نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
2 استادیار زبانشناسی دانشگاه پیام نور، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The attempt in this article is to study the clitic pronouns in some Persian dialects of Razavi and southern Khorasan as there are many language verities in Khorasani dialects. Clitics have been used in the Persian Language from the very far past, that is, Ancient period, up to now. Passing of time have undergone changes in the functions and frequency of these clitics in Persian and its dialects. Since language changes of the dialects do not necessarily adhere to intra- and inter-lingual conditions of the changes in standard language, reviewing these changes can illuminate significant records about the process of creating these changes. It’s a descriptive-analytic research. The data of this research is taken either from the theses and articles or via the speech users of these dialects. The results showed while in some Persian dialects of Khorasan (such as Raqqe &Tabasi), the function of clitic pronouns is more diverse and frequent than standard Persian, in some other ones (Taybadi & Khafi), these clitics are not used or (in some like Sadeh) are not frequent or (like Kakhki) are in a different position comparing to standard Persian. Data analysis also showed that the factors like animacy and definiteness can affect the presence or absence of some clitic pronouns in some of these dialects (like Raqqe, Tabasi, Kakhki and sadeh).
کلیدواژهها [English]
1. مقدمه
واژهبست[1] سازهای زبانی است که بهطور مستقل ظاهر نمیشود و به میزبان میپیوندد. واژهبست به لحاظ آوایی به میزبان وابسته است و این دو سازه با هم تلفظ میشوند، اما به لحاظ نحوی مستقل هستند. واژهبست هرگز دارای تکیه نیست. این سازه میتواند پیش از میزبان قرار گیرد که در این صورت به آن پیشبست[2] میگویند، یا پس از میزبان قرار میگیرد که پیبست[3] نامیده میشود و یا در داخل واژۀ میزبان وارد میشود که میانبست[4] خوانده میشود (تراسک[5]، 2007: 38). در بسیاری از تعاریف (همانند تعریف تراسک و یا تعریف هسپلمث و سیمز[6]، 2010 )، میزبان موردنظر یک میزبان آوایی است، اما از آنجا که واژهبستها افزون بر واژهها (یا به عبارت دقیقترهستهها) به گروهها هم متصل میشوند، گاهی میزبان آوایی آنها، به قول مفیدی (1386) از میزبان ساختاریشان متفاوت است. از جملۀ این واژهبستها ضمایر واژهبستی[7] هستند. این ضمایر میتوانند کارکردهای متنوعی داشته باشند. در این پژوهش با هدف اشنایی بیشتر با این گونه ضمایر به بررسی توزیع و کارکردهایشان در برخی گویشهای فارسی خراسان پرداخته شده است. به عبارت دیگر این پژوهش در حوزۀ ساختواژه انجام شده و مسائل آوایی مربوط به ضمایر واژهبستی مدنظر قرار نگرفتهاند.
انواع ضمایر واژهبستی عبارتند از[8] واژهبستهای فاعلی که در گویشهایی دیده میشوند که دارای ساخت ارگتیو[9] هستند. تفاوت این ضمایر واژهبستی فاعلی با شناسهها در این است که شناسهها به پایۀ فعلی متصل میشوند و قابلیت تحرک در جمله را ندارند؛ به عبارت دیگر میزبان آنها مشخص و ثابت است و قابلیت اضافه شدن به سازههای دیگر را ندارند، اجباری هستند و در صورت حذف آنها جمله غیردستوری خواهد شد، همچون (–م) در (رفتم). اما ضمایر واژهبستی فاعلی ترجیحاً به عناصر دیگر غیر از فعل در جمله اضافه میشوند. همانند (-ش) در جملۀ (1) از گویش کاخکی:
بیرون رفت var dar-eš beraf 1)
مگر آن که سازۀ دیگری غیر از فعل در جمله نباشد، همچون جملۀ (2) در گویش کاخکی:
برفتش beraft-eš 2)
یا فاعل آشکار پیش از فعل در جمله وجود داشته باشد که در آن صورت ضمیر واژهبستی فاعلی ممکن است بهطور کلی در جمله ظاهر نشود، همانند نمونۀ (3) در گویش کاخکی:
من رفتم 3) mo beraf
بنابر این حضور این ضمیر همیشه اجباری نیست و به عبارت دیگر مطابقۀ فاعل و فعل وجود ندارد و برای تمام اشخاص یک صورت فعلی بهکار میرود؛ نمونههای (3 ) تا (6) از گویش کاخکی:
ما رفتیم 4) mâ beraf
تو رفتی tâ beraf 5)
او رفت/u beraf 6)
ضمایر واژهبستی با نقش مفعول مستقیم غالباً به فعل اضافه میشوند؛ یعنی میتوانند پیبست فعل ساده یا پیشوندی باشند همچون (-ش) در (بردمش)، یا به جزء غیرفعلی در فعل مرکب اضافه میشوند (صداش کردم). ضمایر واژهبستی با نقش مفعول غیرمستقیم و متممی غالبا به برخی حروف اضافه متصل میشوند همانند (-ش) در (بهش گفتم؛ ازش پرسیدم)، یا به فعل ملحق میشوند همچون (-ش) در (گفتمش). ضمایر واژهبستی اضافه یا ملکی به اسم یا گروه اسمی اضافه میشوند همچون (-ش) در (پدرش) و (-م) در (کتاب گرانقیمتم). نوع دیگری از ضمایر واژهبستی هم وجود دارد که کمی بحثبرانگیز بوده و با عناوین مختلف شناخته میشود. راسخ مهند (1389) آنها را تحت عنوان واژهبستهای ضمیری نشانۀ مطابقه معرفی میکند که در افعال مرکب پیبستی ظاهر میشوند و حضور آنها اجباری است همچون (-م) در (خوابم میآید). دبیرمقدم (1392: 46) به پیروی از اندرسن[10] (2005) بر آن است که واژهبستهای ضمیری را میتوان بهعنوان «نشانههای مطابقه» در نظر گرفت که «از مطابقۀ فعلی (یا همان شناسهها) فقط در این که آیا محتوای نقشی آن در یک گروه یا یک واژه بازنمایی مییابد، متمایز است».
همانگونه که پیشتر گفتیم در این مقاله با بهرهگیری از دادههای برخی گویشهای فارسی خراسانهای رضوی و جنوبی بر آنیم توصیفی از نوع، توزیع و کارکرد این ضمایر در این گویشها که شامل تایبادی، خوافی، سدهای، درحی، رقهای، طبسی، کاخکی، مزینانی و دلبری است، بهدست دهیم. به نظر میرسد ارائۀ دادهها از گویشهای مختلف و مقایسۀ آنها همیشه یافتههای بیشتری از مقایسه یک گویش بهدست میدهد و بهعلاوه مقایسۀ مجموع این دادهها با دادههای بهدست آمده از دوران گذشتۀ زبان فارسی میتواند مسائل نظری مفیدی را روشن نماید. بخشی از دادههای این جستار برگرفته از پایاننامهها و مقالات است و بخشی دیگر بهصورت میدانی و با پرسش از گویشوران جمعآوری شده است. گویشوران موردنظر غالباً دانشجویان رشتۀ زبانشناسی بودهاند که به گویشهای موردنظر تسلط داشتهاند. منبع دادههای برگرفته از پایاننامهها و مقالات، در داخل متن ذکر و در بخش منابع فهرست شدهاند و چنانچه از دادهای منبعی ذکر نشده به این معنی است که آن داده با کمک گویشوران آن گویش گردآوری شده است.
2. پیشینه پژوهش
بررسی ضمایر واژهبستی از جمله موضوعاتی است که بهخوبی مورد توجه قرار گرفته و آثار متعددی در این زمینه منتشر شده است. به جهت سهولت بررسی تعدادی از این آثار را در چهار دسته ارائه میکنیم. دستۀ اول آثاری هستند که در آنها به ضمایر واژهبستی در زبان فارسی، چه فارسی امروز و چه فارسی باستان و میانه و نو پرداخته شده است. این آثار بیشتر هدفی نظری را دنبال کردهاند؛ برای مثال مفیدی (1386) به تحول ضمایر واژه بستی از دورۀ میانه تا نو پرداخته و تغییر نظام واژه بستی از جایگاه دوم به مجاور فعلی را یادآور شده است. راسخ مهند (1389) در پی طرح موضوع واژه بستهای فارسی در کنار فعل به دنبال این مساله بوده است که ثابت کند واژهبستهای ضمیریای که امروزه در مجاورت فعل قرار میگیرند یا نشانۀ مطابقهاند و اجباری مثلا در «خوابم می آید»، یا نشانۀ مطابقه نیستند و اختیاریاند؛ مانند «او را بردمش». در مقالۀ مزینانی و شریفی (1394) که به بررسی سیر تحول واژهبستهای ضمیری از فارسی باستان تا دورۀ نو و همین طور در زمان کنونی با کمک دادههایی از گویش مزینانی پرداخته شده، هدف این است که چگونگی تغییر نظام واژهبستی از جایگاه دوم به مجاور فعلی و دلایل این تغییر معلوم شود.
دستۀ دوم مقالاتی هستند که در آنها ضمایر واژهبستی یک گویش یا زبان خاص مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال واحدی لنگرودی و ممسنی (1383) پیبستهای ضمیری را در گویش دلواری بررسی کردهاند. در این مقاله تصریح شده که پیبستهای ضمیری در این گویش در نقشهای مختلف نحوی یعنی فاعلی، مفعول صریح، مفعول غیرصریح و اضافی (ملکی) ظاهر میشوند و بخصوص پیبستهای فاعلی آزادی عمل بیشتری دارند و میتوانند میزبانهای مختلف داشته باشند و بنابر این مشخص است که این گویش دارای نظام حالت ارگتیو است. مزینانی و دیگران (1387 و 1394) به بررسی واژهبستهای ضمیری گویش مزینانی پرداخته و این ضمایر را به لحاظ جایگاه و نقشهایی که بر عهده دارند، مورد بررسی قرار داده و از این لحاظ آنها را با ضمایر واژهبستی دورههای گذشته زبان فارسی مقایسه کرده است. نتیجهگیری او هم نشاندهندۀ جایگاهها و نقشهای متعدد ضمایر واژهبستی درگویش مزینانی است و البته این که در بیشتر موارد در این گویش نیز نظام جایگاه دومی تبدیل به مجاورفعلی شده است و از این نظر این گویش از فارسی میانه فاصله گرفته است. راسخ مهند (1388) نگاهی ردهشناختی به پیبستهای ضمیری در زبان تاتی داشته است. با توجه به این که این زبان دارای حالت نمایی ارگتیو در زمان گذشته است، ضمایر واژهبستی فاعلی دارد و جدا از این نقش ضمایر واژهبستی در نقشهای مفعول صریح و اضافی هم ظاهر میشوند. به عقیدۀ راسخ مهند واژهبستهای نشانه مفعول در این زبان از جایگاه دوم به سمت فعل حرکت کردهاند، اما هنوز نظام فعلی کاملا مستقر نشده و این ضمایر به سازۀ قبل فعل میچسبند. او همچنین در مقالهای (1391) به بررسی واژهبستهای ضمیری در گویش رایجی که آن هم گویشی با نظام ارگتیو است، پرداخته و تنوع کارکرد این ضمایر واژهبستی را خاطر نشان کرده است و تأکیدکرده که در این گویش دیگر ضمایر واژهبستی در جایگاه دوم قرار ندارند و به مجاورت فعل تغییر مکان دادهاند.
دستۀ سوم نیز آثاری هستند که حوزۀ گستردهای همچون زبانها و گویشهای ایرانی را مورد توجه قرار دادهاند و به نقش و جایگاه این ضمایر در گونههای مختلف پرداختهاند. از جملۀ این آثار منصوری (1390) است که بهطور کلی به ضمایر از وجوه مختلف در گویشها و زبانهای ایرانی مختلف پرداخته است. در این تحقیق دادههای خوبی در خصوص واژهبستهای ضمیری وجود دارد، برای مثال منصوری به ظاهر شدن واژهبستهای ضمیری در جایگاههای مختلف به صورت پیبست، پیشبست و حتی میانبست اشاره کرده است و نمونههایی از آنها را در گونههای مختلف بهعنوان شاهد ذکر کردهاست. کتاب دو جلدی ردهشناسی زبانهای ایرانی دبیرمقدم (1392) را نیز می توان در زمرۀ آثار همین دسته قرار داد که به ضرورت در جایجای کتاب به واژهبستهای گویشها و گونههای بررسیشده در کتاب اشاره کرده است.
و بالاخره دستۀ چهارم آثاری هستند که نگاه تخصصیتری به واژه بستها داشتهاند و یا نوع خاصی از واژهبستها یا کارکرد واژهبستها را مورد توجه قرار دادهاند؛ همانند راسخمهند (1384) که واژهبستهای مفعولی را در زبان فارسی بررسی کرده و این واژهبستها را نشانه مطابقه مفعولی در نظرگرفته است. همچنین راسخ مهند (1387) به بررسی ضمایر تکراری و جایگاههای آنها در زبان فارسی پرداخته و اختیاری یا اجباری بودنشان را مشخص کرده است. مزینانی و همکاران (1392) نیز ضمیرگذاری تکراری در فارسی میانه را مورد توجه قرار دادهاند و با مقایسۀ آن با فارسی معاصر به این نتیجه رسیدهاند که ظهور واژهبستهای تکراری در فارسی کنونی حاصل قرضگیری نیست بلکه از فارسی میانه بهارث رسیدهاست.
بررسی منابع فوق روشن میسازد که تاکنون کار جامعی در خصوص بررسی واژهبستها در گویشهای فارسی خراسان انجام نشده است؛ حال آن که گویشهای خراسان از تنوع بسیاری برخوردار بوده و با توجه به ارتباطشان با زبان فارسی معیار، بررسی آنها میتواند حاوی اطلاعات مفید زبانشناختی باشد.
3. ضمایر واژهبستی در گویشهای فارسی خراسانهای رضوی و جنوبی
ضمایر واژهبستی در گویشهای خراسان را از چند نظر میتوان بررسی کرد. از جمله این که این ضمایر چه اندازه در این گویشها کاربرد دارند؛ این ضمایر در چه نقشهایی بهکار میروند، در چه جایگاههایی ظاهر میشوند و چه متغیرهایی در ظهور آنها مؤثرند. به نظر میرسد تنوع زیادی در این گویشها در خصوص موارد گفتهشده وجود دارد که به بررسی آنها میپردازیم.
در گویش تایبادی آنگونه که کاظمی (1379) مینویسد، ضمایر واژه بستی اساساً کاربرد ندارند و فقط ضمایر آزاد در تمامی نقشها بهکار میروند. مثالهای زیر از آن جملهاند (کاظمی، 1379: 70):
7) ur didom در نقش مفعول صریح: او را دیدم/ دیدمش
8) /azu giriftom در نقش متمم ازی: از او/ ازش گرفتم
9) ketâb me beyči navordi? در نقش اضافه ملکی: کتاب من/کتابم را چرا نیاوردی؟
10) xodey /i در نقش متمم بایی: با او/باهاش
به عقیدۀ کاظمی (1379) در این گویش حتی در خصوص ضمایر مشترک، ضمیر واژهبستی بهکار نمیرود:
خودم xod me 11)
خودت 12) xod to
خودش xod /i 13)
گویشهای خوافی (امیرینژاد، 1375: 54) و گزیکی (خزاعینژاد، 1374: 52) نیز ظاهرا از همین قاعده تبعیت میکنند؛ بدین معنا که در این گویشها نیز ضمایر واژهبستی وجود ندارند.
در گویش درحی چنانکه حبیبی درحی میگوید، ضمیر واژهبستی تنها در سوم شخص مفرد، آن هم در واژههای مختوم به همخوان وجود دارد و در دیگر اشخاص و حالتها تنها از ضمایر آزاد استفاده میشود (حبیبی 1394: 82-83):
14) hamu ke lobâs-u sofije همان که لباسش سفید است
15) /anaka /arâb-u اینجاست جورابش
16) podar /u ʔǝujori mikonپدر او آبیاری میکنه
همانطور که در مثالها مشاهده میشود ضمیر سوم شخص، به عقیدۀ حبیبی درحی، واژهبستیِ همان ضمیر سوم شخص آزاد است که همخوان چاکنایی آن حذف شده است. چنانکه حبیبی درحی (همان، ص96) میگوید در این گویش کسرۀ اضافه بین موصوف و صفت و مضاف و مضافالیه ظاهر نمیشود؛ بنابر این حذف همخوان چاکنایی چندان دور از انتظار نیست. نکتۀ دیگر این است که تمام مثالهای درحی مربوط به ضمیر سوم شخص در حالت اضافی است. بهنظر میرسد این ضمیر با حذف همخوان چاکنایی در دیگر نقشها بهکار نمیرود.
در گویش سده کاربرد ضمایر واژهبستی بسیار محدود است؛ بهگونهای که فقط برای سوم شخص مفرد ضمیر واژهبستی وجود دارد و جالب آن که در همین یک مورد نیز تمایز جانداری وجود دارد. به مثالهای زیر توجه کنید (افضلنژاد، 1377: 69 ):
17) kouš-i vakɛndɛ کفشش پاره شده
18) lâstik-enǰɛ pɛnčor šedɛ لاستیکش پنچر شده
در مثال شمارۀ (17)، /-i/ ضمیر سوم شخص مفرد انسانی است و در مثال شمارۀ (18) /-enǰɛ/ ضمیر سوم شخص مفرد غیرجاندار است. یعنی لاستیک مربوط به یک وسیلۀ نقلیه و بنابر این شیء است. به عبارت دیگر در همین یک مورد کاربرد ضمیر سوم شخص مفرد در این گویش تمایز جانداری دیده میشود. جز این دو مورد در موارد دیگر ضمیر آزاد بهکار میرود، همانند نمونههای زیر:
19) beradɛr mɛ ɛz hɛmɛie hɛmsennon xo kɛlutɛre
برادرم از همۀ همسالان خود/ همسالانش بزرگتره
20) xaile del mɛ may خیلی دل من/دلم میخواد
21) be ǰâi I karu borou dɛrson xor boxu. به جای این کارا برو درسای خود/ درسات رو بخون
همانطور که ملاحظه میشود در این مثالها که ضمیر اول شخص مفرد و دوم شخص مفرد بهکار رفته، ضمایر یا به صورت آزاد یا مشترک کاربرد دارند.
در گویش کاخکی ضمایر واژهبستی در برخی نقشهای نحوی بهکار میروند. در کاربرد ملکی کاربرد این ضمایر در این گویش همانند فارسی معیار است. همچنین این ضمایر در نقش مفعول صریح در این گویش کاربرد دارند، اما جایگاه آنها در برخی موارد متفاوت از جایگاهشان در فارسی معیار است. به مثالهای زیر توجه کنید:
22) ǰiq-om-eš ke مرا صدا کرد
23) be-š xom bo خواهمش برد/ او را خواهم برد
24) be-š bar ببرش
در مثال شمارۀ (22) ضمیر واژهبستی مفعولی (-om) پس از بخش پایه و پیش از فعل همکرد قرارگرفته است. این کاربرد در فارسی معیار هم وجود دارد. البته در این مثال یک ضمیر واژهبستی دیگر هم وجود دارد که در فارسی معیار نیست و آن ضمیر فاعلی است که پس از ضمیر مفعولی قرارگرفته است. در ادامۀ بحث مجدداً به این ضمایر خواهیم پرداخت. در مثال شمارۀ (23) ضمیر مفعولی پس از پیشوند تصریفی /be/ و پیش از فعل کمکی آیندهساز یعنی /x/ قرار گرفته است. همانطور که میبینیم در این مثال پیشوند از پایۀ فعلی جدا شده است. فعل اصلی به این صورت است: .bebo در مثال شمارۀ (24) هم همین اتفاق در فعل امر رخ داده است. این کاربرد در فارسی معیار وجود ندارد. در عوض ضمایر واژهبستی با نقش مفعول صریح در این گویش در جایگاه پس از فعل یعنی جایگاه معمول آنها در فارسی معیار ظاهر نمیشوند.
در خصوص مفعول غیرصریح وضع متفاوت است؛ چرا که در کاخکی حروف اضافه وضعیت متفاوتی دارند. برای مثال در مورد برخی افعال که در آنها مفعول غیرصریح با حرف اضافۀ «به» همراه است، در این گویش به جای پیشاضافۀ «به»، پساضافۀ «را» بهکار میرود:
25) pedar-et ra-m gof پدرت را گفتم/ به پدرت گفتم
26) u-r-om gof او را گفتم / به او گفتم
بنابر این در کاخکی صورت «بهش گفتم» نمیتواند وجود داشته باشد و ضمیری که نقش مفعول غیرصریح دارد به صورت ضمیر آزاد ظاهر میشود. اما در مورد برخی از افعال، مفعول غیرصریح به همراه حرف اضافه بهکار میرود. برای مثال:
27) ur va mo de اونو به من بده
چنانکه ملاحظه میشود حرف اضافۀ /va/ به معنای «به» پیش از ضمیری که نقش مفعول غیرصریح دارد، آمده است. اما در اینجا هم طبق این قاعدۀ کلی که در این گویش پس از حروف اضافه ضمیرواژه بستی ظاهر نمیشود، نمیتوان صورت «اونو بهم بده» را تولید کرد. بنابر این طبق همین قاعده در این گویش برای مثال صورت «ازت بدم میاد» وجود ندارد و به جای آن صورت az tâ-m bad miya بهکار میرود که ضمیر واژهبستی متممی در آن به صورت آزاد (tâ /تو) است. ساختهایی را که در آن افعال مرکب پیبستی وجود دارند، تنها باقیماندههای نظام ارگتیو ناقص دورۀ میانه دانستهاند که در گویش کاخکی که هنوز آن نظام را حفظ کرده، واژهبستی که موسوم به نشانۀ مطابقه است، تابع قواعد معمول این نظام است و بنابر این ترجیحاً به سازهای غیر از فعل که در آغاز جمله قرار گرفته باشد، اضافه میشود. با وجود آن که در خصوص ضمایر واژهبستی با نقش مفعول صریح حرکت به سمت جایگاه مجاور فعل دیده میشود، گویش کاخکی را نمیتوان هنوز از این نظر دارای نظام فعلی دانست.
در گویش کاخکی جانداری نقش اندکی در کاربرد ضمیر واژهبستی دارد و آن این که چنانچه در جملات دارای مفعول بیجان، این مفعول به صورت اسم یا گروه اسمی حضور نداشته باشد، در فعل متعدی این ضمیر به صورت /-e/ که اشاره به ضمیر سوم شخص مفعولی بیجان دارد، ظاهر میشود:
28) qazâ-š boxâ غذا را خورد
29) boxârd-eš-e آن را خورد/خوردش
اگر جمله به صورت «علی را برد» باشد و سپس بخواهیم فعل را به صورت «بردش» بازتولید کنیم که این /ش/ اشاره به «علی» داشته باشد، نمیتوان از این ضمیر واژهبستی یعنی /-e/ استفاده کرد. در جملات اسنادی همین امر در خصوص فاعل بیجان اتفاق میافتد؛ بدین معنی که اگر فاعل بیجان در جمله ذکر نشود، در فعل به صورت ضمیر واژهبستی /-e/ حضور پیدا خواهدکرد:
30) havâ sard bo هوا سرد بود
31) sard bod-e سرد بودش
اما چنانکه گفته شد در این گویش به جای شناسۀ فعلی، ضمیر واژهبستی فاعلی وجود دارد؛ چرا که این گویش نظام ارگتیو ناقص دارد. در این مقاله قصد نداریم وارد جزئیات بحث نظام ارگتیو در گویش کاخکی شویم (برای کسب اطلاعات بیشتر به شریفی و زمردیان 1387 مراجعه کنید). همین اندازه میتوان گفت که وجود ضمایر واژهبستی فاعلی، این گویش و گویشهای اندک دیگری چون خانیکی و فردوسی را از دیگر گویشهای فارسی خراسان متمایز میکند. با توجه به مجموع آنچه گفته شد، مشخص میشود کاربرد ضمایر واژهبستی در گویش کاخکی با محدودیتهایی همراه است.
در حالیکه در گویشهای تایبادی و خوافی چنانکه گفته شد ضمایر واژهبستی کاربرد ندارند، در گویش رقه (اسدی، 1378) کاربرد این ضمایر فراوان و به لحاظ جایگاه متنوع است و متغیرهایی همچون معرفگی و جانداری بر کاربرد این ضمایر تاثیرگذارند. مثالهای زیر این ویژگیها را نشان میدهند:
32) didom-etدر نقش مفعول صریح: دیدمت
33)de piš-eš bodom در نقش اضافی: پیشش بودم
34) sar-om dard makona در نقش اضافی: سرم درد میکنه
35) goftom-ešدر نقش مفعول غیرصریح: به او گفتم
مثالهای بالا نشان میدهند که این ضمایر در این گویش در نقشهای مختلف بهکار میروند، اما مثالهای زیر جزئیات بیشتری را از جایگاه واژهبستها در این گویش نشان میدهند:
36) did-am bodan مرا دیده بودند
37) gofta-mu bodeyan به ما گفته بودهاند
38) dida-tu bâšanشما را دیده باشند
مثالهای فوق که انواع ساختهای گذشته را نشان میدهند، مشخص میکنند که در این گویش ضمایر واژهبستی در نقشهای مفعولی (صریح و غیرصریح) تمایل دارند که به سازۀ اول فعل که سازۀ پایه است، بپیوندند اما چنانچه سازۀ اول عنصر پایه نباشد و سازۀ دیگری همچون عنصر نفی در آغاز فعل باشد، این ضمایر به آن اضافه میشوند:
39) na-m dida bodan مرا ندیده بودند
40) na-tu gofta bâšan به شما نگفته باشند
این امر حتی در خصوص فعل نهی نیز صدق میکند:
41) ma-š gu به او نگو
بررسی زمان آینده نشان از آن دارد که ضمایر در این زمان هم تمایل دارند پس از فعل کمکی که سازۀ اول است، ظاهر شوند:
42) xom-eš gof به او خواهم گفت
43) xan-etu di شما را خواهند دید
بنابر این مشخص میشود که ضمایر واژهبستی در این گویش تمایل به ظاهر شدن در فعل دارند. بسته به این که فعل پیشوندی (چه صرفی چه اشتقاقی) یا مرکب است و این که آیا سازههای دیگر چون عنصر نفی در آن وجود دارد یا خیر، این جایگاه کمی متفاوت است (اسدی، 1378: 148):
44) var-ešu nemidâštom برشان نمیداشتم
45) râhi-t xom ke خواهمت فرستاد
46) mi-tu gorofمیگرفتتان
47) na-m dâ بهم نداد
در مثالهای بالا شاهد ظاهر شدن ضمایر واژهبستی مفعولی در جایگاههای مختلف هستیم؛ همانند پس از پیشوند اشتقاقی (مثال شماره 44)، بخش اسمی فعل مرکب (مثال 45) و پس از پیشوند صرفی (مثال 46) و بالاخره پس از عنصر نفی (مثال 47). تا اینجا نشان دادیم که ضمایر واژهبستی در گویش رقه در کارکردهای مختلف بهکار میروند و در خصوص ضمایر مفعولی تمایل به جایگاه فعلی دارند. اما در این گویش محدودیتها و تنوعاتی در کاربرد ضمایر مفعولی وجود دارد. مثالهای زیر این نکات را روشن میسازند (اسدی، 1378: 194-193):
48) šoɣâla bezɣala ra be-š borda شغاله بزغاله را برده
49) hasan u ǰavâl bebord حسن آن جوال را برد
مقایسۀ دو مثال بالا نشان میدهد که وقتی مفعول جاندار است علاوه بر مفعولی که به صورت گروه اسمی ظاهر شده، این مفعول به صورت ضمیر واژهبستی در فعل هم ظاهر میشود و به عبارتی مضاعفسازی صورت میگیرد. اما این امر زمانی که مفعول جاندار نیست، اتفاق نمیافتد.
به مثال زیر توجه کنید (اسدی، 1378: 194):
50) Akbar ya boza bexarida اکبر یک بز خریده
مقایسۀ این مثال با مثال شمارۀ 50 نشان میدهد که در صورتی مفعول جاندار در فعل مضاعف میشود که مفعول معرفه باشد.
و نکتۀ آخر این که بهنظر میرسد این مضاعفسازی در خصوص ساختهای یکمفعولی صدق میکند. نمونۀ زیر که یک ساخت دومفعولی است این ادعا را تایید مینماید:
51) mâ zamiyâmu be mammad dadeyem ما زمینهایمان را به محمد دادهایم
ضمایر واژهبستی بهعنوان مفعول صریح و غیرصریح در گویشهای دلبری و طبسی هم ترجیحا در داخل فعل یا در مجاور آن ظاهر میشوند:
دلبری (دلبری، 1380):
52) na-š diyom ندیدمش
53) bâ-š xâr بخورش
طبسی (عطاری، 1379):
54) be-m koš مرا کشت
55) be-š xom za خواهمش زد
56) na-m dâ به من نداد
57) var-emu gof برای ما بازگو کرد
در هر دو گویش فوق ضمایر واژهبستی به سازۀ اول که عنصر نفی یا پیشوند بوده، اضافه شدهاند. در گویش دلبری هر دو ضمیر واژهبستی نقش مفعول صریح دارند. در گویش طبسی در مثالهای 54 و 55 ضمیر واژهبستی نقش مفعول صریح و در مثال 56 و 57 نقش مفعول غیرصریح دارد، اما تفاوت نقش تاثیری در جایگاه ضمایر واژهبستی ایجاد نکرده است. نکتۀ دیگر در خصوص کاربرد ضمایر واژهبستی در گویش طبسی این است که همچون گویش کاخکی علیرغم تنوع کارکردها و جایگاههای این ضمایر، این واژهبستها به حروف اضافه نمیچسبند و پس از حروف اضافه، ضمایر تنها به صورت آزاد ظاهر میشوند:
58) bâ ʔu beraftom با او رفتم
59) ʔaz to bexomeston از تو خواهم گرفت
کاربردهای دیگری از ضمیر واژهبستی در گویش طبسی هست که به نظر میرسد بسیار کمبسامد باشد. به مثالهای زیر توجه کنید (عطاری، 1379: 192):
60) vargofta-t nara توسط تو گفته نشود
61) xorda-t ham xa šo? خوردهات هم خواهد شد؟ (خواهی توانست ان را بخوری؟)
همچنین جانداری در گویش طبسی در ساخت جملات یک مفعولی تاثیرگذار است. بدین معنی که باعث ظهور ضمیر واژهبستی مضاعف در فعل میشود:
62) kaftarâ re be-šu goroftom کبوترها را گرفتم
ظاهر شدن این ضمیر واژهبستی مضاعف در ساختهای حاوی مفعول جاندار چنان که عطاری (1379: 112) میگوید در گویش طبسی اجباری است.
و البته چنانچه مفعول به جای اسم معرفه اسم جنس باشد، ضمیر واژهبستی مضاعف ظاهر نمیشود:
63) beča re nabâs beza بچه را نباید زد
عامل دیگری که بر جایگاه واژه بستهای مفعولی در گویش طبسی تأثیرگذار است، تأکید است. به مثالهای زیر توجه کنید(عطاری، 1379: 113):
64) be-na-š košta bodom نکشته بودمش
65) be-š nakošta bodom نکشته بودمش
در مثال شمارۀ 64 ضمیر واژهبستی مفعول صریح پس از عنصر نفی آمده است. این ترتیب، ترتیب معمولی و رایج این سازهها در ساخت فعل ماضی بعید در این گویش است، اما چنانچه قرار باشد ساخت اطلاعی جمله تغییر کند و ضمیر مفعولی مورد تأکید قرار گیرد، ضمیر واژهبستی پیش از عنصر نفی قرار میگیرد.
و نکتۀ آخر در خصوص این گویش این است که چنانکه مثالها نشان میدهند این واژه بستها غالبا میانبست و پیبست هستند، اما در مورد افعال غیرپیشوندی امکان ظاهر شدن واژهبست به صورت پیشبست هم وجود دارد. مثالهای زیرمؤید این نکته هستند (عطاری، 1379: 190):
66) ma xodom ʔu re ʔeš-didom من خودم او را دیدمش
67) ma farad ʔu re ʔeš-xom di من فردا او را خواهمش دید
68) ʔem-dâ به من/بهم داد
در مثالهای 66 و 67 ضمیر واژهبستی، ضمیر مضاعف است و نقش مفعول صریح را دارد. در نمونۀ اول به فعل اصلی و در نمونۀ دوم به فعل کمکی زمان آینده پیشبست شده است. در مثال 68 واژهبست نقش مفعول غیرصریح دارد و به فعل اصلی پیشبست شده است.
گویش دیگری که از ضمایر واژهبستی بسیار استفاده میکند، گویش مزینانی است. چنانکه مزینانی (1394) میگوید این ضمایر در نقشها و حالتهای مختلف رایی، بهای، برایی، ازی و بایی و اضافی و در جایگاههای مختلف بهکار میروند. با توجه به این که در اثر ذکرشده با جزئیات و مثالهای مختلف به بررسی این واژهبستها در گویش مزینانی پرداخته شده است، در اینجا از ذکر مثال خودداری میکنیم و خوانندگان علاقمند را به مطالعه آن اثر ارجاع میدهیم.
چنانکه ملاحظه شد در بالا طیفی از گویشهای فارسی خراسان را به لحاظ کارکرد ضمایر واژهبستی در این گویشها بررسی کردیم. در یک سو گویشهایی بودند که از ضمایر واژهبستی استفاده نمیکردند همچون تایبادی و خوافی؛ و در سوی دیگر طیف گویشهایی همانند رقهای، طبسی و مزینانی بودند که کاربرد بسیار گستردهای از این ضمایر در آنها وجود دارد. در میان این طیف هم گویشهایی قرار داشتند که برای کاربرد این ضمایر محدودیتهایی قائل بودند. این ضمایر با توجه به کارکرد، میزبانهای مختلف داشتند اما بهنظر میرسد در گویشهای بررسیشده، دیگر ضمایر واژهبستی در جایگاه دوم بهکار نمیروند. بدیهی است در گویشهای ارگتیو در خصوص ضمایر واژهبستی فاعلی تمایل به اضافه شدن به سازۀ غیرفعلی وجود دارد، اما در خصوص ضمایر واژهبستی مفعولی (صریح یا غیرصریح) این تمایل برعکس است و جایگاه این ضمایر بیشتر داخل فعل یا مجاور آن است. در گویشهای فاعلی (فاعلی- مفعولی) تمایل تمام ضمایر واژهبستی به پیوستن به فعل یا سازۀ مجاور فعل است. بنابر این، این گویشها از نظام جایگاه دومی فاصله گرفتهاند. نکتۀ دیگر این است که ضمایر واژهبستی در غالب گویشهای بررسیشده پیبست یا میانبست بوده و تنها در گویش طبسی نمونههایی از پیشبست در نقش مفعول صریح و غیرصریح مشاهده شد. در نهایت اینکه در هیچ کدام از این گویشها، جنسیت عامل تمایزدهنده صورتهای واژهبستی نبوده است.
4. بحث و نتیجهگیری
در این جستار به بررسی کارکرد، بسامد و جایگاه ضمایر واژهبستی در چند گویش از گویشهای فارسی خراسان رضوی و جنوبی پرداختیم و افزون بر آن برخی عوامل موثر بر ظهور یا چگونگی ظهور ضمایر را در این گویشها بررسی کردیم. یافتههای تحقیق در بخش قبل ارائه شدهاند، در این بخش قصد داریم با مقایسۀ این یافتهها با یافتههای حاصل از بررسی سه دورۀ تاریخ زبان فارسی که در آثار دیگران ذکر شده، به یافتههای بیشتری برسیم. به هنگام بررسی گویشهایی چون درحی و سدهای به این نکته اشاره کردیم که در این گویشها گویا ضمایر واژهبستی بجز در مورد سوم شخص مفرد کاربرد ندارند. این نکته حائز اهمیت است؛ چرا که مطالعۀ تاریخ زبان فارسی هم نشاندهندۀ چنین برجستگیای در خصوص ضمایر واژهبستی سوم شخص است. صورتهای بازمانده از فارسی باستان نشان میدهد که در میان سه شخص، سوم شخص و از میان دو شمار، شمار مفرد در این دوره بیشترین نقشها را ایفا میکردهاند بهگونهای که برای سوم شخص (مفرد و جمع) هفت صورت مختلف برجای مانده، در حالیکه برای دوم شخص فقط یک صورت (مفرد) و برای اول شخص دو صورت (مفرد) دیده میشود (نک: کنت[11]، 1953). این فرض که ممکن است به دلیل کمبود منابع بازمانده از آن دوره برخی صورتها مشاهده و ثبت و ضبط نشده باشند، مردود نیست، با این حال از آنجا که طبق آنچه قبلا گفته شد همین وضعیت در برخی گویشهای فارسی خراسان و همینطور دیگر گونههای ایرانی (منصوری 1390)[12] دیده میشود، این نظر قوت میگیرد که تنوع موجود در صورتهای سوم شخص ضمایر واژهبستی دورۀ باستان مسألهای حقیقی و قابلپذیرش است. این یافتهها در تطابق با یافتههای ردهشناختی است. طبق سلسلهمرتبه شخص[13] (کرافت[14]، 2003: 156) در بین سه شخص، سوم شخص بی نشانترین حالت را دارد و طبق معیار نشانداری صرفی اگر قرار باشد صورتی موجود باشد، از بین این سه شخص، امکان وجود صورتی برای سوم شخص محتملتر از دو شخص دیگر است، و اگر برای تمام اشخاص صورتی وجود داشته باشد، امکان وجود صورتهای متنوع برای سوم شخص بیشتر از دیگر اشخاص است. همچنان که گفته شد در ضمایر واژهبستی دورۀ باستان شاهد چنین وضعیتی هستیم. در فارسی میانه برای تمام اشخاص غیر از اول شخص مفرد تنها یک صورت وجود دارد و بنابر این تنوع صورت سوم شخص از بین رفته است و اول شخص مفرد صورتهای بیشتری دارد و این امر در تضاد با سلسله مرتبه شخص است. سپس تعداد صورتهای اول شخص به یک صورت تنزل پیدا میکند و همین وضعیت در فارسی نو ادامه پیدا مییابد که وجود یک صورت برای تمام اشخاص مغایر سلسلهمرتبۀ شخص نیست. راسخ مهند و محمدیراد (1394) به مسألۀ تنوع صورتهای واژهبستی در سومشخص مفرد دوره باستان اشاره کردهاند، اما تنها بر اساس سلسلهمرتبۀ شمار و تطابق این یافته با شمار مفرد نتیجهگیری کرده و این تنوع را در راستای یافتههای ردهشناختی دانستهاند و تطابق این یافته با سلسلهمرتبۀ شخص را نادیده گرفتهاند. در خصوص جایگاه این ضمایر، چنانکه در آثار مختلف همچون مزینانی و شریفی (1394) آمده است، این ضمایر در جایگاههای متفاوت ظاهر میشدهاند و میزبانهای مختلف داشتهاند. در دورۀ میانه همچنان شاهد تنوع میزبانها و جایگاههای ضمایر واژهبستی هستیم (مفیدی، 1386). در دورۀ فارسی نو قدیم، نظام ارگتیو تقریباً بهطور کامل از بین رفتهاست، بنابر این نقش فاعلی ضمایر واژهبستی دیگر وجود ندارد و به جای آنها شناسهها در افعال ظاهر میشوند. آزادی عمل ضمایر واژهبستی از دورۀ باستان تا فارسی امروز کمتر شده و ضمایر واژهبستی در نقشهای مفعول صریح و غیرصریح، اضافی (به ویژه اضافه ملکی) و مطابقه بهکار میروند. بهعلاوه طبق تحقیقات پیشین ضمایر واژهبستی از دورۀ میانه تا دورۀ نو تغییر نظام دادهاند؛ یعنی از جایگاه دوم به مجاور فعل منتقل شدهاند.
نکتۀ قابلتوجۀ دیگر در خصوص گویشهای بررسیشده این است که در تمام گویشهایی که دارای ضمایر واژهبستی بودند، نقش اضافی متداولترین نقش و پس از آن نقش مفعول صریح، در مرحلۀ بعد مفعول غیرمستقیم و در نهایت مفعول متممی است. جدا از نقش اضافی، بسامد دیگر نقشها متناسب با سلسلهمرتبۀ روابط دستوری[15] در ردهشناسی است که نشاندهندۀ سلسلهمرتبۀ نشانداری این نقشهاست. به عبارت دیگر در این سلسلهمرتبه بینشانترین حالت، فاعلی، پس از آن مفعول صریح، سپس مفعول غیرصریح و در نهایت مفعول متممی است )کرافت، 2003:146). بینشانترین حالتها، محتملترین حالتها در زبانها هستند. به عبارت دیگر انتظار میرود که حالت بینشان به گونهای در نظام ساختواژی نشانهگذاری شود. در گویشهایی که نظام حالت فاعلی- مفعولی دارند، این نشانهگذاری به شکل شناسه در فعل است و در گویشهایی که نظام ارگتیو ناقص دارند در زمان گذشته ضمایر واژهبستی فاعلی به عناصر مختلف در جمله اضافه میشوند و در زمانهای حال و آینده به شکل شناسه در افعال ظهور پیدا میکنند. اما کاربرد یکسان ضمایر واژهبستی ملکی در تمام گویشهای بررسیشده، بجز گویشهایی که بهطور کامل فاقد ضمایر واژهبستی هستند، محل تأمل است و نیاز به بررسی بیشتر دارد. همچنین یافتن علل و چگونگی روند تغییر حذف ضمایر واژهبستی یا حذف بعضی از کارکردها (همانند کارکرد متمم حرفاضافه )در شماری از گویشهای فارسی خراسان میتواند موضوع پژوهشهای آتی باشد.
[1] clitic
[2] proclitic
[3] enclitic
[4] mesoclitic
[5] R. L. Trask
[6] M. Haspelmath & A. D. Sims
[7] clitic pronoun
[8] این تعاریف، به ویژه جایگاه این ضمایر، بجز ضمایر فاعلی با توجه به زبان فارسی معیار ارائه شدهاند.
[9] ergative
[10] S. R. Anderson
[11] R. G. Kent
[12] منصوری(1390) در مقالهای که در آن به بررسی ضمایر، جایگاهها و کارکردها و متغیرهای تاثیرگذار بر انها در گویشها و زبانهای ایرانی پرداخته، بر این نکته صحت گذاشته است. او معتقد است به لحاظ شخص، سوم شخص تنوعات بیشتری در این گویشها و گونهها دارد.
[13] person Hierarchy
[14] W. Croft
[15] grammatical relation hierarchy