار نیز اسامی شفاف بیشترین اختلال را نشان دادند (15%)، حال آنکه از نظر نوع سازه تاثیرپذیرفته، سازه اول (33/13%) بیشترین اختلال را داشت که مؤید ماهیت متفاوت فرایند تکرار و نامیدن و تاثیر متفاوت آنها بر روی سازههای ترکیب میباشد.
مقایسه عملکرد دو گروه بیماران بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی مؤید آن است که در نامیدن و تکرار اسامی مرکب، بیماران ترانس کرتیکال حرکتی پردازش بهتری در مقایسه با بیماران بروکا داشتند، در حالی که برای هر دو گروه فرایند نامیدن مشکلتر از تکرار بود. اختلالاتِ بیشتر در نامیدن اسامی مرکب در مقایسه با تکرارِ اسامی مرکب مؤید پیچیدهتر بودن پردازش فرایند نامیدن است. علاوه بر آن، در فرایند نامیدن کل ترکیب و در تکرار سازه اول بیشترین اختلال و سازه دوم کمترین خطا را نشان دادند. به لحاظ شفافیت معنایی اسامی مرکب، اسامی شفاف در رتبه نخست و سپس اسامی تیره در هر دو آزمون بیشترین اختلال را نشان دادند. سازه دوم اسامی مرکب در مقایسه با سازه اول و کل ترکیب و نیز اسامی نیمشفاف در مقایسه با اسامی شفاف و تیره کمترین اختلال و خطا را نشان دادند. به عبارت دیگر، بیماران در فرایند نامیدن، هر دو سازه را حذف میکردند یا اینکه اسم دیگری را به جای ترکیب تولید میکردند که نشاندهنده پردازش کلی است. برای نمونه، بیمار زبان پریش جی. تی. اسم مرکب «خاک شیر» را حذف و «شناسنامه» را به عنوان نابجاگویی کلامی معنایی تولید کرد یا اینکه اسم مرکب «گورخر» را حذف و نوواژه «دوزار» را به جای آن به کار برد. همچنین، آقای ک.ق. بیمار زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی به جای اسم مرکب تیره «موشخرما» اسم «گربه» را به عنوان نابجاگویی کلامی معنایی بیان کرد. در تکرار، سازههای اول یا سازههای آغازین اسامی مرکب بیشترین تاثیرپذیری را نشان دادند. به عنوان نمونه، زبانپریش ک.ق. به جای اسم مرکب شفاف «سیمبکسل»، «زیمبکسل» را تکرار نمود و یا اینکه خانم ر. ع. بیمار زبانپریش ترانس کرتیکال حرکتی نابجاگویی «خرخمرغ» را به جای اسم مرکب «تخممرغ» تکرار نمود و یا د. پ. بیمار بروکا، به جای اسم شفاف «روزنامه»، خطای نابجاگویی «روزنامی» را تکرار نمود که مؤید پردازش تجزیهای فرایند تکرار میباشد.
بررسی دقیقتر ارتباط بین سازههای تاثیرپذیرفته و شفافیت معنایی در نامیدن در مواجهه نشان میدهد که هر کدام از سازههای اول و دوم و یا هر دو سازه (با هم) ترکیبهای شفاف، تیره و نیمشفاف تاثیر پذیرفتهاند. به عنوان نمونه، اسم مرکب نیمشفاف «تبرزین» با خطای نابجاگویی صوری به صورت «چبرزین»، اسم مرکب شفاف «چراغقوه» با حذف سازه دوم و استفاده از اسم ساده «چراغ» و خطای اطناب «دارو میفروشه» به جای اسم شفاف «داروخانه» تولید شده است و یا اینکه به جای اسم مرکب تیره «خرچنگ» از نابجاگویی کلامی معنایی «ماهی» استفاده شده است. از طرف دیگر، در ترکیبهای تیره نظیر «خاک شیر» که متشکل از دو سازه تیره- تیره و ترکیبهای شفاف مانند «ماشینتحریر» که متشکل از دو سازه شفاف- شفاف میباشند، هر دو سازه حذف و به ترتیب «خرگوش» و «شناسنامه» بیان شده است. این نمونهها نشان میدهند که فرایند پردازش نامیدن از طریق مسیر دوگانه صورت میگیرد؛ زیرا در بعضی موارد هر دو سازه (کل ترکیب) دچار اختلال میشود که مؤید پردازش کلی است. اگر ترکیبهای تیره تنها به صورت کلی پردازش میشدند، خطاها باید در هر دو سازه مشاهده میشدند. علاوه بر آن، اختلال در یکی از سازههای ترکیبهای تیره (سازه اول یا سازه دوم) شاهدی است بر اینکه پردازش ترکیبهای تیره از طریق مسیر تجزیهای نیز صورت میگیرد. تحلیل دادههای بیماران زبانپریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی این فرضیه را که پردازش اسامی مرکب شفاف فقط از طریق تجزیه به سازههای تشکیل دهنده صورت میگیرد تایید نمیکنند، زیرا اگر چنین بود فقط یکی از سازههای ترکیبهای شفاف پذیرای اختلال بود، حال آنکه در بعضی موارد هر دو سازه ترکیبهای شفاف (کل ترکیب) نیز دچار اختلال میشود که تاییدی است بر اینکه اسمهای مرکب شفاف به صورت کلی نیز پردازش میشوند. همچنین در اسامی مرکب نیمشفاف نیز سازه اول («تل میخ» به جای «گلمیخ») و هر دو سازه («صندوق» به جای «عابربانک») دچار اختلال میشوند. در فرایند تکرار نیز اختلال در سازه اول، سازه دوم و هر دو سازه باهم (کل ترکیب) دیده میشود. به عنوان نمونه، اسم ساده «شیر» به جای اسم مرکب تیره «خاکشیر» تکرار میشود (اختلال در سازه اول) و یا اینکه «گور» به جای اسم مرکب نیمشفاف «گورخر» و یا نوواژه «چساب» به جای اسم مرکب شفاف «ماشینحساب» تکرار میشود که مؤید پردازش مسیر دوگانه در نامیدن و تکرار میباشد.
در فرایند نامیدن، اختلالات بیشتر در کل ترکیب (66/26%) در مقایسه با خطاهای سازه اول و دوم (به ترتیب 83/10% و 16/4%) تاییدی است بر اینکه پردازش غالب در فرایند نامیدن کلی است، حال آنکه در فرایند تکرار بیشتر سازههای اول و دوم (20%) در مقایسه با کل ترکیب (33/8%) دچار اختلال شدند که تاییدی است بر اینکه پردازش غالب در فرایند تکرار تجزیهای است.
از آنجایی که پردازش اسامی مرکب متشکل از سازههای شفاف- شفاف، تیره- تیره و تیره- شفاف یا شفاف- تیره هم از طریق رویکرد تجزیهای و هم از طریق مسیر کلی صورت میگیرد و الگو و توزیع خطاها در این سه نوع اسم از یکدیگر متفاوت نیستند، پس شفافیت معنایی نقشی در پردازش اسامی مرکب ایفا نمیکند و تفاوتی ندارد که سازههای اسم از نوع شفاف یا تیره باشند. به عبارت دیگر، از آنجایی که اسامی تیره معنای اصطلاحی دارند (هیچ کدام از سازهها در معنای کل ترکیب مشارکتی ندارند مانند «خاکشیر»)، بنابراین انتظار میرود که هر دو سازه دچار اختلال شوند اما موارد زیادی مشاهده میشود که در یکی از دو سازه خطا رخ میدهد. از طرف دیگر، ترکیبهای شفاف معنای ترکیبپذیر دارند (معنای کل ترکیب از مجموع معانی سازههای آن مشخص میشود مانند اسم مرکب «راهآهن»)، بنابراین انتظار میرود که از طریق مسیر تجزیهای پردازش شوند و فقط اختلال در یکی از دو سازه ترکیب مشاهده شود، اما در هر دوسازه با هم (کل ترکیب) نیز رخداد خطاها مشاهده میشود. این شواهد تأییدی بر مسیرهای پردازشی دوگانه برای پردازش اسامی مرکب شفاف و تیره هستند و مغایر با نظریههایی هستند که پردازش اسامی تیره را از طریق مسیر کلی و اسامی شفاف را از طریق مسیر تجزیهای میدانند. همچنین تحلیل دادهها نشان میدهد که شفافیت معنایی در پردازش اسامی نیم شفاف نیز نقشی ندارد زیرا در تکالیف نامیدن و تکرار، الگوی خطاها در سازههای اول، دوم و یا هر دو سازه با هم، توزیع و رخداد مشابهی دارد. به عبارت دیگر، اسامی مرکب نیمشفاف نیز از طریق مسیر دوگانه پردازش میشوند. یافتههای پژوهش حاضر هماهنگ با یافتههای شرودر و باین (1995)، ساندرا (1990)، لیبن (1998) و تافت و آرداسینسکی (2006) است مبنی بر اینکه هیچ تفاوتی میان پردازش اسامی تیره، شفاف و نیمشفاف وجود ندارد و شفافیت معنایی نقشی در پردازش ایفا نمیکند. همچنین، یافتههای پژوهش حاضر مغایر با نتایج تحقیقات رُاِلفس و باین (2002) میباشد مبنی بر اینکه اسامی تیره از طریق مسیر کلی و اسامی شفاف از طریق مسیر تجزیهای پردازش میشوند.
علاوه بر آن، تحلیل دادههای اسامی ساده که اسم تیره محسوب میشوند نشان میدهد که هم مواردی از خطاهای حذف و نابجاگویی معنایی و هم مواردی از خطاهای نابجاگویی صوری در نامیدن و تکرار اسامی ساده مشاهده میشود که در هر صورت هر دو نوع این خطاها، به تغییر در یک کل معنایی منجر میشود. به عبارت دیگر، نتیجه رخداد هر دو نوع خطا یکسان و تغییر در یک کل معنایی است. اینکه اسامی ساده به تکواژهای معنادار کوچکتر تجزیه نمیشوند و رخداد خطا در آنها به تغییر واجهای آنها منجر میشود به گونهای که صورت حاصل کاملاً متفاوت از صورت اصلی نمود مییابد شاهدی است بر اینکه اسامی ساده به صورت کلی پردازش میشوند.
مقایسه خطاها در تکالیف نامیدن و تکرار اسامی مرکب نشان میدهد که به طور کلی خطاهای نامیدن در مواجهه بیشتر از خطاهای تکرار است (66/41% در برابر 33/28%) که مؤید گسستگی بین دو فرایند نامیدن و تکرار اسامی مرکب است. همچنین تعداد خطاهای نامیدن در مواجهه اسامی مرکب بیشتر از اسامی ساده (66/41% در برابر 66/16%) و نیز خطاهای تکرار اسامی مرکب بیشتر از تکرار اسامی ساده است (33/28% در برابر 16/4%) که این نیز نشان دهنده گسستگی بین نامیدن و تکرار اسامی مرکب با نامیدن و تکرار اسامی ساده تلقی میشود. گسستگی و تفاوت بین خطاهای دو مقوله زبانی نشان میدهد که هر چه ساختاری به لحاظ صرفی پیچیدهتر باشد فرایند پردازش آن نیز پیچیدهتر است. یافتههای مقاله حاضر مؤید آن است که پردازش فرایندهای نامیدن و تکرار از طریق مسیر دوگانه (کلی و تجزیهای) صورت میگیرد، اما در فرایند نامیدن، مسیرِکلی و در فرایند تکرار مسیرِتجزیهای، رویکردهای غالب هستند. پردازش اسامی مرکب شفاف، تیره و نیم شفاف از طریق مسیر دوگانه صورت میگیرد، حال آنکه اسامی ساده از طریق مسیر کلی پردازش میشوند. همچنین، یافتهها نشان دادند که شفافیت معنایی نقشی در پردازش اسامی مرکب ندارد.
تحقیق حاضر از دو جنبه نظری و کاربردی با اهمیت و قابل توجه است. یکی اینکه به طور کلی بر غنای مطالعات پیشین در این حوزه میافزاید و به طور خاص نقش شفافیت معنایی را در پردازش اسامی مرکب در زبان فارسی روشن میسازد. انجام تحقیق فوق امکان مقایسه عملکرد بیماران بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی را فراهم آورده و نشان میدهد که تکرار بیماران ترانس کرتیکال حرکتی بهتر از بیماران بروکا است، اما به این مفهوم نیست که بیماران ترانس کرتیکال حرکتی هیچ گونه اختلال و خطای تکرار ندارند. همچنین یافتهها مؤید گسستگی فرایندهای پردازشی نامیدن و تکرار میباشند. عدم مطابقت یک به یک بین جایگاه آسیب و نوع زبانپریشی نکته با اهمیت دیگری است که انجام تحقیق فوق در اختیار عصبشناسان زبان قرار میدهد. یافتههای تحقیق حاضر از جنبه کاربردی برای آسیبشناسان گفتار درمانی و نیز گفتاردرمانان اهمیت به سزایی دارد و نشان میدهد که این متخصصان به هنگام کار با افراد زبانپریش باید در انتخاب مقولههای زبانی بسیار محتاط و حساس باشند. به عبارت دیگر، در مراحل اولیه شروع کار با بیماران از مقولههایی مانند اسامی ساده که ساختار صرفی سادهتری دارند استفاده نمایند. علاوه بر آن، مقایسه خطاهای اسامی مرکب با توجه به شفافیت معنایی نشان میدهد که اسامی مرکب شفاف 54% ، اسامی تیره 32% و اسامی نیم شفاف 14% درصد کل خطاها را تشکیل میدهند. از آنجایی که اسامی مرکب نیمشفاف در پردازش نامیدن و تکرار کمتر دچار اختلال میشوند، بنابراین با توجه به یافتههای این پژوهش به گفتار درمانان توصیه میشود تا از این گونه اسامی که پردازش آنها برای بیماران زبانپریش راحتتر و آسانتر است استفاده نمایند.
[1]- access
[2]- retrieve
[3]- representation
[4]- C. Semenza & S. Mondini
[5]- R. El Yagoubi
[6]- whole
[7]- A. J. Newman, T. Ullman, R. Pancheva, L. Waligura & J. Neville
[8]- compositional
[9]- holistic
[10]- J. Vannest & E. Boland
[11]- L. K. Obler & K. Gjerlow
[12]- M. Garman
[13]- perseveration
[14]- syndrome
[15]- holist
[16]- interactionist
[17]- G. Libben
[18]- S. Ardasinski
[19]- A. Roelofs & H. Baayen
[20]- H. Ji, C. Gagné & T. Spalding
[21]- full-listing
[22]- associative links
[23]- B. Butterworth
[24]- full-parsing
[25]- M. Taft
[26]- G. Jarema
[27]- dual route
[28] - M. Gibson, Y. B. Yoon & D. Sandra
[29] - C. Luzzatti, G. Zonca , C. Pistarini
[30] - W. D. Marslen-Wilson & L. K. Tyler
[31]- G. Miceli & A. Caramazza
[32]- Augmented Addressed Morphology
[33]- A. Laudanna & C. Romani
[34]- Morphological Race Model
[35]- R. Schreuder
[36]- Conjunctive Activation
[37]- Meaning Computation
[38]- P. Zwitserlood
[39]- M. Bronk & J. Bölte
[40]- M. Delazer
[41]- M. Marelli
[42]- J. E. Dalalakis
[43]- J. Mäkisalo, J. Niemi & M. Laine
[44]- R. A. Berman & E. Clark
[45]- X. Zhou
[46]- T. Kudo
[47]- Persian Diagnostic Aphasia Examination
[48]- paraphasia
[49]- internal capsule
[50]- white matter
[51]- telegraphic
[52] - B. S. Weekes
[53]- picture familiarity
[54]- name agreement
[55]- image agreement
[56]- age of acquisition
[57]- visual complexity
[58]- timed
[59]- G. J. Snodgrass & M. Vandervart
[60]- counter-balance
[61]- Mann Whitney U
[62]- Kruskal Wallis H. Test
[63]- K. Hwaszcz & D. Klimek-Jankowska