نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه زبان و ادبیات انگلیسی و زبانشناسی، دانشکده زبان و ادبیات، دانشگاه کردستان، ایران
2 دانش آموخته کارشناسی ارشد زبانشناسی، گروه زبان و ادبیات انگلیسی و زبانشناسی، دانشگاه کردستان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
The purpose of this paper is to investigate the argument structure of deverbal nouns, and the restrictions on the mapping of arguments in Sanandaji Kurdish. Due to the syntactic-space limitations of the DP in the language (i.e, the Ezafe construction), the issue concerning how to map the arguments of a deverbal noun and the limitations governing its argument structure are important. This is mainly because achieving a comprehensive mapping space that covers different syntactic projections is a desirable theoretical goal in generative approaches to argument structure. In this research, first, deverbal nouns are divided into four categories: unergative, unaccusative, two-place predicate, and three-place predicate. In unergative deverbal nouns, the external argument is instantiated as Ezafe to the deverbal noun and it cannot be incorporated into the deverbal noun. Regarding the unaccusative deverbal nouns, the internal argument can be present both as Ezafe and as being incorporated into the deverbal noun. There are two forms regarding transitive deverbal nouns: the internal argument can be instantiated as Ezafe and the external argument cannot be present, or the external argument is instantiated as Ezafe, and the internal argument is incorporated into the deverbal noun. In the last category of Sanandaji Kurdish deverbal nouns, the Goal is in the form of a Preposition Phrase (PP) and cannot check the EPP feature and be raised to the subject position.
Keywords: Argument Structure, Deverbal Nouns, Nominalization, Incorporation, Ezafe Construction
Introduction
Research on argument structure of predicates traditionally focuses on verbs and pays less attention to nominal, adjectival, and prepositional predicates. In this study, we will analyze the argument structure of nouns in Kurdish, the Sanandaji variety.
Deverbal nouns are represented syntactically in the Determiner Phrase, and this is different from the syntactic representation of the arguments of their verbal counterparts. In this study, we investigate the interaction of deverbal noun argument structure and Ezafe construction, as well as the limitations governing it. In particular, we will examine how the argument structure of nouns in Kurdish should be represented from a descriptive perspective. From a theoretical standpoint, we will also examine whether predictions of the adopted theoretical approach to the argument structure of nouns and its relationship to the argument structure of verbal predicates is confirmed.
Materials and Methods
This is a theoretical study using the qualitative approach. In order to analyze the data, we adopted a generative framework, especially its latest form, the Minimalist Program. Researchers are native Kurdish speakers, one of them is Sanandaji. In addition to using linguistic intuition, the researchers also used the linguistic judgment of other native speakers of Sanandaji Kurdish to ensure the accuracy of data.
Discussion and Conclusions
In so doing, deverbal nouns are divided into four categories, corresponding to their verbal counterparts: unergative, unaccusative, two-place predicate, and three-place predicate. As it concerns the derivation of unergative deverbal nouns, it is argued that the only argument in the argument structure (external argument) agrees with the head D, and finally checks its case as a genitive. The EPP on D raises the external argument to Spec DP that is the final possessor position. This movement explains the genitive case as well as the placement of the external argument in Ezafe construction. Also, granted with this analysis, the external argument is not capable of being incorporated into the deverbal noun because such a movement is contrary to the Extension Principle whereby all movements must target the root node.
In the derivation of unaccusative deverbal nouns, in the absence of an external argument, the head D would agree with the internal argument, checking its case as genitive. The EPP on D, then, raise the internal argument to Spec DP, with the internal argument ending up in the possessor position.
As concerns the derivation of two-place predicate deverbal nouns, it was argued that due to the presence of only one case-assigner, i.e., D, only the closest argument, that is, the external argument, c-commanded by D has its case check as genitive. Then, to check the EPP, the external argument is raised to the possessor position. Thus viewed, the only option left for licensing the internal argument is the its incorporation into the deverbal noun head.
Finally, in the derivation of the argument structure of three-place predicate deverbal nouns, it was argued that all three arguments could potentially appear with the deverbal noun, only if the internal argument is incorporated into the deverbal noun, the external argument raised into spec, DP, the possessor position in Ezafe construction, with the Goal argument appearing in as PP.
According to the analysis presented above, the representation of argument structure for deverbal nouns follows the principles assumed in the Minimalist Program. Argument licensing is accomplished by independently motivated mechanisms of case-checking and incorporation within the DP configuration.
کلیدواژهها [English]
۱. مقدمه
ساختار موضوعی[1] اصطلاحی است که در اشاره به اطلاعات واژگانی محمول[2] در رابطه با موضوعهای[3] آن، ویژگیهای نحوی و معنایی موضوعها و شیوه نگاشت آنها بهکار میرود. در این پژوهش، نگاشت نحوی ساختار موضوعی اسمفعل[4] در یکی از گونههای زبان کردی که سنندجی است، بررسی میشود. فضای نحویای که ساختار موضوعی اسمفعل در آن نگاشت میشود گروه معرف[5] است و بالطبع بازنمایی نحوی موضوعها در اسمفعل با شیوه نگاشت نحوی فعل متناظر این اسمها متفاوت است. در مثال (1a) محمول فعلی دو ظرفیتی «خواندن» نقشهای تتایی کنشگر[6] و کنشپذیر[7] را بهصورت فاعل و مفعول ساختاری اشباع کرده است. در اسمفعل متناظر با آن در (1b) نقش تتای کنشگر به آن گروه اسمیای داده شده است که در جایگاه ساختاری مالک گروه معرف قرار دارد. در حضور کنشگر، موضوع کنشپذیر از نظر ساختاری اجازۀ حضور در ساخت اضافه را ندارد، بلکه در جایگاه منضم به اسمفعل تجلی مییابد. این در حالیست که در صورت عدم حضور کنشگر در گروه معرف، کنشپذیر میتواند در ساخت اضافه در جایگاه مالک حضور یابد (2a). به مثالهای زیر توجه نمایید:
۳.م.حال-خواندن-نمود ناقص کتاب موراشین
«موراشین کتاب میخواند.»
۳.م.گذشته-کشیدن۳.م=طول خیلی موراشین مصدر-خواندن کتاب
«کتاب خواندن موراشین خیلی طول کشید.»
در مقابل، در نمونه (2b)، کنشگر در غیاب کنشپذیر امکان حضور در ساخت اضافه (در جایگاه مالک) را ندارد (مقایسه شود با 1b):
۳م.گذشته-کشیدن ۳.م=طول خیلی کتاب مصدر-خواندن
«خواندن کتاب خیلی طول کشید.»
۳م.گذشته-کشیدن ۳.م=طول خیلی موراشین مصدر-خواندن
«خواندن (توسط) موراشین خیلی طول کشید.»
تناوبها و تنوعهایی مانند نمونههای (1 و 2) حوزه پژوهش حاضر را شکل میدهند. بهطور مشخص، اینکه نگاشت موضوعهای درونی و بیرونی اسمفعل در فرافکنی نحوی گروه معرف به چه صورت انجام میپذیرد و این نگاشت تابع چه محدودیتهایی است و اینکه چگونه در قالب یک نظریه مدون نحوی میتوان این محدودیتها را تبیین کرد پرسشهایی هستند که شاکلۀ نظری این پژوهش را ترسیم میکنند. با مفروض پنداشتن رویکرد پاد-واژهگرا[8] به اشتقاق ساختار رویدادی، در این مقاله ضمن معرفی مختصات توصیفی انواع اسمفعل و ساختار موضوعی آنها، استدلال خواهد شد که کلیه محدودیتهای ناظر بر شیوه نگاشت موضوعهای اسمفعل، اعم از پادکنایی،[9] پادمفعولی،[10] دوظرفیتی و سهظرفیتی، تابعی از اصول و فرایندهای عام و مستقل نحوی همچون حرکت هسته-به-هسته،[11] شرط گسترش،[12] بازبینی حالت[13] و اصل فرافکنی گسترده[14] هستند.
ساختار مقاله حاضر به این صورت است که در بخش دو به مرور پژوهشهای پیشین در رابطه با ساختار موضوعی اسمفعل پرداخته میشود. در بخش سه مبانی نظری و تعریف مفاهیم مهم در رابطه با ساختار موضوعی اسمفعل از نظر خواهد گذشت. بخش چهارم به تحلیل دادهها اختصاص دارد. در این بخش، نخست نحوه بازنمایی ساختار موضوعی اسمفعلها و سپس طبقهبندی آنها براساس رفتار معنایی جفتهای فعلیشان تشریح میشود. پس از آن، به تحلیل و تبیین مختصات، ویژگیها و محدودیتهای ناظر بر روابط موضوع-محمول در اسمفعلهای زبان کردی سنندجی پرداخته میشود. نهایتاً، در بخش پنج نتایج و دستاوردهای پژوهش ارائه میشوند.
با توجه به اینکه مقاله حاضر از دسته پژوهشهای نظری است روش تحقیق از نوع کیفی است، و در چارچوب نظریۀ زایشی و صورت متأخر آن، یعنی برنامۀ کمینهگرا انجام شده است. پژوهشگران گویشور بومی زبان کردی هستند و یکی از پژوهشگران، خود گویشگر سنندجی است. با این حال، علاوه بر استفاده از شم زبانی پژوهشگران، در بسیاری از موارد نیز با بهره گرفتن از قضاوت زبانی تعداد زیادی از دیگر گویشوران بومی گونه مدنظر، از درستی دادهها اطمینان حاصل شده است.
۲. پیشینه پژوهش
در خصوص ساختار موضوعی اسمفعل در چارچوب برنامۀ کمینهگرا هیچ پژوهشی انجام نشده است. بهعلاوه، روی زبان کردی پژوهش خاصی در خصوص ساختار موضوعی اسمفعل در هیچ چارچوبی صورت نگرفته است. در نتیجه، پژوهشهای داخلی بسیار محدودی مرتبط با این زمینه وجود دارد.
یکی از این پژوهشها، مقاله کریمی دوستان (۱۳۸۶) با عنوان «اسامی و صفات گزارهای در زبان فارسی» است. او در این مقاله به این قضیه میپردازد که هرچند بیشتر کلمات زبان فارسی را میتوان در یکی از مقولههای اسم، فعل، صفت، قید و حرف قرار داد، با این حال، هنوز بسیاری از کلمات قاموسی در زبان فارسی بهآسانی در هیچ یک از مقولات واژگانی فوق جای نمیگیرند و تناقضها و عدم هماهنگیها در زمینه تعیین مقوله نحوی یا واژگانی این کلمات باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای دانشجویان، پژوهشگران و در کل همه علاقهمندان به زبان فارسی شده است. او این کلمات را در دو دستۀ مجزا آورده است. دستۀ اول شامل کلماتی مانند انجام، حفظ، تقلیل، پایان، و غیره است که در سه فرهنگ لغت متفاوت مقولهبندیهای متفاوت دارند. دستهدوم شامل واژگانی مانند فراموش، گم، واژگون، محسوب و غیره است که باز هم در فرهنگ لغات متفاوت مقولهبندی متفاوتی را دارا هستند. کریمی دوستان پس از بررسی این کلمات بهعنوان عضو غیرفعلی در افعال مرکب، این گونه واژهها را بسیار شبیه اسمفعل در زبان انگلیسی مییابد؛ یعنی کلماتی که برخی ویژگیهای فعل و برخی ویژگیهای اسم را دارند و مقولهای بین اسم و فعل به حساب میآیند. در این افعال، عضو فعلی به این علت که بار معنایی خود را از دست داده است و ساختار موضوعی ندارد، نمیتواند بهتنهایی نقش گزارهای را ایفا کند. این مسئله حاکی از آن است که کلمات مدنظر نقش حامل ساختار موضوعی را دارند و حضور و کاربرد آنها در جملات و ترکیبات دستوری زبان فارسی به دلیل ساختار موضوعی وگزارهای بودن آنهاست. بهعلاوه، واژههای دستۀ اول میتوانند با نقشنمای اضافی و همراه متمم خود با حروف اضافه به کار روند. این در حالی است که دسته دوم چنین قابلیتی ندارند. چند مثال از قابلیتها و کاربردهای این دو دسته از کلمات مورد بحث در مقالهکریمی دوستان در ادامه آورده شده است:
۱) الف. علی کارش را انجام داد./ کارش انجام شد.
ب. علی حریفش را شکست داد./ حریفش شکست خورد.
۲) الف. انجام *(کار)
ب. شکست (حریف)
۳) الف. از انجام *(کار)
ب. از شکست (حریف)
کریمی دوستان به این نتیجه میرسد که کلمات دسته اول همچون افعال نقش گزارهای دارند و دارای ساختار موضوعی هستند. با این حال مانند اسم به متممهای خود حالت نهاد و مفعولی نمیدهند و قادر به حمل شناسههای فعلی نیستند. او پیشنهاد میکند که دسته اول «اسامی گزارهای» نامگذاری شود. در ادامه بیان میکند که علت عدم وجود اتفاق نظر در خصوص مقولهبندی این واژهها این است که دستورنویسان و فرهنگنویسان این واژهها را بدون اطلاع از نقش و کاربرد آنها و یا بدون توجه به این مسائل دستهبندی کردهاند. او پیشنهاد میکند که دستۀ دوم را «صفات گزارهای» بنامند.
پژوهش دیگری نیز در زبان فارسی توسط آقاگلزاده، گلفام و هادیان (۱۳۸۹) با عنوان «بررسی ساخت موضوعی اسمفعلها در چارچوب دستور واژی-نقشی» صورت گرفته است که در آن به بررسی ساختار موضوعی اسمفعل در زبان فارسی پرداختهاند. اینکه نقشهای معنایی فعل در ساخت نحوی اسم مشتق از آن چگونه تجلی مییابد موضوع مورد بررسی در این پژوهش است و از این رو، با پژوهش حاضر ارتباط دارد. در این پژوهش عنوان میشود که تمام مصدرها در زبان فارسی میتوانند ساختار موضوعی داشته باشند. با این حال، تنها برخی از اسمهای مصدر و اسمهای حاصل از تبدیل ستاک فعل خوانش رویدادی دارند و بنابراین، میتوانند دارای ساختار موضوعی باشند. در حالی که برخی دیگر خوانش اسم نتیجهای دارند و نمیتوانند ساختار موضوعی داشته باشند. همچنین، عنوان میشود که نقشهای معنایی فعل در اسمفعل متناظر با آن به دو شکل عنصر ملکی بعد از اسم و گروه حرف اضافهای در ساخت نحوی تجلی مییابند. طبق پیشبینی اصول انطباق، در زبان فارسی، در اسمفعلهای متعدی، کنشگر نقش نحوی متممی را دارد و کنشپذیر در جایگاه عنصر ملکی تظاهر مییابد؛ و در اسمفعلهای لازم کنشگر در جایگاه عنصر ملکی بعد از اسم تجلی مییابد. در زبان فارسی، طبق اصول انطباق، نقش معنایی کنشگر در اسمفعلهای ساختهشده از مجهول میتواند بهصورت نقش نحوی متمم تجلی یابد.
الکسیادو[15] (2017) نیز در مقالهای با عنوان «ساختارهای اسمسازی در زبانهای مختلف» به بررسی اسمسازی در زبانهای انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، یونانی، ژاپنی و ترکی پرداخته است و تفاوتهای اسم و فعل را بررسی کرده است. او با مثالهایی از این زبانها به این نتیجه میرسد که بیشترین مشخصههای اسمی شامل جنسیت و علامتهای جمع در اسمسازیهای فعلی وجود ندارند. از سوی دیگر، کمترین مشخصههای اسمی شامل فاعلهای ملکی گاهی در اسمسازی فعلی نیز وجود دارند. او در این پژوهش با بررسی دقیقتر و فراهم آوردن مثالهایی از زبانهای مذکور، از این دیدگاه حمایت کرده است که تمایز میان افعال و اسامی مطلق نیست، بلکه تدریجی است. همچنین، او استدلال میکند که اسمسازیهایی که بر پایه هسته اسم کوچک هستند خالق ساختارهای کنایی مجهول هستند، و در نهایت به این نتیجه میرسد اسم سبک با فعل سبک بسیار متفاوت است.
۳. چارچوب نظری
نظر به اهمیت ماهیت اشتقاقی-نحوی اسمسازی بهطور عام و اسمفعلسازی بهطور خاص، در رویکردهای متأخر کمینهگرایانه، چارچوب نظری را به معرفی لایههای نقشی مفروض در گروه معرف در این رویکردها محدود میکنیم. انگارۀ اتخاذشده در این مقاله تلفیقی از نظریات بورر (2005 a & b, 2013, 2014) با عنوان نظریۀ برون-اسکلتی[16] رخدادها و الکسیادو (2001, 2017) است. خاطر نشان میشود که انگارههای متأخر کمینهگرایانه در خصوص ساختار گروه معرف، امتداد طبیعی نظریهها و رویکردهای زایشی پیشین به این گروه است؛ که در این میان، برجستهترین آثار مرتبط عبارتاند از الکسیادو و همکاران (2007)، اندرسون (1983)، بورر (2003)، چامسکی (1970)، گریمشا (1990)، لیز (1960).
۱-۳. n و ساختار زیرین[17] گروه معرف
همانطور که گروههای فعلی مشتمل بر فرافکنی هسته نقشی فعل سبک v° هستند، گروههای اسمی نیز واجد فرافکنی هسته نقشی اسم سبک n° هستند. سلسله مراتب فرافکنی اسمی به این صورت است:
در گروههای اسمی، کنشگر نمیتواند بهعنوان گروه حرف اضافه بعد از اسم ظاهر شود؛ و این کاملاً با نحو عبارات فعلی همخوانی دارد، چرا که در گروههای فعلی نیز کنشگر نمیتواند بهعنوان مفعول بعد از فعل ظاهر شود. دلیل این مسئله به «اصل یکنواختی»[18] برمیگردد: موضوعی که بهعنوان دختر گروه فعلی ترکیب میشود به کنشرو[19] تعبیر میشود و موضوعی که به مشخصگر فعل وصل میشود تعبیر کنشگر دارد. همچنین، برای گروه اسمی میتوان گفت موضوعی که به عنوان دختر گروه اسمی ترکیب میشود به کنشرو تعبیر مییابد؛ و موضوعی که بهعنوان مشخصگر اسم ترکیب میشود تعبیر کنشگر دارد (Adger, 2003).
نمودار 1- ساختار گروه معرف
Diagram 1- the Structure of DP
همانگونه که در نمودار بالا مشاهده میشود، کنشگرها در جایگاهی نیستند که بتوانند بهعنوان مفعول ظاهر شوند.
۲-۳. دلایلی برای حضور n
شواهدی از دو مقوله مرجعگزینی[20] و همپایگی[21] نشان میدهند که کنشگر در گروه اسمی در جایگاه مشخصگر اسم ترکیب میشود. در مثالهای زیر مشخص است که کنشرو، هدف را درست همانگونه که در گروه فعلی سازهفرمانی[22] میکند، در گروه معرف نیز سازهفرمانی میکند. دو نمونه از مرجعگزینی در این مثالها قابل مشاهده است:
و مثالی از همپایگی در پی مشاهده میگردد:
در این مثال میبینیم که همانطور که گروه فعلی بزرگ (V) توسط یک فعل کوچک (v) انتخاب میشود، گروه اسمی نیز توسط یک هسته اسم کوچک (n) که وظیفه معرفی یک کنشگر را دارد، انتخاب میشود. همچنین، همانگونه که V به سمت v حرکت کرده و به آن افزوده میشود، Nهم به سمتn حرکت کرده است و به آن منضم میشود. بهعلاوه، به قیاس از حرکت موضوع بیرونی به spec-TP جهت بازبینی حالت و اصل فرافکنی گسترده، کنشگر درون گروه معرف نیز از مشخصگرnP حرکت کرده و در جایگاه spec-DP قرار میگیرد. بازنمایی ساختار نحوی گروه معرف به صورت زیر است.
نمودار 2- ساختار cat در گروه معرف
Diagram 2- The Structure of Cat in DP
نکته درخورتوجه این است که حتی اگر کنشگری وجود نداشته باشد، باز هم حرکت Nبه سمت nاجباری است، چرا که در این صورت است که اسم قبل از هر دو موضوع کنشرو و هدف قرار میگیرد.
۳-۳. حالت دهی[23] در گروه معرف
مشخصگر TP جایگاه فاعل است و در صورت استفاده از ضمیر نیز باید از ضمایر فاعلی استفاده گردد و همانطور که در مثالهای زیر ملاحظه میشود، ضمایر مفعولی و ملکی اجازه ندارند که در مشخصگر TP قرار گیرند:
مثالهایی از کردی سنندجی بهصورت زیر است
.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص 3.م=موراشین خیلی زانکو3
«زانکو خیلی موراشین را دوست دارد.»
۳.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص ۳.م.=موراشین خیلی او
«او خیلی موراشین را دوست دارد.»
۳.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص ۳.م=موراشین خیلی پی بست=او
«او را موراشین خیلی دوست دارد.»
۳.م.حال=دوست داشتن.نمود ناقص ۳.م=موراشین خیلی (مال او) او
«او (مال او) موراشین را خیلی دوست دارد.
لازم به ذکر است دلیل اینکه ظاهرا این مثال درست است، این است که در کردی سنندجی ضمیر فاعلی و ملکی تلفظ یکسان دارند.
در گروه معرف نیز تنها ضمایر ملکی میتوانند بهعنوان مالک در جایگاه مشخصگر گروه معرف قرار گیرند و ضمایر فاعلی و مفعولی نمیتوانند در این جایگاه باشند. در گروه معرف بهجای حالت ضمیر اسمی، حالت ملکی مشاهده میشود؛ زیرا هسته معرف در گروه معرف حالت ملکی را بازبینی میکند، نه حالت اسمی را. مشخصه حالت در یک گروه معرف ذاتاً به جایگاه نحوی گروه معرف متصل است:
و مثالهایی از کردی سنندجی:
هیرو صندلی
او (ضمیر ملکی) صندلی
او (ضمیر فاعلی) صندلی
پی بست=او صندلی
کنشپذیر بهعنوان دختر گروه اسمی و کنشگر بهعنوان مشخصگر اسم ترکیب میشوند. حال باید این را در نظر گرفت که کنشپذیر ممکن است بهصورت ملکی ساکسونی، و یا بهصورت of-PPs ظاهر شود؛ در حالی که کنشگر فقط بهصورت ملکی ساکسونی ظاهر میشود.
۴. بحث و بررسی
اسمسازی فرایندی است که طی آن از فعل یا صفت، اسم مشتق میشود. تمرکز این پژوهش بر اسمهایی است که از فعل ساخته شدهاند و به اصطلاح اسمفعل نامیده میشوند. در کردی سنندجی از پسوند in برای تبدیل فعل به اسمفعل استفاده میشود. در واقع، اسمساز -in معادل -ing در زبان انگلیسی است که از فعل مصدر میسازد؛ در واقع، در کردی سنندجی تنها نوع اسمفعل همان مصدر است. در این بخش نخست در (۴-۱) به تشریح مختصات توصیفی اسمفعل، انواع و نحوه نگاشت موضوعهای پرداخته میشود. سپس، در (۴-۲) در پرتو پایگاه نظری اتخاذشده به تحلیل و تبیین شیوه نگاشت موضوعهای اسمفعل پرداخته میشود.
۱-۴. انواع اسمفعل و نگاشت موضوعی در کردی سنندجی
در کردی سنندجی اسمفعلها بر پایه فعلی که از آن مشتق میشوند به چهار دسته تقسیم میشوند. این تقسیم بندی بهصورت زیر است:
الف. اسمفعل پادکنایی
ب. اسمفعل پادمفعولی
ج. اسمفعل دو ظرفیتی
د. اسمفعل سه ظرفیتی
این دسته از اسمفعلها، از فعل پادکنایی مشتق میشوند. افعال پادکنایی تک ظرفیتی هستند و تنها موضوع آنها نقش فاعلی دارد. نمونههایی از اسمفعلهای پادکنایی در کردی سنندجی عبارتاند از: pall-keftin (دراز کشیدن)، çûn (رفتن)، der-çûn (فرار کردن)، pirxandin (خروپف کردن)، qêrandin (داد زدن)، qîjandin (جیغ زدن)، pijmîn (عطسه کردن)، qozîn (سرفه کردن).
در کردی سنندجی ویژگیهای توصیفی اسمفعل تک ظرفیتی پادکنایی بهصورت زیر است:
الف. تک موضوع (کنشگر) اسمفعل پادکنایی تنها میتواند بهصورت ساخت اضافه بیاید.
ژیلوان مصدر-جیغ زدن
«جیغ زدن ژیلوان»
ب. در اسمفعل پادکنایی، تک موضوع آن نمیتواند به اسم منضم شود.
مصدر-جیغ زدن ژیلوان
«ژیلوان جیغ زدن»
این اسمفعلها بر پایه فعل تک ظرفیتی پادمفعولی هستند و تک موضوع آنها نقش کنشپذیر را دارد. نمونههایی از اسمفعل پادمفعولی در کردی سنندجی عبارتاند از: da-keftin (افتادن)، teqîn (ترکیدن)، şikyan (شکسته شدن)، rimyanr (ویران شدن)، rijyanr (ریخته شدن)، pijyan (پاشیده شدن)، riçyanr (یخ زدن)، turşyan (ترشیدن)، tezîn(خواب رفتن).
ویژگیهای توصیفی این دسته از اسمفعلها در کردی سنندجی بهصورت زیر است:
الف. تک موضوع این اسمفعلها به صورت ساخت اضافه ظاهر میشود.
نکره-صندلی مصدر-افتادن
«افتادن یک صندلی»
ب. تک موضوع اسمفعل پادمفعولی قابلیت انضمام به اسمفعل را دارد، گر چه در زبان فارسی این حالت ممکن نیست به همین علت معادل فارسی نمونههای زیرممکن است به نظر غیر دستوری بیاید. با این حال، برای نشان دادن تفاوت موقعیتی که در آن تک موضوع منضم میشود با موقعیتی که تک موضوع بهصورت ساخت اضافه ظاهر میشود، ناگزیر معادلهای فارسی به همان صورت ذکر شده است.
مصدر-افتادن صندلی
«صندلی افتادن»
پ. چنانچه موضوع اسمفعل پادمفعولی معرفه باشد، امکان انضمام وجود ندارد.
مصدر-افتادن معرفه-صندلی
«صندلی (معرفه) افتادن»
ت. زمانی که تک موضوع اسمفعل پادمفعولی نکره باشد، بروز دو حالت امکان پذیر است.
مصدر-افتادن نکره-صندلی
«یک صندلی افتادن»
نکره=مصدر-افتادن صندلی
«یک صندلی افتادن»
این اسمفعلها برپایۀ افعال دو ظرفیتی ساخته شدهاند. نمونههایی از اسمفعل دو ظرفیتی در کردی سنندجی عبارتاند از: xwardin (خوردن)، dzîn (دزدیدن)، xefandin (خواباندن)، sendin (خریدن)، nûsîn (نوشتن)، şordin (شستن)، birjandin (کباب کردن)، kullandin (جوشاندن/پختن/آب پز کردن)، rrimandin (ویران کردن)، teqandin (ترکاندن).
ویژگیهای توصیفی این دسته از اسمفعلها از قرار زیر است:
الف. تنها یک موضوع مجاز است بهصورت ساخت اضافه ظاهر شود و آن هم موضوع درونی است.
معرفه-سیب مصدر-خوردن
«خوردن سیب (معرفه)»
ب. موضوع بیرونی اسمفعل دو ظرفیتی قابلیت حضور به صورت ساخت اضافه را ندارد.
بچه مصدر-خوردن
«خوردن بچه»
(به این معنی که بچه چیزی را بخورد.)
پ. چنانچه موضوع درونی به اسمفعل منضم شود، آنگاه موضوع بیرونی قابلیت اضافه شدن بهصورت ساخت اضافه را دارد.
بچه مصدر-خوردن سیب
«سیب خوردن بچه»
ت. موضوعهای درونی معرفه و نکره قابلیت انضمام به اسمفعل را ندارند.
بچه مصدر-خوردن نکره/معرفه-سیب
« سیب (معرفه) را خوردن بچه»
ث. موضوع بیرونی قابلیت انضمام ندارد.
سیب مصدر-خوردن بچه
«بچه سیب خوردن»
ج. در صورتی که موضوع بیرونی حضور نداشته باشد، موضوع درونی نکره قابلیت انضمام به اسمفعل را دارد.
مصدر-خوردن نکره-سیب
«سیبی (یک سیب) را خوردن»
این اسمفعلها بر پایه فعلهای سه ظرفیتی تشکیل میشوند. نمونههایی از اسمفعل سه ظرفیتی در کردی سنندجی عبارتاند از: henardin (فرستادن)، birdin (بردن)، wtin (گفتن)، daniyan (گذاشتن)، hawirdin (آوردن)، dain (دادن)، girdin (گرفتن)، çespandin (چسباندن).
ویژگیهای توصیفی اسمفعلهای سه ظرفیتی به شرح زیر است:
الف. تنها موضوع درونی کنشپذیر قابلیت اضافه شدن به اسمفعل به صورت ساخت اضافه را دارد.
معرفه-نامه مصدر-فرستادن
«فرستادن نامه (معرفه)»
ب. موضوع بیرونی (کنشگر) و موضوع درونی هدف به تنهایی قابلیت حضور در ساخت اضافه را ندارند.
آروین مصدر-فرستادن
«فرستادن (توسط) آروین»
(به این معنی که آروین چیزی را بفرستد.)
پ. چناچه موضوع درونی کنشپذیر به اسمفعل منضم شده باشد، آنگاه موضوع بیرونی قابلیت حضور بهصورت ساخت اضافه را دارد.
آروین مصدر-فرستادن نامه
«نامه فرستادن آروین»
ت. موضوع هدف تنها به صورت ساختار گروه حرف اضافه ای قابلیت حضور در مجاورت گروه اسمی را دارد.
دانشگاه برای آروین مصدر-فرستادن نامه
«نامه فرستادن آروین برای دانشگاه»
ث. موضوع هدف قابلیت انضمام ندارد. دلیل دستوری بودن قسمت دوم در نمونه زیر، قابلیت انضمام موضوع هدف نیست، بلکه، در واقع، موضوع درونی کنشپذیر منضم شده است و موضوع هدف صرفاً به دلیل تأکید پیشایندسازی[24] شده است؛ همانگونه که قابلیت پسایندسازی[25] نیز دارد.
نامه مصدر-فرستادن دانشگاه برای
«برای دانشگاه فرستادن نامه»
مصدر-فرستادن نامه دانشگاه برای
«برای دانشگاه نامه فرستادن»
ج. موضوعهای درونی کنشپذیر معرفه و نکره قابلیت انضمام به اسمفعل را ندارند. در خصوص نکره، دستوری بودن این حالت صرفاً ظاهری است.
مصدر-فرستادن معرفه-نامه
«نامه (معرفه) را فرستادن»
مصدر-فرستادن نکره-نامه
«یک نامه را فرستادن»
پی بست=[مصدر-فرستادن نامه]
«یک نامه را فرستادن»
۲-۴. اشتقاق ساختار موضوعی اسم فعل و محدودیتهای ساختاری
در این بخش، با مفروض پنداشتن چارچوب نظری ساختار رویدادی در نحو و بهطور مشخص، انگاره برون-اسکلتی بورر (2005 a & b, 2013, 2014)، به تحلیل و تبیین مختصات، ویژگیها و محدودیتهای ناظر بر روابط موضوع-محمول در اسمفعلهای زبان کردی سنندجی میپردازیم.
۱-۲-۴. ساختار نحوی اسمفعل در زبان کردی
بر پایۀ ویژگیهای رویدادی (فرافکنی ساختار موضوعی) و نیز توزیع اسمی اسمفعلها در زبان کردی ساختار زیر برای اشتقاق نحوی آنها پیشنهاد میشود:
نمودار 3- ساختار پیشنهادی برای اشتقاق نحوی اسمفعل در کردی سنندجی
Diagram 3- Syntactic Derivation of Deverbal Nouns in Sanandaji Kurdish
بر اساس نمودار (3)، شیوه اشتقاق نحوی اسمفعل در زبان کردی به این شرح است: نخست، ریشۀ واژگانی که مقوله نحوی آن در واژگان مشخص نیست با موضوع درونی خود (مفعول) ادغام میشود؛ و بدین ترتیب گروه ریشه تشکیل میشود. سپس، هستۀ فعل سبک به ساختار اضافه میشود. هستۀ فعل سبک دو مختصه دارد. نخست آنکه فعل سبک بهعنوان فعلساز مقولۀ نحوی ریشه را تعیین میکند. بنابراین، آنچه که از آن با عنوان بن ماضی/ بن مضارع در زبانهای ایرانی یاد میشود، در واقع ریشهای است که با فعلسازی با نمود آوایی تهی ترکیب شده و مقولۀ فعلی یافته است. فعل سبک علاوه بر فعلسازی و تعیین مقولۀ ریشه، قابلیت معرفی موضوع بیرونی (فاعل) را نیز داراست. این قابلیت در فعل سبک نسبی است، به این مضمون که چنانچه در رویداد مدنظر عنصر سبب/ کنشگر موجود باشد، این موضوع در جایگاه مشخصگر فعل سبک به ساختار معرفی میشود (در محمولهای پادکنایی، دو ظرفیتی و سه ظرفیتی). لیکن، اگر محمول انباشتی مدنظر فاقد عنصر کنشگر/ سبب (برون انگیخته) باشد، فعل سبک تنها وظیفۀ فعلسازی ریشه را بر عهده دارد و جایگاه مشخصگر آن فرافکنی نمیشود (در محمولهای پادمفعولی).
سپس، هسته اسم کوچک گروه فعلی پوستهای را انتخاب میکند. در واقع، هسته اسمی کوچک، هستهای اسمساز است که قابلیت تعیین مقوله نحوی ریشه را بهصورت اسم دارد. ترکیب هسته اسمی سبک با گروه فعلی پوستهای همان وضعیتی را پدید میآورد که کورنفیلت[26] و ویتمن[27] (2011) از آن با عنوان فرافکنیهای آمیخته یاد کرده بودهاند. بهطور مشخص، در این وضعیت با ساختاری روبهرو هستیم که در سطح ساختار رویدادی ماهیتی فعلی دارد و در سطح ساختار نقشی ماهیتی اسمی دارد. اسمفعلها دقیقاً صورتهایی در زبان هستند که این فرافکنیهای آمیخته را واژگانی میکنند. اسمفعل از لحاظ توزیع بیرونی همان ویژگیهایی را دارد که گروههای اسمی ارجاعی/ معرف از آن برخوردارند و این سبب میشود کل ساختار مشتقشده (با ساختار رویدادی درون آن)، خود بهصورت گروه معرف موضوع محمولی دیگر واقع شود.
بن ماضی خود ترکیب ریشه و هسته فعلساز (سبک است)، و ساختار رویدادی اسمفعل از آن مشتق میشود. وندافزایی «-ن» به بن ماضی صورت واژگانی شده حرکت هسته به هسته فعل سبک به اسم سبک است. در واقع، -ن مصدری نمود آوایی هسته سبک اسمساز است. با حرکت ریشه (به همراه فعل سبک) به هسته سبک اسمساز اشتقاق عملاً ماهیت اسمی به خود میگیرد:
نمودار 4- حرکت ریشه به سمت فعلساز و سپس به سمت هسته اسمساز
Diagram 4- successive movement of the root to the verbalizer and to the nominalizer
در واقع، ساختار صرفی اسمفعل منعکسکننده حرکتهای هسته به هسته در نحو است (اصل آینه[28] Baker, 1985):
ساخت صرفی اسمفعل
√+ vº + nº
همانطور که در تحلیل موردی گونههای اسمفعل متعاقباً بحث میشود، حالتدهی در شیوه توزیع موضوعها و نحوه بازنمایی آنها در ساختار اسمفعل نقش کانونی ایفا میکند. براساس ساختار پیشنهادی اسمفعل، هسته سبک فعلساز قابلیت بازبینی حالت مفعولی گروه اسمی مفعول را ندارد. نظر به ماهیت همزمان عملیات نحوی در اشتقاقها، هسته فعل سبک با ارتقا و حرکت به سمت هستۀ اسم سبک (اسمساز) در مجموعهای مرکب از ریشه-فعل سبک-اسم سبک به دام میافتد. همانگونه که در نمودار (4) مشاهده میشود، با حرکت هسته فعل سبک (به همراه ریشه) به سمت هسته اسم سبک، فعل سبک دیگر قابلیت سازهفرمانی بر گروه اسمی مفعول بهجامانده در گروه فعلی را ندارد. لذا گروه اسمی مفعول بدون حالت باقی میماند. در سویی دیگر، فاعل در جایگاه مشخصگر هسته فعل سبک نیز دارای مشخصه حالت است. با این تفاسیر، در درون گروه فعلی اسمفعل، دو گروه اسمی با مشخصه حالت بازبینینشده باقی میماند. چنانچه مشخصههای حالت در طول اشتقاق بازبینی نشوند، به دلیل تعبیرناپذیر بودن آنها باعث ساقط شدن اشتقاق اسمفعل در بخش منطقی میشوند.[29]
براساس لونگوباردی[30] (1994) و سابولچی[31] (1994)، همانگونه که عنصر زمان هسته پیونددهنده جمله/ گزاره با رویدادهای جهان خارج است، عنصر ارجاعی/ معرفگی نیز هسته پیونددهنده گروه اسمی با مرجع آن در جهان خارج است. از همین رو، است که فرافکنی گسترده (نقشی) گروههای اسمی به هسته معرفگی/ معرف و سپس گروه معرف ختم میشود. ادغام هسته نقشی معرفگی/ معرف با گروه اسمی کوچک، بخشی از خلأ ناشی از نبود هستههای اعطاکننده حالت را در درون ساختار اسمفعل جبران میکند.
۲-۲-۴. تبیین محدویتهای ساختار موضوعی اسمفعل
با مفروض پنداشتن ساختار پیشنهادی اسمفعل در بخش (۴-۲)، در زیربخشهای زیر به تحلیل و تبیین هریک از انواع اسمفعلهای زبان کردی و محدودیتها و ویژگیهای ناظر بر بازنمایی ساختار موضوعی آنها میپردازیم.
از نظر توصیفی، ساختار موضوعی اسمفعلهای پادکنایی تنها یک موضوع بیرونی دارد. براساس تحلیل پیشنهادی، اشتقاق اسمفعل پادکنایی به شیوه زیر است:
نخست ریشه پادکنایی وارد اشتقاق میشود و به فرافکنی بیشینه گسترش مییابد. سپس، هسته سبک فعلساز موضوع بیرونی را به اشتقاق معرفی میکند. همزمان ریشه به سمت هسته فعلساز حرکت میکند و به آن منضم میشود. به این ترتیب، ریشه مقولهنحوی فعلی دریافت میکند. پس از تشکیل گروه فعلی پوستهای، هسته اسمی سبک وارد اشتقاق میشود. هسته اسمی سبک سبب حرکت هسته قبلی به سمت خود میشود؛ به همین دلیل، ریشه (به همراه فعلساز) به سمت هستۀ اسم سبک حرکت میکند و به آن منضم میشود. با این حرکت، در واقع ریشه فعلی به اسمی تبدیل میشود و در عین حال هسته فعلی سبک قابلیت حالتدهی خود را از دست میدهد. سپس، هستهمعرفگی/ معرف با گروه اسمی کوچک ادغام میشود. نظر به اینکه هسته معرفگی قابلیت بازبینی حالت ملکی را دارد، بهعنوان کاوشگر دامنه تحت سازهفرمانی خود را رصد و موضوع بیرونی را بهعنوان هدف مییابد. در نتیجه تطابق این دو، موضوع بیرونی مشخصه حالت خود را بهصورت ملکی بازبینی میکند. در همین حال، مشخصه اصل فرافکنی گسترده EPP هسته معرفگی موضوع بیرونی را به سمت جایگاه مشخصگر خود (جایگاه مالک) حرکت میدهد. حرکت موضوع بیرونی به جایگاه مالک تبیین کننده حالت ملکی و قرارگیری در ساخت اضافه است، مانند:
نمای پایانی اشتقاق اسمفعل پادکنایی به صورت زیر است:
نمودار 5- نمای پایانی اشتقاق اسمفعل پادکنایی
Diagram 5- Derivation of Unurgative Deverbal Nouns
این اشتقاق تبیینکننده عدم توانایی موضوع بیرونی در انضمام به اسمفعل است:
چراکه حرکت موضوع بیرونی به سمت هسته فعلی سبک تخطی از اصل گسترش ریشه[32] است (Chomsky, 1995). براساس این شرط، ادغام بیرونی یا درونی (حرکت) باید سبب گسترش ریشه شود. هر حرکتی که به گسترش ریشه نینجامد، قابلیت اشتقاق ندارد. این اصل در واقع تفسیر کمینهگرایانه از اصل مقوله تهی نظریه حاکمیت و مرجعگزینی است. در حاکمیت و مرجع گزینی، اصل مقوله تهی حاکمیت سازه حرکتکرده بر رد خود را تبیین میکرد. چنانچه موضوع بیرونی به سمت هسته فعلی سبک حرکت کند، حرکتی از نوع رو به پایین خواهد بود و هسته حرکتکرده قابلیت حاکمیت بر رد خود (که در جایگاه بالاتر است) را ندارد.
اشتقاق اسمفعل پادمفعولی که در ساختار موضوعی آن تنها یک موضوع درونی حضور دارد بهصورت زیر است:
نموادر 6- اشتقاق اسمفعل پادمفعولی
Diagram 6- Derivation of Unaccusative Deverbal Nouns
در اشتقاق (6)، ریشه با موضوع درونی ادغام میشود و سپس به سمت هستۀ فعل سبک حرکت میکند و مقوله فعلی دریافت میکند. از آنجا که محمولهای پادمفعولی فاقد موضوع بیرونی هستند، گروه فعلی پوستهای به پایان اشتقاق میرسد. سپس، با ادغام هسته اسمی سبک، ریشه به همراه هسته فعلی سبک حرکت میکنند و به هسته اسمی سبک منضم میشوند و اسمفعل پادمفعولی را پدید میآورند. هسته معرفگی در غیاب هسته حالتدهنده نزدیکتر، با موضوع درونی تطابق کرده و حالت آن را بهصورت ملکی بازبینی میکند. سپس، مشخصه EPP هسته معرفگی، موضوع درونی را به جایگاه مشخصگر حرکت میدهد:
در محمولهای پادمفعولی سنندجی، تکواژ ya که همصورت با وند مجهولساز در این گونه است، در واقع نمود هسته فعلی سبک ناقص است. این گونه از هسته فعل سبک تنها قابلیت مقولهسازی فعلی دارد و قادر به معرفی موضوع بیرونی به ساختار نیست. همانطور که در قسمت دوم بخش (۴-۲) از نظر گذشت، موضوع درونی در اسمفعلهای پادمفعولی قابلیت انضمام به اسمفعل را دارند:
اشتقاق بازنماییشده در نمودار (6) پیشبینی میکند که موضوع درونی بتواند بهجای حرکت به جایگاه مالک و بازبینی حالت ملکی، به هسته فعلی سبک منضم شود و سپس به همراه آن به سمت هسته اسمی سبک حرکت نماید. انضمام در زبانهای طبیعی یکی از امکانات تجویز حضور گروههای اسمی در ساختار است. انضمام در واقع حرکت هسته به هسته است (Baker, 1988). برای انضمام موضوع درونی به هسته فعلی باید دو شرط رعایت شود. نخست آنکه، هسته اسمی (نه کل گروه اسمی) توانایی حرکت هسته به هسته (انضمام) را داشته باشد (و به همین دلیل است که اسمها (و نه گروههای اسمی) منضمشده بینیاز از دریافت حالت هستند). دوم آنکه، حرکت تابع اصل گسترش ریشه باشد. به بیانی دیگر، حرکت از پایین به سمت بالا (طبق اصل مقوله تهی) باشد.
همچنین، دو ویژگی دیگر اسمفعلهای پادمفعولی با این تحلیل قابل تبیین است. نخست آنکه، موضوع درونی معرفه قابلیت انضمام ندارد. تبیین این موضوع برآیند طبیعی عملیات انضمام است. در انضمام، گروه اسمی/ معرف منضم نمیشود، بلکه هسته اسمی آن به هسته فعلی منضم میشود؛ لذا این واقعیت که اسمهای معرف نمیتوانند منضم شوند به این دلیل است که معرفگی در سطح گروه معرف فرافکنی میشود. ویژگی دیگر اسمفعلهای پادمفعولی ناظر بر عدم توانایی موضوع درونی نکره در انضمام به فعل است. این مسئله نیز تابع همان تبیین عدم توانایی موضوع درونی معرفه در انضمام به فعل است.
با این حال، در خصوص نکرگی در کردی سنندجی و تعامل آن با انضمام موضوع درونی با فعل در بخش (۴-۱) دیدیم که تکواژ نکرهساز میتواند هم به کل اسمفعل اضافه گردد و هم به اسم منضم شود، و در ظاهر این در تعارض با این واقعیت تجربی است که گروههای اسمی معرفه/ نکره قابلیت انضمام ندارند:
توزیع تکواژ نکره در گونههای مرکزی کردی تابعی از ویژگیهای ساختواژی این تکواژ است. لذا تبیین وضعیت مذکور باید در ساختواژه پسانحوی صورت گیرد. تکواژ نکره از نظر توزیع صرفی هم ویژگیهای وندی دارد و هم واژهبستی. تعبیر معنایی دو صورت فوق نشان میدهد که در هر دو صورت آنچه که نکره شده است کل سازه اسمفعل است و نه اسم منضم. لذا ساختار نحوی اسمفعل (دومی) بهصورت -ê] [DP [nP tîzang-teqîn] است. از آنجا که تکواژ نکره در کردی سنندجی هم ویژگیهای وندی و هم واژهبستی را از خود نشان میدهد، این تکواژ میتواند در جایگاه نحوی خود ابقا و به کل nP اضافه شود و یا اینکه بهصورت وند میزبان اسمی را انتخاب کند و بهصورت تورفته[33] مابین اسم منضم و اسمفعل قرار بگیرد. در واقع، براساس این تحلیل، قرارگیری تکواژ نکره بر روی اسم منضم برآیند میزبانگزینی ساختواژی این تکواژ در پسانحو است.
میزبانگزینی وندی
از جنبه توصیفی، موضوعهای درونی و بیرونی اسمفعل متعدی (دو ظرفیتی) تنها هنگامی مجال ظهور همزمان مییابند که موضوع درونی به اسمفعل منضم شده باشد و موضوع بیرونی در ساخت اضافه و در جایگاه مالک باشد:
نمودار 7- اشتقاق اسمفعلهای متعدی
Diagram 7- Derivation of two-place Predicate Deverbal Nouns
شیوه بازنمایی ساختار موضوعی در اسمفعلهای متعدی تابعی از شرایط ویژهحالتدهی در گروه معرف اسمفعل است.
در اشتقاق این اسمفعلها، موضوع درونی به اسمفعل منضم شده است و موضوع بیرونی در جایگاه مالک قرار دارد. در واقع، این تنها اشتقاق ممکن برای اسمفعل متعدی است؛ چرا که به دلیل حضور تنها یک هسته حالتدهنده (هسته معرف)، تنها یکی از دو موضوع بیرونی و درونی حالت میپذیرد. از آنجا که نزدیکترین موضوع تحت سازهفرمانی هسته معرف موضوع بیرونی است، این موضوع مشخصه حالت خود را بهصورت ملکی بازبینی میکند و سپس برای بازبینی EPP بر روی آن هسته به جایگاه فاعل ارتقا مییابد. بنابراین، موضوع بیرونی در اسمفعل متعدی توسط حالتنمایی تجویز میشود. حال تنها امکان باقیمانده برای تجویز موضوع درونی، انضمام هسته اسمی آن به اسمفعل است. حرکت موضوع بیرونی به جایگاه مالک و بازبینی حالت ملکی و انضمام موضوع درونی به اسمفعل تنها شیوهتجویز گروههای اسمی در اسمفعل متعدی است که منجر به اشتقاق همگرا میشود.
ویژگیهای توصیفی اسمفعلهای سه ظرفیتی عبارت بودند از اینکه تنها موضوع درونی قابلیت حضور در ساخت اضافه را بهتنهایی دارد. در صورت حضور موضوع بیرونی در ساخت اضافه، موضوع درونی بهصورت منضم به اسمفعل امکان تجلی مییابد. موضوع هدف قابلیت انضمام به اسمفعل یا حضور در ساخت اضافه را ندارد. موضوع درونی هدف یا بهصورت گروه حرف اضافه پس از ساخت اضافه حضور مییابد یا اینکه برای کانونیسازی/ مبتداسازی قبل از ساخت اضافه قرار میگیرد.
از میان همهچینشهای منطقی و ممکن سه موضوع اسمفعل سه ظرفیتی، تنها دو چینش فوق خوشساخت هستند. اینکه گروه اسمی هدف نمیتواند در ساخت اضافه قرار گیرد، به این سبب است که قرارگیری یک سازه در ساخت اضافه به معنی ارتقای آن به جایگاه مالک و دریافت حالت ملکی است؛ این در حالی است که موضوع درونی هدف بهصورت گروه حرف اضافه است و گروههای حرف اضافه قابلیت بازبینی مشخصه EPP و ارتقا به جایگاه مالک را ندارند. موضوع درونی هدف نمیتواند به اسمفعل منضم شود؛ چراکه هستهحرف اضافه دارد. مابقی شقهای غیرممکن دیگر با استناد به توضیحاتی که در اشتقاق اسمفعلهای متعدی ارائه گردید تبیین مییابند.
۵. نتیجهگیری
پژوهش حاضر به بررسی ساختار موضوعی اسمفعل، شیوه توزیع موضوعها و محدودیتهای ناظر بر آن اختصاص داشت. در رابطه با اشتقاق اسمفعل پادکنایی استدلال شد که تنها موضوع موجود در ساختار موضوعی (موضوع بیرونی) با هسته معرفگی وارد رابطه تطابق شده است، و در نهایت مشخصه حالت خود را بهصورت ملکی بازبینی میکند. در همین حال، مشخصهEPP هستهمعرفگی موضوع بیرونی را به سمت جایگاه مالک حرکت میدهد. این حرکت تبیینکننده حالت ملکی و قرارگیری موضوع بیرونی در ساخت اضافه است. همچنین، براساس این تحلیل، موضع بیرونی قابلیت انضمام به هسته اسمفعل را ندارد؛ چرا که چنین حرکتی مغایر شرط گسترش ریشه است. در اشتقاق اسمفعلهای پادمفعولی در کردی سنندجی، هستۀ معرفگی در غیاب موضوع بیرونی با موضوع درونی تطابق میکند و حالت آن را بهصورت ملکی بازبینی میکند. سپس مشخصهEPP هسته معرفگی موضوع درونی را به جایگاه مالک حرکت میدهد. در رابطه با اشتقاق اسمفعلهای دو ظرفیتی استدلال شد که به دلیل حضور تنها یک هسته حالتدهنده، صرفاً نزدیکترین موضوع تحت سازه فرمانی آن حالت میپذیرد و آن، موضوع بیرونی است. سپس موضوع بیرونی برای بازبینی EPP به جایگاه فاعل ارتقا مییابد. حال تنها امکان باقیمانده برای حالتدهی موضوع درونی، انضمام هستهی اسم موضوع درونی به اسمفعل است. در نهایت، در خصوص توزیع موضوعهای در ساختار موضوعی اسمفعلهای سه طرفیتی استدلال شد که براساس تحلیل ارائهشده، تنها در صورتی هر سه موضع میتوانند مجوز حضور در کنار اسمفعل را پیدا کنند که موضوع درونی به اسمفعل منضم شود؛ موضوع بیرونی در ساخت اضافه در جایگاه مالک قرار گیرد و موضوع هدف در حاشیه ساختار بهصورت گروه حرف اضافهای نمود پیدا کند. پیشبینی این تحلیل در خصوص موضوع هدف این بود که این موضوع نه میتواند به اسمفعل منضم شود نه میتواند در جایگاه مالک (در ساخت اضافه) قرار بگیرد.
[1] argument structure
[2] predicate
[3] argument
[4] deverbal noun
[5] determiner phrase
[6] agent
[7] patient
[8] Anti-lexicalist
[9] unergative
[10] unaccusative
[11] head-to-head movement
[12] extention Condition
[13] case checking
[14] Extended Projection Principle
[15] A. Alexiadou
[16] exo-skeletal
[17] low structure
[18] Uniformity of Theta Assignment Hypothesis (Utah)
[19] theme
[20] binding
[21] coordination
[22] c-command
[23] case checking
[24] fronting
[25] backing
[26] J. Kornfilt
[27] M. Whitman
[28] The mirror principle
[29] خاطر نشان میشود که در ساختار بند/ گروه زمان، حالتهای مفعولی و فاعلی بهترتیب توسط هستههای فعل سبک و هسته زمان بازبینی میشوند.
[30] J. Longobardi
[31] A. Szabolcsi
[32]. Root Extension Principle
[33] tuck-in