بررسی تضمن حرف ربط امّا در زبان فارسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد زبانشناسی همگانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)

2 استادیار گروه زبانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی معنای تضمنی «امّا» در زبان فارسی پرداخته است. پرسش اصلی تحقیق این است که آیا تضمن حاصل شده از جمله توسط فارسی زبانان، صرفاً بوسیلۀ حرف ربط «امّا» تعیین می‌گردد یا محتوای گزاره‌ها نقش اصلی در ایجاد این تضمن دارد. در این تحقیق از دو آزمایش استفاده شد. برای آزمایش اول، پرسشنامه‌ای شامل 24 داستان کوتاه تهیه شد که هریک از این داستان‌ها نهایتاً دارای جمله‌ای با ساختار « p امّا q»  بودند. برای پی بردن به این مسئله که کدام استدلال نهایتاً مورد پذیرش مخاطب قرار می‌گیرد و نقش حرف ربط «امّا» تا چه میزان می‌تواند در تصمیم مخاطب تأثیر گذار باشد، از دو عبارت «پس»  و « با این حال » بعد از استدلال‌های مورد نظر استفاده شد و چهارگزینۀ احتمالی در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت. در آزمایش دوم از «پس» و «با این‌حال »  استفاده نشد و فقط از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا با جواب «بله» یا «خیر» از بین گزینه‌‌های ارائه شده به عنوان تضمن احتمالی جمله انتخاب کرده و دلیل انتخاب خود را توضیح دهند. نتایج تحقیق نشان داد که در این ساختارها حرف ربط «امّا» فرض p را حذف نمی‌کند، بلکه آن را صرفاً به تعلیق در می‌آورد و مخاطب همچنان به آن دسترسی دارد. به‌علاوه افراد قبل از هر چیز، استنباط خود را بر اساس وجود «امّا» انجام می‌دهند و محتوای استدلال‌ها در جایگاه دوم قرار دارد. نتایج حاصل از آزمایش دوم نیز نشان داد که هرگاه افراد نتوانند نتیجه‌گیری درستی بر اساس وجود «امّا» داشته باشند، به محتوای استدلال‌ها توجه می‌کنند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Implications of æmma (‘but’) in Persian

نویسندگان [English]

  • Behnaz Zamani 1
  • Bahram Hadian 2
1 University of Islamic Azad Isfahan, KHorasghan, Iran
2 University of Islamic Azad Isfahan, Iran
چکیده [English]

This study investigated the implicature stemming from æmma (‘but’). To this end, two experiments were conducted. In the first experiment, participants were presented with 24 short stories including “p æmma q” constructions. The p and q arguments were either sensible or absurd. The participants were asked to indicate the appropriate conclusion introduced by by pæs (‘so’/’then’) and ba-in-hal (‘nevertheless’). In the second experiment, the same 24 stories were used as in the first experiment, however after each construction, participants did not have to give the appropriate ‘pæs’ or ‘ba-in-ha’l conclusion but simply had to tick yes or no and justify their answer. The results of the first experiment, showed that in general, the inference of the participants were mainly based on the existence of ‘æmma’ however the content of p and q arguments played an important role. In the second experiment, the justifications provided by the participants showed that whenever the p-argument was not pertinent and an inference based on ‘æmma’ would result in an absurd conclusion, they referred to the content of the arguments and selected the implication from the p-argument.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Implicature
  • Conventional implicature
  • Connectives
  • æmma

1. مقدّمه

در چند دهۀ اخیر با حضور زبان­شناسانی همچون گرایس[1] و دل هایمز[2]، جنبه‌های کاربردشناختی و فراکلامی زبان نیز ارزش و اهمیت یافته و توانسته است خلاء و نقصان نظریه‌های معنایی و دستوری را جبران کند. لذا با معرفی نظریه‌های کاربردشناسی، تحقیقات بسیاری در ارتباط با موضوع‌های مختلف انجام گرفته است. یکی از موضوع‌هایی که همواره در کاربردشناسی از اهمیت اساسی برخوردار بوده است، مفهوم تضمن می‌باشد. تضمن نخستین بار توسط گرایس (1975 ) مطرح شد. تضمن، به معنایی فراتر از کلام گفته می‌شود (لوینسون[3] ،1983)؛ بدین معنا که گاه گوینده در قالب واژه‌ها، عبارات و جملاتی خاص در یک بافت مشخص در صدد انتقال پیامی است که معنای تحت‌الفظی کلام وی، گویای مقصود و منظور او نمی‌باشد (براون و یول[4]، 1983 ). بنابراین، تضمن پیامی است که فراتر از کلام گوینده می‌باشد و درک آن تنها با توجه به معنای تحت‌الفظی جمله صورت نمی‌گیرد. گرایس بین دو نوع تضمن تفاوت قائل شده است. تضمن مکالمه‌ای[5] و تضمن متعارف[6]. شباهت این دو در این است که هر دو به معنایی فراتر از معنای لغوی جمله اشاره دارند.  ولی از سوی دیگر، تفاوت آنها در این است که معنای برگرفته از تضمن متعارف  برخلاف  تضمن  مکالمه‌ای، در بافت‌های متفاوت  یکسان می‌باشد.  تضمن  مکالمه‌ای یکی از مفاهیم  مهم در کاربردشناسی زبان محسوب می‌شود که شامل پیامی فراتر و متفاوت ازمعنای تحت الفظی جمله است. بنابراین در چنین شرایطی تنها تکیه بر نظریات معناشناختی که صرفاً معنای تحت‌اللفظی جمله را مورد توجه قرار می‌دهند، نمی‌تواند مخاطب  را در برداشت منظور گوینده و در نهایت ایجاد ارتباط یاری کند (لوینسون،  1983). به همین  دلیل گرایس (1975)  اصل همکاری و چهار راهکار[7] وابسته به آن را ارائه داد. وی معتقد است که رعایت وتوجه به این اصل و راهکارهای وابسته به آن توسط هر دو طرف گفتگو، امکان درک و برداشت پیام موردنظر گوینده را برای مخاطب فراهم می‌سازد.    

براساس اصل همکاری میزان همکاری شما دریک مکالمه، در زمان تحقق آن مکالمه باید به اندازة نیاز و همسو با جهت و هدف پذیرفته شدۀ تعاملی باشد که در آن درگیر هستند ( توماس[8]، 1995). بنابراین، فرض رعایت این اصل از سوی هردو طرف مکالمه باعث فهم معنای تضمنی موجود در بطن گفتگو می­شود ( لیچ [9]،  1983). امّا  اگر هریک از دو طرف گفتگو این اصل را به طور پیش‌فرض در ذهن خود نداشته باشند، مکالمه از حالت معقول و هدفمند خارج شده و حتی ممکن است تعامل زبانی خاتمه یابد. درک تضمن نیز نیازمند رعایت اصول همکاری است. در این ارتباط، تضمن‌های متعارف نمونه‌ای از پیام‌های فراتر از کلام هستند که تعبیر آنها نیازمند بافت خاصی نمی‌باشند. و الزامّاً  در بطن مکالمه رخ نمی‌دهند. این نوع تضمن وابسته به واژه‌‌ها، عبارات و ساختارهای خاصی می‌باشند. به عنوان مثال لوینسون (1983) واژه‌های  امّا، حتی، هنوز،  تا به حال را داری تضمن متعارف می‌داند. لاینز[10] (1995 ) تمام کلمات ربط مانند به علاوه، با این وجود  و غیره  را که یک جمله یا بخشی از یک متن را به بخش دیگری مرتبط می‌سازند، در این دسته  قرار داده است. تضمن‌های متعارف به‌طور قراردادی  (متعارف) به لغات  و یا اصطلاحات  زبان‌شناسی پیوسته هستند. مانند: 

(1) ‌او آدم  فقیری است، امّا  صادق است.

 به‌طور قراردادی «امّا» تناقضی بین صادق بودن و فقیر بودن ایجاد  می‌کند. «امّا» بدین روش تفسیر  می­شود،  با وجود این‌که این تناقض به طور واضح بیان نشده است. 

در میان مطالعات کاربردشناسی، معنای تضمنی دارای اهمیّت و جایگاه بسزایی است و از آنجایی‌‌که اکثر مطالعات انجام شده در زمینۀ معنای تضمنی، به تضمن مکالمه­ای اختصاص داده‌ شده، لذا بررسی تضمن متعارف می‌تواند دریچۀ  تازه‌ای را به روی مطالعات آتی در خصوص تضمن متعارف بگشاید. همانطور که گفته شد، این نوع از معنا وابسته به واژه‌ها، عبارات و کلمات خاصی هستند که  به کارگیری این کلمات موجب انتقال مفهوم افزوده[11] می‌گردد، مثل حرف ربط «امّا» در ساختارهای «p امّا  q»[12]. در مورد این‌که «امّا» در این ساختارها چه معنای تضمنی متعارفی را منتقل می‌کند نظرات  مختلفی وجود دارد. برخی متعقدند که تضمنی که از p استنباط می‌شود بخاطر وجود «امّا» باطل می‌شود و یا اینکه تضمن استنباط شده از q جایگزین معنای تضمنی p می‌شود. (بلیکمور[13]، 2002) و (ایتن[14]، 2005) معتقد هستندکه وجود «امّا» باعث حذف و تناقض فرضیۀ موجود در بافت می‌شود. ولی هال (2004 ؛ 2007) معتقد است بنظر نمی‌رسد عباراتی که با  «امّا» آغاز می‌شوند باعث حذف فرضیۀ موجود شوند، بلکه فقط استدلال در جهت دیگر را نشان می‌دهند. وی متعقد است که استنباطی که از q منتج می‌شود بطور کلی جایگزین استنباط منتج شده ازp  نمی‌شود.

با در نظر گرفتن این دو رویکرد متفاوت به نقش «امّا»، این تحقیق در نظر دارد با استفاده از شرکت­کنندگان فارسی زبان نشان دهد که تفسیر این ساختارها در زبان فارسی چگونه انجام می‌شود و آیا «امّا» در زبان فارسی تضمن  p را کاملاً حذف می‌کند یا خیر. لازم به ذکر است که در زبان روزمره گاهی از «ولی» بجای «امّا» استفاده می‌شود که این تحقیق همان «امّا» را در نظر خواهد گرفت.

 

2. مبانی نظری

گرایس (1989) در مورد معنای تضمنی حرف ربط «امّا» این‌طور می‌گوید که وجود «امّا» باعث ایجاد تقابل بین دو قسمت از یک پاره‌گفتار می‌شود و موجب می‌شود نتیجه‌ای که از قسمت اول برداشت می‌شود توسط قسمت دوم انکار شود. در این ارتباط، بلیکمور (2002 ) بر اساس تئوری تناسبِ اسپربر و ویلسون [15] (1995) یک تحلیل رویه‌ای از «امّا» ارائه داد که بر اساس آن «امّا» باعث رمزگذاری محدودیتی می‌شود که آغازکنندۀ یک مسیر استنباطی است و باعث نقض و حذف گزاره‌ای می‌شود که در بافت آشکار و معلوم است. بنابراین، بلیکمور معتقد است که حرف ربط «امّا» یک فرایند خاص را رمزگذاری می‌کند که با تحلیلی که گرایس از «امّا» دارد متفاوت است، چرا که از نظر گرایس «امّا» مفهوم تقابل را رمزگذاری می‌کند .

ایتن (2005 ) تفسیر بلیکمور از «امّا» را اصلاح کرد و اظهار کرد که فرضیه‌ای که نقض و حذف می‌شود لزوماً نباید برای شنونده آشکار باشد؛ بلکه فقط کافی است که آن فرضیه قابل دسترس باشد. منظور او از قابل دسترس بودن این است که شنونده آن فرضیه را در نظر داشته باشد و نه این‌که لزوماً  آن را به عنوان فرضیۀ درست قبول داشته باشد. از نظر اسپربر و ویلسون (1995) فرضیه‌ای برای شنونده آشکار است که در آن لحظه شنونده قادر باشد یک نمود ذهنی از آن داشته باشد وآن را به عنوان فرضیۀ درست قبول داشته باشد. در کل ایتن (2005 ) در مورد معنی تضمنی «امّا» بیان می­کند که این حرف ربط باعث رمزگذاری فرایندی می‌شود که بر اساس آن چیزی که در پی بند q  می‌آید فرضیه‌ای که در بافت قابل دسترسی می‌باشد را حذف و نقض می‌کند. البته این موضوع به این معنا نیست که شنونده لزوماً باید یک نمود ذهنی از این فرضیه، قبل از پردازشِ بندی که با «امّا» شروع می‌شود داشته باشد. هنگامیکه این بند پردازش می‌شود شنونده متوجه خواهد شد که گوینده از او انتظار دارد چه فرضیه‌ای را حذف کند. اگر شنونده این کار را انجام ندهد، او استفاده از «امّا» را غیر قابل قبول در نظر گرفته است.

هال (2004 ) معتقد است برای اینکه استفاده از این حرف ربط قابل قبول باشد، باید چیزی که در ادامۀ آن می‌آید باعث تخریب نتیجه‌ای شود که شنونده می‌تواند استنباط کرده باشد. پس اگر استنباط بالقوۀ شنونده به وسیلۀ چیزی که بعد از «امّا» می‌آید متوقف شود، «امّا» می‌تواند تلاش شنونده در رسیدن به تفسیر مورد نظر بندی که با «امّا» شروع می‌شود، را کاهش دهد. از نظر هال محدودیتی که به وسیلۀ «امّا» رمزگذاری می‌شود این است که «امّا» نشان می‌دهد شنونده آن استنباطی را که توسط چیزی که در ادامه می‌آید ونقض خواهد شد، را به صورت معلق نگه می‌دارد. بنابراین، «امّا» شنونده را از نتیجۀ بالقوه‌ای که می‌تواند بگیرد منحرف می‌کند؛ یعنی شنونده را از مسیری که می‌تواند درآن یک نتیجه­گیری بالقوه داشته باشد، منحرف می‌کند.

شایان ذکر است که ساختارهای «p  امّا q» که در آنها حرف ربط «امّا» دو قسمت از یک کنش گفتاری را بهم متصل می‌کند به دو نوع استدلالی[16] و تقابلی[17]دسته بندی می­شوند. در نوع تقابلی، گزاره موجود در بند q به‌طور مستقیم تضمن حاصل از p را رد می‌کند (مثال شماره 2)، در حالی که در نوع استدلالی، تضمن حاصل از q به‌صورت غیر مستقیم تضمن حاصل از p را رد می‌کند (مثال شماره 3). برای مشخص شدن این دو کاربرد «امّا» به مثال­های شماره (2) و (3) توجه کنید:   

(2) شیر ترش است امّا من می‌خورمش .

(3) شیر ترش است امّا من خیلی تشنه‌ام .                                                                                                  

در مثال شمارۀ (2) «امّا» یک ارتباط تقابلی را نشان می‌دهد، در حالی‌که «امّا» در مثال شمارۀ (3) از نوع استدلالی است. (ونبلی و دوری[18]، 1992؛ به نقل از هال ، 2004) . در مثال شمارۀ (3) گزارۀ اول p به لحاظ استدلالی گرایش به این نتیجه‌گیری دارد که فرد مورد نظر شیر را نمی‌خورد، در حالی که گزارۀ دوم q گرایش به نتیجه‌ایی مخالف با گزارۀ اول دارد؛ فرد مورد نظر شیر را می‌خورد. بر این اساس p و q گرایشات استدلالی مخالف با یکدیگر دارند (انسکومبر و داکروت[19]، (1977؛ به نقل از هال، 2004) در خصوص جهت‌گیری استدلالی[20] این چنین اظهار می‌کنند که جهت‌گیری استدلالی هر استدلال[21] توسط دو ارزش + و - ارزش گذاری می‌شوند. پس در مورد مثال شمارۀ (3) می‌توان این‌طور بیان کرد که p دارای گرایش استدلالی - وq  دارای گرایش استدلالی + است در این پژوهش از همین نوع ساختار استفاده خواهد شد یعنی ساختارهایی از «p امّا q» که «امّا» یک رابطۀ استدلالی را نشان می‌دهد که  pو q دارای گرایش استدلالی مخالف هستند.

نظر هال ( 2004 ؛ 2007 ) در مورد این ساختارها این است که : استدلالی که با «امّا» شروع می‌شود به نظر نمی‌رسد باعث حذف فرض قبلی شود بلکه تنها استدلالی در جهت دیگر را نشان می‌دهد . او با آوردن مثال (4) این موضوع را روشن می‌کند .

(4)           الف ) فکر می‌کنی بتوانیم به او اعتماد کنیم ؟

ب ) او آدم صادقیه، امّا  جمهوری خواه . من نمی‌دونم .                                                                                                

هال معتقد است که معنای تضمنی استدلال دوم (4. ب) (ما نمی‌توانیم به او اعتماد کنیم ) به‌طور کلی جایگزین تضمنی استدلال اول (ما می‌توانیم به او اعتماد کنیم) نمی‌شود. فقط استدلال دوم به لحاظ مفهومی محتوای سنگین‌تر  و قویتری دارد. شایان ذکر است که با وجود محتمل‌تر بودن گزارۀ دوم q  در ساختارهای «p  امّا  q»  عاقبت این بر عهدۀ شنونده است که استنباط خود را بر اساس p انجام دهد و یا بر اساس q.

یانسنز و شکن[22] (2013) نیز تحقیقی در زمینه کاربرد حرف ربط ‘but’ در زبان انگلیسی انجام دادند که نتیجه این تحقیق تأییدی بر دیدگاه هال (2007) بود. آنها نشان دادند که سخنگویان زبان انگلیسی اصولاً استنتاج خود را با توجه به ساختار جمله و حرف ربط ‘but’ انجام می­دهند امّا در مواردی که یکی از استدلال­ها نامربوط بود، این سخنگویان به محتوای گزاره­ها رجوع کرده و استدلال مربوط را انتخاب کرده­اند؛ حتی زمانی که این استدلال برخلاف جهت تضمنی حرف ربط ‘but’ بود.

3. روش تحقیق

این تحقیق توصیفی-تحلیلی می‌باشد که داده‌های آن از طریق پرسشنامه از سخنگویان فارسی زبان در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد جمع آوری شده است. برای انجام این تحقیق نگارندگان از ساختارهای «p  امّا q» استفاده کرده که در این ساختارها، «امّا»یی که دو قسمت از یک کنش گفتاری را بهم متصل می‌کند از نوع استدلالی[23] می‌باشد و نه از نوع تقابلی[24]. در همین راستا  در پایان هر کدام از ساختارهای «p  امّا  q»  از «پس» و «با این حال» استفاده شده‌ است و از شنوندگان خواسته شد تا بر اساس آنها نتیجه‌گیری کنند.

در این تحقیق از دو پرسشنامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. این پرسشنامه‌ها شامل 24 داستان کوتا‌ه می‌باشندکه شخصی را در حالت مردد بودن برای انجام کاری نشان می‌دهند . به عنوان مثال:

(5. الف)  دوستان هاتف تصمیم می‌گیرند برای ناهار به رستوران بروند، امّا  هاتف نمی‌داند که با آنها برود یا نه.

بعد از آن شخصیت داستان، جمله‌ای را بیان می‌کند که متشکل از دو استدلال است و به وسیلۀ حرف ربط «امّا» بهم متصل شده‌اند؛ یعنی همان ساختارهای «p  امّا  q» که در مورد آن توضیحات لازم داده شد.

(5.ب)  هاتف با خود می‌گوید : من گرسنه‌ام امّا  برنامۀ دیگری دارم.

بعد ازاینکه شرکت‌کنندگان جمله‌ای که توسط شخصیت داستان بیان شده را خواندند، باید نتیجۀ درستی که شخصیت داستان خواهد گرفت را با علامت زدن نشان دهند. این نتیجه‌گیری یا با کلمۀ «پس» شروع می‌شود و یا با «با این حال». در نیمی از داستان‌ها از «پس» استفاده شده و در نیمی دیگر از «با این حال». همان‌طور که در مثال (5) دیده می­شود، اصولاً وقتی از کلمۀ «پس» بعد از ساختار «p امّا q» استفاده می‌شود، نتیجه‌ای که گرفته می‌شود باید بر اساس استدلال q باشد زیرا کلمه «پس» توجه مخاطب را به نتیجه و استنتاج جمله بلافاصله ماقبل خود یعنی بند دوم در جملات مورد بررسی جلب می‌کند. این در حالی است که وقتی از عباراتی مانند «با این وجود» یا «با این حال» استفاده می‌شود، تأکید بر استدلال بند اول قرار داده می­شود و نتیجه­گیری صحیح براساس استدلال p است. به‌طورکلی، از این دو کلمه استفاده می‌شود تا متوجه شویم که آیا وجود «امّا» باعث حذف و نقض استدلال p  می‌شود یا نه.

(5. ج)  پس من با آنها به رستوران می‌روم / نمی‌روم

(5. د)  با این حال با آنها به رستوران می‌روم / نمی‌روم                                                                                          

شایان ذکر است که در پایان هر داستان فقط از یکی از عبارات «پس» و یا «با این حال» استفاده می­شود و از عبارت دیگر در داستانی متفاوت استفاده شده است. بعلاوه مخاطب به عنوان مثال در (5. ج) بین گزینه «می­روم» و «نمی­روم»  یکی را باید انتخاب کند تا مشخص گردد که آیا تضمن p توسط مخاطب استنتاج می­شود یا تضمن q. نکتۀ دیگر وجود استدلال‌های نامربوط در میان جملات است. ازآنجایی‌که می‌خواهیم تأثیر محتوای گزاره‌ها را در مقایسه با جایگاه «امّا» در نتیجه‌گیری شرکت کنندگان بررسی کنیم در جملات «p امّا q» از استدلال‌هایی که به موضوع ربطی ندارند نیز استفاده شده است تا ببینیم آیا برداشت مخاطب صرفاً به وجود «امّا» بستگی دارد یا این‌که محتوای جملات تعیین‌کننده است. به عنوان مثال، با در نظر گرفتن داستان کوتاه قبلی، می­توان (5. ه) را به عنوان یک گزینه به مخاطب ارائه داد که در آن  شخصیت داستان این جمله را بگویید:

(5.ه)  من گرسنه‌ام امّا  کیف چرمی دارم.

که در اینجا گزارۀ دوم ربطی به موضوع مورد بحث ندارد. از آنجایی‌که این گزارهای نامربوط منتج به نتیجه‌گیری خاصی نمی‌شوند دارای گرایش استدلالی + و یا- نیستند. بدین ترتیب، با در نظر‌گرفتن گرایشات استدلالی ( + و- ) و  وجود استدلال‌های  مربوط و نامربوط، در کل 6 نوع ترکیب داریم .

در پرسشنامۀ (2) نیز از همان 24  داستان کوتاه با همان 6 ترکیب استفاده شد، با این تفاوت که در این پرسشنامه از «پس» و یا «با این حال» استفاده نشده است. دراین پرسشنامه بعد از جملۀ بیان شده توسط شخصیت داستان، سوالی از شرکت‌کنندگان پرسیده می‌شودکه باید با «بله» یا «خیر» جواب بدهند و سپس به صورت تشریحی دلیل انتخاب خود را توضیح دهند. برای مثال:

 

(6)   دوستان هاتف تصمیم می‌گیرند برای ناهار به رستوران بروند ،امّا  هاتف نمی‌داند که با آنها برود یا نه .

        هاتف با خود می‌گوید : من گرسنه‌ام امّا  برنامۀ دیگری دارم.

        براساس جمله­ای که هاتف به خود می­گوید، آیا هاتف با دوستانش به رستوران می‌رود ؟     بله/  خیر

دلیل انتخاب خود را توضیح دهید.

 

همانطور که قبلا بیان شد در این پژوهش از ساختارهای «p  امّا  q» استفاده می‌‌کنیم تا متوجه شویم که شرکت‌کنندگان بر اساس کدامیک از استدلال‌های p وq  نتیجه‌گیری خود را انجام می‌دهند. در مورد پرسشنامۀ شمارۀ (1)، احتمال داده می‌شود از لحاظ کاربردشناسی در مواردی که از «پس» استفاده می‌شود جواب صحیح، نتیجه‌ا‌ی باشد که از استدلال q گرفته می‌شود در حالی‌که در مواردی که از «با این حال» استفاده شده است انتظار می‌رود جواب درست بر اساس نتیجه‌گیری از p  باشد.

اگر این نظریه که، معنای تضمنی استنباط شده از p به وسیلۀ «امّا» باطل می‌شود، درست باشد، باید انتظار اشتباهات کمی در نتیجه‌گیری‌هایی که با «پس» از ساختارهای «p امّا q»  انجام می‌شود داشته باشیم؛ یعنی نتیجه‌گیری‌هایی که با «پس» انجام می‌شود بر اساس q است بدون توجه به محتوای استدلال p . ولی بر اساس نظر هال (2004 ؛2007 )، نتیجه‌گیری‌هایی که با «پس» انجام می‌شود در مواردی که محتوای استدلال‌ها این اجازه را بدهد[25] امکان دارد بر اساس p انجام شود. بدین ترتیب معنای تضمنی q  بطورکامل جایگزین معنای تضمنی p نمی‌شود. در این صورت بطور مطلق نتیجه‌گیری‌هایی که با «پس» انجام می‌شود همیشه بر اساس p نمی‌باشد .

انتظار می‌رود که عبارت «با این حال» شنونده را به سمت نتیجه‌گیری که بر اساس استدلال p انجام می‌شود، هدایت کند. در حقیقت ما انتظار داریم که معنای متعارف «با این حال» موجب شود که نتیجۀ گرفته شده ازq  انکار شود. بطورکلی، در مواردی که از استدلال‌های نامربوط استفاده شده است، انتظار می‌رود شرکت کنندگان به محتوای استدلال‌ها توجه بیشتری داشته باشند. ما برای تعیین درست و غلط بودن جواب‌‌ها از منظر کاربردشناسی، آنها را بررسی می‌کنیم. در این پژوهش از شش نوع ساختار با گرایشات استدلالی متفاوت + و - استفاده شده است. حال برای بررسی استنباطی که شرکت‌کنندگان از حرف ربط «امّا»، «با این حال» و «پس» داشته‌اند، ابتدا باید این موضوع، که "آیا باید تفاوت استدلال‌ها از لحاظ گرایشات مثبت و منفی بودنشان را در تجزیه‌ و تحلیل‌ها درنظر بگیریم یا نه ؟" را مورد بررسی قرار دهیم.  به عبارت دیگر، باید دید که آیا مثبت یا منفی بودن گزاره‌ها و ترتیب آنها از این لحاظ، در استنتاج نهایی توسط مخاطب موثر است یا خیر. برای انجام این کار، تعداد جواب‌های صحیح  در هر ساختار مقایسه شده است.

 

4.ارائه‌ و تحلیل‌داده‌ها

در این بخش به تحلیل سه ساختار «مربوط امّا نامربوط»، «مربوط امّا مربوط» و «نامربوط امّا مربوط» می­پردازیم. ابتدا جملاتی که دارای ساختار «مربوط امّا مربوط» می‌باشند را بررسی می‌کنیم. در این گروه جواب‌های صحیح[26] منتج شده پس از کاربرد  «پس»
87 % بود. یعنی وقتی هر دو استدلال مربوط هستند، شرکت کنندگان 87% جواب صحیح را انتخاب کرده‌اند. به عبارت دیگر استدلال منتج از جمله دوم (یعنی q) را انتخاب کرده­اند. این در حالی است که جواب‌های صحیح منتج شده پس از کاربرد «با این حال»  فقط 40% بود. به عبارت دیگر، 40% استدلال منتج از جمله اول را انتخاب کرده اند.

 

 

نمودار4) فراوانی پاسخ های صحیح و غلط منتج از «پس» و «با این حال»

 

در ساختار «مربوط امّا مربوط» نتایج بدست آمده کاملاً متفاوت بود. در این ساختار جواب‌های درست منتج از «با این حال» 65 % بود که به‌طور چشمگیری با جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» در ساختار «مربوط امّا مربوط»  که فقط 40% بود، اختلاف دارد. جواب‌های صحیح منتج از «پس» در این ساختار  27 % بود. به عبارت دیگر، در ساختار «مربوط امّا نامربوط»  که در آن وجود حرف ربط «امّا» انتخاب را به سمت استنتاج حاصل از q می­برد، شرکت کنندگان استنتاج حاصل ازp را انتخاب کرده­اند؛ زیرا q در این نوع ساختار دارای محتوای کاملاً نامربوط به داستان بود. این امر نشان می­دهدکه بر خلاف نظر ایتن (2005 )، در این ساختار حرف ربط «امّا» فرضیه p را حذف نمی­کند بلکه آن را صرفاً به تعلیق در می­آورد و شنونده یا خواننده همچنان به آن دسترسی دارد.

 

نمودار 5) فراوانی پاسخ های درست منتج از «پس» و «با این حال» در ساختار «مربوط امّا نامربوط»

 

لازم به ذکر است که، در ساختار «نامربوط امّا مربوط»، بیشترین درصد جواب‌های صحیح مربوط به جواب‌های منتج شده پس از کاربرد «پس» می‌شود. در این ساختار تعداد جواب‌های صحیح منتج شده پس از کاربرد «پس[27]» 89 % و جواب‌های صحیح منتج از «با این حال[28] » فقط 17% بود. این تفاوت معنادار به این دلیل است که اولاً «پس» مخاطب را به انتخاب استنتاج حاصل از q ترغیب می­کند و ثانیاً جمله اول یعنی p از نظر محتوی به داستان کوتاه مورد نظر مرتبط نیست. دلیل کم بودن جواب‌های صحیح پس از کاربرد «با این حال» نامربوط بودن محتوای گزاره p است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار (6) فراوانی پاسخ های صحیح و غلط منتج از «پس» و «با این حال» در ساختار «نامربوط امّا مربوط»

 

1-4. تحلیل داده‌های آزمایش شمارۀیک

بر اساس اعداد و ارقام و درصدهای حاصل از این آزمایش می‌توان نتیجه‌گیری کرد که‌به‌ طورکلی استنباطی که افراد انجام می‌دهند براساس وجود «امّا» می‌باشد و کمتر بر اساس محتوای گزاره‌‌ها. صحت این مطلب را می‌توان در درصد بالای جواب‌های صحیح منتج از «پس» در ساختارهای که هردو استدلال مربوط هستند، مشاهده کرد، (87% جواب صحیح). یعنی وجود «امّا» باعث کم رنگ شدن تضمن  pمی‌شود و استنتاج بر اساس گزاره q انجام می‌شود. این در حالی است که در این ساختار فقط 48% جواب صحیح منتج از «با این حال» داشتیم، یعنی جوابی که بر اساس استدلال p داده شده باشد. همانطور که در بخش مباحث نظری گفته شد، استنباط مورد انتظار منتج از «با این حال»، استنباطی که از «امّا» منتج می‌شود را نقض می‌کند، طبیعی است که این استنباط نسبت به استنباط منتج از «پس» نیازمند تلاش ذهنی بیشتری می‌باشد و بنابراین باعث ایجاد جواب‌های اشتباه زیادتری شده است.

البته افراد گاهی هم استنباط خود را بر اساس وجود «امّا» انجام نمی‌هند، این نتیجه را وجود 13% جواب نادرست در ساختارهای «مربوط امّا مربوط» اثبات می‌کند. یعنی حتی وقتی‌که هردو استدلال مربوط هستند بازهم شاهد تعدادی جواب نادرست هستیم. این افراد به محتوای استدلال‌ها توجه بیشتری کرده‌اند و اساس جواب خود را براستدلالی که محتمل‌تر بوده، قرار داده‌اند تا بر ساختار جمله.                                    

لازم به ذکر است که در مورد ساختار‌هایی که در آنها از استدلال نامربوط استفاده شده، محتوای استدلال‌ها در انتخاب جواب صحیح اهمیت بسزایی داشته و وجود «امّا» ، «پس» و «با این حال» نقش کمتری در این انتخاب دارد. وجود درصد بالای جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» و درصد خیلی کم جواب‌های صحیح منتج از «پس» در ساختار «مربوط امّا نامربوط» گویای این حقیقت است. از آنجایی‌که جواب‌های صحیح منتج از «پس» باید بر اساس بند دوم یعنی بندی که در این ساختار نامربوط است، گرفته شود تعداد جواب‌های صحیح منتج از «پس» کاهش یافته و در عوض تعداد جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» افزایش یافته است.

به نظر می‌رسد نتایج بدست آمده از جواب‌های منتج از «پس» تأییدکنندۀ دیدگاه هال (2004 ؛2007) باشد. هال اظهار کرده بود که معنای تضمنی q به‌طورکلی جایگزین معنای تضمنی p نمی‌شود بلکه فقط q به لحاظ مفهومی وزن بیشتری دارد. در نتیجه جواب‌های منتج از «پس» که براساس استدلال p انجام شده‌اند، در شرایطی که محتوای استدلال این اجازه را بدهد معقول بنظر می‌رسند. این شرایط دقیقاً در ساختار «مربوط امّا نامربوط» اتفاق می‌افتد که در آن افراد بر اساس بند p جواب نادرست منتج از «پس» را انتخاب می‌کنند. علاوه بر این، 13% جواب نادرست منتج از «پس» در ساختار «مربوط امّا مربوط» نشان می‌دهد که این یافته‌ها را نمی‌توان با نظریۀ نقض و حذف  بلیکمور (2002 ) و ایتن (2005 ) که بر اساس آن تضمن q به‌طور کامل جایگزین تضمن p می‌شود، توضیح داد .                                                                                                

تفسیر نتایج به دست آمده از جواب‌های منتج از «با این حال» کمی سختتر به‌نظر می‌رسد، «با این حال» باعث می‌شود که گزارۀ منتج از q انکار شود، بدین ترتیب استنباط صحیح منتج از «با این حال» باید استنباطی باشد که براساس استدلال p  انجام ‌شود. از نتایج  بدست آمده مشخص شد که استنباط منتج از «با این حال» که براساس استدلال p انجام می‌شود، به لحاظ پردازش ذهنی استنباط پیچیده­تری است، زیرا مخاطب ابتدا تضمن p را درک می­کند سپس حرف ربط «امّا» این تضمن را کم رنگ کرده و تضمن q را معرفی می‌کند. بار دیگر عبارت «با این حال» این تضمن را رد کرده و تضمن p را تأیید می­کند. حتی در ساختار «مربوط امّا مربوط» که هردو استدلال مربوط هستند و طبق یافته‌های همین مقاله، محتوای استدلال­ها نقش کمتری بازی می‌‌کند، درصد جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» بسیار کم بود. طبق دیدگاه محققان قبلی (مانند هال، 2007؛ بلیکمور، 2002 و ایتن، 2005) وجود «امّا» در ساختار باعث می‌شود شنونده معنای تضمنی استدلال p را انکار کند و معنای تضمنی q را جایگزین آن بکند ولی در نهایت «با این حال» باعث می‌شود که p دوباره قابل دسترس باشد و به‌عنوان تنها نتیجۀ درست پذیرفته شود. با این وجود منطقی به‌نظر می‌رسد که کل این فرایند نیاز به پردازش ذهنی سختری دارد و بنابراین منجر به ایجاد جواب‌های نادرست می‌شود. زیرا اگر فرایند استنباطِ منتج «با این حال»،  بخاطر اینکه یکبار معنای تضمنی p حذف می‌شود (طبق دیدگاه بلیکمور، 2002 و ایتن، 2005) و دوباره بخاطر «با این حال» باید بازیابی (قابل دسترس) شود، فرایند پیچیده‌تری می­باشد. پس انتظار می‌رود درصد جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» خیلی کمتر از چیزی باشد که در نتایج بدست آمده دیدیم (احتمالاً نزدیک به صفر درصد). از آنجایی‌‌که آمار بدست آمده  از جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» از آماری که می‌توان از نظریۀ «حذف و نقض» انتظار داشت بیشتر است، پس این آمار در جهت نقض این نظریه است که «امّا» تضمن p را کاملاً حذف می­کند؛ زیرا که 65% جواب درست منتج از «با این حال» در ساختار «مربوط امّا نامربوط» داشتیم، یعنی 65 % جواب درستی که براساس استدلال p داده‌ شده که نمی‌تواند تأییدی برای نظریۀ «حذف و نقض» باشد. بدین ترتیب آمار به دست آمده تأییدی دیگر بر نظریۀ هال (2004 ؛ 2007 ) است، چرا که در این مورد استنباط براساس استدلال p در شرایطی که محتوای گزاره‌ها این اجازه را به دهند معقول بنظر می‌رسد.    

2-4. ارائه داده‌های آزمایش شمارۀ دو

همانطور که قبلا توضیح داده شد در آزمایش دوم، از «پس» و یا «با این حال» استفاده نشده است. دراین پرسشنامه بعد از جملۀ بیان شده توسط شخصیت داستان، سوالی از شرکت‌کنندگان پرسیده می‌شودکه باید جواب آن را با «بله» یا «خیر» نشان داده و سپس به صورت تشریحی دلیل انتخاب خود را توضیح دهند. همان‌طور که قبلا ًذکر شد، افراد وقتی به ساختار جمله‌ها توجه دارند، استنتاج خود را بر اساس وجود «امّا» انجام می­دهند و جواب‌های صحیح را انتخاب می‌کنند، یعنی وقتی که براساس استدلال q نتیجه‌گیری می‌کنند. امّا اگر براساس محتوای استدلال‌ها تضمن نهایی را انتخاب کنند، ممکن است تضمن p را انتخاب ‌کنند، به ویژه در ساختارهای مانند ساختار «مربوط امّا نامربوط».

در این آزمایش درصد جواب­های درست در ساختار‌ «نامربوط امّا مربوط» 89 % بود که به درصد جواب‌های درست درساختار «مربوط امّا مربوط» که 70% است نزدیک است، و همچنین از درصد جواب‌های صحیح در ساختار «مربوط امّا نامربوط» که 25% بود، متفاوت است.                                                                                                                    

نمودار (7) نشان دهندۀ فراوانی پاسخ‌های صحیح و غلط افراد شرکت‌کننده در جمله‌های با ساختار «مربوط امّا مربوط»، «نامربوط امّا مربوط» و «مربوط امّا نامربوط» در آزمون دوم می باشد.

 

 

نمودار 7) پاسخ های صحیح و غلط در ساختارهای «مربوط امّا مربوط»، «نامربوط امّا مربوط» و «مربوط امّا نامربوط»

 

همانطور که در نمودار (7) مشاهده می‌کنیم تعداد پاسخ های صحیح در ساختارهای «نامربوط امّا مربوط»  و «مربوط امّا نامربوط» به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی پاسخ های صحیح را به خود اختصاص داده‌اند.

 

3-4. تحلیل داده‌های آزمایش شمارۀ دو

در بین ساختارهای بررسی شده و آمار بدست آمده، درصد جواب‌های صحیح در ساختار  «مربوط امّا نامربوط» " جالب توجه می‌باشد، چراکه در این ساختار فقط 25% جواب درست وجود داشت. وجود «امّا» دراین نوع ساختار باعث شده بود افراد  به سمت استدلال دوم سوق پیدا کنند و بر اساس آن استنباط خود را انجام دهند و از استدلال اول که استدلال مربوطی بوده است، غافل شوند. با بررسی این توضیحات مشخص شد چیزی نزدیک به 87 %  آنها به ساختار جملات اشاره دارند. بعضی از افراد سعی کرده‌اند که  به نحوی استدلال‌های نامربوط را به موضوع ربط دهند.به عنوان نمونه:

 

(7)        همکاران هاتف از او خواستند تا برای خوردن شام به رستوران بروند .هاتف  شک داشت که برود یا نه؟

او با خودش فکر کرد، من گرسنه نیستم  امّا موهای من فر است.

استدلالِ «موهای من فر است»  به عنوان استدلالی نامربوط و به‌عنوان دلیلی برای اینکه هاتف به رستوران برود در این ساختار آورده شده است. یکی ازافراد شرکت‌کننده این‌طور جواب داده‌ بود که، هاتف به رستوران می‌رود چون می‌خواهد موهای فر خود را به دوستانش نشان دهد و جلب توجه کند. این مطلب نشان می‌دهد که فرد شرکت‌کننده می‌داند که جواب بخاطر وجود «امّا» در جمله  باید «بله» باشد به خاطر همین تلاش می‌کند که استدلال نامربوط را به‌گونه‌ای ربط دهد. حدود 8% از دلیل‌ها هم استدلالی جدید از خود ساخته بودند؛ برای مثال:

(8) ارشیا در خانه مشغول بازی بود درحالی‌که می دانست اجازۀ بازی درخانه را ندارد. او وقتی در حال بازی کردن بود یکی از گلدان‌های روی میز را شکست. عصر که مادر به خانه برگشت ارشیا نمی‌د‌انست موضوع را به مادرش بگوید یا نه؟ ارشیا به برادر بزرگش می‌گوید: من می‌خواهم راستش را بگویم امّا رنگ مورد علاقۀ من سبز است.

یکی از شرکت‌کنندگان در جواب چرایی استنتاج خود، این دلیل را آورده بود که ارشیا راستش را نمی‌گوید چون از مادرش می‌ترسد. بازهم مشخص می‌شود که افراد بخاطر وجود «امّا» به سمت استنباط خاصی هدایت می‌شوند به همین خاطر استدلالی پیدا می‌کنند که با آن استنباط همخوانی داشته باشد و در نهایت 5 % از دلیل‌ها با جواب‌های داده شده همخوانی نداشت.

در ساختارهای «مربوط امّا مربوط»، توضیحاتی که افراد شرکت‌کننده برای دلیل انتخاب درست خود آورده ‌‌بودند چندان مورد توجه نبود چرا که در این ساختار، هم محتوا و هم ساختار جملات باعث شده بود که آنها این جواب‌ها را بدهند. یعنی حتی اگر افراد توضیحی که برای دلیل انتخاب خود می‌آورند بر اساس محتوای استدلال‌ها باشد، نمی‌توان به قطع ادعا کرد که این انتخاب بخاطر کاربرد «امّا» نبوده است. البته توضیحاتی که برای انتخاب جواب‌های نادرست در این ساختار آورده‌ شده‌اند از اهمیت بیشتری برخوردارند. منظور از جواب‌های نادرست، جواب‌هایی است که بر اساس استدلال p داده‌ شده‌اند. 85 % این توضیحات براساس محتوای استدلال‌ها بود .یعنی 85% استدلال p را به q ترجیح داده ‌بودند. 15% باقیمانده هم شامل توضیحاتی بود که می‌توان گفت نه براساس ساختار نه بر اساس محتوای جملات بوده است. در این توضیحات افراد خودشان استدلالی جدید ساخته‌اند؛ برای مثال :

(9) در مدرسه ای در ناحیۀ 5 اصفهان قرار است معلمی به عنوان معلم نمونه انتخاب شود. در میان دانش آموزان این مدرسه بحث پیش آمده که کدام یک از معلمان به عنوان معلم نمونه انتخاب خواهد شد. رضا یکی از دانش آموزان این مدرسه پیش خود فکر می‌کند که آیا آقای احمدی به عنوان معلم نمونه انتخاب خواهد شد یا نه؟

رضا با خود می گوید : آقای احمدی معلم خیلی خوبی است امّا  دوتا از معلم‌ها  با او مشکل دارند.

آیاآقای احمدی به عنوان معلم نمونه انتخاب می‌شود ؟

یکی از شرکت کنندگان در آزمایش جواب می‌دهد، "بله چون دانش‌آموزان از معلم خود راضی هستند."

ودر نهایت ترکیب «نامربوط امّا مربوط» را داریم که در این ساختار نیز هم ساختار جملات و هم محتوای آنها شرکت‌کنندکان را به سمت استنباط صحیح سوق می‌دهد. حتی می‌توان گفت بیشتر از آنچه که در ساختار «مربوط امّا مربوط» داشتیم چراکه در آن ساختار هر دو استدلال مربوط بودند و به لحاظ مفهومی هیچکدام بر دیگری برتری نداشت.  امّا در این ساختار استدلال دوم q نسبت به استدلال اول p برتری دارد. بنابراین در این ساختار نیز جواب‌های صحیح اهمیت خاصی برای بررسی ندارند، در عوض به جواب‌های نادرست توجه بیشتری می‌شود. جواب‌های نادرست این ساختار بسیار کم است (11 %) که از این میزان چیزی حدود 80% درصد آن شامل استدلال‌های جدیدی است که شرکت‌کنندگان ساخته‌اند؛ مثلاً:   

(9) سارا و مادربزرگش تعطیلات آخر هفته را در باغشان می‌گذرانند، سارا کنار حوض نشسته بود که مادر بزرگش با یک سینی شربت آبلیمو آمد و به سارا تعارف کرد که شربت بخورد، سارا نمی دانست شربت را بردارد یا نه؟ سارا پیش خودش فکر می کند: گل‌های زیادی در باغ هست امّا  من شربت آبلیمو  دوست ندارم.

شرکت کننده در جواب این سوال که آیا سارا شربت را می‌خورد یا نه ؟ این‌طور پاسخ داده است " بله ، برای این‌که او نمی‌خواهد دست مادربزرگش را ردکند". 20% دیگر هم شامل توضیحاتی می‌شود که شرکت‌کنندگان بر اساس استدلال نامربوط آورده‌اند؛ مثلاً : در همین مورد شماره (9) یکی از شرکت‌کنندگان این‌طور جواب داده‌ بود "بله، چون گل‌های موجود در باغ باعث می‌شود سارا به شربت خوردن میل پیدا کند". در کل می‌توان گفت که همۀ این توضیحات بر اساس محتوای استدلال‌ها بوده است.

 

4-4. بحث و نتیجه‌گیری

بعد از جمع آوری داده‌های حاصل از دو آزمایش، تحلیل داده‌های آزمایش اول نشان داد، که به‌طورکلی افراد شرکت‌کننده از معنای کاربردشناختی حرف ربط «امّا» مطلع هستند. البته محتوای استدلال‌ها نیز در انتخاب تضمن نهایی دارای اهمیت است؛ به طوری‌که اگر گزاره p نامربوط بود، اکثر افراد بجای استدلال از طریق وجود «امّا»، به محتوای گزاره‌ها توجه می­کردند و براساس استدلال مربوط استنباط خود را انجام می‌دادند. همچنین مشخص شد در ساختارهای «مربوط امّا مربوط» تعداد کمتری استنباط صحیح  (استنباطی که پیش‌بینی شده بود) منتج از «با این حال» انجام شده است.  با توجه به این امر که برای رسیدن به استنباط مورد نظر منتج از «با این حال» باید استنباطی که از «امّا» می‌شود رد شود، می‌توان گفت که استنباط‌های منتج از «با این حال» نیاز به پردازش ذهنی بیشتری دارند و بار شناختی بیشتری را می‌طلبند. همین عامل است که باعث به‌وجودن آمدن استنباط‌های اشتباه زیادتری در مقایسه با استنباط‌های منتج از «پس» می‌شود.

در آزمایش دوم،که از افراد شرکت کننده خواسته شده بود که دلیل انتخاب خود را توضیح دهند، به دنبال جواب‌های درست منتج از «پس» و «با این حال» نبودیم. بلکه تنها در پی استنباطی بودیم که از وجود «امّا» منتج می‌شود. به‌طور نظری استنباطی که با توجه به وجود «امّا» باشد، همیشه باید براساس استدلال q باشد. امّا در این آزمایش مشخص شد که محتوای استدلال ‌ها نقش پراهمیتی دارد. برای نمونه، وقتی دو ساختار «مربوط امّا مربوط» را با ساختار «نامربوط امّا مربوط» مقایسه می‌کنیم، مشخص می‌شود که  درصد استنباط‌های درست در ساختار «نامربوط امّا مربوط» ، 19% بیشتر از استنباط‌های درست در ساختار «مربوط امّا مربوط» می‌باشد. علی‌رغم این‌که در هر دو ساختار استنباط درست از استدلال q که استدلال مربوط بوده است، برداشت شده است، به نظر می‌رسد که مربوط بودن یا نامربوط بودن استدلال p در اینجا تأثیرگذار است، به نحوی که اگر این استدلال، استدلالی نامربوط باشد، استدلال q به وضوح مهمتر بنظر می‌رسد ولی اگر استدلال p، استدلالی مربوط باشد مهمتر بودن استدلال q کمرنگ‌تر می‌شود. این موضوع نشان می‌دهد که افراد بطور ناخودآگاه معنای تضمنی راکه ازp برداشت می‌شود را در نظر دارند و می‌دانند که معنای تضمنی q به‌خاطر وجود «امّا» به‌طورکلی، جایگزین معنای تضمنی استدلال p نمی‌شود. همانطور که انتظار داشتیم، مشخص شد که انتخاب استدلال p براساس محتوای آن می‌باشد. افرادی که جواب نادرست p را انتخاب کرده بودند محتوای استدلال را علت انتخاب خود ذکر کرده‌ بودند. (درمواردی‌که از ساختار «مربوط امّا نامربوط» استفاده شده بود).

به‌طورخلاصه نتایج حاصل از این دو آزمون نشان می‌دهد که وقتی افراد جملۀ با ساختار «p امّا  q» را می‌شنوند، بطورکلی متوجۀ معنای تضمنی «امّا» می‌شوند که باعث می‌شود نتیجه‌گیری براساس استدلال q انجام شود. البته محتوای استدلال p و q هم روی استنباط تأثیر زیادی دارد. بنابراین، این نتایج را می‌توان تأییدی بر نظریۀ هال (2004 ؛ 2007 ) دانست. وی معتقد است، بندی که با «امّا» آغاز می‌شود بنظر نمی‌رسد که باعث حذف فرضیۀ موجود شود بلکه فقط استنباطی درجهت دیگر را نشان می­دهد. استدلال q وزن بیشتری دارد و به استدلال p ترجیح داده می‌شود امّا وقتی که محتوای استدلال p این اجازه را بدهد، استنباط می‌تواند بر اساس استدلال p انجام شود. هال بطور غیر مستقیم به اهمیت محتوای استدلال‌ها اشاره دارد که یافته‌های این پژوهش کاملاً این موضوع را اثبات می‌کند. شایان ذکر است که این بخش از یافته­های تحقیق با نتایج تحقیق یانسنز و شکن (2013) هماهنگ است که طبق آن تضمن p کاملاً حذف نمی­گردد و در طول فرایند استنتاج از کل ساختار، در دسترس باقی می­ماند و هرگاه با وجود حرف ربط «امّا» و «پس» استدلال q نامربوط باشد، مخاطب به تضمن p رجوع کرده و آن را انتخاب می­کند.

بر اساس یافته‌های این پژوهش در مورد «با این حال» نمی‌توانیم به نتیجۀ قطعی برسیم. که آیا این فرضیه که، این حرف ربط باعث می‌شود استنباط بر اساس استدلال p انجام شود درست است یا نه. البته می­توان درصد کم جواب‌های صحیح منتج از «با این حال» را به این‌که این استنباط به تلاش زیادتری نیاز دارد نسبت داد. باید تحقیقات بیشتری در مورد استنباط از «امّا» و «با این حال» انجام شود تا بتوان به نتیجۀ دقیقی دست یافت.



[1] P. Grice

[2]  D. Hymes

[3] S. C. Levinson

[4] G. Brown and G.Yule

[5] Conversational Implicature

[6] Conventional Implicature

[7] Maxims

[8] J. Thomas

[9] G. Leech

10 J. Lyons

[11] additional meaning

[12] نظر این محققان در مورد کلمۀ but است که کارکرد حرف ربط «امّا» را در زبان فارسی دارد.

[13] D. Blakemore

[14] C. Iten

[15] D. Sperber and D. Wilson

[16] argumentative but

[17] contrastive but

[18] W. Van belle and G. Devory

[19] J. Anscombre and O. Ducort

[20] argumentative orientation

[21] argument

[22] L. Janssens and W. Schaeken

[23] argumentative but

[24] contrastive but

[25] منظور این است که محتوای استدلال‌ها نقش مهمتری از کاربرد و جایگاه «امّا» داشته باشد.

[26] لازم به ذکر است که همانطور که در بخش نظری توضیح داده شد، منظور از جواب صحیح منتج شده پس از کاربرد  «پس» ، انتخاب تضمن q  و منظور از جواب صحیح منتج شده پس از کاربرد  «با این حال» ، انتخاب تضمن p است.

[27] همانطور که قبلا ذکر شد و با توجه به توضیحات بخش نظری مقاله، منظور از جوابهای صحیح منتج از «پس»، انتخاب تضمن q است.

[28] منظور از جواب‌های صحیح منتج شده پس از کاربرد «با این حال»، انتخاب تضمن p است.

 

Anscombre, J. and  Ducrot, O. (1977). Deux ‘mais’ en français? Lingua 43 (1), 23-40.
Blakemore, D. (2002). Relevance and Linguistic Meaning: The Semantics and Pragmatics of Discourse Markers. Cambridge: Cambridge University Press.
Brown,G. and Yule, G.(1983). Discourse Analysis. Cambridge: Cambridge University Press.
Grice, H.P. (1975). Logic and Conversation, Incole (eds.), Syntax and semantics 9 (41-58), New York: Academic Press.
 Hall, A. (2004). The meaning of but: a procedural reanalysis. UCL Working Papers in Linguistics,16, 199-236.
Hall, A. (2007). Do discourse connectives encode concepts or procedures. Lingua,117 (1), 174- 149.
Iten, C. (2005). Linguistic Meaning, Truth Conditions and Relevance.The Case of Concessives. New York:  Palgrave Macmillan.  
Janssens, L. and Schaeken, W. (2013). ‘But’ how do we reason with it: An experimental investigation of the implicature stemming from ‘but’. Journal of Pragmatics, 57, 194-209.
Leech, G. (1983). Principle of Pragmatics. New York: longman.
Levinson, S. C. (1983). Pragmatics. New York: Cambridge University Press.
Lyons, J. (1995). Linguistics Semantics: An Introduction. Cambridge: Cambridge University Press.
Sperber, D. and  Wilson, D. (1995). Relevance: Communication and Cognition. Oxford: Blackwell.
Thomas, J. (1995). Meaning in Interaction: an Introduction to Pragmatics. New York: longman. 
Van Belle, W. and Devroy, G. (1992). Tegenstellende en Toegevende Connectoren. Een Argumentatieve Beschrijving (Preprint 143). Catholic University of  Leuven, Faculty of Arts, Department of Linguistics.