نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار زبانشناسی،گروه زبان انگلیسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی، قزوین، ایران
2 دانشآموخته کارشناسی ارشد زبانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی، قزوین، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
The present perfect construction (called ‘quotative past tense’ in Persian grammars) receives different interpretations under the influence of such factors as the verb’s lexical meaning, arguments, adverbs, and other contextual linguistic and situational elements. This paper is a semantic survey, focusing on the effects of simple verbs’ eventual meaning on the interpretation of present perfect, and it attempts to investigate the interaction of these two semantic categories, relying on sampled data from corpora. Our results show that statives mostly have resultative and existential interpretations, activities generally have existential interpretation, and achievements and accomplishments have resultative interpretation by default. Other interpretations of each event type are either of a lower frequency (such as universal interpretation for some statives), or they are formed under the influence of contextual factors (such as existential interpretation for some achievements and accomplishments in which the result state has been cancelled by the meaning of the verb or adverbs).
Key words: event type, interpretation, Persian, present perfect, simple verbs.
Introduction
In the studies on event structure, it is primarily the verb that determines the event type, and then, other elements of the structure and discourse are considered as the next layers, respectively. On the other hand, the interpretation of perfect constructions begins with the verb, extending to higher sentential and situational factors afterwards. This paper is intended to investigate the issues of event type and interpretation of present perfect in Persian, both at the verbal level, putting aside the discussion of higher elements and factors of structure and situation. Furthermore, this investigation is restricted to verbs of simple morphological structure, leaving for future research the issue of the contribution of verbal and non-verbal elements of prefixal and complex predicates.
Materials and Methods
The main part of our data was sampled from the corpus of Bijankhan et al. (2011), and occasionally, some data from Google library were included as well (available at https://books.google.com). From the main corpus, 8352 sentences were extracted by searching the label ‘verb-participle’, and 21135 sentences by ‘verb-quotative’. Then, 74 Persian simple verbs were searched in the extracted data, and for each verb, depending on the number of corpus sentences, 10 to 100 sentences of present perfect (2360 sentences, altogether) were sampled, labelling all for interpretation and event type. At data analysis stage, afterwards, a number of verbs and adverbs were searched and labelled from Google library, as required by the analyses (442 sentences for 32 verbs). The event types were determined based on Vendler’s (1957) classification, and interpretations of present perfect were specified according to Comrie’s (1976) list.
Discussion of Results and Conclusions
As far as our data and analyses are concerned, in present perfect constructions, the interpretations mostly found among statives are resultative and existential; activities are generally interpreted as existential, and achievements and accomplishments as resultative by default. A general conclusion from these generalizations is that the resultative interpretation has obtained the largest portion, and the existential interpretation is in the second place. The overwhelming status of the resultative interpretation is along with the general property of perfect constructions, i.e. ‘the continuing relevance to a previous situation’ in the form of establishing the result state at the present time. On the other hand, if the verb’s lexical meaning (in activities and some statives) or another element in the linguistic context or the situation cancels the result state, existential interpretation will be achieved.
However, the lowest portion belongs to the universal interpretation, and at least within our results, no portion is dedicated to the ‘hot news’ interpretation among default interpretations (in the absence of some adverbs, or contextual and situational elements). This conclusion for restricting the main interpretations to resultative, existential and universal, is along with Pancheva’s (2003) approach who considers these three interpretations as the minimum ones for this construction, and assumes that the hot news and recent past interpretations are a variant of resultative or existential.
کلیدواژهها [English]
1. مقدمه
در پژوهشهای ساخت رویداد[1] تعیین گونۀ رویداد «نمود واژگانی»[2] از بررسی معنای فعل آغاز میشود و تا بالاترین لایۀ ساختاری یعنی جمله و سپس گفتمان ادامه مییابد. مفعولها، قیدها، فاعل، زمان، نمود دستوری،[3] بافت زبانیِ پیرامون و بافت موقعیتی، لایههای بالاتر از فعل را تشکیل میدهند که به ساختار اضافه میشوند و هر لایه میتواند تغییراتی در گونۀ رویداد ایجاد کند و نیز محدودیتهایی بر آن تحمیل کند. از این منظر، مطالعۀ ساخت رویداد نوعاً مطالعهای لایهلایه است که به بررسی تعامل معنای فعل با ساختهای نحوی و گفتمانی میپردازد.
از سوی دیگر، صورتهای ماضی نقلی، نظیر رفته است، ماضی نقلی استمراری، مانند میرفته است، ماضی نقلی مستمر نظیر داشته میرفته است، ماضی بعید، همانند رفته بود و ماضی ابعد، مانند رفته بوده است، که در دستورهای زبان فارسی معرفی و توصیف شدهاند، همگی در یک بازۀ زمانی دو موقعیت را با یکدیگر مرتبط میکنند و تأثیر موقعیت قبلی را بر موقعیت بعدی بیان میکنند[4] (Velupillai, 2012: 205 Timberlake, 2007: 289-290;). پژوهش حاضر بر کاربردهای ماضی نقلی تمرکز کرده و تأثیرات متقابلِ خوانشهای این ساخت و گونۀ رویداد اولیۀ فعل را بررسی کرده است و در مواردی به نقش زمان فعل و قیدها بر خوانش ماضی نقلی و گونۀ رویداد نیز اشاره کرده است. همچنین، این پژوهش وارد بحث افعال مرکب و پیشوندی فارسی نشده و بررسی پیچیدگیهای سهم جزء فعلی و غیرفعلی در ساخت رویداد در ماضی نقلی را به پژوهشهای آینده واگذار کرده است.
در این پژوهش خوانشهای ماضی نقلی براساس فهرست کامری[5] (1976) بررسی شده است. این دستهبندی در پژوهشهایی که رویکرد معنایی یا منطقی دارند همچنان استفاده میشود؛ از جمله پروژۀ یوروتیپ[6] که پژوهشی گسترده دربارۀ زمان و نمود در بیش از سی زبان اروپایی بوده است (Ritz, 2012: 882؛ برای مطالعۀ دستاوردهای پروژه، نک. Dahl, 2000)، پژوهش پانچوا[7] (2003) دربارۀ خوانشهای این ساخت در انگلیسی، با استفاده از سه خوانش کامری، و راساشتاین[8] (2008) که این ساخت را در سه زبان آلمانی، سوئدی و انگلیسی مقایسه کرده است. به اقتضای موضوع پژوهش حاضر که کاویدن معنای فعل و ارتباط آن با یک ساخت نحوی است، نگارندگان همین دستهبندی سادۀ معنایی را انتخاب کردهاند و از ورود به بحثهای پیچیدهترِ معنایی-کاربردشناختی مانند دستهبندی دکلرک[9] (1991; 2006) خودداری کردهاند. همچنین، در این پژوهش تعاریف و طبقهبندی کلاسیک وندلر[10] (1957) مبنای تعیین گونههای رویداد قرار گرفته است.
پژوهش حاضر از شش بخش تشکیل شده است. پس از مقدمه (بخش یک)، مباحث نظریِ مورد نیاز در دو حوزۀ ساخت رویداد (زیربخش 2-1) و خوانشهای ماضی نقلی (زیربخش 2-2) مطرح میشود و در بخش سه مروری کوتاه بر پیشینۀ مطالعات ارائه خواهد شد. بخش چهار به معرفی روش پژوهش میپردازد و بخش پنج در چهار زیربخش، هریک برای یکی از گونههای رویداد، رفتار خوانشیِ ماضی نقلی را براساس دادههای پژوهش تحلیل میکند. در پایان، بخش شش نتیجهگیری و جمعبندی مباحث پژوهش خواهد بود.
2. مبانی نظری
2-1. ساخت رویداد
رویدادها وضعیت یا کنشی در «جهان خارج (در تعبیر فلسفی آن)» هستند که در زبانها عمدتاً با فعل و طی تعامل معناییِ اجزای جمله گزارش میشوند. قدمت بررسی نظاممند رویدادها دستکم به مطالعات نوع کنش[11] در زبانهای اسلاوی و ژرمنی در قرن نوزدهم بازمیگردد (Fillip, 1999). در اواسط قرن بیستم، این سنت در پی دستهبندی رویدادها با معیارهای منطقبنیاد بود و سپس با رویکردهای معناشناختی، نحوی و گفتمانی همراه شد. ماحصل تلاش پژوهشگرانِ این حوزهها بررسی ابزارهایی است که در هر زبان برای بیان مفاهیم رویدادی استفاده میشود و تعیین سهمی که هریک از ابزارهای مذکور دارند. به بیان دیگر، در مطالعات ساخت رویداد کوشش میشود موقعیتهای موجود در جهان خارج، شامل وضعیتهای ایستا[12] و کنشهای پویا[13]، طبقهبندی شوند و عناصر زبانیِ دخیل در بیان مفاهیمی چون دیرش رویداد، نقطۀ پایان وقوع آن و نحوۀ وقوع، در هر ساختار بررسی شوند (برای مطالعۀ بیشتر، نک. Megerdoomian, 2001؛ Folli et al., 2005؛ مفیدی، 1390؛ چراغی و کریمی دوستان، 1392).
یکی از رایجترین دستهبندیهای این حوزه، انگارۀ وندلر (1957) است که همچنان بهصورت مستقیم یا با تغییراتی در پژوهشهای زبانشناختی استفاده میشود. او با معیارهای منطقبنیاد، چهار گونۀ رویداد زیر را معرفی کرده بود:
1. ایستا: رویدادهایی که بدون هیچگونه تغییری در جهان خارج در یک بازۀ زمانی برقرارند؛ مانند دوست داشتن.
2. فعالیت:[14] رویدادهایی که بدون هدف و نقطۀ پایان مشخصی در یک بازۀ زمانی رخ میدهند؛ مانند دویدن.
3. حصولی:[15] رویدادهایی که وقوعِ لحظهای دارند (بدون بازۀ زمانی) و با وقوعشان هدف مشخصی (نقطۀ پایان رویداد) حاصل میشود؛ مانند برنده شدن در مسابقه.
4. تحققی:[16] رویدادهایی که در یک بازۀ زمانی رخ میدهند و با وقوعشان هدف مشخصی (نقطۀ پایان رویداد) حاصل میشود؛ مانند کشیدنِ یک نقاشی.
در تحولات بعدی در حوزۀ ساخت رویداد، مفهوم «گونۀ رویداد» که در تعبیر وندلر فقط به فعل اطلاق میشد، گسترش یافت و تأثیر سایر عناصر واژگانی و نقشیِ جمله در تعیین گونۀ رویداد نیز در نظر گرفته شد. در این تعبیر، از یک طرف، معنای واژگانیِ فعل میتواند تا حد زیادی تعیینکنندۀ گونۀ رویداد باشد و از طرف دیگر، تمام عناصر موجود در جمله میتوانند گونۀ رویداد فعل را جرح و تعدیل کنند. از این منظر، خوانش نهایی رویدادی در سطح جمله تعیین میشود. به بیان دقیقتر، هم موضوعهای درونی فعل یعنی مفعولها در خوانش رویدادی دخیلاند (Verkuyl, 1993)، هم موضوع بیرونی یعنی فاعل (MacDonald, 2008) و هم قیدهای جمله (Thompson, 2005). از سوی دیگر، زمان و نمود دستوری نیز میتوانند باعث جابهجایی در گونۀ رویداد شوند (Travis, 2010). در عین حال، همچنان میتوان نقطۀ شروع برای محاسبۀ معنای رویدادی را فعل جمله دانست که بیشترین سهم را در شکلگیری رویداد و بیان محتوای گزارهایِ آن دارد.
2-2. خوانشهای ماضی نقلی
اگر مفهوم «ارتباط یک موقعیت با موقعیت قبلی» در یک زبان، دستوری شده باشد؛ یعنی ابزارهایی برای بیان آن اختصاص یافته باشد، صرفنظر از نوع این ابزارها (شامل وند، فعل کمکی و غیره)، قطعاً این ساخت را باید لایۀ ساختاریِ بالاتری نسبت به ریشۀ فعل دانست. به بیان دیگر، دستوریشدگیِ این مفهوم، بهمنزلۀ افزودن لایه(ها)ی ساختواژی و/یا نحوی جدیدی به ریشۀ فعل و شکلگیریِ قرارداد دستوری جدیدی است. از سوی دیگر، خوانش ساختهای حاصل از این فرایند نیز محصول تعامل معنای واژگانیِ ریشۀ فعل با سایر اجزای ساختاری تا سطح جمله (بهویژه قیدها) خواهد بود. در واقع، عناصری که در هر لایه افزوده میشوند، میتوانند در راستای معنای اولیۀ فعل باشند یا اینکه تغییراتی در خوانش ایجاد کنند.
کامری (1976:56-61) معنای کلیِ ساختِ مورد بحث را «تداوم ارتباط با یک موقعیت پیشین» دانسته و چهار معنای خاص را بهعنوان موارد «تظاهر» آن معنای کلی فهرست کرده است:
الف. نتیجهای: توصیفکنندۀ وضعیتی بهعنوان نتیجه یا پیامد یک موقعیت پیشین است؛ برای نمونه «حمام کردهام» تلویحاً به این معناست که در حال حاضر نتیجۀ استحمام (تمیزی، نیاز نداشتن به حمام مجدد و نظایر آن) در من موجود است.
ب. تجربی (وجودی):[17] بیانگر رویدادی است که قبلاً حداقل یکبار اتفاق افتاده؛ مانند Bill has been to America در تقابل با Bill has gone to America (جملۀ اول، خوانش تجربی دارد و جملۀ دوم، خوانش نتیجهای).
پ. ادامۀ موقعیت قبلی (خوانش همگانی):[18] وضعیتی را توصیف میکند که در زمان گذشته آغاز شده است و همچنان در زمان حال نیز ادامه دارد؛ مانند «ده سال است که اینجا زندگی کردهام».
ت. گذشتۀ نزدیک (خوانش خبر داغ):[19] اشاره به رویدادی بسیار نزدیک به زمان حال دارد؛ مانند «تازه فهمیدهام که...».
این فهرست، تفکیک دقیقی بین لایههای ساختاری جمله ارائه نکرده و از سهم عناصر موقعیتی در خوانش نهایی نیز سخنی نگفته است. از این منظر، کل فهرست میتواند صرفاً نقطۀ شروعی برای بررسی خوانش معنایی-کاربردشناختیِ ماضی نقلی باشد و برای جستجوی خوانش نهایی میتوان انگارههای مفصلتر مانند دکلرک (استفادهشده در ویسیحصار و شریف، 1398) را در نظر گرفت. در عین حال، فهرست کامری مشخصاً برای بررسی معنای واژگانی فعل مناسب به نظر میرسد و همین تفکیکهای معنایی در دستهبندیهای نظریِ دیگر نیز دیده میشود (نک. بخش 3).
3. پیشینۀ مطالعات
در زبان فارسی دستکم چهار پژوهش زبانشناختی مستقیماً به بررسی خوانشهای ماضی نقلی پرداختهاند: متولی میدانشاه (1998)، ضیامجیدی و حقبین (1397)، رحیمیفر و همکاران (1398) و ویسیحصار و شریف (1398).
متولی میدانشاه (1998) معنای اصلی ماضی نقلی را «پیوند با اکنون» و «گواهنمایی» دانسته و سپس موارد کاربرد این ساخت در فارسی را چنین شرح داده است: 1. موقعیتهایی که حداقل یکبار در گذشته رخ دادهاند (معادل خوانش تجربیِ کامری)؛ مانند «انگلیس تا سال 1994 وسایل و موادی در اختیار عراق قرار داده است»؛ 2. موقعیتهایی غیرعادتی و تکرارشونده که در گذشته قرار گرفتهاند (معادل خوانش تجربیِ کامری)؛ مانند «طی چند سال اخیر تنها یکی دوبار به گردش یکروزه رفتهایم»؛ 3. رویدادهایی که اخیراً اتفاق افتادهاند؛ مانند «بهتازگی گوسالۀ عجیبالخلقهای با شش دست و پا در ویتنام بهدنیا آمده است»؛ 4. وقوع فعلی لحظهای در گذشته که نتیجۀ آن تا لحظۀ حال کشیده شده است؛ مانند «ایستادن» و «خوابیدن»؛ 5. فعلی که در گذشته اتفاق افتاده و نتیجۀ آن در لحظۀ حال مدنظر است (معادل خوانش نتیجهایِ کامری)؛ مانند «زخمش یککم عفونت کرده است»؛ 6. موقعیتهایی که در گذشته آغاز شده و تا زمان حال ادامه یافته است (معادل خوانش «ادامۀ موقعیت قبلیِ» کامری)؛ مانند «ده سال در این خانه جان کندهام»؛ 7. برای بیان وضعیت یا رویدادی در آینده؛ مانند «شامت... تا سرد نشده است، برو بخور». از دید نگارندگان مقالۀ حاضر، مشکل عمدۀ فهرست ذکرشده، این است که بعضی دستهها مشخصاً با یکدیگر همپوشانی دارند.
ضیامجیدی و حقبین (161:1397) ضمن معرفی این ساخت، با اصطلاح «حال کامل»، در دورههای باستان، میانه و نو، دربارۀ کاربردهای آن چنین گفتهاند: «اگر بخواهیم رویدادی در زمان گذشته را بهلحاظ ارتباط آن با زمان حال بیان کنیم، با کاربردهای زیر در ساخت کامل روبهرو خواهیم بود: ساخت کامل جهانی، تجربی، نتیجهای و اخبار داغ». نویسندگان در قالب مثالهایی فعلهای «سروکار داشتن، شناختن، زندگی کردن، تدریس کردن، ایستادن، نشستن» را «بسیار شبیه کاربرد جهانیِ ساخت کامل» دانستهاند. همچنین فعل، اول را در جملۀ «این دنیا را سعدی نیافریده است، دیده است و درست وصف کرده است... سیر کرده است و زیر و روی آن را دیده» کاربرد جهانی، و بقیۀ افعال جمله را کاربرد تجربی در نظر گرفتهاند. از دید آنها فعل «جدا ماندن» نیز جهانی است و فعلهای «زینهار دادن، اسیر کردن، منغّص گشتن، تلخ ببودن» نمونههایی از کاربرد نتیجهای هستند؛ و برای اخبار داغ هم «بانک مرکزی اعلام کرده است...» را مثال زدهاند. با این حال، نویسندگان هیچ معیاری برای انتخاب برچسبهای معنایی مذکور برای افعال مذکورارائه نکردهاند و صرفاً این مثالها را مصادیق تعاریفِ مدنظر دانستهاند.
رحیمیفر و همکاران (1398) گذشتۀ نقلی را ساختی آمیخته از زمان حال با یک گذشته در درون خود معرفی میکنند که ویژگی برجستۀ آن «پیوند با اکنون» است. آنها در تعیین مصادیق خوانشهای این ساخت توضیح دادهاند که کارکرد نتیجهای با فعلهایی که دارای نقطۀ پایان هستند، همخوانی دارد و به عبارتی «نتیجه از پیوند میان حالت ناشی از مفهوم درونی واژگان و نیز از بافت گفتار بهدست میآید» (رحیمیفر و همکاران، 125:1398). همچنین، از دید آنها کارکرد جهانی با فعلهای ایستا و تداومی همراه میشود و افعال لحظهای-تداومی و فعلهایی که دارای ویژگی «دگرگونی حالت» و «تکرارپذیری» هستند، میتوانند خوانش تجربی داشته باشند. در مجموع در این مقاله رابطۀ دقیقتری میان خوانشها و نمود واژگانی (هرچند با مثالهای محدود) برقرار شده است و در پژوهش حاضر نیز در مواردی به تعمیمهای آنها با جزئیاتِ بیشتر اشاره خواهد شد.
ویسیحصار و شریف (1398) براساس نظریۀ دکلرک و با معرفی منطقۀ پیشاحال روی محور زمان، «حال کامل» را متعلق به این منطقه عنوان کردهاند و با توجه به نحوۀ قرارگیری آنها در این منطقه دو نوع خوانش را مطرح میکنند: 1. حالت شمول که پربسامدترین نوع ساخت حال کامل است و میتواند خوانش کاربردشناختی تعبیر نامعین را در بر گیرد و ذیل این خوانش، شاهد بخشی از دستهبندی معنایی حال کامل هستیم؛ یعنی خوانشهای نتیجهای (ظرفها را شستهام)، تجربی (او به تبت مسافرت کرده است)، تأخری (همین دیروز از اینجا رفتهاند) و خبر داغ (تیراندازی شده و یک نفر کشته شده)؛ و 2. حال کامل انطباقی که دارای دو خوانش کاربردشناختیِ تاکنونی و تداومی است. در این مقاله مستقیماً به رابطۀ خوانشها با معنای رویدادیِ فعل اشاره نشده است؛ ولی مثالهایی که برای هر خوانش ارائه شده نشاندهندۀ رویکرد معنایی-کاربردشناختیِ نویسندگان است و در مواردی در پژوهش حاضر نیز اشارات دقیقتری به نکات آنها خواهد شد.
از سوی دیگر، آثار فوق به پدیدۀ گواهنمایی در فارسی نیز پرداختهاند و در پیشینۀ مطالعات آثار دیگری نیز وجود دارد که منحصراً به این بحث اختصاص یافتهاند؛ از جمله رضایی (1393)، امیدواری و گلفام (1396) و گندمکار (1398). از آنجا که پژوهش حاضر صرفاً بر فهرست کامری (1976) تمرکز کرده و بحث گواهنمایی نیز با شرایط موقعیتیِ خاصی (فراتر از محتوای معناییِ فعل) گره خورده است و مشخصاً با خوانشهای اصلی دیگری همپوشانی دارد (نک. بخش 5 پژوهش حاضر)، در اینجا از ورود به جزئیات این بحث خودداری میشود. همچنین، در دستورهای زبان فارسی توصیفات و دستهبندیهایی از معانی ماضی نقلی ارائه شده است که اشتراکاتی با دستهبندیهای زبانشناختی (از جمله دستهبندیِ مدنظر در پژوهش حاضر) نیز دارند؛ اما این اشتراکات تأثیری در مباحث و تحلیلهای پژوهش حاضر ندارد (برای گزارش دقیقی از این آثار، نک. ویسی و شریف، 1398: 22-25؛ ربانی، 1396: 47-53).
4. روش پژوهش
دادههای این پژوهش از پیکرۀ متنی زبان فارسی (Bijankhan, et al., 2011) از طریق جستجوی برچسبهای «فعل-صفت مفعولی» (شامل 8352 جمله) و «فعل-نقلی» (شامل 21135 جمله) استخراج شده است. حاصل این جستجوهای اولیه، نمونههایی برای طیفی از ساختهای مشابه مانند ماضی بعید و ابعد و گونههای استمراری و مستمرِ آنها، و همچنین، همۀ انواع ساختمان فعل شامل ساده، پیشوندی و مرکب نیز بوده است. در مرحلۀ نمونهگیری، ابتدا 74 فعل سادۀ فارسی امروز در دادههای حاصل جستجو شد و برای هر فعل، بسته به حجم دادههای موجود در پیکره، بین 10 تا 100 جمله از نمونههای ماضی نقلی (جمعاً 2360 جمله) برای خوانش و گونۀ رویداد برچسبدهی شد. در مرحلۀ تحلیل دادهها نیز برحسب نیاز، تعدادی فعل و قید در کتابخانۀ دیجیتال گوگل[20] در متن کامل کتابها و مجلات فارسی که اسکن شدهاند، جستجو و برچسبدهی شد (جمعاً 442 جمله برای 32 فعل). در مجموع، محدودیت پژوهش حاضر، این است که اولاً، فقط به افعال ماضی نقلی پرداخته و سایر ساختهای مشابه را در نظر نگرفته است و ثانیاً، فقط افعالِ دارای ساختمان ساده را مدنظر قرار داده و افعال پیشوندی و مرکب را از دایرۀ بررسی خود کنار گذاشته است.
5. تحلیل دادهها
در این بخش ساخت ماضی نقلی فارسی بر اساس گونۀ رویداد اولیۀ افعال دستهبندی شده و در چهار زیربخش (بهترتیب، افعال ایستا، فعالیت، حصولی و تحققی) ارائه شده است. مثالهایی که منبع آنها ذکر نشده از پیکرۀ بیجنخان و همکاران (2011) گرفته شدهاند و مثالهای برگرفته از کتابخانۀ گوگل با ذکر منابع اصلی (کتابها) ارائه شدهاند.
5-1. افعال ایستا
فعلهای ایستا رویدادهایی هستند که در بازۀ زمانی خود بهصورت ثابت و بدون هیچ تغییری برقرارند و اگر هیچ قیدی آنها را محدود نکند، در غیاب محدودکنندههای کاربردشناختی حتی میتوانند ویژگیهای دائمی برای فاعلهایشان محسوب شوند. برای مثال، «ملّیتِ یک فرد» معمولاً ویژگی دائمی او است (مانند «خانوادۀ مادرم عراقی هستند»)؛ ولی «دوست داشتن» در جملۀ «قبلاً خیلی دوستشون داشتم» با یک قید «قبلاً» محدود شده است و در «این بیمار خیلی تب داره/ تبش بالاست» اصولاً دانش کاربردشناختی سخنگویان خوانش مقطعی (و نه دائمی) به جمله میدهد.[21] در مجموع، میتوان چنین جمعبندی کرد که افعال ایستا دارای خوانش پایدار (بهصورت دائمی یا مقطعی در بازۀ زمانیِ منتسب) هستند.
در ساختهای ماضی نقلی، برخلاف انتظار، خوانش پایدارِ افعال ایستا فقط در بعضی موارد بهصورت خوانش همگانی (خوانش سوم در فهرست کامری) تجلی مییابد و سایر نمونهها بهطور پیشفرض و در غیاب محدودکنندهها، خوانشهای دیگری دارند. جدول (1) دستهبندی پیشنهادی نگارندگان برای خوانش افعال ایستا در ماضی نقلی است که براساس رفتار دادههای پیکره تنظیم شده است:
جدول 1- خوانش ماضی نقلی با افعال ایستا
Table 1- The interpretations of present perfect with stative verbs
|
افعال |
خوانش پیشفرض |
دستۀ اول |
بودن، داشتن، خواستن |
وجودی |
دستۀ دوم |
توانستن، شناختن، فهمیدن، ترسیدن |
نتیجهای |
دستۀ سوم |
ایستادن، نشستن، خوابیدن، ماندن |
همگانی |
پربسامدترین افعال ایستا در این جدول افعال دستۀ اول هستند. نمونههای زیر را در نظر بگیرید:
1. الف) شما درست میگویید، من مترجم سفارت بودهام.
ب) در این مدتِ تقریباً طولانی که در تلویزیون بودهاید، تمایلی به کارگردانی نشان ندادهاید؟
2. الف) من زندگی پرپیچوخمی داشتهام.
ب) جوانان نیز بهدلیل شرایط مساعدِ فراهمشده حضور جدیتری در عرصۀ تولید کتاب داشتهاند.
3. الف) حداقل در ارائۀ پنجاه درصد از آنچه خواستهام، موفق بودهام.
ب) خواسته با تو شوخی کند؛ ولی تو امانش را بریدهای.
پیرو تعاریف بخش دو اگر «برقرار بودن در زمان حال» را مبنای تعریف خوانش همگانی بدانیم، نمونههای ذکرشده از فعلهای دستۀ اول بیشتر به وجود تجربهای در گذشته که با زمان حال مرتبط است، اشاره دارند تا به تداوم یک وضعیت از گذشته تا کنون. از یک طرف، بافتهای همپایهسازیِ این فعلها با فعل زمان حال، مانند «عدهای نیز بودهاند و هستند که...» و «خودشان بر آن تکیه و تأکید داشتهاند و دارند»، خوانش وجودی را کاملاً تقویت میکنند. از طرف دیگر، بعضی قیدها میتوانند زمینۀ شکلگیری خوانش همگانی را، هرچند نه بهطور انحصاری،[22] فراهم کنند؛ مانند «مردم همواره به ساختن قلعههای ماسهای در کنار سواحل علاقه داشتهاند» (مثال پیکرۀ بیجنخان، در رحیمیفر و همکاران، 1398: 125). در مجموع، انتساب خوانش وجودی به افعال دستۀ اول، همسو با انتساب همین خوانش (با اصطلاح «تجربی») به فعل «داشتن» در ویسی و شریف (1398: 26) است.
افعال دستۀ دوم (در جدول 1) در زمان حال خوانش ایستا دارند و در زمان گذشته خوانش لحظهای میگیرند اصطلاحاً تحت رانش[23] به حصولی قرار میگیرند؛ یعنی تحت تأثیر عنصری در ساختهای نحوی، گونۀ رویداد فعل تغییر میکند (نک. مثالها و توضیحات مفیدی، 1390: 165-167؛ مفیدی، 1396: 336-339). در ساخت ماضی نقلی فعل در زمان گذشته بهصورت لحظهای وقوع یافته است و نتیجۀ این وقوع در زمان حال همچنان احساس میشود. به بیان دقیقتر، فاعل در زمان گذشته از وضعیتِ پیش از وقوع گذر کرده و وارد وضعیتِ پس از وقوع شده است و این وضعیت ثانویه همچنان ادامه دارد (این فرایندِ گذار اصطلاحاً «تغییر وضعیت»[24] نامیده میشود). تفاوت اساسی این افعال با افعال دستۀ اول این است که در این افعال وضعیت حاصل (نتیجه) در زمان حال نیز برقرار است. جملات (4)-(6) نمونههایی از این افعال هستند:[25]
4. ما توانستهایم بهلحاظ کیفی هم خودمان را به سطح قابلقبولی برسانیم.
5. ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم.
6. او و دوستانش بهشدت ترسیدهاند.
افعال دستۀ سوم اصولاً دو خوانش دارند: وقوع لحظهای و تداوم وضعیتِ حاصل از وقوع. این دو خوانش را بهترتیب در مثالهای «قدم برداشتم و سپس ایستادم» و «لحظهای ایستادم. لبخندی زورکی زدم و به راه افتادم» میتوان دید. جملۀ اول، تغییر وضعیت (از حرکت به سکون) را گزارش میکند و جملۀ دوم به برقرار بودنِ وضعیت سکون (هرچند به مدتِ «لحظهای») اشاره دارد. این افعال در ماضی نقلی غالباً خوانش دوم را ایجاد میکنند و معمولاً (بهطور پیشفرض) گزارش تداوم وقوع فعل در لحظۀ گفتار هستند (خوانش همگانی)؛ هرچند در بافت مناسب میتوانند گزارش تجربۀ وقوع یا تداوم فعل در گذشته نیز باشند (خوانش وجودی). جملات (7. الف-پ) بهترتیب، نمونههای خوانش همگانی، خوانش وجودیِ تداوم وقوع، و خوانش وجودیِ وقوع لحظهای هستند:
7. الف) مقابل یک تقاطع، سه جوان سر نبش ایستادهاند.
ب) یعقوب پاهایش را معاینه کرد و گفت: بس که روی پا ایستادهای، رگهای پاهایت آماس کرده است.
پ) علی روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کردهاند.
جملۀ (7.الف) نمونهای از خوانش پیشفرض در افعال دستۀ سوم است. تفاوت این جمله با جملات (4)-(6) این است که در اینجا فعل همچنان در حال وقوع است، ولی در جملات مذکور صرفاً نتیجۀ وقوع فعل همچنان تداوم دارد و وقوع فعل پایان یافته است. جملۀ (7.ب) به تعدد وقوع فعل در زمان گذشته اشاره دارد (خوانش وجودی) و هر نوبت از وقوع، بهصورت دیرشی در بازهای از زمان اتفاق افتاده است (رویداد ایستا). خوانش کلی جملۀ (7.پ) نیز گواهنمایی است و وقوع لحظهایِ فعل در زمان گذشته را نشان میدهد (خوانش وجودی).
5-2. افعال فعالیت
فعالیتها رویدادهایی بیهدف و فاقد نقطۀ پایان معین هستند و تا هنگامی که از فاعل خود انرژی دریافت کنند، وقوعشان ادامه مییابد و هرگاه جریان انرژی قطع شود، وقوع رویداد متوقف میشود (Timberlake, 2007: 284). همچنین، اجزای بازۀ زمانیای که فعالیت در آن محدوده در حال وقوع است، یکدست و همگن[26] هستند و بنابر این اصولاً هیچ پیشرفتی در طول دورۀ وقوع رویداد مشاهده نمیشود؛ زیرا نوعاً هدفی مدنظر نیست. در مجموع، برخلاف ایستاها، فعالیتها طبقۀ معناییِ تقریباً یکدستی را تشکیل میدهند و به همین دلیل، انتظار میرود رفتارهای خوانشیِ نسبتاً یکدستی نیز داشته باشند.[27]
در بحث ماضی نقلی مهمترین ویژگی رفتاریِ افعال فعالیت که بر خوانش آنها تأثیرگذار است، همین بیهدف بودنشان است که باعث میشود اصولاً نتیجهای در بر نداشته باشند. پیامد خوانشیِ این ویژگی آن است که افعال فعالیت در ماضی نقلی، همگی خوانش وجودی میگیرند، نه خوانش نتیجهای. از این منظر، این افعال را میتوان شبیه افعال ایستای دستۀ اول (در جدول 1) دانست. با این حال، برخلاف ایستاهای مذکور حتی قیدهایی مانند «همیشه» نیز خوانش همگانی به آنها نمیدهند، بلکه صرفاً محدودۀ وقوع رویداد در زمان گذشته را گسترش میدهند. جملات (8 الف-پ) و (9 الف-ب) بهترتیب، نمونههایی از فعل فعالیت بدون قید و همراه با قید هستند و همگی خوانش وجودی دارند:
8. الف) آنها نیز راه افراط و تفریط پیمودهاند.
ب) از بس توی لاشه پلکیدهام که بوی گند گرفتهام. (بهرنگی، 1378: 11)
پ) گروهی خدا را از بیم دوزخ پرستیدهاند. (ذوالفقاری و همکاران، 1383: 28)
9. الف) همیشه به شکم گرسنۀ خودم و کسانم بالیدهام. (بهآذین، 1370: 73)
ب) این همان راهی است که انبیا و پیروان آنها از آغاز تاریخ زندگی انسان بر سیارۀ زمین تاکنون پیمودهاند. (جعفری، 1391: 259)
فعلهای «پیمودن، پلکیدن، پرستیدن، بالیدن» در زمان حال همگی بیهدف و دیرشیاند و در ماضی نقلی نیز این دو ویژگی را حفظ کردهاند؛ ولی در این ساخت به وجود تجربهای در گذشته ارجاع میدهند و اگر گوینده بخواهد «در حالِ وقوع بودنِ» آنها را در زمان حال بیان کند، باید با فعل زمان حال تصریح کند؛ مانند «داره توی لاشهها میپلکه». در مقابل، بعضی از افعالی که در زمان حال، فعالیت بهشمار میروند، میتوانند در زمان گذشته تحت رانش به حصولی قرار گیرند و در ماضی نقلی نیز خوانش نتیجهای بگیرند (شبیه ایستاهای دستۀ دوم در جدول (1). برای مثال، فعلهای «جنبیدن» و «وزیدن» در جملات (10. الف-ب) لحظهایاند (یا گوینده نگاه لحظهای به آنها دارد) و خوانش نتیجهای گرفتهاند. بهبیان دقیقتر، این دو فعل در جملههای «پاهاش رو گلبرگها میجنبد و بالهاش باز و بسته میشود» (میرصادقی، 1384: 9) و «باد بهشدت میوزید» (چراغی و کریمی دوستان، 1392: 56) فعالیتاند؛ ولی در جملات زیر تبدیل به حصولی شدهاند:
10. الف) دیگر کار از کار گذشته و انگلیسیها خیلی دیر جنبیدهاند. (توانایانفرد، 1363: 158)
ب) اکنون نسیم صبحگاهی وزیده است. (ضرابیها، 1384: 76)
از سوی دیگر، فعلی مانند «جویدن» هم اگر لازم (ناگذر) باشد یا مفعول عام[28] یا غیرقابل مصرف داشته باشد، فعالیت محسوب میشود و در ماضی نقلی نیز مانند سایر فعالیتها خوانش وجودی میگیرد. ولی همین فعل اگر مفعول مشخص[29] و قابل مصرف داشته باشد، کل رویداد، تحققی میشود و در ماضی نقلی نیز خوانش نتیجهای میگیرد. «لبها و زبان» در جملۀ (11. الف) مفعول غیرقابل مصرف هستند و «جویدنِ» آنها فعالیت بیهدف است؛ پس فعل ماضی نقلی در این جمله خوانش وجودی گرفته است. در مقابل، «گوشۀ پالتویش» در جملۀ (11. ب) مفعول قابل مصرف است و وقوع رویداد، نتیجۀ معینی در بر دارد: از بین رفتنِ مفعول. پس، فعل ماضی نقلی در این جمله خوانش نتیجهای گرفته است.
11. الف) تازه ملتفت میشدم که زیر فشار درد، لبها و زبانم را جویدهام. (دولتآبادی، 1369: 120)
ب) برای موشها. آخر گوشۀ پالتویش را جویدهاند. (چهلتن، 1383: 59)
5-3. افعال حصولی
رویدادهای حصولی، بنا به تعریف، در یک لحظه اتفاق میافتند و وقوع آنها نتیجۀ مشخصی دارد: باعث تغییر مشخصی در جهان خارج میشود. برای مثال، در جملۀ «مادرش از پله افتاد و یکی از دندانهایش شکست» فعلهای هر دو بند حصولیاند و ایجاد شدنِ وضعیت جدیدی برای فاعلهایشان را گزارش میکنند. در ساخت ماضی نقلی همین وضعیت نهایی بهصورت یک نتیجۀ پایدار برجسته میشود و کل ساخت خوانش نتیجهای میگیرد (خوانش پیشفرض):
12. الف) انسان امروز با مدد اندیشه و خرد خویش مرزهای طبیعت را شکسته است.
ب) خبرگزاریهای جهان و محافل تحلیلگر سیاسی، ایران را زیر ذرهبین گذاشتهاند.
پ) وقتی که دیگه سروصدا نکنن، یعنی مردهاند.
این تعمیم دربارۀ خوانش افعال حصولی در ماضی نقلی همسو با نظر رحیمیفر و همکاران (125:1398) است: «کارکرد نتیجهای ساخت گذشتۀ نقلی با فعلهای دستاوردی و تحققی همراه است». با این حال، بررسی دادههای پژوهش حاضر نشان میدهد دستکم سه عامل میتواند خوانش پیشفرض را تغییر دهد و منجر به شکلگیری خوانش وجودی در افعال حصولی شود: 1. گواهنمایی، 2. تکرار (تعدد وقوع رویداد) و 3. لغو برقراری نتیجه در زمان حال تحت تأثیر بافت. جملات (13) تا (15) بهترتیب نمونههایی از دخالت این سه عامل هستند:
13. دیگری و دیگرانی گریبان او را گرفتهاند که این چه نحو اعلام موضع است؟
14. الف) همیشه من از آن بچه آدامس خریدهام و هیچوقت هم پشیمان نشدهام.
ب) آنها امسال 90 هزار دستگاه خودرو در این شهر دزدیدهاند.
15. افرادی بودهاند که از زندگی و خون خود گذشتهاند.[30]
برای جملۀ (13) یکی از خوانشهای ممکن گواهنمایی است که گزارش غیرمستقیمی از تجربۀ وقوع رویداد برای فاعل(ها) است و منجر به خوانش وجودی میشود. در عین حال، همین جمله میتواند گزارشی از مشاهدۀ مستقیم صحنه توسط سخنگو باشد و نمونهای از گواهنمایی به شمار نرود (در این صورت جمله خوانش پیشفرضِ نتیجهای خواهد داشت). امکان وجود خوانشهای متفاوت برای جملۀ (13) این واقعیتِ انکارناپذیر را گوشزد میکند که جملات زبان لزوماً تکخوانشی نیستند و زنجیرههای زبانیِ واحد در موقعیتهای مختلف میتوانند خوانشهای متفاوتی داشته باشند.
جملۀ (14. الف) نیز خوانش وجودی دارد. رویداد «خریدن آدامس» بهدفعات اتفاق افتاده است و همین تکرار وقوع باعث شکلگیری خوانش وجودی شده است. جملۀ (14. ب) دو خوانشِ کاملاً محتمل دارد: نتیجهای (گزارش وضعیتی که هماکنون برقرار است) و وجودی (گزارش اتفاقی که به تعداد مفعولها رخ داده است). همچنین، خوانش وجودی از طریق گواهنمایی نیز منتفی نیست (در صورتِ وجود بافت موقعیتیِ متناسب). رحیمیفر و همکاران (1398: 126) نیز بهدرستی به ارتباط میان ویژگی «تکرارپذیری» و «کارکرد تجربی» اشاره کردهاند؛ ولی مثالی که ارائه کردهاند، «یک مقام ارشد آمریکایی هفتۀ گذشته ضمن سفر به دمشق با یک مقام ارشد امنیت ملی سوریه دیدار و گفتوگو کرده است»، قابلیت بالقوۀ تکرار رویداد را نشان میدهد، نه تکرار بالفعل آن. با این حال، در یک نگاه کلیتر بهنظر میرسد همبستگی مذکور در هر دو سطحِ بالقوه و بالفعل برقرار باشد. در مقابل، ظاهراً رویدادهایی که ماهیتاً فقط یکبار قابلیت وقوع دارند، تمایل به خوانش نتیجهای دارند. رویداد «مردن» در جملۀ (12. پ) نمونهای از این رویدادها است.
جملۀ (15) نیز نمونهای از عملکرد عامل سوم است. پیرو بحثهایی که دربارۀ افعال ایستا در بخش (5-1) مطرح شد، بند پایه خوانش وجودی دارد و همین مسئله رویداد بند پیرو را نیز به یک تجربۀ پیشین تبدیل میکند و به آن خوانش وجودی میدهد. در واقع، رویداد بند پیرو با زمان حال فاصله میگیرد و دیگر بهصورت یک وضعیت نتیجه در زمان حال برقرار نیست.
5-4. افعال تحققی
رویدادهای تحققی بیانگر کنشهایی هدفمند هستند که نقطۀ آغاز و پایان مشخصی دارند و مدتزمانی طول میکشد تا رویداد از نقطۀ آغاز به نقطۀ پایان برسد. همچنین، تا هنگامی که رویداد به نقطۀ پایان نرسد، نمیتوان گفت که وقوع یافته است. این نقطۀ پایانِ مشخص وجه اشتراک رویدادهای تحققی و حصولی است. همین وجه اشتراک در ماضی نقلی نیز نقشآفرینی میکند: رویدادهای تحققی نیز مانند حصولیها خوانش پیشفرضِ نتیجهای دارند. به بیان دیگر، در ساختهای ماضی نقلی با رسیدنِ رویداد به نقطۀ پایان یک وضعیتِ نتیجه ایجاد میشود که میتواند در زمان حال نیز برقرار باشد. جملات زیر نمونههایی از این شرایطاند:
16. الف) پژوهشگران ژاپنی نوعی روبات ساختهاند که میتواند در غذا خوردن به معلولان کمک کند.
ب) الأن «تنگسیر» را هم به یاد دارم، چون داستان آن را هم خواندهام.
پ) یک بازار سرپوشیده دارد که با تخته و نی پوشاندهاند. (قراگوزلو همدانی، 1382: 317)
هریک از نمونههای ماضی نقلی فوق، بهتنهایی و در بند خودشان نیز خوانش نتیجهای دارند و بند همراه، بند پیرو در جملۀ «الف» و بند پایه در جملات «ب» و «پ»، تأثیری در شکلدهیِ این خوانش نداشته و صرفاً با آن سازگار است. این خوانشِ افعال تحققی در ساختهای ماضی نقلی در رحیمیفر و همکاران (1398: 125) نیز تصریح شده است. جملات (52) و (53) در ویسیحصار و شریف (1398: 27) نیز تحققی هستند و به تصریح نویسندگان «تفسیر نتیجهای» دارند: «ظرفها را شستهام» و «مشقامو نوشتهم». از سوی دیگر، از میان سه عاملی که در بخش (5-3) در ایجاد خوانش وجودی برای حصولیها مؤثر شناخته شد، فقط عامل سوم (لغو نتیجه در زمان حال تحت تأثیر بافت) دارای تأثیر قطعی بر تحققیها در ایجاد خوانش وجودی است (مثالهای 17). برای عامل اول (گواهنمایی)، مثالی در نمونهگیری پژوهش حاضر یافت نشد؛ ولی دستکم به استناد مثالی که امیدواری و گلفام (1396: 88) نقل کردهاند (مثال 18)، میتوان ادعا کرد که این عامل نیز احتمالاً تأثیرگذار است (فعلهای درآوردن و بستن) و منطقاً هم دلیلی برای منع وجود این خوانش به نظر نگارندگان مقالۀ حاضر نمیرسد.
17. الف) حدود 53 سال پیش، بنای فعلی را بر آرامگاه خیام ساختهاند.
ب) وقتی قسمتها را میبینم، انگار که من تمام دیالوگهایی را که نوشتهام، به خانم قاسمی از قبل گفتهام.
18. خانعمو جواب داد: ... در راه، چوپانهای گلۀ چکنمه را گرفتهاند و رختهاشان را درآوردهاند. دست و دهانشان را بستهاند و... . (دولتآبادی، 1357: 2326)
درباره عامل دوم (تعدد وقوع رویداد) نگارندگان با دو دسته مثال مواجه شدند: خوانش وجودی و خوانش نتیجهای. نمونههایی از این دو دسته بهترتیب در جملات (19) و (20) آمده است:
19. الف) تاکنون چندین فیلم در فضا ساختهاند که با موفقیت و اقبال عمومی مواجه شده است.
ب) رخت و لباسهایش را هم اقلاً پانزده سال شستهام. (دولتآبادی، 1369: 284)
20. الف) چیزی حدود نُه نمایش را برای صحنهنوشتهام که برخی از آنها هم برای رادیو کار شده.
ب) کتب شاعران فرانسوی بسیاری را خواندهام.
جملات (19) مانند جملات (14) خوانش وجودی دارند؛ ولی جملات (20) شبیه جملات (16) رفتار کردهاند و دستکم در حالت پیشفرض، خوانش نتیجهای دارند. نخستین احتمال تبیینی این است که قاعدۀ تأثیرگذاریِ عامل تعدد وقوع برای رویدادهای تحققی نیز برقرار است و جملات (20) استثنائاً از این قاعده تبعیت نکردهاند و در این جملات، گروههای اسمیِ مفعول، خوانش یکپارچه (شبیه اسمهای مفرد یا غیرقابل شمارش) دریافت کردهاند. احتمال تبیینی دوم نیز این است که قاعدۀ مذکور برای رویدادهای تحققی (و حتی رویدادهای حصولی) منتفی است و دلیل رفتار متفاوتِ جملات (19) (و حتی جملات 14) را باید در عامل دیگری، مثلاً عملکرد قیدهای این جملات، جستجو کرد. از دید نگارندگان احتمال اول ضعیف است؛ زیرا ظاهراً در این جملات دلیل ساختاری یا معنایی برای رفتار متفاوت مفعولها وجود ندارد؛ ولی احتمال دوم قابل بررسی است. در عین حال، دستهبندی معنایی قیدها و تأثیرات خوانشی آنها بر ماضی نقلی خارج از چارچوب مقالۀ حاضر قرار میگیرد و در مطالعات آتی میتواند بررسی شود. نتیجهگیری نگارندگان از این بحث این است که تأثیرگذاری عامل تعدد وقوع فعل بر رویدادهای تحققی بههیچوجه قطعی نیست و حتی دخالت این عامل برای افعال حصولی نیز قابل تشکیک است.
6. نتیجهگیری
براساس دادهها و تحلیلهای بخش (5) در ماضی نقلی افعال ایستا عمدتاً خوانش نتیجهای و وجودی دارند، افعال فعالیت اصولاً خوانش وجودی دارند و افعال حصولی و تحققی خوانش پیشفرضِ نتیجهای دارند. نتیجهگیریِ کلی از این تعمیمها این است که خوانش نتیجهای، بیشترین سهم را در افعال ماضی نقلی فارسی به خودش اختصاص داده و خوانش وجودی در جایگاه دوم قرار دارد. غلبۀ خوانش نتیجهای رفتاری در راستای ویژگی کلیِ ماضی نقلی و ساختهای مشابه یعنی «تداوم ارتباط با یک موقعیت پیشین» در قالب برقراری وضعیتِ نتیجه[31] است. از سوی دیگر، اگر معنای فعل (در افعال فعالیت و بعضی افعال ایستا) یا عنصر دیگری در بافت زبانی یا موقعیت، وضعیت نتیجه را لغو کند، خوانش وجودی حاصل خواهد شد. در این میان، کمترین سهم به خوانش همگانی تعلق دارد و ظاهراً، دستکم براساس یافتههای پژوهش حاضر، هیچ سهمی در بین خوانشهای پیشفرض به خوانش چهارم یعنی خبر داغ اختصاص ندارد. این نتیجهگیری دربارۀ انحصار خوانشهای اصلی به نتیجهای و وجودی و همگانی تأییدی بر رویکرد پانچوا (2003:277) است که همین سه خوانش را خوانشهای حداقلی برای این ساخت در نظر گرفته است و خبر داغ و گذشتۀ نزدیک را گونهای از خوانش نتیجهای یا تجربی میداند (Pancheva, 2003:301). در مجموع، از دید نگارندگان دستاورد عمدۀ پژوهش حاضر بررسی گونههای رویداد در حجم درخور ملاحظه (به تفکیکِ هر فعل) و نشان دادنِ رابطۀ میان این گونهها با خوانشهای ماضی نقلی است که در مواردی با یافتههای پژوهشهای پیشین متفاوت است و در مواردی همراستا با تعمیمهای آنها است؛ ولی جزئیات جدیدی به آنها افزوده است. آنچه در پژوهشهای آینده میتوان به آن پرداخت اولا،ً بحث تعامل ساخت رویداد با سایر ساختهای مشابه (ماضی نقلی استمراری، ماضی نقلی مستمر، ماضی بعید و ماضی ابعد) و ثانیاً، بررسی دقیق تأثیر قیدها بر شکلگیری خوانشهای این ساختها در ارتباط با هرکدام از گونههای رویداد است. همچنین، بررسی سهم جزء غیرفعلی در افعال مرکب و پیشوندی در تعیین خوانش این ساختها حوزۀ پژوهشیِ مفصلی است که نیازمند بررسی مستقل است. در کل، چنین پژوهشهایی به ایجاد تصویر بهتری برای فهم ماهیت نحوی و معناییِ این ساختها در فارسی منجر خواهد شد.
[1]. event structure
[2]. lexical aspect
[3]. grammatical aspect
.[4] این ساختها در دستورهای زبان انگلیسی و منابع نظری زبانشناسی، perfect constructions نامیده میشوند (برای دستهبندی این ساختها در زبان انگلیسی و معرفی خوانشهای آنها به اثر هادلستون و پولوم (2002:139-148) رجوع شود).
[5]. B. Comrie
[6]. EUROTYP
[7]. R. Pancheva
[8]. B. Rothstein
[9]. R. Declerck
[10]. Z. Vendler
[11]. Aktionsart
[12]. stative
[13]. dynamic؛ در طبقهبندی وندلر رویدادهای فعالیت، حصولی و تحققی، پویا هستند؛ زیرا وضعیتهایی را گزارش میکنند که در جهان خارج در حال تغییرند، برخلاف رویدادهای ایستا که گزارشگرِ وضعیتهایی ثابت در جهاناند.
[14]. activity
[15]. achievement
[16]. accomplishment
[17]. experiential (existential)
[18]. universal
[19]. hot news
[20]. قابل دسترسی در پایگاه https://books.google.com.
.[21] این بحث یادآور دستهبندی محمولهای سطح فردی (individual-level) و سطح مقطعی (stage-level) در مطالعات ساخت رویداد است. دستۀ اول، محمولهایی هستند که مستقیماً به فاعل (فرد) اسناد داده میشوند و معمولاً ویژگیهای پایدار او تلقی میشوند و دستۀ دوم، محمولهاییاند که به موقعیتی که فاعل در آن قرار دارد، اسناد داده میشوند و میتوانند موقّت و زودگذر باشند ( Arche, 2006).
[22]. جملۀ نقلشده از رحیمیفر و همکاران (1398) علاوهبر خوانش همگانی میتواند توصیفی معطوف به زمان گذشته هم تلقی شود. ادامۀ همین جمله مشخصاً خوانش وجودی را تقویت میکند: «و به آن بهعنوان یک سرگرمی نگریستهاند؛ اما در حال حاضر به مجسمهسازی بهعنوان یک هنر جدید پرداخته...».
[23]. coercion
[24]. change of state
.[25] فعل «دانستن» نیز در زمان حال، ایستا است و در زمان گذشته خوانش لحظهای میگیرد. از آنجا که ماضی ساده و نیز ماضی نقلیِ این فعل در فارسی گفتاری معیار کاربرد ندارد، از ذکر آن در جدول (1) خودداری شد (این دو صورت فعل در گونههای رسمی و ادبی و بعضی گونههای منطقهای کاربرد دارند). ماضی نقلیِ این فعل نیز مانند سایر افعال دستۀ دوم خوانش نتیجهای دارد: «نیمی از هیئت داوران، فیلم تختهسیاه را شایستۀ نخل طلا دانستهاند».
[26]. homogeneous
.[27] چراغی و کریمیدوستان (1392: 55-56) با استناد به کرافت (2012) و با ارائۀ مثالهایی مانند «سوپ یخ کرد» و «شیر خشک شد» در تقابل با «سالهاست که اسرائیل و فلسطین با هم میجنگند» و «باد بهشدت میوزید» دو دسته فعل فعالیت را معرفی کردهاند. از دید نگارندگانِ مقالۀ حاضر، مثالهای دستۀ اول، با گونۀ رویداد حصولی در طبقهبندی وندلر انطباق دارند و فعالیت محسوب نمیشوند. همچنین، اگر این دو فرایند «یخ کردن و خنک شدن» بهتدریج صورت گرفته باشند (با مداخله و تصریح قیدهای تدریج یا قیدهای دیرشی)، طبق تعاریف وندلر، هدفمند و تحققی محسوب خواهند شد؛ زیرا در این صورت نقطۀ پایان مشخصی دارند.
[28]. generic
[29]. specific
[30] . در این پژوهش، در مثالهایی که بیش از یک فعل ماضی نقلی داشتهاند و در تحلیلها فقط یکی (یا برخی) از این نمونهها مدنظر نگارندگانِ پژوهش حاضر بوده است، آن نمونه(ها) با «حروف برجسته» (Bold) نشان داده شدهاند.
[31]. result state