ساختار موضوعی اسم‌فعل: بررسی موردی زبان کردی (گونه‌ی سنندجی)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه زبان و ادبیات انگلیسی و زبان‌شناسی، دانشکده زبان و ادبیات، دانشگاه کردستان، ایران

2 دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، گروه زبان و ادبیات انگلیسی و زبانشناسی، دانشگاه کردستان، ایران

چکیده

ترسیم مختصات شیوه­ نگاشت نحوی موضوع‌ها به شکلی فراگیر که قابل تعمیم به ساختار موضوعی انواع محمول‌ها اعم از فعلی و غیرفعلی باشد، یک غایت مطلوب نظری در رویکردهای زایشی به ساختار موضوعی است. در این مقاله، ساختار موضوعی اسم­فعل به‌عنوان محمولی غیرفعلی، در زبان کردی، گونه­ سنندجی بررسی و کنکاش می­شود. با توجه به محدودیت‌های فضای نحوی گروه معرف (DP) در زبان کردی سنندجی (به دلیل حضور ساخت اضافه[1])، مسئله­ نحوه­ نگاشت موضوع‌های اسم‌فعل و محدودیت‌های حاکم بر ساختار موضوعی آن اهمیت می‌یابد. بر پایه­ مشاهدات تجربی، اسم­فعل­ها به چهار دسته پادکنایی، پادمفعولی، دو ظرفیتی و سه ‌ظرفیتی تقسیم می­شوند. در اسم‌فعل‌های پادکنایی موضوع بیرونی به شکل اضافه به اسم فعل می‌پیوندد و قابلیت انضمام ندارد. در خصوص اسم­فعل­های پادمفعولی، نشان داده می‌شود که موضوع درونی هم به‌صورت اضافه و هم انضمامی می‌تواند حضور داشته باشد. اسم­فعل­های متعدی دو صورت را به نمایش می‌گذارند: موضوع درونی می‌تواند به‌صورت اضافه حضور یابد و موضوع بیرونی قابلیت حضور ندارد؛ یا اینکه موضوع بیرونی در حالت اضافه و موضوع درونی انضمامی است. در آخرین دسته از اسم­فعل­های کردی سنندجی، موضوع درونی هدف به‌صورت گروه حرف اضافه است و قابلیت بازبینی مشخصه EPP و ارتقا به جایگاه فاعل را ندارد. با مفروض پنداشتن رویکرد برون-اسکلتی بورر (2005 a, b)، استدلال خواهد شد که ویژگی‌ها و محدودیت‌های منحصربه‌فرد ناظر بر نگاشت موضوع‌های اسم‌فعل تابعی از اصول و فرایندهای عام و مستقل حرکت هسته-به-هسته، بازبینی حالت، اصل گسترش ریشه و اصل فرافکنی گسترده هستند.
 
[1] ezafe construction

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Argument Structure of Deverbal Nouns: Evidence from Kurdish (Sanandaji Variety)

نویسندگان [English]

  • Yadgar Karimi 1
  • Niaz Tishegaran 2
1 Department of English and Linguistics, Faculty of Language and Literature, University of Kurdistan, Iran
2 Department of English and Linguistics, Faculty of Language and Literature, University of Kurdistan, Iran
چکیده [English]

Abstract
The purpose of this paper is to investigate the argument structure of deverbal nouns, and the restrictions on the mapping of arguments in Sanandaji Kurdish. Due to the syntactic-space limitations of the DP in the language (i.e, the Ezafe construction), the issue concerning how to map the arguments of a deverbal noun and the limitations governing its argument structure are important. This is mainly because achieving a comprehensive mapping space that covers different syntactic projections is a desirable theoretical goal in generative approaches to argument structure. In this research, first, deverbal nouns are divided into four categories: unergative, unaccusative, two-place predicate, and three-place predicate. In unergative deverbal nouns, the external argument is instantiated as Ezafe to the deverbal noun and it cannot be incorporated into the deverbal noun. Regarding the unaccusative deverbal nouns, the internal argument can be present both as Ezafe and as being incorporated into the deverbal noun. There are two forms regarding transitive deverbal nouns: the internal argument can be instantiated as Ezafe and the external argument cannot be present, or the external argument is instantiated as Ezafe, and the internal argument is incorporated into the deverbal noun. In the last category of Sanandaji Kurdish deverbal nouns, the Goal is in the form of a Preposition Phrase (PP) and cannot check the EPP feature and be raised to the subject position.
Keywords: Argument Structure, Deverbal Nouns, Nominalization, Incorporation, Ezafe Construction
 
Introduction
Research on argument structure of predicates traditionally focuses on verbs and pays less attention to nominal, adjectival, and prepositional predicates. In this study, we will analyze the argument structure of nouns in Kurdish, the Sanandaji variety.
Deverbal nouns are represented syntactically in the Determiner Phrase, and this is different from the syntactic representation of the arguments of their verbal counterparts. In this study, we investigate the interaction of deverbal noun argument structure and Ezafe construction, as well as the limitations governing it. In particular, we will examine how the argument structure of nouns in Kurdish should be represented from a descriptive perspective. From a theoretical standpoint, we will also examine whether predictions of the adopted theoretical approach to the argument structure of nouns and its relationship to the argument structure of verbal predicates is confirmed.
 
Materials and Methods
This is a theoretical study using the qualitative approach. In order to analyze the data, we adopted a generative framework, especially its latest form, the Minimalist Program. Researchers are native Kurdish speakers, one of them is Sanandaji. In addition to using linguistic intuition, the researchers also used the linguistic judgment of other native speakers of Sanandaji Kurdish to ensure the accuracy of data.
 
Discussion and Conclusions
In so doing, deverbal nouns are divided into four categories, corresponding to their verbal counterparts: unergative, unaccusative, two-place predicate, and three-place predicate. As it concerns the derivation of unergative deverbal nouns, it is argued that the only argument in the argument structure (external argument) agrees with the head D, and finally checks its case as a genitive. The EPP on D raises the external argument to Spec DP that is the final possessor position. This movement explains the genitive case as well as the placement of the external argument in Ezafe construction. Also, granted with this analysis, the external argument is not capable of being incorporated into the deverbal noun because such a movement is contrary to the Extension Principle whereby all movements must target the root node.
In the derivation of unaccusative deverbal nouns, in the absence of an external argument, the head D would agree with the internal argument, checking its case as genitive. The EPP on D, then, raise the internal argument to Spec DP, with the internal argument ending up in the possessor position.
As concerns the derivation of two-place predicate deverbal nouns, it was argued that due to the presence of only one case-assigner, i.e., D, only the closest argument, that is, the external argument, c-commanded by D has its case check as genitive. Then, to check the EPP, the external argument is raised to the possessor position. Thus viewed, the only option left for licensing the internal argument is the its incorporation into the deverbal noun head.
Finally, in the derivation of the argument structure of three-place predicate deverbal nouns, it was argued that all three arguments could potentially appear with the deverbal noun, only if the internal argument is incorporated into the deverbal noun, the external argument raised into spec, DP, the possessor position in Ezafe construction, with the Goal argument appearing in as PP.
According to the analysis presented above, the representation of argument structure for deverbal nouns follows the principles assumed in the Minimalist Program. Argument licensing is accomplished by independently motivated mechanisms of case-checking and incorporation within the DP configuration.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Argument Structure
  • Deverbal Nouns
  • Nominalization
  • Incorporation
  • Ezafe Construction

۱. مقدمه

ساختار موضوعی[1] اصطلاحی است که در اشاره به اطلاعات واژگانی محمول[2] در رابطه با موضوع­های[3] آن، ویژگی­های نحوی و معنایی موضوع­ها و شیوه نگاشت آن­ها به‌کار می‌رود. در این پژوهش، نگاشت نحوی ساختار موضوعی اسم‌فعل[4] در یکی از گونه­های زبان کردی که سنندجی است، بررسی می­شود. فضای نحوی­­ای که ساختار موضوعی اسم­فعل در آن نگاشت می­شود گروه معرف[5] است و بالطبع بازنمایی نحوی موضوع‌ها­ در اسم­فعل با شیوه نگاشت نحوی فعل متناظر این اسم­ها متفاوت است. در مثال (1a) محمول فعلی دو ظرفیتی «خواندن» نقش­های تتایی کنش­گر[6] و کنش‌پذیر[7] را به‌صورت فاعل و مفعول ساختاری اشباع کرده است. در اسم‌فعل متناظر با آن در (1b) نقش تتای کنش­گر به آن گروه اسمی­ای داده شده است که در جایگاه ساختاری مالک گروه معرف قرار دارد. در حضور کنش‌گر، موضوع کنش­پذیر از نظر ساختاری اجازۀ حضور در ساخت اضافه را ندارد، بلکه در جایگاه منضم به اسم­فعل تجلی می­یابد. این در حالی‌ست که در صورت عدم حضور کنش‌گر در گروه معرف، کنش‌پذیر می‌تواند در ساخت اضافه در جایگاه مالک حضور یابد (2a).  به مثال­های زیر توجه نمایید:

  • Mûraşîn ktêw e-xwên-ê.

۳.م.حال-خواندن-نمود ناقص کتاب موراشین             

«موراشین کتاب می­خواند.»

  1. [ktêw xwênd-in Mûraşîn] fre tûl=î kêş-a.

۳.م.گذشته-کشیدن۳.م=طول خیلی موراشین مصدر-خواندن کتاب        

«کتاب خواندن موراشین خیلی طول کشید.»

در مقابل، در نمونه (2b)، کنش‌گر در غیاب کنش‌پذیر امکان حضور در ساخت اضافه (در جایگاه مالک) را ندارد (مقایسه شود با 1b):

  • [xwênd-in ktêw] fre tûl=î kêş-a.

                                                   ۳م.گذشته-کشیدن ۳.م=طول خیلی کتاب مصدر-خواندن   

«خواندن کتاب خیلی طول کشید.» 

  1. *[ xwênd-in Mûraşîn] fræ tûl=î kêş-a.

                                         ۳م.گذشته-کشیدن ۳.م=طول خیلی موراشین مصدر-خواندن  

«خواندن (توسط) موراشین خیلی طول کشید.»

تناوب­ها و تنوع­هایی مانند نمونه‌های (1 و 2) حوزه­ پژوهش حاضر را شکل می‌دهند. به‌طور مشخص، اینکه نگاشت موضوع‌های درونی و بیرونی اسم‌فعل در فرافکنی‌ نحوی گروه معرف به چه صورت انجام می‌پذیرد و این نگاشت تابع چه محدودیت‌هایی است و اینکه چگونه در قالب یک نظریه مدون نحوی می‌توان این محدودیت‌ها را تبیین کرد پرسش‌هایی هستند که شاکلۀ نظری این پژوهش را ترسیم می‌کنند. با مفروض پنداشتن رویکرد پاد-واژه‌گرا[8] به اشتقاق ساختار رویدادی، در این مقاله ضمن معرفی مختصات توصیفی انواع اسم‌فعل و ساختار موضوعی آن‌ها، استدلال خواهد شد که کلیه محدودیت‌­­های ناظر بر شیوه نگاشت موضوع‌های اسم‌فعل، اعم از پادکنایی،[9] پادمفعولی،[10] دوظرفیتی و سه‌ظرفیتی، تابعی از اصول و فرایندهای عام و مستقل نحوی همچون حرکت هسته-به-هسته،[11] شرط گسترش،[12] بازبینی حالت[13] و اصل فرافکنی گسترده[14] هستند.

ساختار مقاله حاضر به این صورت است که در بخش دو به مرور پژوهش­های پیشین در رابطه با ساختار موضوعی اسم­فعل پرداخته می‌شود. در بخش سه مبانی نظری و تعریف مفاهیم مهم در رابطه با ساختار موضوعی اسم­فعل از نظر خواهد گذشت. بخش چهارم به تحلیل داده‌ها اختصاص دارد. در این بخش، نخست نحوه ­بازنمایی ساختار موضوعی اسم‌فعل‌ها و سپس طبقه‌بندی آن­ها براساس رفتار معنایی جفت­های فعلی‌شان تشریح می‌شود. پس از آن، به تحلیل و تبیین مختصات، ویژگی‌ها و محدودیت‌های ناظر بر روابط موضوع-محمول در اسم‌فعل‌های زبان کردی سنندجی پرداخته می‌شود. نهایتاً، در بخش پنج نتایج و دستاوردهای پژوهش ارائه می‌شوند.

با توجه به اینکه مقاله حاضر از دسته پژوهش­های نظری است روش تحقیق از نوع کیفی است، و در چارچوب نظریۀ زایشی و صورت متأخر آن، یعنی برنامۀ کمینه­گرا انجام شده است. پژوهشگران گویشور بومی زبان کردی هستند و یکی از پژوهشگران­، خود گویشگر سنندجی است. با این حال، علاوه بر استفاده از شم زبانی پژوهشگران، در بسیاری از موارد نیز با بهره گرفتن از قضاوت زبانی تعداد زیادی از دیگر گویشوران بومی گونه مدنظر، از درستی داده­ها اطمینان حاصل شده است.

 

۲. پیشینه­ پژوهش

در خصوص ساختار موضوعی اسم­فعل در چارچوب برنامۀ کمینه­گرا هیچ پژوهشی انجام نشده است. به‌علاوه، روی زبان کردی پژوهش خاصی در خصوص ساختار موضوعی اسم­فعل در هیچ چارچوبی صورت نگرفته است. در نتیجه، پژوهش­های داخلی بسیار محدودی مرتبط با این زمینه وجود دارد.

یکی از این پژوهش­ها، مقاله کریمی دوستان (۱۳۸۶) با عنوان «اسامی و صفات گزاره­ای در زبان فارسی» است. او در این مقاله به این قضیه می­پردازد که هرچند بیشتر کلمات زبان فارسی را می­توان در یکی از مقوله­های اسم، فعل، صفت، قید و حرف قرار داد، با این حال، هنوز بسیاری از کلمات قاموسی در زبان فارسی به‌آسانی در هیچ یک از مقولات واژگانی فوق جای نمی­گیرند و تناقض­ها و عدم هماهنگی­ها در زمینه تعیین مقوله­ نحوی یا واژگانی این کلمات باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای دانشجویان، پژوهشگران و در کل همه علاقه­مندان به زبان فارسی شده است. او این کلمات را در دو دستۀ­ مجزا آورده است. دستۀ­ اول شامل کلماتی مانند انجام، حفظ، تقلیل، پایان، و غیره است که در سه فرهنگ لغت متفاوت مقوله‌بندی­های متفاوت دارند. دسته­دوم شامل واژگانی مانند فراموش، گم، واژگون، محسوب و غیره است که باز هم در فرهنگ لغات متفاوت مقوله­بندی متفاوتی را دارا هستند. کریمی دوستان پس از بررسی این کلمات به‌عنوان عضو غیرفعلی در افعال مرکب، این گونه واژه­ها را بسیار شبیه اسم­فعل در زبان انگلیسی می­یابد؛ یعنی کلماتی که برخی ویژگی­های فعل و برخی ویژگی­های اسم را دارند و مقوله­ای بین اسم و فعل به حساب می­آیند. در این افعال، عضو فعلی به این علت که بار معنایی خود را از دست داده است و ساختار موضوعی ندارد، نمی­تواند به‌تنهایی نقش گزاره­ای را ایفا کند. این مسئله حاکی از آن است که کلمات مدنظر نقش حامل ساختار موضوعی را دارند و حضور و کاربرد آن­ها در جملات و ترکیبات دستوری زبان فارسی به دلیل ساختار موضوعی وگزاره­ای بودن آن­هاست. به‌علاوه، واژه­های دستۀ اول می­توانند با نقش­نمای اضافی و همراه متمم خود با حروف اضافه به کار روند. این در حالی است که دسته­ دوم چنین قابلیتی ندارند. چند مثال از قابلیت­ها و کاربردهای این دو دسته از کلمات مورد بحث در مقاله­کریمی دوستان در ادامه آورده شده است:

۱) الف. علی کارش را انجام داد./ کارش انجام شد.

ب. علی حریفش را شکست داد./ حریفش شکست خورد.

۲)  الف. انجام *(کار)

ب. شکست (حریف)

۳)  الف. از انجام *(کار)

ب. از شکست (حریف)

کریمی دوستان به این نتیجه می­رسد که کلمات دسته­ اول همچون افعال نقش گزاره­ای دارند و دارای ساختار موضوعی هستند. با این حال مانند اسم به متمم­های خود حالت نهاد و مفعولی نمی­دهند و قادر به حمل شناسه­های فعلی نیستند. او پیشنهاد می­کند که دسته اول «اسامی گزاره­ای» نام­گذاری شود. در ادامه بیان می‌کند که علت عدم وجود اتفاق نظر در خصوص مقوله­بندی این واژه­ها این است که دستورنویسان و فرهنگ­نویسان این واژه­ها را بدون اطلاع از نقش و کاربرد آن­ها و یا بدون توجه به این مسائل دسته­بندی کرده‌اند. او پیشنهاد می‌کند که دستۀ دوم را «صفات گزاره­ای» بنامند.

پژوهش دیگری نیز در زبان فارسی توسط آقاگلزاده، گلفام و هادیان (۱۳۸۹) با عنوان «بررسی ساخت موضوعی اسم‏فعل‏ها در چارچوب دستور واژی­-نقشی» صورت گرفته است که در آن  به بررسی ساختار موضوعی اسم­فعل در زبان فارسی پرداخته­اند. اینکه نقش­های معنایی فعل در ساخت نحوی اسم مشتق از آن چگونه تجلی می­یابد موضوع مورد بررسی در این پژوهش است و از این رو، با پژوهش حاضر ارتباط دارد. در این پژوهش عنوان می­شود که تمام مصدرها در زبان فارسی می­توانند ساختار موضوعی داشته باشند. با این حال، تنها برخی از اسم­های مصدر و اسم­های حاصل از تبدیل ستاک فعل خوانش رویدادی دارند و بنابراین، می­توانند دارای ساختار موضوعی باشند. در حالی که برخی دیگر خوانش اسم نتیجه‏ای دارند و نمی­توانند ساختار موضوعی داشته باشند. همچنین، عنوان می‌شود که نقش­های معنایی فعل در اسم­فعل متناظر با آن به دو شکل عنصر ملکی بعد از اسم و گروه حرف اضافه­ای در ساخت نحوی تجلی می­یابند. طبق پیشبینی اصول انطباق، در زبان فارسی، در اسم­فعل­های متعدی، کنش­گر نقش نحوی متممی را دارد و کنش­پذیر در جایگاه عنصر ملکی تظاهر می‏یابد؛ و در اسم­فعل­های لازم کنش­گر در جایگاه عنصر ملکی بعد از اسم تجلی می­یابد. در زبان فارسی، طبق اصول انطباق، نقش معنایی کنش­گر در اسم­فعل­های ساخته‌شده از مجهول می­تواند به‌صورت نقش نحوی متمم تجلی یابد.

الکسیادو[15] (2017) نیز در مقاله­ای با عنوان «ساختارهای اسم­سازی در زبان­های مختلف» به بررسی اسم­سازی در زبان­های انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، یونانی، ژاپنی و ترکی پرداخته است و تفاوت­های اسم و فعل را بررسی کرده است. او با مثال‏هایی از این زبان­ها به این نتیجه می­رسد که بیشترین مشخصه­های اسمی شامل جنسیت و علامت­های جمع در اسم‏سازی‏های فعلی وجود ندارند. از سوی دیگر، کمترین مشخصه­های اسمی شامل فاعل­های ملکی گاهی در اسم­سازی فعلی نیز وجود دارند. او در این پژوهش با بررسی دقیق­تر و فراهم آوردن مثال­هایی از زبان­های مذکور، از این دیدگاه حمایت کرده است که تمایز میان افعال و اسامی مطلق نیست، بلکه تدریجی است. همچنین، او استدلال می­کند که اسم‌سازی­هایی که بر پایه­ هسته اسم کوچک هستند خالق ساختارهای کنایی مجهول هستند، و در نهایت به این نتیجه می‌رسد اسم سبک با فعل سبک بسیار متفاوت است.

 

 

۳. چارچوب نظری

نظر به اهمیت ماهیت اشتقاقی-نحوی اسم‌سازی به‌طور عام و اسم‌فعل‌سازی به‌طور خاص، در رویکرد‌های متأخر کمینه‌گرایانه، چارچوب نظری را به معرفی لایه‌های نقشی مفروض در گروه معرف در این رویکردها محدود می‌کنیم. انگارۀ اتخاذشده در این مقاله تلفیقی از نظریات بورر (2005 a & b, 2013, 2014) با عنوان نظریۀ برون-اسکلتی[16] رخدادها و الکسیادو (2001, 2017) است. خاطر نشان می‌شود که انگاره‌های متأخر کمینه‌گرایانه در خصوص ساختار گروه معرف، امتداد طبیعی نظریه‌ها و رویکردهای زایشی پیشین به این گروه است؛ که در این میان، برجسته‌ترین آثار مرتبط عبارت‌اند از الکسیادو و همکاران (2007)، اندرسون (1983)، بورر (2003)، چامسکی (1970)، گریمشا (1990)، لیز (1960).

 

۱-۳. n  و ساختار زیرین[17] گروه معرف

همان­طور که گروه­های فعلی مشتمل بر فرافکنی هسته نقشی فعل سبک هستند، گروه­های اسمی نیز واجد فرافکنی هسته نقشی اسم سبک n° هستند. سلسله مراتب فرافکنی اسمی به این صورت است:

  • D° > n° > N°

 

در گروه­های اسمی، کنش­گر نمی­تواند به‌عنوان گروه حرف اضافه بعد از اسم ظاهر شود؛ و این کاملاً با نحو عبارات فعلی هم­خوانی دارد، چرا ­که در گروه­های فعلی نیز کنش­گر نمی­تواند به‌عنوان مفعول بعد از فعل ظاهر شود. دلیل این مسئله به «اصل یکنواختی»[18] برمی­گردد: موضوعی که به‌عنوان دختر گروه فعلی ترکیب می­شود به کنش­رو[19] تعبیر می‌شود و موضوعی که به مشخص­گر فعل وصل می­شود تعبیر کنش­گر دارد. همچنین، برای گروه اسمی می­توان گفت موضوعی که به عنوان دختر گروه اسمی ترکیب می­شود به کنش­رو تعبیر می­یابد؛ و موضوعی که به‌عنوان مشخص­گر اسم ترکیب می­شود تعبیر کنش­گر دارد (Adger, 2003).

نمودار 1- ساختار گروه معرف

Diagram 1- the Structure of DP

 

همان­گونه که در نمودار بالا مشاهده می‌شود، کنش­گرها در جایگاهی نیستند که بتوانند به‌عنوان مفعول ظاهر شوند.

 

۲-۳. دلایلی برای حضور n

شواهدی از دو مقوله مرجع­گزینی[20] و همپایگی[21] نشان می‌دهند که کنش­گر در گروه اسمی در جایگاه مشخص­گر اسم ترکیب می­شود. در مثال­های زیر مشخص است که کنش­رو، هدف را درست همان­گونه که در گروه فعلی سازه­فرمانی[22] می­کند، در گروه معرف نیز سازه­فرمانی می­کند. دو نمونه از مرجع­گزینی در این مثال­ها قابل مشاهده است:

 

  • the student’s present of the laptop to herself
  • *the student’s present of herself to the laptop

و مثالی از همپایگی در پی مشاهده می­گردد:

  • the student’s present [of the laptop to herself] and [of the book to her classmate]

در این مثال می­بینیم که همان­طور که گروه فعلی بزرگ (V) توسط یک فعل کوچک (v) انتخاب می­شود، گروه اسمی نیز توسط یک هسته­ اسم کوچک (n) که وظیفه­ معرفی یک کنش­گر را دارد، انتخاب می­شود. همچنین، همان‌گونه که V به سمت v حرکت کرده و به آن افزوده می­شود،  Nهم به سمتn  حرکت کرده است و به آن منضم می‌­شود. به‌علاوه، به قیاس از حرکت موضوع بیرونی به spec-TP جهت بازبینی حالت و اصل فرافکنی گسترده، کنش‌گر درون گروه معرف نیز از مشخص­گرnP  حرکت کرده و در جایگاه spec-DP قرار می‌گیرد. بازنمایی ساختار نحوی گروه معرف به صورت زیر است.

 

 

نمودار 2- ساختار cat در گروه معرف

Diagram 2- The Structure of Cat in DP

 

نکته­ درخورتوجه این است که حتی اگر کنش­گری وجود نداشته باشد، باز هم حرکت  Nبه سمت  nاجباری است، چرا که در این صورت است که اسم قبل از هر دو موضوع کنش­رو و هدف قرار می­گیرد.

 

۳-۳. حالت دهی[23] در گروه معرف

مشخص­گر TP جایگاه فاعل است و در صورت استفاده از ضمیر نیز باید از ضمایر فاعلی استفاده گردد و همانطور که در مثال­های زیر ملاحظه می‌شود، ضمایر مفعولی و ملکی اجازه ندارند که در مشخص­گر TP قرار گیرند:

  • Ross is in love with Rachel.
  • He is in love with Rachel
  • *Him is in love with Rachel.
  • *His is in love with Rachel.

مثال­هایی از کردی سنندجی به‌صورت زیر است

  • Zanko fre Mûraşîn=î xweş gerek=e.

.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص 3.م=موراشین خیلی زانکو3

«زانکو خیلی موراشین را دوست دارد.»

  • Ow fre Mûraşîn=î xweş gerek=e.

۳.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص ۳.م.=موراشین خیلی او

«او خیلی موراشین را دوست دارد.»

  • *Ew=î fre Mûraşîn=î xweş gerek=e.

۳.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص ۳.م=موراشین خیلی پی بست=او                  

«او را موراشین خیلی دوست دارد.»

  • *Ow (hin ow) fre Mûraşîn=î xweş gerek=e.

۳.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص ۳.م=موراشین خیلی (مال او) او        

«او (مال او) موراشین را خیلی دوست دارد.

لازم به ذکر است دلیل اینکه ظاهرا این مثال درست است، این است که در کردی سنندجی ضمیر فاعلی و ملکی تلفظ یکسان دارند.

در گروه معرف نیز تنها ضمایر ملکی می­توانند به‌عنوان مالک در جایگاه مشخص­گر گروه معرف قرار گیرند و ضمایر فاعلی و مفعولی نمی­توانند در این جایگاه باشند. در گروه معرف به‌جای حالت ضمیر اسمی، حالت ملکی مشاهده می­شود؛ زیرا هسته معرف در گروه معرف حالت ملکی را بازبینی می­کند، نه حالت اسمی را. مشخصه حالت در یک گروه معرف ذاتاً به جایگاه نحوی گروه معرف متصل است:

  • Peter’s pen
  • His pen
  • *He pen
  • *Him pen

و مثال­هایی از کردی سنندجی:

  • Sengellî Hêro

هیرو صندلی

  • Sengellî ow

او (ضمیر ملکی) صندلی

  • *Sengellî ow

او (ضمیر فاعلی) صندلی

  • *Sengellî ow=î

پی بست=او صندلی

 

کنش­پذیر به‌عنوان دختر گروه اسمی و کنش­گر به‌عنوان مشخص­گر اسم ترکیب می­شوند. حال باید این را در نظر گرفت که کنش­پذیر ممکن است به‌صورت ملکی ساکسونی، و یا به‌صورت of-PPs ظاهر شود؛ در حالی که کنش­گر فقط به‌صورت ملکی ساکسونی ظاهر می‌شود.

 

۴. بحث و بررسی

اسم­سازی فرایندی است که طی آن از فعل یا صفت، اسم مشتق می­شود. تمرکز این پژوهش بر اسم­هایی است که از فعل ساخته شده­اند و به اصطلاح اسم­فعل نامیده می­شوند. در کردی سنندجی از پسوند in برای تبدیل فعل به اسم­فعل استفاده می‏شود. در واقع، اسم­ساز -in معادل -ing در زبان انگلیسی است که از فعل مصدر می­سازد؛ در واقع، در کردی سنندجی تنها نوع اسم­فعل همان مصدر است. در این بخش نخست در (۴-۱)  به تشریح مختصات توصیفی اسم‌فعل، انواع و نحوه نگاشت موضوع‌های پرداخته می‌شود. سپس، در (۴-۲) در پرتو پایگاه نظری اتخاذشده به تحلیل و تبیین شیوه نگاشت موضوع‌های اسم‌فعل پرداخته می‌شود.

 

۱-۴. انواع اسم‌فعل و نگاشت موضوعی در کردی سنندجی

در کردی سنندجی اسم­فعل­ها بر پایه­ فعلی که از آن مشتق می­شوند به چهار دسته تقسیم می­شوند. این تقسیم بندی به‌صورت زیر است:

الف. اسم­فعل پادکنایی

ب. اسم­فعل پادمفعولی

ج. اسم­فعل دو ظرفیتی

د. اسم­فعل سه ظرفیتی

 

۱-۱-۴. اسم­فعل­های پادکنایی

این دسته از اسم­فعل­ها، از فعل پادکنایی مشتق می­شوند. افعال پادکنایی تک ظرفیتی هستند و تنها موضوع آن‌ها نقش فاعلی دارد. نمونه­هایی از اسم­فعل­های پادکنایی در کردی سنندجی عبارت‌اند از: pall-keftin (دراز کشیدن)، çûn (رفتن)، der-çûn (فرار کردن)، pirxandin (خروپف کردن)، qêrandin (داد زدن)، qîjandin (جیغ زدن)، pijmîn (عطسه کردن)، qozîn (سرفه کردن).

در کردی سنندجی ویژگی­های توصیفی اسم­فعل تک ظرفیتی پادکنایی به‌صورت زیر است:

الف. تک موضوع (کنش‌گر) اسم­فعل پادکنایی تنها می­تواند به‌صورت ساخت اضافه بیاید.

  • qîjand-in Jîlwan

ژیلوان مصدر-جیغ زدن                  

«جیغ زدن ژیلوان»

ب. در اسم­فعل پادکنایی، تک موضوع آن نمی­تواند به اسم منضم شود.

  • *Jîlwan qîjand-in

مصدر-جیغ زدن ژیلوان                     

«ژیلوان جیغ زدن»

 

۲-۱-۴. اسم­فعل پادمفعولی

این اسم­فعل­ها بر پایه­ فعل تک ظرفیتی پادمفعولی هستند و تک موضوع آن‌ها نقش کنش­پذیر را دارد. نمونه­هایی از اسم‌فعل پادمفعولی در کردی سنندجی عبارت‌اند از: da-keftin (افتادن)، teqîn (ترکیدن)، şikyan (شکسته شدن)، rimyanr (ویران شدن)، rijyanr (ریخته شدن)، pijyan (پاشیده شدن)، riçyanr (یخ زدن)، turşyan (ترشیدن)، tezîn(خواب رفتن).

ویژگی­های توصیفی این دسته از اسم­فعل­ها در کردی سنندجی به‌صورت زیر است:

الف. تک موضوع این اسم­فعل­ها به صورت ساخت اضافه ظاهر می­شود.

  • da-keft-in sengellî-k

نکره-صندلی مصدر-افتادن          

«افتادن یک صندلی»

ب. تک موضوع اسم­فعل پادمفعولی قابلیت انضمام به اسم­فعل را دارد، گر چه در زبان فارسی این حالت ممکن نیست به همین علت معادل فارسی نمونه‌های زیرممکن است به نظر غیر دستوری بیاید. با این حال، برای نشان دادن تفاوت موقعیتی که در آن تک موضوع منضم می­شود با موقعیتی که تک موضوع به‌صورت ساخت اضافه ظاهر می­شود، ناگزیر معادل‌های فارسی به همان صورت ذکر شده است.

  • sengellî dakeft-in

مصدر-افتادن صندلی   

«صندلی افتادن»

پ. چنانچه موضوع اسم­فعل پادمفعولی معرفه باشد، امکان انضمام وجود ندارد.

  • *sengellî-ke dakeft-in

مصدر-افتادن معرفه-صندلی     

«صندلی (معرفه) افتادن»

ت. زمانی که تک موضوع اسم­فعل پادمفعولی نکره باشد، بروز دو حالت امکان پذیر است.

  • sengellî- êk dakeft-in

مصدر-افتادن نکره-صندلی     

«یک صندلی افتادن»

  • [sengellî dakeft-in]=ê(k)

نکره=مصدر-افتادن صندلی          

«یک صندلی افتادن»

 

۳-‍۱-۴. اسم­فعل­های دو ظرفیتی (متعدی)

این اسم­فعل­ها برپایۀ افعال دو ظرفیتی ساخته شده­اند. نمونه­هایی از اسم­فعل دو ظرفیتی در کردی سنندجی عبارت‌اند از: xwardin (خوردن)، dzîn (دزدیدن)، xefandin (خواباندن)، sendin (خریدن)، nûsîn (نوشتن)، şordin (شستن)، birjandin (کباب کردن)، kullandin (جوشاندن/پختن/آب پز کردن)، rrimandin (ویران کردن)، teqandin (ترکاندن).

ویژگی­های توصیفی این دسته از اسم­فعل­­ها از قرار زیر است:

الف. تنها یک موضوع مجاز است به‌صورت ساخت اضافه ظاهر شود و آن هم موضوع درونی است.

  • xward-in sêf-eke

معرفه-سیب مصدر-خوردن

«خوردن سیب (معرفه)»

ب. موضوع بیرونی اسم­فعل دو ­ظرفیتی قابلیت حضور به صورت ساخت اضافه را ندارد.

  • *xward-in mnall

بچه مصدر-خوردن

«خوردن بچه»

(به این معنی که بچه چیزی را بخورد.)

پ.  چنانچه موضوع درونی به اسم­فعل منضم شود، آنگاه موضوع بیرونی قابلیت اضافه شدن به‌صورت ساخت اضافه را دارد.

  • sêf xward-in mnall

بچه مصدر-خوردن سیب

«سیب خوردن بچه»

ت. موضوع­­های درونی معرفه و نکره قابلیت انضمام به اسم­فعل را ندارند.

  • *sêf-eke/ek xward-in mnall

بچه مصدر-خوردن نکره/معرفه-سیب

« سیب (معرفه) را خوردن بچه»

ث. موضوع بیرونی قابلیت انضمام ندارد.

  • *Mnall xward-in sêf

سیب مصدر-خوردن بچه

«بچه سیب خوردن»

ج. در صورتی که موضوع بیرونی حضور نداشته باشد، موضوع درونی نکره قابلیت انضمام به اسم‌فعل را دارد.

  • sêf-ê xward-in

مصدر-خوردن نکره-سیب

«سیبی (یک سیب) را خوردن»

 

۴-۱-۴. اسم­فعل­های سه ظرفیتی (دو مفعولی)

این اسم­فعل­ها بر پایه­ فعل­های سه ظرفیتی تشکیل می­شوند. نمونه­هایی از اسم­فعل سه ظرفیتی در کردی سنندجی عبارت‌اند از: henardin (فرستادن)، birdin (بردن)، wtin (گفتن)، daniyan (گذاشتن)، hawirdin (آوردن)، dain (دادن)، girdin (گرفتن)، çespandin (چسباندن).

ویژگی­های توصیفی اسم­فعل­های سه ظرفیتی به شرح زیر است:

الف. تنها موضوع درونی کنش­پذیر قابلیت اضافه شدن به اسم­فعل به صورت ساخت اضافه را دارد.

  • henard-in name-ke

معرفه-نامه مصدر-فرستادن

«فرستادن نامه (معرفه)»

ب. موضوع بیرونی (کنش­گر) و موضوع درونی هدف به‌ تنهایی قابلیت حضور در ساخت اضافه را ندارند.

  • *henard-in Arvîn

آروین مصدر-فرستادن

«فرستادن (توسط) آروین»

(به این معنی که آروین چیزی را بفرستد.)

پ. چنا­چه موضوع درونی کنش­پذیر به اسم­فعل منضم شده باشد، آنگاه موضوع بیرونی قابلیت حضور به‌صورت ساخت اضافه را دارد.

  • name henard-in Arvîn

آروین مصدر-فرستادن نامه

«نامه فرستادن آروین»

ت. موضوع هدف تنها به صورت ساختار گروه حرف اضافه ­ای قابلیت حضور در مجاورت گروه اسمی را دارد.

  • name henard-in Arvîn bo danişga

دانشگاه برای آروین مصدر-فرستادن نامه

«نامه فرستادن آروین برای دانشگاه»

ث. موضوع هدف قابلیت انضمام ندارد. دلیل دستوری بودن قسمت دوم در نمونه زیر، قابلیت انضمام موضوع هدف نیست، بلکه، در واقع، موضوع درونی کنش‌پذیر منضم شده است و موضوع هدف صرفاً به دلیل تأکید پیشایند­سازی[24] شده است؛ همان­گونه که قابلیت پسایندسازی[25] نیز دارد.

  • *bo danişga henard-in name

نامه مصدر-فرستادن دانشگاه برای

«برای دانشگاه فرستادن نامه»

  • bo danişga name henard-in

مصدر-فرستادن نامه دانشگاه برای

«برای دانشگاه نامه فرستادن»

ج. موضوع­­های درونی کنش­پذیر معرفه و نکره قابلیت انضمام به اسم­فعل را ندارند. در خصوص نکره، دستوری بودن این حالت صرفاً ظاهری است.

  • *name-ke henard-in

مصدر-فرستادن معرفه-نامه

«نامه (معرفه) را فرستادن»

  • *name-yk henard-in

مصدر-فرستادن نکره-نامه

«یک نامه را فرستادن»

  • [name henardin]=ê

پی بست=[مصدر-فرستادن نامه]

«یک نامه را فرستادن»

 

۲-۴. اشتقاق ساختار موضوعی اسم فعل و محدودیت‌های ساختاری

در این بخش، با مفروض پنداشتن چارچوب نظری ساختار رویدادی در نحو و به‌طور مشخص، انگاره­ برون-اسکلتی بورر (2005 a & b, 2013, 2014)، به تحلیل و تبیین مختصات، ویژگی‌ها و محدودیت‌های ناظر بر روابط موضوع-محمول در اسم‌فعل‌های زبان کردی سنندجی می‌پردازیم.

 

۱-۲-۴. ساختار نحوی اسم‌فعل در زبان کردی

بر پایۀ­ ویژگی‌های رویدادی (فرافکنی ساختار موضوعی) و نیز توزیع اسمی اسم‌فعل‌ها در زبان کردی ساختار زیر برای اشتقاق نحوی آن­ها پیشنهاد می­شود:

 

نمودار 3- ساختار پیشنهادی برای اشتقاق نحوی اسم­فعل در کردی سنندجی

Diagram 3- Syntactic Derivation of Deverbal Nouns in Sanandaji Kurdish

 

بر اساس نمودار (3)، شیوه­ اشتقاق نحوی اسم‌فعل در زبان کردی به این شرح است: نخست، ریشۀ واژگانی که مقوله­ نحوی آن در واژگان مشخص نیست با موضوع درونی خود (مفعول) ادغام می‌شود؛ و بدین ترتیب گروه ریشه تشکیل می‌شود. سپس، هستۀ­ فعل سبک به ساختار اضافه می‌شود. هستۀ فعل سبک دو مختصه دارد. نخست آنکه فعل سبک به‌عنوان فعل‌ساز مقولۀ­ نحوی ریشه را تعیین می‌کند. بنابراین، آنچه که از آن با عنوان بن ماضی/ بن مضارع در زبان‌های ایرانی یاد می‌شود، در واقع ریشه‌ای است که با فعل‌سازی با نمود آوایی تهی ترکیب شده و مقولۀ فعلی یافته است. فعل سبک علاوه بر فعل‌سازی و تعیین مقولۀ ریشه، قابلیت معرفی موضوع بیرونی (فاعل) را نیز داراست. این قابلیت در فعل سبک نسبی است، به این مضمون که چنانچه در رویداد مدنظر عنصر سبب/ کنش­گر موجود باشد، این موضوع در جایگاه مشخص‌گر فعل سبک به ساختار معرفی می‌شود (در محمول‌های پادکنایی، دو ظرفیتی و سه ظرفیتی). لیکن، اگر محمول انباشتی مدنظر فاقد عنصر کنش­گر/ سبب (برون انگیخته) باشد، فعل سبک تنها وظیفۀ فعل‌سازی ریشه را بر عهده دارد و جایگاه مشخص‌گر آن فرافکنی نمی‌شود (در محمول‌های پادمفعولی).

سپس، هسته اسم کوچک گروه فعلی پوسته‌ای را انتخاب می‌کند. در واقع، هسته اسمی کوچک، هسته‌ای اسم‌ساز است که قابلیت تعیین مقوله­ نحوی ریشه را به‌صورت اسم دارد. ترکیب هسته­­ اسمی سبک با گروه فعلی پوسته‌ای همان وضعیتی را پدید می‌آورد که کورنفیلت[26] و ویتمن[27] (2011) از آن با عنوان فرافکنی‌های آمیخته یاد کرده بوده‌اند. به‌طور مشخص، در این وضعیت با ساختاری روبه‌رو هستیم که در سطح ساختار رویدادی ماهیتی فعلی دارد و در سطح ساختار نقشی ماهیتی اسمی دارد. اسم‌فعل‌ها دقیقاً صورت­هایی در زبان هستند که این فرافکنی‌های آمیخته را واژگانی می‌کنند. اسم‌فعل از لحاظ توزیع بیرونی همان ویژگی‌هایی را دارد که گروه‌های اسمی ارجاعی/ معرف از آن برخوردارند و این سبب می‌شود کل ساختار مشتق‌شده (با ساختار رویدادی درون آن)، خود به‌صورت گروه معرف موضوع محمولی دیگر واقع شود.

بن ‌ماضی خود ترکیب ریشه و هسته­ فعل‌ساز (سبک است)، و ساختار رویدادی اسم‌فعل از آن مشتق می‌شود. وندافزایی «-ن» به بن ماضی صورت واژگانی ‌شده­ حرکت هسته به هسته­ فعل سبک به اسم سبک است. در واقع، -ن مصدری نمود آوایی هسته­ سبک اسم‌ساز است. با حرکت ریشه (به همراه فعل سبک) به هسته سبک اسم‌ساز اشتقاق عملاً ماهیت اسمی به خود می‌گیرد:

 

نمودار 4- حرکت ریشه به سمت فعل‌ساز و سپس به سمت هسته اسم‌ساز

Diagram 4- successive movement of the root to the verbalizer and to the nominalizer

 

در واقع، ساختار صرفی اسم‌فعل منعکس‌کننده­ حرکت‌های هسته به هسته در نحو است (اصل آینه[28] Baker, 1985):

 

ساخت صرفی اسم‌فعل

                                                                                                                                                                                              √+ vº + nº

همان­­طور که در تحلیل موردی گونه‌های اسم‌فعل متعاقباً بحث می‌شود، حالت‌دهی در شیوه‌ توزیع موضوع‌ها و نحوه­ بازنمایی آن­ها در ساختار اسم‌فعل نقش کانونی ایفا می‌کند. براساس ساختار پیشنهادی اسم‌فعل، هسته­ سبک فعل‌ساز قابلیت بازبینی حالت مفعولی گروه اسمی مفعول را ندارد. نظر به ماهیت همزمان عملیات نحوی در اشتقا‌ق‌ها، هسته­ فعل­ سبک با ارتقا و حرکت به سمت هستۀ اسم‌ سبک (اسم‌ساز) در مجموعه‌ای مرکب از ریشه-فعل سبک-اسم سبک به دام می‌افتد. همان‏گونه که در نمودار (4) مشاهده می‌شود، با حرکت هسته­ فعل سبک (به همراه ریشه) به سمت هسته­ اسم سبک، فعل‌ سبک دیگر قابلیت سازه‌فرمانی بر گروه اسمی مفعول به‌جامانده در گروه فعلی را ندارد. لذا گروه اسمی مفعول بدون حالت باقی می‌ماند. در سویی دیگر، فاعل در جایگاه مشخص­گر هسته­ فعل سبک نیز دارای مشخصه حالت است. با این تفاسیر، در درون گروه فعلی اسم‌فعل، دو گروه اسمی با مشخصه­ حالت بازبینی‌نشده باقی می‌ماند. چنانچه مشخصه‌های حالت در طول اشتقاق بازبینی نشوند، به دلیل تعبیرناپذیر بودن آن­ها باعث ساقط شدن اشتقاق اسم‌فعل در بخش منطقی می‌شوند.[29]

براساس لونگوباردی[30] (1994) و سابولچی[31] (1994)، همان­گونه که عنصر زمان هسته­ پیوند‌دهنده جمله/ گزاره با رویدادهای جهان خارج است، عنصر ارجاعی/ معرفگی نیز هسته پیونددهنده­ گروه اسمی با مرجع آن در جهان خارج است. از همین رو، است که فرافکنی گسترده (نقشی) گروه‌های اسمی به هسته معرفگی/ معرف و سپس گروه معرف ختم می‌شود. ادغام هسته نقشی معرفگی/ معرف با گروه اسمی‌ کوچک، بخشی از خلأ ناشی از نبود هسته‌های اعطاکننده حالت را در درون ساختار اسم‌فعل جبران می‌کند.

 

۲-۲-۴. تبیین محدویت‌های ساختار موضوعی اسم‌فعل

با مفروض پنداشتن ساختار پیشنهادی اسم‌فعل در بخش (۴-۲)، در زیربخش‌های زیر به تحلیل و تبیین هریک از انواع اسم‌فعل‌های زبان کردی و محدودیت‌ها و ویژگی‌های ناظر بر بازنمایی ساختار موضوعی آنها می‌پردازیم.

 

۴-۲-۲-۱. اشتقاق اسم‌فعل پادکنایی

از نظر توصیفی، ساختار موضوعی اسم‌فعل‌های پادکنایی تنها یک موضوع بیرونی دارد. براساس تحلیل پیشنهادی، اشتقاق اسم‌فعل پادکنایی به شیوه­ زیر است:

نخست ریشه­ پادکنایی وارد اشتقاق می­شود و به فرافکنی بیشینه گسترش می‌یابد. سپس، هسته سبک فعل‌ساز موضوع بیرونی را به اشتقاق معرفی می‌کند. همزمان ریشه به سمت هسته­ فعل‌ساز حرکت می­کند و به آن منضم می‌شود. به این ترتیب، ریشه مقوله­نحوی فعلی دریافت می‌کند. پس از تشکیل گروه فعلی پوسته‌ای، هسته­ اسمی سبک وارد اشتقاق می‌شود. هسته اسمی سبک سبب حرکت هسته قبلی به سمت خود می‌شود؛ به همین دلیل، ریشه (به همراه فعل‌ساز) به سمت هستۀ اسم سبک حرکت می­کند و به آن منضم می‌شود. با این حرکت، در واقع ریشه فعلی به اسمی تبدیل می­شود و در عین حال هسته فعلی سبک قابلیت حالت‌دهی خود را از دست می‌دهد. سپس، هسته­معرفگی/ معرف با گروه اسمی کوچک ادغام می‌شود. نظر به اینکه هسته معرفگی قابلیت بازبینی حالت ملکی را دارد، به‌عنوان کاوش­گر دامنه­ تحت سازه‌فرمانی خود را رصد و موضوع بیرونی را به‌عنوان هدف می‌یابد. در نتیجه­ تطابق این دو، موضوع بیرونی مشخصه حالت خود را به‌صورت ملکی بازبینی می‌کند. در همین حال، مشخصه­ اصل فرافکنی گسترده EPP هسته­ معرفگی موضوع ‌بیرونی را به سمت جایگاه مشخص­گر خود (جایگاه مالک) حرکت می‌دهد. حرکت موضوع بیرونی به جایگاه مالک تبیین کننده ­حالت ملکی و قرارگیری در ساخت اضافه است، مانند:

  • Kenîn Hêro (خندیدن هیرو)

 نمای پایانی اشتقاق اسم‌فعل پادکنایی به صورت زیر است:

 

نمودار 5- نمای پایانی اشتقاق اسم‌فعل پادکنایی

Diagram 5- Derivation of Unurgative Deverbal Nouns

 

این اشتقاق تبیین‌کننده­ عدم توانایی موضوع بیرونی در انضمام به اسم‌فعل است:

  • *Hîwa kenîn (هیوا خندیدن)

چراکه حرکت موضوع بیرونی به سمت هسته­ فعلی سبک تخطی از اصل گسترش ریشه[32] است (Chomsky, 1995). براساس این شرط، ادغام بیرونی یا درونی (حرکت) باید سبب گسترش ریشه شود. هر حرکتی که به گسترش ریشه نینجامد، قابلیت اشتقاق ندارد. این اصل در واقع تفسیر کمینه‌گرایانه از اصل مقوله­ تهی نظریه­ حاکمیت و مرجع‌گزینی است. در حاکمیت و مرجع گزینی، اصل مقوله تهی حاکمیت سازه­ حرکت‌‌کرده بر رد خود را تبیین می‌کرد. چنانچه موضوع بیرونی به سمت هسته­­ فعلی سبک حرکت کند، حرکتی از نوع رو به پایین خواهد بود و هسته­­ حرکت‌کرده قابلیت حاکمیت بر رد خود (که در جایگاه بالاتر است) را ندارد.

 

۲-۲-۲-۴ اشتقاق اسم‌فعل پادمفعولی

اشتقاق اسم‌فعل پادمفعولی که در ساختار موضوعی آن تنها یک موضوع درونی حضور دارد به‌صورت زیر است:   

 

 

نموادر 6- اشتقاق اسم‌فعل پادمفعولی

Diagram 6- Derivation of Unaccusative Deverbal Nouns

 

در اشتقاق (6)، ریشه با موضوع درونی ادغام می­شود و سپس به سمت هستۀ فعل سبک حرکت می­کند و مقوله­ فعلی دریافت می‌کند. از آنجا که محمو‌ل‌های پادمفعولی فاقد موضوع بیرونی هستند، گروه فعلی پوسته‌ای به پایان اشتقاق می‌رسد. سپس، با ادغام هسته­ اسمی سبک، ریشه به همراه هسته­ فعلی سبک حرکت می­کنند و به هسته­ اسمی سبک منضم می­شوند و اسم‌فعل پادمفعولی را پدید می‌آورند. هسته­ معرفگی در غیاب هسته­ حالت‌دهنده­­ نزدیک­تر، با موضوع درونی تطابق کرده و حالت آن را به‌صورت ملکی بازبینی می‌کند. سپس، مشخصه­ EPP هسته­ معرفگی، موضوع درونی را به جایگاه مشخص­گر حرکت می‌دهد:

  • rijya-n aw (ریختن آب (لازم))

در محمول‌های پادمفعولی سنندجی، تکواژ ya که هم­صورت با وند مجهول‌ساز در این گونه است، در واقع نمود هسته فعلی سبک ناقص است. این ­گونه از هسته فعل سبک تنها قابلیت مقوله‌سازی فعلی دارد و قادر به معرفی موضوع بیرونی به ساختار نیست. همان­طور که در قسمت دوم بخش (۴-۲) از نظر گذشت، موضوع درونی در اسم‌فعل‌های پادمفعولی قابلیت انضمام به اسم‌فعل را دارند:

  • aw rijya-n(آب ریختن (لازم))

اشتقاق بازنمایی‌شده در نمودار (6) پیش‌بینی می‌کند که موضوع درونی بتواند به‌جای حرکت به جایگاه مالک و بازبینی حالت ملکی، به هسته­ فعلی‌ سبک منضم شود و سپس به همراه آن به سمت هسته اسمی سبک حرکت نماید. انضمام در زبان‌های طبیعی یکی از امکانات تجویز حضور گروه‌های اسمی در ساختار است. انضمام در واقع حرکت هسته به هسته است (Baker, 1988). برای انضمام موضوع درونی به هسته فعلی باید دو شرط رعایت شود. نخست آنکه، هسته اسمی (نه کل گروه اسمی) توانایی حرکت هسته به هسته (انضمام) را داشته باشد (و به همین دلیل است که اسم­ها (و نه گروه‌های اسمی) منضم‌شده بی‌نیاز از دریافت حالت هستند). دوم آنکه، حرکت تابع اصل گسترش ریشه باشد. به بیانی دیگر، حرکت از پایین به سمت بالا (طبق اصل مقوله­ تهی) باشد.

همچنین، دو ویژگی دیگر اسم‌فعل‌های پادمفعولی با این تحلیل قابل تبیین است. نخست آنکه، موضوع درونی معرفه قابلیت انضمام ندارد. تبیین این موضوع برآیند طبیعی عملیات انضمام است. در انضمام، گروه اسمی/ معرف منضم نمی‌شود، بلکه هسته­ اسمی آن به هسته فعلی منضم می‌شود؛ لذا این واقعیت که اسم‌های معرف نمی‌توانند منضم شوند به این دلیل است که معرفگی در سطح گروه معرف فرافکنی می‌شود. ویژگی دیگر اسم‌فعل‌های پادمفعولی ناظر بر عدم توانایی موضوع درونی نکره در انضمام به فعل است. این مسئله نیز تابع همان تبیین عدم توانایی موضوع درونی معرفه در انضمام به فعل است.

با این حال، در خصوص نکرگی در کردی سنندجی و تعامل آن با انضمام موضوع درونی با فعل در بخش (۴-۱) دیدیم که تکواژ نکره‌ساز می‌تواند هم به کل اسم‌فعل اضافه گردد و هم به اسم‌ منضم شود، و در ظاهر این در تعارض با این واقعیت تجربی است که گروه­های اسمی معرفه/ نکره قابلیت انضمام ندارند:

  • tîzang-ê-teqîn
  • teqîn-tîzang-ê

توزیع تکواژ نکره در گونه‌های مرکزی کردی تابعی از ویژگی‌های ساختواژی این تکواژ است. لذا تبیین وضعیت مذکور باید در ساختواژه­ پسانحوی صورت گیرد. تکواژ نکره از نظر توزیع صرفی هم ویژگی‌های وندی دارد و هم واژه‌بستی. تعبیر معنایی دو صورت فوق نشان می‌دهد که در هر دو صورت آنچه که نکره شده است کل سازه­ اسم‌فعل است و نه اسم منضم. لذا ساختار نحوی اسم‌فعل (دومی) به‌صورت -ê] [DP [nP tîzang-teqîn] است. از آنجا که تکواژ نکره در کردی سنندجی هم ویژگی‌های وندی و هم واژه‌بستی را از خود نشان می‌دهد، این تکواژ می‌تواند در جایگاه نحوی خود ابقا و به کل nP اضافه شود و یا اینکه به‌صورت وند میزبان اسمی را انتخاب کند و به‌صورت تورفته[33] مابین اسم منضم و اسم‌فعل قرار بگیرد. در واقع، براساس این تحلیل، قرارگیری تکواژ نکره بر روی اسم منضم برآیند میزبان‌گزینی ساختواژی این تکواژ در پسانحو است.

  • [Tîzang-teqîn]

میزبان­گزینی وندی                                  

              

  • [Tîzang-ê-teqîn ] -ê

 

۳-۲-۲-۴ اشتقاق اسم‌فعل‌های متعدی (دو ظرفیتی)

از جنبه­ توصیفی، موضوع­های درونی و بیرونی اسم‌فعل‌ متعدی (دو ظرفیتی) تنها هنگامی مجال ظهور همزمان می‌یابند که موضوع درونی به اسم‌فعل منضم شده باشد و موضوع بیرونی در ساخت اضافه و در جایگاه مالک باشد:

 

نمودار 7- اشتقاق اسم‌فعل‌های متعدی

Diagram 7- Derivation of two-place Predicate Deverbal Nouns

 

شیوه­ بازنمایی ساختار موضوعی در اسم‌فعل‌های متعدی تابعی از شرایط ویژه­حالت‌دهی در گروه معرف اسم‌فعل است.          

در اشتقاق این اسم‌فعل‌ها، موضوع درونی به اسم‌فعل منضم شده است و موضوع بیرونی در جایگاه مالک قرار دارد. در واقع، این تنها اشتقاق ممکن برای اسم‌فعل متعدی است؛ چرا­ که به دلیل حضور تنها یک هسته حالت‌دهنده (هسته معرف)، تنها یکی از دو موضوع بیرونی و درونی حالت می‌پذیرد. از آنجا ­که نزدیک­ترین موضوع تحت سازه‌فرمانی هسته معرف موضوع بیرونی است، این موضوع مشخصه حالت خود را به‌صورت ملکی بازبینی می­کند و سپس برای بازبینی EPP بر روی آن هسته به جایگاه فاعل ارتقا می‌یابد. بنابراین، موضوع بیرونی در اسم‌فعل متعدی توسط حالت‌نمایی تجویز می‌شود. حال تنها امکان باقی‌مانده برای تجویز موضوع درونی، انضمام هسته­ اسمی آن به اسم‌فعل است. حرکت موضوع بیرونی به جایگاه مالک و بازبینی حالت ملکی و انضمام موضوع درونی به اسم‌فعل تنها شیوه‌­تجویز گروه­های اسمی در اسم‌فعل متعدی است که منجر به اشتقاق همگرا می­شود.

 

۴-۲-۲-۴ اسم‌فعل‌های دو مفعولی (سه ظرفیتی)

ویژ‌گی­های توصیفی اسم‌فعل‌های سه ظرفیتی عبارت بودند از اینکه تنها موضوع درونی قابلیت حضور در ساخت اضافه را به‌تنهایی دارد. در صورت حضور موضوع بیرونی در ساخت اضافه، موضوع درونی به‌صورت منضم به اسم‌فعل امکان تجلی می‌یابد. موضوع هدف قابلیت انضمام به اسم‌فعل یا حضور در ساخت اضافه را ندارد. موضوع درونی هدف یا به‌صورت گروه حرف اضافه پس از ساخت اضافه حضور می‌یابد یا اینکه برای کانونی‌سازی/ مبتداسازی قبل از ساخت اضافه قرار می‌گیرد.

  1. name henard-in Zana bo Roja (نامه فرستادن زانا برای روژا)
  2. bo Roja name henard-in Zana (برای روژا نامه فرستادن زانا)

از میان همه­چینش‌های منطقی و ممکن سه موضوع اسم‌فعل سه ظرفیتی، تنها دو چینش فوق خوش‌ساخت هستند. اینکه گروه اسمی هدف نمی‌تواند در ساخت اضافه قرار گیرد، به این سبب است که قرارگیری یک سازه در ساخت اضافه به معنی ارتقای آن به جایگاه مالک و دریافت حالت ملکی است؛ این در حالی است که موضوع درونی هدف به‌صورت گروه حرف اضافه است و گرو‌ه­های حرف اضافه قابلیت بازبینی مشخصه EPP  و ارتقا به جایگاه مالک را ندارند. موضوع درونی هدف نمی‌تواند به اسم‌فعل منضم شود؛ چراکه هسته­حرف اضافه دارد. مابقی شق‌های غیرممکن دیگر با استناد به توضیحاتی که در اشتقاق اسم‌فعل‌های متعدی ارائه گردید تبیین می‌یابند.

 

۵. نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر به بررسی ساختار موضوعی اسم‌فعل، شیوه توزیع موضوع‌ها و محدودیت‌های ناظر بر آن اختصاص داشت. در رابطه با اشتقاق اسم­فعل پادکنایی استدلال شد که تنها موضوع موجود در ساختار موضوعی (موضوع بیرونی) با هسته معرفگی وارد رابطه تطابق شده است، و در نهایت مشخصه حالت خود را به‌صورت ملکی بازبینی می‌کند. در همین حال، مشخصهEPP هسته­معرفگی موضوع ‌بیرونی را به سمت جایگاه مالک حرکت می‌دهد. این حرکت تبیین‌کننده حالت ملکی و قرارگیری موضوع بیرونی در ساخت اضافه است. همچنین، براساس این تحلیل، موضع بیرونی قابلیت انضمام به هسته اسم‌فعل را ندارد؛ چرا که چنین حرکتی مغایر شرط گسترش ریشه است. در اشتقاق اسم­­فعل­های پادمفعولی در کردی سنندجی، هستۀ معرفگی در غیاب موضوع بیرونی با موضوع درونی تطابق می­کند و حالت آن را به‌صورت ملکی بازبینی می‌کند. سپس مشخصه­EPP هسته­ معرفگی موضوع درونی را به جایگاه مالک حرکت می‌دهد. در رابطه با اشتقاق اسم­فعل­های دو ظرفیتی استدلال شد که به دلیل حضور تنها یک هسته­ حالت‌دهنده، صرفاً نزدیک‌­ترین موضوع تحت سازه فرمانی آن حالت می­پذیرد و آن، موضوع بیرونی است. سپس موضوع بیرونی برای بازبینی EPP به جایگاه فاعل ارتقا می­یابد. حال تنها امکان باقی‌مانده برای حالت‌دهی موضوع درونی، انضمام هسته­ی اسم موضوع درونی به اسم‌فعل است. در نهایت، در خصوص توزیع موضوع‌های در ساختار موضوعی اسم‌‌فعل‌های سه طرفیتی استدلال شد که براساس تحلیل ارائه‌شده، تنها در صورتی هر سه موضع می‌توانند مجوز حضور در کنار اسم‌فعل را پیدا کنند که موضوع درونی به اسم‌فعل منضم شود؛ موضوع بیرونی در ساخت اضافه در جایگاه مالک قرار گیرد و موضوع هدف در حاشیه ساختار به‌صورت گروه حرف اضافه‌ای نمود پیدا کند. پیش‌بینی این تحلیل در خصوص موضوع هدف این بود که این موضوع نه می‌تواند به اسم‌فعل منضم شود نه می‌تواند در جایگاه مالک (در ساخت اضافه) قرار بگیرد.

 

[1] argument structure

[2] predicate

[3] argument

[4] deverbal noun

[5] determiner phrase

[6] agent

[7] patient

[8] Anti-lexicalist

[9] unergative

[10] unaccusative

[11] head-to-head movement

[12] extention Condition

[13] case checking

[14] Extended Projection Principle

[15] A. Alexiadou

[16] exo-skeletal

[17] low structure

[18] Uniformity of Theta Assignment Hypothesis (Utah)

[19] theme

[20] binding

[21] coordination

[22] c-command

[23]  case checking

[24] fronting

[25] backing

[26] J. Kornfilt

[27] M. Whitman

[28] The mirror principle

[29] خاطر نشان می‌شود که در ساختار بند/ گروه زمان، حالت‌های مفعولی و فاعلی به‌ترتیب توسط هسته‌های فعل‌ سبک و هسته زمان بازبینی می‌شوند.

[30] J. Longobardi

[31] A. Szabolcsi

[32]. Root Extension Principle

[33] tuck-in

آقاگلزاده، فردوس؛ گلفام، ارسلان و هادیان، بهرام. (1389). بررسی ساخت موضوعی اسم­فعل­ها در چهارچوب دستور واژی-نقشی. زبان پژوهی (2)1، 109-128.
کریمی دوستان، غلامحسین. (1386). اسامی و صفات گزاره ای در زبان فارسی. ادب و زبان فارسی (3)3، 187-202.
 
References
Adger, D. (2003). Core syntax: a minimalist approach. Oxford: Oxford University Press.
Aghagolzadeh, F., Golfam, A., & Hadian, B. (2010). The Argument Structure of Deverbal Nouns on the basis of Lexical Functional Grammar. ZABANPAZHUHI (Journal of Language Research) 1(2), 109-128. [In Persian]
Alexiadou, A. (2001). Functional Structure in Nominals: Nominalization and Ergativity. Amsterdam: John Benjamins.                 
Alexiadou, A. (2017). Nominalization structures across languages. London: The Queen Mary University Press.
Alexiadou, A., Haegeman, L., and Stavrou, M. (2007). Noun phrase in the generative perspective. Berlin: Mouton de Gruyter.
Anderson, M. (1983). Prenominal genitive NPs. The Linguistic Review 3, 1–24.
Baker, M. (1985). The mirror principle and morphosyntactic explanation. Linguistic Inquiry 16, 373-415.
Baker, M. (1988). Incorporation: A theory of grammatical function changing. Chicago: University of Chicago Press.
Borer, H. (2003). Exo-skeletal vs. Endo-skeletal Explanations: Syntactic Projections and the Lexicon. In J. Moore & M.  Polinsky (Eds.), The Nature of Explanation in Linguistic Theory (pp. 31–67). Stanford: CSLI Publications.
Borer, H. (2005a). In name only. Structuring Sense, Volume I. Oxford: Oxford University Press.
Borer, H. (2005b). The normal course of events. Structuring Sense, Volume II. Oxford: Oxford University Press.
Borer, H. (2013). Taking form: Structuring Sense, Volume III. Oxford: Oxford University Press.
Borer, H. (2014). Derived nominals and the domain of content. Lingua141, 71-96.
Chomsky, N. (1970). Remarks on Nominalization. In R. Jacobs & P. Rosenbaum (Eds.), Readings in English Transformational Grammar (pp. 184–221). Waltham, MA: Ginn and Company.
Chomsky, N. (1995). The minimalist program. Cambridge, MA: MIT Press.
Grimshaw, J. (1990). Argument structure. Cambridge, MA: MIT Press.
Karimi Doostan, G. (2007). Nouns and propositional adjectives in persian. Adab va Zabane Farsi 3(3), 187-202. [In Persian]
Kornfilt, J., and Whitman, M. (2011). Afterword: Nominalization in linguistic theory. Lingua 2(7), 1297-1313.
Lees, R. (1960). The grammar of english nominalizations. The Hague: Mouton.
Longobardi, G. (1994). Reference and proper names: A theory of n-movement in syntax and logical form. linguistic Inquiry 25(4), 609-665.
Szabolcsi, A. (1994). The Noun Phrase. In G. Kiefer, & L. Kiss (Eds.), The Syntactic Structure of Hungarian: Syntax and Semantics (Vol. 27, pp. 179-275), New York: Academic Press.